eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■ ■●مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند: 1⃣یکی اینکه #معر
■● (قسمت دوم )●■ ■●بسياری از مردم كوفه چنين باوری نداشتند. امام علی علیه السلام را صرفاً يك زمامدار خوب تلقّی می‌كردند. ولذاست كه چون اين معرفت وجود نداشت به خودشان اجازه می‌دادند كه از فرمان ایشان هم تمرّد كنند؛ در اجرای فرمان ایشان هم تعلّل بورزند. مشكل اينجاست! يكي از مشكلات جدّی اين است كه اين وجود ندارد. اين باور، اين شناخت كه حجّت خدا وليی اعظم خداست، خليفه‌ی خدا در روی زمين است، وجود او استمرار وجود رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم است، چنين باوری وجود ندارد. چنين شناخت و معرفتی وجود ندارد. ■●متأسّفانه در جامعه‌ی ما هم همین‌طور است. بعضاً می‌بينيم حتّی در جامعه‌ی شيعه‌نام ما، يعنی مردمی كه از آنها می‌پرسی مذهبت چيست، می‌گويد شيعه‌ی اثناعشری، امّا وقتی می‌خواهيد به عمق معرفت و شناخت و باور آنها راه پيدا كنيد، می‌بينيد نه! واقعاً چنين شناخت عميق و اصيلی از ائمّه علیهم السلام نيست. پس يكی از سراشيبی‌هايی كه جامعه‌ی كوفه را در معرض اين خطر قرار داد كه بتواند رو در روی حجّت خدا بايستد، اين است كه اصلاً او را حجّت خدا نمی‌دانست! او را انسان خوبی می‌دانست؛ او را فاميل رسول‌الله صلی الله علیه و آله سلم ميیدانست؛ در همين حد! باوری بالاتر از اين در بسياری از آن مردم وجود نداشت. آن شناخت عميق نسبت‌به حجّت اعظم خدا را نداشتند. اين كرامت معرفت كه در زيارت عاشورا می‌گوییم اَكْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِكُمْ، اين كرامت معرفت نصيبشان نبود. ☑️خب این يك نكته و يك مشكل كه شناخت و معرفت دينی، عميق نبود و اگر در جامعه‌ی ما هم اين معضل وجود داشته باشد، می‌تواند زمينه‌ساز انحرافات و اشتباهات فراوانی باشد؛ اين خطر را بايد درك كنيم. ■●فقط به شكل عاطفی با مذهب روبه‌رو شدن و به شكل احساسی نسبت‌به مذهب اظهار علاقه كردن، نسبت‌به شخصيّت‌های مذهبی اظهار ارادت و محبّت و مودّت كردن، كفايت نميیكند. بايد تا عميق شدن معرفت دينيمان روی خودمان كار كنيم. بايد بنيان‌های اعتقادیمان را، مبتنی بر مطالعات عميق علمی، مبتنی بر استدلالات دقيق عقلی، مستحكم كنيم. بايد احكام دينمان را، ارزش‌های حاكم بر نظام اسلامی و نظام الهی را به روشنی بشناسيم. ■●اگر نشناسيم چنين خطری در انتظار ما هم می‌تواند باشد. ■●اين را تأكيد می‌كنم؛ در مباحثمان هم اشاره كرده‌ام كه گاهی اوقات بعضی از محافلی كه صدق هم دارند، صفای خوبی هم دارند، به‌دليل ضعف بنيان‌های اعتقادی و ضعف معلومات دينی، دچار كج‌فهمی ها و بدفهمی‌ها شدند. يك خواب ديده، يك مكاشفه‌ برایش دست داده، فكر می‌كند حالا اين حجّت است و اين را معيار قرار داده و حالا رفتاری می‌كند كه اصلاً با هيچ‌جای دين خدا و كتاب خدا و سنّت معصومين علیهم السلام سازگار نيست! با سيره‌ی معصومين علیهم‌السلام سازگار نيست! اين مال ضعف اطّلاعات دينی است. ■●عزيزان! به‌صورت جدّی بايد روی خودمان كار كنيم. صرف اينكه با بحث‌های لطيف معنوی و اخلاقی آشنا می‌شويم، كفايت نمی‌كند. لازم است؛ امّا كافی نيست. بايد وقت جدّی بگذاريم براي مطالعه؛ برای كلاس رفتن؛ برای درس گرفتن و رشد دادن اطلاعات دينیمان. شناخت و معرفت دينی بايد عميق شود تا انسان در چنين لغزشگاه‌هايی نلغزد؛ خدای ناكرده اسمش شيعه نباشد و رو در روی حجّت خدا بايستد. ... ۹
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دوم )●■ ■●بسياری از مردم كوفه چنين باوری نداشتند. امام عل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■● (قسمت سوم )●■ ■●نكته‌ی دوم كه زمينه‌ی چنين جنايتی را به دست كوفيان فراهم كرد، ضعف ايمان آنها بود. ضعف ایمان! ايمان غير از اين است كه به من بگويند اصول دين چندتاست؟ بگويم پنج‌تا: توحيد، نبوّت، عدل، امامت، معاد روز قيامت. بلدم بگویم يا تا حدودی هم اعتقادی به آنها دارم. ■●آن ايمان و آن باوری كه انسان با همه‌ی وجود به اين حقيقت پيوسته باشد، جانش در گرو اين باورها باشد، حسابش جداست از آن پذيرش اوّليه‌ی سطحی دين خدا. ■●ايمان راسخ و ايمان مستحكم است كه می‌تواند انسان را حفظ كند. محكم است كه انسان را دربرابر تهديدها ثابت‌قدم نگه می‌دارد؛ انسان دچار بزدلی و زبونی و ترس و گريز نمی‌شود؛ دچار تن دادن به ذلّت و تسليم نمی‌شود. ايمان استوار و راسخ است كه سبب مي‌شود انسان مورد تطميع قرار نگيرد؛ تطميع‌ها در او تأثیر نكند. اگر پست و مقامي وعده دادند، اگر پول و ثروتي وعده دادند، اگر نام و شهرتی وعده دادند، اگر كِيف و لذّتي وعده دادند، انسان را نفريبد؛ جبهه‌ی حقّ را به‌خاطر رسيدن به آنها ترك نكند. ■●تعدادی از كساني كه روز عاشورا روبه‌روی امام حسين علیه السلام ايستادند، امام حسين علیه السلام را خوب می‌شناختند؛ امّا گيرشان در ضعف ايمانشان بود. ، امام حسين علیه السلام را خوب می‌شناسد؛ آدم كوچكی هم نيست؛ می‌دانید که عمرسعد پسر سعد وقّاص است. سعد وقّاص كسی است كه در زمان خليفه‌ي دوم، فرمانده‌ي لشكر اسلام در فتح ايران بود. ماجرای قادسيّه را در تاريخ خوانده‌ايد. سردار بزرگ فاتح سپاه اسلام، پسرش عمرسعد است. عمرسعد هم معروف است به تقدّس و تديّن و در عين حال فردی موجّه، به‌دليل اینکه پدرش خيلی صاحب شهرت و موقعيّت بود. از آن طرف هم اهل‌بيت علیهم السلام را خوب می‌شناسد؛ امّا گرفتاری او، است. لذا وقتی ابن‌زياد به او وعده‌ی حكومت ری را می‌دهد، [سست می‌شود.] ری همین تهران امروزی است و البتّه شايد بتوان گفت حكومت ری حكومت كلّ ايران بوده، مركز و مقرّ حكومت در ري بوده، كلّ ايران يكي از استان‌های كشور اسلامي بوده؛ همان‌طوركه مصر يكي از استان‌ها بوده، عراق یکی از استان‌ها بوده، حجاز يكی از استان‌ها بوده، ایران هم یکی از استان‌ها بود. وقتي ابن‌زياد وعده‌ی حكومت و فرمانروایی ری را به عمرسعد مي‌دهد، عمرسعد با اینکه می‌داند جبهه‌ی حقّ کجاست و باطل كجاست، می‌پذیرد. ■●لذا وقتی هم امام حسين علیه السلام با عمرسعد ملاقات می‌كنند، به او مي‌گويند: عمرسعد تو بين بهشت و دوزخی! تو می‌دانی حقّ چيست! بيا و اين جنايت را به گردن نگير! ■●شايد هم روز اوّلی كه عمرسعد به كربلا آمد، به قصد كشتن امام حسين علیه السلام نيامد، شايد آمده بود که با يك ارعابی حضرت را منصرف کند. فکر کرده بود، ما با سی‌هزار نفر يا حتّی بعضي از تاريخ‌ها نقل كرده‌اند، صدوبيست هزار نفر لشكر داريم می‌رويم، امام حسين علیه السلام با هفتادودو نفر، طبيعتاً منطق به او اجازه نمی‌دهد دست به جنگ بزند، تسليم می‌شود و بيعت يزيد را می‌پذيرد و بدون قتل و خونريزی ماجرا تمام می‌شود و ابن‌زياد حكومت ری را به من خواهد داد!... ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت سوم )●■ ■●نكته‌ی
■● (قسمت چهارم)●■ ■●معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت كربلا حركت كرد قصد كشتن امام حسين عليه السلام را داشت؛ لذا ديديد يك مقدار هم اين دست و آن دست می‌كرد و دنبال راه حلّی بود كه بدون درگيری قضيّه را تمام كند؛ از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد و ماجرا تمام شود. و به‌دليل همين تعلّل‌ها شمربن‌ذی‌الجوشن که در كوفه پيش ابن‌زياد بود، (و مب‌دانيد ريشه‌ی شمر به خوارج هم برمی‌گردد و به جنايت‌های دوران اميرالمؤمنين علیه السلام.) ابن‌زياد را تحريك كرد و گفت: اين عمرسعد آدم جنگ نيست؛ ولذا ابن‌زياد یک نامه‌ به شمر داد براي عمرسعد؛ و يك نامه هم برای خود شمر. گفت: اوّل اين نامه را به عمر‌سعد بده، ببينیم عكس‌العملش چيست؟ اگر پيغام مرا در مورد جنگيدن و كشتن اباعبدالله نپذيرفت، نامه‌ی دوم ملاك عمل است. در نامه‌ی دوم نوشته بود كه شمر، عمرسعد را بكش و خودت فرمانده‌ی لشكر باش. ■●وقتی عمرسعد فهميد جريان اين‌طور است، چه کرد؟ امام حسين عليه السلام هم دوباره با او ملاقات كردند و به او اتمام حجّت مجدّد كردند. عمرسعد از سر شب تا صبحِ عاشورا در خيمه‌ی خود قدم می‌زد و خودش را بين بهشت و دوزخ میديد. ■●عين تعبيری كه راجع‌به رياحيیرضوان‌الله‌علیه داريم. حرّبن‌يزيد رياحی هم یک سردار لشكر است؛ او به‌دليل ايمانش می‌تواند دل بكند؛ از پست و مقام و موقعيّت فرماندهي لشكر و پاداش‌ها و جوايزی كه در صورت جنگيدن و پيروز شدن بر امام حسين برای او خواهد بود، بگذرد؛ امّا عمرسعد به‌دليل ، به‌دليل اينكه در وجود او قوی‌تر از ، در عين اينكه حقيقت مثل روز برايش روشن است، امّا بالاخره بعد از يك شب تا به صبح در ترديد به سر بردن تصميم خودش را می‌گيرد و صبح عاشورا به همه‌ي لشكر مي‌گويد كه همه‌ شاهد باشيد كه اوّلين تير را به‌سمت لشكر اباعبدالله من پرتاپ كردم. ■●پس مشكل دوم ضعف ايمان است. ضعف ایمان! اينكه محبّت دنيا در عمق جان اينها جا داشت. و اين دو عامل، عوامل اصلی چنين فاجعه‌اي به دست مردم كوفه است. البتّه فقط كوفيان نبودند؛ از بصره هم يك گروه نیروی نظامی رسید و به لشكر عمربن‌سعد ملحق شدند؛ حتّي از شام نيروهای كمكی آمد و يك لشكر عظيم رو در روي اباعبدالله الحسین علیه السلام تشكيل شد. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مصباح‌الهدی وسفینةُ‌النّجاة - بخش چهارم●■ ■حج يعنی قصد؛ «اَلحَجُّ قَصدٌ»، و حاجی يعنی كسی كه مقصد
■● (قسمت پنجم)●■ ■●قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌ای اشاره كرده، می‌فرماید: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ کسانی كه بيراهه رفتند، به انحراف رفتند، جز اين نيست كه از ظنّ و گمان و پندار تبعيت كردند. در قرآن كريم ظنّ نقطه‌ی مقابل علم قطعی و يقين است. نقطه‌ی مقابل حقّ است. می‌‌فرمايد علّت انحراف آنها اوّلاً اين است كه پيرو ظنّ و گمان بودند؛ با حدسيّات و استنباط‌های بی پايه، راه خود را انتخاب كردند. مبتني بر يك شناخت عميق و دقيق و عالمانه و محقّقانه، مسيرشان را انتخاب نكردند؛ مبتنی بر معرفت حركت نكردند. ■●اميرالمؤمنين علیه السلام به كميل فرمودند: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلىٰ مَعْرِفَةٍ؛ هيچ حركتی نيست كه بخواهی انجام دهی، مگر آنكه تو در آن حركت محتاج معرفتی. ■●امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلْعامِلُ عَلىٰ غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلىٰ غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلّا بُعْداً؛ كسی كه بدون بصيرت دست به كار مي‌شود و اقدام می‌كند مثل كسي است كه بيراهه می‌رود؛ هرچه سريع‌تر آن راه را برود، بيشتر از مقصد دور می‌شود. اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ! بر مبنای گمان و حدسیّات! بسياری از انحرافاتی كه در جغرافيای اسلامی اتّفاق افتاده، انحرافات اعتقادی و رفتاری، ريشه‌اش در همين است. در اين است كه آن شناخت عميق وجود ندارد. برداشت‌های جاهلانه و سطحی، حدسيّات، گمان‌ها، استنباط‌های بدون تكيه بر برهان‌های عميق، ريشه‌ی بسياری از انحرافات است. فرمود: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ دومين چيزی كه از آن تبعيّت كردند هوای نفس است؛ ! يعني تابع دلخواه خودشان بودند؛ تابع هوس‌های خودشان، تابع خودشان به دنيا بودند؛ يعنی تابع انّيّت‌ها و انانيّت‌هايشان بودند؛ تابع حبّ نفس و بودند. اين هوس‌ها، اين تمنّيّات سبب شد كه اينها به بيراهه روند. اين دو عامل اصلی در انحراف عظيمی است كه اتّفاق می‌افتد و جنايت عظيمی كه در روز عاشورا رخ می‌دهد. ■●و حالا باید عبرت بگيريم! در زمان خودمان هم ماجرا همين است. اگر ما در مسير زندگی، مبتني بر ظنّ و گمان و شناخت‌های سطحی و كودكانه بدون تحقيق و تعمّق و مبتنی بر دلدادگي به دنيا حركت كنيم، راه كوفيان را طي خواهيم كرد. حالا دنيا جلوه‌های مختلفی دارد، يكی پول دنيا برايش دوست داشتني است، يكي مقام دنيا، يكي دنيا، يكي دنيا، دنيا جلوه‌های مختلفی دارد. اگر دلدادگی به دنيا محرّك ما در زندگی باشد، بدانيم كه ما هم راه كوفيان را طی خواهيم كرد. و برای اينكه از اين گزند مصون بمانيم، لازمه‌اش اين است كه آن معرفت و آن ايمان را کسب کنیم. ایمان هم حقيقتش محبّت است. ■●امام باقر علیه السلام فرمودند: هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ؟ ايمان در واقع دل دادن به خدا، دل دادن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل دادن به حجّت‌های خدا علیهم السلام و دل دادن به جهان آخرت، به جهان دیگر و غيب عالم است؛ اين است. ■●اگر این از يك‌سو و ايمان از سوي ديگر نباشد، خطر اينكه ما هم به بيراهه كشيده شويم وجود دارد. ... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت چهارم)●■ ■●معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت
■● (قسمت پنجم)●■ ■●قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌ای اشاره كرده، می‌فرماید: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ کسانی كه بيراهه رفتند، به انحراف رفتند، جز اين نيست كه از ظنّ و گمان و پندار تبعيت كردند. در قرآن كريم ظنّ نقطه‌ی مقابل علم قطعی و يقين است. نقطه‌ی مقابل حقّ است. می‌‌فرمايد علّت انحراف آنها اوّلاً اين است كه پيرو ظنّ و گمان بودند؛ با حدسيّات و استنباط‌های بی پايه، راه خود را انتخاب كردند. مبتني بر يك شناخت عميق و دقيق و عالمانه و محقّقانه، مسيرشان را انتخاب نكردند؛ مبتنی بر معرفت حركت نكردند. ■●اميرالمؤمنين علیه السلام به كميل فرمودند: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلىٰ مَعْرِفَةٍ؛ هيچ حركتی نيست كه بخواهی انجام دهی، مگر آنكه تو در آن حركت محتاج معرفتی. ■●امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلْعامِلُ عَلىٰ غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلىٰ غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلّا بُعْداً؛ كسی كه بدون بصيرت دست به كار مي‌شود و اقدام می‌كند مثل كسي است كه بيراهه می‌رود؛ هرچه سريع‌تر آن راه را برود، بيشتر از مقصد دور می‌شود. اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ! بر مبنای گمان و حدسیّات! بسياری از انحرافاتی كه در جغرافيای اسلامی اتّفاق افتاده، انحرافات اعتقادی و رفتاری، ريشه‌اش در همين است. در اين است كه آن شناخت عميق وجود ندارد. برداشت‌های جاهلانه و سطحی، حدسيّات، گمان‌ها، استنباط‌های بدون تكيه بر برهان‌های عميق، ريشه‌ی بسياری از انحرافات است. فرمود: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ دومين چيزی كه از آن تبعيّت كردند هوای نفس است؛ ! يعني تابع دلخواه خودشان بودند؛ تابع هوس‌های خودشان، تابع خودشان به دنيا بودند؛ يعنی تابع انّيّت‌ها و انانيّت‌هايشان بودند؛ تابع حبّ نفس و بودند. اين هوس‌ها، اين تمنّيّات سبب شد كه اينها به بيراهه روند. اين دو عامل اصلی در انحراف عظيمی است كه اتّفاق می‌افتد و جنايت عظيمی كه در روز عاشورا رخ می‌دهد. ■●و حالا باید عبرت بگيريم! در زمان خودمان هم ماجرا همين است. اگر ما در مسير زندگی، مبتني بر ظنّ و گمان و شناخت‌های سطحی و كودكانه بدون تحقيق و تعمّق و مبتنی بر دلدادگي به دنيا حركت كنيم، راه كوفيان را طي خواهيم كرد. حالا دنيا جلوه‌های مختلفی دارد، يكی پول دنيا برايش دوست داشتني است، يكي مقام دنيا، يكي دنيا، يكي دنيا، دنيا جلوه‌های مختلفی دارد. اگر دلدادگی به دنيا محرّك ما در زندگی باشد، بدانيم كه ما هم راه كوفيان را طی خواهيم كرد. و برای اينكه از اين گزند مصون بمانيم، لازمه‌اش اين است كه آن معرفت و آن ايمان را کسب کنیم. ایمان هم حقيقتش محبّت است. ■●امام باقر علیه السلام فرمودند: هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ؟ ايمان در واقع دل دادن به خدا، دل دادن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل دادن به حجّت‌های خدا علیهم السلام و دل دادن به جهان آخرت، به جهان دیگر و غيب عالم است؛ اين است. ■●اگر این از يك‌سو و ايمان از سوي ديگر نباشد، خطر اينكه ما هم به بيراهه كشيده شويم وجود دارد. ... ۹۷
■● (قسمت ششم)●■ ■●معاويه، به‌دلیل و مردم، توانست به اغراض خود دست پيدا كند و ولايتعهدی يزيد را تثبيت كند تا بعد از به درك واصل شدنش، يزيد زمام امور را به دست گيرد و آن جنايات را در طول سه سال حكومتش مرتكب شود. ■●قبلاً اشاره كرده‌ام، سال اوّل، واقعه‌ی عاشورا را پديد آورد و آن جنايت عظيم را نسبت‌به فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل‌بيتش مرتکب شد. ■●سال دوم هم قتل‌عام مردم مدينه را برنامه‌ريزی كرد و آن‌همه جنايتی كه در مدينه اتّفاق افتاد و جوی خونی كه از مسلمان‌ها و مؤمنين، كنار قبر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری بود. و فجايع عجيب! تجاوز به عنف‌ها که حدود سه روز يا يك هفته، يزيد تمام زنان و دختران مدينه را بر لشكريان خود حلال كرد و خدا می‌داند كه در آن فاجعه چقدر تجاوز به عنف شد! این هم سال دوم حکومت یزید. ■●سال سوم حكومت يزيد هم ماجرای حمله به كعبه و ويران كردن كعبه بود؛ به بهانه‌ی آنكه عبدالله‌بن‌زبير آنجا مخفی شده يا پناه گرفته، با منجنيق كعبه را سنگباران كردند؛ كعبه را خراب كردند. يكی از دفعاتی كه كعبه در طول تاريخ ویران شد و دوباره بازسازی كردند در همين حادثه‌ی سال سوم حكومت بود. ■●خب چه شد كه توانست برای چنین يزيد پليدی، يزيد شرابخوار، يزيد سگ‌باز، يزيد پليد كه خدا مي‌داند پليدی‌ او چقدر است، بیعت بگیرد؟! ■●حنظله‌ی غسيل‌الملائكه را می‌شناسید. حنظله آن رادمرد صحنه‌ي جهاد بود كه در زمان رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسيد. شب عروسی ‌او بود و فردایِ آن، روز جهاد و جنگ بود. حنظله فقط اجازه گرفت که امشب را در مدينه بمانم و فردا خودم را به لشكر ملحق كنم و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه دادند. حنظله صبح حتّی اين فرصت را به خودش نداد كه برود غسل كند و بعد به لشكر پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ملحق شود. آمد به لشكر ملحق شد و در همان حمله‌های نخستين هم به شهادت رسيد. بعد پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من می‌بينم كه ملائكه آب آوردند و دارند حنظله را غسل مي‌دهند! لذا معروف شد به حنظله‌ی غسيل‌الملائكه! حالا پسر اين حنظله در مدينه زندگی میكند. فرزندان زيادی هم دارد. شايد هشت، نه تا پسر دارد؛ يعنی نوه‌های حنظله متعدّدند. پسر حنظله با فرزندانش از مدينه راه می‌افتند بروند شام كه ببينند ماجرا چيست. اینها را سال‌های گذشته در مباحث‌ درس‌هایی از مکتب عاشورا عرض کرده‌ام. وقتی برگشتند، عباراتی گفتند كه انسان واقعاً حيا می‌كند بگويد. رفتند ببينند واقعاً يزيد چطور آدمی است. آمدند، گفتند: ما كسی را ديديم که شراب می‌خورد! تار و تنبور میزند! با مادران و خواهران خودش همبستر ميشود!! يك چنين موجود پليد و كثيفی بشود خليفه‌ی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ! بشود اميرالمؤمنين! چطور معاويه موفّق شد چنين كاری را به نتيجه برساند؟! ... ۹۷
