حاج اسماعیل دولابی میگفتند :وقتی به خدا بگویی خدایا! من غیر از توکسی را ندارم؛ خدا غیور است وخواستهات را اجابت میکند
خدا
درکارهمه برکت،
درخانه شان آرامش،
دروجودشان نورخودت را قرار بده
بُخل و حسادت تنگ نظری را از همه دور کن. چشم دیدن شادی و موفقیت دیگران را به همه ی ما عطا کن❤️
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#ضربالمثل
نان و انگور واینهمه جنجال
هر وقت چند نفر سخن همدیگر را نفهمند و بر سر موضوعی واحد با هم جدال كنند كردها گویند: نان و انگور و این همه جنجال؟...
روزی سه نفر همسفر كه اولی كرد بود و دومی فارس و سومی ترک، به شهری رسیدند. هر سه نفر زبان همدیگر را نمیفهمیدند، قرار بود ناهار بخورند. اولی به كردی گفت: "من نان و تری اخوم" دومی نیز به فارسی گفت: "من نان و انگور میخورم" و سومی هم به تركی گفت: "من اوزوم چورک بییرم" ولی اولی نفهمید كه دومی همان نان و انگور را میخواهد و دومی هم نفهمید كه سومی مایل به خوردن نان و انگور است. درنتیجه كارشان به نزاع و مجادله و زد و خورد رسید. چند نفر كه زبان هر سه را بلد بودند میانجی شدند و به آنان فهماندند كه هر سه نفر یک حرف میزنند.
حضرت مولانا جلالالدین محمد بلخی در مثنوی معنوی حكایتی آورده است با این عنوان "بیان منازعات چهار كس جهت انگور با همدیگر به علت آنكه زبان یكدیگر را نمیدانستند" كه با این ابیات آغاز میشود:
چاركس را داد مردی یک درم
هر یكی از شهری افتاده به هم
فارسی و ترک و رومی و عرب
جمله با هم در نزاع و در غضب
فارسی گفتا از این چون وارهیم
هم بیا كاین را به انگوری دهیم
آن عرب گفتا معاذالله لا
من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یكی كز ترک بد گفت ای كزم
من نمیخواهم عنب خواهم ازم
آنكه رومی بود گفت این قیل را
ترک كن خواهم من استافیل را
مثنوی دفتر دوم
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#حکایت
#داغي_صحراي_محشر
روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد.
سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید،
ولی ابوذر با آن لوازمی خرید.
روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود:
«هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.»
سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد.
وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت.
پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».
#پندتاريخ_ج1ص190
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
امام صادق عليه السلام:
سرنوشت (مُقَدَّر شدن)، در شب نوزدهم است
و محكم ساختن، در شب بيست و يكم
و امضا (حتمى سازى)، در شب بيست و سوم
التَّقديرُ في لَيلَةِ تِسعَ عَشرَةَ، والإبرامُ في لَيلَةِ إحدى وعِشرينَ، وَالإِمضاءُ في لَيلَةِ ثَلاثٍ وعِشرينَ
الكافی جلد4 صفحه159
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک
ساعت سه و نیم شب، زنی به من تلفن زد که قصد خودکشی داشت!
اما کنجکاو بود که بداند نظر من در این باره چیست.
با تمام قدرت نظر مخالفم را با این راه حل بیان کردم و سی دقیقه کامل برای او حرف زدم.
در نهایت گفت به جای اینکه به زندگیاش خاتمه بدهد، به دیدن من به بیمارستان خواهد آمد.
اما وقتی مرا دید متوجه شدم که حتی یک کلمه از حرفهای من، در او اثر نکرده.
تنها دلیلاش برای خودکشی نکردن این بود که تلفن او در نیمه شب، نه تنها من را عصبانی نکرده، بلکه در نهایت شکیبایی، سی دقیقه هم برایش حرف زده بودم.
به این ترتیب او پی برده بود که دنیایی که در آن چنین از خودگذشتگی اتفاق میافتد، به یقین ارزش زیستن دارد.
ما و برخوردهای ما، هنوز هم میتوانند از زیباییهای این دنیا باشند.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#ضرب_المثل
سبیلش آویزان شد
این مثل را در مواردی که شخصی شکست خورده و پکر و افسرده شود به کار میبرند و حکم مسخره کردن شخص را دارد.
در زمان صفوی به ویژه در زمان شاه عباس سبیل چخماقی و از بناگوش در رفته مد شده و حتی میگویند شاه عباس بر حسب بلندی و کوتاهی سبیل، حقوق صاحب سبیل را تعیین میکرد.
بنابراین رسم بود که برای بالا نگهداشتن و جلا دادن سبیل آن را چرب میکردند.
میزان سنجش محبوبیت شخص در نزد شاه و یا مافوقش را از میزان همین چربی و جلا و سربالا ماندن سبیل میشد تشخیص داد. وقتی کسی دیگر مورد عنایت قرار نمیگرفت و سبیل خود را چرب نمیکرد کمکم سبیلش آویزان میشد و معلوم میشد شخص از اعتبار افتاده و یا فقیر و ورشکسته شده.
رفته رفته این مثل در مورد از قدرت افتادن و ورشکسته شدن و یا هر نوع شکستی استفاده گردید.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
روی پرده ی کعبه؛
این آیه حک شده است:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِــیمُ
و من هنوز وتا همیشه
به همین یک آیه دلخوشم:
"بندگانم را آگاه کن که
من بخشندهی مهربانم"
اگر همه ما تنها در حد اینکه
در میوه فروشی میوهای خراب را کنار میزنیم تازهها و سالمترها را جدا میکنیم ،افکار منفی را کنار میزدیم و فقط افکار زیبا رنگارنگ، سالم و هر آنچه که انرژی بخش است را به ذهن خود راه میدادیم،
هر روزمان پر از هیجان
دلهایمان پر از امید و معجزهها مانند باران بر سرمان میریختند
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
✍️#حکایت
حضرت ابراهیم (ع) بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى آمد، غذا نمى خورد.
زمانی فرا رسيد كه يك شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت.
پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهيم گفت:
«افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می شدى و از غذاى من مى خوردى»
پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت.
در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت:
«خداوند مى فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت پرستى، به او غذا ندادى!»
حضرت ابراهيم (ع) پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت:
«چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»
حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت:
« نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است. »
آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم (ع) را پذیرفت.
📙جوامع الحكايات(محمد عوفى)
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک
پیغام داده بود بیا قرارگاه.
رفتم. پیغام گذاشته بود کاری پیش آمده، صبر کن تا بیایم.
صبر کردم ؛ آن قدر که ساعت از دوازده شب گذشت. آمد. از دور دیدمش. با لباس خاکی، خاک خالی، خُرد و خمیر؛ عین سربازهای صفر. رسید. خوش و بش کرد و گفت: شام خوردی که ؟
گفتم: پس فکر کردی تا این وقت شب گرسنه می مونم ؟
گفت: خب، پس بشین. هم حرفامون رو می زنیم، هم یه بار دیگه شام بخور.
ـ باشه. کی از شام بدش می آد.
صدا زد اون پرچم ما رو بیارید.
پرچمش را آوردند؛ خیار و گوجه و پنیر. تکیه کلامش بود. این طوری تعارف می کرد.
شهید علی صیاد شیرازی
یادگاران، ج11، ص 26
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
امام علی (ع) پس از ضربت خوردن چه کسی را ملاقات کرد؟!
حجت الاسلام دکتر رفیعی:
پس از ضربت خوردن امام علی علیه السلام اولین ملاقات رسمی که با آن حضرت صورت گرفت، ملاقات ابن ملجم، قاتل امام علی علیهالسلام بود که با حضرت ملاقات کرد.
حجت الاسالم و المسلمین رفیعی افزود: امام علی (ع) به ابن ملجم فرمود:
«گناه عظیمی مرتکب شدی، آیا من امام بدی برای تو بودم تا تو این گونه با من برخورد کردی، آیا من به تو مهربان نبودم، آیا تو را بر دیگران ترجیح ندادم، آیا من به تو احسان نکردم».
وی اضافه کرد: امام علی علیهالسلام به ابن ملجم فرمود: «من میدانستم که تو قاتل من خواهی بود، اما به تو بدی نکردم»،
سپس به امام حسن علیهالسلام رو کرد و فرمود: «این شخص ترسیده است، او را ببر و به او احسان کن و به او رحم کن.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستان
🖊 #مشکلات...
مرد جواني که مي خواست راه معنويت را طي کند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا يک سال به هر کسي که به تو حمله کند و دشنام دهد پولي بده.
تا دوازده ماه هر کسي به جوان حمله مي کرد جوان به او پولي ميداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بياموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برايم غذا بخر.
همين که مرد رفت استاد خود را به لباس يک گدا در آورد و از راه ميانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتي مرد جوان رسيد، استاد شروع کرد به توهين کردن به او.
جوان به گدا گفت: عالي است! يک سال مجبور بودم به هر کسي که به من توهين مي کرد پول بدهم اما حالا مي توانم مجاني فحش بشنوم، بدون آنکه پشيزي خرج کنم.
استاد وقتي صحبت جوان را شنيد رو نشان داده و گفت:
براي گام بعدي آماده اي چون ياد گرفتي به روي مشکلات بخندي❗️
🖌داوينچي مي گويد:
مشکلات نمي تواند مرا شکست دهند، هر مشکلي در برابر تصميم قاطع من تسليم مي شود.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#حکایت
از دانايي پرسيدم
نظر شما در مورد مولا علي (ع) چيه؟
ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسيد : بهترين عمل چيه؟
گفتم : نماز
پرسيد : بهترين نماز ؟
گفتم نماز صبح
پرسيد : بهترين قسمت نماز؟
گفتم: سجده
پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟
گفتم : سر
پرسيد : بهترين قسمت سر ؟
گفتم پيشاني
پرسيد : بهترين ماه؟
گفتم رمضان
پرسيد : بهترين شب؟
گفتم شب قدر
پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟
گفتم شهادت
آنوقت به من گفت :
مولا علي در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ،
در حال نماز ،
نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !
يعني هنوز مات و مبهوت اين نتيجه گيري بسيار زيبا هستم
هديه کنيد به پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابيطالب (ع) صلواتي بر محمد و آل محمد
شهادت حضرت علی علیه السلام تسلیت باد🖤
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
حضرت امام علی (ع) میفرمایند:
خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی(ع) چنین وحی کرد:
ای موسی چهار سفارش به تو دارم:
1⃣ تا زمانیکه مطمئن نیستی گناهانت
آمرزیده شده به عیوب دیگران مشغول مشو.
2⃣ تا زمانی که مطمئن نیستی گنج های من تمام شده در مورد روزی خود اندوهگین مباش.
3⃣ تا زمانی که از زوال پادشاهی من
اطمینان نداری به کسی جز من امید مبند.
4⃣ تا زمانی که مطمئن نیستی
شیطان مرده، از مکر او ایمن مباش
#خصال_شيخ_صدوق_ج1ص217
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️