#سیاحتغرب ۲٠
رفتیم، یک میدان به عمارت و قصر سلطنتی مانده بود، دیدیم از دو طرف خیابان، جوانان خوش صورت به یک سن و سال، در دو طرف صف کشیده و شمشیرهای برهنه به روی دوش نهاده، ساکت و بی حرکت ایستاده اند.
هادی از بزرگ آنها اجازه خواست، و از میان آنها عبور نمودیم. بسیار بر خود خائف بودیم، که این تذکره به امضای این پادشاه خواهد رسید یا خیر؟
به در قصر که رسیدیم، دیدیم چند سوار مسلّح و عبوس(اخم کرده) از قصر بیرون آمدند و صدای با هیبتی به «العجل! العجل!؛ بشتابید! بشتابید!» از قصر بلند بود و این سواران به تاخت رفتند، و از آن صدا اندام همه می لرزید.
از کسی که از قصر بیرون آمد، پرسیدیم: چه خبر است؟
گفت: حضرت ابوالفضل علیه السلام بر یکی از علمای سوء که می بایست در زمین شهوت محبوس بماند و با اشتباه کاری داخل زمین وادی السلام شده، غضب نموده و سواره فرستادند که او را برگردانند، و ما «خآئِفاًیَتَرَقَّبُ» (قصص/۲۱)؛ (بیمناک و در انتظار [حادثه ای] بودن) وارد قصر شدیم.
دیدیم صورت (حضرت ابوالفضل علیه السلام) برافروخته و رگ های گردن از غضب پر شده و چشم ها چون کاسه خون گردیده و می فرمودند: علاوه بر اینکه عذاب اینها دو برابر باید باشد، مع ذلک آزادانه وارد این سرزمین طیّب و طاهر شده و کسی هم از آنها جلوگیری ننموده، چه فرق است میان اینها و شُرَیح قاضی کوفه که فتوای قتل برادرم را داد؟
از هیبت آن بزرگوار، نفس ها در سینه ها گره شده و مردم مانند مجسّمه های بی روح ایستاده اند، ما هم در گوشه ای خزیدیم و مثل بید میلرزیدیم، تا آنکه سواران برگشتند و عرض نمودند که آن عالم را در «چاه ویل» محبوس کردیم و موکّلین (کارگزاران) را نیز تنبیه نمودیم.
کم کم آن بزرگوار تسکین یافت و من و هادی جلو رفتیم و سلام و تعظیم نمودیم، هادی تذکره را داد.
آن حضرت امضای حضرت علی علیه السلام را بوسیدند و آن را برگرداندند.
من از خوشحالی سر از پا نشناختم و خود را به قدم های مبارکش انداختم و زمین را بوسیدم و اشک شوق و خوشحالی از چشمانم جاری شد.
فرمودند: بر شما چه طور گذشت؟
عرض کردم: «سپاس برای خدا در هر حال. در همه عوالم امید ما به شما بوده و خواهد بود. شمایید بزرگراه [هدایت]و راه استوار [خدا]و بزرگ ترین واسطه [پروردگار].»
مجدّداً خود را به قدم های ایشان انداختم و بوسه زدم و ایستادم.
فرمودند: اگرچه دستوری داده نشده است که از شماها در همه عوالم برزخی توسّط (واسطه شده) و شفاعت بکنیم، بلکه این مسافرت را باید به زاد و توشه خود طی نمایید، مگر در آخر کار و سفر جهنّم، الّا آنکه مددهای باطن ما با شما است، و فتوّت(جوانمردی) من مقتضی است که امثال شما مساکین که بارها تشنه در راه زیارت برادرم بوده و رفته اید و اقامه عزای او را داشته اید، دست گیری (کمک) و نگاهداری نماییم.
در این میان می دیدم جوانی کم سن، در پهلوی حضرت ابوالفضل علیه السلام نشسته و مثل خورشید می درخشدند، به گونه ای که طاقت دیدار نورانیت ایشان را نداشتیم و جلالت و بزرگواری بسیار از ایشان تراوش می نمود، و حضرت ابوالفضل علیه السلام گاهی با تأدّب و فروتنی با او سخن می گفتند، معلوم بود که در نظر بزرگوارشان مهمّ است.
