📌 فرماندهٔ لشکر...
🔸 مادر خود به تنهایی فرماندهٔ یک لشکر است، وقتی که در دامان پاکش سربازان مهدی پرورد.
💐 روز مادر بر تمام مادران شهدا و مادران عزیز میهن اسلامی مبارک باد.
#حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
#مادر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مداحی آنلاین - این دنیا به وجودت کرده مباهات - محمدرضا طاهری.mp3
6.37M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
💐این دنیا به وجودت کرده مباهات
💐سر میزارم زیر پاهات مادر سادات
🎤 #محمدرضا_طاهری
👏 #سرود
👌فوق زیبا
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹قدرت و شکوه زن
👈🏻 قدرتها و ویژگیهایی که برخی از بانوان از آن بیخبرند ...
💐 ولادت حضرت زهرا(سلامﷲعلیها) و روز مادر مبارک
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
✨ یک ذکر؛
برای نجات از تمام بنبستهای دنیا...
- اسم اعظمی که ناجیِ من و توست اگر بتوانیم آن را
در لایههای درونی قلبمان جای دهیم....!
👌مادرم#حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🔺 عَلَمِ جمهوری اسلامی
👤 استاد #رائفی_پور :
🔸 جمهوری اسلامی تا موقعی که علم برداشته برای امام زمان، کارش پیش میره. اگر علم رو برای خودش برداره، میخوره زمین، امام صادق فرمود: «هر کسی واسه خودش علم برداره قبل از ظهور چیه؟ باطله» این رو واسه کی میگه؟ این رو بعضیها رو من دیدم، یه سری جریانها هستند اشتباه تفسیر میکنن، این میگه «هرکسی واسه خودش پرچم برداره.»
🔹 اما اگر مثل حضرت زید بن علی که امام صادق براش اشک ریخت و روایتی که در تایید او ارجح هست، امام صادق میفرماید «بخدا قسم او حکومت را برای ما میخواست.» اگر قیام بکنی برای اینکه حکومت رو بدی دست امام معصوم کاملا هم خوبه، صحیح هم هست.
📚 سخنرانی؛ بصیرت در فتنههای آخرالزمان
#مهدویت
#آخرالزمان
#ایران
#انقلاب
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
💎 به مناسبت روز زن، خانمها بخوانند
♥️من یک زنم، پس روز زن بر من مبارک.
🌸یک مادرم، پس روز مادر بر من مبارک.
♥️امور خانه را مدیریت میکنم، پس روز مدیر بر من مبارک!
🌸بر بالین عزیزان دردمند و بیدارم میمانم و دردهایشان را مرهمم، پس روز پزشک بر من مبارک.
♥️برای راحتی زندگی خانوادهام میسازم آنچه که نیست؛ و خلق میکنم آنچه که مایع آرامششان است؛ پس روز مهندس بر من مبارک.
🌸میآموزم درسهای زندگی را با تمام وجود، با مهربانی، با صبر و تحمل و امید، پس روز معلم بر من مبارک.
♥️میجنگم با هر پلیدی که خانوادهام را تهدید کند، پس روز پلیس بر من مبارک.
🌸حریم زندگیام را، حرمت خود و خانوادهام را مراقبت میکنم، پس روز مرزبانان نجیب و صبور بر من مبارک.
دسته گلی به خودم تقدیم میکنم چون یک زنم، با یک عالمه عشق، نه وظیفه.
#حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
#مادر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
4_5992445161446050521.mp3
4.47M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
💐عاشقی رو یادم داد مادر
💐نوکری رو یادم داد بابا
🎤 #محمدحسین_حدادیان
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿
#سه_دقیقه_در_قیامت ۳۵
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مـــدافـــعــان حـــرم ۱
🌷 ديگر يقين داشتم كه ماجراي شهادت همكاران من واقعي است.
در روزگاري كه خبري از شهادت نبود، چطور بايد اين حرف را ثابت ميكردم؟ براي همين چيزي نگفتم.
🌷 اما هر روز كه برخي همكارانم را در اداره ميديدم، يقين داشتم يك شهيد را كه تا مدتي بعد، به محبوب خود خواهد رسيد ملاقات ميكنم.
🌷 هيجان عجيبي در ملاقات با اين دوستان داشتم. ميخواستم بيشتر از قبل با آنها حرف بزنم و ...
من يک شهيد را که به زودي به ملاقات الهي ميرفت ميديدم.
اما چطور اين اتفاق ميافتد؟ آيا جنگي در راه است!؟
🌷 چهار ماه بعد از عمل جراحي و اوايل مهرماه ۱۳۹۴ بود كه در اداره اعلام شد: كساني كه علاقمند به حضور در صف مدافعان حرم هستند، ميتوانند ثبت نام كنند.
🌷 جنبوجوشي در ميان همكاران افتاد. آنها كه فكرش را ميكردم، همگي ثبت نام كردند. من هم با پيگيري بسيار توفيق يافتم تا همراه آنها، پس از دوره آموزش تكميلي، راهي سوريه شوم.
🌷 آخرين شهر مهم در شمال سوريه، يعني شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن بايد آزاد ميشد، نيروهاي ما در منطقه مستقر شدند و كار آغاز شد. چند مرحله عمليات انجام شد و ارتباط تروريستها با تركيه قطع شد. محاصره شهر حلب كامل شد.
🌷 مرتب از خدا ميخواستم كه همراه با مدافعان حرم به كاروان شهدا ملحق شوم. ديگر هيچ علاقهای به حضور در دنيا نداشتم. مگر اينكه بخواهم براي رضاي خدا كاري انجام دهم.
🌷 من ديده بودم كه شهدا در آن سوي هستي چه جايگاهي دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم.
🌷 كارهايم را انجام دادم. وصيتنامه و مسائلي كه فكر ميكردم بايد جبران كنم انجام شد. آماده رفتن شدم.
به ياد دارم كه قبل از اعزام، خيلي مشكل داشتم. با رفتن من موافقت نميشد و... اما با ياري خدا تمام كارها حل شد.
🌷 ناگفته نماند كه بعد از ماجراهايي كه در اتاق عمل براي من پيش آمد، كل رفتار و اخلاق من تغيير كرد. يعني خيلي مراقبت از اعمالم انجام ميدادم، تا خداي نكرده دل كسي را نرنجانم، حق الناس بر گردنم نماند. ديگر از آن شوخيها و سر كار گذاشتنها و... خبري نبود.
🌷 يكي دو شب قبل از عمليات، رفقاي صميمي بنده كه سالها با هم همكار بوديم، دور هم جمع شديم. يكي از آنها گفت: شنيدم كه شما در اتاق عمل، حالتي شبيه مرگ پيدا كرديد و...
خلاصه خيلي اصرار كردند كه برايشان تعريف كنم. اما قبول نكردم. من براي يكي دو نفر، خيلي سر بسته حرف زده بودم و آنها باور نكردند. لذا تصميم داشتم كه ديگر براي كسي حرفي نزنم.
🌷 جواد محمدي، سيديحيي براتي، سجاد مرادي، برادر كاظمي، برادر مرتضي زارع و شاهسنايي و... در کنار هم بوديم. آنها مرا به يكي از اتاقهاي مقر بردند و اصرار كردند كه بايد تعريف كني.
من هم كمي از ماجرا را گفتم، رفقاي من خيلي منقلب شدند.
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت.
🌷 چند روز بعد در يكي از عملياتها حضور داشتم. در حين عمليات مجروح شدم و افتادم.
جراحت من سطحي بود اما درست در تيررس دشمن افتاده بودم.
هيچ حركتي نميتوانستم انجام دهم. كسي هم نميتوانست به من نزديك شود. شهادتين را گفتم. در اين لحظات منتظر بودم با يك گلوله از سوي تك تيرانداز تكفيري به شهادت برسم.
🌷 در اين شرايط بحراني، عبدالمهدي كاظمي و جواد محمدي خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آنها خيلي سريع مرا به سنگر منتقل كردند. خيلي از اين كار ناراحت شدم. گفتم: چرا اين كار رو كرديد؟ ممكن بود همه ما رو بزنند.
🌷 جواد محمدي گفت: تو بايد بماني و بگويي كه در آن سوي هستي چه ديدهاي.
چند روز بعد، باز اين افراد در جلسهاي خصوصي از من خواستند كه برايشان از برزخ بگويم. نگاهي به چهره تكتك آنها كردم.
🌷 گفتم چند نفري از شما فردا شهيد ميشويد.
سكوتي عجيب در آن جلسه حاكم شد. با نگاههاي خود التماس ميكردند كه من سكوت نكنم.
حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصيف نبود. من تمام آنچه ديده بودم را گفتم. از طرفي براي خودم نگران بودم. نكند من در جمع اينها نباشم. اما نه. انشاءالله كه هستم.
🌷 جواد با اصرار از من سؤال ميكرد و من جواب ميدادم.
در آخر گفت: چه چيزي بيش از همه در آنطرف به درد ميخورد؟
گفتم بعد از اهميت به نماز، با نيت الهي و خالصانه، هر چه ميتوانيد براي خدا و بندگان خدا كار كنيد.
✔️ ادامه دارد... منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دنیا_مزرعهٔ_آخرت
#برزخ
🌷قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
✋ السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنا
🌿 اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنْ خُصَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ لاَ تَجْعَلْنِي مِنْ أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
(فرازی از دعای زمان غیبت)
🌿 اى خدا مرا از اهل نزاع و مجادله با آل محمد (علیهم السلام) و از دشمنان آل محمد (علیهم السلام) قرار مده.
