008-baghare-fa-ansarian.mp3
5.45M
#صوت_ترجمه #صفحه_8 سوره مبارکه #بقره
#سوره_2
#جزء_1
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
www.quran-365.ir
@quran_365
🌼 امام صادق علیهالسلام :
🍃هرگاه نماز واجب خواندى، به وقت بخوان و همانند كسى كه با آن وداع میکند (آخرين نماز عمر اوست) و میترسد ديگر به سوى آن برنگردد.🍃
🍂إذا صَلَّيتَ صلاةً فَريضَةً فَصَلِّها لِوَقتِها صلاةَ مُوَدِّعٍ يَخافُ أن لا يَعودَ إلَيها أبدا🍂
📗بحار الأنوار ج۸۱ ص۲۳۳
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
#طوفان_الاقصی
#حجاب
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت چهاردهم : يدالله
✔️راوی : سيد ابوالفضل كاظمی
🔸ابراهيم در يکی از مغازههای #بازار مشغول کار بود. يک روز #ابراهيم را در وضعيتی ديدم که خيلی تعجب کردم! دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی يک مغازه،کارتنها را روی زمين گذاشت.
🔸وقتی کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت: #کار که عيب نيست، بيکاری عيبه، اين کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هيچی نيستم. جلوی غرورم رو میگیره!
🔸گفتم: اگه کسی شما رو اينطور ببينه خوب نيست، تو ورزشكاری و... خیلیها میشناسنت. #ابراهيم خنديد و گفت: ای بابا، هميشه كاری كن كه اگه #خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم.
🔸به همراه چند نفر از #دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت میکردیم. يكی از دوستان كه ابراهيم را نمیشناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد باتعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟ با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟!
🔸گفت: من قبلاً تو #بازار سلطانی مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار میایستاد. يه كوله #باربری هم میانداخت روی دوشش و بار میبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟ گفت: من رو #يدالله صدا كنيد! گذشت تا چند وقت بعد يكی از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو میشناسی!؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: ايشون #قهرمان واليبال و كشتيه، آدم خيلی باتقوائيه، برای شكستن نفسش اين كارها رو میکنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلی بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم!
🔸 صحبتهای آن آقا خيلی من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلی برای من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با #نفس اصلاً با #عقل جور در نمیآمد.
🔸مدتی بعد يكی از دوستان #قديم را ديدم. در مورد كارهای ابراهيم صحبت میکردیم. ايشان گفت: قبل از انقلاب يک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما، من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابی، بهترين #غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. خيلی خوشمزه بود. تا آن موقع چنين غذائی نخورده بودم. بعد از غذا آقا #ابراهيم گفت: چطور بود؟ گفتم: خيلی عالی بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توی بازار باربری كردم. خوشمزگی اين غذا به خاطر زحمتيه كه برای پولش كشيدم!!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
#طوفان_الاقصی
شهید #ابراهیم_هادی
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشنگی شیخ عباس قمی در برزخ
🔹استاد حسینی قمی
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
#طوفان_الاقصی
#حجاب
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
009-baghare-fa-ansarian.mp3
4.94M
#صوت_ترجمه #صفحه_9 سوره مبارکه #بقره
#سوره_2
#جزء_1
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
www.quran-365.ir
@quran_365
🌼امام علی علیهالسلام:
🍃«ای پسر آدم، هرگاه دیدی که خداوند سبحان نعمتهایش را پی در پی به سوی تو می فرستد، در حالی که تو او را نافرمانی میکنی، (از عذاب خدا) بترس!».🍃
🍂يا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ، فَاحْذَرْهُ.🍂
📗نهج البلاغه، حکمت ۲۵
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
#طوفان_الاقصی
#حجاب
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت پانزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدی
✔️راوی : ايرج گرائی
🔸 سالهای آخر، قبل از #انقلاب بود. #ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگری بود. تقريباً کسی از آن خبر نداشت. خودش هم چيزی نمیگفت. اما كاملاً رفتار و اخلاقش عوض شده بود. ابراهيم خيلی معنویتر شده بود. صبحها يک پلاستيک مشكی دستش میگرفت و به سمت بازار میرفت. چند جلد #کتاب داخل آن بود.
🔸يک روز با موتور از سر خيابان رد میشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا میری؟! گفت: میرم بازار. سوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاستيک رو دستت میبینم چيه!؟ گفت: هيچی کتابه! بين راه، سر کوچه نائب السلطنه پياده شد. خداحافظی کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟
🔸با كنجكاوی به دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يك مسجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادی جوان نشست و کتابش را باز کرد. فهميدم دروس حوزوی میخوانه، از #مسجد آمدم بيرون.
🔸از پيرمردی که رد میشد سؤال کردم: ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدی با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نمیکردم ابراهيم #طلبه شده باشه. آنجا روی ديوار حديثی از #پيامبر نوشته شده بود: «آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز برای سه دسته طلب آمرزش میکنند: علما، کسانيکه به دنبال #علم هستند و انسانهای با سخاوت.»
🔸شب وقتی از زورخانه بيرون میرفتم گفتم: داش ابرام حوزه میری و به ما چيزی نمیگی؟يک دفعه باتعجب برگشت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلی آهسته گفت: آدم حيفِ عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمی نيستم. همين طوری برای استفاده میرم، عصرها هم میرم بازار ولی فعلاً به کسی حرفی نزن.
🔸تا زمان #پيروزی انقلاب روال کاری ابراهيم به اين صورت بود. پس از پيروزی انقلاب آن قدر مشغولیتهای ابراهيم زياد شد که ديگر به کارهای قبلی نمیرسید.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
#طوفان_الاقصی
#حجاب
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