ملایی
مقام معظم رهبری در دوم تیر 94 فرمودند: «بنده هیئت مذاکرهکننده را هم امین میدانم، هم غیور میدانم، ه
#عمومی
#تقلید
آیت الله فیاضی با تطبیق دادنِ «سادتنا و کبرائنا» در آیه 66 و 67 سوره احزاب (يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ) بر اساتید حوزه، فرمودند: نسبت به تمام علماء باید احترام کامل داشته باشیم ولی فقط شخصیت علمی معصوم ارزش دارد.
همچنین ذیل آیه 73 سوره فرقان: " وَ الَّذِینَ إِذا ذُکرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یخِرُّوا علیها صُمًّا وَ عُمْیاناً" علامه طباطبایی میفرمایند: «"خرور بر زمین" به معنای سقوط بر زمین است و گویا در آیه شریفه کنایه است از ملازمت و گرفتن چیزی به این صورت که به روی آن بیفتد. و معنای آیه شریفه این است که: بندگان رحمان چون متذکر آیات پروردگارشان میشوند و حکمت و موعظه ای از قرآن او و یا وحی او می شنوند، کورکورانه آن را نمی پذیرند و بدون اینکه تفکر و تعقل کنند بیهوده و بی جهت، دل به آن نمی بازند، بلکه آن را با بصیرت می پذیرند و به حکمت آن ایمان آورده به موعظه آن متعظ میشوند و در امر خود، بر بصیرت و بر بینه ای از پروردگار خویشند»
بنابراین تعبد و تقلید کورکورانه حتی از آیات قرآن هم ممدوح نیست چه رسد از غیر معصومین. به والله قسم! برای رسیدن به اجتهاد، آفتی سهمگین تر از تقلید از بزرگان ندیدم.
ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #توحید_قرآنی #جبر_و_اختیار بسم الله الرحمن الرحیم مومنون 91 : مَا اتَّخَذَ اللَّه
که چی مثلا.mp3
571.5K
#عمومی
#جبر_و_اختیار
اگر معلول ذات اش و همه چیزش را از علت گرفته است چطور می توان گناهان معلول را پای علت ننوشت؟
کسانی که جواب حقیر را قبول ندارند ، پاسخ خودشان را به سؤالی که استاد امینی نژاد مطرح می فرمایند برای بنده ارسال کنند.
پانوشت: چند روز پیش بزرگواری از اعضای کانال پیام دادند که شما که 7 8 سال فلسفه عرفان خوانده اید چرا در کانال تون، این قدر مطالب عمومی یا فقهی اصولی بر مطالب عقایدی غلبه دارد؟
جواب: متأسفانه دهانم بسته است ! مطالب آن قدر مقدمات و اصطلاحات خاص دارد و پیش فرض نیاز دارد که مطرح کردن شان در اکثر مواقع، بیشتر از این که فایده داشته باشد دو تا مفسده دارد :
1) اکثرا فهم نمیشود
2) خدای نکرده کج و کوله فهم میشود!😞😣
#تخصصی
#عرفان #مقام_حتی_نعلم
گاهی از ظاهر بدوی برخی آیات قرآن این طور برداشت می شود که علم خداوند به بعضی اشیاء حادث است مانند : «و لنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین» (محمد(ص)آیه 31) و مانند حدید25 و کهف 12 و ...
سوال این است که مگر علم خداوند قدیم نیست؟ اگر هست و می داند پس تا بدانیم یعنی چه؟
مقدمه: ابن عربی می گوید: کسی که عین ثابتش (سر القدر) و انتقالات احوالش برای او کشف شود، علم اش به خودش بمنزلهی علم خدا به او خواهد بود زیرا این علم را از معدن واحدی اخذ کرده است. البته چنین عبدی قبل از آن که به وجود بیاید در وسع اش نبود که بر چنین علمی مطلع شود پس عنایت خداوند شامل حال او شده است که این علمش مساوی علم خداوند گردیده است. از اینجاست که خدای متعال می فرمایند «حتی نعلم». و این کلمه ای محققة المعنی است، نه آن طور که متکلم توهم کرده است.
بررسی اقوالی که بعضا در شرح کلام ابن عربی اند:
1) قول متکلمین و جندی: علم خداوند سبحان قدیم است فقط تعلق اش به اشیاء حادث است.
2) مراد از علم در این آیات شهود است پس حتی نعلم یعنی حتی نشاهد.
3) این آیه به اعتبار مرتبه ی جمع نیست به اعتبار مرتبه فرق است پس حتی نعلم یعنی حتی نعلم من حیث ظهورنا. در واقع ظهور علم است که حادث است نه خود علم. علامه طباطبایی: «علم فعلى عبارت است از حضور معلوم و ظهورش با وجود مخصوص به خودش در نزد خداى سبحان»
4) قیصری و جامی: تأخّری که از کلمه «حتی» فهمیده می شود تأخر ذاتی است نه تأخر زمانی. علم خدای سبحان به احوال عبد از عین ثابت عبد اخذ شده است و این تأخری بالذات است نه تاخر زمانی تا سر از حدوث در آورد زیرا تعلق علم خداوند به معلومی است که ازلی و ابدی است و تقدم معلوم بر تعلق علم به آن، تقدمی ذاتی است نه زمانی.
5) استاد امینی نژاد: حتی نعلم همانطور که جندی و ملاصدرا و قونوی گفته اند علم فعلی سر صحنه است علم بعد از ایجاد است نه قبل از ایجاد. علم نیز تابع معلوم است پس همانطور که معلوم حادث است و متغیر این علم هم تغییر می کند زیرا یک نسبتی است تابع نسبت دیگر. زیرا آن هم علم فعلی است نه علم در مرحله ی ذات.
#نظر_شخصی:
قول اول بی معناست زیرا علم قبل از حدوث معلوم، متعلقی ندارد در حالی که علم از صفات ذات اضافه است، اصلا بدون مضاف اش محقق نمی شود. هرگز نمی توانیم بگوئیم علم خداوند به اعیان ثابته تابع تحقق خارجی اعیان خارجه است.
قول دوم و سوم پذیرش اشکال است و در واقع اشکال به خداوند است که در آیات دقیق حرف نزده است زیرا دقیق تر این بود که به جای حتی نعلم بگوید حتی نشاهد یا حتی نظهر ! علامه طباطبایی گفته اند: «مراد از اينكه فرمود" لنعلم" آن معناى معروف اين كلمه نيست تا كسى بگويد مگر خدا هم جاهل است، بلكه به معناى علم فعلى است».
قول چهارم: نزدیک ترین قول به واقع شاید نظر قیصری باشد. توضیح خواهم داد.
قول پنجم: من نمی فهمم «نسبتی است تابع نسبت دیگر» یعنی چه! ضمن این که علم خداوند متغیر نیست. زیرا حقیقت علم مجرد است ولو متعلق اش مادی و متغیر باشد. همچنین علم فعلی جدا از علم ذاتی تصور واضحی ندارد.
توضیح: جدا کردن علم ذاتی یا قدیم از علم فعلی یا حادث صحیح به نظر نمی رسد مگر در مقام تعلیم و تحلیل عقلی. اگر این تفکیک را بپذیریم، لنبلونکم حتی نعلم، هم علم ذاتی را شامل می شود هم علم فعلی را! علم قدیم و ذاتی متعلق قدیم و ذاتی می خواهد و علم فعلی و حادث متعلق فعلی و حادث!
در زیارت نامه فاطمه زهرا (س) داریم: «يا ممتحنة امتحنك الله الذي خلقك قبل أن يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة» این یعنی علم قدیم متعلقش هم قدیم است.
به هر حال علم مطلقاً متأخر از معلومش است. علم خداوند در مقام ذات متأخر است از ذوات نفس الامری ازلی و ابدی تاخراً ذاتیاً ! علم خداوند از عین ثابت اشیاء اخذ نشده است (به خلاف قیصری) بلکه خود عین ثابت اشیاء، علم خداوند به اشیاء در مرتبه واحدیت است.
نه علم ذاتی عوض می شود نه علم دیگری جایگزین علم فعلی می شود، یعنی حتی اگر معلوم مادی و متغیر باشد علمی که از آن برای عالم حاصل می شود هر لحظه فعلیت یافته و تمام است و لحظه ی بعد علم دیگری برای عالم است که در کنار علم حاصل از لحظه ی قبل یا موقعیت قبل قرار می گیرد نه این که علم فعلی تغییر کند.
بنابراین «لنبلونکم حتی نعلم» نه مجاز است نه خلاف ظاهر بلکه شبیهِ «قل رب زدنی علما» تمام این علوم را شامل می شود چه علم ذاتی حق تعالی چه علم فعلی او ، چه علم سالک در تعین ثانی چه علم ملائکه مقرب و ...
بلکه آنچه آقایان علم فعلی می پندارند ظهور و تحقق تدریجیِ بخشی از همان علم ذاتی بر اساس نظام احسن است. علم ذاتی گسترده تر از آن چیزی است که محقق می شود مثلا امتحان قبل از خلقت حضرت فاطمه (س) با امتحان بعد از خلقت متفاوت است در اولی ناخودآگاه است در دومی خودآگاه و از روی شعور و اختیار ولی کارنامهی هر دو امتحان در نهایت یکی است.
ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #حجیت_رأی_اکثریت ؟! #انتخابات #دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست
#تخصصی
#حجیت_رأی_اکثریت ؟! #انتخابات #دین_سالاری_مردمی
#میزان_رأی_ملت_نیست #بسیار_مهم
برای این متن ( که ریپلای کردم👆) ماه ها زحمت کشیدم، تقدیم می کنم به مظلوم ترین های تاریخ، مولا الموحدین امیر المؤمنین و فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین. 💐💐💐
بسم الله الرحمن الرحیم
سقیفه بنی ساعده کودتا نبود! شاید اندکی از انصار و مهاجرین به وعده ی پول و با زد و بند با ابوبکر بیعت کرده بودند ولی اکثریت انصار و مهاجرین بسیار مؤمن و دست پرورده رسول الله (ص) بودند تا جایی که خداوند در آخرین سوره ای که نازل شد ( طبق بیان آیت الله معرفت سوره توبه آخرین سوره است طبق ترتیب نلدکه و سایت قرآن پویان 113 امین سوره است) در آیه 100 وعده ی خلود در بهشت به آنان می دهد: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. و در باره خود ابوبکر نیز در در آخرین آیاتی که نازل می شود به واقعه 10 سال پیش (یا نه سال) اشاره کرده، می فرماید: الاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ! یعنی همان معیتی که برای موسی و هارون بیان کرده بود: لاَ تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى (طه 46) !! بنابر این هیچ جای تعجبی ندارد که ابوبکر در مناظره فدکیه (نه خطبه فدکیه) غصب خلافت را منکر شود و رأی مردم را، مردم سالاری را، بر سر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بکوبد و بگوید: «هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَكِ قَلَّدُونِي مَا تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ مَا أَخَذْتُ، غَيْرَ مُكَابِرٍ وَ لَا مُسْتَبِدٍّ وَ لَا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذَلِكَ شُهُودٌ» !
