عدسی وقت پختن از ماشی
روی پیچید و گفت: این چه کسی است؟!
ماش خندید و گفت: غِرّه مشو
زانکه چون من فزون و چون تو بسی است!
هرچه را میپزند، خواهد پخت
چه تفاوت که ماش یا عدسی است؟!
جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند
تو گمان میکنی که خار و خسی است!
زحمتِ من برای مقصودی است
جَست و خیز تو بهر مُلْتَمِسی است
کارگر هر که هست محترم است
هر کسی در دیار خویش کسی است
فرصت از دست میرود، هُش دار!
عمر چون کاروانِ بی جَرَسی است
هر پَری را هوای پروازی است
گر پَرِ باز و گر پرِ مگسی است
جز حقیقت، هر آنچه میگوئیم
هایهوئی و بازی و هوسی است
چه توان کرد! اندرین دریا
دست و پا میزنیم تا نفسی است
نه تو را بر فرار، نیروئی است
نه مرا بر خلاص، دسترسی است...
#پروین_اعتصامی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
چشمم چو به چشم آن پریچشم افتاد
از چشم پری به چشم من چشم افتاد
رفتم که بدزدمی ز چشمش چشمی
از چهار طرف به چشم من چشم افتاد
ای چشم تو چشم چشم عالم را چشم
من چشم ندیده ام چو چشم تو به چشم
چشمم ز میان چشم چشم تو گزید
این چشم چه چشمیست، چه چشمیست، چه چشم
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
من شدم بعد تو بازیچه ی تقدیر بیا
غم دوری تو کرده ست مرا پیر، بیا
حرف ما بود بمانی همه جا پیش خودم
رفتی و من شده ام از همه کس سیر بیا
بی خبر مانده ام از حال خودم، از غم تو
بسکه در ذهن شده یاد تو تکثیر بیا
اینهمه گفته ام از عشق تو من شعر و غزل
خط به خط تا که شود چشم تو تفسیر بیا
واژه واژه غزلم از تو نشانی دارد
تا شود از قلمم عشق سرازیر بیا
.عکس یک ماه که در برکه ی دل دیده شود
منم آن ماه که پایش شده زنجیر بیا
من به آغوش تو محکوم شوم حبس ابد
تا به سلول تنت باشم و درگیر بیا
#اکبرباباپور
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مردی از دیوانه ای پرسید: «اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت: «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم،نه
هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین، نان است»
#عطار
#مصیبت_نامه
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آنجا که دلم مسخره شد کاش تو بودی
کارِدلِ من یکسره شد کاش تو بودی
آنجا که نفهمید کَسی کم شدنم را
یک بغض در این حنجره شد کاش تو بودی
سهم تو همه هستی من ، سهم من اما
دلتنگی و یک پنجره شد کاش تو بودی
تو رفتی و با رفتن تو این "منِ پاسوز"
یک آدمِ بیخاطره شد کاش تو بودی
من بارِ سفر بستم و بدرود نگفتم
این تلخ ترین منظره شد کاش تو بودی
وَالله که بر حالِ دلم خنده گناه است!
آنجا که دلم مسخره شد کاش تو بودی
#مسعود_بابائی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
دل دادهام بر باد بر هرچه باداباد
مجنونتر از لیلی، شیرینتر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داری
از تیرهی دودی، از دودمانِ باد
آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصرِ بیشیرین، چون بیستون ویران
هر کوهِ بیفرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوهِ مادرزاد
از خاک ما در باد بوی تو میآید
تنها تو میمانی، ما میرویم از یاد
#قیصر_امینپور
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
من گرفتار شبم
در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم
به گناه آمده ام ،
#فریدون_مشیری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
باز هم داغ شهادت شد خبر
تیر کین انداخت در دلها شرر
با عروج پاک اسماعیل باز
داغ ابراهیم هم شد تازه تر
#اسماعیل_هنیه
#شهادت
#امالبنین_بهرامی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
اگر از اهل ایمانی مهیا باش آفت را
که دندان می گزد پیوسته انگشت شهادت را
#صائب_تبریزی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
بشنو ای دوست غزلخوانی صبح
که به صد شوق چنین می خواند:
« باز کن دیده که من آمده ام
کوله بارم غزل و شور و نواست
هدیه ام شادی و لبخند و صفاست
روی دستان من اینک خورشید
باز هم کرده طلوع
زیر یک چتر پر از نور ، سپید
نفسم عطر گل رازقی و یاسمن است
بوی سرمستی و بیداری و عطر چمن است
من خودِ صبحدمم
جامه ای بافته از نور مرا پیرهن است
دیده بگشای که من منتظرم
میهمانت شده ام
دست بر حلقه ام و پشت درم
باز کن در
که بگویم به تو یک بار دگر
همه ایام به کام
باد امروزت و هر روز بخیر
از غم ورنج به دور
غرق در نور و سرور»
#محسن_خانچی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه
و تماشا به پلی که می رساند
یخ و شعله را به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب
و رفته رقصان
به کرانههای آبی.....
#عمران_صلاحی
صبح جمعه تون _پرازطراوتوخرم
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
.
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی
لب زخنده بستن است
گوشهای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت:
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش میرسد
تو چه فکر میکنی
کدام یک درست گفتهاند
من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کردهاست
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!
#قیصر_امینپور
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
جمله تلوینها ز ساعت خاسته است
رسته از تلوین که از ساعت برست
چون زساعت ' ساعتی بیرون شوی
چون نماند محرم بی چون شوی
#مثنوی_مولانا دفتر سوم
📘تلوین : رنگارنگ ، گوناگونی ، منظور هم هویت شدن است که دائم نیاز به رنگارنگ شدن دارد
اگر میخواهی از هم هویت شدگی و جذب شدن در دام دنیا نجات یابی باید قید زمان را رها کنی یعنی گذشته و آینده را رها کرده و در لحظه زندگی کنی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
محفل شعر و ادب
جمله تلوینها ز ساعت خاسته است رسته از تلوین که از ساعت برست چون زساعت ' ساعتی بیرون شوی چون نمان
#تیکه_کتاب
در زندگی مشکلات بزرگ نیست که آدم به اراده احتیاج دارد، بلکه به نظرم با خنده به استقبال مشکلات کوچک رفتن، واقعا احتیاج به عزم و اراده دارد ...!
من هم سعی میکنم چنین ارادهای را در خود به وجود بیاورم. میخواهم به خودم تلقین کنم که زندگی فقط یک بازیست و من باید تا آنجا که میتوانم ماهرانه و درست آن را بازی کنم ...!
چه در این بازی ببرم و چه ببازم، در هر حال شانهها را بالا میاندازم و میخندم...!
خوشیهای بزرگ زیاد مهم نیستند مهم این است که آدم بتواند با چیزهای کوچک خیلی خوش باشد ...!
📕 بابا لنگ دراز
✍ #جین_وبستر
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هر شبم ..
زلف سیاه تو ..
نمایند به خواب ...
تا چه آید ..
به من از ..
خوابِ پریشان دیدن ..!
با وجود
رُخ و بالای تو ..
کوته نظری است ...
در گلستان شدن و
سرو خرامان دیدن ..!
#سعدی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به زيورها بيارايند
تن خوب رويان را
تو سيمين تن چنان خوبي
كه زيورها بيارايي
#سعدي
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5872980616043043171.mp3
2.37M
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود
بی چراغ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود
گر چه بیسامان نماید کار ما سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گران جانی بود
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود
🎙 #محمدرضاکاکائی
🗓۱۵ امرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
.
هیچ دردی بتر از عافیت دایم نیست
تلخی تازه به از قند مکرر باشد
#صائب
یکنواختی، لذتی ندارد حتی اگه خوشی و سلامتی باشه ...لذت دنیا در خوشیها و تلخیهای آن است ....گاهی دردها و سختیها باعث میشه قدر سلامتی را بهتر بدانیم ...