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت ششم)●■ ■●معاويه، به‌دلیل #ضعف_معرفت و #ضعف_ایمان مردم، ت
■● (قسمت هفتم)●■ ■●نكته‌ای بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه معاويه به مدينه آمد تا به هر زوری شده برای وليعهدی يزيد بيعت بگيرد، يك ملاقات با امام حسين عليه السلام دارد. ■●در آن ملاقات به حضرت می‌گويد: تو چرا با يزيد بيعت نمی‌كنی؟ حتماً می‌خواهی بگويی كه پدرت، مادرت، خودت از پدر و مادر و خود يزيد بهتری! به اين خاطر حاضر نيستی بيعت كنی! بعد معاويه شروع مي‌كند به تجزيه و تحليل و مي‌گويد: اينكه بگويی مادرت از مادر يزيد بهتر است، این را حرفی ندارم، بله، چون مادر يزيد از قريش نبود و مادر تو از قريش بود. حالا خوب نگاه کنید! يعنی فضيلت حضرت زهرا سلام الله علیها را در همین حد می‌داند! يعنی بحث ملّيیگرايی و ناسيوناليسم و قبيله‌گرايی! ■●گفت: بله، اين را قبول دارم؛ بعد هم بسیار خب، دختر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده؛ در این بحث ندارم که مادر تو بهتر بود؛ امّا اگر بگويی كه پدر تو بهتر از پدر يزيد يعنی منِ معاويه است، اين حرف بی‌ربطی است! چرا؟ چون پدر تو با پدر جنگيد و خدا پدر يزيد را بر پدر تو غالب كرد و پدر تو از بين رفت و پدر يزيد باقی ماند؛ پس پدر يزيد كه منِ معاويه‌ام از علی بهتر است! ■●و امّا اگر بگويی منِ حسين از يزيد بهترم، اين هم هيچ دليلی ندارد! امام حسين عليه السلام فرمودند: يعنی تو ميیگويی يزيد شراب‌خوار سگ‌باز ميمون‌باز از منِ حسين بهتر است؟! حالا خوب نگاه کنید! معاويه بلافاصله گفت: غيبت نكن! چرا غيبت می‌كنی؟ غيبت حرام است! چرا از پسرعمويت غيبت می‌كنی؟ حالا يزيد را هم می‌گويد پسرعمويت! به‌خاطر اينكه ريشه‌ی آنها برميیگردد به يك جدّ؛ یعنی امیّه و هاشم [که فرزندان عبدمناف هستند.] گفت: چرا از پسرعمويت غيبت میكنی؟ غيبت حرام است! نباید غیبت کنی! ■●ببینید اين تقدّس‌هايی كه گاهی دهان انسان را ميیبندند برای گفتن يك‌سری حقايق و دفاع از حقايق. ببينيد معاويه چطور بازی درمی‌آورد. بعد ادامه داد: من هيچ‌وقت نديدم كه يزيد از تو غيبت كند و تو از يزيد غيبت می‌كنی. كسي كه غيبت نمی‌كند از كسی كه غيبت ميیكند بهتر است؛ پس يزيد از تو بهتر است! اينها در تاريخ ثبت شده! قصّه نمی‌سازم. ■●علی‌ایّ‌حال چگونه معاويه توانست به غرض خود برسد؟ ريشه‌ی آن را شايد بايد جزئی‌تر دنبال كرد. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هفتم)●■ ■●نكته‌ای بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه
■● (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و بعد هم ولايتعهدی يزيد را تثبيت كند: ■● ۱-یکی سطح پايين مردم بود؛ سطح فكر مردم پايين بود. درك دينی مردم پايين بود؛ خصوصاً در شام. البتّه این هم تکرار بحث‌هایی است که سال‌های قبل گفته‌ایم. شام اصلاً عجيب و غريب است. شام شهری است كه معاويه روز چهارشنبه اعلام می‌كند می‌خواهيم نماز جمعه بخوانيم، همه‌ی مردم هم میآيند به معاويه اقتدا ميكنند و روز چهارشنبه نماز جمعه میخوانند! يعنی سطح فهم دينی اين‌طور است. فهم دين پايين است. خصوصاً در شام كه اصلاً می‌دانید، اسلام با بنی اميّه وارد سرزمين شام شد. ولذا مردم شام، اسلام را به روايت بنی‌اميّه شناختند و به آن ايمان آوردند. اسلام انحرافی، اسلام اشرافيّت، اسلام ظلم، اسلام تبعيض، اسلام تاراج، اسلام شهوترانی، اسلام ميگساری، اين اسلام را شناختند. سطح فهم دينی به‌شدّت پايين بود؛ به‌شدّت پايين بود؛ قدرت تجزيه و تحليل مسائل به‌شدّت در مردم پايين بود. این یک معضل بود كه به معاويه امكان داد آن نيّت شومش را محقّق كند. ■● ۲-دومين چيزی هم كه امكان داد حكومت خودش را مستقر و ولايتعهدی يزيد را هم تثبيت كند، روحيّه‌ی است كه بين عرب رايج بود. اين هم از آن معضلات جدّی است. متأسّفانه فرصت نیست و زمانمان محدود است؛ والاّ ریشه‌ی این را در نشان می‌دادم که چگونه همین روحیّه‌ی قبيله‌گرايی آنجا کار کرد! و در طول تاريخ اسلام مؤثّر بوده است. متأسّفانه اين خلق و خوی در بين عرب حاكم بود كه اهالی هر قبيله‌ای مطيع محض رئيس قبيله‌شان بودند؛ گوسفندوار دنبال رئيس قبيله‌شان حركت می‌كردند و در نتيجه شما برای اینکه يك قبيله را به يك سمت بكشانيد، كافی بود رئيس آن قبيله را بكشانيد و اين نكته را خوب فهميد. با پول‌های هنگفتي كه از بيت‌المال مسلمين به تاراج برده بود، به رؤسای قبايل هديه مي‌داد و اينها را می‌خريد. در خود كوفه هم با همين پول‌ها كار كرد؛ يعني بسياری از مردم كوفه كه آمدند كربلا و با امام حسين عليه السلام جنگيدند، آدم‌های نفهم بی‌شعوری بودند كه چون ابن‌زياد توانست رئيس قبيله‌شان را با پول بخرد، اينها هم دنبال رئيس قبيله‌ راه افتادند و به كربلا آمدند و با امام حسين عليه السلام جنگيدند. اين نكته را هم معاويه خوب درك كرده بود ولذا با پول آنها را خريد. رؤسای قبایل را خرید و به تبع آنها، اعضای قبايل از رئيسشان تبعيّت كردند و از حكومت معاويه و ولايتعهدی يزيد حمايت كردند. ■●۳-سومين نكته هم مردم بود كه اشاره کردم؛ ايمان كه ضعيف باشد، انسان هم راحت خود را مي‌فروشد، هم می‌ترسد، هم تطميع می‌شود، هم اغراض و اهدافش در زندگی، رضايت خدا و فرمانبری از دستورات الهی نيست. غرض و هدفش رسيدن به تمنيّات مادّی و دنيويش است. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و
■● (قسمت نهم)●■ ■●اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمی كه نه فهم درستی دارند، نه ايمان جدّی و قوی دارند و از آن طرف هم بسياريشان برّه‌وار دنبال رئيس قبيله‌ها حركت می‌كنند. ■●واقعاً آدم زيركی بود؛ به‌شدّت زیرک و مكّار بود. اين نكته‌ها را خوب درك كرد ولذا سه اقدام اساسی كرد برای آنكه بتواند با استفاده از اين بستر مساعد به اغراض خود برسد: ■● ۱-استفاده از ابزار ؛ به‌شدّت فعّال كار كرد؛ شعرای زيادی را استخدام كرد و به آنها پول داد كه در مدح معاويه و يزيد و در ذمّ اميرالمؤمنين علیه السلام و خاندان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شعر بسرايند و اين اشعار بين مردم رايج مي‌شد و در زبان‌ها می‌گشت. ■●دومین گروهی كه در كار تبليغاتی خود به كار گرفت، قُرّاء بودند. اینان غير از قاريانی هستند كه امروز قرآن را با صدای زيبا می‌خوانند و ما به آنها قاری ميگوييم. در صدر اسلام قرّاء در واقع مفسّران قرآن بودند؛ عالمان قرآن‌شناس؛ كسانی كه مي‌توانستند دين را براي مردم تبيين كنند. معاویه اينها را هم استخدام كرد و به كار گرفت تا آن فهم انحرافی و تفسير اموي از دين را در بين مردم رايج كند. سومين گروهی كه استخدام كرد، جاعلان حديث بود؛ کسانی كه پول می‌گرفتند و احاديث دروغین در مذمّت اهل‌بيت علیهم السلام و اميرالمؤمنين علیه السلام و در ستایش معاويه و بنی‌اميّه و يزيد و امثال اينها از زبان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جعل ميیكردند. ■●پس اوّلين ابزار معاويه، بود؛ استفاده از وسايل مختلف تبليغاتی برای اینکه افكار را به‌سمت اغراض خودش شكل دهد. ■●۲- دومين كاری كه معاويه كرد بود؛ خريدن افراد مؤثّر در جامعه؛ مثل رؤسای قبايل که برایتان گفتم. چون اين نقطه ضعف را شناخته بود و مي‌دانست مردم دنبال رؤسای قبايل خود حركت مي‌كنند و اصلاً فهم و شعور و تجزيه و تحليل برايشان مطرح نيست، با پول‌های كلانی كه فرستاد، افراد تأثيرگذار در جامعه را خريد. ■●۳-و سومين كاری كه كرد، و و قتل و كشتار و دست زدن به خشونت‌های به‌شدّت مخوف بود. يعنی اگر كسي بعد از آن‌همه تبليغات و تحميقی كه معاويه درصدد آن بود و بعد از تطمیع و خريدن رؤسای قبايل، باز هم جلوی معاویه می‌ايستاد، آن موقع بود كه او را به شديدترين صورت سركوب مي‌كرد. معاويه، چهره‌های بزرگی از مؤمنان را به شهادت رسانيد. شخصيّت‌های بسيار والامقامی از اصحاب اميرالمؤمنين علیه السلام را مظلومانه به شهادت رساند! مظلومانه! حالا چه خودش مستقيماً و چه از طريق عواملش مثل فرماندارها و فرمانرواهايی كه در مناطق مختلف تحت سلطه‌ی او حكومت مي‌كردند. ياران صديق اميرالمؤمنين علیه السلام را شهيد كرد؛ مثل رُشَيد هَجَری و امثال ايشان كه سفّاكانه آنها را به شهادت رساند و از اين طريق توانست به هدف خودش كه تحت فرمان درآوردن جامعه و تحميل كردن ولايتعهدی يزيد بود، دست پيدا كند. ■●به‌هرحال اينها نكته‌های عبرت‌آموزی است كه بايد برای عصر و زمان خودمان از آن درس بگيريم. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت نهم)●■ ■●اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمی كه ن
■● (قسمت دهم)●■ ■●گفتیم کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراءُ و کُلُّ اَرْضٍ کَرْبَلاءُ؛ پس در عاشورای زمان و در كربلای زمين خودمان هم بايد مواظب باشيم كه اين عوارض خدای نكرده معضل‌آفرين نشود. دامنگیر جامعه‌ی ما نشود؛ ضعف فهم و و شناخت عميقی كه بتوان مسائل را خوب فهمید و تجزيه و تحليل كرد و با موازين دينی سنجید، دامنگير ما نشود؛ يا پيروی گوسفندوار از شخصيّت‌هايی كه در جامعه مطرح می‌شوند! يك روز قبيله بود؛ حالا قبيله نيست؛ ممكن است در تشكّل‌‌های مختلف، گروه‌های مختلف، يك چهره‌ای محور آن تشکّل ‌شود كه دیگر چون ايشان فرمودند و چون ما عضو اين تشكّل هستيم، پس هر چه گفتند بايد عمل كنيم! ■●بدانيم كه همين معضلات بود كه فاجعه‌ی كربلا را سبب شد. مواظب باشيم تحت‌تأثير قرار نگيريم! مي‌شود ساخت؛ می‌شود خيلي از حرف‌ها را با رسانه‌های مختلف رسمی‌، غيررسمی، علنی، غيرعلنی، با پیامک‌هایی كه در موبايل‌ها ارسال مي‌شود و خيلی راه‌های دیگر القاء کرد. می‌دانید که امروزه ابزارهای انتقال پيام به‌شدّت متنوّع و گسترده شده است. مواظب باشيم كه فريب نخوريم. مواظب باشيم! تبليغات خيلی مؤثّر است. ■●بارها شنیده‌اید که در زمان معاويه تبليغات طوری بود كه وقتی گفتند عليّ‌بن‌ابيطالب علیه السلام در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان در محراب مسجد كوفه با ضربت عبدالرّحمن‌بن‌ملجم مرادی مضروب شد و در شب بيست‌ويكم به شهادت رسيد، مردم شام گفتند: مگر علی نماز هم می‌خواند كه برود مسجد و حالا در محراب ترور شود؟! تبليغات چطور می‌تواند مؤثّر باشد كه مردم شام، برايشان جای تعجّب داشت که مگر علی نماز میخواند؟! اميرالمؤمنين!!! ببينيد تبليغات می‌تواند چه كار كند! خودمان را خيلي مصون ندانيم. خيلی بايد هوشيار بود. به‌هرحال عبرت بگيريم. بدانيم كه پول كار می‌كند و ممكن است چهره‌هايی، شخصيّت‌هايی، سردمدارانی با پول توسّط دشمن تطميع شوند و از پشت خنجر بزنند و افراد را هم دنبال خودشان به بيراهه بكشانند. ■●و بدانيم اگر ايمان راسخی نداشته باشيم، آدم‌های بزدلی خواهيم بود. عاشورا مكتب شهامت و شجاعت است. مکتب استقبال‌ از مرگ است. عاشورا مكتب بزم نيست؛ مكتب رزم است. و چهره‌ی عاشورايی يعنی چهره‌ای كه جانش در كف اوست؛ آماده‌ی نثار كردن و ايثار كردن است. ■●شرايط جامعه‌ی ما الان بسيار شرايط متلاطم و حادّی است. بدانيم كه همه‌ی اين عوامل مي‌تواند، امروز معضل‌آفرين باشد. ساده‌انگاری ما دربرابر تبليغات، [خطرناک است.] امروز دنيا عليه ما، عليه جامعه‌ی شيعه بسيج شده است. اینکه می‌گویم ما، نه فقط ايران، چون ايران تنها كشور دنیاست كه مذهب رسمی آن شيعه است، ولی نسبت‌به تشيّع در كلّ دنيا بسيج شده‌اند. قدرت‌های فاسد جهانی، صهيونيست‌ها، امپرياليست‌ها، تمام قدرت‌های فاسد جهانی، كفر جهانی همه به هم پيوسته‌اند؛ عليه جامعه‌ی تشيّع. اَلْكُفْرُ مِلَّةٌ واحِدَةٌ. طرحی هم دارند که شنیده‌اید و نمی‌خواهم در جلسه وارد تجزیه تحلیل‌های سیاسی شوم. طرح هلال شيعی و ترساندن اهل‌سنّت از اينكه شيعه‌ها دارند متشكّل می‌شوند و از كشمير گرفته تا لبنان یک هلال تشكيل می‌دهند كه شامل شيعه‌های كشمير و پاكستان، افغانستان، ايران، عراق، سوريه و لبنان‌ است و اين قدرت عظيمی خواهد شد. سنّی‌ها را دارند تحريك می‌كنند؛ سنّی‌ها هم به‌شدّت تحريك‌پذيرند و خطر جدّی جنگ شيعه و سنّی را به وجود مي‌آورند... ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دهم)●■ ■●گفتیم کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراءُ و کُلُّ اَرْضٍ کَرْ
■● (قسمت آخر)●■ ■●البتّه این را هم بگویم که روایاتی که درباره‌ی شرايط قبل از ظهور هست، اين خبرها را داده كه شيعه‌كشی وحشتناك زياد می‌شود. هيچ نقطه‌ی امنی جز قلّه‌های كوه برای شيعه باقی نمی‌ماند. روایت‌ها را بخوانید! البتّه نمی‌خواهم دلتان را خالی کنم؛ ولی بدانید! خودتان را آماده كنيد! ■● يعني كسی كه برای دفاع از مولای خودش و مكتب و مذهب خودش جان بر كف است. شيعه فقط اين نيست كه بنشینیم يك سخنرانی گوش كنيم و بعد هم با شيرينی و چای پذيرايی شويم و بعد هم تشريف ببريم! بايد خودمان را آماده كنيم. روايت‌ها عجيب و غريب است که خود بحث دیگری است و نمی‌خواهم وارد شوم؛ ولی روايات‌ صحنه‌ی بسيار مخوفی را قبل از ظهور امام زمان‌ارواحنافداه برای شيعه نشان ميیدهند. ■●در همان حديث هست كه: تُتَهادىٰ رُؤُوسُهُمْ كَما تُتَهادىٰ رُؤُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ؛ همان‌طوركه سران ترك و ديلم را در گذشته‌ی تاريخ، وقتی آنها كافر بودند، می‌بريدند و برای هم هديه ميیفرستادند، قبل از ظهور شرايط طوری مي‌شود كه سر شيعیان را می‌برند و اين سرهای بريده را برای همديگر كادو ميیفرستند. روايت داریم كه زن نسبت‌به شوهرش اعتماد نمی‌كند بگويد من شيعه‌ام! شوهر نسبت‌به زنش اعتماد نمی‌كند بگويد من شيعه‌ام! مي‌رود او را لو می‌دهد و میكشند. پدر نسبت‌به فرزند و فرزند نسبت‌به پدر... شرايط اين‌طور خواهد شد و بدانيم كه جهانی مقدّمات اين قضيّه را دارد فراهم ميكند. به‌شدّت بسيج كرده‌اند. الان که ماجرای سر بريدن شيعيان عراق به‌صورت جدّی مطرح است. عين گوسفند سر می‌برند! فیلم‌های این صحنه‌ها را دیده‌ام؛ به‌شدّت تکان‌دهنده است! شیعه‌های مظلوم را با فتوايی كه علمای سنّی مي‌دهند، می‌کشند. خصوصاً علمای وهّابی، این علمای كثيف و وابسته به كفر جهانی! سی‌وهشت نفرشان جمع شدند و بيانيّه‌ای دادند كه كشتن شيعيان واجب است. ⁉️به‌هرحال اینها را برای چه عرض می‌کنم؟ ■●برای اینکه بگویم، آقا جان! ! ! روی خودمان كار كنيم! شيعه‌ی امام زمان علیه السلام، علیه السلام، سرباز آماده‌ي رزم است؛ زن و مردش فرق نمی‌كند. روی خودمان كار كنيم و راه ايجاد شهامت این است که ايمانمان را قوی کنیم؛ دلبستگيمان را از کم کنیم. کسی كه دلبسته است به رفاه و ثروت، دل بسته است به قدرت، دل بسته است به لذّت، به زنده ماندن، اين انسان بزدلی است و با يك تهديد عقب می‌نشيند. درهرصورت آنچه عرض کردم، از این جهت بود که تابه‌حال جلسات فراوانی در جنبه‌های مثبت زيبايي‌های صحنه‌ی عاشورا در جبهه‌ی امام حسين عليه السلام و يارانشان صحبت كرده بوديم؛ امروز کمی آمديم اين طرف جبهه و عبرت‌هايی را كه مي‌شود از اين فاجعه‌ی عظيم گرفت، مورد تأمّل قرار داديم. ■●اميدواریم خدای متعال به همه‌ی ما توفيق دهد كه هم عميق دينی و عميق، و هم ايمان مستحكم و راسخ، روزی ما شود و يك سرباز بابصيرت و باشجاعت باشیم. همان تعبيری كه اميرالمؤمنين علیه السلام به كار بردند و فرمودند: ياران راستين پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، شمشيرهای خود را روی بصيرت‌های خود حمل می‌كردند! يعنی هر دو لازم است؛ هم و شجاعت و شهامت ناشی از ايمان، هم بصيرت و شناخت و فهم عميق. ■●اميدواريم خدای متعال اين دو گوهر بزرگ را نصيب همه‌ی ما بفرماید و ما را از جاذبه‌ی محبّت و دلبستگی دنيا و از و مصون بدارد تا بتوانيم سربازان شايسته‌ای برای امام عصرارواحنافداه باشيم. ■● ۹۷●■
■●هرجا زیارت عاشورا خوانده شود، کربلاست●■ ■●مؤمن حجاب زمان و مکان، هردو را از میان برمی دارد و از آن عبور می کند و به این فضا می‌رسد که «کُلُّ یَومٍ عاشوراءُ وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلاءُ» . دیگر نه محدود به مکان معیّنی است و نه محدود به زمان معیّنی. برای او، کربلا همه ی مکان های عالم را و عاشورا همه ی تاریخ خلقت را دربر می¬گیرد؛ «کُلُّ یَومٍ عاشوراءُ وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلاءُ»؛ لذا دوست اهل بیت علیهم السلام در متن حادثه حضور پیدا می کند. ■●در طول این نزدیک به ده سالی که این جمع عزیزان دور هم جمع می شوند، هیچ هفته ای نبوده مگر اینکه این مجلس با شروع شده است؛ و می بینید وقتی این زیارت خوانده می شود، مجلس چه حالتی دارد. های های گریه می آید؛ مثل اینکه انسان در خود صحنه است؛ مثل اینکه خودش دارد جلوی چشمش می بیند که اهل بیت علیهم السلام چگونه دارند قلم قلم می شوند. ■●شیعه و دوست اهل بیت علیهم السلام از حجاب زمان و مکان عبور میکند؛ لذا همینجا که شما دارید زیارت عاشورا می خوانید، . همینجا کربلاست. ■●خدا شاهد است اگر چشمتان باز شود، می بینید که همینجا کربلاست؛ و همه ی آن صحنه ها را همینجا می بینید؛ منتها چون تحمّلش سخت است، خدا پرده انداخته و فعلاً نمی‌بینید؛ ولی اگر پرده به کنار برود، خدا می داند چه دیده می شود! ■●اینکه فرمودند هرجا اسم اباعبدالله الحسین علیه السلام برده شود، همانجا قبّه ی حضرت است، اغراق نکرده اند، تشبیه نکرده اند، تعبیر ادبی نکرده اند. خدا می داند همین است. ■●لذا همینجا که می نشینید و زیارت عاشورا را می خوانید، اگر چشمتان باز باشد، می بینید که در کنار ضریح اباعبدالله علیه السلام نشسته اید و اگر قدری بیشتر عبور کنید، می بینید روز عاشوراست و درکنار پیکر غرق به خون اباعبدالله علیه السلام و اصحابش نشسته اید و می گویید: «السّلام علیک یا اباعبدالله». ۹۷