رهبری: «در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأي مردم در انتخاب حاكم و در كاري كه حاكم انجام ميدهد، مورد پذيرش قرار گرفته. لذا شما ميبينيد كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) با اينكه خود را از لحاظ واقع منصوب پيغمبر و صاحب حق واقعي براي زمامداري ميداند، آن وقتي كه كار به رأي مردم و انتخاب مردم ميكشد، روي نظر مردم و رأي مردم تكيه ميكند. يعني آن را معتبر ميشمارد» 22/03/1366 ، درحالی که اگر حضرت میزان را رأی ملت می دانست , اگر تسلیم شدن اقلیت در برابر رأی اکثریت، تکلیفی الهی و معتبر بود، هرگز حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از مسموم شدن رسول الله صلی الله علیه و آله، در برابر رأی اکثریت قریب به اتفاق نمی ایستادند و کار را به جایی نمی رساندند تا پس از خطبه فدکیه به امیرالمؤمنین این طور بفرمایند: «حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً. اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما کَفَفْتَ قائِلاً وَ لا اَغْنَیْتَ باطلاً وَ لا خِیارَ لی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی». یعنی «انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشمپوشى کردند، نه مدافعى دارم و نه کسى که مانع از کردار آنان گردد، در حالى که خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم. آنروز که شمشیرت را بر زمین نهادى همان روز خویشتن را خانهنشین نمودى، تو شیرمردى بودى که گرگان را مىکشتى، و امروز بر روى خاک آرمیدهاى، گویندهاى را از من دفع نکرده، و باطلى را از من دور نمىگردانى، و من از خود اختیارى ندارم، اى کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم مرده بودم» 🥺😢😭
خداوندا مرا با فاطمة الزهرا محشور گردان 🙏
و السلام علی من اتبع الهدی.
ملایی
مقام معظم رهبری در دوم تیر 94 فرمودند: «بنده هیئت مذاکرهکننده را هم امین میدانم، هم غیور میدانم، ه
#عمومی #عبرت_آیندگان
#دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست
رهبر معظم انقلاب اسلامی 97/5/22 فرمودند:
«در قضیّهی برجام، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجهی ما با آنها صحبت کند؛ ضرر کردیم.»
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=40276
منشأ این اشتباه چی بود؟
علی رغم این که آقا خودشون می گفتن من به مذاکره خوش بین نیستم یا امام خمینی گفته بودند که ما رابطه ی گرگ و میش را نمی خواهیم ولی متأسفانه حضرت آقا زیر بار فشار مردم سالاری رفتند و در نتیجه چنین ضرری به جامعه ی مؤمنین تحمیل شد.
کاش این آیه را جدی تر می گرفتیم: ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون. 116 انعام
نه این که بخوام بگم نظر مردم همیشه ملازمه با فساد داره بلکه واقعیت اینه که توده های مردم حزب باد اند! هم تجربه انتخابات این رو نشون داده هم آیات هم روایات:
اميرالمؤمنين عليه الصلاه والسلام: الناس ثلاثه: فعالم رباني و متعلم علي سبيل نجاه و همج رعاع اتباع كلَّ ناعق يميلون مع كل ريح، لَم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجاؤا الي رُكن وثيق. نهج البلاغه، كلمات قصار
اگر آیه یا روایتی پیدا کردید در تأیید سالار بودن مردم (نه مکلف بودن مردم، نه مراعات حال مردم بلکه در حق حاکمیت مردم بر مردم) برام بفرستید! گشتیم نبود نگرد ...
البته بنده با «دین عند الخلق» ای که ابن عربی در فص یعقوبی می گوید موافقم ولی نه با مردم سالاری و معیار قرار دادن رأی اکثریت (چه اکثریت خود مردم چه اکثریت مدعیان وکالت مردم)، خصوصاً وقتی شورای نگهبان نمی تواند موافقت آن با قرآن و سنت را احراز کند.
ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #حجیت_رأی_اکثریت ؟! #انتخابات #دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست
#عمومی
#پست_موقت
عدم #حجیت_رأی_اکثریت
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ (قوانین مردمی) إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ (پارلمان و کمیسیون و فراکسیون و ...) ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ (فقط خدا و کسانی که خدا اجازه داده حق قانون گذاری دارن نه مردم نه اصول گرایان نه هر اسلام نشناس دیگه ای) أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون (که حقی در حاکمیت اسلامی ندارند)
قبلا هم عرض کردم حاکمیت مردم نه با (لا اکراه فی الدین) درست می شود نه با (امرهم شوری بینهم) نه با (لقد کرمنا بنی آدم) نه با (انّی جاعل فی الارض خلیفة) نه با (لا تکن عبد غیرک) نه با (حق تعیین سرنوشت) نه با هیچ چسب و سریشوم دیگری !
راه حل این است: إِنَّمَا الْمُسْتَحْفَظُونَ لِدِينِ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ أَقَامُوا الدِّينَ وَ نَصَرُوهُ وَ حَاطُوهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِه! کاش توان مدیریت دانشی که در حوزه تولید می شود داشتم!
ملایی
#عمومی #عبرت_آیندگان #دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست رهبر معظم انقلاب اسلامی 97/5/22 فرمودند:
#تخصصی
#دین_سالاری_مردمی
مقدمه 1) شیعه اجماعاً قائل به تخطئه است و کلام مصوبه را که می گویند به فتوای مجتهد حکم الله معیّن می شود قبول ندارند.
مقدمه 2)در کشور ما مردم با انتخاب نمایندگانی که عمدتاً ارشد و دکترا از رشته های غیر مرتبط با اسلام شناسی دارند به این وکلاء اجازه می دهند که طبق #رأی_اکثریت (مخفیانه!!) برای آنها قانون تصویب کنند. این قانون در شورای نگهبان بررسی می شود که با فتوای مراجع یا آیات یا قانون اساسی یا ... مخالفت نداشته باشد و سپس تایید می شود. بعد هم رهبری می فرمایند تخلف از قوانین شرعاً «جایز نیست»! که با «حرام است» در مقام عمل فرقی ندارد!🧐
مقدمه 3)استاد اصول ما خیلی انقلابی بود. ازش پرسیدم این قوانینی که توسط وکلای مردم در مجلس تصویب می شود و بعد هم تخلف از آن جایز نیست؛ این نذر و قسم است یا تصویب اشعری یا تصویب معتزلی؟!😣
نتیجه) سرش رو پایین انداخت و وقتی بالا آورد فقط سرخ شده بود!😡
1) کافی ج1ص7:«و قال عليه السلام: من اخذ دينه من كتاب اللّه و سنة نبيه صلوات اللّه عليه و آله زالت الجبال قبل ان يزول، و من اخذ دينه من افواه الرجال ردته الرجال».
2)ان الناس عبید الدنیا...
3)إن رضا الناس لا يملك و ألسنتهم لا تضبط و كيف تسلمون مما لم يسلم منه أنبياء الله و رسله. وسائل الشيعة،ج27،ص: 396
4)کافی ج8ص53: لعن الله الذين يكتمون ما أنزل الله...الجهال يعجبهم حفظهم للرواية و العلماء يحزنهم تركهم للرعاية (مثل خلق پول و بیمه اجباری و ...) و كان من نبذهم الكتاب (نه فقط آیات الاحکام) أن ولّوه الذين لا يعلمون فأوردوهم الهوى و أصدروهم إلى الرّدى و غيّروا عُرى الدين...
ملایی
#تخصصی #حجیت_ظنون ؟! ظن در قرآن همیشه به معنای گمان است نه یقین نه شک منطقی. یکی از دوستان عزیزم پ
#عمومی
#علم_تعبدی_نداریم !
اگر من دیواری را که جلوی چشمم هست سفید می بینم آیا معنا دارد شارع به من بگوید به سفید بودنِ این دیوار متعبد باش یا نباش وگرنه مستحق عقاب هستی یا نیستی؟!
اگر ما به چیزی علم و یقین داشته باشیم، جایی برای التزام و تعبد به آن چیز باقی نمی ماند.
بنابراین علم با تعبد قابل جمع نیست! قطع طریقی مطلقاً منجز و معذر است. اگر از قیاس باشد،قاطع بابت قیاسش معذور نیست.
قبلا هم عرض کردیم:تعبد به ظنونی که قوی نباشند و به حد اطمینان و علم عرفی نرسند، نه علم تعبدی می آورند نه تعبد به آن تعبد به علم است بلکه همان التزام زورکی به ظن است پس متعبد به آن شاید عبد باشد ولی عالم نیست!
#اطمینان یا علم عرفی، حدّ معرفتی است که شخص مطمئن احتمال خلاف آن را قابل اعتنا نمی داند. اگر غافل از احتمال خلاف باشد و از سر عادت کاری را انجام دهد غافل است نه قاطع نه مطمئن.
ریشه ی عصمت علم است نه تعبد! و کلام اهل بیت عصمت، همیشه مطابق اصل و قاعده است! وقتی شما این همه می بینید که حکم شارع خلاف اصل و قاعده ی شما از آب در آمد بد نیست به اصلی که تراشیدید قدری شک کنید.
می گوید «این که سلامِ مستحب ثوابش بیش از جوابِ سلامِ واجب است خلاف اصل است» عزیزم اصل و قاعده ی تو ناقص است! این که «چه بسا مکروهی که استحقاق عقابش بیش از حرام باشد» غلط است، دلیل می خواهد!
این دقیقا همان ضعفی است که بسیاری از دروس خارج رسمی حوزه ی ما از آن رنج می برند.
بدانید: هر استادی که بیشتر دم از تعبد می زند و بیشتر به دنبال دست و پا کردنِ معذِّر هست، معمولاً، در دست او کمتر علم و اطمینان و آرامش قلبی وجود دارد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تخصصی
#بسیار_مهم
#بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح
واجب در کلام ائمه اطهار اعم است از واجب در کلام فقهای متأخر. مثلا:
1)ائمه درباره غسل جمعه فرموده اند واجب است (کافی ج3ص41)
2)درباره ترک عمدی نماز نافله بدون عذر فرموده اند : موثقه:«يعذب على ترك السنة» (کافی ج3ص443) حضرت بلد بود بفرماید یعذب علی البدعة!(کافی ج3ص451 ح3و4و13)
3) «إنّ الدّعاء قبل طلوع الشمس و قبل غروبها سنة واجبة» او «فريضة على كل مسلم».
4) «القنوت سنة واجبة» (عیون اخبار الرضا ج2ص123)
5) نماز حائض و 6) قرائت قرآن و ...
صدرا در شرح كافي ج1ص 563 کلام ابن عربی را قبول می کند:
«و اذا خرج هذا الامام المهدى فليس له عدو مبين الا الفقهاء خاصة، فانهم لا يبقى لهم رئاسة و لا تميز عن العامة و لا يبقى لهم علم بحكم الا قليل، و يرتفع الخلاف من العالم فى الاحكام بخروج هذا الامام، و لو لا ان السيف بيده لافتى الفقهاء بقتله، و لكن اللّه يظهره بالسيف و الكرم فيطمعون و يخافون و يقبلون حكمه من غير ايمان، بل يضمرون خلافه، بل يعتقدون فيه اذا حكم فيهم بغير مذهبهم انه على ضلالة فى ذلك الحكم، لانهم يعتقدون ان اهل الاجتهاد و زمانه قد انقطع و ما بقى مجتهد فى العالم، و ان اللّه لا يوجد بعد ائمتهم احدا له درجة الاجتهاد»
کلام ابن عربی ظاهرا ناظر به فقهای سنّی است شاید بیان آیت الله بهجت در فیلم نیز منحصر به اهل سنت باشد. به هر حال شکی نیست که در تعریف واجبات نزد فقها چه شیعه چه سنی از واجباتِ ائمه عدول شده است!
انگار پیامبر ص از این اختلاف خبر داشته اند: «من تمسك بسنتي عند اختلاف أمتي كان له أجر مائة شهید».
ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح واجب در کلام ائمه اطهار اعم است از واجب در کلام فقهای مت
#عمومی
#بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح !
این مطلب ادامه و توضیح مطلب قبلی است.
آنجا ما عرض کردیم #واجب در لسان ائمه اعم است از واجب در لسان فقها. یکی از بزرگواران پیام فرستادند:
«در کلام ائمه واجب به معنای عرفی آن است و مقصود واجب به اصطلاح فقها نیست ... علت حکم به استحباب, این نبوده که امام بفرمایید واجب, ولی فقها بفرمایند ترکش جایز است بلکه چون در برخی روایات حکم به جواز ترک شده اینطور فهمیدند که سنت موکد است اما واجب نیست.»
جواب: هم اشکال صغروی داریم که «یعذب علی ترک السنة» یا «فریضة علی کل مسلم» نفی جواز در ترک هستند. هم اشکال کبروی داریم: چه دلیلی دارید که حتی در کلام ائمه ی متأخر (مانند امام رضا ع) نیز برای مطلب به این مهمی اصطلاح جعل نشده بوده؟! این همه برای احکام وضعی در کلام ائمه اصطلاح داریم: ولایت، طهارت، زوجیت و ... ولی برای احکام تکلیفی که مهم تر اند هیچ اصطلاحی جعل نشده رها شده ؟! اتفاقا واجب در کلام ائمه نص در وجوبِ خودشان است!
یکی دیگر از عزیزان گفت: «واجب در روایات به معنای مطلق ثبوت و تحقق است و اگر در برخی موارد استظهار وجوب اصطلاحی ازش کردن به خاطر قرائنی بوده که وجود داشته.آن موقع اصلا این تقسیمات پنجگانه وجود نداشته، فقهاء دیدن برخی احکام ترکشون عقاب نداره اما فعلشون ثواب داره اسمش رو گذاشتن مستحب، برخی هم ترکش عقاب داره و فعل ثواب، اسمش رو گذاشتن واجب.»
تقریبا گفتم: «سوال همینه! چرا احکام جدید تاسیس کردید ؟! امام علیه السلام بلد بودند بفرمایند مستحب موکد، عمداً گفتند واجب ! واجب و حرام و حلال در شاید در زمان نزول قرآن اصطلاح مستقر نداشته ولی قطعا در زمان امام صادق و امام رضا علیهم السلام حقیقت شرعیه بوده است! شما میاید در مقابل اصطلاح ائمه اصطلاح جدید درست می کنید ؟!
این روایت رو ببینید: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاء ... وَ غُسْلُ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ يُسْتَحَبُّ وَ غُسْلُ لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ لَا يَتْرُكْهَا لِأَنَّهُ يُرْجَى فِي إِحْدَاهُنَّ لَيْلَةُ الْقَدْرِ وَ غُسْلُ يَوْمِ الْفِطْرِ وَ غُسْلُ يَوْمِ الْأَضْحَى سُنَّةٌ لَا أُحِبُّ تَرْكَهَا وَ غُسْلُ الِاسْتِخَارَةِ مُسْتَحَبٌّ.
اگر در این روایت واجب یعنی ثابت (که اعم از واجب و مستحب فقهاست)، اون وقت مستحب یعنی چی؟ آیا سنةٌ لا یترکها و سنة لا احب ترکها و سنة و مستحبٌ، هر 4 تا در معنای عرفی به کار رفته اند و همه به یک معناست؟!»😳
گفت: «حکم تاسیس نکرده اند برای احکام شارع اسم مشخص کردند اون هم با توجه به آثار متفاوت احکام»
گفتم: «در این روایت قبول داری واجبی که امام می فرمایند غیر از مستحبی است که امام می گویند؟ دایره ی واجب امام گسترده تر از دایره ی واجبی است که فقها ساخته اند. واجب امام، ترکش شاید مثلا غیر از استحقاق عقاب و چوب ، استحقاق ذم شدید یا لؤم سنگین را نیز شامل شود درست است؟
سوال این است که چرا اصطلاح ائمه رو خراب کردید اصطلاح جدید از خودتون به جای آن گذاشتید؟!» یک جواب سلام ندادن عقاب دارد شاید یک چوبی لگدی بزنند ولی آیا اگر یک عُمر ترکِ بدون عذرِ سنن واجبه باعث شود که ما «و رضوان من الله اکبر» را تا ابد از دست دهیم این از آن چوب و لگد کمتر است؟!
