کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی●□ □اگر انسان خواست خود را و روح و جان خود را و ایمان و اخلا
□●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی●□
□اگر انسان خواست خود را و روح و جان خود را و ایمان و اخلاق خود را بسنجد، با کدام ترازو باید بسنجد؟□(۲)
□●به ما گفتند قبل از اینکه شما را به محکمه الهی دعوت کنند، خودتان حسابرس خود باشید «وَزِنُوا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا»؛ حال اگر انسان خواست خود را و روح و جان خود را و ایمان و اخلاق خود را بسنجد، با کدام ترازو باید بسنجد؟
□●قرآن کریم که از #ترازو سخن گفته است، در سوره مبارکه «اعراف» فرمود که ترازو و وزن « #حق» است؛ اعمال و عقاید ما را که بخواهند بسنجند، ترازو در قیامت هست که میزان بهشت است، و آن واحد سنجش در آن کفه ای که وزن را میگذارند، #حق_است آنگاه در کفه دیگر عقاید، #اخلاق_و_اعمال را با آن می سنجند پس طبق بیان قرآن کریم اعمال را با #حقیقت می سنجند.
#درس_اخلاق ۹۴/۰۶/۰۲
#دماوند
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۱) سوره مسد□ #تفسیرالمیزان □وجه اينكه در اين نفرين از ابولهب به #كنيه ياد شده #بعضى ها
□بیان آیه (۱) سوره مسد□
#تفسیرالمیزان
□ #بعضى ديگر گفته اند: نام او #عبد_العزى بوده، و اگر قرآن كريم نامش را #نبرده، بدين جهت بود كه كلمه (عبدالعزى) به معناى بنده (#عزى) است، و عزى نام يكى از #بتها است، خداى تعالى #كراهت داشته كه بر حسب #لفظ نام عبدى را ببرد كه عبد او نباشد، بلكه عبد #غير او باشد، و خلاصه با اينكه در #حقيقت عبدالله است عبدالعزى اش بخواند، اگر چه در اسم #اشخاص معنا مورد نظر نيست، ولى همانطور كه گفتيم قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب #لفظ خوددارى كرده باشد.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۵) سوره مسد□ □فى جيدها حبل من مسد□(۵) □كلمه (مسد) به معناى #طنابى است كه از #ليف_خرما ب
□بیان آیه (۵) سوره مسد□
□فى جيدها حبل من مسد□(۵)
□#توضيحى درباره اينكه #نفرين به ابولهب و اينكه فرمود: (سيصلى نارا...) #عدم اختيار ابولهب در جهنمى شدن را افاده نمى كند.
در #مجمع_البيان مى گويد: اگر كسى #سؤال كند بعد از اين نفرين كه خدا در حق ابولهب كرده، آيا جهنمى بودن او #جبرى نيست و آيا او باز هم مى توانسته #ايمان بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد نفرين خدا #تكذيب نمى شد؟
در #پاسخ مى گوييم: باز هم #ايمان آوردن، #تكليف ابولهب بوده، چون نفرين، تكليف #ثابت را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او در #حقيقت #تهديد او است، خواسته است بفرمايد اگر ايمان نياورى چنين و چنانت مى كنم.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۵) سوره مسد□ □فى جيدها حبل من مسد□(۵) □#توضيحى درباره اينكه #نفرين به ابولهب و اينكه ف
□بیان آیه (۵) سوره مسد□
□فى جيدها حبل من مسد□(۵)
□#مؤلف: #اشكال مذكور ناشى از #غفلت است، غفلت از اين #حقيقت كه تعلق قضاى #حتمى_الهى به فعلى از افعال #اختيارى انسان، باعث #بطلان اختيار انسان نمى شود، چون #فرض اين است كه #اراده الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - #تعلق گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است، يعنى #اختيارى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به #اختيار خود او #صادر نشود، باعث مى شود كه اراده خدا از #مرادش تخلف كند و اين #محال است، و وقتى فعلى كه #متعلق قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هر چند كه آن ترك واقع نمى شود، (#دقت بفرماييد).(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #وجود است که #مشهود ماست. ما موجودیم و جز ما، همه #موجودند. ما جز وجود نداریم و جز وجود نمی یابی
□خیلی مشکل است که انسان به #حقیقت_وجود برسد. معلوم است که هر چه می بینید همه، او می بینید؛ یعنی وقتی که می گویید من وجودم؛ یعنی همان او هستم. و جز من و غیر از من همه وجودند؛ یعنی همه همان او هستند. و من جز وجود را نمی یابم؛ یعنی فقط او را می یابم و من جز وجود را نمی بینم؛ یعنی فقط او را می بینم.
□گر بشکافند سراپای من
□جز تو نیابند در اعضای من
□از این امر در قرآن به #مقام_خُلّت تعبیر می فرمایند.
مقام خلّت چیست ک حضرت ابراهیم سلام الله علیه اسمشان هست #خلیل_الرحمن.
□خلیل الرحمن، #خلیل_الله.
می فرمایی ابراهیم خلیل، #خلیل، کیست؟ آنکه حق، وجود، #حقیقت، #واقعیت در سراسر وجودش تخلّل پیدا کرده؛ در متن وجود او قرار گرفته است.
اگر فرمودند ابراهیم، خلیل الله است، یعنی یکی از مقامات انسانی که مقام خلّت است، در ایشان #متجلی است.
□جنابعالی هم می توانی خلیل الله شوی.
□شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی□(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□خیلی مشکل است که انسان به #حقیقت_وجود برسد. معلوم است که هر چه می بینید همه، او می بینید؛ یعنی وقتی
□از حضرت امیرالمؤمنین پرسیدند که: وجود چیست؟ آقا فرمودند: غیر از #وجود چیست؟
□و در جای دیگر از ایشان پرسیدند: #حقیقت چیست؟ آقا فرمودند: شما را با حقیقت چه کار؟
□وجود، روشن ترین روشن هاست. که اگر کسی سوال کند وجود چیست؟ جواب این است ک شما بفرمایید غیر از وجود چیست؟ تا من بگویم وجود چیست؟
□آنجا که سوال کرد حقیقت چیست؟ آقا فرمود تو را با حقیقت چکار؟ معلوم است آن طور که می خواهی وجود را بیابی نمی توانی.
□آنچنان فیض وجود گسترده است که این الله، این ربّ، آنچنان که می گوییم « ألرحمن» است و #رحمت_واسعه دارد که حتی به نقیضش و آنچه که در مقابل وجود است یعنی #عدم، بها داده و عدم را که هیچ است نیز در ذهن ما موجود کرده، که الآن شما در ذهن خود، یک معنایی و یک چیزی به نام #نیستی را می فهمی.
□چقدر بزرگوار است که حتی به #نقیض خود میدان داد که بیاید در کشور وجود پا بگذارد. منتها عدم در متن حقیقت قدم نمی گذارد که یک جایی را پیدا کنی که آنجا هیچ باشد.
□هیچگاه انسان شعورش و ادراکش و فهمش به #عدم تعلق نمی گیرد.
□حتی عدم در ذهن ما هم مصداق نمی تواند داشته باشد.
□اگر بحثی از عدم پیش آید به طفیل وجود است و در مقام #لفظ آورده شده نه #حقیقت.
□شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی□(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □●مراد از بود، آن اصل وجود شیء است. و مراد از نُمود و نِمود، #آثار وجودی شیء ا
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□ #متکلمین کسانی هستند که در #علم_کلام بحث می کنند و علم کلام هم علمی است که در مورد #اصول_دین از #توحید، #نبوت، #عدل، #امامت و #معاد بحث می کند.
□ #ثبوت یعنی وجود. وجود یعنی واقعیت. واقعیت یعنی هستی. هستی و واقعیت یعنی حقیقت. از آن طرف، #نفی یعنی #عدم. عدم یعنی نفی. دیگر معنا ندارد که بگوییم ثبوت و نفی مقابل هم اند. وجود و عدم مقابل هم نیستند.
□ #نظام_وجود، غیر متناهی است. عالم هرگز محدود به حدّی نمی شود.
□بلافاصله به ذهن می آید که اگر هرچه ادراک می کنیم هستی است؛ پس چطور حرف از عدم می زنید؟ پس معلوم می شود که #عدم را #ادراک می کنید. آنوقت عدم چجوری ادراک می شود؟ هرچه که ادراک می شود، #هستی است. عدم را هم که ادراک می کنیم؛ پس عدم، هستی است؟ این که #اجتماع_نقیضین می شود.
□عدم اگر ادراک می شود، به طفیل وجود است. ما فقط #معنا و #مفهومی از عدم می فهمیم. چیزی به نام عدم نداریم.
□همه، هستی است. هستی یعنی وجود. حقیقت. واقعیت. #حقیقت است که گرداننده ی نظام است.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □ #متکلمین کسانی هستند که در #علم_کلام بحث می کنند و علم کلام هم علمی است که د
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□ #حقیقت است که گرداننده ی نظام است. بلکه عین #نظام است. متن نظام است. خود ِ عالم است. خود کلمات نظام هستی همه یکپارچه حقیقت اند؛ آنهم یک حقیقت. که همه، هستی است؛ که: « قل هو الله أحد» این الله ِ احد، همان خدایی است که « ألصمد » است؛ همه جا را پر کرده است. که: « قد ملأَ کُلُّ شَیءٍ نورُهُ » که همه چیز را نور او پر کرده است. و هیچ جای خالی نمانده است.
□تعمّدی که در این درس هست اینست که: بین حقیقت و موجودات نظام عالم، #وحدت_عددی قائل نشویم. بلکه موجودات را عین #حقیقت بدانیم و #حقیقت را هم عین کلمات وجودی بدانیم.
□ما چون از خردسالی با این #طبیعت انس داریم از عالم لذتی نمی بریم.
□اگر انسان به حقیقت، این دو کتاب تکوینی #آفاقی ( عالَم ) و کتاب تکوینی #انفسی ( وجود خودش ) را به دقت مطالعه فرماید، به آنچه مورد #کمال اوست إن شاء الله می رسد.
□اگر من و شما هم با همین عالَم، به همین مقدار ظاهری خو کنیم؛ و انس بگیریم؛ و به اسرار وجودی عالم و اسرار وجودی خودمان راه پیدا نکنیم؛ گویا به اینکه ما هم یک #سوفسطی هستیم.
□اگر من و شما که مُثبِت حقیقتیم؛ یعنی حقیقت را #اثبات می کنیم؛ اگر به راه نیفتیم؛ و به اسرار وجودی عالم و به کلمات وجودی در نظام هستی خودمان آگاهی پیدا نکنیم؛ و آن لذت انسانی را نبریم؛ ما نیز یک قسمی از سوفسطی هستیم. لذا نتیجه ی بین حرف ما و آنها این می شود که آنها فقط منکرند و ما فقط مُثبِتیم.
□آقا دارند بحث را به این مدار می کشانند که آقا اگر جنابعالی می خواهی #سوفسطی را رد بفرمایی؛ راهش این است که شما هم از این عالم بهره ای داشته باشی و ببینیم شما از این عالم چه می خواهی؟
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴
حی علی العزا...
#مصارع_عشاق
قسمت(۱)
■بحث ما پیرامون حدیث شریفی است که حضرت امام باقر علیه السلام از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیرامون یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام مطرح کرده است و توجه ما در این بحث بالخصوص پیرامون #مصارع_عشاق و #عشق و #مراتب_عشق در حقیقت کربلا خواهد بود.
■امام باقر علیه السلام میفرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام برای جنگ صفین از کوفه خارج شد تا به کربلا رسید؛ حَتّى إذا كانَ بِكَربَلاءَ عَلى ميلَينِ أو ميلٍ. حضرت درآن مکان با اسب خود دوری زد و فرمود، قُبِضَ فِيهَا مِائَتَا نَبِيٍّ وَ مِائَتَا وَصِيٍّ وَ مِائَتَا سِبْطٍ كُلُّهُمْ شُهَدَاءُ؛ این منطقه جایی است که دویست #نبی و دویست #فرزند_نبی در اینجا کشته شدهاند و همگی از #شهدا بودهاند. این انبیاء و اسباط بر قِدَم اباعبدالله الحسین بودهاند و نشان میدهد که ایشان از خاصان درگاه حق متعال بودهاند که خدا این توفیق را به ایشان داد که در این زمین کشته شوند. معلوم است در میان انبیاء، حساب امثال ایشان و #حضرت_یحیی علیهم السلام از بقیه انبیاء جداست چون یحیی علیه السلام تنها کسی است که شبیه امام حسین علیه السلام کشته شده است و آسمان تنها بر او و بر اباعبدالله الحسین علیه السلام گریسته است. این موضوع نشانگر آن است که ایشان از یک ویژگی خاصی برخوردار بوده است.
