eitaa logo
ملایی
188 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
34 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
امام عزیز در آخرین سال عمر خود رئیس شوروی را دعوت به اسلام کردند و در معرفی اسلام به جهان، نامه ای نوشتند که حاوی عبارات زیر بود: «از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌ النبیین و‌ الصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محیی الدین ابن‌ عربی‌ نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگ مرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.» حدود 90 جلد کتاب از ابن عربی در نرم افزار عرفان3 جمع آوری شده که هرگز نخوانده و نمی خوانیم ! و از أعلی ترین عبارات او این است: «العلة معلولة لمعلولها» ، یا نظریه کسب او ( نه کسب اشعری) در حل شبهه جبر و اختیار، بهترین راه حلی بود که تا به حال شنیده بودم. به جانم قسم که اکثر عرفای بعد از شیخ اکبر به عمق بسیاری از عبارات او نرسیدند چه رسد به فلاسفه و چه رسد به دیگران. و چقدر از اسلام شناسی امام خمینی عقب مانده ایم که هنوز تنها استفاده مان از امثال این بزرگان این هست که بحث کنیم آیا او سنی بوده یا شیعه ؟!
نظر آیت الله مفیدی یزدی درباره فتوحات مکیه بنا نداشتم نقل قول از دیگران در کانال بگذارم ولی چون مطالب به شدت با نظرات حقیر همخوانی دارد دلیلی بر تکرار به قلم خودم ندیدم. عبارات زیر همه متن مصاحبه با ایشان است و آنچه داخل [ ] هست از بنده است: مرحوم آقای قاضی عنایت به این کتاب ها داشتند و اینها را از نظر مضامین عالی می دیدند، اینها را گیر نداریم چون زیاد نقل شده است، من اگر حرف دیگری را نسبت بدهم ممکن است فردا آقای قاضی بگویند که تو به من فلان حرف را نسبت دادی ولی آنچه که ما شنیدیم و معروف است این است که ایشان اِبایی از دفاع اینها نداشتند، از صاحب «المیزان» علامه طباطبایی هم کلماتی نقل شده که یک جور کلماتی است که منظورشان معلوم است امّا آنهایی که مخالف با اینها باشند همین حرف ها را دست می گیرند، یکی از اساتید بزرگوار می گفت که ظاهراً می گفتند آقای طباطبایی به خودم گفتند، به آقای طباطبائی گفته بودند که چقدر این کلمات شیخ[ابن عربی]، محکم است، یک جمله ای مثل آن را بعید هست کسی بتواند بیاورد، بعد که آقای طباطبائی گوش داده بودند گفته بودند: بگو یک کلمه اش! کلمه را ایشان در مقابل جمله قرار می دهد، ایشان می گویند: جمله، و بعد در مقابل آن، می گویند: کلمه. یادم هست که حاج آقای حسن زاده این جور می گفتند، البته حافظه من ضعیف شده است، این جوری یادم هست که ایشان فرمودند که من به آقای طباطبائی تعبیرِ جمله کردم، ولی ایشان گفتند: بگو یک کلمه. البته شما نقل نکنید و این بین خودمان باشد، چرا؟ به خاطر این که منظور آقای طباطبائی از کلمه یعنی یک مطلب است و منظورشان معلوم است، ولی اینکه ایشان بگویند: یک جمله، و ایشان بگویند: یک کلمه، ممکن است دیگران دست بگیرند و بگویند: یعنی ضَرَبَ را نمی شود گفت، امّا منظورشان مشخص است که می خواستند مبالغه بکنند که شخص دیگری امثال ایشان نیامده است. من هم اینها را شنیدم، امّا مآلش جور واجور است، هم این طرف و هم آن طرف، من جلوتر عرض کردم همین حرفی را که آقای طباطبائی فرمودند، یکی از مهم ترین حرف های محوری ابن عربی و اهل عرفان، اَعیان ثابته است که در «نهایة» می گویند: این خلاف برهان است، ردّش می کنند که در انتهای بحث علم باری تعالی می گویند: «یردّه اصالة الوجود» [أنّ أصالة الوجود و اعتباريّة الماهيّة تنفي أيّ ثبوت مفروض للماهيّات قبل ثبوتها العينيّ الخاصّ بها] و ردّش می کنند، در مناظراتی که با مرحوم آقای طهرانی دارند که تحت عنوان «مهر تابان» است، خیلی جالب است که اینجا مدافع محکم اَعیان ثابته می شوند، می گویند: ابن عربی هم گفته و اینجا قبول می کنند، دو سه جا آقای طهرانی گفته اند که شما چطور اصالت وجودی هستید؟ می خواهم بگویم حرف ها جور واجور است، مسئله اَعیان ثابته در عرفان محیی الدینی، محور است و ملاصدرا هم در اَسفار می گوید: حرف معتزله فضیح است، و بعد می گوید: ظاهر حرف عرفاء اَفضح از این است، بعد می گوید: چون حسن ظن به اینها داریم که اینها آدم های فهمیی بودند باید تأویل بکنیم، تأویلی می کند که خود قیصری هم در مقدمه اش دارد. این طور حرف ها را که وقتی تعریف کسی را می کنند یک جور است، اینها با کسی پدر کشتگی که ندارند لذا وقتی تعریف می کنند می خواهند بگویند اهل علم بوده، زحمت کشیده، قلمی دارد، کتاب نوشته، کار کرده امّا این به این معنا نیست که یعنی تا آخر هم اَحدی مثل او حرف نزده و همه لوازم این تعریف را قبول داشته باشند این جوری نیست. مرحوم سید حیدر آملی کتاب نصّ النصوص دارند که ما مقدمه اش را از اوّل تا آخرش را مباحثه کردیم، اوّلش که از محیی الدین تعریف می کند (ببینید چه چیزهایی می گوید خودتان نگاه کنید)، می گوید: از بزرگترین اولیاء الله، قطب العارفین، صاحب مکاشفات ... ، در آخرهای کتاب که بحث ختم ولایت را می کند ایشان تلقّی اش این بوده که محیی الدین مدّعی بوده که این مقام مال من است [البته این برداشت قیصری است که درست هم نیست] که اینجا بر می گردد و درگیر می شود تا اینکه می رسد در جایی می گوید: «إنی أتعجب من أن هؤلاء یسمّون أنفسهم عارف»، اصلاً اینها تعجب است که اسم خودشان را عارف گذاشته اند که یعنی بوئی از عرفان نبرده است، پس لذا عجبی هم نیست که آقای طباطبائی وقتی می خواهند از صاحب أسفار تعریف بکنند بهترین تعریفات را هم می آورند ولی در حاشیه أسفار هم وقتی می خواهند حرفش را ردّ بکنند، همان جایی که آخوند می گوید: این را هیچ کسی جز عرفاء نفهمیده، همان جا ایراد می کنند و با مبنای او مخالفت می کنند، پس این تعریف ها درست است امّا نه اینکه ریز ریز کلماتش را (تا آخر) قبول بکنند، اوّل آدم تعریف را می شنود، یک مدّتی این تعریف در ذهنش است امّا بعد از مدّتی یا تعریف مقابلش یا یک چیزی به حمل شائع ردّ این می شود که آدم پخته می شود و اینها را جمع می کند. منبع: https://b2n.ir/j85199