eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱ ◾️جلسه چه
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه چهاردهم «شرح رساله لقاءالله » ◾️ از دقیقه ۲۳ الی ۲۹ ▪️بگویید خب امیرالمومنین و اهل بیت پس چرا گوشه گیری نکردند؟ برای اینکه آنها دیگر دنبال این مجتهد و آن مجتهد نرفتند ..... امام زمان هم با بدن عنصری است....آیا می آید مقلّدِ مجتهدین ما میشود؟! تا ببیند علمای قم و نجف چی استخراج کردند از احکام شرعیه؟! اینطور نیست . ▪️در زمان غیبت..... از باب رفع ضرورت میگویند " فارجعوا الی روات احادیثنا" یا " وَ اَمّا مَن کانَ مِن الفقها" که ۴ تا خصیصه داشته باشند..... که این فقها را آقایان اساتید ما معنا میکنند به "فقیه مطلق"، نه فقیه مُتجَزّی. ▪️متجزّی یعنی تجزیه شده است از مثلا ۱۰ هزار احکام شرعیه، ایشان میتواند ۵ تا ۴ تا احکام شرعی را استخراج کند ▪️کجا میتوانی مجتهد مطلق پیدا کنی! تازه در بین مجتهدین مطلق که فقها هستند در بین این فقها برو یک فقیهی را پیدا کن که 1️⃣ صائنا لنفسه باشد 2️⃣ حافظا لدینه باشد 3️⃣ مخالفا لهواه باشد 4️⃣ مطیعا لامر مولاه باشد تازه این را پیدایش بکن و " فَلِلعوامِ اَن یُقَلِّدوه" عوام باید مقلد این بشوند ▪️حتی آدم بخواهد شیخ انصاری ها را هم یک فقیه مطلق بداند مشکل است چون تفقّه در دین میخواهد یعنی هم در "فقه اکبر" و هم در "فقه اصغر" اینجوری فقیه میخواهیم ▪️در زمان حضور آقا امیرالمومنین که آقا در کوفه مستقر بودند و حکومتشان آنجا بود &ایران، افغانستان، لبنان، اردن، عربستان سعودی، یمن،... همه زیر قلمرو اسلام بودند، چقدر در یمن شیعه داشت..... پس معلوم است شیعیان یمنیِ امام علی از شیعیانِ مدینه ای و کربلایی و نجفی و...... به مراتب در حفظ اهل بیت و حریم اهل بیت ساعی تر بودند کوشش بیشتری داشتند. ۱۴۰۰ ۱_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه چ
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه چهاردهم «شرح رساله لقاءالله » ◾️ از دقیقه ۲۹ الی آخر ( ۳۹ ) ▪️اگر بخواهی از آن مقام عصمت تنزّل بکنی میبینی نوبت رتبهء محمدبن حنفیه هاست که ایشان به برادرش امام حسین از جنبه نصیحت گفت که برادر! برو یمن. ▪️خب اگر در زمان امام که حاضر هم هست اگر دسترسی به امام نداشتیم چکار کنیم؟ آنجا مجبوریم باز به مجتهدین مراجعه کنیم ▪️اینجور نیست که باب اجتهاد در زمان صاحب عصمت نباشد. بلکه باید برویم پیش مجتهد ▪️حالا این مجتهد کیه؟ مثلا یک والی از طرف آقاجان امیرالمومنین می آید. مثلا اباذر را میفرستاد. ▪️در جنوب لبنان یک مقامی بنام مقام اباذر هست..... خب شبانه روز اینقدر برای مردم احکام شرعی و سوالات پیش می آید که ایشان که همهء اینگونه چیزها را که ذهنش نبوده و سوالش را نکرده...... بعد از او سوال میشود چکار میکند؟ ▪️مسائل مستحدثه یعنی مسائلی که تازه حادث شده و تازه شروع شده و اصلا سابقه ندارد ▪️مثلا در مسافرت اگر آدم ۴ فرسخ برود و برگردد مسافر میشود.....قدیم یا با شتر یا با پای پیاده.... بود.... و الان هواپیما.... شده.....و عمودی برود بالا و دوباره برگردد همینجا .... ۴ فرسخ رفت و ۴ فرسخ برگشت آیا مسافریم یا نه؟ اینها میشود سوالات مُستَحدَثِه یعنی یک چیز جدید پیش می آید ▪️باید فقیه آنچنان در امور دین تبحر داشته باشد که بتواند از آیات و روایات در اینگونه از مسائل جدیدی که پیش می آید استخراج کند استنباط کند چون ایشان که دسترسی ندارد برود مدینه از آقا سوال کند.... ▪️و لذا اجتهاد در مقابل نص صحیح نیست ؛اما اجتهادِ بدون نص باید باشد.....ولی اجتهاد در مقابل نص مثل عمل به قیاس هم در احکام شرعیه باطل است ▪️برگردیم به صدر بحث: که یکی خدا را در حمد وکیل میگیرد و یکی در قرائت قرآن خدا را وکیل میگیرد..... از اینجا بحث " قرب فریضه" و "قرب نافله" پیش می آید. ✔️یکجور دیگر قرآن خواندن این است که یا بر اساس قرب فریضه باشد یا بر اساس قرب نافله: ▪️که در قرب نافله خدای متعال میگوید من چشم و گوش و دست و پای.....بنده ام میشوم ▪️در قرب فریضه بنده چشم و گوش و دست و پا و اعضاء و جوارحِ خدای متعال میشود. ۱۴۰۰ ۱_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب نهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه پانزدهم شرح رساله لقاءالله ◾️ ▪️در اینجا استاد در بیان کون جامع نکاتی را بعنوان مقدمه بحث مطرح فرمودند: ▪️نکته اول اینکه هر یک از ما می‌توانیم یک آدم و حوّایی تصور بشویم که نسل و فرزندانی داریم، فرزندان ما هم فرزندانی پیدا می‌‌کنند و نسل ها یکی بعد از دیگری می‌آیند. ▪️نکته دیگر اینکه ما در مورد اجداد خود تا جدّ دوم و سوم را می‌‌شناسیم و به ندرت از جدّ چهارم اطلاع داریم. از ناحیه فرزندان نیز به همین صورت؛ نوه های خود، و شاید فرزندان نوه ها را ببینیم. بیشتر از این از اجداد قبلی خود و فرزندان بعد از خود خبر نداریم. ▪️به یک تعبیری؛ ما بطور کلی از اصل و ریشه خود بی‌‌خبریم فقط می‌‌دانیم که به جناب آدم و حضرت حوا متصل هستیم. از آنچه هم که بعنوان نسل و ذرّیه از ما باقی می‌‌ماند نیز، بی‌‌خبریم. ▪️کونِ جامع؛ کونی است که مقامِ جمعی دارد. کون جامع هم به اَسرار وچودی خودش آگاه است و هم به اسرار وجودی ماقبل خود و هم به اسرار وجودی مابعد خود. ▪️کون جامع؛ به اَسرارِ وجودیِ عالَم ظاهری طبیعت از کره‌ی زمین و کره‌ی آب و کره‌ی هوا و کره ی اِتِر تا کهکشان‌هاست خبر دارد. ▪️کون جامع؛ از هر چه که در عالَم ظاهر و طبیعت است از مفردات؛ مثل عناصر اَربعه‌‌‌ی اَرضی به صورت کلی؛ و عنصر خامِس سَماوی و همچنین آنچه را که در عالَم مِثال هست و هر آنچه که در عالم عقل هست، باخبر است. ▪️همه‌‌ی این موارد پیش کون جامع حاضر است. که این مقام کون جامع را به عقلِ بِالمُستَفاد تعبیر می‌کنیم. ▪️نفسِ ما دارای قوایی هست که به واسطه آنها کار انجام میدهد؛ اعم از قوای نباتی و قوای حیوانی و قوای انسانی. نظیر قوه باصره برای دیدن و قوه سامعه برای شنیدن و سایر قوا ... ▪️در رأس قوای انسانیِ نفس، قوه عاقله است. قوه‌ی عاقله دارای چهار مرتبه است: عقلِ هَیوُلانی، عقلِ بِالمَلَکه، عقلِ بِالفِعل و مرتبه‌ی نهایی عقل، عقل بِالمُستفاد است. قوه عاقله ابتدا در حد عقل هیولانی است. ▪️فرق بین عقل بالمستفاد و عقل بالفعل این است که عقل بالفعل معقولات را ادراک می‌کند اما عقل بالمستفاد؛ آن توانمندی نفس است که هر چه از معقولات را که عقل بالفعل ادراک کرده است؛ عقلِ بالمُستفاد، مخزن همه‌ی این معقولات و مُدرَکات می‌شود. ▪️در رساله‌ی نفس الامر که یکی از هشت رساله‌ی عربی حضرت علامه حسن زاده (محبوب القلوب) است؛ آمده است: مخزن قوه‌ی عاقله، عقل فعال است؛ مثل این که مخزن قوه‌ی واهمه را حافظه می گوییم. و مخزن قوه‌ی حس مشترک را قوه‌ی خیال می‌نامیم. ۱۴۰۰ ۱_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب نهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب نهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه پانزدهم شرح رساله لقاءالله ◾️ ▪️مستفاد از ریشه‌‌ی "فادَ ، فیدَ" و در باب استفعال است و کلماتی نظیر "مفید" ، "فایده" ، "استفاده" همه از این خانواده اند. ▪️مستفید آنجایی است که کسی که بخواهد به انسان فایده ای برساند از باب اینکه میل و طبع باطنی و ذاتی او اینگونه باشد. یعنی اصلاً دوست دارد که به دیگران فایده رسانی کند. عقل مستفاد آن عقلی را می گویند که اصلاً شاکله‌‌ی وجودی اش این است که می‌‌‌تواند اِفاده و فایده رساندن را طلب کند. ▪️حال عقل فعّال؛ در مقامِ اِفاده و اِستفاضه، این قابلیّت را دارد که مُستفید و مُستفیض باشد. عقل فعال این قابلیت را دارد که هر آنچه ازمعقولات در او هست، را دفعتاً به انسان اطلاق و اِفاده بکند "اِنّا اَنزَلناهُ في لیلة القَدر" ▪️یعنی همه‌‌ی آنچه که در عقل فعال وجودِ عینی دارد، عقل فعال می‌تواند تمام دارایی ها و دانایی های خود را به هر کسی که قابلیّت پذیرش داشته باشد، به یکباره بدهد. ▪️اگر انسانی به رُتبه‌‌ی عقل بالمستفاد رسیده باشد این قابلیت را دارد که تمام معقولات را یکباره تلقی کند. چنین فردی به مرتبه ی عقل بالمُستفاد رسیده است. در حالیکه درمرتبه ی عقل بالفعل چنین قابلیتی وجود ندارد. ▪️عقل بالمستفاد؛ کون جامع است. یعنی تمام صُوَر معقولاتی را که در عالم عقل فعال موجود است، بالاتر، صُور معقولات و موجودات مادونِ عقل فعال که عالم طبیعت است، همه به وجود عقلی در آنجا حاضر هستند. بالاتر از عقل فعال ، عقل بسیط است ، عقل اول است. یعنی عقل اول، از لحاظ رتبه ی وجودی، بالاتر از عقل فعال است. ▪️عقل بالمستفاد؛ می‌‌تواند هر چه عقل فعال دارد یکجا از او بگیرد. بلکه دوست دارد هر چه که عقل اول دارد هم از او هم بگیرد. بعد آنچنان سیر صعودی می‌کند که حتی از عقل اولِ مفید هم بالاتر می‌رود. ▪️عقل فعّالِ مفید و مُستفید و مُستفیض را از جنبه شرعی تعبیر به جبرئیل می‌‌‌کنند. انسان می تواند حتی از جبرئیل هم برتر باشد و بالاتر برود. ✔️از چنین انسانی تعبیر به کون جامع می‌‌کنیم ۱۴۰۰ ۱_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب نهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾
🏴 حی علی العزا... ◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب نهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ◾️جلسه پانزدهم شرح رساله لقاءالله ◾️ ▪️عقل بالمستفاد؛ عقل اِستِحضاری است. یعنی عقلی است؛ که هر آنچه که در عقل فعال است ، می‌‌تواند به یکباره در جانش حاضر بشود. ▪️یعنی حضور تمام معقولات در عقل فعال را در نفس ناطقه خودش طلب می‌‌کند وهمه در جانش حاضر می‌شود. (اِذا شاءَ اَن عَلِموا عَلموا) هر چه را بخواهد بداند، می‌‌‌داند. و اگر اراده نکند که بداند ، چیزی در نفس او حاضر نمی‌‌‌شود. ▪️امام صادق می‌‌‌فرمایند: که ما هر شب های جمعه شانزده هزار عالم طی می‌‌‌کنیم. معلوم است که، می‌‌‌خواهند آنها در جانش حضور پیدا کند.(استحضار) ▪️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) یک قوه ای، یک توانمندی و قدرتی داشت که توانست به یکباره قرآن را بگیرد. کسی هم که جانشین پیغمبر است، باید به این توانمندیِ عقلِ استحضاری برسد. ▪️عقل استحضاری مراتب دارد. انبیا هم مراتب دارند. چون مراتب مختلف هست؛ معلوم می‌‌شود عقل های استحضاری ، عقل بالمستفاد و کون های جامع؛ که انسان های کامل باشند هم، مراتب دارند. ▪️اعلَی المَراتب را، جناب خاتم انبیاء ، بِالاِصاله داشتند که قرآن را تلقّی کردند وامیرالموُمنین و اهل بیت (علیهم السلام) و امروز حضرت بقیةالله (م ح م د) ابن العسکری، دارند. که می‌‌توانند هرچه را اراده بفرمایند در آنِ واحد، در جان خود حاضر بفرمایند. (بجز مستاَثرات = برگزیده ها، مکنونات) ▪️عوالم وجودی؛ اعم از غیب و شهود، (مطلق ، مقید و یا مضاف) به چنین عقلی نیاز دارد. و به کسی هم که چنین مقامی را داراست؛ خلیفةالله می‌‌گوییم که کون جامع است. ▪️وسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان - ۲۱) اَی یُطَهِّرکُم عَن کُلّ شئِِ سَویَ الله (امام صادق) هیچ چیزی از تَدَنُّس اَکوان(آلودگی ها) منزّه نیست جز خداوند. لذا با شراب طهور، انسان کامل را از تمام اکوان تنزیه می‌‌‌کند. ▪️انسان های کامل و نیز اَبرار که این شراب را می‌‌نوشند، از همه ی چهار کون : غیب مطلق و مضاف، شهود مطلق و مضاف تنزیه می‌‌شوند. انسان کامل که از مقرّبین است، حتی از کونِ جامع بودن هم، تنزیه می‌شود. ▪️این امر فقط اختصاص به جناب رسول الله ، امیرالمومنین و اهل بیت دارد. اینها مقرّبینِ مخصوص هستند. مقربین یعنی کسانی که آنقدر به خداوند نزدیک شده اند که نزدیک تر از آن دیگر راه ندارد. ▪️در نشئه ی طبیعت خداوند شراب طهور را به خاتم انبیا وائمه علیهم السلام نوشانید بعد فرمود: إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا (احزاب - ۳۳) آنها ها را تطهیر مطلق فرمود. ▪️جناب رسول الله می‌فرمایند: برای ما وقت هایی نزد خداوند آنقدر قرب پیش می‌‌آید که در آن وقت؛ لِى مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ حتی ملک مقرّب و هم نبی مُرسَل درآنجا حضور ندارد. یعنی خودش هم بعنوان نبیُ الله آنجا حاضر نیست. مطلقاً بساط همه چیز جمع می‌‌‌شود. ▪️اگر کسی ، این قابلیت را بتواند پیدا کند و بتواند به این تطهیر برسد، صاحب اینچنین نفسی را ، کون جامع می‌‌گویند. ✔️که در نهایت این کونِ جامع تمام عالم را جمع می‌کند. بعد خودش هم جمع می‌شود و در حق متعال غرق می‌شود. ۱۴۰۰ ۱_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴 حی علی العزا... ◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب نهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق ، برا
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی،روز دهم ماه مبارک رمضان۱۴۴۲ ه .ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه شانزدهم«شرح رساله لقاالله»◾️ ✔️«اقرا وارق»بخوان و بالا برو ▪️این فرمایشی که امیر المؤمنین به فرزندشان محمد حنفیه فرمودند،(و اعلم أن درجات الجنه على عدد آیات القرآن ...)قاعده‌ عجیبی است که اگر کسی بخواهد قرآن را که نفس ناطقه انسانی و سراسر قرآن درجات جنت و بهشت انسانی است، تفسیر انفسی بکند باید به این« واعلم»توجه کند. ▪️بدین سان که: هر آیه ای از قرآن کریم راتلاوت می کند یک درجه ای از در جات قرآنی را دریافت می کند. ▪️حال اگر کسی بپرسد بهشت چند درجه است ؟مثلا بهشت یک جنبه پلکانی داشته باشد ،کانه انسان درمقابل درجه ای از درجات ارتقایی قرار می گیرد، ▪️چرا که درساختمان ، راه پله را برای این میسازند که انسان می خواهد از طبقه ای به طبقات بالا تر برسد. هر پله به مثابه ی درجه ای که شخص آن را سکوی بالا رفتن خود قرار میدهد تا به پله دوم صعود کند به همین ترتیب ارتقاء می یابد تابه طبقه مورد هدف خود برسد.