🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿
#سه_دقیقه_در_قیامت ۳۵
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مـــدافـــعــان حـــرم ۱
🌷 ديگر يقين داشتم كه ماجراي شهادت همكاران من واقعي است.
در روزگاري كه خبري از شهادت نبود، چطور بايد اين حرف را ثابت ميكردم؟ براي همين چيزي نگفتم.
🌷 اما هر روز كه برخي همكارانم را در اداره ميديدم، يقين داشتم يك شهيد را كه تا مدتي بعد، به محبوب خود خواهد رسيد ملاقات ميكنم.
🌷 هيجان عجيبي در ملاقات با اين دوستان داشتم. ميخواستم بيشتر از قبل با آنها حرف بزنم و ...
من يک شهيد را که به زودي به ملاقات الهي ميرفت ميديدم.
اما چطور اين اتفاق ميافتد؟ آيا جنگي در راه است!؟
🌷 چهار ماه بعد از عمل جراحي و اوايل مهرماه ۱۳۹۴ بود كه در اداره اعلام شد: كساني كه علاقمند به حضور در صف مدافعان حرم هستند، ميتوانند ثبت نام كنند.
🌷 جنبوجوشي در ميان همكاران افتاد. آنها كه فكرش را ميكردم، همگي ثبت نام كردند. من هم با پيگيري بسيار توفيق يافتم تا همراه آنها، پس از دوره آموزش تكميلي، راهي سوريه شوم.
🌷 آخرين شهر مهم در شمال سوريه، يعني شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن بايد آزاد ميشد، نيروهاي ما در منطقه مستقر شدند و كار آغاز شد. چند مرحله عمليات انجام شد و ارتباط تروريستها با تركيه قطع شد. محاصره شهر حلب كامل شد.
🌷 مرتب از خدا ميخواستم كه همراه با مدافعان حرم به كاروان شهدا ملحق شوم. ديگر هيچ علاقهای به حضور در دنيا نداشتم. مگر اينكه بخواهم براي رضاي خدا كاري انجام دهم.
🌷 من ديده بودم كه شهدا در آن سوي هستي چه جايگاهي دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم.
🌷 كارهايم را انجام دادم. وصيتنامه و مسائلي كه فكر ميكردم بايد جبران كنم انجام شد. آماده رفتن شدم.
به ياد دارم كه قبل از اعزام، خيلي مشكل داشتم. با رفتن من موافقت نميشد و... اما با ياري خدا تمام كارها حل شد.
🌷 ناگفته نماند كه بعد از ماجراهايي كه در اتاق عمل براي من پيش آمد، كل رفتار و اخلاق من تغيير كرد. يعني خيلي مراقبت از اعمالم انجام ميدادم، تا خداي نكرده دل كسي را نرنجانم، حق الناس بر گردنم نماند. ديگر از آن شوخيها و سر كار گذاشتنها و... خبري نبود.
🌷 يكي دو شب قبل از عمليات، رفقاي صميمي بنده كه سالها با هم همكار بوديم، دور هم جمع شديم. يكي از آنها گفت: شنيدم كه شما در اتاق عمل، حالتي شبيه مرگ پيدا كرديد و...
خلاصه خيلي اصرار كردند كه برايشان تعريف كنم. اما قبول نكردم. من براي يكي دو نفر، خيلي سر بسته حرف زده بودم و آنها باور نكردند. لذا تصميم داشتم كه ديگر براي كسي حرفي نزنم.
🌷 جواد محمدي، سيديحيي براتي، سجاد مرادي، برادر كاظمي، برادر مرتضي زارع و شاهسنايي و... در کنار هم بوديم. آنها مرا به يكي از اتاقهاي مقر بردند و اصرار كردند كه بايد تعريف كني.
من هم كمي از ماجرا را گفتم، رفقاي من خيلي منقلب شدند.
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت.
🌷 چند روز بعد در يكي از عملياتها حضور داشتم. در حين عمليات مجروح شدم و افتادم.
جراحت من سطحي بود اما درست در تيررس دشمن افتاده بودم.
