eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●چهلّه کلیمیّه (موسویّه) - یکی از سه چهلّه مهم اهل سلوک●□ □●اهل سلوک قائل به سه چهلّه مهم در طول سال هستند. دو چهلّه آن پی‌درپی است و از اوّل ماه رجب شروع می‌شود و تا آستانه بیست ویکم ماه مبارک رمضان ادامه پیدا می‌کند. شصت روز آن، دو ماه رجب و شعبان است، به علاوه بیست روز ماه مبارک رمضان که جمعاً هشتاد روز می‌شود که دو چهلّه پیوسته است. کسی که از این دو چهلّه به خوبی بهره ببرد، برای درک و دستیابی به لیله‌القدر مستعد می‌شود. لیله‌القدر آفاقی یک بحث است و لیله‌القدر انفسی که مهمتر است، بحث دیگری است. □●چهلّه دیگر از اوّل ماه ذی‌القعده شروع و تا روز عرفه ادامه دارد. به این چهلّه، چهلّه کلیمیّه یا موسویّه می‌گویند، زیرا خدای متعال چنین چهل روزی را با موسی بن عمران قرار خلوت گذاشت. خدای متعال در قرآن کریم فرمود: □و واعَدْنا مُوسى ثَلاثین لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَة□ □●ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم و سپس آن سی شب را با ده شب تکمیل کردیم، در نتیجه میقات و قرار ملاقات موسی با پروردگار جمعاً چهل شب شد. □●این قرار از اوّل ماه ذی‌القعده شروع و به روز عرفه ختم گردید، لذا این ایّام به یک چهلّه تبدیل شد. □●همچنین قرآن کریم فرمود : «وَ اِذْواعَدْنا مُوسى اَرْبَعِینَ لَیْلَة»، آن هنگام که ما با موسی چهل «شب» وعده گذاشتیم. □●در اینجا تأکید روی «شب» هم فوق‌العاده است. نفرمود: چهل روز قرار گذاشتیم؛ بلکه فرمود: «چهل شب» قرار گذاشتیم. اینکه نقش شب در سیر و سلوک چیست و خلوت‌های انسان در دل شب با خدای خود چه آثار فوق‌العاده‌ای دارد، بحث مستقلّی است که زمان جداگانه‌ای می‌طلبد و بعضاً هم به آن‌ها اشاره کرده‌ایم. قرآن کریم در سوره مزّمّل، بعد از اینکه فرمود: «قُمِ اللَّیْلَ اِلاّ قَلِیلاً »، ای پیغمبر! جز اندکی در شب نخواب و بقیه‌ی آن را بیدار و مشغول عبادت و تهجّد باش؛ فرمود: «اِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْئاً وَ اَقْوَمُ»، بی گمان عباداتِ نشأت یافته از شب، گامی مستحکم‌تر و سخنی پای برجاتر است. لذا شب در پروازهای معنوی و عروج عرفانی، فوق‌العادگی دارد. اهل سلوک برای شب جایگاه ویژه‌ای قائلند. □●چهلّه‌ کلیمیّه یا موسویّه به این لحاظ تعریف شده و اهل سلوک این ایّام را به این اعتبار برای چهلّه‌نشینی اختیار می‌کنند. □●استاد مهدی طیّب۹۲/۰۶/۱۴●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●نکاتی از بزرگان سیر و سلوک در آداب چهلّه ‌نشینی - بخش اوّل●■ ■۱- در این چهل روز هر روز صبح، دعای عهد، یعنی دعای «اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ ...» را بخواند. ■در روایت این دعا آمده است، اگر کسی چهل روز آن را بخواند، از یاران بقیّةالله الاعظم ارواحنافداه خواهد بود و اگر قبل از ظهور از دنیا برود، خدا او را برای اینکه در رکاب و محضر حضرت باشد، به دنیا برمی‌گرداند. ■۲- هر روز چهل مرتبه ذکر تسبیحات اربعه را بگوید. ■«سُبْحانَ الله، وَالحَمْدُلله، وَلا اِلهَ اِلاَّ الله، وَالله اَکبَرُ» ■۳- بعد از گرفتن وضو «آیه‌الکرسی» بخواند، برای