#شعر_طنز
از کشف تو ای حضرت رازی همه راضی
این خیل عظیم متقاضی همه راضی
آقای معلم زتو ناراضی و بنده
غیر از من و آقای نیازی همه راضی
از کار تو ای ساقی پر کار محله
جمشید و فری فرخ و نازی همه راضی
شادند ز کشف تو دبیران و امیران
شیمی ادبیات ریاضی همه راضی
گاهی چه بخواهی چه نخواهی همه خوشحال
گاهی چه بسازی چه نسازی همه راضی
برخورد ندارند ، تماس بدنی هم
از غیرت خط های موازی همه راضی
هم دلبری آسان شده هم عشق ، فراوان
از برکت دنیای مجازی همه راضی
ملت همه شاکی همه شاکی همه شاکی
دولت همه راضی همه راضی همه راضی
دروازه ی ما غیرت ملی است رفیقان
از هرچه گُلر مثل حجازی همه راضی
نه شیر سماور به زمین ماند ، نه داور
از این که مساوی شده بازی همه راضی!
چسبید به ما هر که در این شهر، نچسب است
از چسب تو ای شرکت رازی همه راضی
در مکتب ما باده حلال است از این پس
از رای تو ای حضرت قاضی همه راضی
#سعید_بیابانکی
دلنوشته های یک طلبه
رفقا شهدای آینده لطفا از همین حالا مراقب نوع روایت و یا تعریف و تمجید و تحلیل و بررسی شخصیتتون که بع
شاهد از غیب رسید👇☺️
باز امسال به رسم هر سال
وقت آرایش ارزشها شد
با شعار «شهدا! شرمنده»
باز هم کنگرهای برپا شد
طبق معمول، ردیف اول
اخوی، حاجی و سردار غیور
ته سالن دو سه جا پیدا بود
چند آزاده و جانباز بهزور
مادران شهدا هم ساکت
قاب عکسی بهبغل از فرزند
قاب عکسی که از آن روز نخست
جای اشک و گله میزد لبخند
مجری از چند نفر دعوت کرد
تا کمی خاطرهسازی بکنند
روی خون شهدا سُر بخورند
با روان همه بازی بکنند
بین برنامه برای حضار
پخش شد چند نماهنگ قشنگ
از حضور شهدا در جبهه
و ظهور اخوی بعد از جنگ
بعد در قالب یک پِرفُرمَنس
روی سن چند نفر رقصیدند
حاضران ظرف حدود یک ربع
جنگ را کامل و خوشگل دیدند
شاعری آخر مجلس آمد
گریه کرد و وسطش شعری خواند!
پنج بار از ته دل داد کشید
هفت باری عوضش ساکت ماند!
عاقبت نوبت تجلیل که شد
یک نفر را به جلو هل دادند
به نمایندگی از جمع به او
لوح تقدیر و گلایل دادند
آخرش عکس گرفتند همه
با بنرهای شهیدان عزیز
تا بگویند که «ما هم بودیم»
قاب کردند و سپردند به میز
.
{رضا احسانپور}
.
.
#شعر_طنز
#دفاع_مقدس
#جنگ
#شهدا_شرمندهایم
#ارسالی_مخاطبین
#دلنوشته_های_یک_طلبه