eitaa logo
محمدجواد قیاسی
127 دنبال‌کننده
182 عکس
55 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا رقیّه بنت الحسین نمی‌دونی بهشون چه حسّ خوبی دست می‌ده دخترا، وقتی که روو پای بابا سر بذارن حالا فکرش‌و بکن با صورتِ غرق به خون سر بابایی رو توو دامن دختر بذارن فکرش‌و بکن که اصلاً ندونی جنگ چیه به خودت بیای، ببینی توو‌ یه جنگ اسیر شدی مثل یه نهال سرمازده توو دست خزون ببینی همه‌ش سه‌سال سن داری امّا پیر شدی فکرش‌و بکن بابات گوشواره واسه‌ت بخره کلّی ذوق کنی و بعدش به آغوشت بکشه یهو بِت بگن بابات شهید شد و یه حرومی بیاد و گوشواره‌هات‌و از توو گوشت بکشه فکرش‌و بکن یه دشتِ پُرِ گل، جلو چشات داره بوته‌بوته می‌سوزه، توو چنگ آتیشه صورت من که جای بوسه‌های بابام بوده حالا با سیلی مردای غریبه سرخ می‌شه نمی‌‌دونی حالم‌و؛ هرچقدم که روزگار سر و صورت دوتایی‌مونو غرق گِل کنه من یه دختر یتیم‌ام که نشسته یه کمی با دیوار خاکیِ خرابه دردِ دل کنه @mohammad_javad_ghiasi
افتخار آفرینی دانشگاه علوم پزشکی لرستان در برگزاری جشنواره قرآن و عترت ستاد برگزاری جشنواره قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی لرستان، پس از برگزاری و جمع‌بندی بیست و هشتمین جشنواره قرآن و عترت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، حائز رتبه برتر شد. به گزارش مفدا، با اعلام مرکز قرآن و عترت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سه دانشگاه علوم پزشکی برتر با جمعیت زیر 20 هزار نفر، بعنوان دانشگاه‌های پیشتاز در برگزاری بیست و هشتمین جشنواره قرآن و عترت معرفی شدند. که دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی لرستان نیز به همراه دانشگاه‌های علوم پزشکی یزد و گلستان، در این رتبه‌بندی قرار گرفت. همچنین، با اهدای لوح‌تقدیر از طرف دکتر جواد باقری بیلندی رییس مرکز قرآن و عترت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، از محمدجواد قیاسی کارشناس مسئول مرکز قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی لرستان که مسئولیت دبیرخانه این جشنواره را نیز عهده‌دار بود، تجلیل به عمل آمد. متن این لوح تقدیر به شرح ذیل است: جناب آقای محمدجواد قیاسی کارشناس محترم قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی لرستان سعادتمند امتی است که آیات روحبخش و آسمانی قرآن کریم زمزمه‌ عاشقانه خانه دلهایشان شود و زندگی سراسر معنوی خود را با عطر آیات الهی تطهیر می‌کنند. خدمت در مسیر اعتلاء فرهنگ قرآن و عترت از بزرگترین توفیقاتی است که خداوند متعال به بندگان شایسته‌اش عنایت می‌کند به مصداق آیه‌ی شریفه‌ی "و من یشکر فانما یشکر لنفسه" و به شکرانه‌ی توفیق و به رسم ادب و ارادت، بسی شایسته است از تلاش‌های بی‌شائبه جنابعالی در برگزاری بیست و هشتمین جشنواره قرآن و عترت دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و نقش سازنده در راستانی تکریم ارباب رجوع، کمال تقدیر و تشکر را داشته باشیم. با امید به این که همواره توفیق، رفیق طریق سعادت، سیادت و سلامت شما باشد. جواد باقری رئیس مرکز قرآن و عترت @Lorestanmefda
هدایت شده از ایکنا لرستان
درخشش دانشگاه علوم پزشکی لرستان در جشنواره قرآن‌ و عترت وزارت بهداشت 🔹ادامه خبر در لینک زیر 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🌎https://iqna.ir/00HltW ✅ با ما همراه باشید 🌎https://eitaa.com/Lorestaiqna
روز شعر و ادب پارسی است؛ روز بزرگداشت شهریار... نخستين‌باری که شعر پا به زندگی‌ام گذاشت، مدام با خود می‌گفتم: می‌خواهم در آينده سروده‌هام به گونه‌ای باشند که‌ همه بگويند شهریار دیگری از بطن ادبیات متولد شده! خب شهريار را دوست داشتم بخاطر شیدایی بی‌آلایشی که در شعرهاش درک کرده بودم و حس همذات‌پنداری غیرقابل‌وصفی که نسبت به‌ش داشتم. از آن زمان تا حالا که دارم این حرف‌ها را می‌زنم، ده سال گذشته... در این ده سال، شاید هيچوقت شهریارانه شعر نسروده باشم، شاید هم سروده‌ام، نمی‌دانم... اما می‌دانم که بارها و بارها، طعم شهریارانه زیستن را چشیده‌ام، با چاشنیِ شیدایی. روزی گرفتار یک غربتِ لامکان بودم که همه‌جا باهام بود. اما به حضرت حافظ تفألی زدم و آمد که: چرا نه در پیِ عزم دیار خود باشم؟ چرا نه خاکِ سَرِ کوی یار خود باشم؟ غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم، به شهر خود رَوَم و شهریار خود باشم؟ :) نمی‌فهمیدمش... تا آن زمان، آن‌قدر در شهر و دیار خود مورد بی‌مهری قرار گرفته بودم که حتی در یکی از غزل‌هام آورده بودم که: چگونه لمس کند حس سرشناسی را کسی که مثل غریبه‌ست توی خانه‌ی خود؟ اما امروز، در روز بزرگداشت شهریار و به لطف خداوند شعر، نشان را به‌م دادند و صدایم زدند: استان لرستان! و بعینه دیدم که حرف‌های خواجه درست از آب در آمد؛ در واقع، از دو سال گذشته که به‌طور موقت به دیار خود برگشتم، شبانه‌روز عزم دیار خود داشتم و در نهایت شهریارِ خود شدم. فقط مانده خاک سر کوی یار خود شدن، که می‌گویند وطن واقعی همانجاست. و زندگی در هوای وطن، شیدایی آدم را تمام می‌کند. اکنون دیگر این یک بیت از یکی از غزل‌هام را، حالا که به قول استاد بهمنی خدا بیامرز 《تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام》زمزمه می‌کنم تا آن‌روز، که گفته: تو همدم غریبی و تنهاییِ منی در روزهای بی‌وطنم؛ صحبتی بکن :) اما یک‌سوال: وطن کجاست؟ شما می‌دانید وطن من کجاست؟! محمدجواد قیاسی ۲۷ شهریور ۱۴۰۳ - خرم‌آباد @mohammad_javad_ghiasi
هدایت شده از ایکنا لرستان
شهریاران غزل در لرستان معرفی شدند + عکس 🔹ادامه خبر در لینک زیر 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🌎https://iqna.ir/00HmIe ✅ با ما همراه باشید 🌎 https://eitaa.com/Lorestaiqna
خط خوش، یکی از چیزهایی‌ست که هرکی نداردش، حسرتش را می‌خورد. روزگاری می‌خواستم خوشنویسی نستعليق بیاموزم؛ استعدادش را داشتم اما جلوتر که رفتم، دیدم حوصله‌اش را نه! بنابراین دوام نیاوردم و تصمیم گرفتم بعنوان یک راه نیمه‌رفته و بازگشته به‌ش نگاه کنم. بعد پی بردم که علت این‌همه آرامش و این‌همه صبوریِ نهفته در سبک زندگی خوشنویس‌ها چیست. هریک، بارها می‌میرند و زنده می‌شوند تا بتوانند دست‌خط خوشی روی کاغذ بیاورند. اما باز آرام و صبورند. به بهانه‌ی یادآوری این خاطره، درود می‌فرستم به تمامی انسان‌هایی که به خط خوش می‌نویسند. اما بهانه‌ی اصلی این درود فرستادن، دوستی‌ست که در شخصیت، بسیار زلال، خونگرم، متین و مهربان است. و در خوشنویسی نیز، تا دلتان بخواهد حرفه‌ای! او کسی نیست جز که بخاطر دارم در شب عید غدیر، قبل از حضور مشترکمان در پخش زنده شبکه لرستان، دوبیت از اشعار علوی مرا گرفت و گفت حتما برایتان به خط نستعليق می‌نویسمش! و حالا هم نوشته و به من ناچیز هدیه کرده. از تو ممنونم سید... سعادت است برای یک شاعر اینکه استادی به قامت تو، ابیاتش را به این زیبایی کتابت کند. خدا تو را حفظ کند و به قلمت برکت بدهد. ❤️ @mohammad_javad_ghiasi
ویژه‌برنامه تلویزیونی با حضور: زمان: شنبه ۷ مهر ماه ۱۴۰۳ از ساعت ۱۴ پخش از شبکه قرآن و معارف سیما @mohammad_javad_ghiasi
31.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور و تلاوت در برنامه راه روشن شبکه قرآن و معارف سیما @mohammad_javad_ghiasi
16.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر و صدا: موسیقی: Alexander Shamaluev خوشا طلوع، خوشا چشم‌ باز کردن تو خوشا به خواهش مهتاب و ناز کردن تو خوشا به وقت اذان، بعد از آن، تماشای نماز خواندن و راز و نیاز کردن تو خوشا به تاختن و یاد دادنش به خودت و شادی و شعف از یکّه‌تاز کردن تو خوشا به حرص‌در‌آوردنت به این‌نیّت- که ذوق‌مرگ شد از اعتراض کردن تو خوشا مسابقه با تو؛ اگرچه حرفه‌ای‌ام، همیشه باختن و پیشتاز کردن تو خوشا به‌ فخر، مگر از خدا چه می‌خواهم بجز صلاحیت سرفراز کردن تو؟! @mohammad_javad_ghiasi
🍁 چیست این زندگی؟ که در بهترین روزهای جوانی‌، تا ازم برآمد، هرچه مطلب که فیلسوف‌ها و عالم‌ها راجع به ماهیتش گفته بودند را کنار هم قرار دادم و هیچوقت به‌ش پی نبردم! کدام جوانی؟ که تا چشم روی هم گذاشتم، از کنارم عبور کرد و نشناخت‌ مرا... که اگر خلافِ این بود، بایستی دست رفاقت به شانه‌ام می‌کشید و می‌گفت: 《نگران نباش، من هستم!》 اصلش نمی‌دانم او با من غریبه بوده یا من با او؟! چون یک‌بار هم با خود فکر نکرده‌ام که گاهی شاید لازم باشد از سر دوستی، دست‌های من شانه‌های جوانی‌ام را بفشارند. حالا که دیگر نه شانه‌ی نوازش‌خواهی برای استواری مانده و نه دست‌ پرتوانی برای تفقد؛ نه نیاز به شناخته‌شدنی هست و نه اقتضایی برای شناسیدن. اما شُکر که هنوز زنده‌ام و در شبی دود اندود، نفسای صبح را مشق می‌کنم... مشق می‌کنم، پاره می‌کنم... می‌نویسم، مچاله می‌کنم... تا بالاخره، مثالِ یک طفل دبستانی، بشود این ریه‌ها از هوای تازه‌ی انگیزه پر شوند و بتوان واژه‌ی 《امیدواری》را به درستی دیکته کرد. که این‌بار هم از سر یک قناعت نسبی، بگویم: شب تولد بیست و نه سالگی‌ام است. که شما هم بسنده کنید و یک‌بار دیگر به‌م بگویید: مبارک است! همین. :) @mohammad_javad_ghiasi