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
.
رفته بودم سرحوض
تاببینم شاید،عکس تنهایی خودرا درآب،
آب درحوض نبود
ماهيان مي گفتند: « هيچ تقصير درختان نيست.»
ظهر دم كرده تابستان بود ،
پسر روشن آب ، لب پاشويه نشست
و عقاب خورشيد ، آمد او را به هوا برد كه برد.
به درك راه نبرديم به اكسيژن آب.
برق از پولك ما رفت كه رفت.
ولي آن نور درشت ،
عكس آن ميخك قرمز در آب
كه اگر باد مي آمد دل او ، پشت چين هاي تغافل مي زد،
چشم ما بود.
روزني بود به اقرار بهشت.
تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن!
و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است.
باد مي رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا مي رفتم...
#سهراب_سپهری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_6048871054506463184.mp3
2.67M
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزایش ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
🎙 #محمدرضاکاکائی
۱۳۹۸ خورشیدی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
تا بحال از عسل چشم کسی مست شدی؟!
تا بحال عاشق دیوانه ی سرمست شدی؟!
من همان عاشق دیوانه سرمست توام!!!
تو به اندازه من پای کسی هرز شدی؟
وقتی از خلسه اغوش تو بر می گردم!!
تو هم اشفته ی ان بوسه بی مرز شدی؟
من که از دوری تو تار دلم میلرزد!
تو هم اندازه من این همه دلتنگ شدی؟
هوس خواستنت مثل عسل شیرین است
تو بگو عاشق این قلب پر از درد شدی؟
#ناشناس
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مست یعنی چشم من با دیدنت
رقص یک پروانه از خندیدنت
من هوایی از هوای بوی تو
میشوم سرمست با چرخیدنت
هر کجا باشی همانجا آسمان
میشود آلوده ی باریدنت
آفتاب از روی تو تابیده است
روشنایی می دهد تابیدنت
ناز دارد آن نگاهت، نازنین
عشق دارد دیدن خوابیدنت
هر کجا رفتی به سویت آمدم
از برای دیدن و پاییدنت
چشم هایت را ببند ای ماه من!
آمدم بی تابم از بوسیدنت...
#ناشناس
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ارغوان
شاخه هم خون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا
یا گرفته است هنوز؟
من درین گوشه
که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آن چه می بینم
دیوار است
آه
این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند!
کور سویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی است
نفسم می گیرد
که هوا هم این جا زندانی ست
هر چه با من این جاست
رنگِ رخ باخته است!
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشیِ این دخمه نیانداخته است
اندرین گوشه خاموشِ فراموش شده
کز دمِ سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه می انگیزد
ارغوانم آن جاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عَزای دل ما می آید؟!
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟
این چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید
ارغوان پنجه خونینِ زمین
دامن صبح بگیر
ﻭﺯ ﺳﻮاﺭاﻥ ﺧﺮاﻣﻨﺪﻩ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺑﭙﺮﺱ
کی ﺑﺮ اﻳﻦ ﺩﺭه ی ﻏﻢ ﻣﻴﮕﺬﺭند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادن که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ی ناخوانده ی من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من.
#هوشنگ_ابتهاج (سایه)
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به تو فکر میکنم عشقِ دلپذیر من
به تمامِ تو
یادِ تو مثل باد
که رها میشود در گندمزار
تمامِ من را درمینوردد
بی خداحافظی نرو
ساقههای نحیف این گندمزار
طاقت طوفان ندارند.
#محموددرویش
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
بگذار حسودان همه عیب تو بگویند
باور نکن و دلخوش اقبال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آنرا که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که خیر تو بخواهد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پروبال خودت باش
صد سال اگر زنده بمانی گذرایی
پس شاکر هر لحظه و هرسال خودت باش
#الهام_سامی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