eitaa logo
ملایی
189 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
33 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از سوال هایی که من رو اذیت می کرد این بود که میزانِ چی؟ رأی ملت است؟ میزان حق و باطل که رأی ملت نیست! رأی اکثریت هم که طبق آیه 116 انعام، حجیت شرعی ندارد پس این که امام خمینی فرمودند میزان رأی ملت است یعنی چی؟ یعنی همون دموکراسی؟ با این که بنا ندارم مطالب کانال کپی پیس باشد ولی قدری مجبورم عین عبارات امام رو (با اندکی شرح مزجی) در 25 خرداد 1358 تقدیم کنم: «... مسائلى است كه حفظ كيان اسلام و حفظ استقلال كشور به آنها بسته است و بعد از اينكه اين مسائل اصلى تحقق پيدا كرد، مسائل ديگرى است كه آن مسائل بايد دنبال بشود ... بايد همه ما تمام همّمان را و تمام قدرتمان را صرف در اين مسائل اصلى بكنيم و بعد از آنكه ايرانِ مستقلى و اسلامِ پياده شده اى داشتيم، دنبال مسائل فرعى برويم [پس استقلال کشور به ویژه در قانونگذاری از اوجبات است] ... طراحان نوكر اجانب طرح ريختند؛ و ريشه هاى فاسد رژيم سابق كارشكنيها كردند. تحريم كردند رفراندم را [رأی گیری برای قانون اساسی را]؛ آتش زدند صندوقهاى بعضى از بلاد را؛ مانع شدند از اينكه رأى بدهند در بعضى از موارد، لكن شكست خوردند، آن هم شكستى كه در تاريخ نظير نداشت! ... روشنفكرانى كه از اسلام بی اطلاع هستند... هر وقت ما خواستيم قانون اساسى جمهورى يا جمهورى دمكراتيك را تدوين كنيم، شما آقايانى كه حقوقدان هستيد، شما آقايان روشنفكر غربى، صلاحيت داريد كه نظر بدهيد [معلوم می شود که از نظر امام جمهوری می تواند اسلامی باشد می تواند دموکراتیک باشد]. لكن ما هر وقت خواستيم قانون اسلامى بنويسيم، خواستيم مسائل اسلام را طرح بكنيم، شما صلاحيت نداريد. شما از اسلام اطلاعى نداريد... شماها از اسلام وحشت داريد. حق هم داريد؛ براى اينكه اسلام درِ استفاده هاى شما را بست! اسلام دوستان شما را از ايران بيرون كرد. اسلام، جنايتكارها [را] كه رفقاى بعض از شما بودند به درك فرستاد! شما وحشت داريد از اسلام و حق داريد وحشت داشته باشيد. [هدف از این رفراندوم چه بود؟] ولى ملت اسلام، ملت ايران، نمی تواند تابع هواى نفس شما باشد؛ نمى تواند قرآن را كنار بگذارد و قانون اساسى غربى را قبول كند [پس رفراندم مظهر اراده ی ملت برای دور کردن دست دشمنان از ایران بوده است] خود ملت ميزان است. مجلس مؤسسان [که بعداً مثل آن به مجلس شورا کشیده شد] اگر اعتبار دارد براى اين است كه مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأى بدهد، لكن وكيل ملت حق دارد؟! ... پنجاه نفر [یا] ششصد نفر چه حقى دارد براى يك ملت 53 ميليونى رأى بدهد؟ اين حق براى اين است كه شما مى خواهيد رأى بدهيد. رأى شماست. ميزان؛ رأى ملت است. ملت يكوقت خودش رأى می دهد. يكوقت يك عده‏اى را تعيين می کند كه آنها رأى بدهند: آن در مرتبه دوم صحيح است. و الّا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. [ کدام ملت؟ منظور از «ملت» در عبارت «میزان رأی ملت است» چیست؟ ] شما خون داديد ... همين ملت، همين مردم محروم دانشگاه، جوانهاى محروم دانشگاه، همين جوانهاى محروم مدرسه فيضيه، همين جوانهاى محروم در ارتش، همين جوانهاى محروم در بازار، همين جوانهاى محروم در كارخانه ‏ها و در كشاورزى، اينها بايد رأى بدهند... ما تا حالا مبتلاى به غرب بوديم ... گرفتاريهاى ما از غرب بود. باز همان گرفتاريها پيش بيايد؟ قانون اساسى را هم آنها بنويسند؟! آنها رأى بدهند؟ غربزده‏ها رأى بدهند؟ ميزان شما هستيد. [ پس هر ننه قمری رأی اش میزان نیست میزان رأی محروم ها و مستضعف هاست همان کسانی که رأی آنها مظهر مخالفت و مقاومت با دشمنان استقلال ایران است] [خب حالا مجلس، آیا از دل اسلام بیرون آمده است؟] ما براى خاطر اينكه اين نق نق ها كم بشود، گفتيم يك مجلسى هم درست بشود. شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذاريد، اگر خيلى دلتان مى‏خواهد غربى باشيد. اگر خيلى دلتان مى‏خواهد كه مردم را به خودتان متوجه کنید اسمش را بگذاريد «مجلس مؤسسان»؛ و الّا ما با مردم كار داريم.- ما قانون را- قاعده اين بود، قانون را بنويسيم، منتشر كنيم در همه بلاد؛ و همه مردم ببينند؛ بعد به آنها بگوييم اين را مى‏خواهيد يا نه. رفراندم كنيم. ما براى اينكه شماها خيلى دم از «روشنفكرى» مى‏زنيد! يك قدرى هم با شما مسالمت بكنيم. [پس اصلِ تشکیل مجلس برای نوشتن قانون از باب مسامحه و مسالمت است!!] با اينكه هر چه مسالمت كنيم، شما بدتر خواهيد كرد! ...» ادامه دارد...
سوال اینه: رأی مردم در ، آیا است؟ یا و فعلیت آن است ؟ رهبری : 1) «در اسلام مردم یک رکن مشروعیت اند نه تمام مشروعیت. اگر کسی برای حکومت انتخاب می شود ازتقوا و عدالت برخوردار باشد اما مورد تایید مردم نباشد، حکومت اش مشروع نیست» !! 2) «در نگاه مامردم سالاری دینی یک مقوله ترکیبی از دو جزء دین و مردم سالاری نیست بلکه ازنگاه ما مردم سالاری مفهوم بسیط است به این معنی که دین در ذات خود مردم سالار است» 3) «اگر مردم حکومتى را نخواهند، این حکومت در واقع پایه‌ى مشروعیت‌ خودش را از دست داده است» ببینیم قانون اساسی چه می گوید، اصل 5 : «در زمان غيبت حضرت ولي عصر «عجل الله تعالي فرجه » در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت برعهده فقيه عادل و باتقوا، آگاه به زمان ، شجاع ، مدير و مدبر است» 4) اصل ۵۶ : «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.» 5) شهید بهشتی: «آيا اين اصل منافاتي با اصل پنجم دارد؟ بين آن و اين هيچ گونه منافاتي نيست چون در آن جا خودتان مقيد كرديد و گفتيد مقام ولايت و امامت امت از آنِ فقيه واجد شرايط است و در اين جا گفته است كه از طرف اكثريت مردم پذيرفته شده باشد و به رهبري شناخته شده باشد يعني در آنجا هم حق مردم را در انتخاب و تعيين اين رهبر صحه گذاشته. نتيجه اين ميشود كه حتي اصل پنجم فارغ از نقش مردم نيست چه فرد باشد چه شورا باشد, اينها به هر حال با انتخاب مردم و با پذيرش مردم سر و كار دارد, تا او دنبالش نباشد تماميت ندارد و شأنیت هم ندارد» ! : خب ما با این حرف به شدت مخالفیم! اگر این طور باشد پس از شهادت و مسموم شدن پیامبر اکرم، چون اکثریت مردم و عمده انصار و مهاجرین با ابوبکر بیعت کردند ( ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثه که سر تراشیدن) پس باید بگوئید امیر المؤمنین حتی شأنیت ولایت بر مردم هم نداشته و ولایت اش ساقط شده است! درحالی که این با اصل مذهب شیعه از بیخ ناسازگار است آزادی اختیار مردم یک امر تکوینی است و هرگز منشأ «حق تعیین سرنوشت» نمی شود چه حق به معنای حقیقت باشد که جمع آن حقایق و در مقابل باطل است چه حق به معنای سزاواری و مالکیت باشد که جمع آن حقوق است. این که مردم مختارند سرنوشت خودشان را تعیین کنند (که مثلا به بهشت بروند یا به جهنم)، هرگز مالکیتی و حقی بر حکومت و ولایت پدید نمی آورد و اگر کسی چنین گفت بلاشک در رابطه ی بین اراده ی تکوینی خداوند و اراده تشریعی او خلط کرده است و دیگر جایی برای قیام بالسیف یا جهاد ابتدایی باقی نخواهد ماند. شهید بهشتی و ... که اکثرا از شاگردان امام خمینی بودند نباید خلاف نظر امام پیش می رفتند! 1) حضرت امام: «لازم است فقها اجتماعاً يا انفراداً براي اجراي حدود و حفظ ثغور و نظام, حكومت شرعي تشكيل دهند. اين امر اگر براي كسي امكان داشته باشد واجب عيني است وگرنه واجب كفايي است. در صورتي هم كه ممكن نباشد ولایت ساقط نمی شود! زیرا از جانب خدا منصوب اند.» ولایت فقیه ص42 2) امام خمینی: «يرجع أمر الولاية إلى الفقيه العادل، و هو الذي يصلح لولاية المسلمين؛ إذ يجب أن يكون الوالي متّصفاً بالفقه و العدل. فأقامه الحكومة و تشكيل أساس الدولة الإسلاميّة، من قبيل الواجب الكفائيّ على الفقهاء العدول، فإن وفّق أحدهم لتشكيل الحكومة يجب على‏ غيره الاتباع، و إن لم يتيسّر إلّا باجتماعهم، يجب عليهم القيام مجتمعين. و لو لم يمكن لهم ذلك أصلًا، لم يسقط منصبهم و إن كانوا معذورين في تأسيس الحكومة» کتاب البیع ج2 ص 624 این از محکمات کلام امام است! رک: مبانی حاکمیت در قانون اساسی فصل دوم خصوصا از ص244 به بعد 3) آیت الله مكارم می فرمایند در صورت تزاحم چند فقیه قبل از تصدی امر حکومت (نه بعد از آن) راه حل را در اعمال مرجحاتی دانسته اند که در مقبوله عمر بن حنظله ذکر شده است یعنی اَعدليّت, اَفْقهيت, اصدقيت في الحديث و اَوْرعيّت. و تشخیص این ها صرفا توسط اهل خبره صورت می گیرد. انوار الفقاهه, كتاب البيع, ج ١,ص 514 بدين ترتيب جايگاه مجلس خبرگان رهبري روشن ميگردد: ماهيت اقدام آنان چيزي جز تشخيص رهبر از بين فقيهان واجد شرايط نميباشد! الحمدلله رهبری تعابیر بهتری هم دارند: «حالا بعضی رای مردم را پایه مشروعیت می دانند لااقل پایه اعمال مشروعیت است بدون آراءمردم، بدون حضور مردم و بدون خواست مردم خیمه نظام اسلامی سرپا نمی شود و نمی ماند» «یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است» جمع بندی: همان که عرض شد رأی اکثریت مشروعیت نمی آورد حتی اگر بیعت باشد! بلکه تولّی و پذیرش ولایت فقیه اعلم و اصلح بر مردم واجب است (تکلیف است نه حق) تا حکومت کردن بر آن ولی منجز شود.
امیر حسین ثابتی گفته : «‏اختلافات درباره عملکرد شورای نگهبان ناشی از دو دیدگاه است: دیدگاه اول با دفاع از عملکرد شورا معتقد است نتیجه انتخابات مهم تر از هر چیز دیگری است. دیدگاه دوم معتقد است جمهوریت نظام، مشارکت مردم و رشد ملت از نتیجه انتخابات هم مهم تر است. قویا معتقدم "نگاه دوم" به حقیقت نزدیکتر است.» قبلاً به طور مفصل درباره رأی اکثریت و جمهوریت نظام بحث کرده ام و در دولت حسن فریدون، 8 سال کشور به خاطر همین تفکرِ «مصلحت مشارکت مردم و رشد ملت مهم تر است» عقب افتاد! هم از نظر اقتصادی هم از نظر سطح دین داری عمومی، ضرر کردیم! امثال آقای ثابتی جواب بدهند: آیا 8 سال مماشات کافی نیست؟ باز هم باید شورای نگهبان بیاید و به امثال بنی صدر ها و حسن فریدون ها فرصت بدهد ؟! به خدا قسم جذب حداکثری هم حدی دارد ! بس است دیگر !! اگر قرار بود ملت رشد کند در این 8 سال نحس، تا الان رشیده شده بود !! قویاً معتقدم در شرایط فعلی، فرصت دادنِ دوباره به امثال حسن فریدون ها، غرب پرستان، منافقین، افساد طلب ها و ... به هر بهانه ای که باشد، خیانت است!
یعنی ، نه . صحبت های امروز آقا را بخوانید، بخش هایی اش را می خواهیم بررسی کنیم: 1) جمهوری اسلامی مهم ترین ابتکار امام است این همان مردم‌سالاری دینی است که زیر عنوان جمهوری اسلامی رسمیّت پیدا کرد ... کار بزرگ امام بزرگوار ما این بود که این فکر را، این نظریّه را -نظریّه‌ی جمهوری اسلامی را- خلق کرد. 2) یکی از گروه های مخالف حاکمیت مردم کسانی بودند که ... میگفتند آقا حاکمیّت دین به مردم ربطی ندارد، مردم چه‌کاره هستند، باید دین حکومت بکند، حاکمیّت بکند؛ اینها هم یک عدّه‌ای بودند که حالا نمونه‌های این را این اواخر به شکل افراطی‌اش در این حضرات داعش ملاحظه کردید که اینها به‌اصطلاح به خیال خودشان معتقد به حاکمیّت دین بودند، منتها مردم را هیچ‌کاره میدانستند. 3) مردم‌سالاری دینی، [یعنی حاکمیت مردم و حاکمیت دین] از متن اسلام برمی‌آید. حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. 4) امّا مسئله‌ی جمهوریّت، مردم‌سالاری، و اعتبار رأی مردم؛ این هم مسئله‌ی خیلی مهمّی است. از دو منظر هم باید به این مسئله نگاه کرد: یک منظر، این منظرِ جنبه‌ی دینی قضیّه است، جنبه‌ی اعتقادی قضیّه است که مسئله‌ی مسئولیّت و حق است؛ یک منظر دیگر، منظر امکان عملیِ تحقّق حاکمیّت دین است، که بدون مردم امکان‌پذیر نیست. 5) آن بخش اوّل -که حضور مردم، یک حضور قطعی در باب حکومت اسلامی است- از مسئولیّت انسانها فهمیده میشود: کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه ، مَن اَصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم ، وَ لَکِن مِن واجِبِ حُقوقِ اللَهِ سُبحانَهُ‌ عَلَى عِبادِهِ النَّصیحَةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم وَ التَّعاوُنُ عَلَى اِقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم‌ ، یعنی این مسئولیّت مردم است دیگر؛ مردم مسئولند، بایستی کمک کنند که در کشور، حکومت حق بر پا بشود. این «مسئولیّت» از یک سو، و از یک سو «حق»؛ [یعنی] حقّ تعیین سرنوشت [وجود دارد]. انسانها آزادند؛ لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ لَقَد خَلَقَکَ اللهُ حُرّا فرمایش امیرالمؤمنین است؛ تو برده و دنباله‌رو دیگران نباش، خدا تو را آزاد آفریده، خودت انتخاب کن، خودت تعیین کن سرنوشت خودت را؛ این جزو مسلّمات اسلام است. پس بنابراین مسئله‌ی حاکمیّت مردم و مردم‌سالاری، متّکی به این معارف دینی است. امیرالمؤمنین در همان خطبه‌ی صفّین میفرماید: لا تَکُفّوا عَن مَشوِرَةٍ بِحَقٍّ أو مَقالَةٍ بِعَدل. 6) منظر دوّم که منظر پشتیبانی و نیاز به پشتوانه‌ی مردمی است، این هم چیز واضحی است. حکومت، نه حالا حکومت دینی، [بلکه] حکومتهای دیگر هم اگر چنانچه بدون پشتوانه‌ی مردمی بشند، و مردم طرف‌دار اینها نباشند، مجبورند با شمشیر و شلّاق زندگی کنند؛ یعنی امکان ادامه‌ی حکومت نیست. 7) پس بنابراین مردم‌سالاری دینی که عنوان جمهوری اسلامی به خود گرفت و رسمیّت پیدا کرد و از سوی امام خمینی مطرح شد، این یک طرح ناب و خالص دینی است؛ یعنی هیچ تردیدی در این نباید داشت. اینکه حالا بعضی‌ها گفتند که امام انتخابات را، مردم‌سالاری را و امثال اینها را از غربی‌ها به ملاحظه و رودربایستی و مانند اینها گرفت، حرف بسیار بی‌مبنائی است. 8) امام [فرمود] جمهوری اسلامی. یعنی حاکمیّت اسلام و حاکمیّت مردم که اینها با همدیگر درهمند و با هم هیچ گونه منافاتی ندارند. حاکمیّت اسلام یعنی محتواها و ارزشها و جهت‌گیری‌ها را اسلام معیّن میکند، حاکمیّت مردم یعنی شکل اداره‌ی حکومت را مردم تشکیل میدهند.اگر چنانچه در [میان] مسئولین محترم کشور این موضوع جا بیفتد که هم مسائل اسلامی را در نظر داشته باشند یعنی آن حدود اسلامی را به طور کامل رعایت کنند -چه در مسائل داخلی، چه در مسائل خارجی، چه در مسائل اقتصادی، چه در مسائل فرهنگی و سیاسی و غیره- و حضور مردم را هم تأمین کنند یعنی ساز و کارهایی را به وجود بیاورند که اراده‌ی مردم، حضور مردم، خواست مردم بتواند دخالت داشته باشد، همه‌ی مشکلات کشور حل خواهد شد. خب در ادامه مطلب می خواهیم از باب «لا تَکُفّوا عَن مَشوِرَةٍ بِحَقٍّ» نکاتی را عرض کنیم:
؟! برای این متن ( که ریپلای کردم👆) ماه ها زحمت کشیدم، تقدیم می کنم به مظلوم ترین های تاریخ، مولا الموحدین امیر المؤمنین و فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین. 💐💐💐 بسم الله الرحمن الرحیم سقیفه بنی ساعده کودتا نبود! شاید اندکی از انصار و مهاجرین به وعده ی پول و با زد و بند با ابوبکر بیعت کرده بودند ولی اکثریت انصار و مهاجرین بسیار مؤمن و دست پرورده رسول الله (ص) بودند تا جایی که خداوند در آخرین سوره ای که نازل شد ( طبق بیان آیت الله معرفت سوره توبه آخرین سوره است طبق ترتیب نلدکه و سایت قرآن پویان 113 امین سوره است) در آیه 100 وعده ی خلود در بهشت به آنان می دهد: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. و در باره خود ابوبکر نیز در در آخرین آیاتی که نازل می شود به واقعه 10 سال پیش (یا نه سال) اشاره کرده، می فرماید: الاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ! یعنی همان معیتی که برای موسی و هارون بیان کرده بود: لاَ تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى (طه 46) !! بنابر این هیچ جای تعجبی ندارد که ابوبکر در مناظره فدکیه (نه خطبه فدکیه) غصب خلافت را منکر شود و رأی مردم را، مردم سالاری را، بر سر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بکوبد و بگوید: «هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَكِ قَلَّدُونِي مَا تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ مَا أَخَذْتُ، غَيْرَ مُكَابِرٍ وَ لَا مُسْتَبِدٍّ وَ لَا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذَلِكَ شُهُودٌ» ! رهبری: «در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأي مردم در انتخاب حاكم و در كاري كه حاكم انجام ميدهد، مورد پذيرش قرار گرفته. لذا شما ميبينيد كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) با اينكه خود را از لحاظ واقع منصوب پيغمبر و صاحب حق واقعي براي زمامداري ميداند، آن وقتي كه كار به رأي مردم و انتخاب مردم ميكشد، روي نظر مردم و رأي مردم تكيه ميكند. يعني آن را معتبر ميشمارد» 22/03/1366 ، درحالی که اگر حضرت میزان را رأی ملت می دانست , اگر تسلیم شدن اقلیت در برابر رأی اکثریت، تکلیفی الهی و معتبر بود، هرگز حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از مسموم شدن رسول الله صلی الله علیه و آله، در برابر رأی اکثریت قریب به اتفاق نمی ایستادند و کار را به جایی نمی رساندند تا پس از خطبه فدکیه به امیرالمؤمنین این طور بفرمایند: «حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً. اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما کَفَفْتَ قائِلاً وَ لا اَغْنَیْتَ باطلاً وَ لا خِیارَ لی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی». یعنی «انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشم‏‌پوشى کردند، نه مدافعى دارم و نه کسى که مانع از کردار آنان گردد، در حالى که خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم. آنروز که شمشیرت را بر زمین نهادى همان روز خویشتن را خانه‌‏نشین نمودى، تو شیرمردى بودى که گرگان را مى‏‌کشتى، و امروز بر روى خاک آرمیده‏‌اى، گوینده‏‌ا‌ى را از من دفع نکرده، و باطلى را از من دور نمى‌‏گردانى، و من از خود اختیارى ندارم، اى کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم مرده بودم» 🥺😢😭 خداوندا مرا با فاطمة الزهرا محشور گردان 🙏 و السلام علی من اتبع الهدی.
