□بیان آیه(۳) سوره کافرون□
□و لا انتم عابدون ما اعبد(۳)
#تفسیرالمیزان
□اين جمله نيز #نفى_استقبالى نسبت به پرستش #كفار بر معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، و اين خبرى #غيبى از اين معنا است كه كفار معهود، در #آينده نيز به دين #توحيد در نمى آيند.
□اين #دو آيه(۲,۳) با انضمام امر ( #قل ) كه در #آغاز سوره است، اين معنا را به دست مى دهد كه گويا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به كفار فرموده: پروردگار من مرا #دستور داده به اينكه به طور #دائم او را بپرستم، و اينكه به شما خبر دهم كه شما #هرگز و تا ابد او را نمى پرستيد، پس تا ابد #اشتراكى بين من و شما در #دين واقع نخواهد شد.
بنابراين آيه شريفه در #معناى آيه (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا یومنون)
«سوره یس، آیه۷»
و آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: (إنَ الذينَ كفروا سواء عليهم ءانذرتهم أم لم تنذرهم لا يومنون).(۱)
«سوره بقره، آیه ۶»
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۴)و (۵)و (۶) سوره کافرون□ □و لا انا عابد ما عَبدتُم (۴) □و لا انتم عابدون ما اعبد(۵) □ل
□لَکم دینُکم وَلی دین(۶)
#تفسیرالمیزان
□لَكُم دينُكُم وَلىَ ديٖن(۶)
□اين آيه به #حسب معنا #تأكيد مطلب گذشته، يعنى #مشترك نبودن #پيامبر و #مشركين است، و #لام در (لكم ) و در (لى) لام #اختصاص است، میفرمايد: دين شما كه همان #پرستش_بتها است #مخصوص خود شما است، و به من #تعدى نمى كند، و #دين من نيز مخصوص خودم است، شما را فرا نمی گيرد.
□در اينجا #ممكن است به #ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در #انتخاب دين #آزاد كرده، مى فرمايد هر كس #دلش خواست دين #شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين #توحيد را برگزيند. و يا به #ذهن برسد كه آيه شريفه مى خواهد به #رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) #دستور دهد كه #متعرض دين مشركين نشود. وليكن #معنايى كه ما براى آيه كرديم اين #توهم را #دفع مى كند، چون گفتيم آيه شريفه در #مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من #نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت #حقه اى كه قرآن #متضمن آن است، اين توهم را #دفع مى کند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بيان آيات سوره قریش در تفسیر المیزان□
□اين سوره بر قريش #منت مى گذارد كه خداى تعالى با اين #دفاعى كه از مكه كرد شما را در #انظار، مورد احترام قرار داد تا بتوانيد با #امنيت_كامل بدون اينكه راهزنان #متعرض شما شوند كوچ تابستانى و زمستانى خود را به منظور #تجارت انجام دهيد.
□آنگاه دعوتشان مى كند به #توحيد و عبادت رب بيت.
□سوره قریش در مكه نازل شده است.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهلروزهی قافلهی اسرا و سل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهلروزهی قافلهی اسرا و سلوک حسینی عليه السلام●■
■●ولایت و توحید دو روی یک حقیقتند. #توحید مقام بطون است و #ولایت مقام ظهور. لذا همیشه تقارنی بین این دو وجود دارد. نمونهی آن را در دو حدیث قدسی میتوان دید. یکی در حدیث سلسلة الذّهب که علیّ بن موسی الرّضا عليه السلام در شهر نیشابور نقل کردند که «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلّا اللهُ حِصْنِی ... وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی» خدا فرمود کلمهی «لا اِلهَ اِلّا اللهُ» دژِ استوار من است و هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. قرینِ این حدیث قدسی، حدیث قدسی دیگری داریم که «وَلايَةُ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي اَمِنَ مِنْ عَذابِی». ولایت علیبنابیطالب عليه السلام دژِ استوار من است و هرکس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود.