‍■● (قسمت اول )●■ ■مردم دو مشكل جدّی دارند: ■یکی اینکه عميقی نسبت‌به حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمی‌رسم باز کنم؛ اینکه حتّي روزي كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانه‌ي حضرت علي علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را به‌عنوان امام قبول نداشتند!] در خطبه‌ي شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌فرمايند: ازدحام جمعیّت طوري بود كه حسنين: داشتند زير دست و پا خفه مي‌شدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانه‌ي من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم. ■آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانه‌ی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام به‌عنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبت‌به اين فرمان الهي از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعني به‌عنوان یک شيعه‌ی امام‌شناسِ پذيراي امام؟! قطعاً اين‌گونه نبود! یقیناً اين‌طور نبود!! يعني فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخي رفتارهاي بي‌رويّه‌ي آنها را با همه‌ي وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيت‌المال و فساد و فحشايي كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همه‌ي وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكي ديگر مي‌گشتند كه او اين ظلم‌ها را به آنها نكند؛ اين تعدّي‌ها، این تبعيض‌ها، اين فاميل‌بازي‌هايي كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علي علیه السلام اين‌گونه است. ■علي علیه السلام انسان عادلي است؛ علي علیه السلام انسان زاهدي است؛ انسان پاكي است. آمدند با علي علیه السلام به‌عنوان يك انسان معمولي بيعت كنند؛ نه به‌عنوان حجّت معصوم خدا. همه‌ي مردم زماني كه آمدند با علي علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. به‌عنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم می‌گویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند. ■شيعيان نابِ خالصي كه حضرت را به‌عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه‌اي می‌شناختند كه از جانب خداي متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زماني هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت مي‌كنند، ماجرا همين است. يعني وقتي از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه‌ نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلي مي‌برد و یک كار پژوهشي جدّي مي‌طلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. علي‌ايّ‌حال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياري از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را به‌عنوان يك زمامدار سياسي، يك خليفه و يك حاكم مي‌شناختند. اینها باور ناب شيعي به‌عنوان حجّت معصوم خدا راجع‌به حضرت علي علیه السلام نداشتند. ■لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست مي‌كنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀ‌الحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبي است. بسياري از اهل‌سنّت كه امروز در دنيا زندگي مي‌كنند راجع‌به حضرت علي علیه السلام مي‌گويند: بله، حضرت علي علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفه‌ي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموي پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو ‌کبار صحابه‌ي رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياري از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخي از اهل‌سنّت اين‌طورند؛ مثل شافعي‌ها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهل‌بیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم مي‌كنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت به‌عنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبي بود و جزو صحابه‌ي فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه و ولي‌الله‌الاعظم باور داشته باشيم. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■ ■مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند: ■یکی اینکه #معرف
‍ ■● (مقدمه)●■ ■چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اين‌طور مظلومانه با خاندانش و با اصحابش به شهادت رسيدند؟ آن هم به دست مردمي كه ساليان درازي حكومت پدر اباعبدالله علیه السلام را در شهر خودشان داشتند و دست يتيم‌نوازي اميرالمؤمنين علیه السلام بر سر يتيمان آنها كشيده شده بود. ■در دل شب‌ها اميرالمؤمنين علیه السلام كوله‌بار غذا و نيازمندي‌هاي فقرایشان را درِ خانه‌هاشان داده بود و دربرابر تعدّي‌ها و ظلم‌ها براي آنها سينه سپر كرده بود و آن‌همه نور و معرفت و آگاهي را در فضاي جامعه‌ي آنها پراكنده بود. ■واقعاً چه شد اين مردم اين‌طور سفّاكانه آن همه مهر و محبّت اميرالمؤمنين علیه السلام را فراموش كردند. خود اباعبدالله علیه السلام كنار اميرالمؤمنين علیه السلام در سال‌هاي خلافت حضور داشت و بازوي اميرالمؤمنين علیه السلام بود. امام مجتبي علیه السلام و اباعبدالله علیه السلام بازوهاي حضرت امير علیه السلام در خدمات و در اقدامات سرشار از مهر و نورانيّت آن بزرگوار بودند. واقعاً چه شد اين مردم این‌طور دست به جنايت زدند؟ ■البتّه ما معمولاً كوفي‌ها را مذمّت مي‌كنيم؛ حقّشان هم هست كه مذمّت كنيم؛ امّا گمان نكنيد بقيّه‌ي سرزمين اسلامي انسان‌هاي بهتري بودند. باز كوفيان چهار تا نامه به حضرت اباعبدالله علیه السلام نوشتند كه بياييد و ما رهبري شما را مي‌پذيريم؛ ولي مردم بقيّه‌ي سرزمين‌ها همين نامه‌ها را هم ننوشتند. يعني وقتي بحث بيعت يزيد پيش آمد، بقيّه‌ي شهرها اصلاً سكوت مطلق و پذیرش مطلقند؛ حتّي مدينۀالنّبي كه پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سال‌ها در آنجا زندگي كردند و همان‌جا هم از دنيا رفتند و دفن شدند. مردم مدينه تا بحث پيشنهاد ولايتعهدي يزيد مطرح شد، پذيرفتند؛ با اينكه اباعبدالله علیه السلام در همين مدينه داشتند زندگي مي‌كردند. ■كسي سراغ اباعبدالله علیه السلام نيامد كه يا اباعبدالله! ما با شما بيعت مي‌كنيم؛ با يزيد بيعت نمي‌كنيم؛ جز سه چهار تا چهره‌هاي محدودي كه آنها هم در اینکه انگيزه‌هايشان چيست، قابل بحث است؛ مثل عبدالله‌بن‌عمر، عبدالله‌بن‌زبير و امثال اينها كه بيعت نكردند، بقيّه به‌راحتي بيعت را پذيرفتند. ■خواستم بگويم اینكه ما كوفيان را مذمّت مي‌كنيم، به‌معناي تبرئه‌ي اهالي مكّه و مدينه و بصره و شهرهاي ديگر نيست. کوفیان باز یک قدم اوّلیّه‌ای برداشتند؛ ولی بعد جا زدند. همان قدم اوّلیّه را ديگران برنداشتند. حالا سؤال اين است كه مردم كوفه كه اميرالمؤمنين علیه السلام را از نزديك ديده بودند، امام مجتبي علیه السلام را از نزديك ديده بودند، اباعبدالله علیه السلام را از نزديك ديده بودند، چطور به خودشان اجازه دادند چنين خيانت عظيمي را مرتكب شوند و چه عواملي سبب‌ساز پديد آمدن چنين فاجعه‌ي عظيمي در تاريخ شد؟ بي‌شك اين فاجعه در طول تاريخ بشريّت بي‌مانند است. ☑️اهالي كوفه دو مشكل اساسي دارند كه درس‌آموز و عبرت‌آموز است كه بدانيم اگر جامعه‌ي ما و ما هم اين دو مشكل را داشته باشیم، این خطر كه ما هم همان مسيري را كه كوفيان رفتند برویم و به همان مبتلا شويم وجود دارد. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■● #عوامل_و_زمینه‌های_رخداد_عاشورا (مقدمه)●■ ■چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله
‍ ■● (قسمت دوم )●■ ■بسياري از مردم كوفه چنين باوري نداشتند. امام علي علیه السلام را صرفاً يك زمامدار خوب تلقّي مي‌كردند. ولذاست كه چون اين معرفت وجود نداشت به خودشان اجازه مي‌دادند كه از فرمان ایشان هم تمرّد كنند؛ در اجراي فرمان ایشان هم تعلّل بورزند. مشكل اينجاست! يكي از مشكلات جدّي اين است كه اين وجود ندارد. اين باور، اين شناخت كه حجّت خدا وليّ اعظم خداست، خليفه‌ي خدا در روي زمين است، وجود او استمرار وجود رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم است، چنين باوري وجود ندارد. چنين شناخت و معرفتي وجود ندارد. ■متأسّفانه در جامعه‌ي ما هم همین‌طور است. بعضاً مي‌بينيم حتّي در جامعه‌ي شيعه‌نام ما، يعني مردمي كه از آنها مي‌پرسي مذهبت چيست، مي‌گويد شيعه‌ي اثناعشري، امّا وقتي مي‌خواهيد به عمق معرفت و شناخت و باور آنها راه پيدا كنيد، مي‌بينيد نه! واقعاً چنين شناخت عميق و اصيلي از ائمّه علیهم السلام نيست. پس يكي از سراشيبي‌هايي كه جامعه‌ي كوفه را در معرض اين خطر قرار داد كه بتواند رو در روي حجّت خدا بايستد، اين است كه اصلاً او را حجّت خدا نمي‌دانست! او را انسان خوبي مي‌دانست؛ او را فاميل رسول‌الله صلی الله علیه و آله سلم مي‌دانست؛ در همين حد! باوري بالاتر از اين در بسياري از آن مردم وجود نداشت. آن شناخت عميق نسبت‌به حجّت اعظم خدا را نداشتند. اين كرامت معرفت كه در زيارت عاشورا می‌گوییم اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، اين كرامت معرفت نصيبشان نبود. ☑️خب این يك نكته و يك مشكل كه شناخت و معرفت ديني، عميق نبود و اگر در جامعه‌ي ما هم اين معضل وجود داشته باشد، مي‌تواند زمينه‌ساز انحرافات و اشتباهات فراواني باشد؛ اين خطر را بايد درك كنيم. ■فقط به شكل عاطفي با مذهب روبه‌رو شدن و به شكل احساسي نسبت‌به مذهب اظهار علاقه كردن، نسبت‌به شخصيّت‌های مذهبي اظهار ارادت و محبّت و مودّت كردن، كفايت نمي‌كند. بايد تا عميق شدن معرفت دينيمان روي خودمان كار كنيم. بايد بنيان‌هاي اعتقادیمان را، مبتني بر مطالعات عميق علمي، مبتني بر استدلالات دقيق عقلي، مستحكم كنيم. بايد احكام دينمان را، ارزش‌هاي حاكم بر نظام اسلامي و نظام الهي را به روشني بشناسيم. ■اگر نشناسيم چنين خطري در انتظار ما هم مي‌تواند باشد. ■اين را تأكيد مي‌كنم؛ در مباحثمان هم اشاره كرده‌ام كه گاهي اوقات بعضي از محافلي كه صدق هم دارند، صفاي خوبي هم دارند، به‌دليل ضعف بنيان‌هاي اعتقادي و ضعف معلومات ديني، دچار كج‌فهمي‌ها و بدفهمي‌ها شدند. يك خواب ديده، يك مكاشفه‌ برایش دست داده، فكر مي‌كند حالا اين حجّت است و اين را معيار قرار داده و حالا رفتاري مي‌كند كه اصلاً با هيچ‌جاي دين خدا و كتاب خدا و سنّت معصومين علیهم السلام سازگار نيست! با سيره‌ي معصومين علیهم‌السلام سازگار نيست! اين مال ضعف اطّلاعات ديني است. ■عزيزان! به‌صورت جدّي بايد روي خودمان كار كنيم. صرف اينكه با بحث‌هاي لطيف معنوي و اخلاقي آشنا مي‌شويم، كفايت نمي‌كند. لازم است؛ امّا كافي نيست. بايد وقت جدّي بگذاريم براي مطالعه؛ براي كلاس رفتن؛ براي درس گرفتن و رشد دادن اطلاعات دينیمان. شناخت و معرفت ديني بايد عميق شود تا انسان در چنين لغزشگاه‌هايي نلغزد؛ خداي ناكرده اسمش شيعه نباشد و رو در روي حجّت خدا بايستد. ادامه دارد... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دوم )●■ ■بسياري از مردم كوفه چنين باوري نداشتند. امام عل