عدم ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ (قوانین مردمی) إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ (پارلمان و کمیسیون و فراکسیون و ...) ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ (فقط خدا و کسانی که خدا اجازه داده حق قانون گذاری دارن نه مردم نه اصول گرایان نه هر اسلام نشناس دیگه ای) أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏ (که حقی در حاکمیت اسلامی ندارند) قبلا هم عرض کردم حاکمیت مردم نه با (لا اکراه فی الدین) درست می شود نه با (امرهم شوری بینهم) نه با (لقد کرمنا بنی آدم) نه با (انّی جاعل فی الارض خلیفة) نه با (لا تکن عبد غیرک) نه با (حق تعیین سرنوشت) نه با هیچ چسب و سریشوم دیگری ! راه حل این است: إِنَّمَا الْمُسْتَحْفَظُونَ لِدِينِ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ أَقَامُوا الدِّينَ وَ نَصَرُوهُ وَ حَاطُوهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِه‏! کاش توان مدیریت دانشی که در حوزه تولید می شود داشتم!
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟! بنده معتقدم این که حضرت آقا تمام قد از رأیی که مردم به خاتمی و احمدی نژاد دادند دفاع کردند کار بسیار درستی بود که اگر ذره ای آقا کوتاه می آمدند هرج و مرج حاصل از این کوتاه آمدن سالیان سال ترمیم نمی شد و حتی مردمی بودنِ حکومت را نیز به خطر می انداخت. قطعا ابطال انتخابات پس از برگزاری آن کاری غلط است. محل کلام صرفا یک بحث علمی است: حضرت آقا در 1380/12/23 می فرمایند: «حق مردم ، همه ی حقوق مردم از جمله حق انتخاب که قطعا برای مردم وجود دارد در امر حکومت، این ناشی است از حکم الهی» بعد حق انتخاب مردم در امر حکومت را با حق مالی مردم و حرمت انکار آن را با حرمت ربا مقایسه می کنند! باز می فرمایند: «جمهوری اسلامی، آن جمهوری ای است آن اتکاء به آرای مردمی است که خدا آن را مقرر کرده است خداوند ما را موظف کرده است که در این زمینه آرای مردم را معتبر بشماریم» محل بحث اینه: کو دلیل بر این که حق شرعی مردم است که اولی الامر را نائب امام زمان را رهبر هر جامعه ای را باید اکثریت مردم همان جامعه انتخاب کنند و این رأی اکثریت نیز شرعا معتبر است؟ ما در اینجا بسیاری از استدلال های آقایان بر این مطلب را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که: رأی اکثریت حجیت ندارد. نه «لقد کرمنا بنی آدم» دلیل بر آن می شود نه «و امرهم شوری بینهم» نه «حق تعیین سرنوشت» نه «لاتکن عبد غیرک» نه «لا اکراه فی الدین». رأی اکثریت مشروعیت نمی آورد حتی اگر بیعت باشد! بلکه تولّی و پذیرش ولایت فقیه اعلم و اصلح بر مردم واجب است (تکلیف است نه حق) تا حکومت کردن بر آن ولی منجز شود.
مرحوم آیت الله شاهرودی جلسه خبرگان.pdf
466.1K
؟! بیانی که مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی از مردم سالاری دینی می فرمودند مطابق با همان دین سالاری مردمی ای است که ما عرض کردیم: «حقیقت مردم سالاری دینی را باید در این وظیفه ای که از سوی خدا بر عهده توده های امت اسلامی گمارده شده، جستجو کرد همان تکلیف الهی که مردم را وا می دارد تا در پرتو تعالیم انبیاء و ائمه و با تحکیم محمد و آل محمد که ولایت فقیه نیز استمرار آن است به اقامه قسط بر پایه کتاب و میزان قیام نمایند، آنچنان که در آیه شریفه دیگری می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِّالْبَيناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ الناسُ بَّالْقِسْط (سوره مبارکه حديد آيه 25 )». همانطور که مشاهده می کنید در این بیان، مردم سالار و صاحب حق و دارای حاکمیت نیستند بلکه مکلف و موظف به اقامه دین و عدل اند. در ادامه بیانی از استاد شهیدی پور می آوریم در ردّ کلام شهید صدر که خداوند حاکمیت را به مردم تفویض کرده است:
؟! از دقیقه ی 47 تا 56 این فایل صوتی، پشت صحنه ی چگونگی ورود از غرب به درون حکومت ما را از زبان حجة الاسلام و المسلمین سید سجاد ایزدهی در تاریخ 1تیر1401 می شنویم، آنچه در ( ) است از مجموعه صحبت های استاد است آنچه در [ ] است از بنده است: «انتخابات، مال ما نیست ربطی به دین ندارد، مقوله ی غربی است که حاکم منصوب از جانب خدا ندارند اصلا. خب کی باید نصب کند حاکم را ؟ مردم! کسی دیگر ندارند. دموکراسی راه افتاد. منطق انتخابات در غرب یعنی حقانیت رأی اکثریت! یعنی اگر از ده نفر شش نفر گفتند سقط جنین مجاز است پس مجاز است! منطق آنها پیشینه ندارد مسیحیت ندارد فطرت هم ندارد هرچه اکثریت گفتند اگر گفتند ازدواج همجنس مجاز است مجاز است تمام. حالا ما چه کار کنیم؟ رأی گیری در انتخابات پشتوانه اش پذیرش حقانیت رأی اکثریت است و این غلط است حالا که من در خانه ی خودم برای این که کانال چند تلویزیون بزنم باید رأی گیری کنم چه کنم؟ در این فرهنگ گیر کردیم (اگر بر اساس بیعت زمان رسول الله پیش برویم متهم به استبداد می شویم یا مردم همراهی نمی کنند) چه کنیم؟ انتخاباتی که ما می فهمیم همه در چهارچوب مدرنیته است غلط است. برای استفاده از آن در حکومت خودمان مجبوریم برویم بازخوانی کنیم بازنگری کنیم و بازسازی کنیم. ما آمدیم در مشروطه انتخابات غربی را بدیل برایش درست کردیم. یک عدم مخالفت توسط شورای نگهبان و یک استناد حداقلی، قبولش کردیم ولی روح حاکم بر جامعه ما سلطه ی حاکم جائر جامعه ی ماست با همین ابزار ها! همین را نائینی تثبیت کرد. بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی نمی توانستیم حاکم جائر را بپذیریم. آمدیم گفتیم رأی اکثریت قبول هست و نیست! هست در جایی که حیثیت روشی دارد نیست در جایی که حیثیت ارزشی دارد. [نظرشخصی: شما نمی توانید این دو حیثیت را در خارج از هم جدا کنید!] انتخابات نمی تواند هنجار های دینی درست کند مردم چه بخواهند چه نه سقط جنین حرام است ولی می تواند در داخل هنجار های خودمان رأی اکثریت را پذیرفت. اگر اکثریت گفتند برویم احد بجنگیم خب برویم. (البته من قبول ندارم) [این قضیه احُد مستمسک برخی شده که این قصه را اینجا قبلا پنبه اش را زدیم] آقا مشورت کنیم قبول در جایی که حیثیت هنجاری ندارد عیبی ندارد. (البته این که ملاک شورا آیا رجوع جاهل به عالم است عالم به عالم است عالم به اعلم است چیست؟ سر جای خودش) خلاصه تفکیک کردیم بین اکثریت روشی و ارزشی. البته در همان اکثریت روشی نیز رأی اکثریت در جایی پذیرفته شده است که اکثریت متدین و متعهد باشند. اگر اکثریت مردم ایران تفکر اسلامی دارند رأی شان پذیرفته شده است نه در هنجارها فقط در روش ها. گفتیم به جای این که در تعیین حاکم شمشیر کشیده شود هرچه اکثریت گفتند، منطقش این است. خب حالا این نحوه انتخابات را خواستند مستند به دین کنند، چه کار کردند؟ پرسیدند این منطق با بیعت سازگار تر است یا با شوری؟ با شوری. خیلی خب من می آیم و «امرهم شوری بینهم» را به روز می کنم، به اقتضائات امروز ضمیمه اش می کنم و از طرفی می گویم شورای نگهبان هم باید تایید صلاحیت کند و شروطی را اضافه می کنم یک بسته یک پکیجی درست می شود اسم اش را می گذارم انتخابات. این را هر سال برگزار می کنیم و همه جای دنیا نیز اشکال می کنند که شما انتخابات ندارید زیرا انتخابات شما آزاد نیست. هم تحت نظر شدید شورای نگهبان است هم نیاز به تنفیذ رهبری دارد. مدرنیته می گوید این تنفیذ دیگر چیست؟ وقتی مردم رأی دادند دیگر رهبر بگوید من منصوب کردم یعنی چه؟! او نمی فهمد که ما آمده ایم انتخابات آنها را [خیر سرمان] بومی اش کرده ایم. ما از خودمان انتخابات نساختیم اما ساختیم!». جمع بندی : همانطور که حضرت آقا فرمودند: «ممکن است یک دورانی در آینده بیاید که انتخابات بی‌معنی بشود، شکلهای دیگری به وجود بیاید برای حضور مردم و اظهار نظر مردم؛ امروز انتخابات است» امیدوارم هرچه زودتر آن دوران برسد تا دیگر میزان رأی ملت نباشد!
و !؟ نظر علیهم السلام میرزا هاشم اشکوری می فرمایند: "انّ کل نبی ولیّ و لا عکس، و کل رسول نبی و لا ینعکس، و کل خلیفة اولی العزم رسول و لیس کل رسول باولی العزم. و فأولو العزم هم الذين يبلّغون رسالات ربّهم و يلزمون من أرسلوا إليهم بالايمان؛ فان أبوا قاتلوهم، بخلاف الرسالة إذا انفرد بها الرسول و لم يؤمر بالقتال، فانّه ما عليه إلّا البلاغ؛ كما كان الأمر في أوّل عهد نبينا صلّى اللَّه عليه و سلم المنبّه عليه في سورة «قل يا أيّها الكافرون» و في قوله، «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»، و في قوله، «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»، و أمثال ذلك؛ بخلاف الحال فيما بعد، فانّه ورد الأمر بالقتال، و انسحب الحكم و انبسط على الأموال. فنزل «قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً»، و «اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» و نحو ذلك‏" حضرت استاد یزدان پناه در جلسه 15 مصباح الانس در نقد فرمایش مرحوم اشکوری فرمودند: "این طور نباید گفت. بلکه همان «و ما علیک الا البلاغ» را در اواخر عمر رسول الله (ص) نیز می توان گفت. زیرا ایشان چند شأن دارند در همان 40 سالگی که مبعوث شدند با تمام این شئونات [یعنی ولایت و نبوت و رسالت و خلافت] هست. بله گاهی دستش بسته است شرایط نیست. «ما علیک الا البلاغ» مخصوص شأن رسالت اوست. یک شأن خلافت هم دارد آنجایی که می فرماید: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول». همین آیات را کنار هم بگذاریم معلوم است که اصلا بحث دموکراسی و چون مردم گفتند و این ها نیست. اصلا چون مردم قبول کردند نیست. صریح آیات است که خداوند شأن خلافت بالسیف و حکومت را برای او جعل کرده است. جهاد ابتدائی قطعا برای او جایز است تا توحید گسترش یابد و به تعبیر شهید مطهری توحید حق انسانی است و باید اعمال شود."