براین اساس هدف جنبه صعودی وارتقایی دارد. ▪️قرآن هم درجاتی دارد که در آیه ۸۲ سوره اسرا آمده است : «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» ما آنچه رابرای مؤمنان از قرآن نازل می کنیم مایه شفا و رحمت است ولی ظالمین را جز زیان نمی افزاید. ▪️قرآن بر کسی که بخواهد از پله ها بالابرود ، ارتقاء یابد، درجه است ولی برای ظالمان درکات می باشد. حال چرا قرآن برای ظالمین خسارت است؟ برای اینکه ظالم نمی خواهد با قرآن بالا برود. او برای هدفش به طرف پایین پله ها در حرکت است. وقتی انسان از پله ها بالا می رود، شعاع دیدش وسیعتر می شود ، ولی وقتی انسان از پله ها پایین می آید. شعاع دیدش کمتر می شود تا به قعر چاه سقوط می کند پیامبراسلام در جمع صحابه در حال فرمایشاتی بودند که یک دفعه فرمودند : من همین الان،سنگی که ۷۰ سال پیش وارد چاه جهنم شده بود و اکنون به ته چاه رسیده است ،صدایش را شنیدم. ▪️اصحاب هیچ سوال نکردند،وقتی بیرون رفتند دیدند سروصدایی از خانه همسایه می آید وگفته شده فلانی مرده و۷۰ سال هم داشت. قرآن برای کسی که بخواهد بالا برود درجات است و برای کسی مثل ظالم که نمی خواهد بالا برود درکات جهنمی است. ▪️در «د ر ج و د ر ک » میل به رسیدن و وصول است . در درج حالت ارتقاء و بالا رفتن است ، ولی در درک میل به پایین آمدن و سقوط است. قرآن کتابی است که وقتی مومن می آید واز آن استفاده می کند،گام به گام که بر می دارد درجات است ولی همین که ظالم از آن استفاده می کند،گام به گام که بر می‌دارد درکات است. ▪️بدین سبب است که به قاری قرآن در روز قیامت گفته میشود،این قرآن رابخوان وبالا بیا. بدان که درجات بهشت به اعداد آیات قرآن است.پس نشان از آن دارد که درجات متفاوت است و جنبه ارتقایی دارد. این بسته به انسان است که چه اندازه از قرآن بهره مند شده باشد و به همان اندازه درجات پیدا میکند. ▪️فهم از قرآن هم بستگی به افراد دارد یک عده فهم توحید الوهی پیدا می کنند و عده ای هم توحید وجودی. آنهاییکه قائلین به توحید وجودی را مشرک میدانند،بدانند که خودشان مشرکند.چرا که توحید الوهی مترتب بر توحید وجودی است. اگر قائل به چندین وجود باشیم باید قائل به چندین الله باشیم. ▪️الله وجودی است که در ذات خودش وجود خودش است و عدم در آن راه ندارد و آنگاه میبینیم الله یکی بیشتر نیست و وجود هم یکی بیشتر نیست، ▪️عقل و زمین و آسمان و غیره هم وجودند ولی وقتی به حاق ذات آن وجود نگاه میکنیم،میبینیم از یکی بیشتر نیست،انسان در وحدت وجود است که خیلی راحت میتواند وجودالوهیت و لااله الاالله را اثبات کند. ✔️چرا که توحید الوهی مترتب بر توحید وجودی است. ▪️با توجه به فرمایش امام،اگر ظاهر روایت را توجه کنیم که درجات بهشت به اعداد آیات قرآنی است،قرآن ۶۶۶۶ آیه دارد و هر عدد از اعداد این آیات یک جنت و بهشت واقع بشوند درجات بهشت میشود،۶۶۶۶ درجه.حال اگر فقط به ظاهر روایات توجه کنیم. ۱۴۰۰ ۳_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی،روز دهم ماه مبارک رمضان۱۴۴۲ ه .ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی شبِ یازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ ه.ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه هفدهم « شرح رساله لقاءالله » ، قسمت اول ،از دقیقه (۱۰-۱)◾️ ▪️واعلم اَنَّ دَرَجاتِ الجّنَة عَلی عددِ آیاتِ القرآن. "بدان درجات بهشت به عدد آیات قرآن است" اگر در معنای ظاهری عبارت توقف کنیم ، هر آیه ای از قرآن به منزله یک درجه ای از درجات بهشت است ، یعنی در حدود شش هزار و ششصد وشش درجه برای بهشت می‌‌توان قائل شد. ▪️در قیامت به شخص قاریِ قرآن در نشئه طبیعت خطاب می ِشود" اِقراء وَأرق" یعنی بخوان و بالا برو، البته کسی که در این جا (نشئه طبیعت) قرآن تلاوت کرده و قابلیّت واستعداد پیدا کرده است مخاطب به این خطاب می‌شود. ▪️به همین دلیل در حدیث آمده است که : قرآن را تلاوت کن ، به آن عمل نما، در انجام فرائض و شرایع آن کوشش کن، به حلال و حرام آن آمِر و ناهی باش ، در تَهَجُّدِ به قرآن اِهتمام داشته باش. زیرا قرآن عَهدُاللّهی است که باید هر روز در آن بنگری ، در این صورت آمادگی پیدا می‌کنی که به تو بگویند بخوان و بالا برو. ▪️ان‌‌شاءالله توفیق داشته باشیم در شبانه روز در طول عمرمان در محضر قرآن تشرّف حاصل کنیم به فرموده امام(علیه السلام) حتی به اندازه "پنجاه آیه" ( خَمسینَ آیَه) بخوانیم. البته چونکه این عزیزان خود عرب زبان بودند برای آنها آسان بود امّا برای غیر عرب زبانها این تلاوت کار سختی است. ما کلام را تَنَّزل بدهیم ، آن را به پنج آیه سفارش می‌‌کنیم. به این نحوی که بیان شد تلاوت شود. ▪️در تلاوت قرآن، طوری عمل نماید که ، تمام اعضا و قوا در این تلاوت سهیم باشد ، چشم با نگاه کردن تلاوت می‌‌کند ، گوش و همچنین قوه مربوط به این عضو با شنیدن صدای قرآن ، قاری محسوب می‌‌‌شود . ▪️این نحوه تلاوت قرآن، مانند نماز است. در نماز تمام اعضاء و جوارح در حال نماز خواندن هستند . وقتی در ابتدا رو به قبله می‌‌‌ایستیم که مَقادیم بدن به سمت قبله رو می‌‌کنند در این حال کلّ بدن در حال نماز است. ▪️مجموعه بدن در هنگام رکوع وسجده بافت خاصی پیدا می‌‌کند در سجده هفت عضو بدن حتماً باید مُماس با زمین شود ، دو کف دست ، دو زانوی پا، دو تا نوک انگشت شصت پا و دیگری هم نقطه‌‌ی پیشانی است که بر روی مُهر قرار می‌‌‌گیرد ، اینها اعضای هفتگانه در نماز خواندن هستند . ▪️در هنگام اقامه‌‌ی رکعات نماز ، ایستادن در نماز ، ذکر بدن محسوب می‌‌شود. ▪️پس نمازِ بدن، به ایستادن است البته در نماز های مستحبی می‌‌‌توان نشست و نماز خواند. ▪️در آغاز نماز وقتی دستها را برای تکبیرةالاِحرام بلند می‌‌‌کنیم باید کف دستها به سوی قبله باشد این حرکت خود برای دست یک نحوه نماز خواندن است. ▪️تمام حرکات و سَکَنات و هیئت و بافتی که در نماز داریم همه در مجموع نماز را تشکیل می‌‌‌دهد. در تکبیرِ نماز ابتدا نماز گزار یک تعدادی از کارها را بر خود حرام می کند. مانند نگاه کردن به اطراف. خوردن ، آشامیدن، ... یعنی با گفتن تکبیرةالاِحرام ، مُحِرِم می‌‌شود و مجوز ورود به نماز را پیدا می‌‌‌کند. ۱۴۰۰ ۳_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی شبِ یازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ ه.ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب یازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه هفدهم شرح رساله لقاءالله، قسمت دوم ، دقیقه (٢۰-۱۰)◾️ ▪️تمام اعضاء وجوارح و همه قوای انسان در هنگام اقامه‌‌ی نماز در حال نماز خواندن هستند، مانند قوه حافظه ، قوه مُتَخیّله، قوه خیال ، قوه مُتَصوّره ، قوه عاقله، در هنگام نماز در کار هستند. ▪️حواس پنجگانه انسان اعم از قوه سامِعه در شنیدن ، قوه باصِره در دیدن ، در حال نماز هستند .به همین دلیل فرمودند: در هنگام نماز چشم نمازگزار باید باز باشد و به محل سجده نگاه کند ، یا فرمودند در هنگام رکوع بین دو تا قدم خود را نگاه کنید، دلیل این دستورات این است که هر یک از اعضاء ، نماز مخصوص به خودشان دارند. ▪️در هنگام نماز ، زبان کوچک با زبان همکاری می‌‌کند تا دَمِ خارج شده از ریه به حلق برسد و به صوت تبدیل شود ، اگر نماز جَهریه است باید بلند بخواند ، اگر نماز اِخفاتیه است باید آهسته خوانده شود و صوت نداشته باشد. ▪️اگر کسی بگوید من حضور قلب ندارم پس نماز خواندنِ من فایده ای ندارد در پاسخ او باید گفت تمام اعضاء و جوارح انسان در حال نماز خواندن هستند و اگر با حضور قلب باشد خیلی بهتر است. ▪️اگر در نماز، حضور قلب باشد این توجه قلبی، به منزله‌‌ی امام جماعت محسوب می‌‌شود .در این مسیر تمام قُوا ، اعم از قوایِ خیال و وَهم و مُتخیّل و مُتصوّره که کلمات را با کلمات ترکیب می‌‌کند آیات را با آیات ضمیمه می‌‌‌کند و دَم به دَم از قوه حافظه مُدرکات خودش را به ظهور می‌‌‌رساند. ▪️برای مثال بعد از تکبیر" بِسم الله الرحمن الرحیم "می‌‌‌گوید بعد آن "الحمداللّه " می‌‌گوید اگر شخص حافظه نداشته باشد نمی‌‌تواند این ها را به ترتیب اِعاده کند. ▪️در هنگام نماز قوه متخیّله اَشکال و صُوَرِ کلمات را از مخزن خیال صورتگری می‌‌کند تا با همدیگر دوخت و دوز کند و این رَوندِ پشت سر هم بودن ، درست صورت بگیرد. آنقدر این جا کار انجام می‌‌گیرد که تعجب آور است. ▪️قوه متخلیّه در این هنگام شش کار را انجام می‌‌دهد : ▪️صورت را با صورت ترکیب می‌‌‌کند. ▪️صورت را با معنا ترکیب می‌‌کند. ▪️معنا رابا معنا ترکیب می‌‌کند. ▪️صورت را از صورت تجزیه می‌‌کند. ▪️معنا را از صورت تجزیه می‌‌کند. ▪️معنا را از معنا تجزیه می‌‌کند. ▪️متخَیّله مانند یک نقاشی است که می‌‌خواهد عکس یک حیوانی را بکشد که فرضاً سَرِ او شبیه طاووس باشد بدن او شبیه گاو ، پاهای او شبیه فلامینگو ...! این نحوه تجزیه و ترکیب کار بسیار بزرگی است. ▪️در نماز؛ تمام اعضاء و جوارح و قوای ادارکی از قوای حسی گرفته تا خیالی و وهمی و مخازنِ آنها همه در حال نماز هستند. تمام اعضاء و جوارح وهمچنین قلب که به طور مستمر در حال تَقلُّب و انقلاب است در حال نماز است. ▪️قلب را به این دلیل قلب می‌‌گویند چون این توانمندی را دارد که دائماً بسوی عالم غیب رو کند وبه عالم شهادت مُطلقه برگردد. و به عالم شهادتِ مُضاف برود و واردِ غیب مُضاف شود و همچنین به عالم غیبِ مطلق برود ... یعنی بطور مستمر در حال رفت آمد در عوالِم است‌ این توانمندی را مقام قلب می‌‌‌گویند. ▪️قلب حالت تحولی دارد؛ گاهی در غیب است، گاهی هم تنزّل می‌‌کند در عالم مادّه است. اگر قلب در هنگام نماز توجّه غیبی او بر قرار باشد، قابلیّت پیدا می‌‌کند که امام جماعت شود. سایر قوا مادونِ قلب هستند لذا ایشان افق اعلایی دارد به همین دلیل بقیّه قوای ادراکی نمی‌‌توانند امام شوند. ۱۴۰۰ ۳_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب یازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلس
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب یازهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه.ق برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه هفدهم شرح رساله لقاءالله قسمت سوم دقیقه (۳۰-۲۰)◾️ ▪️اگر قلب اهل حضور و مراقبت‌‌ باشد و در هنگام نماز این سویی نباشد با مدرکات حِسیّه مشغول نشود (چون قلب دائماً در تقلب و انقلاب است) این توانمندی در قلب هست که رو را به طرف عالم غیب کند و تمام این قوای ادراکی حسی و خیالی و وهمی و عقلی و ..همه به دنبال او باشند. ▪️این‌جا یک نماز جماعت برقرار می‌شود. لذا نماز با حضور قلب، برای هر شخصی یک نماز جماعت است؛ امام جماعت قلب اوست که رو به سوی عالم غیب است. همانگونه که بدن ظاهری او به سوی کعبه است قلب او هم به سوی کعبه‌ی باطنی است و تمام این اعضاء و جوارح و قوا... همه به دنبال او نماز خودشان را به امامت ایشان می‌خوانند و یک نماز جماعت می‌‌شود. ▪️در قرآن خواندن هم بهترین نوع تلاوت قرآن این است که چشم ببیند، گوش هم بشنود، زبان هم حرکت کند این آیات نوشته شده‌ی در قرآن مادیِ طبیعی و عنصری را هم به تلفظ دربیاورد چطور در نماز خواندن ، همه اعضاء، جوارح، قوا در کار هستند این‌جا هم در کار باشند و همه قرآنِ خود را بخوانند. قلب هم در این قرائت قرآن رو به سوی عالم غیب داشته باشد. یا قلب اراده کند مستقیماً ً در محضر جناب خاتم انبیاء و بر اساس قُرب فریضه یا قُرب نافله، با ایشان قرآن بخواند. یا در محضر حق متعال باشد که اول خدای متعال برای او قرآن تلاوت کند او هم به تَبعِ حق متعال قرآن تلاوت کند. ▪️در قرب نافله ،حق تنزّل می‌‌کند و چشم و گوشِ عبد می‌‌شود و عبد شنونده و بیننده است، ولی در قرب فریضه ، عبد تَرفُّع می‌‌یابد و صعود و عروج پیدا می‌‌کند و بیننده و شنونده حق است. لذا فرق بین دو قرب ، فرق بین تنزّل و ترفع است. و به قدر تفاوت بین عبد و رَبّ است . شرح دفتر دل ، ج۱، ص٣۴٧ ▪️وقتی قاری قرآن این چنین باشد که قلب او توجه به اَسرار و حقایق قرآن، مراتب وجودیِ قرآن داشته باشد علاوه بر این وجودِ مادیِ عنصریِ طبیعی قرآن که به صورتِ خط روی صفحه‌ی کاغذ درآمده و با یک نظم خاصی هست؛ به چنین شخصی در قیامت گفته می‌شود: "اِقراء وَارقَ" بخوان و بالا برو. ▪️خواندن در این‌جا (نشئه طبیعت) بصورت تدریج است اما در آن‌جا (عوالم بالا) "اقرا و ارق" به صورت انشاء و دفعی است. آن‌جا تدریج به معنای عالم طبیعت نیست. (دقیقه ۲۵) ▪️اگر در عالم طبیعت بخواهیم قرآن را جوری بخوانیم که هم زبان ما، هم چشم و گوش ما، هم اعضاء و جوارح ما و تنفس و ریه‌ و مطلقاً قوای ظاهری و باطنی قرآن بخواند باید به تدریج از سوره‌ی فاتحه ، سوره‌ی بقره تا آخر قرآن بخوانیم. حال بعضی تندتر و بعضی آرام می‌‌خوانند این قرائت تدریجی است. ▪️کسی که مقید است قرآن بخواند چه بسا حتی بلد هم نباشد شاید از جنبه‌ی ظاهری صحیح هم نخواند اما دوست دارد قرآن بخواند قرآن را نگاه می‌کند آن را مسح می‌کند، به صورت و چشم خود می‌کشد، او هم لیاقت پیدا می‌کند که در قیامت قرآنِ دفعی بخواند، قرآن انشائی بخواند. ▪️به او هم می‌گویند "اِقراء وارقَ" خودت بخوان بالا برو. ▪️ " یُقال لِقاری القرآن" به قاری قرآن گفته می‌شود! گوینده کیست؟ چه کسی به او می‌گوید بخون بالا برو؟ این جاها وقتی فعل مجهول می‌آورند مطلب خیلی عمیق است. ملائکه الله به او می‌گویند؟ درست است. جبرئیل امین به او می‌‌گوید؟ صحیح است. خاتم انبیاء به او می‌‌‌گوید؟ صحیح است. ائمه بگویند .... ذات الهی بگوید .... همه درست است. اینقدر طرفدار پیدا می‌کند که همه به او می‌گویند بخوان بالا برو. ▪️آن‌جا به صورت تدریجی نیست. در این‌جا اگر سواد نداشت عرب زبان هم نبود ، نمی‌تواند کلمات عربی را ادا کند و با چه زحمتی قرآن می‌خواند. ▪️اما به همین شخص خدای متعال خطاب می‌کند بخوان بالا برو و ایشان " کالبرق الخاطف" می‌‌خواند و می‌گذرد. قرآن؛ هرگز تمام شدنی نیست "اِنّ درجاتِ الجَنّة عَلی عددِ آیاتِ القرآن" ▪️آن وقت آیات قرآن در نفس او تکسیر می‌شود. یکی از بطونِ معانیِ "اقرا وارق" این است که قرآن در نفس قاری قرآن تکسیر می‌شود. همین اندازه تکسیر با سین را در نظر داشته باشید که خودش در عالَم علم وادی عظیمی است. ▪️پس قاری، قرآن را به اَنحاء گوناگون می‌خواند. به همین نحوی که بر پیغمبر نازل شده وقتی تلاوت می‌کند اصلاً تمام نمی‌شود. و هر دفعه که تلاوت می‌کند مقام دفعی و انشائی او برای او منشآت می‌آورد. ▪️منشآت مُنشِئ به امرِ ایجادی و توجّهِ ایجادیِ دفعی، هرگز تمام نمی‌شود چون متوقف بر اراده‌ی اوست و اراده هم هرگز پایان پذیری ندارد. ▪️نفس ناطقه‌ی این شخص هم که قاری قرآن است مقامِ لایَقِفی پیدا می‌کند که در هیچ مرتبه‌ای از مراتب قرآن متوقف نمی‌شود. ۱۴۰۰ ۳_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب یازهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه.ق برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب یازهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه.ق، برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️ ◾️جلسه هفدهم « شرح رساله لقاءالله » قسمت چهارم دقیقه ۳۰ تا ۳۵◾️ ▪️"وَانظُر بِنور العقل و العلم الی ما افاضه ولی الله الاعظم فی کلامه هذا" با نور عقل و علمت به آنچه را که این ولی اعظم حق یعنی امیرالمومنین علیه الصلوة والسلام در این کلام افاضه فرمود د‌قت کن ببین چه خبر است. ▪️"فانّ محاسنه و لطائفه فوق ان یحوم حولها العباره". نیکوئی‌های این کلام امیرالمومنین و لطائف آن، فوق آن است که بخواهد به عبارت درآید‌ و با الفاظ نمی‌شود کلام امام را توضیح داد. ▪️آقا فرمودند که به نور عقل و علم به این فرمایش نگاه کنید که باید خداوند این نور را به انسان عطا کند: « الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّه‏ُ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ » آن علمی را که نور الهی است، خداوند در دل‌ها قذف می‌کند و می‌اندازد، اِلقاء می‌کند. (کتاب العلم اصول کافی) ▪️حقیقت علم؛ آن نوری است که خدای متعال ، الله ، اَلعلمُ نورَُ یَقذفه الله ، الله که اسم جامع است این نور را ، في قلب مَن یشاء در دل آن‌هایی که خدا می‌خواهد قذف می‌کند ، پرت می‌کند. ▪️این‌ بزرگواران می‌توانند معنای این حدیث را بفهمند. وگرنه اینکه کسی بگوید ما فلسفه خواندیم عرفان خواندیم و ما می‌توانیم اینها را برای شما شرح کنیم، درست است این‌ها هم کمک می‌کند اما آن لطائفِ این حدیث چیزی نیست که با عبارات‌ بدست بیاید. ۱۴۰۰ ۳_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب یازهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه.ق، برابر با ۱۴۰۰/۲/۳◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی،روز یازدهم ماه مبارک رمضان۱۴۴۲ ه .ق ، برابربا ۱۴۰۰/۲/۴◾️ ◾️جلسه هجدهم«شرح رساله لقاء الله »◾️ ▪️در آداب سالک الی الله اولین بحث ، قرآن و تلاوت آن مطرح شد،ازباب اینکه قرآن شرح حقیقت محمدیه (صلی الله علیه واله) است. ▪️گاهی شایدشرح یک مطلبی باعث تاریک ترشدن آن مطلب می شود. شرح و تفسیر آیات قرآن براساسِ علم فکری موجب مجهول ترشدن آیات می شود. ▪️شیخ اکبرمی فرماید: روز قیامت قرآن به صورت باکره و بکر ظهورمی کند. بکر یعنی پرده ی کشیده شده. ▪️یکی از درخواستهای ما هنگام تلاوت قرآن ( حالا در خواب یا بیداری ) این باشد که به محضر امام عصر (عجل الله ) برسیم و از اسرار و لطایف الهی بهره بگیریم. تمام قرآن خواندن های ما در دنیا و مس و تجوید،زمینه این است که قابلیت یابد و قیامتش قیام کند. ▪️پیامبر(صلی الله علیه واله) درزمان عمرمبارکشون ، معراج داشتند و الان هم امام عصر عج دائم المعراج اند. معراج و قیامت توأمان اند. دوبرادردوقلویندکه از یک پستان شیر می خورند. معراج ومعاد عِدْل هم اند، جناب امام عصر عج که صاحب المعراج و وارث المعراج نبی است. ایشان دائما قیامتشان برپاست. این یکی از اسرار معراج است. ▪️تاکید تلاوت قرآن در پاسی از شب هم زمینه قیام قیامت شخص می شود. قیامت در امتداد زمانی و نسیه را ، قرآن نگفته ؛ بلکه قیامت ، همیشه حاضر است؛ جزانفس عمل است. ▪️قیامت ظهور آنچه در دنیاست، می باشد نه حدوث آنچه دردنیاست. خواب هم یک نحوه قیامت هست، هرچه می بینی انشا ء و منشئآت خودت هست. قیامت برای اکثری، بعد موت طبیعی شان حاصل می شود. ▪️حمل توحیدصمدی کار آسانی نیست، وقتی به حضرت فاطمه ۹ تا ۱۸ ساله مدام جبرئیل نازل می شود و درباره فرزندانش می گوید، اینها در حقیقت تفسیر عالم ذر ّ ِ فاطمی است. حضرت آقاجان به این توحید رسیده که « محبوب قلوب » است. خوانی ازسرّ حسن سَر در بیاری دون که من بنده فرمانبر آل پیمبر هَسّمه آقای ما راه موت اسود را انتخاب فرمودند. و مهمترین آن بحث وحدت وجود است. ▪️اگرکاری برای رضای خدا انجام دهی که مردم فحش دهند و تو تحمل کنی ، اینجا عزیزالله می شود. وگرنه اگر راه ژنده پوشی درپیش گیری و مردم برایت دلسوزی کنند، این تعلق می آورد و توحید پیاده نمی شود. ▪️توحیدالصمد قرآنی راهش این است که حتما باید به موت اسود برسی، همه ی ائمه باموت اسودبه امامت رسیدند. ۱۴۰۰ ۴_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی،روز یازدهم ماه مبارک رمضان۱۴۴۲ ه .ق ، برابربا ۱۴۰۰/۲/۴◾️ ◾️جلسه
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب دوازهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه.ق ،برابر با ۱۴۰۰/۲/۴◾️ ◾️جلسه نوزدهم شرح رساله لقاءالله، قسمت اول◾️ ▪️اگر به توفیق الهی قرآن را تلاوت کنیم و این تلاوت موجب حشر ما با قرآن کریم باشد، هنگامی که قیامت ظهور کند، به قاری قرآن گفته می‌شود که " اِقراء وَارقَ" ▪️آنوقت انسانِ قاری ِ قرآن می‌‌تواند به همه‌ی درجات بهشت بر اساس عدد آیات قرآن نائل شود. البته به رتبه‌ی انبیاء و صدیقین از جنبه‌ی "ادب مَعَ الِانسان الکامل" نمی‌رسد. ▪️انبیاء و صدیقین که مصداق اَتمّ صدیقین، ائمه علیهم الصلوة و السّلام هستند مقامی دارند که از باب ادبِ مَع الله به ما گفته شد مقام آن‌ها را طلب نکنیم. ▪️یکی از موارد هفتگانه در ادب مع الله این است که ما رتبه‌ی پیغمبر و اهل بیت را طلب نکنیم. ▪️در حدیث امیرالمومنین داریم که《فَلا یَکون فِي الجَنّة بَعد النبیّین وَ الصّدیقین اَرفعَ دَرجة مِنهُم》 در بهشت بعد از درجه‌ی صدّیقین و نبیین، کسی درجه‌ای رفیع تر از درجه‌ی قاری قرآن ندارد. امام در این حدیث انبیاء و صدیقین را استثناء فرمودند. ▪️پیغمبر و اهل بیت ما را به سوی خودشان دعوت کردند مثل جناب امیرالمومنین که فرمودند: "اَعییوني بِوَرَع وَ اِجتهاد" شما بر اساس ورع و تقوا، اجتهاد و تلاش‌ ،ما را کمک کنید، بالا بیایید. ولی به ما فرمودند : ادب اِقتضا می‌کند مقام آنها را طلب نکنیم. ▪️کانه ما می‌گوییم در بهشت در محضر جناب رسول الله باشیم. این طلب، طلب خوبی است. مثل این‌که در زمان حضور هر انسان کاملی در نشئه‌ی طبیعت، ادب این است که انسان به محضر انسان کامل تشرف حاصل کند. ▪️در دعای روز هشتم ماه رمضان از خدا می‌خواهیم که صحبت و همنشینی با کِرام (جمع کریم) را به ماعطا بفرماید. ▪️امام رضا (علیه السلام) به اِبن شَبیب فرمودند: اگر بخواهی در بهشت در آن غرفه‌ای که ما هستیم، بیایی "فَلیَبکِ لِلحسین" (علیه السلام) بر امام حسین گریه کنید و بر قاتلان امام حسین لعن بفرستید "فَالعَن عَلی اَعداءِ الحُسین" ▪️ما حق نداریم بگوییم بارالها مرا به رتبه‌ی امیرالمومنین برسان. این تقاضا خلاف ادب است. نه اینکه به تعبیری حرام شرعی باشد اما ادب اقتضا می کند که آدم اینطوری حرف نزند . ▪️دعا کنیم که توفیق داشته باشیم در محضر آقا امیرالمومنین و در محضر امام صادق باشیم در محضر امام زمان باشیم. ▪️بعد از خروجِ ما از نشئه‌‌ی طبیعت و تَطَوُّرِ ما از طورِ مادی به طورِ مِثالی و طورِ عقلی، از خدای متعال بخواهیم که ان‌شاءالله به محضرشان مشرف شویم و از محضرشان استفاده کنیم و آن‌ها همچنان فیض الهی را بر ما افاضه بفرمایند و قرآن را برای ما شرح و تفسیر کنند و به شهود ، به ما بچشانند. ▪️همه‌ی این‌ها ممدوح است اما انسان هرگز نباید طلب کند که من در رتبه‌‌ی امیرالمومنین قرار بگیرم. مثلاً وقتی نزد بزرگواری مشرف می‌شویم ادب اقتضا می‌کند ما نسبت به او در یک رتبه پایین‌تر بنشینیم. ▪️جناب رسول الله فرمود: "اَدَّبَنی رَبّی" و " اَحسَنَ تَادیبی" رب و پرورش دهنده‌‌ی من، خیلی نیکو مرا ادب کرد. ▪️دائماً جناب رسول الله ادب مع الله دارند. امیرالمومنین ادب مع الله دارد و از لوازم ادب مع الله، ادب با رسول الله است. ▪️تمام ائمه(علیهم السّلام) همه ادب دارند هم با خدا و در محضر خدا، هم با جناب رسول الله، هم با امیر المومنین و امام قبل از خود و مادرشان حضرت فاطمه زهرا ، ادب دارند. ▪️کسی بخواهد بی‌ادب باشد یقین بداند چیزی به او نمی‌دهند. شک نکنید. ادب با خدا، ادب با پیغمبر، ادب با امام معصوم باید مراعات شود. هر کجا از این محدوده های آداب بیرون رفتیم یقیناً بدانید که فیض الهی نصیب ما نخواهد شد. چون فیض به قابلین داده می‌شود. ▪️پس تلاوت قرآن باعث می‌‌شود آن قابلیّت را پیدا کنیم که : اولاً قیامت در ما ظهور کند. و در همین طور دنیایی که هستیم ، آخرت، همین‌جا بر ما تجلّی کند و در این تجلّیِ آخرت، این توفیق را داشته باشیم که به ما بفرمایند اِقراء وَ ارقَ. ۱۴۰۰ ۴_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei