eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
255.4هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
50 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
😳مهمان ناخوانده😂 🍎روزی ملا از چند نفر از رفیقانش را دید و آنها را به خانه اش دعوت کرد. 🍏به خانه که رسیدند ملا جلوتر از مهمانها رفت و به زنش گفت: برایم مهمان رسیده چیزی در خانه داریم که از آنها پذیرایی کنیم؟ 🍋زن ملا گفت: نه! ملانصرالدین گفت: حالا چه کار کنیم؟ زنش گفت: خوب یک جوری آنها را دست به سر کن. ملانصرالدین گفت: پس برو بگو ملا در خانه نیست. 🍇عیال ملا دم در رفت و گفت: خیلی معذرت می خواهم ملا خانه نیست؟ 🍅مهمانها با تعجب نگاهی به هم انداختند و گفتند: اما ما همین حالا با خود ملا بودیم و دیدیم که او آمد داخل خانه. 🍉در این موقع ملانصرالدین سرش را بیرون آورد و گفت: این خانه دو تا در دارد، شاید از در دیگر رفته باشد بیرون.😳😁 👳 @mollanasreddin 👳
🏊شنا کردن🏊 🏵روزی ملانصرالدین کنار استخر آبی ایستاده بود و آه می کشید. 🏵یکی از دوستانش گفت: ملا چرا این قدر ناراحتی؟ 🏵ملا گفت: مگر تو نمی دانی؟ چند سال پیش زن اولم افتاد توی همین استخر و غرق شد. 🏵رفیق ملانصرالدین گفت: گذشته ها گذشته، دیگر فکرش را نکن. در عوض زن قشنگ تر و بهتری نصیبت شده. 🏵ملانصرالدین گفت: من هم برای همین ناراحتم وآه می کشم، چون این یکی برعکس اولی اصلاً علاقه ای به شنا ندارد.😅😅😅 👳 @mollanasreddin 👳
چه زیبا گفت .. دلت را بتکان... اشتباهاتت وقتی افـتاد روی زمین... بگذار همانجا بماند... فقط از لابه لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش... قاب کن ....و بزن به دیوار دلت.. اشتباه کردن اشتباه نیست...... در اشتباه ماندن اشتباه است.. ‌ 👳 @mollanasreddin 👳
💞ســـلام. روز خوش. 💞خودتان را دوست داشته باشید، 💞به توانایی‌هایتان اعتماد کنید . 💞و هیچ زمانی دست از تلاش بر ندارید، 💞این‌ها بهترین راه مقابله با موانع زندگی است. 💞صبحتون‌ بخیر، 💞روز پر بار و زیبایی را برای شما آرزو می‌کنم 👳 @mollanasreddin 👳
📔 بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره مرا به حجره خویش در آورد. همه‌ی شب نیارمید (نخوابید) از سخنهای پریشان گفتن؛ که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین. گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشست. باز گفتی نه که دریای مغرب مشوشست!!! سفری دیگرم در پیشست اگر آن کرده شود بقیه عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم: آن کدام سفرست؟ گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس تَرک تجارت کنم و به دُکانی بنشینم!!! انصاف ازین ماخولیا (اختلالات ذهنی و روانی، توهم، زوال عقل...) چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند!!! گفت: ای سعدی! تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده‌ای و شنیده‌ای. گفتم: ⚘آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور ⚘گفت چشم تنگ دنیادوست را یا پر کند یا 📕 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزگار کودکی یادش بخیر یاد شب‌های خوشو شادش بخیر زندگی مثل سلامی ساده بود زندگانی صبح و شامی ساده بود سفره نان و پنیری داشتیم در نداری چشم سیری داشتیم وقت بخشش دست ما لرزش نداشت مال دنیا انقدر ارزش نداشت 👳 @mollanasreddin 👳
ازدر نیمــه بــازداخل شــد. جناب صمصــام با رنگی پریــده خوابیده بود روی تشک. جلورفت و حال ایشان را پرسید. - گرسنه ام و چیزی در خانه برای خوردن ندارم. بدون معطلی رفت یک دســت بریان خرید وبرگشــت. ســید بعد از چند لقمــه، گفــت:خدا خیــرت بدهد،از بی رمقی داشــتم جــان میدادم. همانطــور کــه نشســته بــود،دید بیشــتراز هــزار تومــان زیرپوســتین زیر پایــش اســت.پرســید:مگــر چیــزی در خانــه نداشــتید؟ یک مقــدار به خودتان برســید.پنج تومــان از این پولها برمیداشــتید و چیزی تهیه میکردید تا اینقدر ضعیف نشوید. - اینها پول نذری مردم است وصاحب دارد. رنــگ وروی ســید هنوز ســر جــا نیامده بود مــردعصبانی گفــت:اول اینکــه پــول،نذرمــردم فقیر اســت و کل اصفهان را بگردید مســتحق تر از شــماپیــدا نمیشــود.در ثانــی خیلــی مردم این پــولرا نذر خود شــما میکنند وبه اینکه شما چطور خرجش میکنید کاری ندارند. مــن یــک واســطه بیشــترنیســتم. هــر یک شــاهی کــه از ایــن پولها بردارم،صدهزار قدم از امام زمان دورمیشــوم. حالا تو روا میدانی که من برای یک وعده غذای ناقابل، خانۀ امام زمانم را گم کنم 👳 @mollanasreddin 👳
تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است می‌زند بر هم جهان را، هر که یک دل بشکند! 👳 @mollanasreddin 👳
📔 📕خر بیار باقالی بارکن این مثل در موقعی گفته می شود که در وضعیت ناچاری قرار میگیری مردی باقلای فراوان خرمن کرده بود و در کنار آن خوابیده بود. فرد دیگری که کارش زورگویی و دزدی بود، آمد و بنا کرد به پر کردن ظرف خودش . صاحب باقلا بلند شد که دزد را بگیرد. با هم گلاویز شدند عاقبت دزد صاحب باقلا را بر زمین کوبید و روی سینه اش نشست و گفت: بی انصاف من می خواستم یک مقدار کمی از باقلاهای تو را ببرم حالا که این طور شد می کشمت و همه را می برم. صاحب باقلا که دید زورش به او نمی رسد گفت: حالا که پای جان در کار است برو خر بیار باقالی بار کن... 👳 @mollanasreddin 👳
گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای 👳 @mollanasreddin 👳
روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت. در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد. در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت: اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کنم. مرد گفت: من ایمیل ندارم. مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم. مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد. از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد. تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد. یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود، مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم. مرد گفت: ایمیل ندارم مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم... فقط خودتون رو باور داشته باشید! همین و بس ! 👳 @mollanasreddin 👳
از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر..‌. 👳 @mollanasreddin 👳
🔆 🔴 قایق زندگیتان را به کدام ساحل بسته‌اید؟ ⛵️ دو دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد گفتند: «چقدر رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم!» 🔹اما دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند! آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! 🔸در اقیانوﺱ بی‌پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید. 🔸شما قایقتان را به کدام ساحل بسته‌اید؟ 🔹 ساحل افکار منفی، ناامیدی، ترس، زیاده‌خواهی، غرور کاذب، خودبزرگ‌بینی، گذشته یا ... 👳 @mollanasreddin 👳
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ مى ﮔﻮﯾﺪ: اﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮقع ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮقع ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ‌‌‌‌‌! ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎهى ﮔﺎﺯ مى ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎهى ﺩمى ﺗﮑﺎﻥ مى دهد. ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ مچ ﺑﮑﻦ ﺗﻮیِ ﮐﻮﺯﻩ یِ ﻋﺴﻞ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ. ﺭﺍﺳﺖ مى ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐنى، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ مى ﺷﻮﻧﺪ ﺭﺍحت تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪگى مى كنى .!. ‍‌ 👳 @mollanasreddin 👳
شگفت نیست گر از غیرت تو بر گلزار بگرید ابر و بخندد شکوفه بر چمنش 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتــون بخیر خـوشبخـتی نگـاه خــداسـت در این روز قشنگ و زیبـا دعـا میکنم خـــدا هیچـوقـت چشم ازتون بر نداره در پنـاه خـدای مـهربان روز و روزگارتون مـــوفق و خــوبی هاتون مستــدام تــقدیم بـه شـما دوستان عزیز 👳 @mollanasreddin 👳
اگر روزی کسی از من بپرسد چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟ من می گشایم پیش رویش دفترم را: در زیر این نیلی سپهر بی کرانه چندان که یارا داشتم، در هر ترانه نام بلند عشق را تکرار کردم من مهربانی را ستودم من با بدی پیکار کردم پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم مرگ قناری در قفس را غصه خوردم وز غصه مردم، شبی صد بار مردم ... 👤 فریدون مشیری 🍁 👳 @mollanasreddin 👳
مهری که از نسیم رسد بر گل همتای مهر مادر و فرزند است گویی که تار و پود طبیعت نیز از لطف این مشاهده خرسند است 👳 @mollanasreddin 👳
اندر دل من درون و بیرون همه او است اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست 👳 @mollanasreddin 👳
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق! قایقی در طلب موج به دریا پیوست باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق پیله‌ی رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت! به پروانه نمی‌آید عشق! 👤 فاضل نظری☔️ 👳 @mollanasreddin 👳
میانِ گریه می‌خندم، که چون شمع اندر این مجلس زبانِ آتشینم هست، لیکن در نمی‌گیرد 👳 @mollanasreddin 👳
فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد دودش به سر درآمد و از پای درفتاد مجنون، ز جام طلعت لیلی چو مست شد فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد رامین، چو اختیار غم عشق ویس کرد یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد وامق، چو کارش از غم عذرا به جان رسید کارش مدام با غم و آه سحر فتاد زین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان مست از شراب عشق ،چو من بی‌خبر فتاد بسیار کس شدند اسیر کمند عشق تنها نه از برای من این شور و شر فتاد روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر، مرا دو جهان از نظر فتاد عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد بر من مگیر، اگر شدم آشفته دل ز عشق مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد سعدی ز خلق چند نهان راز دل کنی چون ماجرای عشق تو یک یک به درفتاد 👤 سعدی 🍁 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود؟ سال‌ها گیر کسی باشی و قسمت نشود؟ شده در اوج جوانی، با همین ظاهر شاد تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود؟.. 👳 @mollanasreddin 👳
دوباره می نویسمت... کنارِ بیت آخرم وچکه چکه می چکم... به سطر های دفترم تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم تو مثل ماهِ برکه ای... و من غریق مست شب دوباره تو... دوباره من... شناوری... شناورم شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟ هنوز مثل قاصدک... میانِ کوچه پرپرم گلایه از قفس کمی... کمی عجیب میرسد خودم قفس خریده ام... برای این کبوترم شبی بخواب دیدمت... میانِ تنگِ کوچه ها قدم زنان... قدم زنان... تو را به خانه می برم غزل بخواب می رود... به انتها رسیده ام تمام من چکیده شد... کنارِ بیت آخرم ... 👳 @mollanasreddin 👳
بــه دلــش افتاد بــرود کمک جناب صمصام.آمد داخــل و گفت:اگر در خانه کاری دارید، بفرمایید تامن انجام دهم. - ســری بــه کاهــدان حیوانــات بزنیــد؛ چنــد روزی اســت آنجــارامرتب نکرده ام. وارد کاهدان که شــد،دید آنجا خالی خالی اســت. رفت خدمت ســید و اوضاع را گفت. - شما چرا نگرانی؟ هر کساین حیوانات را خلق کرده، خودش هم به فکرآب وغذای آنهاست. چند دقیقه ای نگذشــته بود که کســی در زد و ازدر نیمه باز داخل شــد. پیرمردی باقیافه ای روستایی و لباسهای قدیمی. سالم کردو جلوی ســید دســت به ســینه گذاشــت و گفت:من نــذری داشــتم،الحمدلله حاجتــم روا شــده،آمــده ام نــذرم را ادا کنم.بعد همســرش را انداخت پایین و رفت سمت در خانه. - پس چرا ایستاده ای؟برو سر کوچه، کمک پیرمرد. مــرد بــا دیــدن دوتــا گاری کاهو یونجــه وســط کوچه خشــکش زد.آب دهانــش را قــورت دادو رفــت کمــک.وقتــی پیرمــردرفت،ســید رو کرد بــه او گفــت:نصــف اینها مالتــو. خودش میگوید: بــار را بردم ســبزه میدان فروختم واهل وعیالم را بردم مشــهد.تا پنج ماه بعد هم هنوز آن پول توی زندگی ما جریان داشت. 👳 @mollanasreddin 👳