اهل قبور هم این آیه را بخواند و یا خواندن آن را بعد از نمازهای صبح، ترک نکند. ■۴- گفتن اذکاری در این چهل روز توصیه شده است، مانند: ●ذکر «یا باقِی» روزی ۱۱۳ بار ●ذکر «یارَبُّ یا الله» روزی ۲۰۴ بار ●ذکر «یا صَمَدُ» روزی ۱۳۴ بار ●ذکر «یا عَلِیُّ» روزی ۱۱۰ بار ●ذکر «یا باسِطَ الْیَدَینِ بِالرَّحْمَه» روزی ۴۰ بار بعد از نماز صبح ■۵- در روزهای دوشنبه و چهارشنبه چهل مرتبه سوره تکاثر «اَلْهیکُمُ التَّکاثُر...» را بخواند. ■۶- در طول این چهلّه، هر روز «زیارت عاشورا» را بخواند. ■۷- در طول روز «با طهارت و با وضو» باشد و هنگام رفتن به بستر هم با وضو باشد و با وضو به خواب برود. ■۸- در ایّام چهلّه حتماً هر روز نمازهای خود را اوّل وقت بخواند و مداومت بر خواندن «نماز اوّل وقت» داشته باشد. ■۹- اگر توانست در سحر صدبار «استغفار» نماید. این استغفار را هم ممکن است در قنوت نماز وِتر (وَتر) به زبان جاری کند و یا جدای از نماز، در کنار نماز خود صد مرتبه استغفار کند. اگر در سحر موفّق نشد و برای این کار فرصت کم آورد؛ در این چهل روز حدّاقل صد مرتبه استغفار در طول روز را ترک نکند. ■۱۰- در طول این چهل روز، هیچ روزی را بدون «تلاوت قرآن و یا گوش سپردن به آن» از دست ندهد. ■۱۱- در این ایّام بر «ذکر و یاد خدا» مداومت داشته باشد. همیشه خود را در محضر و منظر الهی ببیند و حسّ حضور را کاملا حفظ کند. ■۱۲- بر «نفی خواطر» مداومت داشته باشد. خطوراتی که ذهن و دل او رامشغول می‌کند، از دل بیرون براند. در این زمینه از ذکر «لااله الا الله» به خوبی می‌تواند استفاده کند. بیرون راندن همه‌ی افکار و تخیّلات از ذهن و دل، یعنی اینکه من فقط خدا را می‌خواهم، جز خدا هیچ چیز نمی‌خواهم و فقط می‌خواهم مشغول به محبوب خودم باشم. ■۱۳- از آداب چهلّه‌نشینی، «ترک اعتراض بر خدا» می‌باشد. در این زمینه دو جنبه وجود دارد: جنبه تکوینی، یعنی آنچه که خدا با ما کرده است و جنبه تشریعی، یعنی آنچه که به ما دستور داده که انجام دهیم. نسبت به هیچ‌یک از این دو مورد، یعنی آنچه خدا با ما کرده، یا آنچه خداوند به ما امر کرده است که انجام دهیم؛ معترض، دلخور، ناراضی و ناخرسند نباشیم. ■۱۴- ادب دیگری در چهلّه‌نشینی، «جوع و کم خوردن» است، به قدری که طاقت عبادت را از انسان نگیرد. تا جایی که می‌تواند در طول این چهلّه، روزه بگیرد و اگر همه این چهل روز را نمی‌تواند، حدّاقل روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه داشته باشد. اگر در این مدّت، روزه‌ی روزهای خاصّی هم مستحب است، آنها را هم از دست ندهد. ■۱۵- نکته دیگر در آداب چهلّه‌نشینی، پرهیز از خوردن غذاهایی است که باعث «سنگینی انسان» می‌شود؛ نوعی رخوت، سستی و خواب آلودگی در فرد ایجاد می‌کند؛ شادابی، پرتوانی و سرزندگی برای عبادت را از انسان می‌گیرد و کسالت را بر او حاکم می‌کند. غذاهای سنگین، غذاهایی که ادویه جات فراوانی در آن به کار رفته است، غذاهای بسیار چرب و امثال اینها، چنین خواصّ منفی دارند. ... □○استاد مهدی طیّب۹۲/۰۶/۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
