eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□سوره مسد□ □اين سوره است به تهديدى است به خودش و عملش، تهديدى است به جهنم براى خودش و . □اين سوره در نازل شده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□سوره نصر□ □در اين سوره تعالى گراميش را و يارى مى دهد، و خبر مى دهد كه به زودى آن جناب مشاهده مى كند كه مردم گروه داخل مى شوند، و دستورش مى دهد كه به اين يارى و فتح خدايى، خدا را كند و حمد گويد و نمايد. □اين سوره بنا به كه خواهيم كرد در بعد از و از فتح نازل شده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره نصر□ تفسیرالمیزان □چند مربوط به سوره نصر□ □ : شايد منظور از سوره و به طور بوده، كه در اين صورت ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها از اين سوره نازل شده باشد. □ داستان □ □در در داستان فتح مكه آمده: از آنكه در سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با قريش نمود، يكى از صلح اين بود كه هر و هر عرب بخواهد مى تواند در رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد گردد، قبيله به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ، و قبيله در عقد و پيمان قريش در آمد، و اين دو قبيله از بود. □در اين بين ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و بنى بكر را با دادن كمك كردند، ولى آشكارا كمك ندادند به جز افراد، از آن جمله بن ابى جهل و بن عمرو كه و به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير بن سالم خزاعى بر مركب خود شد و به نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در در بين مردم بود، عمرو بن سالم و اين اشعار را :  ○لا هم انى ناشد محمدا ○حلف ابينا و ابيه الاتلد ○ان قريشا اخلفوك الموعدا ○و نقضوا ميثاقك الموكدا ○و قتلونا ركعا و سجدا :بارالها باش من به (صلی الله علیه وآله) اطلاع دادم، و او را به طلبیدم، و به سوگندهای که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند دادم که درباره ات کردند و عهد تو را نمودند و ما را در حال و کشتند. □رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى بس است سپس برخاست و به خانه همسرش رفت و فرمود: برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به و شستشوى خود، و مى فرمود: نشوم اگر - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از بديل بن ورقاء با حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از بكر و كشيده بودند و يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف برگشتند. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از خبر داده بود كه گويا مى بينم از طرف قريش به سوى شما مى آيد تا پيمان را كند و به زودى بن ورقاء را در راه مى بيند. اتفاقا همينطور كه فرموده بود پيش آمد، بديل و همرهانش ابوسفيان را در ديدند كه از طرف به مدينه مى رود تا پيمان را تمديد و محكم كند. همينكه ابوسفيان را ديد پرسيد: از كجا مى آيى؟ گفت رفته بودم كنار و اين اطراف. گفت: مدينه نزد نرفتى؟ پاسخ داد: . و از هم جدا شدند، بديل به طرف رهسپار شد. ابوسفيان به همراهان خود گفت: اگر بديل مدينه رفته باشد، حتما را از داده، برويم ببينيم كجا خوابيده بود، رفتند و آنجا را يافته شتر بديل را پيدا كردند و ديدند هسته خرما در آن هست ابوسفيان گفت به خدا بديل نزد محمد رفته بود.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □آنگاه رو به بن ابیطالب (عليه السلام) كرد و گفت: اى اباالحسن چاره ام از همه جا شده، از تو مى خواهم برايم خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى. على (عليه السلام) فرمود: تو قريشى، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش را در پناه و خود قرار دادم، اين را بگو و به ديار خودت برگرد، ابوسفيان پرسيد: اين كار دردى از من خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند ندارم، و ليكن ديگرى برايت ندارم، ناگزير ابوسفيان برخاست و در مسجد زد ايهاالناس من قريش را در جوار خود قرار دادم، آنگاه را سوار شد و به طرف رفت. وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند: چه خبر آورده اى؟ ابو قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا على بن ابى طالب كارى برايت انجام ، جز اينكه به گرفته، و كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابوسفيان گفت: نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولی چاره دیگری نداشتم.(۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خود را براى جزم مى كند. راوى مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) داد تا مسلمانان براى با مردم ، مجهز و شوند، و آنگاه داشت بارالها و قريش را از كار ما و از رسيدن ما به ايشان جلوگيرى فرما تا بر سرشان بتازيم و را در شهرشان مكه سازيم، در اين هنگام بود كه بن ابى بلتعه به قريش نوشت و به دست آن داد تا به برساند، ولى خبر اين از به رسول الله رسيد، و (عليه السلام) و را فرستاد تا را از آن زن بگيرند.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در داستان فتح مكه غفارى را خود در مدينه كرد و روز از ماه گذشته بود كه با نفر لشكر از مدينه آمد، و اين در سال بود، و از و حتى يك نفر نكرد. از سوى ديگر حارث بن عبدالمطلب ( رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و بن اميه بن مغيره، در بين راه در محلى به نام () رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را ديدند، و ملاقات خواستند، ليكن آنجناب اجازه ، همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در و شفاعت آن دو عرضه داشت: يا رسول الله (صلی الله علیه وآله) از اين دو پسر عموى تو و ديگرى و تو است. فرمود مرا با ايشان كارى نيست، اما پسر عمويم كرده، و اما پسر عمه و دامادم همان كسى است كه درباره من در آن سخنان را گفته بود، وقتى خبر اين گفتگو به ايشان رسيد كه پسر خوانده اى همراهش بود گفت: به خدا اگر اجازه ملاقاتم ندهد دست اين را مى گيرم و سر به مى گذارم، آنقدر مى روم تا از گرسنگى و تشنگى ، اين سخن به رسول خدا (صلی الله وآله) رسيد، حضرت سوخت و اجازه ملاقاتشان داد، هر دو به ديدار آن جناب شتافته آوردند. □و چون رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در بار انداخت، و با اينكه اين محل مكه است، مردم مكه از حركت آن جناب بى خبر بودند، در آن شب بن حرب و بن حزام و بن ورقاء از مكه بيرون آمدند تا خبرى كسب كنند.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □اين بیقرارى عموی پیامبر(صلی الله علیه واله) را وادار كرد بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) سوار شده به راه بيفتد، با خود مى گفت: بروم بلكه لابلاى درختهاى اقلا به هيزم كشى برخورم، و يا دامدارى را ببينم، و يا به كسى كه از سفر مى رسد و به طرف مى رود برخورد نمايم، به او بگويم به قريش دهد كه لشكر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا كجا آمده، بلكه بيايند كنند و امان بخواهند تا آن جناب از ريختن خونشان كند.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □حركت اسلام بر سوى و مكه□ □ بن حزام و بن ورقاء نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، و را پذيرفته با آن جناب كردند، وقتى بيعت تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را پيشاپيش خود روانه به سوى كرد تا ايشان را به سوى دعوت كنند و بدارند هر كس بر كه مكه است داخل بشود است، و هر كس داخل خانه كه در مكه است بشود او نيز ايمن خواهد بود، و هر كس هم خانه خود را بروى خود و دست به نزند ايمن است.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □حركت اسلام بر سوى و مكه□ □بعد از آنكه و بن حزام از نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند و به طرف روانه شدند، رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم) بن عوام را به جمعى از نظام مامور فرمود تا خود را در نقطه كه محلى است به نام نصب كند و فرمود از آنجا نكنيد تا من برسم و وقتى خود آن به مكه رسيد، در همين حجون زد، و بن عباده را به سركردگى در اش، و بن وليد را با از مسلمانان و سليم را داد تا به مكه بروند، و خود را در آنجا به خانه ها نصب كنند.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □حركت اسلام بر سوى و مكه□ □و به ايشان داد كه به كسى نشوند و با كسى ، مگر آنكه ابتدا به كرده باشد، و داد نفر را هر جا ديدند به برسانند: ۱-عبدالله بن سعد بن ابى سرح ۲-حويرث بن نفيل ۳-ابن خطل ۴-مقبس بن ضبابه □و نيز داد كه نفر و خوان را ديدند ، و اينها كسانى بودند كه با خوانيهايشان رسول خدا (صلی الله عبیه وآله) را مى گفتند. و فرمود حتى اگر ديدند به دارند در همان حال به برسانند. اين فرمان (علیه السلام) بن نفيل و يكى از آوازه خوانها را ، و آن ديگرى شد، و نيز بن ضبابه را در به قتل رسانيد، و خطل را در حالى كه به پرده كعبه داشت كردند، و نفر به وى كردند، يكى بن حريث، و ديگرى بن ياسر، از عمار گرفت و او را به رسانيد.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □حركت اسلام بر سوى و مكه□ □ با خود را به خدا (صلی الله علیه وآله) رسانيده مركب آن جناب را گرفت و بدان زد، آنگاه گفت: پدر و مادرم به قربانت. آيا نشنيدى كه سعد گفته:  ○اليوم يوم الملحمه ○اليوم تسبى الحرمه ترجمه: امروز حمام خون راه می اندازیم، و زنان را اسیر میکنیم □حضرت به (عليه السلام) دستور داد: به خود را به برسان، و - كه همواره به دست سپرده مى شد - را از او بگير، و تو آن را داخل كن، اما با و مدارا، و على (علیه السلام) پرچم را از بن عباده گرفت، و انصار را همانطور كه فرموده بود با رفق و داخل شهر كرد.(۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □هان اى مردم، همچنان است، چون خداى تعالى آن را از حرمت داده، براى احدى از من و براى خود من در آن نبوده، براى من از روز داده شده، از آن گذشته تا روزى كه بپا شود اين بلد، خواهد بود، و روئيدنيهايش كه باشد كنده نمیشود، و درختانش نمیگردد، و شكارش مورد احدى قرار نمى گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا نمى شود) و كسى نمى تواند شده اى را بردارد، مگر به اينكه صاحبش را كند، و گم شده اش را بدو بدهد.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ البيان سپس اضافه مى كند از مسعود روايت شده كه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روز داخل شد، در حالى كه پيرامون خانه كعبه سيصد و بت كار گذاشته بودند، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با كه در دست شريف داشت به آن بت ها مى زد و میخواند: (جاء الحق و ما يبدىء الباطل و ما يعيد - آمد ديگر را آغاز نمى كند و بر نمى گرداند) و نيز مى خواند: (جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا).(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □و نيز از روايت شده كه گفت : وقتى رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شد، حاضر داخل خانه شود، در حالى كه مشركين در آنجا باشد و داد قبل از ورود آن جناب ها را بيرون سازند، و نيز اى از ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلام) بود كه در دستشان از لام - كه وسيله اى براى نوعى بود - وجود داشت، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: بكشد را، به خدا سوگند كه خودشان هم مى دانستند كه ابراهيم و اسماعیل (علیهماالسلام) هرگز مرتکب قمار از لام نشدند.(۳) □ : روایات پیرامون داستان فتح مکه زیاد است، هر کس بخواهد به همه آنها شود باید به کتب و جوامع اخبار مراجعه کند، آنچه ما آوردیم به منزله بود. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بيان آيات سوره کافرون در تفسیر المیزان□ □در اين سوره رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را دستور میدهد به اينكه برائت خود از كيش آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد كه آنها نيز پذيراى دين وى نيستند، پس نه دين او مورد استفاده ايشان قرار میگيرد، نه دين آنان آن جناب را مجذوب خود میكند. □مفسرين در اينكه سوره مورد بحث مكى است و يا مدنى كرده اند، و از ظاهر سياقش بر مى آيد كه در نازل شده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بيان آيات سوره کوثر در تفسیر المیزان□ □در اين سوره بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهاده به اينكه به آن جناب داده كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه به وى مى زند كه اولاد ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است □اين سوره سوره قرآن است. □روايات در اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا در مدينه است وظاهرش اين است كه در نازل شده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره کوثر□ □در است كه و از طريق از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: فرزند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ، سپس ، و آنگاه ، و پس از او ، و آنگاه و در آخر بود، قاسم از رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در از دنيا رفت، و بعد از او از دنيا رفت، و سهمى گفت: نسل او شد، پس او و بى عقب است، در خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□ □لايلاف قريش(۱) □ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲) □و كلمه () نام عشيره و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است كه همگى از نسل اند كه نامش نيز بوده، و كلمه () - همانطور كه در آمده - به معناى است كه يك انسان سوار بر و در حال دارد و () به معناى است كه براى راهپيمايى باشد. □و منظور از () مسافرت آنان از به بيرون براى است، و اين رحلت از اهل اين شهر بوده، چون اين شهر در اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده، كه نه در آن هست و نه پستان شيردارى) قريش زندگى را از راه مى گذارنيد، و در هر سال نوبت به تجارت مى رفت، يك نوبت در كه به طرف مى رفت، و نوبتى ديگر در كه به سوى ره مى سپرد، و با اين دو نوبت سفر كردن زندگى خود را مى نمود، و مردم و پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده بود، و به همين جهت راهزنان و غارتگران كه عيشى به جز و غارت نداشتند، ايشان نمى شدند، نه سر راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان ور مى شدند.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره قریش□ □در تفسير در آيه (لايلاف قريش) آمده كه: اين سوره درباره نازل شده، چون قريش از رحلت  تابستانى و زمستانى به و تأمين مى شد، از پوست و محصولات دريايى و كالاهايى كه در ساحل دريا مى شده از قبيل فلفل و امثال آن را مى كردند و به مى بردند، و در شام جامه و آرد خالص و حبوبات مشهور است، و آن است كه در روايت آمده)، مى كردند، و همين مسافرت باعث مى شد و الفتى در بينشان برقرار گردد، هر وقت به يكى از اين دو سفر دست مى زدند يكى از بزرگان قريش را خود مى كردند، و زندگيشان از اين راه تأمين مى شد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
■● تو، تو، تو و این تو، فقط بذری است که می افشانی از آن به بعد اوست که باید سبزش کند. ما چه میدانیم؟ شاید به صلاح ما نباشد که این بذر الآن سبز شود و باید رویش آن عقب بیفتد. ■●اگر دستت رسید از شاخه آن درخت میوه ای بچینی، بچین. نوش جانت و اگر دستت نرسید، ناراحت نباش. ■●سرت را به پای این درخت بگذار و به پابوس این درخت برو و آن را ببوس و بر در این بارگاه باش. ■●تو فقط باش، بعد از آن چه کار داری، هر چه می شود بشود. انسان باید تسلیم باشد و بداند که همین است و بس. نباید به این که چه می دهند و چه نمی دهند کاری داشت. ■●حضور و مراقبت، ص۴۵ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)●■ بخش اول ■●پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پنجاه و سه سال قبل از در عام الفیل به دنیا آمدند. پدر بزرگوارشان، فرزند گرامی عبدالمطّلب و مادر بزرگوارشان، آمنه دختر وهب بودند. قبل از تولّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم پدرشان از دنیا رفته بودند و جدّ بزرگوارشان جای پدر را برای ایشان پر می کردند. ■●پنج سال اول عمر شریف حضرت، نزد دایه ای به نام ی سعدیّه و کنار فرزندان او، در دامن طبیعت طی شد. ماجرای به دایه سپرده شدن حضرت و معجزاتی که در همین ماجرا رخ داد، خود بسیار شنیدنی است. ■●بعد از پنج سال، پیامبر (صلی الله علیه وآله) نزد مادر بازگشتند. مادر مدت ها بود در آرزوی زیارت مرقد شوهر بزرگوار بود. بالاخره با امّ ایمن بار سفر بستند و به رفتند و قبر عبدالله را آنجا زیارت کردند. در بازگشت به ، آمنه در بین راه، دچار بیماری سختی شد و در محلی به نام ابواء از دنیا رفت و بدین ترتیب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم مادر را هم از دست دادند و کفالت ایشان به طور کامل به عبدالمطّلب واگذار شد؛ گرچه فاطمه بنت اسد هم نقش مادری را برای ایشان ایفا می نمود. ■●مدتی بعدعبدالمطّلب هم از دنیا رفت؛ یعنی حامیان پیامبر پی در پی از این عالم رخت برمیبستند. موقع رحلت، مسؤولیت حمایت از پیامبر اکرم را به سپرد و در نتیجه، ابوطالب و همسرش، فاطمه، بنت اسد جای پدر و مادر را برای پیامبر پر کردند. ■●در همین سن و سال بود که پیامبر به شبانی می پرداختند. شبانی تاثیر به سزایی در ایجاد حلم و بردباری در انسان دارد و به انسان این توانایی را می¬دهد که با موجودات زبان نفهم، رفتار متین و محبت آمیز داشته باشد؛ لذا شبانی دوره¬ی تمرینی خاصی برای انبیاء الهی است. ■●در همین ایام، جنگی در گرفت که چون در یکی از ماه های حرام رخ داد، در تاریخ به نام جنگ فجّار ثبت شده است. شاید پیغمبر اکرم ده ساله بودند که همراه عموی بزرگوارشان در این جنگ شرکت کردند. ■●در دوازده سالگی، حضرت با سفری به شام داشتند. در راه، در محلی به نام بصرا با بحیرای راهب دیدار کردند و او خبر از پیامبری ایشان داد. ... ■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٧ ديماه ٨٩●■
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) _ بخش دوم●■ ■●سال های عمر پیامبر در کنار و فاطمه، بنت اسد طی می شد تا حضرت به سنین جوانی رسیدند. در این فاصله ی زمانی، حادثه های بسیاری رخ داد: ■●یکی از این حوادث، پیوستن ایشان به حلف الفضول، یعنی پیمان جوانمردان بود؛ پیمانی که جوانمردان برای دفاع از افراد ضعیف، ناتوان و غریب بسته بودند. پیوستن رسولالله به این پیمان، خود نشان دهنده ی روحیه ی آن حضرت بود؛ در روزگاری که دفاع از مظلوم اصل نبود؛ مظلوم کشی، لگدکوب کردن افراد ناتوان، ضعیف کشی و غریب کشی هنر بود. ■●در همین دوران، پیامبر به پیشنهاد عموی بزرگوارشان، کارگزاری کاروانی تجاری که متعلق به خدیجه سلام الله علیها بود را پذیرفت. بانوی متموّلی بود و ثروت فراوانی داشت و در جامعه ی آن روز بسیار متشخص و والا مقام بود. این سفر به گونه ای طی شد که پیامبر به شدت مورد توجه قرار گرفتند، به خاطر صداقت، امانت داری، پاکدامنی و سجایای بلند روحی که داشتند. لذا بعدها بر اثر همین تصویری که از شخصیت پیامبر در ذهن و دل خدیجه جا گرفت، خدیجه که 15 سال از پیامبر اکرم مسنتر بود، پیشنهاد کرد که به ازدواج حضرت در آید. ■●ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در اوج جوانی (در ۲۵ سالگی) و در اوج زیبایی و تشخص خانوادگی با خانمی که پانزده سال از ایشان بزرگ تر بود، خوب نشان می دهد که هدف ایشان از این ازدواج و ازدواج هایی که بعد از خدیجه سلام الله علیها داشتند لذت جویی نبود! ■●مقارن همین ایام، خشکسالی عجیبی مکه را دربر گرفت. که بزرگ قریش بود، بسیار عائله مند بود و آن شرایط سخت اقتصادی، بار ادارۀ خانواده را بر او بسیار دشوار می کرد. لذا عباس، برادر ابوطالب و پیغمبر اکرم برای اینکه به نحو محترمانه ای به کمک کنند، پیشنهاد کردند که دو تن از فرزندانش را نزد خود نگاه دارند. در همین ماجرا است که علیه السلام که آن زمان هشت تا ده سال بیشتر سن نداشتند، نزد می آیند و مثل پسری برای پیامبر اکرم و خدیجه سلام الله علیها با آنها زندگی می کنند و در دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم رشد می کنند. در این هنگام پیامبر حدودا ٣٧ یا ٣٨ ساله هستند. ... ■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٧ ديماه ٨٩●■
□روز سوم ماه ربیع الاول به سال ۶۴ ه. ق. روز حملۀ سپاه یزید علیه اللّعنة به و به آتش کشیده شدن خانۀ خداست. در این حادثه جلوه ای دیگر از کفر و بی دینی و ظلم ، و همینطور قساوت عبدالله ابن زبیر اثبات شد. با این واقعه یزید پروندۀ جنایات خود را تکمیل کرد؛ □او در سال اول حکومتش واقعۀ ، □در سال دوم واقعۀ فجیع حرّه در مدینه □و در سال سوم هم آتش زدن خانۀ خدا را در پرونده اش داشت و قبل از رسیدن به سال چهارم به درک واصل شد. □●جلسه ١٤ بهمن ٨٩- استاد مهدی طيب ●□
‍ 🚩روز بیست‌و‌هشتم ماه رَجَب، روز آغاز سفر روحانی و باطنی با قافله‌ی اَباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام است…🚩 🚩روز بیست‌و‌هشتم ماه رَجَب در سال شصتم هجری قمری، روزی است که اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام بعد از فشاری که از طریق فرماندار یزید در ، برای بیعت کردن با یزید به آن حضرت وارد کرد، مدینه را به سمت مکّه ترک گفتند و حرکتی را آغاز کردند که به واقعه‌ی عظیم منتهی شد. 🚩دلدادگان آستان حسینی علیه‌السّلام از بیست‌وهشتم ماه رَجَب همراه قافله‌ی اباعبدالله علیه‌السّلام راه می‌افتند؛ یعنی از بیست و هشتم ماه رجب تا روز دهم محرّم دلشان در قافله‌ی اَباعبدالله علیه‌السّلام است. هرشب که می‌خوابند به این فکر می‌کنند که امام حسین علیه‌السّلام الآن کجا هستند؟ 🚩حضرت راه بین مدینه تا مکّه را چند روز طی کردند و روز چهارم شعبان وارد مکّه شدند. در این فاصله، هر روز و هر شب دل دوستدار اباعبدالله علیه‌السّلام همراه ایشان است. هنگامی هم که حضرت به مکّه رسیدند، در مدّت اقامت نزدیک به سه ماهه‌ی حضرت در ، دل عاشق اباعبدالله علیه‌السّلام هر روز و شب در کنار ایشان در مکّه است و در روز هشتم ماه ذِی‌الحَجّه که اباعبدالله علیه‌السّلام برای حرکت از مکّه به‌سمت آماده شدند، یار و دلداده‌ی اَباعبدالله علیه‌السّلام هم، با دل خود با قافله‌‌ی حسینی همراه می‌شود و منزل به منزل راه را طی می‌کند تا به می‌رسد. 🚩در کربلا هم همراه با اَباعبدالله علیه‌السّلام هشت، نه روز اقامت می‌کند. بعد در کنار شهدا به شهادت می‌رسد و سپس در کنار اُسَرا به اسارت می‌رود و سفر اسارت را از روز یازدهم محرّم، همراه قافله‌ی اُسَرا در پیش می‌گیرد. از کربلا به کوفه می‌رود، از کوفه به شام، از به کربلا و از کربلا به مدینه. 🚩روز بیست‌و‌هشتم ماه رَجَب، روز آغاز سفر روحانی و باطنی با قافله‌ی اَباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام است. 🚩در محضر استاد مهدی طیّب ۹۲/۳/۱۶🚩 @mohamad_hosein_tabatabaei