■●واز جمله مواردی که تقارن بین #ولایت و #توحید را میشود دید سفر چهل روزه قافلهی اسراست. در سفر مِنَ الْکَرْبَلاءِ اِلَی الشّام، یا مِنَ الْحُسَیْنِ اِلَی الْیَزِید، آیا حرکتِ از اَحسنِ تقویم به اَسفَلِ سافلین و تداعیگر قوس نزول نیست؟! و بازگشت از شام به کربلاء، سیر مِنَ الشّامِ اِلَی الْکَرْبَلاء، یا مِنَ الْیَزِیدِ اِلَی الْحُسَیْن، آیا بهیادآورندهی قوس صعود نیست؟! لذا سالکانی که سلوک حسینی دارند، در این چهلّهی بین #عاشورا تا #اربعین، به عشق و محبّت اباعبدالله عليه السلام مسیر سلوک را به قافلهسالاری زینب کبریٰ عليها السلام طی میکنند و در پایان این چهل روز به انتهای سیر و سلوک عارفانهی خود در مکتب اباعبدالله عليه السلام نائل میشوند. در انتهای این راه سالک سبیل حسینی عليه السلام به ارشاد زینب کبری عليها السلام از پوسته و حجب بیرون میآید؛ چشم باطنش به جمال اباعبدالله الحسین عليه السلام گشوده میشود؛ به زیارت وجود نورانی اباعبدالله عليه السلام نائل میشود. روایات متعدّدی که در بحث #زیارت_اربعین داریم، حقیقتش اینجاست.
■●گرچه #زیارت_ظاهری اربعین هم خیلی بزرگ است؛ خوشا به سعادت کسانی که امروز موفّق شدند در سرزمین کربلا مرقد مطهّر اباعبداللهالحسین عليه السلام را #زیارت کنند؛ امّا حقیقت آن روایات، این زیارت ظاهری نیست؛ این سایهای و رقیقهای از آن حقیقت است. لذا در روایات داریم «مَنْ زارَ الْحُسَيْن عليه السلام»، نه «مَنْ زارَ مَرْقَدَ الْحُسَيْن عليه السلام». کسی که خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کند. خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کردن نتیجهی همین #اربعین و چهلّهنشینی است که با ارشاد زینب کبریٰ عليها السلام، تحت جاذبهی عشق اباعبداللهالحسین عليه السلام انجام میشود و در انتهای آن، دیدهی دل سالک سبیل حسینی عليه السلام باز میشود و در آیینهی قلب خود، جمال اباعبداللهالحسین عليه السلام را زیارت میکند؛ زائر حقیقی
#اربعین چنین سالکی است.(۲)
#توحید
□او هم پیداست و هم ناپیداست... به تعبیر یکی از اساتید، توحید درد بی درمان است. تا میگویی خدایا کجایی؟ میگوید «مَعَ کُلِّ شَيءٍ»... با همه اشیاء هست. تا به سمت اشیاء میروی، میفرماید «خٰارِجٌ عَنِ الأَشْیٰاءِ»... از همه اشیاء خارج است. با همه است و بی همه است. او همه هستی است در عین حال «تَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ مَخْلُوقاتِهِ»...
ای محرم عالم تحیر
عالم ز تو هم تهی و هم پر
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (توحید: قسمت دوم)○□ □○وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ: و ثنا شايستهي خداست؛ برای خداس
□○ #خطبه_ی_فدکیه ( توحيد: قسمت سوم)○□
□○ابْتَدَعَ الأَشْيَاءَ لا مِنْ شَيْءٍ كَانَ قَبْلَهَا: خداي متعال خلقت موجودات و چیزها را آغاز کرد؛ بدون اينكه طرحي از پيش تهیه شده باشد و طبق آن الگو، طرح و مدل، آفرینش را ایجاد کند.
□○وَ أَنْشَأَهَا بِلا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا: و خدایمتعال مخلوقات را ساخت؛ بدون اينكه از قبل قالبگيري كرده باشد. صنعتگران قالب درست می کنند؛ بعد مواد اولیه را داخل آن قالب ميريزند؛ به آن شكل مورد نظر در ميآيد. خداوند نه طرح از پیش طراحی شده ای، نه قالب از پیش آماده شده ای در آفرینش داشت.
