eitaa logo
مجردان انقلابی
14.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بازار یوسف‌فروشی🌹 گفته‌اند؛ وقتی را به بازار برده فروشان بردند، بیشتر مردم و بزرگان مصر برای و یا دیدن ازبردگان جمع شدند. در بین جمعیت آمده بود با کلافی ازنخ!! وقتی از او پرسیدند: برای چه آمدی؟ گفت: برای یوسف! پرسیدند: او را به چه قیمتی می‌خواهی بخری؟ گفت: چیزی ندارم مگر همین نخ! پرسیدند: کلاف نخ؟ مگر با کلاف نخی می‌توان یوسف را خرید؟ پیرزن $اشک در چشمانش جمع شد و گفت: می‌دانم نمی‌توانم یوسف را بخرم، اما می‌خواهم در میان خریدارانش نوشته شود! برای خریدن یوسف فاطمه هر کس دارد بسم الله! دارایی شما چیست؟ دعایی! سلامی! صلواتی! کار نیکی! تبلیغی! مهم این است که ناممان را در میان خریدارانش بنویسی. 🆔 @mojaradan •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
سید بحرالعلوم به قصد به سامرا تنها به راه افتاد. در راه راجع به این مسأله که گریه ی بر حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:« سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه ای؟ اگر علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟» سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود تعالی این همه ثواب به و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در زیارت بر می دارند ثواب حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟» آن سوار عرب فرمود:« نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. به همراه درباریان خود به شکار می رفت در از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه# بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم عملی باید انجام بدهم؟ یکی از گفت:به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت:هرچه کم است؛ زیرا اگر سلطنت و# تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا به سر شود.» بعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هر از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن این همه اجر و ثواب بدهد نباید# تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و کنندگان آن حضرت هم عنایت می کند، در عین حال اینها را کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.» وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از سید بحرالعلوم غیب شد. 📚منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 127 🆔 @mojaradan
😊 🔻 می خواست زن بگیرد. به سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این دختر از هر سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد😊 🔹جوان گفت: شنیده ام او کوتاه است. پیرزن گفت: اتفاقا این صفتِ بسیار خوبی است، لباس های خانم ارزان تر تمام می شود. 🔸جوان گفت: ام زبانش هم مشکل دارد. پیرزن گفت: این هم دیگر است زیرا می دانید که عیب بزرگ ها پرحرفی است. 🔹جوان گفت: شنیده ام هم می لنگد. پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این ، باعث می شود که خانمتان از خانه بیرون برود و خرج برایت نمی تراشد. 🔺جوان گفت: این‌ها همه به کنار، ولی شنیده ام که درستی هم ندارد. پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر گیر هستید، پس یعنی می خواستی به این نازنینی همین یک کوچک را هم نداشته باشد 😒😂❤️ @mojaradan