eitaa logo
محفل شعر و ادب
372 دنبال‌کننده
202 عکس
65 ویدیو
2 فایل
کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد صدنکته از این معنی گفتیم وهمین باشد ارتباط با ما 👈🏼 https://eitaa.com/rmfd6292 لینک دعوت 👇👇 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مشاهده در ایتا
دانلود
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروي، ساده بیایی پایین قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را، فردا مردم از خواندنِ این تذکره ها می فهمند نه، نفهمید کسی منزلت شمس مرا قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_6005937517738592899.m4a
3.41M
اے ڪاش عطر خوش چاے و پولڪی بر مے گشت ان خاطرہ ها یڪے یڪی بر مے گشت اے ڪاش دوبارہ ڪودڪے روزهاے جمعه؛ خونہ مادر بزرگ بازے ها و قصہ هاے شیرین پدر بزرگ بر مے گشت اے ڪاش ...... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زبانِ سرخ سرِ سبز می‌دهد بر باد به هوش باش که سر در سرِ زبان نکنی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5870497875837846398.mp3
5.43M
تصنیف «تاب بنفشه» خواننده: مهدی بهزادپور شعر: حافظ آهنگ و تنظیم: احمدرضا مؤیدمحسنی تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو ای گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو دولت عشق بين که چون از سر فقر و افتخار گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند اين همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاين سر پرهوس شود خاک در سرای تو شاهنشين چشم من تکيه گه خيال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو خوش چمنيست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ای پایان اشکها و شروع لبخندها؛ اللهم عَجِّل لِظُهورِه... باید برای دیدنِ تو «مهزیار»شد، یعنی گذشتن ازهمگان«محضِ یار»... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
⚜⚜⚜⚜ نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟ زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟ ⚜⚜⚜⚜ بـــا شما طی‌کـــــرده‌ام راه درازی را خسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟ ⚜⚜⚜⚜ راه ششصدســاله‌ای از دفتر "حــافظ " تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم ⚜⚜⚜⚜ شانزدهم اردیبهشت‌ماه، سال‌روز درگذشت ماه بلند غزل معاصر استاد حسین منزوی است؛ شاعر معاصری که نامش با عشق و غزل آمیخته است. شعر «حسین منزوی» منحصر به خود شاعر است و شاعران معدودی این ویژگی را دارند. شعرهای بسیاری دارد که هر کدام می‌تواند نمونه‌های خوب شعر معاصر باشد؛ یعنی الگوی نوشتن و اندیشیدن باشد نه ساختن چیزی شبیه آن‌ها (هرچند که کار آسانی نیست و اگر هم انجام شود سایه منزوی بر آن سنگینی خواهد کرد)، تا با مطالعه‌ هرچه‌ بیشتر آن‌ها و دقت در جنبه‌های مختلف زبانی، معنایی و اندیشگی‌شان، راهی برای بهتر دیدن و دقیق‌تر دیدن شعر، پیش پای خود هموار کنیم. نام و يادشان گرامى و ماندگار⚜⚜ در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5771489770039415048.mp3
3.93M
غزل ۹۵ حافظ مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت 🎙 ۷ فروردین ماه ۱۴۰۳ خورشیدی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏تا به دیوار و درش، تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم       ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که از کوچه معشوقه ما میگذری برحذرباش که سر می شکند دیوارش در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
تا گرفتارم به دردِ عشق، وقتِ من خوش است وقتِ آن‌کس خوش که بنیادِ گرفتاری نهاد در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ز آن شب که برفت و گفت: خوش باد شبت هرگز شبِ محنتِ مرا روز نبود در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5890810708915918667.mp3
3.4M
غزل ۳۹۸ سعدی نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم آرزو می‌کندم در همه عالم صیدی که نباشند رفیقان حسود انبازم درد پنهان فراقم ز تحمل بگذشت ور نه از دل نرسیدی به زبان آوازم چون کبوتر بگرفتیم به دام سر زلف دیده بردوختی از خلق جهان چون بازم به سرانگشت بخواهی دل مسکینان برد دست واپوش که من پنجه نمی‌اندازم مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند که از این پرده که گفتی به درافتد رازم کس ننالید در این عهد چو من در غم دوست که به آفاق نفس می‌رود از شیرازم چند گفتند که سعدی نفسی باز خود آی گفتم از دوست نشاید که به خود پردازم 🎙 ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم کی‌ام؟ شکوفهٔ اشکی که در هوای تو هر شب ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم به‌جز وفا و عنایت، نماند در همه عالم ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم جوانی‌ام به سمند شتاب می‌شد و از پی چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟ هفدهم اردیبهشت، سالگرد درگذشت مهرداد اوستا در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
