eitaa logo
ملایی
190 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
33 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
اسلامی را یا دقیق بخوانید یا اصلا ... !! در این مطلب متأسفانه می خواهم اندکی به بعضی عزیزان ایراد بگیرم! 1) استاد حسینی نسب در این فایل: گفته اند که استاد فیاضی معتقدند: «ماهیت بالتبعِ وجود، هست و احکام آن حقیقی است (حیثیت اندماجی) مانند صفات ذاتی خداوند» در حالی که نظر استاد فیاضی این است که ماهیت من حیث هی هی به حیثیت تقییدیه موجود است (بالعرض) و هیچ واقعیتی ندارد مگر در ظرف اعتبار، و ماهیتِ موجود به حیثیت تعلیلیه (علیت تحلیلی) موجود است (بالتبع). و در هیچ جایی (نه جستار ها نه حاشیه نهایه نه ...) من ندیدم ایشان ماهیت من حیث هی هی را به حیثیت اندماجی موجود بدانند. درباره صفات ذاتی حق تعالی نیز نظر استاد فیاضی باز هم اندماجی نیست بلکه در جستار ها ج1 ص 210 تصریح به حیثیت تعلیلیه می کنند «ذات خداوند علت تحلیلی صفات حقیقی اوست». ضمن این که انتساب قول «حیثیت سرابی وجودی» به علامه حسن زاده نیز درست نیست ولو در حاشیه ی منظومه آمده باشد، عبارات کتب دیگر ایشان نیز باید ملاحظه میشد که نشد! من به استاد حسینی نسب عزیز که استاد کفایه ی بنده بوده اند کاری ندارم دلم برای بعضی شاگردان ایشان سوخت که هرچه ایشان (در این فایل) گفت را ساده لوحانه قبول کردند. 2) استاد سید احمد مددی در این فایل دقیقه 49 به بعد ، می گویند چون خیلی روی قرآن فکر کرده اند به این نتیجه رسیده اند که «فلسفه سینوی و صدرایی سر و ته ندارد، اصلا قرآن فضا فضای دیگری است ما اصلا از قرآن می فهمیم که نفس نورانیة الذات است نه جسمانیة الحدوث یا روحانیة البقاء! اصلا به وجودش کاری نداریم. به حدوث و بقائش کاری نداریم. این «الله نور السموات و الارض» معناش این هست». بعد از این نیز به شدت به خواجه نصیر حمله می کنند که این چه فلسفه ای است که با شراب خوردن سازگار است! درحالی که اولا اگرچه خواجه نصیر گفته «اگر ضعيف شراب بود اندك خورد يا ممزوج كند يا از مجلس برخيزد سبكتر» ولی بلافاصله قرینه بر تقیه آورده است «اگر پيش از آنكه بمقام احتياط رسد حريفان مست شوند جهد كند تا از ميان ايشان بيرون آيد» یا «اگر ضرورت افتد زود بيرون آيد و البته در مجلس سفهاء نرود و اگر وقتى از مستى خائف باشد و ندماء اقتراح (چيزى از كسى بحكم درخواستن) اقامت كنند شايد كه بتساكر و يا حيلتى ديگر از مجلس بيرون آيد» و به ویژه «و هرچند اين نوع از حد متجاوز باشد و بحسب اوضاع و اوقات مختلف شود، اما بر عاقل فاضل كه قوانين اصول افعال جميله ضبط كرده باشد رعايت شرايط و دقايق هركارى بجاى خويش و بوقت خويش دشوار نبود». و ثانیا این که خواجه در اخلاق ناصری درباره آداب شراب خوردن حرف زده است اگر مذموم است ذم خواجه یا اخلاق است به فلسفه ابن سینا و صدرا چه ربطی دارد؟! و ثالثا درباره این که از آیه «الله نور السموات و الارض» به این نتیجه رسیده اند که ما اصلا به وجود و حدوث و بقاءِ نفسِ انسانی کاری نداریم بلکه نفس نورانیة الذات است؛ قاعدتا منظور ایشان مبنای شیخ اشراق نیست چرا که حکمت اشراق را قبول ندارند و اگر مبنای دیگری است که نفس انسانی چه مومن چه کافر نورانی است چون الله نور السموات ... ، باید با شرمندگی عرض کنم: فقط متأسفم!😖😔 ایشان در دقیقه ی 48:58 تصریح می کنند که متوجه اند کلام شان دارد ضبط می شود در عین حال باز این طور به اصل فلسفه اسلامی و خواجه حمله می کنند! عزیزانی که در کانال بنده هستند حقیر را راهنمایی کنند چه کنم وقتی سخنانِ غلط بنیان برافکن از بزرگانی می شنوم که توقع ندارم ؟! مقابله به مثل کنم؟ سکوت کنم؟ محترمانه جواب بدم؟ (که الان خیر سرم سعی کردم این بشه) یا بگذارم در تاریخ و طول زمان حذف شود؟ به هر حال، بار الها ما را لحظه ای به خودمان وا مگذار. نعوذ بالله من شرور انفسنا ومن سيئات اعمالنا.🙏
به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، 1 ذی القعدة 1443 گفتم آیا می شود من محرم معصوم باشم؟ در آستانِ درگهشْ مرحوم باشم؟ بین خاطب های او مرقوم باشم؟ کاندر نگاهش لحظه ای معلوم باشم؟ گفتند خلاف شأنت است ای بوالهوس نیست برایت آبرویی بین کس؟ رمی «زشت است» آمدم از پیش و پس رو خموش باش و بمان اندر قفس گفتم گناهم چیست؟ «من می خواهمش»؟ لحظه ای باشم مر او را همدمش؟ دختری انصار آمد بر رسول آراسته گفت رغبت من، بر نبی برخاسته هست میلت تا شوم هدیه تو را؟ گر قبولی آیدت حاجت مرا؟ دست بالا برد نبی اندر دعاء: باشدت نور و سرورِ پر شعاع ناگهان حفصه پرید کی بی حیا از اتاقم رو دیگر اینجا نیا گفت دست بردار از او، او بهتر است سرزنش شایسته نی، او برتر است کرد خدا واجب بهشت از رغبتش! نوش جان هر حسود بُد نقمتش کافی ج5ص568
؟! از دقیقه ی 47 تا 56 این فایل صوتی، پشت صحنه ی چگونگی ورود از غرب به درون حکومت ما را از زبان حجة الاسلام و المسلمین سید سجاد ایزدهی در تاریخ 1تیر1401 می شنویم، آنچه در ( ) است از مجموعه صحبت های استاد است آنچه در [ ] است از بنده است: «انتخابات، مال ما نیست ربطی به دین ندارد، مقوله ی غربی است که حاکم منصوب از جانب خدا ندارند اصلا. خب کی باید نصب کند حاکم را ؟ مردم! کسی دیگر ندارند. دموکراسی راه افتاد. منطق انتخابات در غرب یعنی حقانیت رأی اکثریت! یعنی اگر از ده نفر شش نفر گفتند سقط جنین مجاز است پس مجاز است! منطق آنها پیشینه ندارد مسیحیت ندارد فطرت هم ندارد هرچه اکثریت گفتند اگر گفتند ازدواج همجنس مجاز است مجاز است تمام. حالا ما چه کار کنیم؟ رأی گیری در انتخابات پشتوانه اش پذیرش حقانیت رأی اکثریت است و این غلط است حالا که من در خانه ی خودم برای این که کانال چند تلویزیون بزنم باید رأی گیری کنم چه کنم؟ در این فرهنگ گیر کردیم (اگر بر اساس بیعت زمان رسول الله پیش برویم متهم به استبداد می شویم یا مردم همراهی نمی کنند) چه کنیم؟ انتخاباتی که ما می فهمیم همه در چهارچوب مدرنیته است غلط است. برای استفاده از آن در حکومت خودمان مجبوریم برویم بازخوانی کنیم بازنگری کنیم و بازسازی کنیم. ما آمدیم در مشروطه انتخابات غربی را بدیل برایش درست کردیم. یک عدم مخالفت توسط شورای نگهبان و یک استناد حداقلی، قبولش کردیم ولی روح حاکم بر جامعه ما سلطه ی حاکم جائر جامعه ی ماست با همین ابزار ها! همین را نائینی تثبیت کرد. بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی نمی توانستیم حاکم جائر را بپذیریم. آمدیم گفتیم رأی اکثریت قبول هست و نیست! هست در جایی که حیثیت روشی دارد نیست در جایی که حیثیت ارزشی دارد. [نظرشخصی: شما نمی توانید این دو حیثیت را در خارج از هم جدا کنید!] انتخابات نمی تواند هنجار های دینی درست کند مردم چه بخواهند چه نه سقط جنین حرام است ولی می تواند در داخل هنجار های خودمان رأی اکثریت را پذیرفت. اگر اکثریت گفتند برویم احد بجنگیم خب برویم. (البته من قبول ندارم) [این قضیه احُد مستمسک برخی شده که این قصه را اینجا قبلا پنبه اش را زدیم] آقا مشورت کنیم قبول در جایی که حیثیت هنجاری ندارد عیبی ندارد. (البته این که ملاک شورا آیا رجوع جاهل به عالم است عالم به عالم است عالم به اعلم است چیست؟ سر جای خودش) خلاصه تفکیک کردیم بین اکثریت روشی و ارزشی. البته در همان اکثریت روشی نیز رأی اکثریت در جایی پذیرفته شده است که اکثریت متدین و متعهد باشند. اگر اکثریت مردم ایران تفکر اسلامی دارند رأی شان پذیرفته شده است نه در هنجارها فقط در روش ها. گفتیم به جای این که در تعیین حاکم شمشیر کشیده شود هرچه اکثریت گفتند، منطقش این است. خب حالا این نحوه انتخابات را خواستند مستند به دین کنند، چه کار کردند؟ پرسیدند این منطق با بیعت سازگار تر است یا با شوری؟ با شوری. خیلی خب من می آیم و «امرهم شوری بینهم» را به روز می کنم، به اقتضائات امروز ضمیمه اش می کنم و از طرفی می گویم شورای نگهبان هم باید تایید صلاحیت کند و شروطی را اضافه می کنم یک بسته یک پکیجی درست می شود اسم اش را می گذارم انتخابات. این را هر سال برگزار می کنیم و همه جای دنیا نیز اشکال می کنند که شما انتخابات ندارید زیرا انتخابات شما آزاد نیست. هم تحت نظر شدید شورای نگهبان است هم نیاز به تنفیذ رهبری دارد. مدرنیته می گوید این تنفیذ دیگر چیست؟ وقتی مردم رأی دادند دیگر رهبر بگوید من منصوب کردم یعنی چه؟! او نمی فهمد که ما آمده ایم انتخابات آنها را [خیر سرمان] بومی اش کرده ایم. ما از خودمان انتخابات نساختیم اما ساختیم!». جمع بندی : همانطور که حضرت آقا فرمودند: «ممکن است یک دورانی در آینده بیاید که انتخابات بی‌معنی بشود، شکلهای دیگری به وجود بیاید برای حضور مردم و اظهار نظر مردم؛ امروز انتخابات است» امیدوارم هرچه زودتر آن دوران برسد تا دیگر میزان رأی ملت نباشد!
امید وارم آنچه در اینجا از عبد الناصر همتی نقل شده کذب باشد: «آقای روحانی به آقای نوبخت گفته و اختیار داده و یا الزام کرده هر وزارتی یا هر سازمان دولتی هرقدر اعتبار خواست بدهد کاری نداشته باشد این رقمها در بانک مرکزی پشتوانه دارد یا ندارد» https://eitaa.com/MataNevesht/3075 توصیه: لینک را بزنید کل مطلب را بخوانید. رهبری ۱۴۰۰/۰۶/۰۶ فرمودند:«در زمینه‌ی مسائل اقتصادی خب الان مشکلاتی در کشور وجود دارد: تورّم بالا یکی از اساسی‌ترین مشکلات است؛ کسری بودجه هست؛ معیشت مردمِ کم‌درآمد هست -که اینها مشکلات مهم است- کاهش ارزش پول ملّی هست، که این یکی از آن چیزهایی است که انسان واقعاً‌ خجالت‌زده میشود از این قضیّه؛ کاهش قدرت خرید مردم هست ... آن چیزی که صاحب‌نظران اقتصادی به ما گزارش میدهند و منعکس میکنند، این است که میگویند خلق پول بایستی در نسبت با تولید انجام بگیرد؛ اگر این نسبت وجود نداشت، بایستی جلوی خلق پول گرفته بشود، جلوی تولید نقدینگی باید گرفته بشود؛ یعنی بِجِد این مسئله را اهمّیّت بدهند» در برابر این پرسش ها: https://eitaa.com/MataNevesht/2992 مثلا اینجا : https://eitaa.com/MataNevesht/2913 گفته شده که : در یک ماه آذر 1400مبلغ 111هزار میلیارد تومان خلق پول بانکی داشته ایم ! با تقسیم این عدد بر جمعیت ایران؛ از هر ایرانی به طور متوسط «یک میلیون و سیصد هزار تومان» در یک ماه دزدیده شده است. اگر کسی توضیحی پاسخی چیزی دارد برای بنده ارسال کند: @MohammadRezaMollaei
مبانی رجالی رهبری استاد گرامی پور.docx
23.1K
حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی گرامی پور در جلسه ی چهارشنبه، ۲۳ تیر ماه ۱۴۰۰ مبانی رجالی رهبر معظم انقلاب (مدّظله‌العالی) را توضیح دادند که بنده از روی فایل صوتی بحث ایشان را پیاده و منظم کردم. (البته مثلا در مورد توثیقات کامل الزیارات ان قلتی نیز مطرح کردم). پانوشت: بعد از اتمام، پاورپوینت ایشان به دستم رسید و صحت متن را با آن بررسی کردم. البته محتوای این فایل حدود دو برابر آن است.
معرفی در شرح شرح «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» اثر آیت الله یزدان پناه با تدریس استاد امینی نژاد بسیار مغتنم است. بخشی از متن کتاب: «هل بلغك من تضاعيف إشارات الأولياء، عليهم السلام، و كلمات العرفاء، رضي اللّه عنهم، أنّ الألفاظ وضعت لأرواح المعاني و حقائقها؟ و هل تدبّرت في ذلك؟ و لعمري، أنّ التدبّر فيه من مصاديق قوله (ع): تفكّر ساعة خير من عبادة ستّين سنة. فإنّه مفتاح مفاتيح المعرفة و أصل أصول فهم الأسرار القرآنيّة.» بخشی از مقدمه کتاب به نقل از صحیفه نور ج20 ص298 : «تمام تشكيلاتى كه در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است، و تمام چيزهايى كه انبيا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولياى اسلام تا آخر دارند، معنويات اسلام است، عرفان اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همه امور اين معنويات واقع است. تشكيل حكومت براى همين است، البته اقامه عدل است، لكن غايت نهايى معرفى خداست و عرفان اسلام... آقايان بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه مردم را آشنا به معارف الهى كنند. اسلام بسيار غنى است‏... در آيات شريفه‏اى كه مربوط به معنويات و عرفان و سلوك و اين طور چيزهاست، در هيچ كتابى نظير قرآن نيست و هيچ كتابى سابقه ندارد كه اين طور عرفان داشته باشد؛ اين طور فلسفه داشته باشد... از اين جهت، ما بايد عمده توجهمان به عرفان اسلامى باشد». تذکر: حقیر مصباح الهدایه را علی رغم تمام محاسنی که دارد به عنوان کتاب درسی رسمی مناسب نمی دانم.
بسمه تعالی بعضی دوستان انتقاد کردند که نکات و مطالب عمدتاً برای طلاب هست بلکه گاهی شاید فقط برای اقلیتی از طلبه ها مفید باشد. بنده یک کانال در تلگرام راه اندازی کردم که مطالب عمومی تر یا مناسبتی یا تک حدیث های ناب یا حتی روزنوشت و ... را آنجا ارسال کنم تا بیش از پیش رعایت حال عموم عزیزان رو کرده باشم: https://t.me/MohammadRezaMollaei اینجا شاید هفته ای دو هفته ای یک بار مطلب تحقیقی یا تولیدی بگذارم که گاهی طولانی است و تبلیغ و تبادل ندارم ولی آنجا احتمالا هر روز یا یکی دو روز در میان، ان شا الله مطلب کوتاهی خواهیم داشت و با تبادل با بعضی کانال ها مشکلی نخواهد بود. 🌹
اگر ائمه داشتند چرا به اقتضای آن عمل نمی کردند و مثلا خود را به مهلکه می انداختند؟ علامه طباطبایی در جلد 18 ترجمه المیزان ص294 پس از توضیح شبهه، پاسخ خود را می فرمایند. من عبارت علامه را عرض کنم. بعد خلاصۀ آن را گفته و در پایان نقد و بررسی خواهیم داشت. عبارت حضرت علامه: «روايات بسيارى از طرق ائمه اهل بيت (ع) رسيده كه خداى سبحان پيامبر اسلام و ائمه (ع) را تعليم داده، و هر چيزى را به ايشان آموخته... از سوى ديگر به اين روايات اشكال شده كه: تا آنجا كه تاريخ نشان مى‏دهد سيره اهل بيت چنين بوده كه در طول زندگى خود مانند ساير مردم زندگى مى‏كرده‏اند و به سوى هر مقصدى مى‏رفتند از راه معمولى و با توسل به اسباب ظاهرى مى‏رفتند، و عينا مانند ساير مردم گاهى به هدف خود مى‏رسيدند، و گاهى نمى‏رسيدند، و اگر اين حضرات علم به غيب مى‏داشتند، بايد در هر مسيرى به مقصد خود برسند، چون شخص عاقل وقتى براى رسيدن به هدف خود، دو راه پيش روى خود مى‏بيند، يكى قطعى و يكى راه خطا، هرگز آن راهى را كه مى‏داند خطا است طى نمى‏كند، بلكه آن راه ديگر را مى‏رود كه يقين دارد به هدفش مى‏رساند. در حالى كه مى‏بينيم آن حضرات چنين نبودند، و در زندگى راههايى را طى‏ مى‏كردند كه به مصائبى منتهى مى‏گشت، و اگر علم به غيب مى‏داشتند بايد بگوييم عالما و عامدا خود را به مهلكه مى‏افكندند، مثلا رسول خدا (ص) در روز جنگ احد آنچه بر سرش آمد خودش بر سر خود آورد، و يا على (ع) خودش عالما و عامدا در معرض ترور ابن ملجم مرادى ملعون قرار گرفت، و همچنين حسين (ع) عمدا خود را گرفتار مهلكه كربلا ساخت، و ساير ائمه (ع) عمدا غذاى سمى را خوردند. و معلوم است كه القاء در تهلكه يعنى خويشتن را به دست خود به هلاكت افكندن عملى است حرام، و نامشروع. اساس اين اشكال به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد دو آيه از آيات قرآنى است، يعنى آيه" وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ" و آيه" وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ". و اين اشكال يك مغالطه بيش نيست، براى اينكه در اين اشكال بين علوم عادى و علوم غير عادى خلط شده، و علم به غيب علمى است غير عادى كه كمترين اثرى در مجراى حوادث خارجى ندارد. توضيح اينكه: تمامى حوادث‏ عالم، سلسله نظام يافته‏اى است، كه همگى و مجموعه‏اش متصف به وجوب است، يعنى محال است يكى از آن حوادث كه به منزله يك حلقه از اين زنجير است از جاى خودش حذف شود، و جاى خود را به چيز ديگر و حادثه‏اى ديگر بدهد. اين سلسله و زنجير از همان روز اول واجب بوده- چه گذشته‏هايش و چه حوادث آينده‏اش- حال اگر فرض كنيم كه شخصى به اين سلسله يعنى به سراپاى حوادث عالم آن طور كه هست و خواهد بود علم داشته باشد، اين علم نسبت هيچ يك از آن حوادث را هر چند اختيارى هم باشد تغيير نمى‏دهد و تاثيرى در نسبت آن نمى‏كند، يعنى با فرض اينكه نسبت وجوب دارد، ممكنش نمى‏سازد، بلكه هم چنان واجب است. ادامه دارد ...
معرفی متن زیر پیاده شده جلسه اول درس منازل السائرین حضرت استاد یزدان پناه است که عمدتاً معرفی عرفان عملی، مزایا، ثمرات و غایت آن است. از آنجایی که استفاده از فایل های صوتی شرح منازل نیاز به اجازه گرفتن از استاد دارد، به احتمال زیاد این اولین و آخرین باری است که متن پیاده شده ای از این جلسات را به طور عمومی ارائه می کنم. بسم الله الرحمن الرحیم این که در عرفان عملی فقط همین یک کتاب منازل کتاب درسی است این سبک حوزوی نیست. سبک حوزوی باید در هر رشته دو سه یا چهار کتاب خوانده شود. از کتاب های مقدماتی شروع بشود و کم کم به سمت کتب اجتهادی برویم. اکنون ما باید تمام زورمان را در همین یک کتاب بزنیم. فرصتی برای ترمیم در آینده نداریم. این کتاب برای قرن پنجم است و شرح آن برای قرن هشتم و ما باید کتاب های غنی تر در این زمینه ها تولید می کردیم. تلاش هایی که شده است نهایی نیست زیرا خیلی از این مباحث باید دست بخورد. ما این اخلاق عرفانی و سیر و سلوکی که اثنای برخی صحبت ها هست باید جمع شود و یک کتاب مفصل تر و بهتر نوشته شود. زیرا خیلی از کارهای عرفان عملی هنوز باقی مانده است. وادی عمل که عرفا به آن پرداخته اند به این 100 منزل منحصر نمی شود. باید جزئی بررسی کنیم و محقق در این زمینه شویم تا بتوانیم متون دینی را خوب حل کنیم و دستور العمل های جزئی کاربردی را تهیه کنیم. آنچه عرفان در سنت اسلامی و مسیحی و ادیان دیگر و عرفان شرقی و همه را عرفان می کند یک امر مشترکی بین همه این هاست: عرفان خواهان رسیدن به حقیقت نهایی هستی است. این حقیقت در سنت اسلامی خداوند است. در هر سنتی اسمی دارد که خواهان رسیدن به او و معرفت به او هستند. بله در سنت مسیحی محبت به او نیز اخذ می شود. به هر حال در تمام این سنت ها حداقل دو چیز مشترک است: کیفیت رسیدن به خدا و سلوک، معرفت به خدا و حقیقت نهایی هستی. اولی عرفان عملی و دومی عرفان نظری است. عرفان بعد احساسی و عاطفی هم دارد که گاهی سر از عرفان ادبی در می آورد. بعد دیگری هم دارد که معمولا این عرفان ها گره می خورد به نوامیس زمان خودشان به شرایع عصر خودشان. لذا بعد معرفت دارد که قوی ترین فهم از متون دینی را عرفا دارند، بعد عمل دارد، احساسات دارد، شریعت دارد. حقیقت اصلی عرفان فقط یک پایه ندارد. در بحث سلوک و عمل نیز تبدیل می شود به شیخ و شاگرد یا مرید و مراد یا پیر و تلمیذ مثلا. و زود هم دکان باز می شود و زود هم مردم تا حد سجده به آدم می رسند. یکی از آسیب های عرفان همین است که اگر دست نا اهل بیفتد آسیب هایش زیاد است حتی گاهی جنایت هایی به اسم عرفان صورت می گیرد، چیزهایی که به فکر شیطان هم نمی رسد. ما باید حافظ معنویت دین باشیم. معنویت دین همان عرفان است و اجازه ندهیم دیگران دکان باز کنند. دَک و پز دادن عرفان نمی شود. نوع و اکثر دراویش ما الان بی سواد و اهل دکان هستند حتی گاهی شریعت را زیر پا می گذارند. البته حساس بودن به این معنا نیست که به عرفان ناب میدان ندهیم. عرفان اگر در حوزه علمیه باشد خیلی مشکلات حل است. ما یک بدیلی برای عرفان داریم به نام اخلاق، اخلاق در عین این که خوب است برخی فرهیختگان را اقناع نمی کند. زیرا اخلاق حقیقت اصلی دین نیست. حقیقت اصلی دین توحید است. هر کسی که وارد فضای عرفان می شود نباید عهده دار شاگرد پروری شود مگر کسی مراحلی را طی کند و راه بلد باشد و گرنه باید برای شاگرد فضای ذهنی را باز کند و او را به استاد واقعی بسپارد. بخش عرفان نظری از عرفان اسلامی را ابن عربی عهده دار شده است و پیروان او. بخش عملی را الان منازل السائرین عهده دار شده است. در بخش تطبیقات با شریعت همین فصوص و فتوحات. البته باید بیش از این ها هم هست و باز باید کار شود. در عرفان اسلامی که خواهان رسیدن به خدا هستیم در متن دینی تقرب به خدا گفته شده است. در فقه و احکام فقهی این معنا که تقرب یعنی صیرورت و نزدیک شدن وجودی به خدای متعال وجود ندارد یعنی توجه به این ندارد. در همان عامّی که نماز می خواند تقرب وجودی هم داریم. قرب اینجا فاصله مکانی و وضعی نیست. در ماوراء طبیعت، قرب معنای دیگری دارد که می گوئیم خدا به همه نزدیک است و ما از او دوریم. تفسیر دقیق این تقرب در عرفان انجام می شود. تفسیر قربةً الی الله همان صیرورت وجودی است که برای فهم آن حرکت جوهری ملاصدرا کمک می کند. نهایت قرب مثل فناء و بقاء را نیز همین عرفا معنا کرده اند. ادامه دارد ...
و !؟ نظر علیهم السلام میرزا هاشم اشکوری می فرمایند: "انّ کل نبی ولیّ و لا عکس، و کل رسول نبی و لا ینعکس، و کل خلیفة اولی العزم رسول و لیس کل رسول باولی العزم. و فأولو العزم هم الذين يبلّغون رسالات ربّهم و يلزمون من أرسلوا إليهم بالايمان؛ فان أبوا قاتلوهم، بخلاف الرسالة إذا انفرد بها الرسول و لم يؤمر بالقتال، فانّه ما عليه إلّا البلاغ؛ كما كان الأمر في أوّل عهد نبينا صلّى اللَّه عليه و سلم المنبّه عليه في سورة «قل يا أيّها الكافرون» و في قوله، «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»، و في قوله، «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»، و أمثال ذلك؛ بخلاف الحال فيما بعد، فانّه ورد الأمر بالقتال، و انسحب الحكم و انبسط على الأموال. فنزل «قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً»، و «اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» و نحو ذلك‏" حضرت استاد یزدان پناه در جلسه 15 مصباح الانس در نقد فرمایش مرحوم اشکوری فرمودند: "این طور نباید گفت. بلکه همان «و ما علیک الا البلاغ» را در اواخر عمر رسول الله (ص) نیز می توان گفت. زیرا ایشان چند شأن دارند در همان 40 سالگی که مبعوث شدند با تمام این شئونات [یعنی ولایت و نبوت و رسالت و خلافت] هست. بله گاهی دستش بسته است شرایط نیست. «ما علیک الا البلاغ» مخصوص شأن رسالت اوست. یک شأن خلافت هم دارد آنجایی که می فرماید: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول». همین آیات را کنار هم بگذاریم معلوم است که اصلا بحث دموکراسی و چون مردم گفتند و این ها نیست. اصلا چون مردم قبول کردند نیست. صریح آیات است که خداوند شأن خلافت بالسیف و حکومت را برای او جعل کرده است. جهاد ابتدائی قطعا برای او جایز است تا توحید گسترش یابد و به تعبیر شهید مطهری توحید حق انسانی است و باید اعمال شود."
در پاسخ به انتقادی که دوستان مطرح کردند: بنده مدت ها در فرندفید بودم اما سال ۲۰۱۵ از دسترس خارج شد. در اینستاگرام یک بار تهدید و یک بار موقتا اکانت ام مسدود شد و بعد هم فیلتر شد. پارسال مدتی با پروکسی در تلگرام فعالیت می کردم که بعد از اغتشاشات آن هم بسته شد. استفاده از فیلترشکن نیز هزینه ها قطع و وصلی ها و آزار خاص خودش را دارد. در تویتر بعد از سال ها فعالیت (حتی گاهی بعد از فیلتر شدنش) ناگهان بدون تذکر اکانت ام برای همیشه مسدود شد! امیدوارم ویراستی (که شبیه تویتر است) بتواند جایگزین موفّقی برای آنها باشد. (خلاصه اشکال نکنید که باید در زمین دشمن جهاد تبیین کنید و باید در تبلیغ مخاطبین بی حجاب را جذب کنید و از این حرف ها ...‌) ان شاء الله مطالب تحقیقی و طولانیِ مخصوص طلاب را همین جا در ایتا و مطالب عمومیِ کوتاه و نغز را در اینجا ارسال می کنم: https://virasty.com/MohammadRezaMollaei اینم لینک دعوت به ویراستی: https://virasty.com/r/NL9 هزینۀ حفظ داده ها در سرورهای ویراستی هر سال بیش از یک میلیارد تومان است و عضویت شما رایگان! پس حمایت کنید.