● آيه 243 ، سوره بقره بخش دوم1⃣ ● گفتار يكى از مفسرين مبنى بر اينكه آيه در مقام بيان حكايتى واقعى نيست بلكه تمثيلى است از قيام و دفاع مردم يكى از مفسرين هم گفته اند: كه آيه شريفه مثالى است كه خداى تعالى زده و حال امتى عقب مانده و توسرى خور اجانب و زير سلطه و سيطره بيگانگان را مثال مى زند، كه با قيام و دفاعش از حقوق حياتى خود و به دست آوردن استقلال در حكومت خويش را تأمين نموده ، حياتى نو به دست مى آورد، و اينك حاصل گفتار آن مفسر از نظر شما مى گذرد. او مى گويد اگر اين آيه شريفه در مقام نقل داستان قومى از بنى اسرائيل و يا غير بنى اسرائيل بود، همچنان كه هر دو احتمال در رواياتى آمده ، جا داشت نام پيامبر معاصر آن قوم را ببرد، و مثلا بفرمايد كه اين قوم از بنى اسرائيل بودند، همچنان كه روش و مرام قرآن در ساير داستانهايش همين است ، پس معلوم مى شود در چنين مقامى نيست . علاوه بر اينكه اگر به راستى و بگفته روايات ، چنين قومى در بنى اسرائيل وجود داشتند، و معاصر حزقيل پيغمبر (على نبينا و آله و عليه السلام ) بودند بايد تورات داستانهاى حزقيل (عليه السلام ) را نقل مى كرد، و نكرده ، پس معلوم مى شود روايات نامبرده از همان روايات معروف اسرائيلى است كه به دست پليد يهود، جعل و به منظور بى ا عتبار كردن احاديث صحيح ، داخل در روايات شده است . از اين هم كه بگذريم ما همه مى دانيم كه مرگ و حيات در دنيا يكى است انسان يك بار زنده مى شود و يك بار مى ميرد، همچنان كه آيه شريفه : ((لا يذوقون فيها الموت الا الموته الاولى )) و آيه : ((و احييتنا اثنتين )) بر اين معنا دلالت دارند، پس دو حيات در دنيا معنا ندارد، پس آيه شريفه در مقام مثل زدن است ، و مراد از آن ، مجسم نمودن وضع قومى است كه دشمنى نيرومند بر آنان حمله ور شده و ذليل و زير دستشان كرده ، و سلطه خود را در همه شئون آنان گسترش داده ، هر كارى دلش مى خواهد مى كند، و اين مردم ذليل از استقلال خود دفاع ننموده ، با اينكه هزاران نفر بودند و هر كارى مى توانستند بكنند، اما از ترس مرگ ، از دیارخود بیرون شدند. ترجمه تفسیر المیزان جلد2 صفحه424 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
● آيه 243 ، سوره بقره بخش دوم2⃣ ● گفتار يكى از مفسرين مبنى بر اينكه آيه در مقام بيان حكايتى واقعى نيست بلكه تمثيلى است از قيام و دفاع مردم خداى سبحان به ايشان فرمود: به مرگ ذلت و جهل بميريد كه جهل و خمود و ذلت خود نوعى مرگ است ، همچنان كه علم و غيرت و زير بار ظلم نرفتن خود نوعى حيات به شمار مى آيد، و در كلام مجيدش فرموده : ((يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم )). و نيز مى فرمايد: ((او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها)). و سخن كوتاه اينكه : اين هزاران نفر به ذلت و در زير چكمه هاى دشمن مى ميرند، و همچنان مرده مى مانند، تا آنكه خداى سبحان روحيه قيام و دفاع از خويشتن را به آنان القا مى كند، و همين مردگان تو سرى خور، قيام نموده و حقوق از دست رفته خود را مى طلبند، و در آخر استقلال مى يابند، و اينها كه خدا زنده شان كرده هر چند به حسب اشخاص ، غير آنهائى هستند كه خدا آنها را دچار مرگ ذلت بار كرده بود، به جز اينكه همه در حقيقت يك امتند، كه در دوره اى مرده بودند و در دوره اى ديگر زنده شدند، و در قرآن كريم مورد ديگرى هست كه خداى تعالى قومى را واحد خوانده ، با اينكه اشخاص آن مختلف هستند مانند آيه شريفه : ((و اذ انجيناكم من آل فرعون )) كه اولين و آخرين بنى اسرائيل را يك قوم دانسته ، به آخرين ايشان مى فرمايد: كه ما شما را از فرعون نجات داديم ، با اينكه اولين ايشان را نجات داده بود، و نيز مانند آيه شريفه : ((ثم بعثناكم من بعد موتكم )). پر واضح است كه اگر نظريه ما درباره اين آيه درست نباشد ارتباط آيه كه در مقام مثل زدن است ، با آيات بعدش كه درباره قتال است برقرار نمى شود، و اين خلاصه اى از گفتار آن مفسر بود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □●امر عجیب #کشف_حجاب برای چه بود؟ چرا #چادر زن‌های مسلمان باید برداشته شود و چرا باید اتحاد لباس به وجود آید؟ نمی‌دانستیم که از سی‌صد سال قبل در همان عهدنامه آنها این امر بود که این‌گونه کار برای استعباد و نوکری و استثمار [باید] انجام شود. □●در محضر بهجت، ج١، ص۶٠●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر در تفسیرالمیزان□ □ عموى پيامبر (صلی الله علیه وآله) با خود گفت: خدا به داد برسد كه تا پشت رسيده، و كسى نيست به او بدهد، به خدا اگر رسول (صلی الله علیه وآله) به بر سر قريش بتازد و با وارد مكه شود، قريش تا آخر نابود شده. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □اين بیقرارى عموی پیامبر(صلی الله علیه واله) را وادار كرد بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) سوار شده به راه بيفتد، با خود مى گفت: بروم بلكه لابلاى درختهاى اقلا به هيزم كشى برخورم، و يا دامدارى را ببينم، و يا به كسى كه از سفر مى رسد و به طرف مى رود برخورد نمايم، به او بگويم به قريش دهد كه لشكر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا كجا آمده، بلكه بيايند كنند و امان بخواهند تا آن جناب از ريختن خونشان كند.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □ديدار با پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اسلام آوردن او به نقل از : به خدا سوگند در درختان اراك دور مى زدم تا شايد به كسى برخورم، كه صدايى شنيدم كه چند نفر با هم مى كردند، خوب گوش دادم صدا را شناختم، بن حرب و بن حزام و بن ورقاء بودند، و شنیدم می گفت به خدا سوگند شبی در همه چنین آتشی ندیده ام. در پاسخ گفت: به نظر من این آتشها از قبیله باشد. ابوسفیان گفت: خزاعه تر از اينند كه چنين لشكرى فراهم آورند.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
■..در ديوان راقم آمده است : ●از سود و زيان گذر كه بايد گذرى ●از هر دو جهان گذر كه بايد گذرى ●خود را چه كنى كه رهزن تست خوديت ●از رهزن جان گذر كه بايد گذرى ■●و چون آخر الامر فرد بسوى او برگشتن است ازهم اكنون بموت اختيارى فرد و مجرد شو كه تا از تعلق بعلائق و حبائل جسمانى رهايى نيابى ، بسر منزل مقصود نميرسى به هوش باش كه اين دار دار مقام نيست بلكه نشأه كسب و كار است ، الدنيا مزرعة الاخرة ■●و اين روزها و ماهها براى ما فراسخ و مراحل است و همه مسافريم كه يك آن قرار نداريم و بسير سريع در راهيم و بازگشت همه بسوى خداى متعال است ،انا لله و انا اليه راجعون. ■●نصوص الحکم بر فصوص الحکم علامه حسن زاده ی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □●هفتاد عقبه بین دنیا و آخرت است که مربوط به صفات خوب و بد است. □●هفتاد صفت خوب وجود دارد که اصحاب کربلای انسانند و در راه، شهید میشوند. □●در مسیر راهی که طی میکنی و پیش میروی، باید مثل اصحاب امام حسین علیه السّلام که تک تک به میدان رفتند و شهید شدند، آن صفات را معتدل و یک یک مصرف کنی تا به مقصد برسی. □●هر یک از صفات خوب سرانجام در خلق پیاده میشود. کسی که از اسم غفّار بهره ببرد، نه به کسی بدهکار است و نه از کسی طلبکار؛ هم او بخشید و هم او را بخشیدند. سایر اسماء، مثل ستّار هم همینطور. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●نکاتی از بزرگان سیر و سلوک در آداب چهله‌نشینی - بخش دوّم●■ ■۱۶- احتیاط کردن در لقمه؛ یعنی انسان هر چیز که پیش آمد، نخورد. چیزهایی که به حلال بودن آنها یقین دارد؛ چه به اعتبار خود شیء خوراکی و چه به اعتبار منبع درآمدی که به تهیّه آن مواد غذایی یا شیء خوراکی منجر شده است، از هر دو منظر حلال باشد. ■در این ایّام بیشتر دقّت کند؛ هرکس هرچه داد، نگیرد و نخورد و تا به حلال بودن آن یقین پیدا نکرده است، حتّی المقدور استفاده نکند. البتّه اینها که گفتیم، برای اوایل راه است. در بحث رزق مفصّل گفته‌ایم که هنگامی که فرد در سلوک به مرتبه‌ای از رشد رسید، خدا ولایت او را در دست می‌گیرد. وقتی به آنجا رسید، خدا اجازه نمی‌دهد کسی چیزی را که مشکل دارد، به او تعارف کند؛ که او استفاده کند. شخص در آن مرحله، در حریم امن الهی قرار می گیرد؛ خدا حریمی ایجاد می‌کند و او را محفوظ می‌دارد؛ در معرض آن چیزها قرار نمی‌دهد و نمی‌گذارد آن چیزها به سمت او بیاید؛ ولی در اوایل یا اواسط راه که هنوز این ویژگی در فرد ایجاد نشده است، باید مراقبت کند و در خوردن هر چه به او تعارف کردند و یا هر چیز خوشمزه‌ای که جلوی او گذاشتند و می‌تواند آن را بردارد و بخورد، احتیاط کند؛ تا با اطمینان بیشتری، لقمه حلال خورده باشد. آثار لقمه حلال را هم گفته‌ام و به روایت آن هم اشاره کرده‌ام که: ■منْ اَکَلَ الْحَلالَ اَرْبَعِینَ یَوْماً نَوَّرَاللهُ قَلْبَهُ■ ■اگر کسی چهل روز لقمه حلال بخورد، خدا به او نورانیت قلب عنایت می‌کند. ■۱۷- خوراکی هایی را هم که مال افراد بخیل، پست، بی بندوبار و غیرمتدیّن است، نخورد و در این چهل روز سعی کند سر سفره اینگونه افراد ننشیند و غذای اینگونه افراد را نخورد. ■۱۸- سعی کند از هر پولی یا در هر منزلی، چیزی نخورد. خیلی احتیاط کند حتماً پول او حلال باشد و مطمئن باشد که اهل منزلی که می خواهد مهمانشان شود، هم در حلال بودن کسبشان، هم در پرداخت وجوهات شرعیّه‌شان و هم در پاکی و طهارت آنچه که می‌خواهند با آن غذا بپزند، مقیّد هستند. این دقّت‌ها را داشته باشد. تا جایی که می‌تواند، از هر فروشنده مواد غذایی تهیّه نکند. حتّی‌المقدور غذای بیرون، مثل فست فودها، رستوران‌ها، چلوکبابی‌ها و امثال اینها را نخورد و تا جایی که می‌تواند، خودش غذای مطمئنّی را تهیّه و آماده کند. ■۱۹- در ایّام چهلّه نشینی توصیه شده است انسان، حلیم و زیتون بخورد. در این ایّام خوردن اینها برای حالات فرد مفید است. ■۲۰- نکته دیگر اینکه کمتر با دیگران هم صحبت شود؛ کمتر مشغول دیگران شود و با آنها نشست و برخاست کند؛ تا جایی که می‌تواند، به حداقّل ضرورت اکتفا کند و بیش از آن، برای نشستن و حرف زدن با دیگران و نشست و برخاست با آنها وقت نگذارد. ■۲۱- در طول این چهل روز موسیقی گوش ندهد؛ حتّی مارش، سرود یا موسیقی که اوّل اخبار رسانه ها پخش می‌شود. یعنی به طور کامل از موسیقی مصون بماند. علّت آن را هم گفته‌ام و به روایت آن اشاره کرده‌ام، که اگر چهل روز در خانه‌ای موسیقی نواخته شود، غیرت و حیا از آن خانه رخت می‌بندد. ■۲۲- چشم خود را از افتادن به غیرِ آنچه نظر بر آن واجب یا مستحب است، باز دارد و آن را کنترل کند؛ یعنی فقط به چیزهایی که دیدن آنها واجب یا مستحب است و ثواب دارد، نگاه کند. حتّی به نگاه به مباحات نپردازد؛ چه برسد به مکروهات و محرّمات. ■۲۳- زبان خود را کنترل کند و آن را از گفتن، جز چیزهایی که گفتن آنها بر او واجب یا مستحب است، باز بدارد. حرفهایی را هم که مباح است، نگوید؛ چه برسد به حرفهای مکروه یا خدای نکرده حرام. ■۲۴- حتّی‌المقدور سعی کند جایی باشد که اگر می‌خواهد مشغول عبادت، تفکّر یا ذکری شود، سروصدای دیگران نیاید. چه سروصدای خود افراد و چه صدای رادیو، تلویزیون و امثال اینها؛ چون همه‌ی این صداها ذهن ما را به فکر کردن به آن اشخاص و یا محتوای آن صحبت‌ها مشغول می‌سازند و تمرکزِ فکر و فراغتِ خاطر لازم برای اشتغال به ذکر خدا را از انسان سلب می‌کنند. ■اینها نکاتی بود که بزرگان سیر و سلوک در آداب چهلّه‌نشینی، به استناد روایات، توصیه کرده‌اند؛ که انسان به توفیق الهی و با امداد اهل بیت معصومین علیهم السّلام لااقّل به مقداری که در این چهلّه مقدور و میسور است و در حدّی که در توان او باشد، عمل کند. ان‌شاءالله ■●استاد مهدی طیّب۹۲/۰۶/۱۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 243 ، سوره بقره قسمت سوم1⃣ ● رد گفتار اين مفسر و اين گفتار بطورى كه ملاحظه مى كنيد زمانى قابل قبول است كه اولا يا بطور كلى معجزات و خوارق عادات را منكر شويم ، و يا بعضى از انحاى آن را (چون مرده را زنده كردن ) و ما در بحث پيرامون معجره آن را اثبات نموديم ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 425 علاوه بر اينكه خود قرآن ظهور در اين دارد كه مرده زنده كردن و امثال آن را اثبات كرده است ، و به فرض اينكه ما نتوانيم معجره را از راه عقل اثبات كنيم ، هيچ مسلمانى نمى تواند ظهور قرآن را در اثبات آن ، انكار نمايد. و ثانيا صاحب اين نظريه مى خواهد اين ادعاى خود را كه قرآن دلالت دارد بر اينكه بيش از يك زندگى در دنيا ممكن نيست اثبات كند، همچنان كه در مقام اثبات هم برآمده ، و به آيات ((لا يذوقون فيها الموت الا الموته الاولى )) و ((احييتنا اثنتين )) استدلال كرده است . ولى هرگز نمى تواند اثبات كند، بلكه تمامى آياتى كه دلالت بر احياى مردگان دارد، مانند آيات مربوط به داستانهاى ابراهيم و موسى و عيسى و عزير كه دلالتش به نحوى است كه قابل انكار نيست ، در رد دعوى او كافى است ، علاوه بر اينكه حيات دنيا اگر در وسطش مرگى اتفاق بيفتد دو حيات نمى شود، همچنان كه اين معنا با كمال خوبى از داستان عزير