eitaa logo
موج نور
185 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
17 فایل
امواج نور را به شما هدیه می‌دهیم. @Mohammadsalari : آیدی آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
601-asr-homazah-fil-fa-ansarian.mp3
3.11M
سوره مبارکه و و و و منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼امام علی علیه‌السلام : 🍃در اعمال نيكو شتاب كنيد، و از فرارسيدن مرگ ناگهانی بترسيد؛ زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمی‌شود باز گرداند، آنچه را امروز از بهره دنيا كم شده می‌توان فردا به دست آورد امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست🍃 🍂بادِرُوا اَلْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ اَلْأَجَلِ فَإِنَّهُ لاَ يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ اَلْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ اَلرِّزْقِ مَا فَاتَ اَلْيَوْمَ مِنَ اَلرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ اَلْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ اَلْيَوْمَ رَجْعَتُهُ🍂 📗 نهج البلاغـه ، خطبه ۱۱۴ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهارم : ورزش باستانی ( ۱ ) ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸اوايل دوران دبيرستان بود كه با ورزش باستاني آشنا شد. او شب‌ها به زورخانه حاج حسن می‌رفت. 🔸حاج حسن توكل معروف به حاج حسن نجار، عارفی وارسته بود. او زورخانه‌ای نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشی و معنوی شد. حاج حسن، را با يك يا چند آيه شروع می‌کرد. سپس حديثي می‌گفت و ترجمه می‌کرد. بيشتر شب‌ها، را می‌فرستاد وسط گود، او هم در يك دور ، معمولاً يك سوره ، دعای توسل و يا اشعاری در مورد اهل بيت می‌خواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك می‌کرد. 🔸از جمله كارهای مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه‌ها به اذان مغرب می‌رسید، بچه‌ها را قطع می‌کردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن جماعت می‌خواندند. به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از ، درس ايمان و اخلاق را در كنار به جوانها می‌آموخت. 🔸فراموش نمی‌کنم، يكبار بچه‌ها پس از در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند. يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالی را نيز در بغل داشت. با رنگی پريده و با صدایی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه‌ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 🔸 بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيایيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. آن شب در يك دور ، دعای توسل را با بچه‌ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه‌اش در گوشه‌ای نشسته بود و گريه می‌کرد. 🔸دو هفته بعد حاج حسن بعد از گفت: بچه‌ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدایی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه‌اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه‌ات خوب شده. برای همين ناهار دعوت كرده. 🔸برگشتم و را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن می‌شد. اما من شک نداشتم، دعای توسلی که با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. ٭٭٭ 🔸بارها می‌دیدم ، با بچه‌هایی که نه ظاهر داشتند و نه به دنبال مسائل دينی بودند رفيق می‌شد. آنها را جذب می‌کرد و به مرور به مسجد و هيئت می‌کشاند. 🔸يکي از آ نها خيلی از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می‌گفت! اصلاً چيزی از دين نمی‌دانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نمی‌داد. حتی می‌گفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبی يا هيئت نرفته‌ام. به گفتم: آقا ابرام اينها کی هستند دنبال خودت می‌یاری!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چی شده؟! گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می‌کرد. از مظلوميت امام حسين و کارهای يزيد می‌گفت. اين پسر هم خيره خيره و با عصبانيت گوش می‌کرد. وقتی چراغ‌ها خاموش شد. به جای اينکه اشك بريزه، مرتب فحش‌های ناجور به يزيد می‌داد، داشت با تعجب گوش می‌کرد. يک دفعه زد زير خنده. گفت: عيبی نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير می‌کنه. ما هم اگر اين بچه‌ها رو مذهبی کنيم هنر کرديم. 🔸دوستی با اين پسر به جايی رسيد که همه كارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او يکی از بچه‌های خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکی از روزهای عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيرينی خريد و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلی ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... ما هم با تعجب نگاهش می‌کردیم. با بچه‌ها آمديم بيرون، توی راه به کارهای ابراهيم دقت می‌کردم. چقدر زيبا يکی يکی بچه‌ها را جذب ورزش می‌کرد، بعد هم آ نها را به و هيئت می‌کشاند و به قول خودش می‌انداخت تو دامن امام حسين . 🔸ياد حديث به افتادم كه فرمودند: «يا علی، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بالاتر است.» 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
602-ghoraysh-maoon-kosar-fa-ansarian.mp3
3.48M
سوره مبارکه و و و و منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼امام صادق علیه‌السلام: 🍃هر كس از خداوند عزّ و جلّ درخواستى دارد، ابتدا بر محمّد و خاندان او درود بفرستد و سپس، حاجتش را بخواهد و در پايان نيز بر محمّد و خاندان محمّد، درود بفرستد؛ زيرا خداوند عزّ و جلّ کریم‌تر از آن است كه اوّل و آخر [دعا] را بپذيرد و وسط آن را رها كند؛ چون درود بر محمّد و خاندان محمّد، از او محجوب نيست.🍃 🍂منْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةٌ فَلْيَبْدَأْ بِالصَّلاَةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ يَسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ يَخْتِمُ بِالصَّلاَةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَقْبَلَ اَلطَّرَفَيْنِ وَ يَدَعَ اَلْوَسَطَ إِذَا كَانَتِ اَلصَّلاَةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لاَ تُحْجَبُ عَنْهُ🍂 📗الکافی، ج ۲، ص ۴۹۴ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت پنجم : ورزش باستانی (۲) ✔️راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸از ديگر کارهایی که در مجموعه باستانی انجام می‌شد اين بود که بچه‌ها به صورت گروهی به زورخانه‌های ديگر می‌رفتند و آنجا ورزش می‌کردند. يک شبِ ماه رمضان ما به زورخانه‌ای در کرج رفتيم. 🔸آن شب را فراموش نمی‌کنم. شعر می‌خواند. دعا می‌خواند و می‌کرد. مدتی طولانی بود که در كنار گود مشغول شنای زورخانه‌ای بود. چند سری بچه‌های داخل گود عوض شدند، اما همچنان مشغول شنا بود. اصلاً به کسی توجه نمی‌کرد. 🔸پيرمردی در بالای سكو نشسته بود و به بچه‌ها نگاه می‌کرد. پيش من آمد. را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: «من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا می‌رفت. من با تسبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبيح رفته؛ يعنی هفتصد تا شنا! تو رو خدا بيارش بالا الآن حالش به هم می‌خوره.» وقتی تمام شد اصلاً احساس خستگی نمی‌کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته اين کارها را برای قوی شدن انجام می‌داد. هميشه می‌گفت: برای خدمت به و بندگانش، بايد بدنی قوی داشته باشيم. مرتب دعا می‌کرد كه: خدايا بدنم را برای خدمت كردن به خودت قوی كن. 🔸 در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين برای خودش تهيه کرد. حسابی سر زبان‌ها افتاده و انگشت‌نما شده بود. اما بعد از مدتی ديگر جلوی بچه‌ها چنين کارهایی را انجام نداد! می‌گفت: اين کارها عامل غرور انسان می‌شه. می‌گفت: مردم به دنبال اين هستند كه چه کسی قوی‌تر از بقيه است. من اگر جلوی ديگران ورزش‌های سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم می‌شوم. در واقع خودم را مطرح کرده‌ام و اين کار اشتباه است. 🔸بعد از آن وقتی میاندار بود و می‌دید که شخصی خسته شده و کم آورده، سريع را عوض می‌کرد. اما بدن قوی يکبار قدرتش را نشان داد و آن، زمانی بود که سيد حسين طحامی کشتی جهان و يکی از ارادتمندان حاج حسن به زورخانه آمده بود و با بچه‌ها می‌کرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تواضع در سیره نبوی 🔸آیت الله ناصری (ره) ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا