#نورِهدایت 🌟•••
⇩
⇩
⇩
#سجده_دل را خالی میکند...ツ
#بطری⌛️ وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه #خم شود خالی تر میشود، اگر کاملا رو به زمین گرفته شود، سریع تر #خالی میشود.
#دل♡ آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از #غم از غصه🙁
#قرآن📖 میگوید:
هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها
خم شو و به #خاک بیفت🙇🏻♂
وَكُن مِّنَ السَّاجِدِین.
#سجده کن ذکر خدا بگو; این موجب میشود تو خالی شوی تخلیه شوی، سبک شوی؛
این #نسخهای است که خداوند برای #پیامبرش پیچیده است:
📖وَلَقَدْ نَعْلَمُ.
ما قطعا میدانیم #اطلاع داریم، دلت میگیرد؛
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ و َكُن مِّنَ السَّاجِدِینَ
سر به سجده بگذار و خدا را
#تسبیح کن.
📚سوره ی حجر: آيه ٩٨
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#خاطره_آخرین_پرواز
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
#قسمت_اول
در یکی از روزهای گرم #شهریور سال ۱۳۵۹ و فصل برداشت #انگور در دشت ضیاء آباد #قزوین، #شهید_حسین_لشکری سرگرم کمک به پدرش بود که #ناگهان از پایگاه #هوایی_دزفول تلگرام مهم و #فوری به دست او رسید که با خواندن متن آن #اطلاع یافت که #نیروی_هوایی او را احضار کرده است.
با این وصف با #همسرش در #تهران تماس گرفت. جریان #تلگراف را به آگاهی او رساند. در این #تلگراف تصریح شده بود که بر اثر شدت #حملات_عراق به مناطق مرزی #جنوب و #غرب کشور، پایگاه #دزفول به حالت آماده باش کامل درآمده است.
حسین بلافاصله به #تهران بازگشت و از همسرش خواست نظر به اینکه #هوای_دزفول بسیار گرم است و فرزندشان #علی_اکبر چهار ماه سن دارد، شایسته است برای مدتی در #تهران در کنار خانواده اش بماند.
#همسرش از او خواست هرگاه اوضاع #مساعد شد، آن ها را به #دزفول منتقل نماید.
#حسین گفت: به امید خدا #ظرف_۱۵ روز آینده به #تهران برمی گردم!
اما گویا به #حسین الهام شده بود که تا #سالیان_دراز آن ها را نبیند.
به ذهن او رسید به #همسرش وصیت کند، به چهره #همسر جوانش که فقط یک سال و چهارماه از زندگی #مشترکشان گذشته بود خیره شد. اما پس از توکل به #خداوند قادر متعال کمی مکث کرد و گفت: دوست دارم اگر هر زمان #اتفاقی برای من افتاد، مسئله را #شجاعانه تحمل کنید!
بی درنگ #اشک از چشمانش #همسرش جاری شد و #حسین یک بار دیگر به سراغ #علی_اکبر رفت و او را بوسید و سعی کرد #چهره_معصوم او را برای همیشه به خاطر بسپارد!
#ادامه_دارد
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