كه پس از زنده شدن مدتها از مرگ خود بى خبر بود استفاده مى شود، چون خود عزير و امثال او معتقد بودند يك بار به دنيا آمدند و يكبار هم مى روند، و اما آن دو آيه اى كه به آنها استدلال كرده بود، هيچ دلالتى بر مدعايش ندارد و تنها بر نوعى از حيات دلالت مى كند، مى خواهد بفرمايد زندگى اهل بهشت يك نوع زندگى اى است كه مرگ در پى ندارد و با نوع زندگى دنيا فرق دارد. و ثالثا اينكه گفت : اگر اين آيه مربوط به سرگذشت قوم معينى بود، بايد نام آن قوم را مى برد، و پيامبر آن قوم را معين مى كرد، درست نيست ، براى اينكه وجوه بلاغت همه جا يك جور نيست ، جائى هست كه بلاغت اقتضا مى كند كلام طولانى شود، و جزئيات واقعه ذكرشود،و جائى ديگر اقتضاى كوتاه گوئى و حذف جزئيات را دارد. و نظائر اين آيه در قرآن هست ، مانند آيه شريفه : ((قتل اصحاب الاخدود، النار ذات الوقود اذ هم عليها قعود و هم على ما يفعلون بالمؤ منين شهود)) و آيه شريفه : ((و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون )) آنان را كه ملاحظه مى كنيد نام اين دو قوم را نبرده است . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 426 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □●اگر [به بلایی] مبتلا هستیم باید بدانیم استغفار برای همه بلیات [نافع] است، اما به‌شرطی که استغفار صادقانه باشد، قلبی باشد، نه اینکه فقط کلمه «استغفرالله» باشد. اگر [استغفار کننده] صادق باشد باید نگاه کند که کجای کار او خلل دارد. □●استغفارِ صادق با استغفارِ غیرصادق الی ماشاالله [تفاوت دارد]. [این] روایت، مُسلَّم است که استغفار، تمام بلیّات را رفع می‌کند، ولو [به این نحو] که در خواب به من بفرمایند تا یک سال باید صبر کنی، این [بلا]، اَمَد (پایان) دارد. □●ملاحظه فرمودید! بالاخره چیزی که هست در اینجا کذب خریدار ندارد، استغفار هر بلایی را [دفع می‌کند]، مگر [آنکه] استغفار کاذب باشد. □● درس خارج فقه، کتاب حج، جلسه ۴۵٠●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □من او را از شناختم و صدا زدم اى - ابوسفيان - تا صدايم را شنيد شناخت، و گفت: ابوالفضل تويى؟ گفتم آرى، گفت: لبيك پدر و مادرم فداى تو باد، چه خبر آورده اى؟ گفتم: اينك خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است با لشكرى آمده كه شما را تاب آن نيست، نفر از مسلمين است. پرسيد: پس مى گويى چه كنم؟ گفتم: با من شو تا نزد آن جناب برويم تا از حضرتش برايت بخواهم، به خدا قسم اگر آن جناب بر تو دست يابد را مى زند، ابوسفيان با من سوار شد، با استر را به طرف رسول خدا (صلی الله علیه وآله) راندم، از هر اجاق و رد مى شديم مى گفتند: اين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و سوار بر آن جناب است، تا به آتش رسيديم، صدا زد: اى اباسفيان خداى را كه وقتى به تو دست يافتيم كه عهد و در بين نداريم، آنگاه به به طرف رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دويد، من نيز استر را به شتاب رساندم، به طورى كه عمر و استر من درب راه را به يكديگر بستند، و بالاخره عمر داخل شد، آنطور كه يك سواره ، از پياده كندرو مى زند.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei