eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□ترجمه آيات در تفسیرالمیزان□ ○به نام الله كه رحمان و رحيم است بگو او الله يگانه است 1⃣ ○كه همه نيازمندان قصد او مى كنند2⃣ ○نزاده و زاييده نشده3⃣ ○و هيچ كس همتاى او نيست4⃣ □روايات وارده از طرق و در اين سوره بسيار زياد است، حتى از هر طريق رسيده كه: 1⃣اين سوره با يك قرآن است. 2⃣اين سوره هم مى تواند در نازل شده باشد و هم در . و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن است اين است كه در نازل شده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۱) سوره توحید□ قل هو الله احد1⃣ □كلمه () مورد واقع شده، آن است كه (علم به ) براى خداى تعالى است، يعنى در زبان عرب اسم براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد از ساير موارد شد، به خاطر همين استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام دارند. ☑️فرق بين () و () و احد بودن خداى تعالى □كلمه (احد)  است كه از ماده () گرفته شده، همچنان كه كلمه (واحد) نيز از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه و نباشد، نه در و نه در ، و اصولا داخل اعداد نشود، به كلمه واحد كه هر واحدى يك و دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش فرض شود، باز همان است و چيزى بر او اضافه نشده. □مثالى كه بتواند تا اى اين فرق را روشن سازد اين است كه: وقتى مى گويى ( از قوم نزد من نيامده )، در حقيقت هم آمدن يك نفر را كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را. اما اگر بگويى: ( از قوم نزد من نيامده )  و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى، و ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين كه بين كلمه هست، و به خاطر همين معنا و كه در كلمه (احد) هست، مى بينيم اين كلمه در كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى نمى شود، (و وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است ، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام استعمال مى شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات ( ۳ و ۴ ) سوره توحید□ ○لم يلد و لم يولد3⃣ ○و لم يكن له كفوا احد4⃣ □اين آيه كريمه از تعالى اين معنا را مى كند كه چيزى را . و يا به عبارت ديگر ذاتش شود، و جزئى از خودش از او گردد. چه به آن معنايى كه درباره تعالى و مى گويند، و چه به آن معنايى كه مذهبان از آلهه خود را سبحان مى پندارند. □و نيز اين آيه از خداى تعالى اين معنا را مى كنند كه او از چيزى متولد و شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به كه اراده شود، چه به آن كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله و بعضى ديگر اله و بعضى ديگر اله است، و چه به نحوى ديگر.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره توحید□ □و در كتاب از بن وهب قرشى از امام (علیه السلام) از آباى گرامى اش (علیه السلام) روايت آورده كه اهل به بن على (علیه السلام) اى نوشته، و در آن از كلمه() پرسيدند، حضرت در پاسخشان اين نامه را به ايشان نوشت: اما بعد، مبادا در كريم كنيد. و در آن راه نيندازيد، و بدون و از روى و درباره آن چيزى مگوييد، كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى فرمود: كسى كه بدون در باره قرآن سخن بگويد، او پر از خواهد بود، و خداى سبحان كلمه () را تفسير كرده، بعد از آنكه فرمود: (الله احد الله الصمد)، آن را با آيه بعد تفسير نموده، فرمود: (لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد).(۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات(۲)و (۳)و(۴)سوره مسد□ □ما اغنى عنه ماله و ما كسب□(۲) □در اين آيه كلمه (ما)  بار آمده، اولى است، و دومى مى تواند باشد، و معناى (ماكسب)، (آنچه با اعمالش به دست آورده) بوده باشد، و مى تواند باشد، و معنايش كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان او است، و معناى آيه به فرض اين است كه: عمل او دردى از او نكرد. و آيه به هر حال اين است كه مال و عملش و يا عملش دردى از او نكرد و به خدا و يا او، هم دچار و شد و هم تباب و خسران دو دستش. □سيصلى نارا ذات لهب□(۳) □يعنى به داخل آتشى خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش است كه است، و اگر كلمه () را  و الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و آن را برساند. □و امراته حماله الحطب□(۴) □يعنى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود و به زودى نيز داخل آن خواهد شد، و كلمه () در جمله (حماله الحطب) از اين جهت به خود گرفته كه به اصطلاح است كه به منظور  _موصوف آن از افتاده و در اينجا به عنوان نام آن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مى كنم حماله الحطب را. ولى بعضى گفته اند منصوب شدن (حماله) بخاطر آن است كه از كلمه (امراه) است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بيان آیه (۱) سوره نصر□ □اذا جاء نصر الله و الفتح□(۱) □روشن ترين اى كه مى تواند اين نصرت و فتح باشد، است، چون فتح مكه در خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و در بين فتوحات، و نصرت روشنى بود كه بنيان را در ريشه كن ساخت. □و اين نظريه نصرتى است كه در آيات نازله درباره داده و فرموده: (انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما و ينصرك اللّه نصرا عزيزا)، (سوره فتح آیات ۱_۳)، چون بسيار نزديك به است كه از فتح و نصر عزيز، همان باشد، چون فتحى كه با فتح حديبيه باشد همان فتح مكه است كه سال از صلح حديبيه اتفاق افتاد. □و اين به ذهن است، تا آيه را كنيم بر دعوت حقه از ناحيه و بدون در اسلام. پس به همان است كه بگوييم: از نصر و فتح، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بر ، و مراد از فتح، است. و نيز بگوييم اين سوره از صلح حديبيه و بعد از سوره فتح و قبل از فتح مكه نازل شده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره نصر□ □چند مربوط به سوره نصر□  □در از روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره شد، خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را بر قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: چرا مى گريى ؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: اين سوره همان را مى گويد كه تو ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين سوره از سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را و خوشحال نديد. □ : اين در از روايات با عباراتى آمده. و بعضى در دلالت سوره بر خبر آن جناب چنين گفته اند كه: اين سوره دارد بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از انجام رسالات خود شده، آنچه بود انجام دهد انجام داده، و دوران تلاش و مجاهدتش به رسيده، و معلوم است كه طبق مثل معروف عند الكمال يرقب الزوال، هر چيزى كه به رسيد بايد منتظر بود. □و در كتاب از روايت كرده كه گفت: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در عمرش نمى ايستاد و نمى نشست و نمى آمد و نمى رفت، اينكه مى گفت: سبحان الله و بحمده و استغفر الله و اتوب اليه. ما اين معنا را پرسيديم، فرمود: من بدين عمل شده ام، آنگاه اين سوره را مى خواند: (اذا جاء نصر الله و الفتح ). □ : و در اين روايات يكى دو تا ، البته در آنها در اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چه مى گفته هست. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □حركت اسلام بر سوى و مكه□ □ بن حزام و بن ورقاء نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، و را پذيرفته با آن جناب كردند، وقتى بيعت تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را پيشاپيش خود روانه به سوى كرد تا ايشان را به سوى دعوت كنند و بدارند هر كس بر كه مكه است داخل بشود است، و هر كس داخل خانه كه در مكه است بشود او نيز ايمن خواهد بود، و هر كس هم خانه خود را بروى خود و دست به نزند ايمن است.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره نصر□ □حركت اسلام بر سوى و مكه□ □و به ايشان داد كه به كسى نشوند و با كسى ، مگر آنكه ابتدا به كرده باشد، و داد نفر را هر جا ديدند به برسانند: ۱-عبدالله بن سعد بن ابى سرح ۲-حويرث بن نفيل ۳-ابن خطل ۴-مقبس بن ضبابه □و نيز داد كه نفر و خوان را ديدند ، و اينها كسانى بودند كه با خوانيهايشان رسول خدا (صلی الله عبیه وآله) را مى گفتند. و فرمود حتى اگر ديدند به دارند در همان حال به برسانند. اين فرمان (علیه السلام) بن نفيل و يكى از آوازه خوانها را ، و آن ديگرى شد، و نيز بن ضبابه را در به قتل رسانيد، و خطل را در حالى كه به پرده كعبه داشت كردند، و نفر به وى كردند، يكى بن حريث، و ديگرى بن ياسر، از عمار گرفت و او را به رسانيد.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه(۳) سوره کافرون□ □و لا انتم عابدون ما اعبد(۳) □اين جمله نيز نسبت به پرستش بر معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، و اين خبرى از اين معنا است كه كفار معهود، در نيز به دين در نمى آيند. □اين آيه(۲,۳) با انضمام امر ( ) كه در سوره است، اين معنا را به دست مى دهد كه گويا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به كفار فرموده: پروردگار من مرا داده به اينكه به طور او را بپرستم، و اينكه به شما خبر دهم كه شما و تا ابد او را نمى پرستيد، پس تا ابد بين من و شما در واقع نخواهد شد. بنابراين آيه شريفه در آيه (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا یومنون) «سوره یس، آیه۷» و آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: (إنَ الذينَ كفروا سواء عليهم ءانذرتهم أم لم تنذرهم لا يومنون).(۱) «سوره بقره، آیه ۶» @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات (۴)و (۵)و (۶) سوره کافرون□ □و لا انا عابد ما عَبدتُم (۴) □و لا انتم عابدون ما اعبد(۵) □لَکم دینُکم وَلی دین(۶) □اين آيه مضمون دو آيه است كه به منظور آن تكرار شده، نظير تكرارى كه در آيه (كلا سوف تعلمون ثم كلا سوف تعلمون) «تکاثر، آیات ۳،۴»  آمده، و نيز تكرارى كه در آيه (فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر )  «مدثر، آیات ۱۹, ۲۰» آمده است. □بعضى از مفسرين در اينكه چرا دو موصول نگذاشت، گفته اند: است، و معناى آيه اين است كه نه من شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در مشتركيم و نه در ، چون معبود من خداى تعالى است، و معبود شما است، عبادت من عبادتى است كه خدا كرده، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در و افتراء نهاده ايد. □بنابراين توجيه، آيه مورد بحث و دو آيه قبل ، ولى كه در اين توجيه است اين است كه از  نظر عبارت آيه به ذهن مى رسد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۱) سوره کوثر□ □صاحبان قول اول استدلال كرده اند به روايات، و اما اقوال دليلى ندارند به جز و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در فرمود:  (ان شانئك هو الابتر).  با در نظر گرفتن اينكه كلمه () در ظاهر به معناى است، و نيز با در نظر گرفتن اينكه جمله مذكور از باب است، چنين به دست مى آيد كه منظور از كوثر، و تنها اى است كه خداى تعالى به آن جناب داشته، (و بركتى است كه در نسل آن جناب قرار داده )، و يا مراد خير كثير است و هم كثرت ذريه، چيزى كه هست كثرت ذريه يكى از خير كثير است، و اگر مراد مساله ذريه به و يابه طور نبود، آوردن كلمه (إن) در جمله (ان شانئك هو الابتر)  اى نداشت، زيرا كلمه (إن) علاوه بر ، را هم مى رساند و معنا بفرمايد ما به تو داديم، چون كه تو اجاق كور است و يا بى خبر است.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره کوثر□ □ورسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: دست بلند كردن يكى از و است كه خداى تعالى (در كفار) فرموده: «فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون». ترجمه: (براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى). : اين روايت را مجمع البيان از از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته و اين روايت را در خود آورده اند. و نيز گفته همه طاهره از آن جناب نقل كرده اند، كه معناى بلند نمودن دست تا گودى زير گلو در هنگام است.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات سوره قریش□ □بررسى قول به سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و (الانشراح)□ □مضمون آن نوعى با سوره دارد، و لذا بعضى از اهل گفته اند سوره () و () يك سوره اند، همچنان كه نظير اين سخن را درباره سوره  ()  و  () گفته اند، چون بينشان وجود دارد، و اين نظريه را به در بين نسبت داده اند، و ليكن مطلب آن است كه دليلى كه بر آن كرده اند، را نمى رساند.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات سوره قریش□ □بررسى قول به سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و (الانشراح)□ □ از روايت اولى پاسخ داده اند به اينكه است با روايتى كه گفته: در قرآن ابى بن كعب آن دو بسم اللّه بوده، و از پاسخ داده اند به اينكه بر كه روايت درست باشد دارد راوى بسم اللّه بين آن دو را از عمر بن خطاب نشنيده باشد، و يا آن را خوانده باشد. علاوه بر اين، روايت مذكور است با روايتى از خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كه فرمود: خداى تعالى را بخاطر خصلت بر ديگران داد، از آن جمله فرمود: و درباره آنان اى نازل شد كه در آن سوره سخن از به جز قريش نرفته است، و آن سوره (قريش) است، (تا آخر حديث). از همه اينها گذشته رواياتى كه بر اين سوره دارد، و اينكه آن دو بسم اللّه قرار دارد است.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات سوره قریش□ □بررسى قول به سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و (الانشراح)□ □و اما آنهايى كه از قائل به اين سوره شده اند استنادشان به است كه صاحب آن را از از از دو امام بزرگوار امام (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نقل كرده كه فرموده است: سوره (الم تركيف فعل ربك باصحاب الفيل) و سوره (لايلاف قريش)  سوره اند. □و نيز روايتى است كه شيخ در به سند خود از از زيد شحام روايت كرده كه گفت: به امام (عليه السلام) نماز را اقتدا كرديم، در نمازش در ركعت سوره  (والضحى) و سوره (الم نشرح) را خواند.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□حال به يك يك اين روايات مى رسيم: اما روايت ، روايتى است ؛ چون در آن شده، يعنى راويان حديث افتاده اند. □و اما روايت از سند به سند ديگر روايت شده، باز در تهذيب است كه شيخ به سند خود آن را از از شحام نقل كرده كه گفت: با امام (عليه السلام) نماز خوانديم، در سوره () و( نشرح) را خواند. و سند روايت زيد شحام عبارت است از از بعضى از راويان از زيد شحام كه گفت: به امامت امام (علیه السلام) نماز خوانديم، در ركعت سوره ( )، و در دومی( ) را خواند.(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات سوره قریش□ □ادامه بررسى قول به وحدت سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و (الانشراح)□ □و اين روايت يعنى ابن ابى عمير است در اينكه امام سوره را در ركعت خواندند، و با وجود اين روايت ديگر براى روايت علاء باقى نمى ماند، يعنى ديگر ندارد در اينكه هر سوره را در خوانده باشد، چون عبارت آن چنين است: ( پس و را در ركعتى خواند) و اين مى سازد با اينكه ضحى را در ركعتى و الم نشرح را در ركعتى خوانده باشد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□ □لايلاف قريش(۱) □ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲) □و كلمه () نام عشيره و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است كه همگى از نسل اند كه نامش نيز بوده، و كلمه () - همانطور كه در آمده - به معناى است كه يك انسان سوار بر و در حال دارد و () به معناى است كه براى راهپيمايى باشد. □و منظور از () مسافرت آنان از به بيرون براى است، و اين رحلت از اهل اين شهر بوده، چون اين شهر در اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده، كه نه در آن هست و نه پستان شيردارى) قريش زندگى را از راه مى گذارنيد، و در هر سال نوبت به تجارت مى رفت، يك نوبت در كه به طرف مى رفت، و نوبتى ديگر در كه به سوى ره مى سپرد، و با اين دو نوبت سفر كردن زندگى خود را مى نمود، و مردم و پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده بود، و به همين جهت راهزنان و غارتگران كه عيشى به جز و غارت نداشتند، ايشان نمى شدند، نه سر راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان ور مى شدند.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۳) سوره قریش□ □فليَعبدوا رَب هذا البَيت(۳) □حرف ( ) در جمله (فليعبدوا) در اصطلاح براى اين آمده كه مطلب بويى از را داشته، يعنى جا داشته كسى كند كه رب اين بيت لابد دارد كه با بودن آن شرايط رب اين بيت را پرستيد، و با نبودنش نپرستند. □براى اين توهم مى فرمايد: (اگر در چنين كرديم و چنان شد و شما چنان بوديد و چنين شديد، كارى به گذشته نداريم، گذشته هر چه بوده بايد رب آن بيت را ، كه شما را با ايام رحلت مأنوس كرد، در اين وظيفه هيچ شرطى در كار نيست). و يا بويى از را داشته، يعنى جا داشته توضيح دهد در چه حالى رب اين بيت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و اين حال را از يكديگر جدا كند، چون جاى چنين بوده، فرموده: نه، تفصيلى در بين ، در هر حالى كه پيش بيايد بايد رب اين بيت را بپرستيد، پس حرف فاء در اين آيه نظير حرف (فاء) در آيه (ولربك فاصبر) است. □و معناى آيات گانه اين است كه بايد رب اين بيت را بپرستد، بخاطر اينكه رب اين بيت ايشان را با رحله و مانوس كرد، تا هم تجارت و زندگيشان بگردد، و هم در ايمن باشند. @mohamad_hosein_tabatabaei
□الذى اطعمهم من جوع و امنهم من خوف(۴) □اين آيه اشاره است به واضحى كه در ايلاف رحلت وجود دارد، و ظاهرى كه نمى توانند آن را كنند، آن قريش و آنان است كه نه نانشان تامين بوده و نه ، و نه سرزمين خرمى بود كه ديگران بدانجا آيند، و نه جان ديگران در آنجا تأمين مى شد پس بايد را بپرستند که به وجه امورشان را نمود همان رب است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روايتى سوره قریش□ □در تفسير در آيه (لايلاف قريش) آمده كه: اين سوره درباره نازل شده، چون قريش از رحلت  تابستانى و زمستانى به و تأمين مى شد، از پوست و محصولات دريايى و كالاهايى كه در ساحل دريا مى شده از قبيل فلفل و امثال آن را مى كردند و به مى بردند، و در شام جامه و آرد خالص و حبوبات مشهور است، و آن است كه در روايت آمده)، مى كردند، و همين مسافرت باعث مى شد و الفتى در بينشان برقرار گردد، هر وقت به يكى از اين دو سفر دست مى زدند يكى از بزرگان قريش را خود مى كردند، و زندگيشان از اين راه تأمين مى شد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۱) سوره عصر□ □والعَصر(۱) □در اين كلمه به سوگند ياد شده، و از نظر مضمونى كه آيه بعد دارد آن است كه منظور از عصر، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) باشد، كه عصر اسلام بر افق مجتمع بشرى، و و غلبه بر باطل است، چون مضمون آيه بعد اين است كه عالم انسان را است و تنها كسانى را نمى گيرد كه از حق نموده، و در برابر آن كنند، و اين عبارتند از كسانى كه به خدا و روز جزا آورده و عمل كنند. □ولى گفته اند: مراد از ، وقت عصر، يعنى است، چون اين وقت دارد بر كه روز را مى برد و شب را مى آورد، و و را از سلطان روز يعنى سلب مى كند. □بعضى گفته اند: مراد نماز است، كه نماز است كه از همه نمازهاى فضيلت بيشترى دارد. □بعضى گفته اند: مراد شب و روز است، كه به آنها گفته مى شود. □بعضى گفته اند: منظور از عصر است، كه در آن وجود دارد، كه بر قدرت دلالت دارد. □و بعضى ديگر ديگر ذكر كرده اند. و در بعضى از روايات آمده كه منظور، عصر (عليه السلام) است كه در آن عصر بر باطل به طور كامل کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۳) سوره عصر□ □الَّا الَّذينَ آمَنوا وَ عَملوا الصَّالِحات(۳) □جمله (و عملوا الصّالحات) بر به همه اعمال صالح دلالت دارد واز آن استفاده مى شود كه مؤمنان نيز در خسرانند و ظاهر جمله (و عملوا الصالحات ) اين است كه به اعمال صالح باشد. پس اين جمله  شامل كه بعضى از صالحات را انجام مى دهند، و نسبت به بعضى ديگر مى ورزند نمى شود، و اين، آن است كه منظور از خسران از خسران به تمام معنا باشد يعنى شامل خسران از بعضى جهات هم بشود، و بنابراين طايفه خاسرند، يكى آنهايى كه از جهات خاسرند نظير كفار حق و مخلد در عذاب، آنهايى كه در بعضى جهات خاسرند، مانند مؤمنينى كه فسق مى شوند و در آتش نيستند چند عذاب مى بينند، بعد عذابشان پايان مى پذيرد و مشمول شفاعت و نظير آن مى شوند.(۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️دو گروهی که خداوند در ماه چشـم انتظار آنهاست ▪️مرحوم آقای به نقل از آيت‌الله انصاري همداني(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) آن بزرگوار، فرمودند: ▪️خداي متعال از اوّل ماه رجب چشم انتظار گروه است. يكی . عشق خدا جوانهاست. علاقه عجيبي به دارد. براي همين را پر از مي‌كند. حداكثر سن در جنّت‌المأوي ۳۵ است، نه ۴۰ و همه به حالت شباب هستند. خدا اين‌قدر دوست دارد. چشم انتظار است جوان بيايد تا در ماه بگويد «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» عالم مي‌گويد: جوان من! خوش آمدي. ▪️آيت‌الله انصاري همدانی(اعلي اللّه مقامه الشّریف) فرموده بودند: پروردگار عالم در ماه به عجيب نگاه می كند. ▪️اگر تا پانزدهم هنوز نيامده، دائم نگاه مي‌كند، يك شبي او را مجلسي مي‌برد، جايي مي‌كشاند و او را در دام تقوي مي‌اندازد. مي‌گويد: بنده من! تو را برگرداندم، خودت نيامدي، تو را كشاندم. ▪️لذا يك گروه که چشم انتظار آنهاست، همين هستند؛ منتها، تهمت‌زننده را قبول نمي‌كند ولو از اين گروه، إلّا حلاليّت بطلبد. ▪️ گروه که و در ماه رجب چشم انتظار آنهاست، آن كسي است كه لحظات عمرش  رسیده است، چه جوان چه پير. يك طوري در ماه رجب مي‌خواهد او را پاك كند. @mohamad_hosein_tabatabaei