eitaa logo
محکمات
337 دنبال‌کننده
439 عکس
159 ویدیو
28 فایل
🔺نکات ناب از منظومه معارف اسلامی به انتخاب حجه‌الاسلام حریزاوی 🔺ارتباط با مدیر کانال @ADMIN_Harizavi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بینشکده علم دینی
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰ما بخواهیم یاد بگیریم قرآن را، باید چه بکنیم؟ این مسائل به آن معنا تعلیم و تعلمی نیست.‏ ‏‏ما وقتی بخواهیم قرآن را نگاه کنیم و همین تفاسیری که متعارف است نگاه کنیم، بعضیشان به این معانی اشاره دارند؛ همین تعلیم و تعلم با کر و کورهاست. قرآن همه مسائل را دارد؛ لکن آن کسی که ادراک می کند ((انَّما یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطِبَ بِهِ)) است. قرآن را آنکه مخاطبش است می فهمد؛ و معلوم است آن کسی که «مَن خُوطِبَ بِهِ» است و قرآن را می فهمد، آن مرتبه ای از قرآن است که:‏‏ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الامِینُ ‏‏، «نَزَلَ عَلی قَلبِهِ» این را غیر از خود او نمی تواند مشاهده کند. قضیه، قضیه ادراک عقلی نیست، قدم نیست، قضیه است، آن هم «». مشاهده با چشم نیست، مشاهده با نیست، مشاهده با عقل نیست، با قلب نیست. آن قلبی که قلب عالم است، قلب نبی، مشاهده با اوست ، دریافته، لکن نمی تواند بیان کند؛ مگر در لفافه امثله و الفاظ، به یک آدمی که کور است چطور شما می توانید بفهمانید که نور چیست؟ با چه زبانی، با چه حرفی؟ جز این است که می گویی نور یک چیزی است که روشن می کند؟ آدمی که ندیده است نور را، چطور آن کسی که نور را دیده می تواند به او افهام کند؟ جز اینکه عقده در لسانش هست؛ و این عقده برای این است که طرف، عقده در گوشش است؛ آن عقده ای که در لسان ‏انبیا بود، پیغمبر اکرم عقده اش از همه بیشتر بود، برای اینکه آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود، برای چه کسی بیان بکند، مگر آنکه رسیده باشد به مقام ‌تامه. شاید یکی از معانی ((ما اوذِیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اوذیتُ)) -اگر وارد شده باشد از رسول الله- این باشد که یک آدمی که آنچه را باید برساند نتواند برساند؛ آنکه کسی را نیابد که به او آنچه یافته بگوید، تاثر دارد. خصوصاً آنچه که او یافته بود، فوق همه آنها بود که سایرین یافته بودند؛ و کسی که یافته است اموری را و میل دارد همه بیابند، و نتواند برساند، تاثرش چقدر است؟ جز مجهولات چیزی نیست.‏ 🔰العِلمُ هُوَ الحِجَابُ الاکبَرُ ؛ یک حجاب بزرگ همین علم است؛ سرگرم می کند انسان را به همین مفاهیم کلیه عقلیه، و از راه بازش می دارد.‏ ‏‏حجاب است برای اولیا؛ و هر چه علم زیادتر بشود، حجاب غلیظتر می شود. عُلقه انسان به همان علمی که دارد است که گاهی هم عالم خیال می کند همه اش همین است. انسان از باب اینکه خودخواه هست، مگر اینکه از این جلد بیرون برود، هر علمی را که یافته است، ادراک کرده و خوانده، همه کمالات را منحصر به آن می داند. فقیه خیال می کند غیر فقه چیز دیگر نیست در عالم؛ عارف هم خیال می کند غیر عرفان چیزی نیست؛ فیلسوف هم خیال می کند غیر فلسفه چیزی نیست؛ مهندس هم خیال می کند غیر هندسه چیزی نیست. حالا یا علم را فقط عبارت از آن ‏می دانند که با مشاهده و با تجربه و این ها باشد، این را علم می دانند، ما بقی را دیگر علم نمی دانند. این حجاب بزرگی است برای همه.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
هدایت شده از بینشکده علم دینی
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰حجابهای زیادی هست که غلیظتر از همه، همین *حجاب علم* است؛ یعنی آنچه باید با آن راه را پیدا کند، همان مانع بشود؛ علمی که باید انسان را هدایت کند، مانع از هدایت بشود؛ و علمهای رسمی همه همین طورند که انسان را از آنچه باید باشد، محجوب می کنند؛ خودخواهی می آورند.‏ ‏‏وقتی علم در یک *قلب غیر مهذب* وارد بشود، انسان را به عقب می برد. هر چه انباشته تر باشد، مصائبش زیادتر است. وقتی یک زمین شوره زار یا سنگلاخ باشد، هر چه تخم در آن بکارند نتیجه نمی دهد. یک زمین شوره زار، قلب محجوب، غیر مهذب، قلبی که از اسم خدا هم می ترسد، بی حاصل است. بعضیها از مسائل فلسفی- با اینکه فلسفه یک علم رسمی است- چنان رم می کنند که خیال می کنند یک ماری است. فیلسوف هم از عرفان آن طور رم می کند. عارف هم همین طور است، تا بالاتر ...‏ 🔰‏‏همه علوم رسمی «سر به سر قیل است و قال».‏‎ و من نمی دانم ما کی می توانیم لا اقل آن طور خودمان را مهذب کنیم که این علوم رسمی خیلی مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان نشود، از ذکر الله مانعمان نشود. این هم خودش یک مساله ای است. اشتغال به علم، اسباب این نشود که از خدا غافل بشویم؛ اشتغال به علم، اسباب این نشود که یک غرور پیدا بشود که ما را از مبدا کمال دور کند. این غروری که در ملاها هست، چه آنهایی که علوم مادی و طبیعی دارند و چه آنهایی که علوم شرعی دارند یا علوم عقلی دارند. این، اگر قلب مهذب نباشد، یک غروری می آورد؛ همان غروری که انسان را از خدا به کلی بازمی دارد.‏ ‏‏وقتی مشغول مطالعه است، غرق در مطالعه است، وقتی مشغول نماز است، پیشِ نماز نیست. یکی از دوستان ما بود- خدا رحمتش کند- می گفت که: یادم نیست بگذار بایستم نماز، یادم بیاید. کانّه انسان وقتی وارد می شود به نماز، توی نماز نیست، اصلًا به خدا توجه ندارد، قلبش آنجا نیست، قلبش جای دیگر است؛ شاید فکر این باشد که مساله علمی را حل کند. این علمی که مقدمه برای رسیدن به مقصود است، انسان را از مقصود بازدارد. علم شرعی است، علم تفسیر است، علم توحید است، لکن در قلب غیر مهیا، غیر مهذب، علم توحید هم یک غل و بندی است که نمی گذارد، مانع می شود، علوم شرعی هم همین طورند، این ها همه وسیله اند. 🔰علوم شرعی، مسائل شرعیه یک وسایلی هستند، آنها وسایل عمل هستند، عمل هم وسیله است. همه برای یک مقصدند، همه برای اینند که بیدار بشود این نفس، از این حجابهایی که همه برای ما ظلمانی است، از این ظلمتها بیرون برود، بعد برسد به *حجابهای نورانی* . مثل اینکه چنین تعبیری هست که:‏‏ ‏‏((انَّ لله سَبعینَ الفَ حِجابٍ مِن نُورٍ))، یعنی همانا برای خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است؛ همین طور نه فقط «مِن ظُلُماتٍ»، بلکه آنها هم که نور هستند، باز حجاب هستند. ما هنوز از حجابهای ظلمانی بیرون نرفته ایم، ما توی حجابها می لولیم و تا آخر هم معلوم نیست چه خواهد شد؟! 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
هدایت شده از بینشکده علم دینی
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰حب دنیا، مبدا همه چیز است :((حُبُّ الدُّنیا رَاسُ کُلِّ خَطیئَةٍ)).‏‎ مبدا‏ همه خطایا همین است. حب دنیا، گاهی وقتها انسان را به آنجا می رساند که اگر موحد هم هست، لکن اگر اعتقادش باشد که خدا از او دنیا را گرفته، در قلبش کدورتی حاصل می شود، یک بغضی حاصل می شود.‏ ‏‏گفته شده است آن آخری که انسان می خواهد ارتحال کند از این عالم، می آیند شیاطینی که می خواهند نگذارند این آدم، موحد از این عالم بیرون برود، می آورند جلوی رویش چیزهایی را که دوست دارد. طلبه مثلًا کتاب دوست دارد، کتابش را می آورند می گویند که ما آتش می زنیم، برگرد از این عقیده ای که داری و الّا این ها را آتش می زنیم. آنکه علاقه به فرزند دارد، آنکه علاقه به چیز دیگر دارد همین طور است.‏ ‏‏خیال نکنید که اهل دنیا عبارت از آنهایند که مثلًا کاخ ‏‎دارند؛ ممکن است یک نفر خیلی هم کاخ داشته باشد، اهل دنیا نباشد، یک طلبه ای یک کتاب داشته باشد، اهل دنیا باشد، علاقه داشته باشد. میزان است؛ میزان دنیا، آن علایقی است که انسان به این اشیاء دارد؛ و این علایق ممکن است آن دم آخر که انسان ببیند دارد از علایقش جدا می شود، دشمنی بیاورد با خدا؛ دشمن خدا بشود و از این عالم برود.‏ 🔰علایق را باید کم بکنیم؛ علاقه ها باید کم بشود ، طبیعتاً ما از اینجا می رویم؛ و علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم، فرقی به حال ما نمی کند. شما فرض کنید که علاقه داشته باشید به این کتابتان یا نداشته باشید، کتاب مال شماست؛ از آن هم استفاده می کنید. علاقه ‏داشته باشید به این خانه یا نداشته باشید، این خانه مال شماست، استفاده هم می کنید. علاقه را کم کنید، علاقه را تا می توانید از بین ببرید. آنکه انسان را گرفتار می کند، این علاقه ای است که انسان دارد، آن هم از است، مبدا همان حبّ نفس است. ، ، ، یک دردی است که انسان را به هلاکت می رساند.‏ ‏‏حبّ مسند، حبّ مسجد، همه این ها دنیاست، علایق دنیاست؛ حجابهایی است که «بَعضُها فَوقَ بَعضٍ». دائم ننشینیم و بگوییم آنهایی که دارای کذا و کذا هستند چنین و چنانند. ببینید خودتان در آن حدی که هستید چطورید؛ علاقه شما به آن چیزی که دارید چقدر قوّت دارد، و روی این علاقه هست شما به او ایراد می گیرید.‏ 🔰اگر این حبّ نفس و خودخواهی نباشد، انسان از دیگران عیب نمی گیرد . این عیب گیریهایی که بعضی از ما نسبت به دیگران می کنیم، همه اش برای این است که ما خودمان را- برای آن حبّ نفسی که داریم- خیلی مهذب و صحیح و آدم کامل می دانیم و دیگران را معیوب می دانیم و به عیبشان ایراد می گیریم. ما که داریم در جامعه نمایش می دهیم که ما برای خدا درس می خوانیم، درس شریعت می خوانیم، چون درس شریعت می خوانیم، پس از جند الله هستیم و اسم خودمان را جند الله گذاشته ایم، *ما آن طوری که ظواهرمان هست، هستیم؟* همین مقدارِ خیلی نازل، که این ظواهر با باطن همگام باشند، نه منافی باشند، ظاهر یک جور و باطن یک جور. مگر نفاق غیر از این است؟‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
هدایت شده از بینشکده علم دینی
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اینکه خیال کردند که این علوم معنوی، مردم را از فعالیت بازمی دارند، این اشتباه است؛ همان آدمی که این علوم معنوی را به مردم یاد می داد و کسی هم مثل او بعد از رسول الله حقایق را نمی دانست، همان روزی که با او بیعت کردند- به حسب تاریخ- کلنگش را برداشت، رفت سراغ فعالیتش، منافات با هم ندارد. اینهایی که به خیال خودشان از دعا و ذکر و امثال این ها مردم را پرهیز می دهند که بچسبند این مردم به دنیا، این ها هم نمی دانند قصه چیست، این ها نمی دانند که همین دعا و همین چیزها آدم را می سازد، به طوری که با دنیا هم آن طوری که باید با آن رفتار کند، می کند.‏ #‏‏عدل را همین انبیایی که همه مصائب برای آنها بود و اهل ذکر و فکر و همه چیز بودند، در دنیا اقامه کردند، به ضد ستمگرها قیام کردند؛ همان - سلام الله علیه- قیام کرد که دعای یوم العرفه اش را می بینید چیست. همان دعاها مبدا این طور مسائل می شود، همان توجهات به خدا. این ادعیه انسان را متوجه می کند به . اگر انسان درست بخواند، همان توجه به مبدا غیبی موجب این می شود که انسان علایقش به خودش کم بشود؛ و این نه مانع از فعالیت است؛ خیر، این فعالیت هم می آورد، لکن فعالیت برای خودش نیست. می فهمد که باید فعالیت کند برای بندگان خدا؛ خدمت به خداست.‏ 🔰‏‏اینهایی که از کتب ادعیه انتقاد می کنند، برای این است که نمی دانند، جاهلند، بیچاره اند؛ نمی دانند که این کتب ادعیه چطور انسان می سازد.‏ ‏‏این دعاهایی که از ائمه ما وارد شده است، مثل ، مثل ، ‌حضرت‌سیدالشهدا- سلام الله علیه- ، این ها چطور انسان درست می کنند. همان که آن دعای شعبانیه را می خواند، شمشیر‏ هم می کشد. در روایت است که همه ائمه دعای شعبانیه می خواندند.‏ ‏‏من ندیدم که در سایر ادعیه که این طور تعبیر شده باشد که همه ائمه می خواندند. همان که این دعای شعبانیه را می خواند، همان شمشیر می کِشد و با کفار جنگ می کند. این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می برد؛ وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، یک انسانی می شود که برای خدا کار می کند؛ کار می کند اما برای خدا، شمشیر می زند برای خدا، مقاتله می کند برای خدا، قیامش برای خداست. نه این است که ادعیه بازمی دارد انسان را از اینهایی که آن آقایان می گویند. آنها همه آمالشان همین جاست. هر چه ماورای اینجا باشد ذهنیات است در نظر آقایان، و یک وقت هم به آن می رسند که ببینند آنها عینیات بوده، این ها ذهنیات است. همین ادعیه و همین خطبه ها، و همین نهج البلاغه و همین مفاتیح الجنان و همین کتابهایی که ادعیه هستند، این ها همه کمک انسانند، در اینکه انسان را آدم کنند.‏ 🔰‏‏وقتی یک انسانی آدم شد، به همه این مسائل عمل می کند، زراعت هم می کند، لکن زراعتی که برای خداست؛ جنگ هم می کند. همه این جنگهایی که در مقابل کفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحید و از این دعاخوانها بوده است. آنهایی که در رکاب رسول خدا، در رکاب امیر المومنین بودند، اکثراً اهل این جور عبادات زیاد بودند. خود حضرت امیر در بحبوحه جنگ ایستاده بود، نماز می خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را می خواند. قتال هم می کرد، نماز هم می خواند. وقتی هم در همان بحبوحه جنگ از او یک مطلبی را پرسیدند، ایستاد توحید برایشان ‏گفت. یک کسی گفت که آخر در این وقت، فرمود- به حسب نقل- ما برای این جنگ می کنیم،‏‎ جنگمان برای دنیا نیست، نمی خواهیم با معاویه جنگ کنیم تا شام را بگیریم. شام و عراق را پیغمبر و امیر نمی خواستند. آنها می خواستند این ها را آدم کنند، می خواستند جان مردم را از دست مستکبرین رهایی ببخشند. این ها هم همانها بودند که اصحاب دعا بودند. همین دعای کمیل را که از حضرت امیر وارد شده ببینید، همین آدمِ کمیل بخوان، شمشیر بزن است.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
هدایت شده از بینشکده علم دینی
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰از صحبتهای سابق یک مطلب دیگر هم استفاده می شود؛ و آن اینکه این بای  بای سببیت، آن طور که اهل ادب می گویند نیست. اصلًا ، به معنای سببیت و مسببیت نیست، به معنای علیت و معلولیت هم نیست. بهترین تعبیرش همان است که در قرآن واقع شده است که گاهی آن را به :‏‏ ((هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ)) ‏‏؛‏‎ و گاهی ((تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ)) تعبیر کرده است؛ و این غیر از قضیه سببیت و مسببیت است، که در سببیت و مسببیت، یک تمایلی که در ذات حق تعالی با موجودات، مفروض است که مقتضی ذات باریتعالی نیست. 🔰از این جهت یا باید سببیت را یک معنای توسعه داری حساب بکنیم که تجلی و ظهور را هم شامل بشود، یا در اینجا بگوییم که با، بای سببیت نیست. بگوییم: «بِاسمِ الله» کذا، یعنی بِظُهُورِهِ کذا، بِتَجلّیهِ کذا. یا بگوییم: الحَمدُ «بِاسمِ الله»، نه از باب اینکه حمد مسبب است اسم؛ و تعبیر به سببیت و تعبیر به علیت هم من یادم نیست که در کتاب و سنت واقع شده باشد. این یک تعبیر فلسفی است که در لسان فلاسفه واقع شده. من در کتاب و سنت یادم نیست که علیت و سببیت به این معنا آمده باشد؛ بلکه به معنای خلق و ظهور و تجلی است، این تعبیرات است. یک جهت دیگری هم که هست و یک روایتی هم در مورد آن هست؛ قضیه نقطه «تحت الباء» است؛ 🔰اما حالا این روایت چطور، آیا وارد شده باشد یا نه، شاید شواهد هم بر این باشد که چنین چیزی وارد نشده؛ لکن روایتی هست از حضرت امیر- سلام الله علیه- که:‏‏ انَا النُّقطَةُ الَّتی تَحتَ الباءِ . اگر این وارد شده باشد، تعبیرش این است که «باء» به معنای ظهور مطلق است ، تعین اول، عبارت از مقام ولایت است. ممکن است مقصود امیر- علیه السلام- این معنا باشد که مقام ولایت، به معنای واقعی ولایت، ولایت کلی، این تعین اول است. اسم، تجلی مطلق است؛ اولین تعین، ولایت احمدی علوی است؛ و اگر هم وارد نشده باشد، مسئله این طور هست که تجلی مطلق، تعین اولش عبارت از مرتبه اعلای وجود است، که مرتبه ولایت مطلقه باشد.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini