eitaa logo
اشعار محسن درویش هرندی
239 دنبال‌کننده
56 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اشعار محسن درویش هرندی
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم من از انتظار نفرت دارد از گردش روزگار نفرت دارد خرداد پدر رفت و نیامد دیگر تقویم من از بهار نفرت دارد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
تا فاصله ای بين دو دریا افتاد آتش به دل سوره ی طاها افتاد می خواست به توحید گزندی نرسد کوثر که در این واقعه از پا افتاد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بعدازرسول آنچه که باور نبود شد آتش گرفت هستی او سوخت دود شد پهنای آسمان به خودش رنگ غم گرفت وقتی که یاس خانه ی حیدر کبود شد دست پلید شب زد وآیینه راشکست نسبت به جایگاه علی تا حسود شد درپیش چشم کودک خود بضعه النبی افتاد  بر زمین  و قیامش  قعود  شد زهرا میان کوچه علی را رها نکرد قنفذ رسید و آنچه که باور نبود شد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
منم شمعی که از جان دادن پروانه می لرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه می لرزد دل دریا نه تنها از غم مهتاب آشوب است که حتی در صدف هم گوهریکدانه می لرزد از آن روزی که سوی خانه ام دشمن هجوم آورد تن طفلان من از دیدن بیگانه می لرزد پریشان است موی کودکانت فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دست شانه می لرزد چه آمد بر سراین خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
چه آمد بر سر این بیت بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
ازواژه ی عشق هیچ حرفی سرنیست از هم نفسی در این جهان خوشترنیست مردند یکی از آن دو مرغ عاشق در کنج قفس پرنده ای دیگر نیست https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
من ماندم و راه چاره پیدا کردن هر نیمه ی شب ستاره پیدا کردن اینگونه که در خیال تو گم شده ام سخت است مرا دوباره پیدا کردن https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
از هرنفسی که می رود، دلگیرم آنقدر که از زندگی خود، سیرم از پیکرمن نمانده غیراز آهی این است که در آینه بی تصویرم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
در موسم سرد، آسیابان دق کرد با چهره ی زرد، آسیابان دق کرد آن لحظه که چرخ آسیابش خوابید از شدت درد، آسیابان دق کرد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
برپای سرو تا تبر آمد شکسته شد قدش  بلند در نظر آمد شکسته شد کرب وبلا زمین بلاهاست هر دلی در این دیار و بوم وبر آمدشکسته شد از داغ پاسدار حرم چشمه ها گریست حتی ز کوه ناله بر آمد شکسته شد شق القمر ادامه ی محراب کوفه بود در دشت نینوا قمر آمد شکسته شد وقتی که دید غرقه به خون ماه خویش را از پا نشست مهرِ سرآمد شکسته شد خودرا رساند سوره ی کوثر به علقمه مادر همین که از سفر آمد شکسته شد ام البنین چهار پسر، نه فقط حسین وقتی برای او خبر آمد شکسته شد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
مادر که به دست مردمان چشم ندوخت در مدرسه ی سادگی اش درس آموخت جویا نشد از حال دلش هیچ کسی هرچند که در تنور تنهایی سوخت https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
ای دل بنشین و سربه دیوار نزن! جز سینه ی من جای دگر زار نزن! بیتاب نباش! این تپیدن تا کی؟ پیش همه اسرار مرا جار  نزن ! https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بوده ام مثل کویری تشنه ، باران بوده است مرهمش زخم مرا همواره درمان بوده است چشمهایش را به دست این و آن کی دوخته آن که چشم احتیاجش سوی یزدان بوده است گل نکرده بر لبش لبخند در این روزگار بسکه او را غصه ی دوران فراوان بوده‌است باغضب با مهر دورم کرده از بیراهه ها گاه مانند نسیم و گاه طوفان بوده‌است کی طمع بر سفره ی رنگین مردم داشته ؟ آنکه از مهر خدا در سفره اش نان بوده است بعد بابا هم پدر بوده است هم مادر مرا بار سختیها به دوش او دو چندان بوده‌است بیشتر روی نیازش بین اولاد رسول جانب درگاه سلطان خراسان بوده‌است در عزای جد مظلومش حسین ابن علی چشم هایش ابری و  لبریز باران بوده‌است سایه افکنده است خورشید وجودش بر سرم مهربانی های مادر از دل وجان بوده‌است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
مطلع فجر است بر خیزید مهمان میرسد برزمین از آسمان خورشید تابان میرسد عطر سیبی می وزد از کوچه باغ انتظار در حریم مصطفی هجران به پایان میرسد آیه های کوثر و تطهیر و نور و هل اتی درمقام دختری از نسل باران میرسد وصف او چون لیله القدر است ودر ادراک نیست فهم قاصر کی به درک بطن قران میرسد از ازل عالم نمک گیر عطای دست اوست بر سر هر سفره ای از فیض او نان میرسد (اشهد ان علیا )گفت از روز نخست در ولایت با علی هم عهد وپیمان میرسد میشود دریای عصمت با ولایت همنشین از دل این ایه مروارید ومرجان میرسد روز مادر روز زن یا نوبهار خلقت است اینچنین میلاد گل با چند عنوان میرسد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
جاری شو و پا در دل دریا بگذار! پشت سر خویش صخره را جا بگذار! تا پنجه ی مرداب اسیرت نکند بر هرچه که سدّ راه شد پا بگذار! https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
هرچند که سرتا قدمش زیبا بود افسوس دلش سنگ تر از خارا بود اندازه ی یک قطره مرا دوست نداشت با اینکه محبّتم به او دریا بود https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
وقتیکه به خورشید نظر کرد درخت از سردی اسفند سفر کرد درخت خندید چمن، گل از گل باغ شکفت تا چادری از شکوفه سر کرد درخت https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
با اینکه دلت مثل تنت بیتاب است در سینه ی تو خاطره ی مهتاب است ای رود خروشان به خودت غرّه مشو! وقتیکه مسیرآخرت مرداب است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
باغ و چمن و چشمه و صحرا خشکید خورشید پریشان شد و دریا خشکید ناخواسته در دفتر نقّاشی من تا رفت پدر تمام گلها خشکید https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
وقتی که هوای شهر شد سرد شکست وقتی که نشست برتنش گرد شکست آیینه در این زمانه از صاف دلی تا تکیه به حرف سنگها کرد شکست https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
از آسمان باز است راهی تا نگاهت تا بیکرانها می برد دل را نگاهت پروانه هستم دور چشمت در طوافم آتش بزن! خاکسترم کن! با نگاهت دریایی و دریاتراز دریا دو چشمت زیبایی و زیباتراز زیبا نگاهت یک باغ انگور است چشمان خمارت پلکی بزن ای گردش مینا نگاهت الهام می گیرد غزل از چشمهایت جاری است در دیوان شاعرها نگاهت امروز اگردور از نگاهت عمر طی شد آیا نصیبم می شود فردا نگاهت؟ چشمی بگردان تا غم ازعالم گریزد بانوی من ای شادی دنیا نگاهت https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
از مزرعه رودبار رو برگرداند از باغچه ها بهار رو برگرداند هرآینه ذرّه ها که خودبین گشتند خورشید از این دیار رو برگرداند https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
آغازاین غزل شده ام مست  مست  مست مستم نموده  جرعه ای از  باده ی الست تادست  حق بگیرد  از این  قلب زار دست آمد دلم به  گوشه ی  ایوان  طلا  نشست ای آنکه محو روی  توشدماه وآفتاب از ذره ای که دل به تو بسته است رو متاب ازآن زمان که دل تپش آغاز کرده است در محضر تو عشق خود ابراز کرده است بامدح تو  به پیش  ملک ناز کرده است هر لحظه ساز مهرتورا ساز کرده است ازبندغم رها شده ودر حصار نیست درقید وبند عالم  جنات و نار نیست مهری که محو کرده همه سایه ها تویی درعقل وعشق کنه درون مایه ها تویی در بام عرش حضرت حق پایه هاتویی درمصحف  مبین خدا  آیه ها  تویی هرکس که خواست نورتوراجستجوکند باید که  در  کلام  خدا   جستجو  کند وقت اذان رسیده موذن چه خوش صداست بعداز  خدای  عالمیان  نام  مصطفاست شور و شعف به پاشده این ذکر جانفزاست فریاد  میزند  که  علی  حجت  خداست حی علی الصلاه شتابیدسوی دوست حی علی الفلاح که اصل فلاح اوست  خیر عمل امام مبین شرح  دین علی هستی پناه  عالم  و حبل المتین  علی از باء درکتاب  خدا تا  به سین   علی فرموده است حضرت حق آفرین علی  در هر نبرد  تاکه  تو پیروز  میشدی دربزم عشق شمع شب افروز میشدی   پنهان و آشکار   خدایی بدون  شک دست توکرده کار خدایی بدون شک وقتی که ذوالفقار خدایی بدون شک معنای  اقتدار  خدایی  بدون   شک ذکر ملک به وقت نبردت  علی مدد مبهوت  رزم  تو  شده  عمرابن عبدود درجان عاشقان که صفایت نشسته است برفرق ماسوا که همایت نشسته است دردست  سائل توعطایت  نشسته است بردوش مصطفی کف پایت نشسته است وقتی  که راه  عرش  خدارا تو از  بری با این  حساب  از  همه  عالم  فراتری قران که سوره سوره به مدحت قلم زداست دم از محبتت    همه  جا، دم به دم  زداست تاریخ در  فضای  غدیرت  قدم  زداست دست تو سرنوشت جهان را رقم زداست وقتی  به نص  حکم  الهی توئی  امام سعی وصفاومشعری و رکنی و مقام آن کس که گفت پیرو حیدر نمیشود بیچاره لایق  می کوثر نمیشود هرگز برای شیعه برادر نمیشود بغض ولی وحبّ که برابر نمیشود هرکس نبوده واله ومدهوش مرتضی در روز حشرنیست هم آغوش مرتضی https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
سرچشمه بدون طعم باران تلخ است بی سفره ی گرم، این زمستان تلخ است بی گردش آسیاب این گردش عمر هرلحظه به کام آسیابان تلخ است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
این آتش بیداد تو را خواهد کشت خاموشی فریاد تو را خواهد کشت در دام قدم نزن به شوق دانه دلسوزی صیّاد تو را خواهد کشت https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
هرچند که غصّه را تحمّل می‌کرد لبخند همیشه برلبش گل می‌کرد مادر که هجوم دردها را می‌دید هرآینه بر خدا توکّل می کرد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
افسوس زمان گذشت و ما بی خبریم چون آب روان گذشت و ما بی خبریم درورطه ی غفلت و خطا غرق شدیم آب از سرمان گذشت و ما بی خبریم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
گفتم به خودم پیش تو ظاهرنشوم در کوچه ی انتظار عابرنشوم آن روز که چشم من به چشمت افتاد ترسم همه این بود که شاعرنشوم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
باران باران دوباره باران آمد لبخند شد و برلب دهقان آمد تا دست نسیم خوشه ها را رقصاند در سفره ی سرد، گرمی نان آمد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بیهوده ترین شکست را تجربه کرد شد خاک نشین، شکست را تجربه کرد وقتی که شکستن مرا آینه دید افتاد زمین، شکست را تجربه کرد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi