eitaa logo
مجردان انقلابی
14.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
۱. خویش،قبل از انتخاب همسر اصلی خیلی از 👩 خانم ها و آقا پسر ها آن است که قبل از انتخاب همسر خودشان انتخاب نکردند انتخاب خویش یعنی انتخاب زندگی یعنی مسیر زندگی انتخاب آنچه نفس کشیدن ماست . 🔹چه 👨 چه دختر باید کسی را برای انتخاب کند که در زندگی به دنبال چیزی بگردد که خودش به دنبال آن می گردد؛ در زندگی چیزهایی برای این باشد که برای خودش اهمیت دارد. یعنی از زندگی چیست؟ 🔸هدف زندگی آن چیزی است که انسان را و مدیریت می‌کند. «تفسیر می‌کند» یعنی اینکه انسان به داشتن یا به دست آوردن آن زندگی می‌کند. «مدیریت می‌کند» یعنی اینکه های زندگی خود را به گونه ای چیند که به آن برسد و آن را دارد از دست ندهد. ادامه دارد.... 🆔 @mojaradan
سید بحرالعلوم به قصد به سامرا تنها به راه افتاد. در راه راجع به این مسأله که گریه ی بر حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:« سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه ای؟ اگر علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟» سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود تعالی این همه ثواب به و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در زیارت بر می دارند ثواب حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟» آن سوار عرب فرمود:« نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. به همراه درباریان خود به شکار می رفت در از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه# بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم عملی باید انجام بدهم؟ یکی از گفت:به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت:هرچه کم است؛ زیرا اگر سلطنت و# تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا به سر شود.» بعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هر از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن این همه اجر و ثواب بدهد نباید# تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و کنندگان آن حضرت هم عنایت می کند، در عین حال اینها را کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.» وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از سید بحرالعلوم غیب شد. 📚منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 127 🆔 @mojaradan
🌸🍃🌸🍃 من دکتر س.ص اطفال هستم... سال ها قبل از بانک نقد کردم و بیرون آمدم، بانک بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود. مقداری هم دو ریالی در بساطش ریخته است... آن زمان# تلفن های عمومی با سکه های دو ریالی کار می کردند؛ رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده... او با پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت : این ها است!!! گفتم : یعنی چه؟ گفت : برای سلامتی صلوات بفرست و به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است). # باورم نشد، ولی نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم… گفتم : مگر چقدر داری که این همه دو ریالی مجانی می دهی؟ با کمال سادگی گفت : #۲۰۰تومان که ۵۰ تومان آن را در خدا و برای این که مردم راه بیفتد دو ریالی می گیرم و صلواتی می دهم... مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از عمر که برای پول دویدم و زدم، دیدم این دست فروش از من# خوشبخت تر است؛ که چهارم از مالش را برای خدا می دهد، در صورتی که من# تاکنون به جرأت می توانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مجانی نیز نپذیرفتم!!! احساساتی شدم و دست کردم تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت : خدا دادم که شما را کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز حرفش را تکرار کرد..! مثل یخی در گرمای تابستان# آب شدم… به او گفتم : چه کاری می توانم بکنم؟ گفت : کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم گفت : آقای دکتر# شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر... نمی دانید ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. شده بودم، ما کجا این ها کجا؟! از آن روز دادم در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ "شب های جمعه صلواتی می پذیریم"... دوستان و آشنایان ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه# طنین انداز بود : با معامله کن خدا پولت را چند برابر می کند و نمی فهمی! راستى یک سوال : شغل شما چیست؟  🆔 @mojaradan 🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
🌸 روایتی از ماجرای ازدواج حضرت آیت‌الله خامنه‌ای 🚞 مدتی از سیدعلی خامنه‌ای از قم به مشهد نمی‌گذشت. خدیجه که در اندیشه پسر دومش بود، دست به کار شد و را که در خانواده‌ای سنتی و با مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. 💐 هم او پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. راهی را که چهار پنج سال پیش برای رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. 🎉 محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از دین‌دار و باسواد مشهد بود. او که دخترش به طلبه تازه از قم برگشته‌ای درآید که تصمیم دارد در مشهد شود، میلانی و دیگر اهل علم مشهد او را می‌شناسند و تأیید می‌کنند و به او دارند. 🎁 ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به داماد بود، توسط آیت‌الله خامنه‌ای تأمین شد که مبلغ توجهی نبود. عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتماً قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، و کردند.» 🌼🌸🌺 اوایل ۱۳۴۳ سیدعلی خامنه‌ای و خجسته پیوند زناشویی بستند. عقد توسط آیت‌الله میلانی خوانده شد. از این زمان، ، همسر و همراهی تازه، که بهار بیش نداشت، پا به آقای خامنه‌ای گذاشت که در همه سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید آن در آن روزگار، غم‌خوار و دوستی مهربان بود. 💌 دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در پدر عروس در پایین خیابان برگزار می‌شد . 🆔 @mojaradan
✅ سرمایه‌ای برای ⁉️ وقتی که برای جهیزیه خرید می‌کنید چه اندازه به بودن آن وسایل، فکر می‌کنید؟ 🌀 هر چند سال خرید و تهیه‌ی چند وسیله‌ی خاص در جهیزیه عروس خانم‌ها مد می‌شود. وسایل برقی یا تزیینی که گاهی کاربردی در زندگی عادی ما ندارند و بعد از سالها بدون استفاده روی کابینت یا انباری‌ها خاک می‌خوردند. خرید این وسایل به خانواده ها روز به روز به سختی های جهیزیه اضافه و راه را برای زوج های جوان و پیچیده می‌کند. اگر این روزها خودتان یا اطرافیان شما درگیر تهیه هستید به این نکته‌ها فکر کنید 👇 📊 مد تاریخ انقضا دارد برای تهیه جهیزیه پیرو مد نباشید چون حتما ضرر می‌کنید. وسایلی که کاربردی نیستند و پس از مدتی از چشم شما می‌افتند و اشغال کردن فضای خانه و دست و پاگیر بودن؛ فایده‌ی دیگری نخواهند داشت، هزینه‌هایی هستند که که خانواده دختر برای نبودن از مسابقه‌ی تجمل به خودشان کرده‌اند و حالا بعد از گذشت مدتی، بدون و جذابیت گوشه ای افتاده اند. ادامه دارد...ــ. @mojaradan
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🏴💔🏴 ✍ گویند بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با الله" آغاز می کرد. در شأن و منزلت بسم الله همین بس که به فرموده امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه، اسرار کلام خداوند در است و اسرار قرآن در فاتحه و اسرار فاتحه در "بسم الله الرحمن الرحیم" نهفته است. هرچند زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. مرد روزی زری به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد. زن آن را گرفت و با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" آن را در ای پیچید و با "بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش آن کیسه طلا را دزدید و از شدت عصبانیت آن به انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را ارزش جلوه دهد. وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" مجددا در مکان اول خود گذاشت. 💥 شوهر به برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای و کیسه زر را آورد. شوهرش خیلی تعجب کرد و از خود گفت و سوال کرد که آن کیسه را چگونه مجددا به دست آورده است؟زن هم توضیح داد که در شکم ماهی بوده است. مرد از رفتار خود گشت و شکر الهی را به جا آورد و از جمله و متقین گردید. @mojaradan
📌ازدواج خیابانی کرده‌ام. حالا چه کنم؟ شما دربارۀ نادرست بودن ازدواج‌های خیابانی حرف می‌زنید و من یکی از افرادی هستم که با همسرم دوست بودیم و بعد از یک سال ازدواج کردیم. حالا کرده‌ایم و یک بچّه هم داریم، فهمیده‌ایم که کفو هم نیستیم. در زمانی که دوست بودیم گویا را نمی دیدیم اما حالا این اختلافات به ویژه در مسائل مذهبی خودش را نشان داده و من مانده‌ام چه کنم؟ من، از نظر ایمانی، قوی نیست. ⭕️ 1⃣فراموش کردن گذشته ✅گذشته را باید فراموش کرد. اگر شما در مرحلۀ پیش از ازدواج قرار داشتید، تأکید می‌کردیم که با چشم باز انتخاب کنید؛ امّا حالا که ازدواج کرده‌اید و یک فرزند هم دارید، صورت مسئله، عوض شده است. ⚠️شما هر اندازه به و انتخاب اشتباهتان فکر کنید، انگیزه‌تان برای اصلاح زندگی، کم‌رنگ می‌شود. ❌پس گذشته را کنید. بپذیرید که زندگی شما با همین مردی است که انتخاب کرده‌اید. الآن، وقت سخن گفتن و فکر کردن به و اشتباه بودن تصمیم تان نیست. گاهی اوقات گذشته، امروزِ انسان را به هم می‌ریزد و به دنبال آن، آینده هم خراب می‌شود. ⬅️ ادامه پاسخ این پرسش را روزهای آتی دنبال کنید😊..‌‌ 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۹۸-۹۷ @mojaradan
💗✨💗✨💗✨💗 🤩 چرا منصرف می شوند⁉️😢 👈این که برایتان خواستگاری بیاید و بعد از های اولیه منصرف بشود اتفاق مهم و غیر طبیعی ای نیست.❗️ چرا که طور که شما بعضی از را رد می کنید آنها هم این حق را دارند. اما اگر به طور مکرر و سر هم این اتفاق برایتان افتاده است، باید دلایل آن را پیدا کنید.❗️😊 ✅دو دلیل مهم: 1⃣ واقعیتِ برتر بودن.❗️ کیفیت در اهمیت زیادی دارد.🌺 گروهی از دخترانی که با انصراف های مکرر و مداوم خواستگارهایشان مواجه می شوند، در واقع با کیفیت لازم و کافی با خواستگارها روبرو هستند.❗️ یعنی بدون اینکه احساس برتری کنند و یا برتریِ شان را به رخ بکشند، در واقعیت از بالاترند،☺️ مثلاً در زمینه هایی مانند هوش، توانمندی های روانی، ، اجتماعی، مدیریت خود و غیره.🌸 طبیعی است که خواستگارانی که خودشان را هم تراز این دختران نمی بینند بعد از چند پا پس بکشند.😊 چرا که آنها هم به دنبال کسی هستند که در خودشان باشد و آنها بتوانند افکار، رفتارها و را بفهمند.❗️ .... 💗✨💗✨💗✨💗 @mojaradan 🌺💍