هيچ حركتي نميتوانستم انجام دهم. كسي هم نميتوانست به من نزديك شود. شهادتين را گفتم. در اين لحظات منتظر بودم با يك گلوله از سوي تك تيرانداز تكفيري به شهادت برسم.
🌷 در اين شرايط بحراني، عبدالمهدي كاظمي و جواد محمدي خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آنها خيلي سريع مرا به سنگر منتقل كردند. خيلي از اين كار ناراحت شدم. گفتم: چرا اين كار رو كرديد؟ ممكن بود همه ما رو بزنند.
🌷 جواد محمدي گفت: تو بايد بماني و بگويي كه در آن سوي هستي چه ديدهاي.
چند روز بعد، باز اين افراد در جلسهاي خصوصي از من خواستند كه برايشان از برزخ بگويم. نگاهي به چهره تكتك آنها كردم.
🌷 گفتم چند نفري از شما فردا شهيد ميشويد.
سكوتي عجيب در آن جلسه حاكم شد. با نگاههاي خود التماس ميكردند كه من سكوت نكنم.
حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصيف نبود. من تمام آنچه ديده بودم را گفتم. از طرفي براي خودم نگران بودم. نكند من در جمع اينها نباشم. اما نه. انشاءالله كه هستم.
🌷 جواد با اصرار از من سؤال ميكرد و من جواب ميدادم.
در آخر گفت: چه چيزي بيش از همه در آنطرف به درد ميخورد؟
گفتم بعد از اهميت به نماز، با نيت الهي و خالصانه، هر چه ميتوانيد براي خدا و بندگان خدا كار كنيد.
✔️ ادامه دارد... منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دنیا_مزرعهٔ_آخرت
#برزخ
🌷قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
✋ السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنا
🌿 اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنْ خُصَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ لاَ تَجْعَلْنِي مِنْ أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
(فرازی از دعای زمان غیبت)
🌿 اى خدا مرا از اهل نزاع و مجادله با آل محمد (علیهم السلام) و از دشمنان آل محمد (علیهم السلام) قرار مده.
#یکنفرماندهازاینقومکهبرمیگردد
🌷 سلام علیکم
🌷🌼🌷 ایام ولادت نورانی حضرت فاطمهٔ زهرا سلامﷲعلیها و روز مادر بر فرزند عزیزشان حضرت مهدی ارواحنافداه، شیعیان و دوستدارانشان تبریک و تهنیت باد.
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «توام میتونی شهید بشی»
⛺ اگر کسی در چادر امام زمان ارواحنافداه باشه، مثل کسی است که در رکاب حضرت کشته شده...
#امام_زمان علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌿🌷 #نیازمابهولایت ۴۰
👌 ولایت یا به تعبیر دقیقتر «وَلایت» یا امامت و سرپرستی، یعنی نقش حمایتی داشتن امام برای مردم.
🧐 حالا شما از کودکان و جوانان ما بپرسید که «امام» را به چه میشناسند؟ پیغمبر را به چه میشناسند؟
🧐 بیشتر با عنوان «معلم و هدایتکننده» میشناسند نه با عنوان حمایتکننده.
⬅️ البته در خود کلمۀ «هدایت» هم معنای حمایت وجود دارد و هدایت به معنای واقعی کلمه، باید توأم با حمایت باشد. اما تلقی مردم از خود کلمۀ هدایت هم، همان «معلمی» است، در حالی که معلمی بعد از تزکیه است و بعد از این است که رسول خدا صلیﷲعلیهوآله کمک میکنند که مردم شکوفا بشوند.
☑️ یعنی اول تزکیه و شکوفایی است و بعد معلمی و راهنمایی است.
🌱 در قرآن کریم عبارت «یُعَلِّمُهُمُ الکتاب و الحِکمَة» سه بار بعد از «یُزَکِّیهِم» بیان شده است.
#امام_زمان علیه السلام
#قرآن
🔆قسمتهای پیشین👉
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مداحی_آنلاین_همیشه_مادری_کردی_بنی_فاطمه.mp3
6.15M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
💐کار ما نوکری بوده
💐تویی که سروری کردی
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #سرود
👌 #پیشنهاد_ویژه
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
ارزش عمل ۲۲
❌ افزایش آگاهی برای ازدیاد محبت و ایمان این خطر را دارد که موجب فاسد شدن انسان میشود.
👈 امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه میفرمایند:
‼️ فرزندم، اگر آمادگی و ظرفیت لازم و صفای قلب داری این حرفهایی که به تو میگویم را گوش کن و الا-اگر صفای قلب نداری- این نوشتههای مرا نخوان که جز خسران چیزی به تو نمیدهد!
❌ (فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ)
#تلاش
#زندگی
#عمل_صالح
#ارزش_عمل
🔸قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
YEKNET.IR - sorood - milad hazrate zahra 1400 - haddadian.mp3
2.37M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
💐با تو قرآن میشه معنا
💐با تو قطره میشه دریا
🎤 #محمدحسین_حدادیان
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
#مدیریت_نفس_در_مسیر_خدا ۱
#به_سوی_آرامش
⏭ در مبحث #مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا آنچه به عنوان مقدمه و کمک برای مدیریت خود و نفس از زاویه ذهنی و تقویت ذهنی لازم بود تا حدودی ارائه شد و البته فصل دوم #مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا ان شاءالله بزودی ارائه خواهد شد.
⏺ حال در مبحث #مدیریت_نفس_در_مسیر_خدا و با بکارگیری مدیریت ذهن به موضوعاتی درباره خود و نفس پرداخته خواهد شد.
⭕️ توصیه میشود مطالب با دقت و در صورت لزوم چند مرتبه مطالعه شود، مطالب بر گرفته از معارف ناب قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام است و در صورت بکارگیری تاثیر بسزایی در تغییر رویه نگاه و زندگی مان خواهد داشت ان شاءالله.
💎 شروع:
◀️ باید برای معارف دینی و توصیههایی که در ذهنمان داریم یک نظام پیدا کنیم.
🤯 انسان نیاز دارد که هر چند وقت یکبار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر میافتد که گاهی اوقات لازم است فایلهای اضافی پاک شوند و طبقهبندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد.
😩 اگر نتوانیم اطلاعات را نظم داده و فهرستبندی کنیم، طبیعتاً نمیتوان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق میافتد.
🤔 ما توصیهها و معارف دینی بسیاری را میدانیم ولی میبایست آنها را سامان دهیم.
🤯 پراکندگی آگاهیها در ذهن ما باعث میشود به جایی نرسیم.
👌 یکی از اهداف ما در این مبحث این خواهد بود که برای دانههای تسبیح فضائل، توصیهها و معارف دینی، یک نخ پیدا کنیم. نخی که اگر نباشد، دانههای تسبیح پراکنده میشوند.
میخواهیم برای معارف دینی، یک نظام پیدا کنیم.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿
#سه_دقیقه_در_قیامت ۳۶
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مـــدافـــعـــان حـــرم ۲
🌷 روز بعد يادم هست كه يكي از مسئولين جمهوري اسلامی، در مورد مسائل نظامي اظهار نظري كرده بود كه براي غربيها خوراك خوبي ايجاد شد. خيلي از رزمندگان مدافع حرم از اين صحبت ناراحت بودند.
🌷 جواد محمدي مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت:
ميبيني، پسفردا همين مسئولي كه اينطور خون بچهها را پايمال ميكند، از دنيا ميرود و ميگويند شهيد شد!
🌷 خيلي آرام گفتم: آقا جواد، من مرگ اين آقا را ديدم. او در همين سالها طوري از دنيا ميرود كه هيچ كاري نميتوانند برايش انجام دهند! حتي مرگش هم نشان خواهد داد كه از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته.
🌷 چند روز بعد، آماده عمليات شديم. جيره جنگي را گرفتيم و تجهيزات را بستيم. خودم را حسابي براي شهادت آماده كردم.
🌷 من آر پي جي برداشتم و در كنار رفقايي كه مطمئن بودم شهيد ميشوند با تمام اين افراد قرار گرفتم. گفتم اگر پيش اينها باشم بهتره. احتمالا همگي با هم شهيد ميشويم.