■اینگونه به نظر میرسد که این چهارصد نبی و اسباط گویا به سبب نبوتشان و اتصالشان به باطن عالم و خبردار شدن از واقعهی کربلا و اباعبدالله الحسین علیه السلام، چنین مرگی را انتخاب کرده اند و از خدا خواستهاند که در این مکان کشته شوند چون میدانستند که حسین #مقصد_العشاق است... حسین #قبله و #حقیقت عشق و مقصد همهی عشاق است و انسان به آن مدارج عالیهی عشق و عاشقی نمیرسد مگر اینکه در #زمین_کربلا کشته شود، حساب این زمین از دیگر زمینها جداست. باید از خدا بخواهیم به اندازهی ظرف وجودی ما، اسرار کربلا را به ما بفهماند و جور دیگری به کربلا نگاه کنیم. بر ما واجب است که تعزیه بگیریم و عزاداری کنیم اما در این این عزاداری باید به ابعاد دیگر کربلا هم بپردازیم، نباید فقط سیر تاریخی مورد بررسی قرار گیرد. سیر تاریخی باید در حدی باشد که این حقیقت زنده بماند. حقیقت کربلا #سرالله است... خدا میداند در این کربلا چه خبرهاست... از آن ذوالجناح سرّ است تا حضرت علی اصغر علیه السلام، از جناب عابس بن شبیب اسرار نهفته است تا جناب حبیب بن مظاهر... اینها را باید مورد مطالعه و به ویژه مورد مطالعهی باطنی قرار دهیم. این حقایق چیزهایی است که به اصطلاح عامیانه باید رزقمان شود... سیر ظاهری کربلا را همه میدانند و از آن خبر دارند اما اینکه اسرار کربلا چیست، خدا باید روزی ما کند...
■در ادامهی روایت داریم که امیرالمؤمنین علیه السلام پای مبارکش را از رکاب اسب بیرون آورد و فرمود: مُنَاخُ رِكَابٍ وَ مَصَارِعُ عُشّاقٍ، الشُّهَدَاءِ لَا يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُمْ. اینجا محل #افتادن عشاق است، #مَصرع، محل افتادن عشاق است. عاشق باید بیفتد... در اذهان همهی ما اینگونه است که عاشق باید برخیزد اما کربلا نشان میدهد که نهایت درجهی عشق افتادن است. باید بیفتی و پشتت به #خاک بخورد، عاشق کسی است که باید آنچه که دارد را بدهد، هیچ چیز هم نباید طلب کند...
#ح_م
#حیرت
□ #تفکر هویت انسان است و شخصیت انسان را به نوع #فکر و #اندیشه_اش می شناسند. اساس تفکر، #حیرت است. وقتی کلمه حیرت را می گوییم افراد فکر می کنند حیرت یعنی سرگیجه، حیرت را با سرگیچه اشتباه نگیرید، سرگیجه خوب نیست اما حیرت خوب است. اساس تفکر حیرت است. #پیغمبر_اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: خداوند بر حیرت من بیفزا. این حیرتی که پیامبر از خدا طلب می کرد که افزوده شود چه حیرتی است. این سرگیجه نیست. حیرت وقتی در انسان پیدا می شود که چیزی که با آن آشنایی دارد را نمی بیند. شما احساس می کنید که با چیزی آشنا هستید ولی آن را نمی بینید. حیرت و #تحیر می کنید. این موجب حیرت می شود. این حیرت وقتی که پیدا شد سعی می کنی آنچیزی که آشناست ولی آن را نمی بینی پیدایش کنی و آن چیز، تفکر و #حقیقت است.