گفت: «این که چنین تقسیم بندی توسط فقها مطابق با غرض شارع بوده یا نه محل بحثه و برخی اعتراض دارن، مثلا میگن این که شما خیلی راحت میگی فلان فعل مستحبه باعث میشه مکلفین فعل رو به سادگی ترک کنند، هر چند با روایات به دست اومده که ترکش عقاب نداره اما غرض شارع این بود که تا جایی که میشه عبد اون کار رو انجام بده حالا اگر سختش شد بی خیال بشه»
ادامه دارد ...
ملایی
#عمومی #بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح ! این مطلب ادامه و توضیح مطلب قبلی است. آنجا ما عرض کردیم #واجب در
ادامه مطلب قبل:
گفتم: «معلومه که اصطلاحی که ائمه دارن بیشتر با غرض شارع سازگاره! خیلی چیزا عوض میشه.» بسیاری از آنچه تعارض مستقر در روایات می پنداشتیم بر طرف می شود یا مثلا اگر گفتیم عدالت یعنی انجام واجبات ترک محرمات، خب به کدام اصطلاح؟! ثمره دارد یا مثلا اگر غسل جمعه واجب نباشد و حضرت در جواب سائل بفرمایند واجب است؛ این «به خلاف واقع انداختن مخاطب» است! اصلا مگر مخاطب امام باقر ع، مثل ما دسترسی به کتب اربعه داشته که برود بقیه احادیث را بررسی کند که امام بعدی چه گفتند امام قبلی چه گفتند؟ آیا بر امام حکیم قبیح نیست که مکروه را بگویند حرام؟! اگر شما تبلیغ بروید مکروه را بر مردم حرام کنید چه برخوردی با شما خواهند داشت؟ اصلا اگر امام می خواستند سائل باور کند غسل جمعه واجب است، خب ما چرا فحص تام کنیم تا شاید یک ترخیصکی که احتمالاً مخاطبش تازه مسلمانی بوده، پیدا کنیم و مردم را از شرّ الزامات شارع راحت کنیم؟!
گفت: «این رو قبول دارم نه تنها فقه بلکه تو بسیاری از علوم ، اصطلاحات روایی و قرآنی که بار معنایی خاص داشتن رو تغییر دادن و این صدمه بزرگی زده اما نمیشه بهش گفت تشریع، اومدن جعل اصطلاح کنن اما به برخی جزئیات معنایی دقت نکردن، خدا رحمت کنه آقای صفایی خصوصیتی که داشت این بود که در صدد بود نظام فکریش رو با الفاظ قرآنی و روایی تبیین کنه»
یکی دیگر از دوستان عزیز فرمودند: «اشکالی که به رسالهها و فقه مرسوم به نظر میرسد وارد باشد این است که پاسخ سوالات را از دریچه واجب و مستحب به معنی صفر و یکی میدهد. این پاسخ اشتباه نیست اما مناسب شأن مربی و هدایتگر نیست. پاسخها باید به صورتی باشد که مراتب واجب و مستحب در آن منعکس باشد و اهمیت و اهتمام آن در نزد متربی معلوم شده انگیزه کافی برای عمل در او ایجاد گردد.
لذا کلام اهل بیت ع و پاسخهای ایشان را باید در این فضا تحلیل کرد...
این مواردی که شما مطرح فرمودهاید ظاهرا برخی ترخیص روایی و منصوص ندارد. در این موارد عمدتا استدلال فقها برای ترخیص به سیره و اجماع میباشد که فی الجمله استدلال محکمی میباشد»
اما شاید بهترین جواب را حجة الاسلام یحیی عبداللهی فرمودند: «خداوند متعال، فرایض را حداقل های شریعت قرار داده است که بر همه واجب است و بیش از آن را به پیامبر (ص) واگذار کرده است که برخی از آنها به حسب شرایط متغیر و منعطف است» !
سوال مهمی که باید بررسی کرد این هست که آیا این انعطاف فقط مخصوص مقام امتثال و اجراست؟ شاید برخی چیزهایی که ما تزاحم می پنداریم در واقع تعارض باشد! گمان می کنم حل دقیق بحث تعارض و تزاحم حتی کلید حل بسیاری از ریزه کاری های فقه حکومتی باشد!