#یکنفرماندهازاینقومکهبرمیگردد
🌷 سلام علیکم
🌷🌼🌷 ایام ولادت نورانی حضرت فاطمهٔ زهرا سلامﷲعلیها و روز مادر بر فرزند عزیزشان حضرت مهدی ارواحنافداه، شیعیان و دوستدارانشان تبریک و تهنیت باد.
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «توام میتونی شهید بشی»
⛺ اگر کسی در چادر امام زمان ارواحنافداه باشه، مثل کسی است که در رکاب حضرت کشته شده...
#امام_زمان علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌿🌷 #نیازمابهولایت ۴۰
👌 ولایت یا به تعبیر دقیقتر «وَلایت» یا امامت و سرپرستی، یعنی نقش حمایتی داشتن امام برای مردم.
🧐 حالا شما از کودکان و جوانان ما بپرسید که «امام» را به چه میشناسند؟ پیغمبر را به چه میشناسند؟
🧐 بیشتر با عنوان «معلم و هدایتکننده» میشناسند نه با عنوان حمایتکننده.
⬅️ البته در خود کلمۀ «هدایت» هم معنای حمایت وجود دارد و هدایت به معنای واقعی کلمه، باید توأم با حمایت باشد. اما تلقی مردم از خود کلمۀ هدایت هم، همان «معلمی» است، در حالی که معلمی بعد از تزکیه است و بعد از این است که رسول خدا صلیﷲعلیهوآله کمک میکنند که مردم شکوفا بشوند.
☑️ یعنی اول تزکیه و شکوفایی است و بعد معلمی و راهنمایی است.
🌱 در قرآن کریم عبارت «یُعَلِّمُهُمُ الکتاب و الحِکمَة» سه بار بعد از «یُزَکِّیهِم» بیان شده است.
#امام_زمان علیه السلام
#قرآن
🔆قسمتهای پیشین👉
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مداحی_آنلاین_همیشه_مادری_کردی_بنی_فاطمه.mp3
6.15M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
💐کار ما نوکری بوده
💐تویی که سروری کردی
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #سرود
👌 #پیشنهاد_ویژه
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
ارزش عمل ۲۲
❌ افزایش آگاهی برای ازدیاد محبت و ایمان این خطر را دارد که موجب فاسد شدن انسان میشود.
👈 امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه میفرمایند:
‼️ فرزندم، اگر آمادگی و ظرفیت لازم و صفای قلب داری این حرفهایی که به تو میگویم را گوش کن و الا-اگر صفای قلب نداری- این نوشتههای مرا نخوان که جز خسران چیزی به تو نمیدهد!
❌ (فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ)
#تلاش
#زندگی
#عمل_صالح
#ارزش_عمل
🔸قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
YEKNET.IR - sorood - milad hazrate zahra 1400 - haddadian.mp3
2.37M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
💐با تو قرآن میشه معنا
💐با تو قطره میشه دریا
🎤 #محمدحسین_حدادیان
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
#مدیریت_نفس_در_مسیر_خدا ۱
#به_سوی_آرامش
⏭ در مبحث #مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا آنچه به عنوان مقدمه و کمک برای مدیریت خود و نفس از زاویه ذهنی و تقویت ذهنی لازم بود تا حدودی ارائه شد و البته فصل دوم #مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا ان شاءالله بزودی ارائه خواهد شد.
⏺ حال در مبحث #مدیریت_نفس_در_مسیر_خدا و با بکارگیری مدیریت ذهن به موضوعاتی درباره خود و نفس پرداخته خواهد شد.
⭕️ توصیه میشود مطالب با دقت و در صورت لزوم چند مرتبه مطالعه شود، مطالب بر گرفته از معارف ناب قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام است و در صورت بکارگیری تاثیر بسزایی در تغییر رویه نگاه و زندگی مان خواهد داشت ان شاءالله.
💎 شروع:
◀️ باید برای معارف دینی و توصیههایی که در ذهنمان داریم یک نظام پیدا کنیم.
🤯 انسان نیاز دارد که هر چند وقت یکبار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر میافتد که گاهی اوقات لازم است فایلهای اضافی پاک شوند و طبقهبندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد.
😩 اگر نتوانیم اطلاعات را نظم داده و فهرستبندی کنیم، طبیعتاً نمیتوان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق میافتد.
🤔 ما توصیهها و معارف دینی بسیاری را میدانیم ولی میبایست آنها را سامان دهیم.
🤯 پراکندگی آگاهیها در ذهن ما باعث میشود به جایی نرسیم.
👌 یکی از اهداف ما در این مبحث این خواهد بود که برای دانههای تسبیح فضائل، توصیهها و معارف دینی، یک نخ پیدا کنیم. نخی که اگر نباشد، دانههای تسبیح پراکنده میشوند.
میخواهیم برای معارف دینی، یک نظام پیدا کنیم.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿
#سه_دقیقه_در_قیامت ۳۶
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مـــدافـــعـــان حـــرم ۲
🌷 روز بعد يادم هست كه يكي از مسئولين جمهوري اسلامی، در مورد مسائل نظامي اظهار نظري كرده بود كه براي غربيها خوراك خوبي ايجاد شد. خيلي از رزمندگان مدافع حرم از اين صحبت ناراحت بودند.
🌷 جواد محمدي مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت:
ميبيني، پسفردا همين مسئولي كه اينطور خون بچهها را پايمال ميكند، از دنيا ميرود و ميگويند شهيد شد!
🌷 خيلي آرام گفتم: آقا جواد، من مرگ اين آقا را ديدم. او در همين سالها طوري از دنيا ميرود كه هيچ كاري نميتوانند برايش انجام دهند! حتي مرگش هم نشان خواهد داد كه از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته.
🌷 چند روز بعد، آماده عمليات شديم. جيره جنگي را گرفتيم و تجهيزات را بستيم. خودم را حسابي براي شهادت آماده كردم.
🌷 من آر پي جي برداشتم و در كنار رفقايي كه مطمئن بودم شهيد ميشوند با تمام اين افراد قرار گرفتم. گفتم اگر پيش اينها باشم بهتره. احتمالا همگي با هم شهيد ميشويم.
🌷 نيمههاي شب، هنوز ستون نيروها حركت نكرده بود كه جواد محمدي خودش را به من رساند. او كارها را پيگيري ميكرد. سريع پيش من آمد و گفت: الان داريم ميرويم براي عمليات، خيلي حساسيت منطقه بالاست. او
ميخواست من را از همراهي با نيروها منصرف كند.
🌷 من هم به او گفتم: چند نفر از اين بچهها به زودي شهيد ميشوند. از جمله بيشتر دوستاني كه با هم بوديم. من هم ميخواهم با آنها باشم، بلكه به خاطر آنها، ما هم توفيق داشته باشيم.
🌷 دستور حركت صادر شد. من از ساعتها قبل آماده بودم. سر ستون ايستاده بودم و با آمادگي كامل ميخواستم اولين نفر باشم كه
پرواز ميكند.
🌷 هنوز چند قدمي نرفته بوديم كه جواد محمدي با موتور جلو آمد و مرا صدا كرد. خيلي جدي گفت: سوارشو، بايد از يك طرف ديگر، خط شكن محور باشي.
🌷 بايد حرفش را قبول ميكردم. من هم خوشحال، سوار موتور جواد شدم. ده دقيقهاي رفتيم تا به يك تپه رسيديم. به من گفت: پياده شو. زود باش.
بعد جواد داد زد: سيديحيي بيا.
سيد يحيي سريع خودش را رساند و سوار موتور شد.
من به جواد گفتم: اينجا كجاست، خط كجاست؟ نيروها كجايند؟
جواد هم گفت: اين آرپيجي را بگير، برو بالای تپه. بچهها تو را توجيه ميكنند.
🌷 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت! اين منطقه خيلي آرام بود. تعجب كردم! از چند نفري كه در سنگر حضور داشتند پرسيدم: چه كار كنيم. خط دشمن كجاست؟
🌷 يكي از آنها گفت: بگير بشين. اينجا خط پدافندي است. بايد فقط مراقب حركات دشمن باشيم.
تازه فهميدم كه جواد محمدي چه كرده!
🌷 روز بعد كه عمليات تمام شد، وقتي جواد محمدي را ديدم، باعصبانيت گفتم: خدا بگم چيكارت بكنه، برا چي من رو بردي پشت خط؟!
🌷 او هم لبخندي زد و گفت: تو فعلاً نبايد شهيد شوي. بايد براي مردم بگويي كه آن طرف چه خبر است. مردم معاد رو فراموش کردهاند.
براي همين جايي تو را بردم كه از خط دور باشي.
🌷 اما رفقاي ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادي و سيديحيي براتي كه سر ستون قرار گرفتند، اولين شهدا بودند، مدتي بعد مرتضي زارع، بعد شاهسنايي و عبدالمهدي کاظمي و... در طي مدت کوتاهي تمام رفقاي ما كه با هم بوديم، همگي پركشيدند و رفتند. درست همان طور كه قبلاً ديده بودم.
جواد محمدي هم بعدها به آنها ملحق شد.
🌷 بچههاي اصفهان را به ايران منتقل كردند. من هم با دست خالي از ميان مدافعان حرم به ايران برگشتم. با حسرتي كه هنوز اعماق وجودم را آزار ميداد.
✔️ ادامه دارد... منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دنیا_مزرعهٔ_آخرت
#برزخ
🌷قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59