eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
56 دنبال‌کننده
525 عکس
163 ویدیو
80 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
متن حدیث - تفسیر نور الثقلین , جلد 1 , صفحه 413 فِی کِتَابِ اَلتَّوْحِیدِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ حَدِیثٌ طَوِیلٌ وَ فِیهِ قَالَ: خَرَجْتُ حَتَّی اِنْتَهَیْتُ إِلَی هَذَا اَلْحَائِطِ فَاتَّکَیْتُ عَلَیْهِ، فَإِذَا رَجُلٌ عَلَیْهِ، ثَوْبَانِ أَبْیَضَانِ یَنْظُرُ فِی وَجْهِی ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ مَا لِی أَرَاکَ کَئِیباً حَزِیناً، أَ عَلَی اَلدُّنْیَا حُزْنُکَ فَرِزْقُ اَللَّهِ حَاضِرٌ لِلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ؟ إِلَی أَنْ قَالَ: قُلْتُ: أَنَا أَتَخَوَّفُ فِتْنَهَ اِبْنِ اَلزُّبَیْرِ، فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ لِی: یَا عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ هَلْ رَأَیْتَ أَحَداً خَافَ اَللَّهَ فَلَمْ یُنْجِهِ؟ قُلْتُ: لاَ، إِلَی قَوْلِهِ: ثُمَّ نَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ قُدَّامِی أَحَدٌ. ( تفسیر نور الثقلین , جلد 1 , صفحه 413 ) ص : 5386گردید. 34- ابو حمزه ثمالی گوید: امام سجّاد (ع) فرمود: بیرون آمدم تا به این دیوار رسیده، و بدان تکیه دادم ناگهان به مردی برخوردم که دو لباس سفید به تن داشت (گویا حضرت خضر (ع) بوده است)، به چهره من نگاهی انداخت و گفت: ای علیّ بن الحسین چه شده تو را ناراحت و غمگین می بینم؟ آیا حزن تو بر دنیا است؟ که روزی خدا برای نیکوکار و بدکار فراهم است. گفتم: بر این غم ندارم مطلب همچنان است که تو می گوئی. گفت: پس اندوه تو آیا بر آخرت است؟ که آن وعده راستی است که پادشاه قاهری در آن حاکم است، گفتم: بر این هم غم ندارم که مطلب همچنان است که تو می گوئی. گفت: پس غمت از چیست؟ گفتم: از ترسی که از فتنه ابن زبیر داریم. او خندید و گفت: ای علیّ بن الحسین هرگز دیده ای که کسی از خدا بترسد و خدا نجاتش نداده باشد؟ گفتم: نه، گفت: ای علیّ بن الحسین هرگز دیده ای که کسی بر خدا توکّل کند و خدا او را کفایت نکرده باشد؟ گفتم: نه، سپس نگاه کردم در پیش رویم کسی را ندیدم.
هدایت شده از اشعار فاطمیه
درد پهلو خوب نه، بدتر شده این روزها چهرۀ زهرا چه دردآور شده این روزها از سر و وضع پریشانِ علی فهمیده‌اند خانۀ وی بی‌سر و همسر شده این روزها از بغل زهرا و بستر هم‌تراز هم شدند حجمِ زهرایِ علی کمتر شده این روزها فاطمه قوتش نود روزست خونِ‌دل خوری‌ست علتش این‌ست گر لاغر شده این روزها گریۀ زهرا برای بی‌کسیِ حیدر است درد علی باشد که بی‌یاور شده این روزها هی حلالیت طلب می‌کرد از اهلِ حرم یک کَمی حس کرده دردِ سر شده این روزها فاطمه نان دو روز بعد خود را پخته بود بهرِ فردای حسین پیراهنش را دوخته بود شاعر: علیرضا عنصری ***
هدایت شده از شعر هیأت
از غیب ترنّم حضوری آمد از قلۀ آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی «زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیهاالسلام 🔹چه بگویم از تو؟🔹 گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1792@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیهاالسلام 🔹زهرای کربلا🔹 گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا :: «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد :: ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بستۀ نماز شب تو برادرت ای خطبۀ رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4202@ShereHeyat
هدایت شده از بحارالاشعار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 عباس من ! بشور و بشوران فرات را آتش بزن به دست خودت ممکنات را در کربلا به یاد علی خیبر آفرین با رمز مرتضی بتکان کائنات را تیغ آن چنان به دست و عَلَم آن چنان به دوش در قاضریّه زمزمه کن عادیات را عبّاس من ! مباد امان نامه آورند با خشم حیدری بدر آن مُهملات را روز دهم دریغ مدار از برادرت آن ضربه های خیبریِ دست هات را در سوگ چشم و مشکِ تو و دست تو خدا پُر می کند ز اشکِ ملائک دوات را در وصف جان نثاری و شرح برادریت از عرش آورند برایت لغات را از عرش آورند طبق های سبز و سرخ آنک مخدّرات، جمیع صفات را خوانند ابوالفضائل و باب الحوائج ات خواهند عاشقان ز جناب ات برات را زهرا ! ببخش چون پسر دیگری نبود تا بیشتر دهم به مقامت زکات را شاعر:علی کفشگر نور حضرت ام البنین (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
هدایت شده از بحارالاشعار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله عليها فاطمه آنكه خاک جانمازش را پرستش مى كنند اوليا الله عالم ، كيست الا فاطمه انبيا از بركت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند ام الائمه فاطمه باطناً فهمانده اند ام ابيها فاطمه جلوه ای شد ليلة القدر رسول الله او جلوه ای شد ليلة المحيای مولا فاطمه بچه هايش حجت الله اند اما گفته اند آشكارا حجت الله علينا فاطمه سيزده معصوم هريک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع اين ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آينه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا ياعلی حک شده بر ذوالفقار مرتضی يا فاطمه بس كه حيدر فاطمه است و بس كه زهرا حيدر است در نجف چيزى نمی بينيم الا فاطمه شادی روح خديجه، كوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنيا فاطمه با هر اسمی كه بخوانی در نهايت مادر است راضيه حنانة الحوراء، زهرا فاطمه مادری بالاتر از اين مهربانی بيش از اين؟ می رسد محشر به داد شيعه صدجا فاطمه خانه اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سينه كه آنجا فاطمه زهرا فاطمه مادری بالاتر از اين مهربانی بيش از اين؟ می رسد محشر به داد شيعه صدجا فاطمه خانه اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سينه كه آنجا فاطمه محمد جواد پرچمی حضرت زهرا (س) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
هدایت شده از اسناد المصائب
📆پنجم جمادی الاول؛ سالروز بزرگداشت : «اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ وَلیِّ اللهِ الأَعظَمِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ وَلیِّ اللهِ المُعَظَّمِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا عَمَّةَ وَلیِّ اللهِ المُکَرَّمِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ» ⁉️پاسخ به چند شبهه درباره ایشان!👇 ╭────────────╮      ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹دو بال سرخ🔹 پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن به پستی‌های این دهکورۀ ناچیز بی‌مقدار خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد به مقطوع‌الیدینِ جنگ موته، جعفر طیار همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید که حتی شب به نورانیت او می‌کند اقرار سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار کسی در فکر تطمیعش نیفتاده‌ست، نه هرگز که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟ همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد شده ره‌توشه عقبای او «الجار ثم الدار» اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار نماز جعفر طیار چون گنجینۀ نور است در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته‌ست چه فرقی می‌کند جزو مهاجر بود یا انصار؟ که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده‌ست تمام لحظه‌ها با نفس اماره‌ست در پیکار «فَمَن... يَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ» در شأن او بوده «فَمِنهُم مَن قَضَىٰ نَحْبَه» از او می‌گفت دیگر بار فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه نبی بوده‌ست در صورت، نبی بوده‌ست در رفتار قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه به استقبال آن دلداده می‌آید پیمبروار زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد به فتح قلعۀ خیبر، به دست قامع الکفار هلا برخیز حَسّان! طبع شعرت را شکوفا کن بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل بلال! الله اکبر سر بده در لحظۀ دیدار ولی دلخونم از تحریف، از تحریفِ زیبایی ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان‌کار معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟! معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها حریم «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار» به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو... خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار پس از تو انکسار از چهرۀ شیر خدا می‌ریخت پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار الهی اینچنین داغی نبیند هیچ‌کس هرگز الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار علی آن روزها در غصۀ هجران تو می‌سوخت شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5362@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹ابوالمساکین🔹 یاران وفادار پیمبر بودند ای کاش که در کنار حیدر بودند دستان علی بسته نمی‌شد آن‌روز در کوچه اگر حمزه و جعفر بودند آرامش مطلق صدای تو کجاست؟ لبخند همیشه آشنای تو کجاست؟ ای آن‌که تو را «ابوالمساکین» خواندند مسکینم و مُستَکین، سرای تو کجاست؟ در معرکه قهرمان پیکار شدند در قامت یک حماسه تکرار شدند در موته و علقمه، دو سردار رشید بی‌دست، میان خون علمدار شدند باقی‌ست همیشه قصۀ کوتاهش این مرد که انتها ندارد راهش در عرصۀ کربلا حضورش پیداست در قامت دو جوان عبداللّهش 📝 @ShereHeyat
هدایت شده از حدیث اشک
واویلا تویی که یاور و منّای احمدی سلمان چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست درست آمده ای! این گرفته رو زهراست عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد علی ولی خدا را کسی نمی خواهد مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد درون سینه شان ارزنی ارادت نیست خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید زمین نخورد و به پای ولای من جنگید ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا ببین پناه گرفتم به چادر زهرا دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت بیا که راز دلم را به چاه می گویم ببین چگونه شده رو به قبله بانویم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