از هادی درباره ایشان پرسیدم، گفت: نمی دانم! ولی آن صاحب صوت خوش که سوره «هل أتی (انسان)» را تلاوت می نمود، گویا همین شخص باشد.
از دیگری که از ما مقدّم بود، پرسیدم. گفت: گویا علی اصغر حجّت کبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی است که مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده می شود که آن مبارک را زینت دیگری داده.
گفتم: خیلی سزاوار و حتم است رجعت ما برای انتقام، ای کاش که ما را رجعت دهند.
حضرت ابوالفضل علیه السلام ملتفت مسّاره (گفتگوی سرّی) ما شدند و فرمودند: إن شاء اللَّه به زودی خواهد شد.
🌱 «وَأُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ» (صف/۱۳)؛ و [نعمت]دیگری که آن را دوست می دارید [به شما عنایت فرماید]، یعنی همان یاری خداوند و پیروزی نزدیک.
من یقین نمودم که آن جوان، علی بن الحسین علیهما السلام است...
...ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بابَ اللّٰهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ (فرازیاززیارتآلیس)
🌹 سلام بر تو ای باب خدا (وسیله ارتباط و ایصال خلق به حق) و دیان دین او (حاکم دین خدا)
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_به_زبان_ساده
🎥 این ها مصداق دروغ است!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
❄️❄️❄️✨﷽✨
❄️❄️
❄️
تویسختترینمشکلاتهم
میشهموفقشد💪🏼
تویگناهآلودترینمکانهاهم
میشهپاکموند😍
تویدنیایےکههمهبدشدن😖
میشهخوببود😇
و...
همهاینابهتوبستگےداره🏅
پسقویباش🎨
و فقط خوبی هارو پخش کن👌✅
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ دنیا محل گذره
👤 کربلایی محمدحسین #پویانفر
▪️ #امام_حسین
👌 #پیشنهاد_دانلود
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
ندای مُنْتَظَر
❄️❄️❄️✨﷽✨ ❄️❄️ ❄️ تویسختترینمشکلاتهم میشهموفقشد💪🏼 تویگناهآلودترینمکانهاهم میشهپاکم
✋ یه نکته
اینکه چه جوری میشه قوی بود یه مسئله مهمه که حتما باید برامون حل بشه!
مبحث
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
به این موضوع میپردازه و پیشنهاد میکنیم حتما این موضوع را دنبال نمایید.
بطور خلاصه تلاش انسان به همراه نیت خوب اسباب جلب رحمت الهی را بر انسان فراهم میکنه که هر کدام در مباحثی انشاءالله تقدیم خواهد شد.
انجام هر عمل صالحی با عزم و جدیّت با نیت نصرت و خدمت به امام زمان ارواحنافداه بهترین راه برای بهترین قوتها و پیروزی هاست.
پس میتونیم همه اعمال خوب زندگیمون رو، حتی انجام وظایفی که برای ادامه حیات روزمره بر عهدهٔ ماست مثل شغلمون، همسرداری، خانه داری، فرزند پروری و تحصیل و...همه را با همین هدف و فکر انجام بدیم تا شامل این قانون بشیم یعنی من همه وجودم رو به امامم تقدیم میکنم تا ارزش پیدا کنه و خدا من و زندگی منو ببینه.
نکته کلیدی خود امام زمان ارواحنافداه هستند یعنی توجه به ایشان و توسل و درخواست از وجود مقدس حضرت علیه السلام مشکل گشای همه قفلهاست.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✍ مادر خانم حاج عبدالمهدی:
وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است.
و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان.با خدا شبها چه گفتید؟
جان علی با حضرت زهرا(علیهما السلام) چه گفتید؟
🥀 شهید عبدالمهدی مغفوری
▫️ سال تولد ۱۳۳۵
▫️ سال شهادت ۱۳۶۵
▫️ محل شهادت جزیره امالرصاص
▫️ مدفن گلزار شهدای کرمان
#شهدا #هفته_بسیج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۸
امام خمینی (رحمةﷲعلیه) میفرماید:
«تو که مجاهدى با شیطان و جنودش و میخواهى صفحه نفس را مملکت الهى و رحمانى کنى، باید مواظب کید آن لعین باشى و این اوهام برخلاف رضاى حقتعالى را از خود دور نمایى تا إنشاءاللّه در این جنگِ داخلى، این سنگر را که خیلى مهم است از دست شیطان و جنودش بگیرى، که این سنگر به منزله سرحدّ است، اگر اینجا غالب شدى امیدوار باش.» (شرح چهل حدیث/ص۱۷-۱۸)
🔺یعنی سنگر ذهن و خیالات انسان، به منزلۀ مرز است. پس کنترل ذهن انجام بده و نگذار به ذهنت، حرفها و فکرهای بد، خطور کند.
🔸 این حفاظت از ذهن و خالی کردن آن از خیالات بد بوسیله محبت به اهل بیت علیهم السلام شدنی است. همه ما زمانی که در روضه ابا عبدالله الحسین علیه السلام زمانی که به آقا توجه پیدا میکنیم غرق در یک تمرکز همراه با لذت معنوی محض و خالی از هر چیز بد میشویم.
السلام علیک یا ابا عبدالله
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲۱
من یقین نمودم که آن جوان، علی بن الحسین علیهما السلام است ودر جلال و جمال او مبهوت بودم، به قدری مرا مجذوب نمود که نتوانستم نظر از او بردارم، و تند نظر نمودن به بزرگان، لعلّ (شاید) خلاف ادب باشد.
وانگهی جلال و بزرگواری او، دور باش! و کور باش! می نمود، جلالش می راند و جمالش می خواند، در بین این دو محذور متضادّ واقع شده بودم و بدنم به شدّت می لرزید، به گونه ای که نمی توانستم از آن خودداری کنم.
توجّه به من فرمودند، گویا حال مرا دریافتند، خلعتی فرستادند، به دوش من انداختند. من که این مرحمت را دیدم - که عشق و علاقه من را نسبت به خود توجّه نمودهاند - لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسکین یافت، که محبّت طرفینی است و بی درد سر شد.
هادی گفت: بیا برویم به منزل خود استراحتی بنماییم، و یا اینکه در میان این باغات سیاحتی کنیم.
تذکره که امضا شده، خلعت هم که گرفتی. با خود گفتم: این بیچاره از سببی که طورِ او ورایِ طورِ عقل است، خبر ندارد و نمی داند که من چنان به این مجلس و اهل آن علاقه مند هستم که توانایی جدایی ندارم.
گفتم: هادی! در این مجلس، من زبان سخن ندارم، بپرس این خلعت را چرا به من دادند؟ و حال آنکه من خود را قابل آن نمی دانم که نظری به من کنند، تا چه رسد به این موهبت عُظمیٰ.
هادی این عرض حال را به وکالت از من اظهار داشت.
حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمودند: وقتی در منبر، پس از عنوان آیه
🌱 «یا أَیُّهَا المُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِرْ» (مدثر/۱-۲)
🌱 ای کشیده ردای شب بر سر، برخیز و بیم ده.
و بیان شأن نزول آن، آن را تطبیق نمودند بر حال من در حالی که پدرم تنها در میدان کربلا، صدایِ «هل من ناصر» بلند نمود و من در میان خیمه گریان شدم، این تطبیق مرا خوشنود نمود، بلکه پیغمبر خداصلی الله علیه وآله نیز خوششان آمد برای این تطبیق، آن را دادم، و این ولو درخور او نیست، ولی درخور این عالم هست، چه آنچه در این عالم است از حسن و بها و زیبایی، رقیقه آن حقیقت و سایه آن شاخه گل است، و از این جهت برزخ است و چنانچه به موطن اصلی و آن حقایق صرف رسید، به او چیزهایی خواهد رسید: «نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده».
ناگهان برخاستند و بر اسب های خود سوار شدند و اسب ها پرواز نموده و از آن شهر بیرون رفته و به مقام شامخ خود رهسپار شدند.
دست هادی را گرفتم و با حسرت تمام رو به منزل آمدیم و هر چه نظر کردیم آن نمایشی که اوّل داشتند دیگر نداشتند، و آن دلبستگی به آنها از هم گسیخته گردید.
گفتم: خوب است فردا حرکت کنیم. گفت: ممکن است تا ده روز در اینجا استراحت کنیم.
گفتم: ده دقیقه هم مشکل است! من هیچ راحتی ندارم، مگر اینکه به او برسم و یا نزدیک او باشم.
گفت: چه پر طمعی تو! مگر ممکن است در این عالم تعدّی از حدود خود. اینجا دار دنیای جهالت آمیز نیست که حیف و میلی رخ دهد و میزان عدلش سر مویی خطا کند.
بلی! ایشان از تفضّلاتی که دارند، گاهی عطف توجّهی به دوستان کنند. امّا جریان یافتن هوسناکی های بی ملاک، فَحٰاشا و کلّا (هرگز و به هیچ وجه) آنها در اوج عزّت وتو در حضیض (پستی) تراب مذلّت. «خاک پست کجا و پروردگار جهانیان کجا!».
اگرچه لوعه (ترس و وحشت) دل فرو ننشست ولی چاره ای جز سکوت نداشتم.
چون شرح حال من به قیاسات منطقی قالب نمی خورد و هادی هم به غیر آن منطق منطقی نداشت، پس لب فرو بستم، تا خدا چه خواهد.
هادی گفت: بیا قدری در میان این باغات تفرّج کنیم.
رفتیم، همّی برای من حاصل نمی شد. از هرچه می رود سخن دوست خوش تر است.
گفتم: او چرا در تلاوت خود سوره هل أتی (انسان) را اختیار نموده بود؟
هادی گفت:...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
🔘 قسمت بیست و یکم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صدای سخن عشق
#یادشهدابخیر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللّٰهِ وَناصِرَ حَقِّهِ (فرازیاززیارتآلیس)
🌹 سلام بر شما اي خليفه و جانشين خدا و ياور حق او.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مداحی_آنلاین_از_دلم_زنجیر_عشق_این_و_آن_را_باز_کن_حاج_منصور_ارضی.mp3
3.02M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عجلﷲفرجه)
🍃از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن
🍃من به پایان آمده کارم خودت آغاز کن
🎤 حاج #منصور_ارضی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌿🌷 #نیازمابهولایت ۴
⁉️انسان چه نیازی به ولیّ خدا دارد؟
🤔🤔 حالا این انسان و زندگیِ او که درگیری بین این گرایشهاست، چه نیازی به ولیّ خدا دارد؟
🤔🤔 ولیّ خدا در این مبارزه او را چه کمکی خواهد کرد؟
🧐🧐 وقتی میگوییم که «انسان چه نیازی به ولیّ خدا دارد؟» باید به مسیر زندگی انسان توجه کنیم تا ببینیم
❌ او در مسیر زندگی خودش کجا به ولیّ خدا برخورد میکند؟
❌کجا برخورد میکند به سرپرستی که خدا برای او تعیین کرده است؟
⁉️ انسان در مسیر مبارزه با گرایشهای کمارزش (یعنی هوای نفس و شهوات) و در مسیر شکوفا کردن استعدادهای برتر خودش، آیا به یک سرپرست احتیاج دارد؟
‼️این سرپرست چه نقشی برای او خواهد داشت؟
‼️آیا انسان به تنهایی میتواند این مسیر را طی بکند یا نه؟
#امام_زمان علیه السلام
#قرآن
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
وسـط معـرکه با داعـش،
از عـراق زنـگ زد و گفـت
شنیـدم تهـران بـرف اومـده..
گفـت برو فـلان پادگـان سپـاه،
آهـو ها از کـوه میـاݩ پاییـن بخاطـر غـذا..
براشـون علـوفه و آب تهیـه کـن...
حیـوونـا بے آب و غـذا نمونـن..
به شـوخـی گفتـم حـاجـے!
وسـط جنـگ با داعـش
به آهـوها چیکار دارے؟!
#گفـتمـنبهدعـاےآهـوهااحتیـاجدارم...
✅ کسی که حق حیوانات و مخلوقات خدا را برای نزدیکی به خدا فراموش نمیکنه، حتما حق انسانها را خیلی بیشتر مواظبت داره.
#حق_الناس #رحمت_الهی
#شهدا #هفته_بسیج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
arzi_04.mp3
3.88M
#مناجات با #امام_زمان علیه السلام
🍃به سوی عاشق دل خستهات گهی نظری
🍃عنایتی که ز کاشانهات کند گذری
🎤 حاج#منصور_ارضی
👌بسیار دلنشین
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #مستند
مستند رمزگشایی از یک اپیدمی مستندی فوق العاده جالب که به بررسی متفاوت از چگونگی پیدایش ویروس کرونا در دنیا می پردازد. کارگردان این مستند نادر طلاب زاده است و همچنین در ۳ برنامه تلویزیونی نیز به چگونگی پیدایش ویرویس کرونا اشاره کرده است ایشان در مستند رمزگشایی از یک اپیدمی اثبات میکند که کرونا ویروسی ضداسلامی است و اساسا این ویروس علیه جهان اسلام ساخته شده است .
سوالات زیادی درباره همه گیری کرونا ویروس ذهن بشر را درگیر کرده که اصلا این ویروس از کجا آمده یعنی واقعا منشا این ویروس از بازاری در ووهان چین بوده ؟ یعنی به همین سادگی ؟! آیا این ویروس ساخته دست بشر است ؟
هنر کارگردان در این مستند کاملا به چشم میخورد، نادر طالب زاده با قرار دادن تکه های پازل این معما در کنار هم از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۲۱ به زیبایی موضوع اپیدمی کرونا را رمزگشایی میکند .
پیشنهاد میکنیم این مستند را تماشا فرمایید با دیدن مستند رمزگشایی از یک اپیدمی شما با یکسری حقایق که احتمالا تا بحال نشنیده اید مواجه خواهید شد .
همچنین مستند هایی زیادی درباره ویروس کرونا ساخته شده است که میتوان به مستند خط مقدم، مستند ویروس سکولار، مستند فتح کرونا و کووید ۱۹۴۸ و … اشاره کنیم .
#امام_زمان علیه السلام #آخرالزمان #شیعه #کرونا #بندگی #شیطان #مهدی_ستیزی علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۹
👌 یک مثال برجسته برای تمرین کنترل ذهن، سرِ نماز است.
😎 نماز به شدّت تکراری است؛ برای اینکه در نماز، چیزی نباشد که توجّه تو را به خودش جلب کند.
🤯 اصلاً انگار نماز تمرین کنترل ذهن است.
🙄 نماز تو را در یک قالب رفتاری خاص قرار میدهد تا ببیند کنترل ذهن داری یا نه؟
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲۲
گفتم: او چرا در تلاوت خود سوره هل أتی (انسان) را اختیار نموده بود؟
هادی گفت: ما چه می دانیم در این چه حکمت بوده، و لازم هم نیست که بدانیم. آنچه لازم است، این است که بدانیم آنچه می کنند و می گویند بر وفق حکمت و صواب و صلاح است؛ امّا گفتن اینکه حکمت آن این است نه آن، علاوه بر اینکه یک نوع فضولی و تصرّف در معقولات است، کار با خطری هم هست، چه احتمال کذب و تکذیب می رود.
بلی! ما به اندازه فهم خودمان می توانیم بگوییم: چون این سوره مبارکه در فضائل حضرت علی و اهل بیت - علیهم السلام - است، و اینها هم حضرت علی علیه السلام را دوست دارند و در این سوره هم نشر فضایل حضرت علی علیه السلام است، پس آن را هم دوست دارند، چنان که تو هم گفتی که من هم دوست دارم.
یا آنکه در
🌱 «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً» (انسان/۸)
🌱 فقیر و یتیم و اسیر را بر اساس محبّت خداوند، خوراک می دهند.
اشاره ای داشته است به مصیبت خودشان و پدرشان، هنگامی که برای او آب مطالبه می کرد و ندادند، با آنکه بی بها تر از اطعام بود، و این یتیم و مسکین و اسیر، از آن سه نفر به درجاتی فاضل تر بود. مع ذلک، اگر از حکمت کار آنها دم نزنیم، بهتر و مأمون تریم.
گفتم: اگر این وجه آخری غرض او باشد، معلوم می شود خون اینها هنوز در جوشش است.
گفت: البته در جوشش است، و بقای آن خطّ قرمز در زیر گلویش نیز مؤیّد، بلکه اقوی دلیل است، و اینها بیش از مؤمنین انتظار فرج دارند.
تا انتقام نکشند خونشان از جوشش نایستد، چنان که خون یحیی تا هفتاد هزار یا هفتصد هزار تن از بنی اسرائیل کشته نشد، از جوشش نایستاد.
گفتم: هادی! او گفت این خلعت در خور این عالم است و تمام خوبی های این عالم سایه آن عالم است.
گفت: چنین است؛ چنان که دنیا نیز سایه این عالم است. صورتی در زیر دارد آنچه در بالا ستی.
تمام محاسن و کمالات، مال وجود است، و به هر درجه تنزّل می کند ضعیف می شود، و وجود کمالات و آثار او نیز ضعیف می شود.
هادی دید که من از فکر و ذکر او به چیز دیگری نمی پردازم و این گردش در باغات فایده ای ندارد. برگشتیم به منزل.
پس از آن گفت: ما ده روز در اینجا مهلت داریم برای تهیه قوّه و استعداد بیش از پیش، که دزدان راه خیلی قوی هستند و وحشت بعد از این زیاد و قوّه تو کم است.
باید در این جمعه نیز به منزل دنیوی بروی، بلکه شاید به مقتضایِ «مردگانتان را به نیکی یاد کنید». از تو یادی بنمایند، که اسباب قوّه تو فراهم آید.
گفتم: مگر تو نگفتی که در اراضی وادی السلام هستیم و مأمون از همه چیزیم؟ امّا وادی السلام هم دزد دارد! این هم حرف شد؟ فقط غرض تو معطّلی من است. رفیق باوفا! بی وفا شده ای؟! گریه مرا گرفت … وادی السلام یعنی اوّل بدبختی من؟!
گفت: عزیز من! وفای من، مقتضی دوراندیشی تو است، تو نمی دانی که راه تو چگونه است، راه باریکی است از کنار اراضی وادی السلام که به اراضی برهوت که پر از آتش و عذاب است متّصل است، و سیاه تو در این چند منزل مجدّانه در صدد لغزش توست، و به اندک لغزشی در اراضی برهوت خواهی افتاد و من هم به آن اراضی داخل نمی شوم، و می ترسم عوض اینکه نمی خواهی ده روز معطّل باشی، در آن اراضی پر عذاب ده ماه محبوس بمانی.
گفتم: می خواهی بگویی که پل صراط روز قیامت، به استقبال ما آمده؟ و چنین چیزی هرگز نمی شود!
گفت: بلی، قبلاً هم گفتم، ولی حواست پرت است. مگر نگفتم: صورتی در زیر دارد آنچه در بالا ستی. بلی! بلی! راه این چند منزل، رقیقه و سایه همان پل صراط است، و اینکه می گویم، چاره ای نیست. علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد.
خواهی نخواهی، در شب جمعه رفتم به سر منزل اهل بیت خود، دیدم عیالم شوهری اختیار نموده و مشغول شؤون اوست، اولادم نیز متفرّق شده اند، مدّتی به شاخه درختی نشستم، مأیوس شدم و برخاستم و روی دیوار کوچه نشستم و نظر به حال متردّدین (رفت و آمد کنندگان) می نمودم، آنها قصه شؤون (کارها و امور) و معاملات خود را می گفتند.
دلم به درد آمد و با خود گفتم: چه خوب بود که آدم در حال حیات به فکر عاقبت و چنین روزی که در پیش داشت، می بود وهمه اوقات خود را صرف هوس ها و خواهش های زن و بچّه نمی کرد. عجب دنیا دار غفلت و جهالت است! ...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59