‍ ■● (قسمت سوم )●■ ■نكته‌ي دوم كه زمينه‌ي چنين جنايتي را به دست كوفيان فراهم كرد، ضعف ايمان آنها بود. ضعف ایمان! ايمان غير از اين است كه به من بگويند اصول دين چندتاست؟ بگويم پنج‌تا: توحيد، نبوّت، عدل، امامت، معاد روز قيامت. بلدم بگویم يا تا حدودي هم اعتقادي به آنها دارم. ■آن ايمان و آن باوري كه انسان با همه‌ي وجود به اين حقيقت پيوسته باشد، جانش در گرو اين باورها باشد، حسابش جداست از آن پذيرش اوّليه‌ی سطحي دين خدا. ■ايمان راسخ و ايمان مستحكم است كه مي‌تواند انسان را حفظ كند. محكم است كه انسان را دربرابر تهديدها ثابت‌قدم نگه مي‌دارد؛ انسان دچار بزدلي و زبونی و ترس و گريز نمي‌شود؛ دچار تن دادن به ذلّت و تسليم نمي‌شود. ايمان استوار و راسخ است كه سبب مي‌شود انسان مورد تطميع قرار نگيرد؛ تطميع‌ها در او تأثیر نكند. اگر پست و مقامي وعده دادند، اگر پول و ثروتي وعده دادند، اگر نام و شهرتي وعده دادند، اگر كِيف و لذّتي وعده دادند، انسان را نفريبد؛ جبهه‌ي حقّ را به‌خاطر رسيدن به آنها ترك نكند. ■تعدادی از كساني كه روز عاشورا روبه‌روي امام حسين علیه السلام ايستادند، امام حسين علیه السلام را خوب مي‌شناختند؛ امّا گيرشان در ضعف ايمانشان بود. ، امام حسين علیه السلام را خوب مي‌شناسد؛ آدم كوچكي هم نيست؛ می‌دانید که عمرسعد پسر سعد وقّاص است. سعد وقّاص كسي است كه در زمان خليفه‌ي دوم، فرمانده‌ي لشكر اسلام در فتح ايران بود. ماجرای قادسيّه را در تاريخ خوانده‌ايد. سردار بزرگ فاتح سپاه اسلام، پسرش عمرسعد است. عمرسعد هم معروف است به تقدّس و تديّن و در عين حال فردی موجّه، به‌دليل اینکه پدرش خيلي صاحب شهرت و موقعيّت بود. از آن طرف هم اهل‌بيت علیهم السلام را خوب مي‌شناسد؛ امّا گرفتاری او، است. لذا وقتي ابن‌زياد به او وعده‌ي حكومت ري را مي‌دهد، [سست می‌شود.] ري همین تهران امروزي است و البتّه شايد بتوان گفت حكومت ري حكومت كلّ ايران بوده، مركز و مقرّ حكومت در ري بوده، كلّ ايران يكي از استان‌هاي كشور اسلامي بوده؛ همان‌طوركه مصر يكي از استان‌ها بوده، عراق یکی از استان‌ها بوده، حجاز يكي از استان‌ها بوده، ایران هم یکی از استان‌ها بود. وقتي ابن‌زياد وعده‌ی حكومت و فرمانروایی ري را به عمرسعد مي‌دهد، عمرسعد با اینکه مي‌داند جبهه‌ي حقّ کجاست و باطل كجاست، می‌پذیرد. ■لذا وقتي هم امام حسين علیه السلام با عمرسعد ملاقات مي‌كنند، به او مي‌گويند: عمرسعد تو بين بهشت و دوزخي! تو مي‌داني حقّ چيست! بيا و اين جنايت را به گردن نگير! ■شايد هم روز اوّلي كه عمرسعد به كربلا آمد، به قصد كشتن امام حسين علیه السلام نيامد، شايد آمده بود که با يك ارعابي حضرت را منصرف کند. فکر کرده بود، ما با سي‌هزار نفر يا حتّی بعضي از تاريخ‌ها نقل كرده‌اند، صدوبيست هزار نفر لشكر داريم مي‌رويم، امام حسين علیه السلام با هفتادودو نفر، طبيعتاً منطق به او اجازه نمي‌دهد دست به جنگ بزند، تسليم مي‌شود و بيعت يزيد را مي‌پذيرد و بدون قتل و خونريزي ماجرا تمام مي‌شود و ابن‌زياد حكومت ري را به من خواهد داد!... ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت سوم )●■ ■نكته‌ي دوم كه زمينه‌ي چنين جنايتي را به دست كوف
■●‍ (قسمت چهارم)●■ ■معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت كربلا حركت كرد قصد كشتن امام حسين عليه السلام را داشت؛ لذا ديديد يك مقدار هم اين دست و آن دست مي‌كرد و دنبال راه حلّي بود كه بدون درگيري قضيّه را تمام كند؛ از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد و ماجرا تمام شود. و به‌دليل همين تعلّل‌ها شمربن‌ذي‌الجوشن که در كوفه پيش ابن‌زياد بود، (و مي‌دانيد ريشه‌ي شمر به خوارج هم برمي‌گردد و به جنايت‌هاي دوران اميرالمؤمنين علیه السلام.) ابن‌زياد را تحريك كرد و گفت: اين عمرسعد آدم جنگ نيست؛ ولذا ابن‌زياد یک نامه‌ به شمر داد براي عمرسعد؛ و يك نامه هم برای خود شمر. گفت: اوّل اين نامه را به عمر‌سعد بده، ببينیم عكس‌العملش چيست؟ اگر پيغام مرا در مورد جنگيدن و كشتن اباعبدالله نپذيرفت، نامه‌ي دوم ملاك عمل است. در نامه‌ي دوم نوشته بود كه شمر، عمرسعد را بكش و خودت فرمانده‌ي لشكر باش. ■وقتي عمرسعد فهميد جريان اين‌طور است، چه کرد؟ امام حسين عليه السلام هم دوباره با او ملاقات كردند و به او اتمام حجّت مجدّد كردند. عمرسعد از سر شب تا صبحِ عاشورا در خيمه‌ي خود قدم مي‌زد و خودش را بين بهشت و دوزخ مي‌ديد. ■عين تعبيري كه راجع‌به رياحي‌رضوان‌الله‌علیه داريم. حرّبن‌يزيد رياحي هم یک سردار لشكر است؛ او به‌دليل ايمانش مي‌تواند دل بكند؛ از پست و مقام و موقعيّت فرماندهي لشكر و پاداش‌ها و جوايزي كه در صورت جنگيدن و پيروز شدن بر امام حسين براي او خواهد بود، بگذرد؛ امّا عمرسعد به‌دليل ، به‌دليل اينكه در وجود او قوي‌تر از ، در عين اينكه حقيقت مثل روز برايش روشن است، امّا بالاخره بعد از يك شب تا به صبح در ترديد به سر بردن تصميم خودش را مي‌گيرد و صبح عاشورا به همه‌ي لشكر مي‌گويد كه همه‌ شاهد باشيد كه اوّلين تير را به‌سمت لشكر اباعبدالله من پرتاپ كردم. ■پس مشكل دوم ضعف ايمان است. ضعف ایمان! اينكه محبّت دنيا در عمق جان اينها جا داشت. و اين دو عامل، عوامل اصلي چنين فاجعه‌اي به دست مردم كوفه است. البتّه فقط كوفيان نبودند؛ از بصره هم يك گروه نیروی نظامي رسید و به لشكر عمربن‌سعد ملحق شدند؛ حتّي از شام نيروهاي كمكي آمد و يك لشكر عظيم رو در روي اباعبدالله الحسین علیه السلام تشكيل شد. ادامه دارد... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت چهارم)●■ ■معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت ك
■● ‍ (قسمت پنجم)●■ ■قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌اي اشاره كرده، می‌فرماید: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ کسانی كه بيراهه رفتند، به انحراف رفتند، جز اين نيست كه از ظنّ و گمان و پندار تبعيت كردند. در قرآن كريم ظنّ نقطه‌ي مقابل علم قطعي و يقين است. نقطه‌ی مقابل حقّ است. مي‌‌فرمايد علّت انحراف آنها اوّلاً اين است كه پيرو ظنّ و گمان بودند؛ با حدسيّات و استنباط‌هاي بي‌پايه، راه خود را انتخاب كردند. مبتني بر يك شناخت عميق و دقيق و عالمانه و محقّقانه، مسيرشان را انتخاب نكردند؛ مبتني بر معرفت حركت نكردند. ■اميرالمؤمنين علیه السلام به كميل فرمودند: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلىٰ مَعْرِفَةٍ؛ هيچ حركتي نيست كه بخواهي انجام دهي، مگر آنكه تو در آن حركت محتاج معرفتي. ■امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلْعامِلُ عَلىٰ غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلىٰ غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلّا بُعْداً؛ كسي كه بدون بصيرت دست به كار مي‌شود و اقدام مي‌كند مثل كسي است كه بيراهه مي‌رود؛ هرچه سريع‌تر آن راه را برود، بيشتر از مقصد دور مي‌شود. اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ! بر مبنای گمان و حدسیّات! بسياري از انحرافاتي كه در جغرافياي اسلامي اتّفاق افتاده، انحرافات اعتقادي و رفتاري، ريشه‌اش در همين است. در اين است كه آن شناخت عميق وجود ندارد. برداشت‌هاي جاهلانه و سطحي، حدسيّات، گمان‌ها، استنباط‌هاي بدون تكيه بر برهان‌هاي عميق، ريشه‌ی بسياري از انحرافات است. فرمود: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ دومين چيزي كه از آن تبعيّت كردند هواي نفس است؛ ! يعني تابع دلخواه خودشان بودند؛ تابع هوس‌هاي خودشان، تابع خودشان به دنيا بودند؛ يعني تابع انّيّت‌ها و انانيّت‌هايشان بودند؛ تابع حبّ نفس و بودند. اين هوس‌ها، اين تمنّيّات سبب شد كه اينها به بيراهه روند. اين دو عامل اصلي در انحراف عظيمي است كه اتّفاق می‌افتد و جنايت عظيمي كه در روز عاشورا رخ مي‌دهد. ■و حالا باید عبرت بگيريم! در زمان خودمان هم ماجرا همين است. اگر ما در مسير زندگي، مبتني بر ظنّ و گمان و شناخت‌هاي سطحي و كودكانه بدون تحقيق و تعمّق و مبتني بر دلدادگي به دنيا حركت كنيم، راه كوفيان را طي خواهيم كرد. حالا دنيا جلوه‌هاي مختلفي دارد، يكي پول دنيا برايش دوست داشتني است، يكي مقام دنيا، يكي دنيا، يكي دنيا، دنيا جلوه‌هاي مختلفي دارد. اگر دلدادگي به دنيا محرّك ما در زندگي باشد، بدانيم كه ما هم راه كوفيان را طي خواهيم كرد. و براي اينكه از اين گزند مصون بمانيم، لازمه‌اش اين است كه آن معرفت و آن ايمان را کسب کنیم. ایمان هم حقيقتش محبّت است. ■امام باقر علیه السلام فرمودند: هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ؟ ايمان در واقع دل دادن به خدا، دل دادن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل دادن به حجّت‌هاي خدا علیهم السلام و دل دادن به جهان آخرت، به جهان دیگر و غيب عالم است؛ اين است. ■اگر این از يك‌سو و ايمان از سوي ديگر نباشد، خطر اينكه ما هم به بيراهه كشيده شويم وجود دارد. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● ‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت پنجم)●■ ■قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌اي اشاره كرده
