eitaa logo
ملایی
190 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
33 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
همان و تعالی است. اعم از است. اعم از «وجود و عدم فلسفه» داریم گرچه فیلسوف نپذیرد و این دو مقابل هم اند. در فلسفه وجودِ اصیل، گاهی مادی گاهی مجرد است و شامل ماهیت نمی شود و واجب الوجود غالباً (مثلا برهان صدیقین مرحله۱۲ نهایه استثناست) شبیه همان عقل اول عرفاست که مجرد است، کلی سِعی سریانی است، وجوبش قسیم امکان و امتناع است و فلاسفه خیال می کنند ماهیت ندارد. در فلسفه ماهیت از عوارض ذاتی وجود نیست زیرا ماهیت در طول زمان سیال است و در هر لحظه فقط یک قطعه اش موجود است بقیه ی مقاطع گذشته و آینده اش معدوم است و در دستگاه صدرایی معنا ندارد که معدوم از عوارض ذاتی وجود باشد. اعم از وجود عرفانی (نه به معنای وجدان و خودآگاهی) نداریم و عدم در مقابل آن نیست بلکه مقابل و ثانی ندارد! هرچند گاهی (مثلا در رسائل توحیدیه) بگویند سفسطه در مقابل آن است، زیرا «واقع» و «حق» به اعم ترین معنای آن است. این وجود و واقعیت، فوق تجرد است و مانند نفس الامر معنایی، تمام ماهیات و اعدام (چه حقِّ در مقابل باطل باشند و چه سفسطه چه باطل) همه را شامل می شود و این همان وجود بما هو وجود در کلام عرفاست که لابشرط مقسمی است (حتی از مقسم بودن) و وجوبش فوق مواد ثلاث است. در عرفان ماهیات -اعم از اعیان ثابته (که علم پروردگار به ذوات اشیاء و لوازم آنهاست زیرا حضورْ علم نیست شرطِ علم است وگرنه تقسیم علم به حصولی و حضوری معنا نداشت.حضور شرط هم نباشد حداکثر مقوم علم است نه خود علم) و خارجه- به حیثیت تقییدیه ی وجود موجود اند (مواظب باشید با اصطلاح فقهی خلط نشود) و با وجود عینیت و غیریت دارند به تعبیر دیگر معیّت دارند. ماهیات ذات و لوازم ذاتی خود را مع الوجود دارند نه بالوجود. و این منافاتی با «لا موثر فی الوجود الا الله» ندارد! و منظور از «هو داخل فی الاشیاء لا بالممازجه» نیز همین است و گرنه حرف از کثرت زدن واقعا مجاز و گزافه است! زیرا اگر فرع اول اصالت وجود نهایه را بپذیریم فقط خدایی می ماند که همه چیز از خودش است یعنی خداست و صفاتش و افعالش که با آنها درگیر است اعیان ثابته (که طبق این نگاه همان ذوات اشیاء می شود نه علم به ذوات) را به فیض اقدس و اعیان خارجه را به فیض مقدس، خودش پدید آورده و بعضی را بهشت می برد بعضی از افعال خودش را جهنم می برد و در نهایت افتخار می کند که مکّاری آنها را پاسخ داده درحالی که از اول همه کاره خودش بوده! سبحانه و تعالی! نعوذ بالله. این نگاه غلط هرگز با لاجبر و لا تفویض بل الامر بین الامرین سازگار نیست. خداوند متعال هرگز در تصمیم های ما دخالتی نمی کند و این هیچ منافاتی با علیت یا تشأن ندارد. ما در این که سَر دو راهی، راه خیر را انتخاب کنیم یا راه شرّ را واقعاً مستقل هستیم زیرا لازمه ی «تبعیت علم از معلوم» همین است. روایات باب استطاعت نیز شاهد بر همین هستند: سألت أبا عبد الله ع عن الاستطاعة فقال أ تستطيع أن تعمل ما لم يكوّن قال لا قال فتستطيع أن تنتهي عما قد كوّن قال لا قال فقال له أبو عبد الله ع فمتى أنت مستطيع قال لا أدري قال فقال له أبو عبد الله ع إن الله خلق خلقا فجعل فيهم آلة الاستطاعة ثم لم يفوض إليهم فهم مستطيعون للفعل وقت الفعل مع الفعل إذا فعلوا ذلك الفعل فإذا لم يفعلوه في ملكه لَم يكونوا مستطيعين أن يفعلوا فعلا لم يفعلوه لأن الله عز و جل أعز من أن يضاده في ملكه أحد قال البصري فالناس مجبورون قال لو كانوا مجبورين كانوا معذورين قَال ففوض إليهم قال لا قال فما هم قال علم منهم فعلا فجعل فيهم آلة الفعل فإذا فعلوه كانوا مع الفعل مستطيعين قال البصري أشهد أنه الحق و أنكم أهل بيت النبوة و الرسالة. علامه طباطبایی: قوله(ع): ان الاستطاعة مع الفعل، يريد به الاستعداد التام الذي لا واسطة بينه و بين الفعل و الترك الا إرادة الإنسان و أمّا مطلق إمكان الفعل و القدرة عليه فليس بمراد. این استقلال سَر از تفویض در نمی آورد زیرا به صرف اراده ی ما هیچ اتفاقی نمی افتد، مؤثری غیر از خدا در نظام هستی نیست یعنی هنگامی اراده ی ما و اقتضائات ذاتی ما (سِرالقدر) منجر به فعل جوارحی یا جوانحی می شود که مشیئت خداوند که تابع اقتضائات ذات خود اوست (سر سر القدر) با خواست ما همراه شود: و ما تشاؤون إلا أن يشاء الله در تمام مواطن!! جبر هم نیست. یک فعل خارجی ممکن است برای ما سیئة باشد و حاوی عنوان «ظلم به نفس» ولی همان فعل در قیاس با نظام احسن برای خدا حسنة است و حاوی عنوان عدل! ولو فتنه یا مجازات ما باشد حتی آنجایی که خدا ضرر می رساند یا اضلال می کند نیز حکیمانه و عادلانه است. پس نیازی نیست تا ما وقایه ی حق تعالی در انتساب شرور شویم! خدا نیازی به ما ندارد زیرا سر سوزنی ظلم نمی کند ثبوتاً و اثباتاً. این بیان ظاهرا با آیات 78 و 79 نساء نیز سازگار است. نتایج این بیان در پست بعدی ...