abdolhossein_mokhtabad_shekveh 128.mp3
6.06M
وفا نکردی و کردم .... مخت آباد
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
. زندگی شستن یک بشقاب است. زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است. زندگی مجذور آینه است. زندگی گل به توان ابدیت، زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما، زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست. هر کجا هستم ، باشم، آسمان مال من است. پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است. چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچهای غربت؟ من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست. و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست. گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. واژه ها را باید شست . واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد. چترها را باید بست. زیر باران باید رفت. فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد. با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت. دوست را، زیر باران باید دید. عشق را، زیر باران باید جست. زیر باران باید با زن خوابید. زیر باران باید بازی کرد. زیر باید باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی ، زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنوناست. رخت ها را بکنیم: آب در یک قدمی است. روشنی را بچشیم. شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را. گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم. روی قانون چمن پا نگذاریم. در موستان گره ذایقه را باز کنیم. و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد. و نگوییم که شب چیز بدی است. و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ. و بیاریم سبد ببریم این همه سرخ ، این همه سبز. صبح ها نان و پنیرک بخوریم. و بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام. و بپاشیم میان دو هجا تخم سکوت. و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست و کتابی که در آن یاخته ها بی بعدند. و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد. و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون. و بدانیم اگر کرم نبود ، زندگی چیزی کم داشت. و اگر خنج نبود ، لطمه میخورد به قانون درخت. و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت. و بدانیم اگر نور نبود ، منطق زنده پرواز دگرگون می شد. و بدانیم که پیش از مرجان خلائی بود در اندیشه دریاها. و نپرسیم کجاییم، بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را. و نپرسیم که فواره اقبال کجاست. و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است. و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی، چه شبی داشته اند. پشت سر نیست فضایی زنده. پشت سر مرغ نمی خواند. پشت سر باد نمی آید. پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است. پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است. پشت سر خستگی تاریخ است. پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سر دسکون می ریزد. لب دریا برویم، تور در آب بیندازیم و بگیریم طراوت را از آب. ریگی از روی زمین برداریم وزن بودن را احساس کنیم. بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم (دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین، می رسد دست به سقف ملکوت. دیده ام، سهره بهتر می خواند. گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است. گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است. و فزون تر شده است ، قطر نارنج ، شعاع فانوس.) و نترسیم از مرگ (مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ وارونه یک زنجره نیست. مرگ در ذهن اقاقی جاری است. مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد. مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید. مرگ با خوشه انگور می آید به دهان. مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند. مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است. مرگ گاهی ریحان می چیند. مرگ گاهی ودکا می نوشد. گاه در سایه است به ما می نگرد. و همه می دانیم ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است.) در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپر های صدا می شنویم. پرده را برداریم : بگذاریم که احساس هوایی بخورد. بگذاریم بلوغ ، زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند. بگذاریم غریزه پی بازی برود. کفش ها را بکند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد. بگذاریم که تنهایی آواز بخواند. چیز بنویسد. به خیابان برود. ساده باشیم. ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت. کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم. پشت دانایی اردو بزنیم. دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم. صبح ها وقتی خورشید ، در می آید متولد بشویم. هیجان ها را پرواز دهیم. روی ادراک فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنیم. آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی. ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم. بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم. نام را باز ستانیم از ابر، از چنار، از پشه، از تابستان. روی پای تر باران به بلندی محبت برویم. در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم. کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم. ▪️کاشان، قریه چنار، تابستان ۱۳۴۳ _ سپهری
نذر کردم که اگر سهم من از عشق شدی دو سه رکعت غزل شاد بخوانم هر روز در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
بــا یــاد تــو گــــر آه بـــرآرم، نــه غمیــــن اسـت! خوش آن سفر افتد، که در او همسفری هست در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌟مثل ستاره 🌟💫 ✅گروه سرود اسوه 🎥 💐💚🌹🌺💐 تقدیم به تمام دختران سرزمینم در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به چند سال نشاید گرفت ملکی را که خسروان ملاحت، به یک نظر گیرند در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼احتمالا آهنگ *"کیه‌کیه در میزنه"* را از خواننده‌های مختلف شنیدید، اما شاید شاعر آن را نشناسید. شاعر این آهنگ قاجار است که این شعر را برای سوگلی حرم همایونی سروده. ♥️حال بشنوید آن را با صدای زنده‌یاد *مرحوم، ایرج بسطامی.*💐 در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
اهل هیچستانم دینم عشق و مذهبم حقیقت معبدم درونم و مقصدم خداست نمازم سکوت است و نیازم همه دوست آرامگاهم دلِ کوه است و کوله بارم همه رقص همه شعر همه شور شیوه ام پروانگی ست مسلکم دلداده گی ست نور خواهم خورد عشق خواهم داد دوست خواهم داشت..... اهل هیچستانم ........ در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگویی‌ام که نی، نی شکنم شکر برم! آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله‌ی نظر برم گر شکند دل مرا جان بدهم به دل‌شکن گر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟ اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم؟ آن‌که ز زخم تیر او کوه شکاف می‌کند پیشِ گشادِ تیر او وای اگر سپر برم گفتم آفتاب را: گر ببری تو تاب خود، تاب تو را چو تب کند! گفت: بلی اگر برم آن‌که ز تاب روی او نور صفا به دل کشد وآن‌که ز جوی حسن او آب سوی جگر برم در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام وز سر رَشک نام او، نام رخ قمر برم در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
محفل شعر و ادب
آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگویی‌ام که نی، نی شکنم شکر برم! آمده‌ام چو عقل و جان از
شمس_ومولانا مولانا از ۳۸سالگی پس از رویارویی با شمس و از دست دادن او ،به یکباره شاعری را آغاز می کند. و آنچه اکنون در دسترس ما می باشد ،مجموعه اشعاری بالغ بر هفتاد هزار بیت است که به نسبت شاعران بزرگ‌پارسی ،مقدار بیشتری است . او در ۵۵بحر و در اوزان مختلف شعر سروده  که بی نظیر است . در واقع مولانا نابغه ای است که پس از انقلاب درونی و شوریدگی مواجهه با شمس تبریزی شاعر می شود . در حالی که تجربه شاعری هرگز نداشته است و شعر های او از جهت زیبایی و مفهوم ،بسیار قابل توجه می باشد . در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
گفت:"بابا دو هجا دارد" نام من چهار هجایی بود نان یکی،آب یکی،باران.. مثل باران دوهجا بودم گفت: "هر حرف صدا دارد" در سکون حرف زدم با خود هم صدا بودم و هم ساکت، نه سکوت و نه صدا بودم گفت:"دلتنگ ک ای؟" خندید... گریه کردم که پدر: خم شد ...آه بابا! بابا! بابا! سخت دلتنگ شما بودم جنگ شد،پنجره‌ها افتاد،بچه‌ها تشنه سفر کردند هشت نهر آینه جاری شد،تشنه در کرب و بلا بودم گفت:"هی،هی تو! کجایی تو؟" راست می‌گفت: کجایم من؟ تو نبودی،تو چهل سال است... "من... اجازه؟ همه را بودم" تو چهل سال ،همه غایب... تو چهل سال، همه در خویش من چهل سال،خدای من! من چهل سال کجا بودم؟ از کتاب «صبح بنارس» در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