■● ‍ (قسمت ششم)●■ ■معاويه، به‌دلیل و مردم، توانست به اغراض خود دست پيدا كند و ولايتعهدي يزيد را تثبيت كند تا بعد از به درك واصل شدنش، يزيد زمام امور را به دست گيرد و آن جنايات را در طول سه سال حكومتش مرتكب شود. ■قبلاً اشاره كرده‌ام، سال اوّل، واقعه‌ی عاشورا را پديد آورد و آن جنايت عظيم را نسبت‌به فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل‌بيتش مرتکب شد. سال دوم هم قتل‌عام مردم مدينه را برنامه‌ريزي كرد و آن‌همه جنايتي كه در مدينه اتّفاق افتاد و جوي خوني كه از مسلمان‌ها و مؤمنين، كنار قبر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جاري بود. و فجايع عجيب! تجاوز به عنف‌ها که حدود سه روز يا يك هفته، يزيد تمام زنان و دختران مدينه را بر لشكريان خود حلال كرد و خدا مي‌داند كه در آن فاجعه چقدر تجاوز به عنف شد! این هم سال دوم حکومت یزید. ■سال سوم حكومت يزيد هم ماجرای حمله به كعبه و ويران كردن كعبه بود؛ به بهانه‌ي آنكه عبدالله‌بن‌زبير آنجا مخفي شده يا پناه گرفته، با منجنيق كعبه را سنگباران كردند؛ كعبه را خراب كردند. يكي از دفعاتي كه كعبه در طول تاريخ ویران شد و دوباره بازسازي كردند در همين حادثه‌ی سال سوم حكومت بود. ■خب چه شد كه توانست براي چنین يزيد پليدي، يزيد شرابخوار، يزيد سگ‌باز، يزيد پليد كه خدا مي‌داند پليدي‌ او چقدر است، بیعت بگیرد؟! ■حنظله‌ی غسيل‌الملائكه را می‌شناسید. حنظله آن رادمرد صحنه‌ي جهاد بود كه در زمان رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسيد. شب عروسي ‌او بود و فردايِ آن، روز جهاد و جنگ بود. حنظله فقط اجازه گرفت که امشب را در مدينه بمانم و فردا خودم را به لشكر ملحق كنم و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه دادند. حنظله صبح حتّي اين فرصت را به خودش نداد كه برود غسل كند و بعد به لشكر پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ملحق شود. آمد به لشكر ملحق شد و در همان حمله‌هاي نخستين هم به شهادت رسيد. بعد پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من مي‌بينم كه ملائكه آب آوردند و دارند حنظله را غسل مي‌دهند! لذا معروف شد به حنظله‌ی غسيل‌الملائكه! حالا پسر اين حنظله در مدينه زندگي مي‌كند. فرزندان زيادي هم دارد. شايد هشت، نه تا پسر دارد؛ يعني نوه‌هاي حنظله متعدّدند. پسر حنظله با فرزندانش از مدينه راه مي‌افتند بروند شام كه ببينند ماجرا چيست. اینها را سال‌های گذشته در مباحث‌ درس‌هایی از مکتب عاشورا عرض کرده‌ام. وقتي برگشتند، عباراتي گفتند كه انسان واقعاً حيا مي‌كند بگويد. رفتند ببينند واقعاً يزيد چطور آدمي است. آمدند، گفتند: ما كسي را ديديم که شراب مي‌خورد! تار و تنبور مي‌زند! با مادران و خواهران خودش همبستر مي‌شود!! يك چنين موجود پليد و كثيفي بشود خليفه‌ي رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ! بشود اميرالمؤمنين! چطور معاويه موفّق شد چنين كاري را به نتيجه برساند؟! ادامه دارد... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● ‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت ششم)●■ ■معاويه، به‌دلیل #ضعف_معرفت و #ضعف_ایمان مردم، ت
■●‍ (قسمت هفتم)●■ ■نكته‌اي بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه معاويه به مدينه آمد تا به هر زوري شده براي وليعهدي يزيد بيعت بگيرد، يك ملاقات با امام حسين عليه السلام دارد. ■در آن ملاقات به حضرت مي‌گويد: تو چرا با يزيد بيعت نمي‌كني؟ حتماً مي‌خواهي بگويي كه پدرت، مادرت، خودت از پدر و مادر و خود يزيد بهتري! به اين خاطر حاضر نيستي بيعت كني! بعد معاويه شروع مي‌كند به تجزيه و تحليل و مي‌گويد: اينكه بگويي مادرت از مادر يزيد بهتر است، این را حرفي ندارم، بله، چون مادر يزيد از قريش نبود و مادر تو از قريش بود. حالا خوب نگاه کنید! يعني فضيلت حضرت زهرا سلام الله علیها را در همین حد می‌داند! يعني بحث ملّي‌گرايي و ناسيوناليسم و قبيله‌گرايي! ■گفت: بله، اين را قبول دارم؛ بعد هم بسیار خب، دختر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده؛ در این بحث ندارم که مادر تو بهتر بود؛ امّا اگر بگويي كه پدر تو بهتر از پدر يزيد يعني منِ معاويه است، اين حرف بي‌ربطی است! چرا؟ چون پدر تو با پدر جنگيد و خدا پدر يزيد را بر پدر تو غالب كرد و پدر تو از بين رفت و پدر يزيد باقي ماند؛ پس پدر يزيد كه منِ معاويه‌ام از علي بهتر است! ■و امّا اگر بگويي منِ حسين از يزيد بهترم، اين هم هيچ دليلي ندارد! امام حسين عليه السلام فرمودند: يعني تو مي‌گويي يزيد شراب‌خوار سگ‌باز ميمون‌باز از منِ حسين بهتر است؟! حالا خوب نگاه کنید! معاويه بلافاصله گفت: غيبت نكن! چرا غيبت مي‌كني؟ غيبت حرام است! چرا از پسرعمويت غيبت مي‌كني؟ حالا يزيد را هم مي‌گويد پسرعمويت! به‌خاطر اينكه ريشه‌ي آنها برمي‌گردد به يك جدّ؛ یعنی امیّه و هاشم [که فرزندان عبدمناف هستند.] گفت: چرا از پسرعمويت غيبت مي‌كني؟ غيبت حرام است! نباید غیبت کنی! ■ببینید اين تقدّس‌هايي كه گاهي دهان انسان را مي‌بندند براي گفتن يك‌سري حقايق و دفاع از حقايق. ببينيد معاويه چطور بازي درمي‌آورد. بعد ادامه داد: من هيچ‌وقت نديدم كه يزيد از تو غيبت كند و تو از يزيد غيبت مي‌كني. كسي كه غيبت نمي‌كند از كسي كه غيبت مي‌كند بهتر است؛ پس يزيد از تو بهتر است! اينها در تاريخ ثبت شده! قصّه نمی‌سازم. ■علي‌ايّ‌حال چگونه معاويه توانست به غرض خود برسد؟ ريشه‌ي آن را شايد بايد جزئي‌تر دنبال كرد. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هفتم)●■ ■نكته‌اي بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه
■●‍ (قسمت هشتم)●■ ■زمينه‌هايي كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و بعد هم ولايتعهدي يزيد را تثبيت كند: 1⃣یکی سطح پايين مردم بود؛ سطح فكر مردم پايين بود. درك ديني مردم پايين بود؛ خصوصاً در شام. البتّه این هم تکرار بحث‌هایی است که سال‌های قبل گفته‌ایم. شام اصلاً عجيب و غريب است. شام شهري است كه معاويه روز چهارشنبه اعلام مي‌كند مي‌خواهيم نماز جمعه بخوانيم، همه‌ي مردم هم مي‌آيند به معاويه اقتدا مي‌كنند و روز چهارشنبه نماز جمعه مي‌خوانند! يعني سطح فهم ديني اين‌طور است. فهم دين پايين است. خصوصاً در شام كه اصلاً می‌دانید، اسلام با بني‌اميّه وارد سرزمين شام شد. ولذا مردم شام، اسلام را به روايت بني‌اميّه شناختند و به آن ايمان آوردند. اسلام انحرافي، اسلام اشرافيّت، اسلام ظلم، اسلام تبعيض، اسلام تاراج، اسلام شهوتراني، اسلام ميگساري، اين اسلام را شناختند. سطح فهم ديني به‌شدّت پايين بود؛ به‌شدّت پايين بود؛ قدرت تجزيه و تحليل مسائل به‌شدّت در مردم پايين بود. این یک معضل بود كه به معاويه امكان داد آن نيّت شومش را محقّق كند. 2⃣دومين چيزي هم كه امكان داد حكومت خودش را مستقر و ولايتعهدي يزيد را هم تثبيت كند، روحيّه‌ي است كه بين عرب رايج بود. اين هم از آن معضلات جدّي است. متأسّفانه فرصت نیست و زمانمان محدود است؛ والاّ ریشه‌ی این را در نشان می‌دادم که چگونه همین روحیّه‌ی قبيله‌گرايي آنجا کار کرد! و در طول تاريخ اسلام مؤثّر بوده است. متأسّفانه اين خلق و خوي در بين عرب حاكم بود كه اهالي هر قبيله‌اي مطيع محض رئيس قبيله‌شان بودند؛ گوسفندوار دنبال رئيس قبيله‌شان حركت مي‌كردند و در نتيجه شما برای اینکه يك قبيله را به يك سمت بكشانيد، كافي بود رئيس آن قبيله را بكشانيد و اين نكته را خوب فهميد. با پول‌هاي هنگفتي كه از بيت‌المال مسلمين به تاراج برده بود، به رؤساي قبايل هديه مي‌داد و اينها را مي‌خريد. در خود كوفه هم با همين پول‌ها كار كرد؛ يعني بسياري از مردم كوفه كه آمدند كربلا و با امام حسين عليه السلام جنگيدند، آدم‌هاي نفهم بي‌شعوري بودند كه چون ابن‌زياد توانست رئيس قبيله‌شان را با پول بخرد، اينها هم دنبال رئيس قبيله‌ راه افتادند و به كربلا آمدند و با امام حسين عليه السلام جنگيدند. اين نكته را هم معاويه خوب درك كرده بود ولذا با پول آنها را خريد. رؤسای قبایل را خرید و به تبع آنها، اعضاي قبايل از رئيسشان تبعيّت كردند و از حكومت معاويه و ولايتعهدي يزيد حمايت كردند. 3⃣سومين نكته هم مردم بود كه اشاره کردم؛ ايمان كه ضعيف باشد، انسان هم راحت خود را مي‌فروشد، هم مي‌ترسد، هم تطميع مي‌شود، هم اغراض و اهدافش در زندگي، رضايت خدا و فرمانبري از دستورات الهي نيست. غرض و هدفش رسيدن به تمنيّات مادّي و دنيويش است. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هشتم)●■ ■زمينه‌هايي كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و ب
■●‍ (قسمت نهم)●■ ■اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمي كه نه فهم درستي دارند، نه ايمان جدّي و قوي دارند و از آن طرف هم بسياريشان برّه‌وار دنبال رئيس قبيله‌ها حركت مي‌كنند. ■واقعاً آدم زيركی بود؛ به‌شدّت زیرک و مكّار بود. اين نكته‌ها را خوب درك كرد ولذا سه اقدام اساسي كرد براي آنكه بتواند با استفاده از اين بستر مساعد به اغراض خود برسد: 1⃣استفاده از ابزار ؛ به‌شدّت فعّال كار كرد؛ شعراي زيادي را استخدام كرد و به آنها پول داد كه در مدح معاويه و يزيد و در ذمّ اميرالمؤمنين علیه السلام و خاندان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شعر بسرايند و اين اشعار بين مردم رايج مي‌شد و در زبان‌ها مي‌گشت. ■دومین گروهي كه در كار تبليغاتي خود به كار گرفت، قُرّاء بودند. اینان غير از قارياني هستند كه امروز قرآن را با صداي زيبا مي‌خوانند و ما به آنها قاري مي‌گوييم. در صدر اسلام قرّاء در واقع مفسّران قرآن بودند؛ عالمان قرآن‌شناس؛ كساني كه مي‌توانستند دين را براي مردم تبيين كنند. معاویه اينها را هم استخدام كرد و به كار گرفت تا آن فهم انحرافي و تفسير اموي از دين را در بين مردم رايج كند. سومين گروهي كه استخدام كرد، جاعلان حديث بود؛ کساني كه پول مي‌گرفتند و احاديث دروغین در مذمّت اهل‌بيت علیهم السلام و اميرالمؤمنين علیه السلام و در ستایش معاويه و بني‌اميّه و يزيد و امثال اينها از زبان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جعل مي‌كردند. ■پس اوّلين ابزار معاويه، بود؛ استفاده از وسايل مختلف تبليغاتي برای اینکه افكار را به‌سمت اغراض خودش شكل دهد. 2⃣دومين كاري كه معاويه كرد بود؛ خريدن افراد مؤثّر در جامعه؛ مثل رؤساي قبايل که برایتان گفتم. چون اين نقطه ضعف را شناخته بود و مي‌دانست مردم دنبال رؤسای قبايل خود حركت مي‌كنند و اصلاً فهم و شعور و تجزيه و تحليل برايشان مطرح نيست، با پول‌هاي كلاني كه فرستاد، افراد تأثيرگذار در جامعه را خريد. 3⃣و سومين كاري كه كرد، و و قتل و كشتار و دست زدن به خشونت‌هاي به‌شدّت مخوف بود. يعني اگر كسي بعد از آن‌همه تبليغات و تحميقي كه معاويه درصدد آن بود و بعد از تطمیع و خريدن رؤساي قبايل، باز هم جلوی معاویه مي‌ايستاد، آن موقع بود كه او را به شديدترين صورت سركوب مي‌كرد. معاويه، چهره‌هاي بزرگي از مؤمنان را به شهادت رسانيد. شخصيّت‌هاي بسيار والامقامي از اصحاب اميرالمؤمنين علیه السلام را مظلومانه به شهادت رساند! مظلومانه! حالا چه خودش مستقيماً و چه از طريق عواملش مثل فرماندارها و فرمانرواهايي كه در مناطق مختلف تحت سلطه‌ی او حكومت مي‌كردند. ياران صديق اميرالمؤمنين علیه السلام را شهيد كرد؛ مثل رُشَيد هَجَري و امثال ايشان كه سفّاكانه آنها را به شهادت رساند و از اين طريق توانست به هدف خودش كه تحت فرمان درآوردن جامعه و تحميل كردن ولايتعهدي يزيد بود، دست پيدا كند. ☑️به‌هرحال اينها نكته‌هاي عبرت‌آموزي است كه بايد براي عصر و زمان خودمان از آن درس بگيريم. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️لباس حزن ظاهری یک عنوانی است از حزن باطنی چون عالم ظاهر و عالم طبیعت عالمی است که محدود و متغیر است و تمام می‌شود. لذا این لباس حزنی که ما بر تن می‌کنیم محدود به زمان معینی است و بعد از اتمام صفر از تن درمی‌آوریم اما ویژگی قلب این است که اگر قلب محزون باشد می‌تواند تا ابد این حزن را داشته باشد. و حزن بر امام حسین علیه السلام هم غیر از این حزن‌هایی است که نوعا ما برای دنیا به آن‌ها مبتلا می‌شویم؛ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. (یونس ۶۲)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#امیر_باطن ▪️ذوات مقدس اهل‌بیت علیهم السلام تنها کسانی هستند که توانستند نور اتمّ ولایت را در نفس خ
👆👆👆👆 ▪️اگر شخصی بخواهد در باطن عالم به نعم معنوی برسد باید از امام سجاد علیه السلام طلب کند، ایشان زینت بخش سجده‌کنندگان است. امام باقر علیه السلام نشردهنده‌ی معارف است و امام صادق علیه السلام سوق‌ دهنده به سوی بهشت می‌باشد. اگر می‌خواهی در عالم فعل اهل فقاهت شوی به در خانه‌ی امام صادق علیه السلام برو. امام موسی کاظم علیه السلام کسی است که شمارنده منافقین و محبین است، او قسیم النار و الجنة است. امام رضا علیه السلام کسی است که به مؤمنین رتبه می‌دهد و آنان را زینت می‌بخشد. امام جواد علیه السلام در قیامت منزلت مؤمنین را به آنها افاضه می‌کند. امام هادی علیه السلام خطیب و سخنران بهشت است. در بهشت ان شاءالله در سایه‌سار حقایق جامعه کبیره در محضر امام هادی علیه السلام خواهیم نشست. امام حسن عسكری علیه السلام نیز ما را در یک جا جمع می‌کند و هم جامع تمام این مقامات است. شفاعت مؤمنین نیز توسط حضرت حجة‌بن‌الحسن ارواحنا فداه انجام می‌شود. ▪️ظرف یوم القیامة بقیة الله الاعظم است. باید امام زمانمان را بشناسیم... ما به امامت دیگر معصومین اعتقاد داریم اما امام زمان ما، حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفدا هستند. ایشان امام الکل فی الکل است، یعنی حضرت، امام ائمه نیز هستند. اگر امروز حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام بخواهد به کسی عنایتی کند و فیضی به او برساند، باید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پای آن را امضا کند؛ ایشان امام زمان ماست... ایشان بقیة الله است که مجمع الجمال و جمال الجمیع است. او کسی است که امام صادق علیه السلام در فراقش می‌گریست و می‌فرمود اگر درکش می‌کردم خادمش می‌شدم! او منتقم خون اباعبدالله الحسین علیه السلام است... ▪️ظرف تحقق یوم القیامة حضرت بقیة الله الاعظم است اما امام حسین علیه السلام چه نقشی در قیامت دارد؟ حسین علیه السلام در قیامت امیر است... هر چه او امر کند بقیه انجام می‌دهند. لذا فرمود اگر امروز بنا باشد هریک از ائمه علیهم السلام به کسی فیضی برسانند، این فیض از کانال امام زمان ارواحنا فداه افاضه می‌شود مگر فیضی که از ناحیه‌ی امام حسین باشد... تمام عالم امروز بر سر سفره‌ی رحمت رحمانیه و رحیمیه بقیة الله الاعظم هستند و خود امام زمان سر سفره‌ی حسین فاطمه است. هر مخلوقی رزقی دارد و رزق انسان کامل نیز اشک بر اباعبدالله الحسین علیه السلام است... اینگونه است که حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه می‌فرماید «و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً»‌. امام زمان صبح و شب بر مصائب جد غریبش خون گریه می‌کند. لذا آن عارف فرمود دیدم سفره‌ای پهن است و همه سر سفره نشسته‌اند و در رأس این سفره بقیةالله ارواحنا فداه است و این سفره، سفره‌ی نعمت اباعبدالله الحسین است. حسین علیه السلام در قیامت امیر است... لفظ و معنای امیرالمؤمنین، در این نشئه مستأثره‌ی مولا علی بن ابی طالب است. ما در عالم شهادت حق نداریم به غیر از امام علی علیه السلام احدی را امیرالمؤمنین اطلاق کنیم. چنین مولایی داریم که فرزند او در قیامت امیرالمؤمنین است؛ أَمیرِی حُسینٌ وَ نِعْمَ الأَمیرُ... اباعبدالله الحسین علیه السلام در باطن عالم امیر است. هر کسی که ایشان امر‌ کند را به بهشت می‌برند ولو آن شخص جهنمی باشد...
☘وقتی حضرت ابراهیم دچار بلا شد و مورد امتحان الهی قرار گرفت، کار او به جایی رسید که گفت إِنِّی سَقِیمٌ... در روایات آمده است که امام حسین علیه السلام را به او نشان دادند. تا امام حسین را دید گفت: ☘من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم... ☘او گرفتار امام حسین شد و چه گرفتاری خوبی! ان شاء الله خدا همه‌ی ما را گرفتار امام حسین کند... ای که به عشقت اسیر خیل بنی‌آدمند سوختگان غمت با غم دل خرمند هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت با خبران غمت بی خبر از عالمند ☘در دستگاه خدا از این اشک بر امام حسین علیه السلام چیزی قیمتی‌تر وجود ندارد؛ گریه‌ی بر امام حسین علیه السلام ظهور انکسار قلب انسان کامل در مؤمنين است. دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که می‌شکند، تو گریه می‌کنی؛ ببین با این گریه تا کجا عروج کردی.... جناب علامه دهدار در شرح خطبه البیان گفت که نماز اثر جامعیت انسان کامل است. او که نماز می‌خواند و عبادت می‌کند تمام مخلوقات به عبادت او عبادت می‌کنند و یک جلوه آن در مؤمنين به شکل نماز ظهور می‌کند لذا نماز تو ظهور جامعیت انسان کامل است. عبادت تو در واقع ظهور عبادت اوست چه او حق را در هر چیزی عبادت می‌کند. گریه هم همین‌گونه است؛ گریه ظهور انکسار دل است. در روز عاشورا، دل امام حسین علیه السلام را شکستند... دل امام که شکست، آن انکسار به فرزندانش و یکایک مؤمنين سرایت کرد. امام رضا علیه السلام فرمود: إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ... آنچه بر امام حسین علیه السلام گذشت مژه‌های ما را زخمی کرد و اشک‌های ما را جاری ساخت و ما را تا قیامت وارث کرب و بلا کرد... این کرب و این انکسار دل انسان کامل تا قیامت با معصوم است. دل امام حسین شکست... با این انکسار، دل حضرت سید الساجدین علیه السلام نیز شکست و سپس دل امام باقر علیه السلام... و این انکسار همینطور هست تا این زمان که هم اکنون این انکسار با امام زمان است؛ لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما... من صبح و شام بر تو جد غریبم خون گریه می‌کنم... این گریه و انکسار قلب در مؤمنين ظهور می‌کند و حقیقتاً خوش به حال کسی که این انکسار در او ظهور کند... اگر این انکسار در شخصی ظهور نداشته باشد حاکی از این است که این شخص به آن جهت طینت الهی‌اش توجه نکرده است؛ تمایل قلب مؤمن به انسان کامل به سبب طینت فوق علیینی اوست و اگر آثار ظهور انکسار امام را در خود نبیند، باید فکری به حال خود کند... در روایت آمده است که طینت انبیاء از عِلّیّین است و طینت اهل‌بیت علیهم السلام از فوق عِلّیّین است و شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا، يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا... شیعیان ما در شادی ما خوشحالند و در غم ما غمگین هستند. این اثر انکسار قلب امام در شعیان است لذا جناب محتشم در ترجیع بندش گفت: هست از ملال گر چه بری ذات ذوالجلال‌ او در دل است و هیچ دلی نیست بی‌ملال