🌷 نيمههاي شب، هنوز ستون نيروها حركت نكرده بود كه جواد محمدي خودش را به من رساند. او كارها را پيگيري ميكرد. سريع پيش من آمد و گفت: الان داريم ميرويم براي عمليات، خيلي حساسيت منطقه بالاست. او
ميخواست من را از همراهي با نيروها منصرف كند.
🌷 من هم به او گفتم: چند نفر از اين بچهها به زودي شهيد ميشوند. از جمله بيشتر دوستاني كه با هم بوديم. من هم ميخواهم با آنها باشم، بلكه به خاطر آنها، ما هم توفيق داشته باشيم.
🌷 دستور حركت صادر شد. من از ساعتها قبل آماده بودم. سر ستون ايستاده بودم و با آمادگي كامل ميخواستم اولين نفر باشم كه
پرواز ميكند.
🌷 هنوز چند قدمي نرفته بوديم كه جواد محمدي با موتور جلو آمد و مرا صدا كرد. خيلي جدي گفت: سوارشو، بايد از يك طرف ديگر، خط شكن محور باشي.
🌷 بايد حرفش را قبول ميكردم. من هم خوشحال، سوار موتور جواد شدم. ده دقيقهاي رفتيم تا به يك تپه رسيديم. به من گفت: پياده شو. زود باش.
بعد جواد داد زد: سيديحيي بيا.
سيد يحيي سريع خودش را رساند و سوار موتور شد.
من به جواد گفتم: اينجا كجاست، خط كجاست؟ نيروها كجايند؟
جواد هم گفت: اين آرپيجي را بگير، برو بالای تپه. بچهها تو را توجيه ميكنند.
🌷 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت! اين منطقه خيلي آرام بود. تعجب كردم! از چند نفري كه در سنگر حضور داشتند پرسيدم: چه كار كنيم. خط دشمن كجاست؟
🌷 يكي از آنها گفت: بگير بشين. اينجا خط پدافندي است. بايد فقط مراقب حركات دشمن باشيم.
تازه فهميدم كه جواد محمدي چه كرده!
🌷 روز بعد كه عمليات تمام شد، وقتي جواد محمدي را ديدم، باعصبانيت گفتم: خدا بگم چيكارت بكنه، برا چي من رو بردي پشت خط؟!
🌷 او هم لبخندي زد و گفت: تو فعلاً نبايد شهيد شوي. بايد براي مردم بگويي كه آن طرف چه خبر است. مردم معاد رو فراموش کردهاند.
براي همين جايي تو را بردم كه از خط دور باشي.
🌷 اما رفقاي ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادي و سيديحيي براتي كه سر ستون قرار گرفتند، اولين شهدا بودند، مدتي بعد مرتضي زارع، بعد شاهسنايي و عبدالمهدي کاظمي و... در طي مدت کوتاهي تمام رفقاي ما كه با هم بوديم، همگي پركشيدند و رفتند. درست همان طور كه قبلاً ديده بودم.
جواد محمدي هم بعدها به آنها ملحق شد.
🌷 بچههاي اصفهان را به ايران منتقل كردند. من هم با دست خالي از ميان مدافعان حرم به ايران برگشتم. با حسرتي كه هنوز اعماق وجودم را آزار ميداد.
✔️ ادامه دارد... منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دنیا_مزرعهٔ_آخرت
#برزخ
🌷قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
✋ السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنا
🌿 [اللَّهُمَّ] لاَ تَجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ الْحَنَقِ وَ الْغَيْظِ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فَإِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ذَلِكَ فَأَعِذْنِي وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ فَأَجِرْنِي.
(فرازی از دعای زمان غیبت)
🌿 [اى خدا] مرا از از اهل كينه و خشم با آل محمد صلواتﷲعلیهم قرار مده كه به تو پناه مى برم از اين صفت شقاوت مرا در پناه خود گير و به درگاه كرم تو پناهنده مى شوم مرا پناه ده.
#یکنفرماندهازاینقومکهبرمیگردد
🌷 سلام علیکم
🌷🌼🌷 ایام ولادت نورانی حضرت فاطمهٔ زهرا سلامﷲعلیها و روز مادر بر فرزند عزیزشان حضرت مهدی ارواحنافداه، شیعیان و دوستدارانشان تبریک و تهنیت باد.
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
آثار دینی اجتماعی اعتقاد به #مهدویت (قسمت اول)
🔺 مهدویت و اعتقاد به امام حی و حاضر یکی از مهمترین شاخصههای تشیع است.
#امام_زمان علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌿🌷 #نیازمابهولایت ۴۱
⁉️ امام کیست؟
✅ امام حامی انسان است.
⁉️ اینکه پیغمبر بر ما ولایت دارد یعنی چه؟
✅یعنی میخواهد از ما حمایت کند.
👈 کما اینکه ما پدر و مادر را در درجۀ اول، حامیِ خود میدانیم؛ خصوصاً برای دوران کودکیمان که سخت به حمایت احتیاج داریم.
◀️ بعداً که به مدرسه رفتیم، معلم میآید سر کلاس و یک راهنماییهایی به ما میکند، ولی معلم اگر دید ما گرسنه هستیم، معمولاً کاری نمیتواند بکند (البته ممکن است گاهی یک معلمی لطف کند و از یک دانشآموزِ نیازمند، حمایت کند و...) اما کار معلم، معلمی و راهنمایی است و فوقش این است که برای یک دانشآموز بیپناه و نیازمند، غصه میخورد.
❌ ولی ما نباید تصور کنیم که امام و پیغمبر، یعنی معلم! و بعد در کنار معلمی هم احیاناً کار دیگری هم انجام میدهند.
☝️امام در درجۀ اول، مانند پدر و مادر است، یعنی نقش حمایتی خودش را برای ما ایفا میکند.
👈 این نقش حمایتگریِ امام، باید در ذهن مردم تقویت بشود، اول باید این نقش، در ذهن افراد جا بگیرد و بعد، از نقش معلمیِ امام صحبت کنیم.
#امام_زمان علیه السلام
#قرآن
🔆قسمتهای پیشین👉
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
1_656856459.mp3
3.62M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عجلﷲفرجه)
🍃از غم دوریت ای یوسف دل محزونم
🍃چه کنم با غم و با غصه روز افزونم
🎤حاج #منصور_ارضی
👌بسیار دلنشین
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ
⁉️ چرا خدا در قرآن برخی را حیوان میخواند؟!
پاسخ زیبا و فوقالعاده آیتالله جوادی آملی در این خصوص را بشنوید
#قرآن
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
#قناعت و تأثير آن در تحكيم #خانواده ۱
💢یكی از مؤثّرترین عوامل در مدیریت اقتصادی، داشتن روحیۀ قناعت است.
به سبب اینكه اگر شخص از صفت قناعت برخوردار نباشد، حرص درونی او را دائماً به سمت نگاهها وخواسته های دنیوی کشانده و به مجرّد ناکامی از آن خشم، غضب، خودمحوری، ظلم به دیگران و... در او به بروز و ظهور میرسد.
💫امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند:
🍃خوشا به حال كسي كه به ياد معاد باشد، براي حسابرسي قيامت كار كند، با قناعت زندگي كند، و از خدا راضی باشد.
📚نهج البلاغه ، حکمت ۴۴
🌳قسمتهای بعدی👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
#مدیریت_نفس_در_مسیر_خدا ۲
#به_سوی_آرامش
💎 تحلیل معارف دین حول یک محور اصلی، باعث میشود «انرژی» خود را درست صرف کنیم/ و امکاناتمان را هدر ندهیم
⬅️ اگر بتوانیم همۀ معارف دین را حول یک نظام و محور اصلی تحلیل کنیم، میفهمیم که انرژی خودمان را برای چه کاری باید صرف کنیم؟
👈 در این صورت وقت و امکانات خود را هدر نمیدهیم و خواهیم فهمید که از چه چیزی باید مراقبت کنیم و این مراقبت، نتیجه میدهد.
❌ متأسفانه معارف دینی ما نزد علاقمندان به این معارف از یک پراکندگی و آشفتگی برخوردار است که بسیاری از کتب اخلاقی و معنوی هم این پراکندگی و آشفتگی را برطرف نمیکنند، بلکه در بسیاری از موارد، بر این پراکندگی میافزایند. در بسیاری از کتب اخلاقی تعدادی از فضائل اخلاقی مهم را در کنار هم فهرست کردهاند ولی ارتباط آنها با یکدیگر معلوم نیست.