□○كَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَهَا بِمَشِيَّتِهِ: خداي متعال عالم را با قدرت خويش ايجاد كرد و با مشيّت خودش موجودات را پديد آورد،
□○مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَكْوِينِهَا: و اين در حالي بود كه خداي متعال هيچ احتياجي به آفرينش عالم نداشت،
□○وَ لا فَائِدَةٍ لَهُ فِي تَصْوِيرِهَا: و در صورت بخشيدن به مخلوقات هم هيچ بهره و فايدهاي براي خودش نداشت و دنبال این نبود که خودش به فایده ای برسد.
□○إِلاّ تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبِيهاً عَلَى طَاعَتِهِ: جز اين نبود که خداي متعال ميخواست در آفرينش حكمت خودش را تثبيت كند، و بر طاعت خودش مردم را متوجّه و متنبّه كند؛ يعني عظمت خودش را نشان دهد؛ تا خلق هم از رهگذر اين عظمت در برابر خدا راه اطاعت و عبادت خدا را در پيش گيرند.
□○وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ و تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ: و خدا آفرينش را ايجاد كرد، تا قدرت خودش را ظاهر كند و خلق خودش را هم به راه بندگي بكشاند، با آن اقتداری که از خودش نشان میدهد، همه متعبد و تن داده ی به عبودیت حضرت حق شوند
□○وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ: و آفرینش را ایجاد کرد برای اینکه دعوت خودش را عزّت ببخشد عزیزانه. چون من يك وقت كسي را دعوت ميكنم، محتاج او هستم، ذليلم. يك وقت او را دعوت ميكنم ميخواهم عطايي به او كنم، عزيزانه او را دعوت ميكنم.
□○ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ: بعد هم خدايمتعال در قبال طاعت و فرمانبری بندگان پاداش و ثوابهايي را مقرّر كرد،
□○وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ: و كيفر، عقاب و جزای خودش را هم در قبال معصيتها قرار داد،
□○زيَادَةً لِعِبَادِهِ عن نَقِمَتِهِ: هدف از ثواب و عقاب هم اين بود كه بندگان را از آنچه كه موجب خشم و نقمت الهي است باز بدارد. با اين نيرو مردم را از آلوده شدن به آنچه كه زمينهساز مبتلا شدنشان به خشم الهي است محفوظ بدارد
□○وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ: و همین طور ميخواست از رهگذر اين ثواب و عقاب مردم را به سوي رضوان و جنت خودش بكشاند و به سعادت جاودانه برساند.
☑️تا اين جای خطبه اشاره به بحث #توحيد بود كه حالا باز كردن آنها بماند،
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ١٢ آذر ٨٣○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت نهم)○□ ☑️بعد از اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها فلسفه ی احکام را بیان کردند،
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت دهم)○□
□○و فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الإِخْلاصِ: و شما زبان به كلمه ی لا اله الاّ الله باز كرديد.
□○في نَفَرٍ مِنَ الْبِيضِ الْخِمَاصِ: درميان گروهی كه سفيدرو بودند؛ امّا گرسنگي به آنها فشار ميآورد و شکم هایشان از شدت گرسنگی به پشت چسبیده بود. در نسخه ی دیگری دیدم که اینجا می گوید: «الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً» آن گروه سپید روی گرسنه شکم همان كساني هستند كه خداي متعال پليدي را از آنها دور كرده و آنها را به طور كامل پاک و معصوم قرار داده است؛ یعنی اهل بيت ع . پس شما در بین اهل بیت زبان به #توحید گشودید.
□○و كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ: و این در شرایطی بود که شما لب پرتگاه آتش بوديد.
