eitaa logo
آیه های چشمانت
451 دنبال‌کننده
46 عکس
3 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی آثار و اشعار محمدرضا کاکایی(شِفای اصفهانی) ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: @behesht_e_hashtom @sher_moaser
مشاهده در ایتا
دانلود
عید قربان بر همه شما همراهان عزیز و بزرگوار مبارک🌹🌹
هدایت شده از آیه های چشمانت
✔️با افتخار و احترام دعوتید... کانال رسمی اشعار و نوشته‌های @mohammadrezakakaei
هنگامه شور و نوبت شادی شد جانم، نفسم، محمد آبادی شد گل کرد به خانه امامت خورشید میلاد عزیز حضرت هادی شد @mohammadrezakakaei
🟢 در کانال اطلاع رسانی انجمن ادبی بهشت هشتم عضو شوید تا از کلیه خبرهای مربوط به این انجمن جهت حضور در جلسات فصلی مطلع شوید... با افتخار دعوتید به:🌹🙏 @behesht_e_hashtom https://eitaa.com/mohammadrezakakaei
تابنده تر از فروغ مهر و ماه است بر قامت شأن او زبان کوتاه است «لا حول ولا قوة الا بالله » بر جان و جهان ، علی ولی الله است @mohammadrezakakaei
تفسیر بلند سوره توحیدی بر جان و جهان هدایتی ، امیدی تو سوره آفتابی و ظهر غدیر بر دست نبی به عالمی تابیدی @mohammadrezakakaei
می کنم از باء «بسم الله» با نامت شروع ای که اسلام محمد شد ز اسلامت شروع ریخت بر خاک از می عشق ولایت قطره ای در ازل شدمستی ذرات از جامت شروع نقطه آغاز دین احمد مرسل توئی ای که آغاز تو پایان، ای که انجامت شروع آسمان از آن زمان که زادگاهت کعبه شد روز خود را می کند با صبح احرامت شروع ای که هر شب می دهد مهتاب بر خاکت سلام می کند هر صبحدم خورشید از بامت شروع زخم پشت زخم تیغ فتنه بر جانت خلید کربلا شد از شکاف فرق گلفامت شروع @mohammadrezakakaei
نگذار که لب ز روی لب بردارم پرده ز رخ سیاه شب بردارم نگذار طریق آبروداری را بگذارم و دست از ادب بردارم @mohammadrezakakaei
اگر چه کرب و بلائی بلا نمی بینم بجز به عشق دلی مبتلا نمی بینم به رسم مهر رسیدم سر قرار ای دوست کنون تمام توئی، کربلا نمی بینم چه حاجت است عزیزم به گفتن ارنی در این زمین که بغیر از تو را نمی بینم هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم بجز غریب غمت آشنا نمی بینم چه جای شکوه که در این بلای سخت و عظیم بغیر لطف و رضای خدا نمی بینم فرات هست در این دشت و جز لب خنجر به کام تشنه که آب بقا، نمی بینم چنان تمامی صحرا شده ز تو لبریز که هر چه دیده ام الاست، لا نمی بینم حسین نیست در این قصه، هر چه هست توئی که آنکه باشد و بوده است از الست توئی رسیده ایم به دشتی پر از بلا زینب رسیده ایم به آغاز ماجرا زینب در این زمین که علی یک زمان نماز گزارد سر برادرت از تن شود جدا زینب در این زمین پر از درد و داغ جانفرسا به حق پناه بر از کرب والبلا زینب در این زمین که به تیر سه شعبه خواهد رُست به حلق کوچک اصغر گل حنا زینب علی و جعفر و عباس و عون می گردند به راه حق طلبی یک به یک فدا زینب در این زمین که علمدار کاروان حسین فدا کند سر و دستان و چشم را زینب در این زمین که دَرَد گرگ جهل اکبر را شوی به غصه و اندوه مبتلا زینب صبور باش که در این زمین غربت خیز توئی سرآمد زنهای کربلا زینب تو از قبیله صبری عقیله العربی نشان شیر خدا، دخت مرتضی زینب پس از حسین امانت به روی شانه توست پس از حسینی توئی مرد ماجرا زینب رسان به گوش جهان نقل این حکایت را رسول کرببلا بانوی حیا زینب خدا خودش دل تنگ تو را صبور کند دو چشم خیس تو را چشمه سار نور کند @mohammadrezakakaei
امشب نصیب و قسمتم سهم خرابه است اندوه و درد و حسرتم سهم خرابه است بعد از نگاه نافذت در زیر سرپوش امشب تمام غربتم سهم خرابه است بابا منم ،طفل سه ساله ،دختر تو بگذار تا امشب بمانم در بر تو بگذار تا امشب در آغوش خرابه لختی گذارم ای پدر ، سر بر سر تو بگذار تا امشب کبوتر پر بگیرد عشق و جنون را باز هم از سر بگیرد بگذار تا امشب به شوق روی ماهت آتش به جان هر چه خشک و تر بگیرد بگذار تا امشب به شوق دیدنت باز با تو کند دختر ،حدیث عشق ،آغاز حتی نداند عمّه ،امشب پیش مائی بگذار تا در بین ما ن جا ماند این راز بابا سرت اینجاست آخر پیکرت کو سقای طفلان ماهتاب لشکرت کو آئینه ی روی نبی اکبر کجا رفت گهواره غارت شد ،علی اصغرت کو ابری است چشمانم ولی باران ندارد پاهایم از فرط دویدن جان ندارد خود خوب می دانی پدر درد دلم را درد یتیمی غیر غم درمان ندارد بابا غمت افسرد قلب کوچکم را زخم زبان آزرد قلب کوچکم را دشمن به دنبال سر از تن جدایت بر نیزه ها می برد قلب کوچکم را خار مغیلان شاهد رنج و غمم بود زخم زبان تازیانه، مرحمم بود از کربلا تا شام جای شانه ی تو درد و غم و اندوه عالم همدمم بود آزرده خاطر کرده غمها خاطرم را بی تو چگونه سر کنم تا صبح فردا دیگر دل من طاقت دوری ندارد ای کاش می بردی مرا با خود از اینجا جا مانده ام از لاله های داغ دیریست جز تو برای زخم جانم مرحمی نیست بعد از تو بابا ، اُف بر این دنیای فانی سهم من از بودن همین یک لحظه کافیست @mohammadrezakakaei
شرمسار از اینکه راهت را گرفتم آمدم با دلی غرق غم و اندوه و ماتم آمدم با امید بخشش و با آرزوی لطف دوست در حریم خیمه خوبان عالم آمدم از سپاه اشقیا دل کندم و با پای جان سوی جیش اشرف اولاد آدم آمدم گر چه دادم از کف فرصت ربیع عمر را بهر جبران خطای خود محرم آمدم ای شِفایی که حریم خیمه ات دارالشفاست با دلی مجروح غم دنبال مرهم آمدم رخنه شک نیست در آئینه ایمان من سوی مصباح تو با آیات محکم آمدم تا دعایم با شما گردد اجابت یا حسین ذره وش دنبال نور اسم اعظم آمدم تا پر و بالم شود گرمای صبح جلوه ات با دو چشم خیس تر از اشک شبنم آمدم وادی طور است زیر خیمه ات از این سبب پا برهنه با دلی لبریز از غم آمدم آمدم صیدت کنم در دام افتادم حسین دل بریدم، جان و دل را دست تو دادم حسین قطره ای بودم، به تو پیوستم و دریا شدم با شما خلوت نشین سایه طوبی شدم شد میسر نیک بختی با دعای مادرم عاقبت مشمول فیض حضرت زهرا شدم در گذار عمر چندین ساله ی خود یا حسین مرده ای بودم که با دست شما احیا شدم مادرم! مولا، مرا هر چند حّر نامیده بود تا که پیوستم به فرهنگ شما معنا شدم دستمال عشق تو زخم سرم را خوب کرد بین هفتاد و دو تا خورشید بی همتا شدم خاکبوس آستان پر ز مهرت گشتم و ذره سان بالانشین گنبد مینا شدم تا تو را دیدم هوایت در خیالم پا گرفت راه را بستم ولی مهر تو دستم را گرفت @mohammadrezakakaei
سلام دوستان عزیز محرم‌تون پر از رزق اشک و نوکری ۱.ممنون میشم اگه پیام تبلیغ کتاب رو توی صفحات شخصی خودتون و کانال‌‌ها و گروه‌هایی که عضو هستید منتشر کنید. ۲.برای دریافت اشعار و مطالب محرمی کانال حقیر رو دنبال کنید. با توجه به این که اکثر موارد ارسالی در کانال به صورت تولید محتوا هست، قول میدم اگه سر بزنید دست خالی برنگردید. اجرتون با اباعبدالله الحسین علیه‌السلام. یاعلی، ارادتمند شما https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi @mohammadrezakakaei
مکن ز شرم برادر به زیر پَر سر را قبول کن دو گل پاک باغ خواهر را دو باغ سوره یاسین دو باغ سوره کوثر دو باغ گل ز گلستان دختر حیدر دو نوجوان برومند از تبار علی دو آفتاب، دو قرص قمر دو صبح جلی دو شیر بچه ز اولاد جعفر طیار کمر به یاریت ای نور بسته اند این بار مرا رهان ز غم و غصه و پریشانی قبول کن؛ که ندارم جز این دو، قربانی دو نوجوان که فرستاده است عبدالله برای یاریت ای زاده ی ولی الله * * * * * * * * * * * * * * * بجز هوای رسیدن به کارزار ندارند برای کشته شدن هر دو گل قرار ندارند برای زنده شدن جان تازه می خواهند برای رفتن میدان اجازه می خواهند حسین با گل لبخند رو به خواهر کرد به اشک، گونه پر خاک را معطر کرد چو اذن، حضرت خواهر ز شهریار گرفت میان لحظه طوفان دلش قرار گرفت دو نوجوان نه، دو سرباز نه دو شیرنر دو احمدی به مرام و دو صولتی حیدر فقط نه از قدشان مجد و سروری می ریخت رجز رجز ز صداشان پیمبری می ریخت چو برگ ریز خزان عرصه غرق در تن شد تمام دشت بلا پر ز زخم آهن شد هوای ترس پراکند سیل دشمن را سپاه عجز بهم ریخت خیل دشمن را نگاه خواهر خورشید محو میدان شد زمان زمان فراق و زمان باران شد ز کارزار دو سرو دلاور آوردند دو لاله پیکر در خون شناور آوردند دلش شکست و دو چشمش هوای باران کرد نگاه غرق غمش را ز دوست پنهان کرد دلش اگر چه پر از درد و داغ شد خواهر به امر عشق علمدار باغ شد خواهر @mohammadrezakakaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون رویم از درگه لطف تو جای دیگری خدمتت بخشیده عمری آبرو ما را حسین(ع) @mohammadrezakakaei
◀ آیه های چشمانت، کانالی است برای همه سلایق 📚 خوشحال میشم اونو دنبال کنی 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اول بخون بعد اگر دوست داشتی ازش حمایت کن 👇👇👇👇👇 @mohammadrezakakaei ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @mohammadrezakakaei
ای عمو پاشو که نور چشم زهرا آمده آخرین سرباز اردویت به اینجا آمده آمده با سیل اشکش بوسه بارانت کند آمده از چشمهای هرزه پنهانت کند آمده تا مثل قاسم یاورت باشد حسین از برادر یادگاری دیگرت باشد حسین داغ پشت داغ آمد، عمه زینب پیر شد تو که افتادی زمین یکباره دشمن شیر شد تو که افتادی ز صدر زین حرم را غم گرفت سینه ی طفلان غربت دیده را ماتم گرفت با تو می خواهم عمو جان لحظه پرواز را دست بردار و دعا کن آخرین سرباز را چشم واکن نوگل باغ برادر را ببین شیر سرباز حسن، فرزند حیدر را ببین آمده تا پای جان خود تو را یاری کند از تن صد چاک گلگونت پرستاری کند آمده تا یوسف زهرا بماند در زمین آمده دست خدا ماند درون آستین آمده بین هزاران گرگ، کنعانی کند موج پشت موج در این عرصه طوفانی کند آمده بازد در این بیعت قمار دست را تا بیابد بین هر چه نیست، آنچه هست را آمده تا در منایت جان و سر قربان کند آنچه فرمائید عبدالله کوچک آن کند آمده پیدا کند با تو تمام خویش را آمده یاری کند آقا! امام خویش را نقد جان بر کف نهاده تا تورا آرد به دست آمده تا یاورت باشد عمو! حتی به دست ای عمو جان لحظه ای دریاب عبدالله را پاک کن از چهره اش گرد ملال و آه را گر چه چون اصغر گلویش بوسه گاه تیر شد عشقبازی در وجود نازکش تفسیر شد @mohammadrezakakaei
سعی بین صفا و مروه کجا،اربعین و مشایه تا حرمت حج مقبول و سعی مشکور است، طوف شش گوشه ضریح غمت @mohammadrezakakaei
به باغ سوره چشم آیه حَسَن داری کلام نور در آئینه سخن داری تو شاه دُّر یتیم برادرم حسنی تو تازه سرو جوان بهار این چمنی تو یادگار عزیز برادرم هستی به باغ حُسن حَسَن دیگر اکبرم هستی اگر چه باور احلی من العسل داری شراب شور به پیمانه از ازل داری اگر چه شیر نر آل هاشمی قاسم کرم تبار و مسمی به قاسمی قاسم اگر چه همچو حَسَن مرد روز میدانی برای اهل زیان سیل موج طوفانی اگر چه زاده فرزند مرتضی هستی حسن تبارترین نام کربلا هستی نمی توانمت ای سرو، اذن میدان را پس از تو چشم تر مادری پریشان را نمی توانمت ای ماه سیزده ساله نمی توانمت ای گونه باغ آلاله نمی توانمت ای سرو سرفراز بلند نمی توانمت ای صبح، بعد تو لبخند چرا مدام بر این جان خسته می تازی بگو چگونه کنم قلب خویش را راضی خزان چگونه ببیند بهار باغت را بگو چگونه ببیند حسین داغت را توئی که هست به قامت قیامتت قاسم توئی که نیست زره حد قامتت قاسم بگو چگونه ببیند بلا چشیدن تو ز ضرب سُم ستم، موج قد کشیدن تو بلا کشیده ترین سرو کربلائی تو شکسته آینه ی کرب والبلائی تو @mohammadrezakakaei
سوزانده کام خشک تو جان رباب را اشکت خراب کرده جهان حباب را ای غنچه محمدی گلشن حسین نشکن به بغض، شیشه اشک گلاب را بر ساحل فرات عطش دست و پا نزن سوزی نمانده است لب مشک آب را ششماهه ام بیا و پدر را وداع کن محکم بزن برای رسیدن، رکاب را شیری نمانده است مرا، تا به لطف آن شیرین کنم به کام لبت شهد خواب را آنان که کرده اند ز تو آب را دریغ از یاد برده اند حساب و کتاب را لا لا لا لا لا لا گل لب تشنه ام علی برده است بی قراریت از سینه تاب را آرام گیر بغض مرا بیشتر نکن دامن مزن به جان، عطش التهاب را باید روی که خون تو سازد امیدوار چشمان مانده بر در یوم الحساب را باید روی که حرمله بنشاندم علی تا روز حشر بر لب دل، داغ آب را از دور خیره ام به خیالت که ناگهان غم می دمد درون رگم اضطراب را قنداقه تو است به کف یا گرفته است خورشید روی دست رگ ماهتاب را خاموشی آنچنان که تو گوئی نشانده است دستی به مهر آتش جان کباب را گوشم تمام! تا ز گلوی تو بشنوم فریاد سرخ حنجره های جواب را رفتی میان حادثه تنها گذاشتی با درد و داغ و غصه و حسرت رباب را رفتی و نیستی که ببینی به قتلگاه عریان و پاره پاره تن آفتاب را برخیز باز غنچه شیرین باغ باش کم کن به خنده تلخی حال خراب را @mohammadrezakakaei
دریای عمیق باورم می خوانند آئینه نمای حیدرم می خوانند سرباز حسینم و در اردوی عطش ششماهه علی اصغرم می خوانند @mohammadrezakakaei
از روزی که شدم غلامت، عباس ششدانگ دلم خورد به نامت عباس هر وقت که آب می خورم از ته دل می سوزم و می دهم سلامت عباس @mohammadrezakakaei
با آنکه رسید ساحل شط پایت برهم زد خواب آب را غوغایت از آب گذشتی و به لبهای فرات تا محشر ماند حسرت لبهایت @mohammadrezakakaei
علمدار شه بطحاست عباس امید تشنگان،سقاست عباس ندارد دست،اما در دوعالم کلید حل مشکلهاست عباس @mohammadrezakakaei
آمیخت ترنج و ترمه و کاشی را آبی ، قرمز ، طلائی و ماشی را نقاش لبت کنار سقاخانه باران شد و آفرید نقاشی را @mohammadrezakakaei