💎قسمت پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿
#سه_دقیقه_در_قیامت ۳۷
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مـــدافـــعـــان وطـــن
🔸 مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خيلي خراب بود.
🔸 من تا نزديكي شهادت رفتم، اما خودم ميدانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
🔸 به من گفته بودند كه هر نگاه حرام، حداقل شش ماه شهادت آنان كه عاشق شهادت هستند را عقب مياندازد.
🔸 روزي كه عازم سوريه بوديم، پرواز ما با پرواز آنتاليا همزمان بود!
چند دختر جوان با لباسهايي بسيار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به آنها افتاد. بلند شدم و جاي خودم را تغيير دادم.
هرچه ميخواستم حواس خودم را پرت كنم انگار نميشد. اما ديگر دوستان من، در جايي قرار گرفتند كه هيچ نامحرمي دركنارشان نباشد.
اين دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نميدانم، شايد فكر كرده بودند من هم مسافر آنتاليا هستم.
🔸 هرچه بود، گويي ايمان من آزمايش
شد. گويي شيطان و يارانش آمده بودند تا به من ثابت كنند هنوز آماده نيستي. با اينكه در مقابل عشوههاي آنان هيچ حرف و هيچ عكس العملي انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولي از اين آزمون نگرفتم.
🔸 در ميان دوستاني كه با هم در سوريه بوديم، چند نفر را ميشناختم كه آنها را جزو شهدا ديدم. ميدانستم آنها نيز شهيد خواهند شد.
يكي از آنها علي خادم بود. علي پسر ساده و دوستداشتني سپاه بود. آرام بود و با اخلاص. در فرودگاه جايي نشست كه هيچ كسي در مقابلش نباشد. تا يك وقت آلوده به نگاه حرام نشود.
در جريان شهادت رفقاي ما، علي هم مجروح شد، اما همراه با ما به ايران برگشت. من با خودم فكر ميكردم كه علي به زودي شهيد خواهد شد، اما چگونه و كجا؟!
🔸 يكي ديگر از رفقاي ما كه او را در جمع شهدا ديده بودم، اسماعيل كرمي بود. او در ايران بود و حتي در جمع مدافعان حرم حضور نداشت. اما من او را در جمع شهدايي كه بدون حساب و كتاب راهي بهشت ميشدند مشاهده كردم!
🔸 من و اسماعيل، خيلي با هم دوست بوديم. يكي از روزهاي سال ۱۳۹۷ به ديدنم آمد. ساعتي با هم صحبت كرديم. او خداحافظي كرد و گفت: قرار است براي مأموريت به مناطق مرزي اعزام شود.
🔸 رفقاي ما عازم سيستان و بلوچستان شدند. مسائل امنيتي در آن منطقه به گونهاي است كه دوستان پاسدار، براي مأموريت به آنجا اعزام ميشدند.
🔸 فرداي آن روز سراغ علي خادم را گرفتم. گفتند سيستان است. يكباره با خودم گفتم: نكند باب شهادت از آنجا براي او باز شود!؟
🔸 سريع با فرماندهي مكاتبه كردم و با اصرار، تقاضاي حضور در مرزهاي شرقي را داشتم. اما مجوز حضورم صادر نشد.
مدتي گذشت. با رفقا در ارتباط بودم، اما نتوانستم آنها را همراهي کنم. در يکي از روزهاي بهمن ۹۷ خبري پخش شد.
🔸 خبر خيلي كوتاه بود. اما شوك بزرگي به من و تمام رفقا وارد كرد.
يك انتحاري وهابي، خودش را به اتوبوس سپاه ميزند و دهها رزمنده را كه مأموريتشان به پايان رسيده بود به شهادت ميرساند.
🔸 سراغ رفقا را گرفتم. روز بعد ليست شهدا ارسال شد. علي خادم و اسماعيل كرمي هر دو در ميان شهدا بودند.
✔️ ادامه دارد... منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دنیا_مزرعهٔ_آخرت
#برزخ
🌷قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59