eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.8هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
587 ویدیو
119 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺زمان پهلوی می‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب می‌شد، به اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار می‌خریم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود. چون قیمت پیشنهادی خوب بود، هيچكس به‌جز مرحوم آیت الله حسینعلی_راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد و گفتند: فقط یک آخوند، اعتراض كرده. بعد مرحوم راشد را دعوت به صحبت كردند و آماده شدند تا به بهانه این اعتراض او را تحقیرش نمايند... 🔸نزد ایشان آمدند، بعد از سلام و احوالپرسى پرسيدند اعتراض شما چيست؟ گفت: حقيقتش اين است اين خانه را من سال‌ها قبل و به قيمت خيلى كم خریده‌ام و در اين مدت‌ زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد کرده‌اید، زياد است! من راضى نيستم از بیت‌المال مردم قيمت بيشترى براى خانه‌ام بگيرم!... 🔸بهت و تعجّب همه را فراگرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقلیت‌های دينى بود، از جا برخاست و مرحوم راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است، من آماده‌ام براى مسلمان شدن... از دریا @Mohamadrezahadadpour
یه مدتی هست عاشقش شدم قبلن اینقدر دوسش نداشتم اما دیدم خیلی پام صبر کرده و تحملم کرده از اولشم رو صورت و پیشونیش و لپاش و حتی لباش خط خطی بود اما برا من نه ینی خطهای چهرشو نمیدیم و فقط بهش زل میزدم یه جور خاصیه میدونی اصلن نمیشه ازش بگذرم سفید نرم و نازک چه بوی خوشی از اولش که دیدمش، فقط دوس داشتم بهش دست بزنم و بگیرمش تو بغلم فقط به اون میتونستم بگم حتی وقتایی هم که دلم خدا میخواست، وقتی به اون میگفتم، حس میکردم و حس میکنم زودتر به گوش خدا میرسه وقتی تو فاصله نزدیک و جلوی صورتم بغلشو برام باز میکنه، فقط باید یه دستمو اینجوری بزنم زیر چونم و با اون یکی دستم خودمو بریزم تو آغوشش حس امشب و دیروزمم نیست کلا همه هم میدونن... هرچند به روم نمیارن ... اما میدونم که دیگه همه از این رابطه خبر دارن حتی خانمم هم میدونه الهی دور خانمم بگردم که وقتی میدونه میرم سراغ اون، همه جا باید خلوتتر بشه و بچه ها هم توجیه میشن که بابا داره بدون کلام، پیش معشوقش حرف میزنه و نباید بپریم وسط حرفاش! آره میدونم دیوونم کلا راستی بعد از اینی که تو راه داریم، بازم داریم بچه دار میشیم. دو سه ماه دیگه مونده الان من و اون ... اجازه بدید بشمارم ... دو تا... چهار تا ... اونم شد هشت تا و ... بعله ... دوازده تا با هم بچه داریم قد و نیم قد کف خیابون ۱ کف خیابون ۲ حیفا تب مژگان حجره پریا همه نوکرها دفترچه نیم سوخته چرا شیعه چرا سنی گناهشناسی الان هم پشت در اطاق عملیم دکترش گفته تا فرداشب دنیا میاد اسمشو گذاشتیم ممنونم زنده باشین ایشالله خدا روزی خودتون کنه @mohamadrezahadadpour
🔹 درباره شهید حاج قاسم مراقب باشید که: ۸. برای خون خواهی ‌و ، کشور و جوّ عمومی را تحت فشار قرار ندهیم. انتقام به هر کیفیت و میزان و شدت و مکان و زمانش کاملا امری تخصصی است و نمیتوان برای آن شکل و حد مشخصی را بدون لحاظ آن موارد انتظار داشت. ۹. مدام مزاحم نشویم و از هر گونه سواستفاده تبلیغاتی علی الخصوص مجلس و در زمان انتخابات پرهیز کنیم. ۱۰. فقط از شخصیت ایشان در حد یک بهره برداری نکنیم. بلکه کارگروه های تخصصی تشکیل بدهیم که حداقل پنج سال در عناوین و موضوعات مختلف، از جمله نظامی و تبلیغی و سیاسی و و و ... تحقیقات متقن کرده و به اندازه نیم قرن حرف و تئوری از حاج قاسم برای نسل سوم و چهارم به میراث بگذاریم. ۱۱. اجازه از شخصیت حاج قاسم به هیچ جناح و خط و خطوط سیاسی ندهیم. بگذاریم شهدای عزیزمان علی الخصوص حاج قاسم، ملی و فراجناحی برایمان باقی بماند! ۱۲. ایشان تبدیل به چماق و زدن آن بر سر بدحجاب و بدتیپ و ... نکنیم. وقتی خودش اینقدر روح بلند و بامرامی داشت که می‌گفت آن ، دختر من است، حساب کار باید دستمان بیاید. ۱۳. اجازه ندهیم درباره ایشان های کیلویی و بی کیفیت و کم محتوا و صرفا بازاری نوشته و منتشر شود. به زودی شاهد سیل کتاب ها درباره ایشان خواهیم بود. به زودی خواهیم دید که حتی کسانی که ایشان را دو دقیقه هم درک نکرده اند، از خاطرات و شجاعت ها و کراماتی می‌گویند که با چشم خود دیده اند و یا یکی برای آنها گفته و تاکید کرده که تا زنده است به کسی نگوید!! کاش کنترل شود که هر کسی و به هر بهانه ای درباره ایشان کتاب ننویسد. ادامه دارد ...
خوب نگاه کنین👆 یک در سخت ترین شرایط هم می‌تونه اثر خودش را بذاره زیر خروارها بی مهری و فشار طاقت فرسا هم که باشه، می‌تونه اثرگذار باشه ذهن و روان و تصورات من و شما که از این دیوارها و آجرها سخت تر نیست هست؟ قطعا نه پس مطمئن باش اگر اهل مطالعه و کتاب باز باشی، به اثر مثبتی که میخوای می‌رسی. ضمنا شاید بتونن پا روی شخصیت نویسنده و کتابش بذارن تا لهش کنن و کسی اونو نبینه و فراموش بشه... آما ... همون فشارها در نهایت به نفع نویسنده و اثرش تمام میشه دیدم که میگم شک نکن فقط باید برای خدای کار کنی و مقاومت کنی همین بقیش با اوس کریم.
‏امام صادق علیه السلام می‌فرمایند : ‏⁧ ⁩ قيمت[ها] سبب بداخلاقى مى‌شود، امانتدارى را از ميان مى بَرَد ‏و انسان مسلمان را به ستوه مى آورد. ‏غَلاءُ السِّعرِ يُسيءُ الخُلُقَ، ويُذهِبُ الأَمانَةَ، ويُضجِرُ المَرءَ المُسلِمَ . الكافي : ج ۵ ص ۱۶۴ ح ۶
یکی بوی و یکی هم بوی تازه از چاپ درآمده! ✍ هر دو در تهِ مغز و احساس هر آدمی چنان اثر جذابی می‌گذارد که انسان دلش می‌خواهد او را بخورد بخورد نه یعنی که بِجَوَدَش تا خون بیاید نه یعنی ببلعدش جوری که بشود جزئی از خودش همان قدر که لب گذاشتن روی لپ‌های گوگولیِ نوزادان و مغز و روح و روان را از یک نفس عمیق پر کردن حال می‌دهد... به همان اندازه، چشم دوختن به ذره ذره کتاب نو و جذابی که تازه از چاپخانه زاده شده و به دستت رسیده.. هر دو به همان اندازه سر کِیفَت می‌آوَرَند البته بی دلیل هم نیست هر دو بسی رنج‌ها برده شده تا به قابِ نگاهِ مهربان‌مخاطبان برسند و چه لحظات مشقت‌آوری که آدمی را به فراموشی از خود و پیرامونش رساند تا وقتی فرزندش به دنیا آمد و جلوی چشمش خودنمایی کرد، دل آدمی غَنج برود از شیرین کلامی‌اش حالا چه فرزندش کودکی باشد از جنس تن و بدن و وجودش و چه کتابی باشد از جنس روح و روان و افکارش... شما را به لذت بوییدن و روئیدن و جوشیدن و خروش از صفحه صفحه کتابها در دعوت میکنم. جایی که گاهی حتی میشود با باباها و مامان‌های کتابها دَمی نشست و از لذت و مِهر و قهر و رنج این مسیر با آنها سخن گفت. 🔺 شما را به صفحه نشر حداد در نمایشگاه کتاب تهران به این آدرس دعوت میکنم: https://book.icfi.ir/book?size=12&exhibitorId=2325&page=1&searchType=advanced-search&publisher=%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D8%AF 🔺و اگر قدم رنجه کردید و تا نمایشگاه آمدید، پذیرای مِهر و توجه شماییم در غرفه نشر حداد: راهروی شماره ۹ غرفه ۱۷۵
🔹 جدیدا کتاب جدیدی نوشتم و در حال طی کردن مراحل پایانی مقدمات قبل از چاپ است که گفتم مقدمه‌اش را خدمتتان تقدیم کنم👇☺️ مقدمه تحول و تعالی در پرتو نهضت حسینی ✍ نویسنده: انسان هر چه در روزمرگی فروتر میرود، بیشتر دل و جانش میخواهد به نوعی از آن حالت فارغ شود. هیچ وقت انسان نتوانسته برای همیشه با روزمرگی خو بگیرد. بالاخره یک جایی به خودش آمده و دلش پرواز را خواسته و تلاش کرده که از پیله های اطرافش رها شود. اما یا نشده، یا شده، یا فکر کرده که شده اما از چاله ای درآمده و به چاهی سقوط کرده است. وقتی که نمیشود که نمیشود، زمانی است که انسان فقط تلاش میکند که پیله روزمرگی را بشکافد اما یادش می آید که هزار و یک ناز و نیاز دیگر دارد و توجیه و فرصتی برای رستن از آنها نیست، کم کم شل میکند و منصرف میشود و فقط هر از گاهی که دوباره یادش آمد، دست و پایی میزند. اما گاهی هم هست که موفق میشود. خودش را به دریای بیکران و الطاف لایزال نور مطلق متصل میکند. تا جایی که قدم به قدم بساط عشق خودش جور میشود. انگار یک کسی آن طرفِ پیله ایستاده بوده و فقط منتظر بوده که انسان از خودش درآید و سَرَکی به افلاک بکشد و دلش را وصل کند و روح و جانش را در مسیر قرار بدهد. خود را در مسیر قرار دادن همانا و دستت را بگیرند و ببرند تا منتهی الیه خوشبختی هم همانا. اما خدا نکند که انسان به چیزی چنگ بزند و از سر و کول آن بالا برود و فکر کند که وصل است اما ... نه این که وصل نیست. وصل شده اما به اسفل السافلینِ نفسش گرفتار شده و خیلی باید معجزه بشود که بداند که نداند که نداند و بخواهد دست خودش را بگیرد و از سیاهچالش بیرون بیاورد. این حداقل حالاتی است که برای تحول و تعالی انسان متصور است. چون هر تحولی سبب تعالی انسان نمیشود، باید ابتدا سسب المُسببّ تعالی را شناخت تا در پرتوی شناخت او اُفتد آنچه باید. مسئله نه چندان ساده و نه آنچنان پیچیده است. حرف ما این است: اساسا هیچ مخلوقی نمیتواند مُستقلا برای خودش نسخه نردبان صعود به آسمان را بپیچد. چرا که مخلوق است و محدود. و همین محدود بودن، یعنی اول دَعوا. کدام دعوا؟ همان که محدود، سقف درکش کوتاه است و نهایتا چارپایه ای میسازد تا دستش به سقفش برسد. اگر برسد. اما وقتی که این قطره، به دل دریا اُفتد، و دیگر ماهیت قطره بودن به لطف سعه اقیانوس از خُرد به کلان عالَم متصل شد، دستش در دست سفیران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام قرار گرفت، دنیا و عُقبایش را به خالقش سپرده و پله پله تا خدا میرود. از میان سُفرای الهی و حضرات معصومین، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام زودتر و راحت‌تر دست انسان را میگیرد و نجات میدهد. چنانچه که بفرموده؛ سفینه وجودی‌اش «أَوْسَعُ وفی لُجَجِ البحار أسْرَعُ» است. اوراق پیشِ رو، حاصل سخنرانی های سال 1390 در مساجد و هیئات دارالمومنین جهرم است که با همت جمعی از طلاب محترم، نوارهای آن پیاده سازی و ویراستاری شد. موضوعات این کتاب، در سه بخش و ده فصل و بالغ بر صد و پنجاه موضوع تنظیم شده است. موضوعاتی که هر کدام ظرفیت شرح و بسط بیشتر و کامل تر داشته و حتی هر فصل به تنهایی میتواند به یک یا چند کتاب مستقل تبدیل شود. پس از کتاب‌های «ماقبل الشهاده ۱و۲» «جهان بینی امام حسین» و کتاب «مولفه های بیداری اسلامی» و «اربعین حسینی» و کتاب «شرح خطبه منا» و رمان های «همه نوکرها» و «هادی فرز» و «سفرنامه کربلا» و «بهار خانوم» و «مممحمد۲» ، این دوازدهمین کتاب با محوریت آموزه های نهضت حسینی است و سه کتاب دیگر در حال تکمیل و آماده سازی می باشد. امید است که این قدم های کوچک به لطف و عنایت امام حسین علیه السلام متصل شود. و بگیرد دستمان را در دنیا و آخرت. و در لحظاتی که «يَومَ يَفِرُّ ٱلمَرءُ مِن أَخِيهِ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ وَصَحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ» 🌿نوکرِ نوکران آستان اباعبدالله الحسین؛ محمدرضا حدادپور جهرمی🌿 @Mohamadrezahadadpour