□○دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
🏴 #شرح_مراتب_نفس_اماره 🏴
☑️قسمت ۱
محرم آمد و ماتم به پا شد
بیا ای مرغ جان تا پر بگیریم
▪️ #ماه_محرم فرصتی است که ما پر پرواز بگیریم. آشنایی با #حقیقت #جان #اهلبیت علیهم السلام همان است که ایشان از ما مطالبه کردهاند. جان #انسان_کامل هم بی نهایت و بی منتهاست، یعنی مقید به هیچ حد و حدودی نیست. لذا وقوف در مسیر شناخت معارف حقهی اهلبیت علیهم السلام به هیچ وجه وجود ندارد. هر چقدر ما از این اقیانوس بی منتهای الهی بخوریم، میبینیم که این اقیانوس همچنان #بکر باقی مانده است. ما باید عطش خودمان را در مجالس معارف اهلبیت علیهم السلام بیشتر کنیم. هر چه به ما دادند، اگر خوردیم و فهمیدیم، نباید بایستیم. ایستادن #آفت است. اگر به شما کوه هم دادند و خوردی بگو کوه کمینه لقمه ام... اگر دریا را هم به شما نوشاندند بگو بحر کمینه جرعه ام... در مسیر خدا هر چه به شما دادند، نایستید. ما اگر بایستیم مصداق #ابن_السبیل میشویم، یعنی #در_راه_مانده . هر چند اگر انسان به #صدق در مسیر اهل بیت علیهم السلام قدم بردارد، آن ها دست در راه مانده ها را هم میگیرند. اصلا کار امام «إعطاءِ کُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّه» است، حق هر صاحب حقی را به او می دهد.
▪️«وَ آتَى اَلْمٰالَ عَلىٰ حُبِّهِ ذَوِي اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْيَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاكِينَ وَ اِبْنَ اَلسَّبِيلِ وَ اَلسّٰائِلِينَ وَ فِي اَلرِّقٰابِ» (بقره/۱۷۷) و مال را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در (راه آزاد کردن) بندگان بدهد. حق متعال در قرآن میفرماید مال خود را به این هایی که ذکر شدند بده، در واقع دستور میدهد که معارف و حقایق دین را به ایشان القاء کن. این ها #یتیم هستند. یتیم یعنی چه؟ یعنی اینکه اینها افراد مستعدی هستند اما به پدرشان #اتصال ندارند. یتیم کسی است که پدر ندارد. در معنویات یتیم کسی است که #مستعد است اما به #پدر_روحانی خودش متصل نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «أنا وَ عَلي أبَوٰا هذِه الأُمَّة». من و علی پدران این امتیم. یتیم کسی است که از اهلبیت علیهم السلام دور شده است. #مسکین هم #بی_بهره از دین است. ابن السبیل نیز کسی است که در مسیر حق متعال راه افتاده اما #وقوف کرده است. توقف آفت کمال است چون انسان موجودی است که ذاتا حد یقف ندارد یعنی هیچ حدی نیست که اگر ما به آن رسیدیم، به انتهای قلهی کمال رسیده باشیم و دیگر کفایت کند...
#ح_م
◾️علی(علیه السلام) قلهی یقین بینهایت◾️
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
▪️اصلاً #صدق_عالم_بشری
متمثل شود و
مجسمه شود میشود علی
#حقیقت_عالم_بشری
متمثل شود یعنی علی
#ایمان_و_اراده یعنی علی
#خلوص یعنی علی
#حقیقت یعنی علی
و این تمام حقیقت[علوی(علیه السلام)] یعنی
#قاطبه_عوالم_ماسویالله
▪️این چنین کسی شهادت بدهد
که [محمد] پیغمبر خداست
باز کسی حرفی(شک و اشکال) دارد؟!؟
▪️چنین کسی همچون علی(علیه السلام) که به نقل شیعه و سنی بگوید:
《لم اعبد ربا لم اره :
خدایی که نبینم پرستش نمیکنم》(۱)
▪️و همچنین به نقل شیعه و سنی بگوید:
《لوکشف الغطاء ما ازددت》(۲)
▪️یقینا این حدیث آن قدر عظمت دارد که در کام امثال شیخالرییسها...
☑️منابع
۱) ما کُنْتُ اَعْبُدُ رَبّا لَمْ أرَهُ. فَقالَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ! کَیْفَ رَاَیْتَهُ؟ قالَ: وَیْلَکَ یا ذِعْلِبُ لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشاهَدَةِ الأبصارِ وَلکِنْ رَأتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الاْیمانِ» (اصول کافی، ج۱، ص۲۴۵ – توحید، صدوق، ص۱۰۹)
۲)غُرر الحكم و دُرر الكلم، آمدی، ج۵، ص۱۰۸
@mohamad_hosein_tabatabaei