#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۲۰
✅ کنترل ذهن یعنی اینکه «بتوانی به موضوعی که میخواهی بیاندیشی»
✅ کنترل ذهن یعنی اینکه کسی توجّه تو را به چیزی که نمیخواهی جلب نکند. اگر کسی خواست توجّه تو را به چیزی جلب بکند، باید از تو اجازه بگیرد✋ و تو اگر اراده کردی، بتوانی توجّه خودت را منصرف کنی.
✅ قدرت ذهن یعنی اینکه هر مقدار خواستی بتوانی دربارۀ یک موضوع فکر کنی. مثلاً یک ساعت یا دو ساعت بتوانی دربارۀ آن موضوع فکر کنی.
✅ قدرت کنترل ذهن یعنی بتوانی به یک موضوع، عمیق فکر کنی نه سطحی؛ یعنی یک تمرکز فوقالعاده عمیق پیدا کنی.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲۳
عجب دنیا دار غفلت و جهالت است!
چقدر ننگ آور است احتیاج مرد به زن و بچه خود، که همیشه چشم طمع به سوی مرد باز داشته اند!
و چقدر بی وفایی است که مثل چنین روزی که دستم از زمین و آسمان کنده شده، به یاد من نمی افتند.
پیغمبرصلی الله علیه وآله خوب آدم را بیدار و هوشیار ساخت که فرمود: «در آخرالزمان مرد به دست همسر خود تباه و گمراه می گردد.واگر همسر نداشت به دست خویشان و فرزندان خود به هلاکت می رسد».
ولی چه فایده! بیدار و هوشیار نشدیم و به فکر عاقبت خود نیفتادیم.
ناگهان دیدم در بالای خانه رو به رو، پسر و دختری تازه داماد از نبیره های من نشسته و میوه می خورند و صحبت می کنند، تا آنکه یکی گفت: همین میوه ها را حاج آقا کاشت و الآن در زیر خاک ها متلاشی شده است و ما میوه او را می خوریم.
دیگری گفت: بدبخت! او الآن در بهشت بهتر از این انگور ها را می خورد، خدا رحمتش کند! در بچّگی چقدر با ما شوخی می کرد.
دیگری گفت: راستی راستی، ما را دوست داشت. گاهی پول می داد و ما را خوشحال می کرد، خدا خوشحالش کند.
دیگری گفت: ما هر وقت کتاب و کاغذ و قلم می خواستیم برای ما می خرید، پدر و مادرمان که اعتنایی نداشتند.
دیگری گفت: ما را، در واقع او ملّا کرد، چون خودش ملّا بود، از ملّایی خوشش می آمد. حالا شب جمعه است خوب است هر کدام یک سوره قرآن برایش بخوانیم. من «هل أتی (سوره انسان) می خوانم، تو هم سوره دخان را بخوان.
من در همان جا ایستادم تا سوره ها را تمام نمودند و چقدر مسرور شدم، و برایشان دعای برکت نمودم و پرواز کردم و آمدم و دیدم که هادی اسب را آورده و خورجینی نیز روی اسب بسته و مهیّای حرکت است.
گفتم: این خورجین از کجاست؟
گفت: مَلَکی آورد و گفت: در یک پلّه آن (کفه ترازو) هدیه ای است از حضرت زهراعلیها السلام که در اثر تلاوت سوره دخان که منسوب به او است فرستاده است. و در پلّه دیگر، هدیه ای است از علی بن ابی طالب علیهما السلام که در اثر سوره «هل أتی که منسوب به او است.و سفارش کرده اند که از راه دورتر از برهوت، حرکت کنیم که سموم آن ما را نگیرد.
گفتم: هادی! ما نباید سر خورجین را باز کنیم، ببینیم هدیه آنها چه چیز است؟
گفت: اجمالاً از مایحتاج این راه است، و هر وقت احتیاج افتاد باز خواهد شد، اگر می خواهی حرکت کنیم.
گفتم: زهی سعادت! سوار اسب شدم و رفتیم.
به اراضی حرص رسیدیم، قومی را دیدیم به شکل سگ های متعفّن بدشکل، که بعضی چاق و بعضی لاغر و گرگین بودند، و صحرا پر از لاشه مرده و بوی گندش بلند بود، و هر دسته از سگ ها در سر یک لاشه مرده، در جنگ و جدال بودند و یکدیگر را می دریدند و مجال خوردن برای هیچ کدام میسّر نبود، تا آنکه همه از خستگی می افتادند و جیفه (مردار) همان طور می ماند. و دسته هایی پُر زور بودند و سگ های ضعیف را دور می ساختند وخود مشغول خوردن می شدند، هنوز چیزی نخورده دیگران باز هجوم می آوردند و سر آن لاشه مرده یکدیگر را می دریدند، و آن صحرا پر از سگ، وجنگ هفت لشکر برپا بود، که:
🔴 «دنیا مرداری بیش نیست و جویندگان آن، سگان هستند».
بعضی از آنها که این لاشه ها را می خوردند، از دماغ شان دود و از دبر شان (پشتشان) آتش بیرون می آمد و در خوردن تنها بودند، زیرا به حالی گرفتار بودند که سگ های دیگر به نزدیک آنها نمی رفتند.
هادی گفت: اینها مال یتیم و رشوه خوارانند
🔴 «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الیَتامی ظُلْماً، إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/۱٠)
🔴 کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، در حقیقت آتش می خورند.
گفتم: هادی! سفارش شده بود که ما دورتر از صحرای برهوت حرکت کنیم، گویا راه را غلط نموده ایم.
گفت: غلط نکرده ایم! اینکه می بینی آبِ زیر برهوت است و سُموم مهلک او به ما نمی رسد.
از زمین حرص خارج، یعنی از کنار او گذشتیم، و رسیدیم به کنار اراضی حسد.
در آن صحرا مکینه های (کارخانه ها) زیادی دور از راه بود که همه به کار افتاده و دود آنها افق را تاریک نموده بود، و بس که چرخ و پر آنها بزرگ و سنگین، و به تندی و سرعت در حرکت بودند، آن صحرا به لرزه در آمده بود و صدای چرخیدن آن چرخ های بزرگ، فضا را پر و گوش ها را کر می ساخت.
یک و لوله و زلزله غریبی رخ داده بود...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
🔘 قسمت بیست و یکم
🔘 قسمت بیست و دوم
🔘 قسمت بیست و سوم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صدای سخن عشق
#یادشهدابخیر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تالِيَ كِتابِ اللّٰهِ وَتَرْجُمانَهُ (فرازیاززیارتآلیس)
🌹 سلام بر تو ای تلاوتکننده کتاب خدا و تفسیرکنندهاش.
🌸 چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
🌸 به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
🤲 ان شاءالله بزودی با فرج مولای عزیزمون-ارواحنافداه- این صحنه روزیمون بشه.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_به_زبان_ساده
🎥 فرق کثیف و نجس چیه ؟!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
#تربیت_فرزند
خانم حدیدچی: یادم می آید ... [کودکی] یک روز به راهرو آمد و یک لنگه کفش برداشت و گفت میخواهد امام را بزند. من دنبالش دویدم تا لنگه کفش را بگیرم، ولی او در را باز کرد و به داخل اتاق رفت. تا رفتم او را بگیرم امام دستشان را بلند کردند و به من فهماندند که کاری نداشته باشم. بچه سه چهار بار با کفش به امام زد.
بعد امام او را بغل کردند و بوسیدند و گفتند: «بابا جون اگر من به شما میگویم که به این کاغذها دست نزنی به این خاطر است که اینها مال مردم است و من باید آنها را بخوانم و جواب بدهم و اگر پاره شوند پیش خدا مسئولم». یعنی بدون آنکه حالت خاصی در چهرهشان پیدا شود خیلی راحت با آن بچه برخورد کردند. بالاخره بچه لنگه کفش را همانجا گذاشت و از اتاق بیرون رفت.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - جلد ۱
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یه مشکلی برام پیش اومده؛ از کجا بفهمم این بلاست؟ یا اینکه امتحان خداست برای رشد من؟
🔻 میخوام بدونم خیالم راحت بشه ...
#تصویری
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
آری!
تفاوت نمے ڪند که
تو دانشجو هستے یا ڪارمند،
ڪارگر هستے یا ڪشاورز،
طلبہ هستے یا ڪاسب بازار...
آنچہ از همہ این ها فراتر مے رود
#انسانیت توست
و انسان، اگر انسان باشد
و بہ وجدان خویش رجوع ڪند،
ندای «هل من ناصر» سیدالشهدا را
خواهد شنید
ڪہ میثاق فطرتش را
بہ او گوشزد مے ڪند....
#امام_حسین علیه السلام
#امام_زمان ارواحنافداه
#شهید_آوینی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
#رفاقت_در_راه_خدا
🔹 رفیق باید با خوشبينى به اطراف بنگرد و در هر مسألهاى ابراز يأس و نااميدى ننمايد و افراد را نسبت به عاقبتِ تلاش در راه حق ناامید نسازد و آنان را دلسرد و ناامید نگرداند.
🔸۲🔸
#رفاقت #هدایت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۲۱
🔰 علامه طباطبایی(ره) برای کنترل ذهن، یک ورزشی را توصیه کرده است.
همانطور که ورزش میکنی و بازوی خودت را قوی میکنی میتوانی برای رسیدن به قدرت روحی، این تمرین را انجام دهی.
ایشان در «رسالة الولایة» میفرماید:
«مکان خلوتی را انتخاب کن که هیچ مشغولکنندهای از قبیل نور و صدا و غیره در آنجا نباشد. سپس طوری بنشین که مشغول به کاری نشوی و حواست پرت نشود و چشمانت را بسته نگه دار. آنگاه صورتی را-مثلاً صورت الف- یا یکی از اسماء الله را در خیال خود مجسّم کن [پیشنهاد: دنیا بعد از فرج امام زمان ارواحنافداه را تصور کنید] که کاملاً توجّهات به آن معطوف شود و هشیار باش که هیچ صورت خیالیای وارد محوّطۀ صورتِ الف نشود. در این هنگام که ابتدای کار است در مییابی که صورتهای خیالی دیگر مزاحم تو شده و میخواهند ذهن تو را تاریک و مشوّش نمایند...
اگر چند روزی به تخلیه و پاکسازی این خیالاتِ مزاحم اقدام نمایی(و آنها را کنار بزنی) بعد از مدتی مشاهده میکنی آن خیالات و خواطر رو به کاهش گذاشته و هر روز کم میشود تا اینکه هیچ صورتی با صورت الف باقی نمیماند.»
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲۴
یک ولوله و زلزله غریبی رخ داده بود، عمله جات (کارگران) آنها تمام سیاه بودند و این مکینه که چرخ و پر آنها از آهن های سنگین بود، مثال موتورهای قوی در این صحرای وسیع در حرکت بودند.
یکی از آنها (کارخانه ها) به نزدیکی راه رسید و آقای جهالت نیز مثل دود سیاه حاضر گردید.
نگاه کردم به عقب سر و دیدم هادی خیلی عقب افتاده، و از نزدیک شدن سیاه (جهالت) و دور افتادن هادی به وحشت افتادم.
سیاه گفت: به این مکینه ای که نزدیک شده است، تماشا کن که چنین مکینه ای در دنیا دیده نشده.
اگر چه دلم خیلی می خواست که بایستم و تماشا کنم، ولی به واسطه آنکه سیاه به جز شرّ چیزی به من نرسانده بود، گوش به حرفش ندادم و اسب را راندم و خواندم:
⚠️ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» (فلق/۱-۲)
⚠️ بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح، از شرّ تمام آنچه آفریده است. تا به آخر.
سیاه گفت: بیچاره! در دنیا که می خواستی «قل أعوذ» بخوانی و عمل کنی، نکردی، حالا چه فایده دارد؟
چون که عمرت بود دیو فاضحه
بی نمک باشد اعوذ و فاتحه
ترس بیشتر مرا فرا گرفت، سیاه جلو افتاد و به پشت تپّه ای پنهان شد، من خیال کردم که از طرف او آسوده شده و در این فکر بودم که چرا هادی دور شده است و به من نمی رسد.
سیاه به شکل جانوری مهیب از کمین درآمد و اسب را رم کرد و از راه بیرون شد و در نزدیکی آن مکینه به زمین خورد و من هم افتادم، به طوری که اعضایم از حس رفت و نتوانستم حرکت نمایم.
آن مکینه های دوردست به من نزدیک شدند، گویا می خواستند مثل اژدها مرا ببلعند و شعله های آتش از دهنه آنها به سوی من پرتاب می شد و آن سیاه خبیث استهزا می کرد و به من می خندید و می رقصید و می خواند:
🔺 «وَمِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/۴)؛ و از شرّ هر حسود هنگامی که حسد می ورزد.
ای بدبخت حاسد! چه کسی از علما از حسد نجات یافته؟
و می گفت: در این چند منزل که از دست من خلاص شدی، خون به جگر من کردی. خیال کردی که تیری به ترکش من نمانده، حالا بچش که إن شاء اللَّه خلاصی نخواهی یافت.
من با آن حال ضعفی که داشتم، خون در عروقم به جوش آمد و با صدای بلند گفتم: یا علی!
مکینه های آتشفشان که اطراف مرا گرفته بودند و نزدیک بود کار مرا تمام کنند، رو به فرار گذاردند و در فرار از یکدیگر سبقت می گرفتند، و چندی به یکدیگر تصادم نموده وخرد خرد شدند و سیاهک هم رفت که فرار کند، ولی به زیر چرخ یک مکینه گیر کرد و استخوان هایش درهم شکست.
🌱 «وَلا یَحِیقُ المَکْرُ السَّیِّی ءُ إِلّا بِأَهْلِهِ» (فاطر/۴۳)؛ نیرنگ بد تنها دامان صاحبش را می گیرد.
گفتم: عجب شده! مرا مسخره می کنی؟
🌱 «فَإِنّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ» (هود/۳۸)
🌱 پس چنان که شما ما را (در دنیا) مسخره می نمودید، ما نیز شما را مسخره می کنیم.
از گرمی فضا و تعفّن دود کبریت (گوگرد) عطش بر من غلبه نموده بود.
در آنجا دیدم که هادی به طرف من می دود و به زودی رسید و خورجینی را که هدیه حضرت علی علیه السلام در آن بود باز نمود.
تُنگ بلوری را بیرون آورد که از برق او صحرا روشن شد و در آن آب سرد و خوش گواری بود، از آن به من داد خوردم، تشنگی رفع و دردمندی از اعضاء مرتفع گردید و رنگم افروخته و باطنم صفا پیدا نمود.
🌱 «إِنَّ الأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً» (انسان/۵)
🌱 ابرار و نیکان از جامی می نوشند که با (گیاه خوش بوی) کافور آمیخته است.
آمدیم دیدیم که اسب سَقََط شده. توبره پشتی را به پشت بستم و هادی خورجین را برداشت و پیاده به راه افتادیم. و آن صحرا با آنکه مانند صحرای کبیر آفریقا بود، از کثرت دود مکینه ها آدم های آتشین بیرون می ریزد، مانند سیگار که از لوله کارخانه سیگار سازی خارج می شود.
هادی گفت: حسودانی که حسد خود را با زبان و دست نسبت به مؤمنین اظهار نموده اند، در این مکینه ها سخت فشار می خورند که آتش باطنشان ظاهر بشره شان را نیز فرا می گیرد، زیرا حسد به منزله آتش است.
🔴 «همان گونه که آتش هیزم را می خورد؛ حسد ایمان آدمی را به کام خود می کشد».
چون راه را نیز تاریکی فرا گرفته بود، هادی جلو جلو می رفت و من به تقلید او می رفتم...
...ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
🔘 قسمت بیست و یکم
🔘 قسمت بیست و دوم
🔘 قسمت بیست و سوم
🔘 قسمت بیست و چهارم
🔘 قسمت بیست و پنجم
🔘 قسمت بیست و ششم
🔘 قسمت بیست و هفتم
🔘 قسمت بیست و هشتم
🔘 قسمت بیست و نهم
🔘 قسمت سیام
🔘 قسمت سی و یکم
🔘 قسمت سی و دوم
🔘 قسمت سی و سوم
🔘 قسمت سی و چهارم
🔘 قسمت سی و پنجم
🔘 قسمت سی و ششم
🔘 قسمت سی و هفتم
🔘 قسمت سی و هشتم (قسمتآخر)
👈برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ فِي آناءِ لَيْلِكَ وَأَطْرافِ نَهارِكَ (فرازیاززیارتآلیس)
🌹 سلام بر شما در تمام لحظاتی که از شب و روز سپری میکنید.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
حکمت ۸ نهج البلاغه:
از ویژگی های انسان در شگفتی مانید که با پاره ای «پی» می نگرد؛ و با «گوشت» سخن می گوید؛ و با «استخوان» می شنود؛ و از «شکافی» نفس می کشد.
#نهج_البلاغه
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#همسرداری
🔴"تندخوئی"باعث ڪم شدن
#محبت بین زن وشوهرمیشه
اگه زن درمقابل شوهرش پرخاشگرباشه
یامرد زخم زبان بزنه
⭕️وهمدیگرو با زن و مردان دیگه مقایسه ڪنن
حس محبت بینشون به
حس #نفرت تبدیل میشه
🌱وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. روم/۲۱
🌱و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
✍امـام علے عليه السلام مے فرمايند :
💚شش چيز نيكوست،
ولے از شش كس نيكوتر است :
💛⇐عدل و داد نيكوست،
ولے از زمامداران و اميران نيكوتر است ...
💚⇐صبر و بردبارے نيكوست ،
امّا از فقرا نيكوتر است ...
💛⇐پارسايے و تقوا نيكوست ،
امّا از علما و دانشمندان نيكوتر است ...
💚⇐سخاوت و بخشش نيكوست ،
ولے از ثروتمندان نيكوتر است ...
💛⇐توبه و به سوے خدا برگشتن نيكو و زيباست ،
امّا از جوانان زيباتر است ...
💚⇐حيا و عفت نيكوست ،
ولے از زنان نيكوتر است ...
📚زبدة الاحادیث
🦋
🍃🍁
💙🍃🦋
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
❇️ خانم ها نه نیاز به "جهاد" دارند و نه به "شهادت" که به مقامات عالیه برسند بلکه با همان "نقش پنهان در دین" به همه مقامات می رسند
در قیامت معلوم می شود که یک خانم خانه دار که به ظاهر هیچ کاری نکرده چه مقامی دارد.
💕 در قیامت معلوم می شود که عالم را خانم های خانه دار می چرخاندند...
#حضرت_فاطمه سلامﷲعلیها
#خانواده
#مادر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
YEKNET.IR - shoor - hafteghi - 1400.09.04 - sarvar.mp3
4.94M
⏯ #شور احساسی #عربی
🍃سالفتی نحیب
🍃 و دموعی ظعن
🎤 #ذوالفقار_سرور
👌فوق زیبا
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۲۲
👌 برای کنترل ذهن، باید تمرین کنی؛ منتظر یک معجزه از آسمان نباش!
👈 از آیتالله بهجت(ره) پرسیدند: برای تمرکز فکر و حضور قلب در نماز، چهکار باید کنیم؟
ایشان فرمود: «در آنی(لحظهای) که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید» (بهسوی محبوب/ص۶۳)
⭕️ شما اختیاراً به چیز دیگری فکر نکن و عمداً حواس خودت را پرت نکن.
🤨 البته برخی افکار، بیاختیار وارد ذهن میشود، در این صورت هرلحظه متوجه شدی، برگرد و توجهت را به نماز برگردان.😌
😯 بعضیها هستند که سرِ نماز صد مرتبه برمیگردند؛ اینها خیلی کم گیر میآیند! چون اکثراً وقتی حواسشان پرت میشود، بعد از نماز متوجّه میشوند!😶
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59