□○مذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ: مثل جرعهاي آب بوديد كه اگر كسي ميخواست شما را بنوشد به راحتي ميتوانست شما را فرو دهد؛ یعنی اينقدر قبل از اسلام ضعيف بوديد؛ و هر کس به چیزی طمع می کرد اولین چیزی که سهل الوصول می دید، شما بودید. به راحتی می توانست بیاید شما را اسیر کند؛ تصرف کند.
□○و قَبْسَةَ الْعَجْلانِ: و مثل قبسی، جرقّهاي بوديد؛ مثل اندكي آتشی بودید كه به سرعت خاموش ميشد؛ یعنی این قدر قبل از اسلام ضعیف بودید.
□○و مَوْطِئَ الأَقْدَامِ: قبل از اسلام به وسیله ی قدرتها لگدكوب شده بوديد.
□○تشْرَبُونَ الطَّرْقَ: آبهاي گلآلود كنار جادّهها را ميخوريد.
□○و تَقْتَاتُونَ الْقِدَّ و الْوَرَق: و از پوست حيوانات و برگ درختان غذا تهيّه ميكرديد؛ این چیزها را می خوردید؛ علف می خوردید؛ پوست حیوانات را می خوردید.
□○أذِلَّةً خَاسِئِينَ: قبل از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ذليل شده بوديد و در كارهاي خودتان مانده بوديد.
□○تخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ: ميترسيديد كه مردم بيايند و چيزي را از دست شما بربايند؛ قدرت دفاع از خودتان و داراييهايتان را نداشتيد.
□○فأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ: تا اینکه خدای متعال شما مردم ضعیف و ذلیل و بی چیز را با دست پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله پدر بزرگوار من نجات داد.
□○بعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي: حالا بعد از اين همه خدمت ها که رسول الله به شما کرد؛ بعد از اين همه دشواری ها كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم برای نجات شما متحمل شد.
□○و بَعْدَ أَنْ مُنِيَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ: بعد از اینکه شما آن همه بلاها متحمل شدید از دست مردمان و رسول الله صلی الله علیه و آله شما را نجات داد.
□○و ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ: و از گرگهاي عرب شما دريده ميشديد؛ و بلاها متحمل می شدید.
□○و مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ: و از سركشان اهل كتاب، یهود و نصاری، شما آسيب ميديديد؛ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد شما را نجات داد.
□○كلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ: هر وقت كه آتش جنگ عليه شما بر افروخته شد، خداي متعال آمد و آن آتش را از شما مسلمان ها خاموش کرد و جلوي برافروخته شدن آن را گرفت.
□○أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّيْطَانِ: يا هر وقت كه شيطان سر بر ميآورد؛
□○أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: یا اينكه یک اژدهايي از مشركين دهان ميگشود كه شما را ببلعد.
□○قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا: در این شرايط پيغمبر اكرم برای اینکه از شما مسلمان های ضعیف در آغاز اسلام حمایت کند چه کار کرد؟ برادر خودش علیبن ابیطالب را برای دفاع از شما، برای حفظ شما به كام آن اژدها می فرستاد.
□○فَلا يَنْكَفِئُ حَتَّى يَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ: و علي بن ابيطالب هم باز نميگشت تا اينكه گوشمالي سختي با مشت دلاورانهي خودش بر آن اژدهاي شرك دهد
□○وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ: و علیبن ابیطالب تا آتش آن اژدها را با شمشيرش خاموش نميكرد بر نميگشت.
□○مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ: علیبن ابیطالب در راه خدا سختيهاي فراوان متحمّل شد.
□○مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ: در مسير اجراي امر الهي و دفاع از دين خدا تلاشهاي فراواني كرد.
□○قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ: امیرالمومنین علیه السلام بسيار به رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نزديك بود.
□○سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ: علیبن ابیطالب سرور اولياي خدا بود.
□○مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً: علیبن ابیطالب علیه السلام دامن همّت به كمر بسته بود. نصيحت گر بود؛ تلاشگر و كوشنده بود.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره: «بزرگترین شخصیت مذهبى ما شيعيان، مرحوم شيخ مفيد و مرحوم شيخ صدوق هستند»●■
■●گرچه در آن زمان، عالمان و محدثان بسیاری در شهر قم میزیستند، ولی مرجع شیعیان این شهر، علیبنبابویهرحمهالله بود. او دکانی کوچک در بازار داشت و از آنجا زاهدانه ارتزاق میکرد. ساعاتی را نیز در منزل خود به تدریس و تبلیغ و روایت مشغول بود. عمرش از پنجاه میگذشت، ولی هنوز فرزندی نداشت و سالهای زندگی خود را بیثمر میدید؛ ازاینرو به امام عصرعلیهالسلام متوسل شد و نامهای برای آن حضرت نوشت. در آن نامه از ایشان خواست تا برایش دعا کند.
■●حضرت صاحبالزمان در جواب نامهاش چنین مرقوم فرمودند: «بهزودی دو پسر نیک روزیت میشود». شیخ صدوق اولین کسی بود که روایات را در موضوعات گوناگون دستهبندی کرد و کتبی با موضوعات مختلف تألیف نمود؛ #خصال، #توحید، #معانیالاخبار، #عیون_اخبارالرضا، #صفاتالشیعه، #کمالالدین و دهها عنوان کتاب دیگر. نجاشیرحمهالله نزدیک به دویست عنوان کتاب از تألیفات شیخ را در کتاب رجال خود نام برده است.
■●شیخ صدوق در سالهای بهبارنشستن علومش نیز، مورد عنایت امام عصرعلیهالسلام بود. شیخ درباره انگیزه تألیف کتاب «کمال الدین» نوشته که پس از سفر به مشهدالرضا علیهالسلام و مواجهه با شبهاتی که درباره امام زمان سلاماللهعلیه در میان مردم مطرح بود و همچنین با درخواست یکی از بزرگان، تصمیم میگیرد کتابی درباره امام مهدی سلاماللهعلیه تألیف کند، ولی این کار محقق نمیشود تا آنکه شبی آن حضرت را در خواب میبیند که به او میفرماید: «چرا کتابی درباره غیبت نمینویسی تا خدا اندوهت را برطرف سازد؟». شیخ میگوید: «من درباره غیبت، مطالبی نوشتهام». آن حضرت میفرماید: «نه بدین صورت. من تو را امر میکنم که کتابی بنویسی. اکنون کتابی درباره غیبت بنویس و غیبتهای انبیا را در آن ذکر کن».
■●شیخ نیز به دستور امام، کتابی را جمعآوری میکند و نام آن را «کمالالدین و تمامالنعمة» میگذارد. کتابهای دیگر شیخ نیز هر کدام جایگاهی مهم برای شیعیان دارد؛ بهویژه کتاب «من لایحضره الفقیه» که یکی از کتب اربعه شیعه است.
■●هفتادوپنج سال زندگی پربرکت این محدث راستگفتار و راستکردار نشان داد که به حق «صدوق» نام گرفته است. آن مولودِ دعای ولیعصرعجلاللهتعالیفرجه، عمر خویش را در خدمت به آن حضرت سپری کرد و سرانجام در سال ۳۸۱ ه.ق. دعوت حق را لبیک گفت و بدن مطهرش در شهرری به خاک سپرده شد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □●مراد از بود، آن اصل وجود شیء است. و مراد از نُمود و نِمود، #آثار وجودی شیء ا
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□ #متکلمین کسانی هستند که در #علم_کلام بحث می کنند و علم کلام هم علمی است که در مورد #اصول_دین از #توحید، #نبوت، #عدل، #امامت و #معاد بحث می کند.
□ #ثبوت یعنی وجود. وجود یعنی واقعیت. واقعیت یعنی هستی. هستی و واقعیت یعنی حقیقت. از آن طرف، #نفی یعنی #عدم. عدم یعنی نفی. دیگر معنا ندارد که بگوییم ثبوت و نفی مقابل هم اند. وجود و عدم مقابل هم نیستند.
□ #نظام_وجود، غیر متناهی است. عالم هرگز محدود به حدّی نمی شود.
□بلافاصله به ذهن می آید که اگر هرچه ادراک می کنیم هستی است؛ پس چطور حرف از عدم می زنید؟ پس معلوم می شود که #عدم را #ادراک می کنید. آنوقت عدم چجوری ادراک می شود؟ هرچه که ادراک می شود، #هستی است. عدم را هم که ادراک می کنیم؛ پس عدم، هستی است؟ این که #اجتماع_نقیضین می شود.
□عدم اگر ادراک می شود، به طفیل وجود است. ما فقط #معنا و #مفهومی از عدم می فهمیم. چیزی به نام عدم نداریم.
□همه، هستی است. هستی یعنی وجود. حقیقت. واقعیت. #حقیقت است که گرداننده ی نظام است.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□ #مرحوم_قاضی ... در نهايت تهيدستى زندگى مى نمود با عائله سنگين، و چنان غرق #توكل و #تسليم و تفويض و #توحيد بود كه اين عائله بقدر ذرّه اى او را از مسير خارج نمى كرد.
□○ #مهر_تابناک، ص۲۱۲○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهلروزهی قافلهی اسرا و سلوک حسیني عليه السلام●■
■اربعینی که از #کربلا آغاز شد و به کربلا خاتمه پیدا کرد و در میانهی آن، بیست روز بعد از عاشورا، قافلهی اسرا به شام رسید و بیست روز پس از ورود به #شام، مجدّداً به کربلا بازگشت، این رفت و برگشت، در جهانبینی عارفان تداعیگر #قوس_نزول و #قوس_صعود است.
■عارفان آفرینش همهی هستی را تجلّی حقّ متعال میدانند و این تجلّی را در#قوس_نزول شاهدند که مقام احدیّت به قائممقامیِ ذات لاتعیّن حقّ متعال نقش تجلّی را عهدهدار شد. در تجلّی اوّل که #فيض_اقدس بود، عالم لاهوت شکل گرفت؛ ابتدا اسماء و صفات الهی در علم حقّ متعال پدیدار شدند و در شعاع آن اسماء و صفات، اعیان ثابته که صورت علمی عالم خلقت است، در علم حقّ متعال پدیدار و ظاهر شد و بعد با تجلّی دوم که #فيض_مقدس است، آن صور علمیّه، در جهان بیرون محقّق شدند و مراتب عوالم شکل گرفت؛ ابتدا #عالم_جبروت و جبروتیان، بعد #عالم_ملكوت، چه ملکوت اعلیٰ، چه ملکوت اسفل و نهایتاً به #عالم_ناسوت یا عالم ملک رسید که همین عالم طبیعت و عالم خاک است و نهایتاً به مادّهی بدون صورت و صفت یا هیولا رسید که انتهای #قوس_نزول است.
■آن گاه از انتهای قاعدهی هستی و اسفل سافلین دوباره حرکت به سمت مبدأ اولیّه آغاز شد؛ از دل جماد گیاه رویید؛ از گیاه حیوانات پدید آمدند؛ حیوانات به بشر منتهی شدند.
پیکره و جنبهی طبیعی بشر با حیوانات مشترک و نفس حیوانی و غرائز او، شهوات او، غضب او و پیکر جسمانی او شبیه حیوانات است؛ امّا پتانسیل و استعداد و گوهری در وجود انسان است که میتواند با اختیار خود راه عروج را در پیش گیرد و با سیر و سلوک الی الله مراتب را یک به یک به سمت مبدأ اوّلیّه طی میکند. «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعونَ» و در انتهای مسیر، به قلّهی هستی راه پیدا کند و در ذات حقّ متعال فانی شود. این مسیر قوس نزول و قوس صعود بود که قبلاً مفصّل راجع به آن صحبت کردهایم.
■ولایت و توحید دو روی یک حقیقتند. #توحید مقام بطون است و #ولایت مقام ظهور. لذا همیشه تقارنی بین این دو وجود دارد. نمونهی آن را در دو حدیث قدسی میتوان دید. یکی در حدیث سلسلة الذّهب که علیّ بن موسی الرّضا عليه السلام در شهر نیشابور نقل کردند که «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلّا اللهُ حِصْنِی ... وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی» خدا فرمود کلمهی «لا اِلهَ اِلّا اللهُ» دژِ استوار من است و هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. قرینِ این حدیث قدسی، حدیث قدسی دیگری داریم که «وَلايَةُ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي اَمِنَ مِنْ عَذابِی». ولایت علیبنابیطالب عليه السلام دژِ استوار من است و هرکس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود.
■واز جمله مواردی که تقارن بین #ولایت و #توحید را میشود دید سفر چهل روزه قافلهی اسراست. در سفر مِنَ الْکَرْبَلاءِ اِلَی الشّام، یا مِنَ الْحُسَیْنِ اِلَی الْیَزِید، آیا حرکتِ از اَحسنِ تقویم به اَسفَلِ سافلین و تداعیگر قوس نزول نیست؟! و بازگشت از شام به کربلاء، سیر مِنَ الشّامِ اِلَی الْکَرْبَلاء، یا مِنَ الْیَزِیدِ اِلَی الْحُسَیْن، آیا بهیادآورندهی قوس صعود نیست؟! لذا سالکانی که سلوک حسینی دارند، در این چهلّهی بین #عاشورا تا #اربعین، به عشق و محبّت اباعبدالله عليه السلام مسیر سلوک را به قافلهسالاری زینب کبریٰ عليها السلام طی میکنند و در پایان این چهل روز به انتهای سیر و سلوک عارفانهی خود در مکتب اباعبدالله عليه السلام نائل میشوند. در انتهای این راه سالک سبیل حسینی عليه السلام به ارشاد زینب کبری عليها السلام از پوسته و حجب بیرون میآید؛ چشم باطنش به جمال اباعبدالله الحسین عليه السلام گشوده میشود؛ به زیارت وجود نورانی اباعبدالله عليه السلام نائل میشود. روایات متعدّدی که در بحث #زیارت_اربعین داریم، حقیقتش اینجاست.
■گرچه #زیارت_ظاهری اربعین هم خیلی بزرگ است؛ خوشا به سعادت کسانی که امروز موفّق شدند در سرزمین کربلا مرقد مطهّر اباعبداللهالحسین عليه السلام را #زیارت کنند؛ امّا حقیقت آن روایات، این زیارت ظاهری نیست؛ این سایهای و رقیقهای از آن حقیقت است. لذا در روایات داریم «مَنْ زارَ الْحُسَيْن عليه السلام»، نه «مَنْ زارَ مَرْقَدَ الْحُسَيْن عليه السلام». کسی که خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کند. خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کردن نتیجهی همین #اربعین و چهلّهنشینی است که با ارشاد زینب کبریٰ عليها السلام، تحت جاذبهی عشق اباعبداللهالحسین عليه السلام انجام میشود و در انتهای آن، دیدهی دل سالک سبیل حسینی عليه السلام باز میشود و در آیینهی قلبک خود، جمال اباعبداللهالحسین عليه السلام را زیارت میکند؛ زائر حقیقی #اربعین چنین سالکی است.
▪️در حدیثی منسوب به امام جواد علیه السلام است که حضرت فرمودند: «لا تَكُنْ وَلِيّاً لِلَّهِ فِی الْعَلَانِيَةِ عَدُوّاً لَهُ فِی السِّرِّ» دوست خدا در علانیه، آشکار و ظاهر و دشمن خدا در خفا، سرّ و باطن نباش.
▪️نکته ی بسیار مهمّی است که انسان ظاهر و باطنش، هماهنگ باشد. قبلاً هم در این مورد صحبت کردیم که #توحید به معنای یکی کردن یا یکی شدن است. خدا را که نمی خواهیم یکی کنیم؛ خدا یکی هست. توحید یعنی به وحدت رسیدن خودِ عبد؛ یعنی از چندگانگی در آمدن و یک دست شدن او؛ یعنی اینکه ظاهر و باطنش یکی شود. اگر مؤمن به این #یگانگی رسید، سخنش با عملش یکی شد، ادّعایش با رفتارش یکی شد؛ اگر به این یگانگی رسید به راستی موحّد است.
▪️این جمله ی منسوب به #امام_جواد علیه السلام به همین نکته اشاره می کند که نکند ما در ظاهر قیافه ی دوستان خدا را داشته باشیم؛ مثل دوستان خدا لباس بپوشیم؛ مثل دوستان خدا سخن بگوییم؛ مثل دوستان خدا رفتار کنیم؛ امّا در باطن و خفا، دشمن خدای متعال باشیم. این دوگانگی عمق #نفاق است و امیدواریم خدای متعال ما را به یک دستی ایمانی و مقام توحید نائل کند و از این تعارض و دوگانگی نجات دهد و جز با عنایات خدا و با دستگیری اهل بیت علیهم السلام این مقام، دست یافتنی نیست.
▪️اینکه انسان همه چیزش یکی شود، قلّه ی بسیار بلندی است؛ اندیشه هایش، آرزوهایش، رفتارهایش، افکارش، گفتارش، خلقیاتش و روحیاتش همه یک دست شود. این مقام خیلی بلندی است و باید عنایت خود جواد الائمه علیه السلام نصیب حال دوستانشان شود که به آنچه فرمودند، بتوانیم نائل شویم؛ ان شاءالله.
▪️ما بخواهیم و طلب کنیم، عطا از آن طرف است. همه ی کمالات و مقامات، همه از آن طرف عطا می شود؛ نتیجه ی تقلاّ و تلاش عبد نیست؛ همه عطای الهی است؛ منتهی لازم است که خواستی در درون ما ایجاد شود. خدای متعال و اولیای خدا به اختیاری که در خلقت به عبد عطا شده متعرّض نمی شوند؛ یعنی به جبر، فشار، زور و علی رغم خواسته ی عبد، آن کمال را به او نمی دهند. همین که خواست و طلب ایجاد شد؛ تمنّا و تقاضا ایجاد شد، بلافاصله عطا صورت می گیرد.
▪️امیدواریم خدای متعال ما را طالب، خواهان و خواستار راستین قرار بدهد و این عنایت را از دست پر سخاوت #امام_جواد علیه السلام در حقِّ ما بفرماید که در علانیه و سِرّ دوست خدا باشیم؛ یعنی همان طور که رفتارهای ظاهری مان شبیه رفتارهای دوستان خداست، خصوصیت های باطنی مان هم، همان گونه شود و در وجود خودمان به وحدت برسیم؛ با اولیای خدا به #جمع برسیم.
▪️در زیارتنامه های مختلفی که از معصومین رسیده، این خواست هست. «وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» اینکه ما با اهل بیت علیهم السلام در دنیا و آخرت، در ظاهر و باطن جمع شویم؛ این #مقام_جمع است. در زیارت امین الله هم این خواسته را داریم ؛ می خواهیم که ما به مقام جمع برسیم؛ یعنی اندیشه هایمان با اندیشه ی امام، روحیاتمان با روحیات امام، خلقیاتمان با خلقیات امام، باطنمان با باطن امام، ظاهرمان با ظاهر امام، سخنمان با سخن امام، رفتارمان با رفتار امام جمع شود؛ از این دوگانگی بیرون بیاییم و به یگانگی با اهل بیت علیهم السلام برسیم. این آرزوی بسیار بزرگی است و امیدواریم با عنایات خدای متعال و با وساطت اهل بیت علیهم السلام عبد بتواند به این مقام برسد. امیدواریم خدای متعال به عظمت شخصیت جواد الائمه علیه السلام این عنایت را در حقِّ همه ی دوستان از جمله مایی که در این مجلس به یاد آن بزرگوار هستیم بفرماید.
◾️استاد مهدی طیب - ۱۳ آبان ۸۹
#امام_جواد علیه السلام◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei