✨﷽✨
🌼 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ(فرازی از زیارت آلیس)
🌼 سلام بر شما، ای كسى که بندگان خدا را به سوی خدا می خوانید و دعوت می کنید.
🌼 سلام بر شما ای کسی که در میان آیات پروردگار و نشانه های او، پیوندش و ارتباطش با دین و طاعت حق از همه بیشتر است تا آنجا که خودتان نفس دین هستید و اطاعت از شما اطاعت از خدا است.
🌼 سلام بر امام مهدی، ای کسی که مربی و تربیت کننده آیات حق متعالید.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
ملانصرالدین را گفتند: چگونه چهل بهار
بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی؟
او در پاسخ جماعت گفت:
ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه
اگر من آتش خشمم زبانه کشید،
او برای انجام یک امری نیکو به
جای جدل به مطبخ رود،
تا کشتی طوفان زده من به
ساحل آرامش و سکون برسد ،
و اگر رگ غضب او متورم شد،
من به طویله روم و کمی ستوران
را رسیدگی کنم ،
و وارد بیت نشوم تا عیال
خونش از جوش بیافتد.
و اینک من، شکر خدا، چهل سال است که
بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم ...!
@montazar_59
✍ ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند
محمدعلی صبح ها بعد از نماز قرآن
میخواند. اگه دخترمون بیدار بود، میگرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش مینشست و میگفت: اینـجا قـرآن میخوانم ، میخواهم چشم و گوشِ بچه ام از الان به این چیزها عادت کنه...
🌷خاطرهای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون
▫️سال تولد ۱۳۳۴
▫️سال شهادت ۱۳۶۲
▫️محل شهادت جفیر
#شهدا #هفته_بسیج #تربیت_فرزند
📚 یادگاران۱۶ «کتاب رهنمون»
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
❌ یکی گفت: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!
در جواب گفتم: اگه اکثر مردم اشتباه کنن و راه رو اشتباه برن منم باید برم دنبالشون؟!
◽️این حرف درست نیست...
◽️باید دنبال حق و حقیقت رفت...
📖 قرآن میفرماید:
💥أكثر الناس ﻻ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ
بیشتر مردم نمی دانند.!
💥أكثر الناس ﻻ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ
بیشتر مردم ناسپاس اند.!
💥أكثر الناس ﻻ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ
بیشتر مردم ایمان نمی آورند.!
💥أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ
بیشترشان گناهکارند.!
💥أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ
بیشترشان جاهلند.!
💥أكثرهم ﻻ ﻳﻌﻘﻠﻮن
بیشترشان تعقل نمیکنند.!
❗️پس نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست بلکه در موارد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار می کنند.
✅ پس عزیزان در مسیر حق برویم گرچه تعداد افراد ناحق زیاد باشن...
خدا را بشناسیم...
خدایی ها را بشناسیم...
و حقیقت هرچه بود، دنبال آن برویم...
والعاقبه للمتقین...
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۷
امام خمینی(رحمةاللهعلیه) میفرماید:
«بدان که اوّل شرط از براى مجاهد در این مقام(مقام تهذیب نفس) و مقامات دیگر، که میتواند منشأ غلبه بر شیطان و جنودش شود، حفظ طائر خیال است.
چون که این خیال مرغى است بس پرواز کن که در هر آنى به شاخى خود را میآویزد، و این موجب بسى از بدبختیهاست. و خیال، یکى از دستاویزهاى شیطان است که انسان را به واسطه آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت میکند... و ملتفت باش که خیالات فاسده قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است که میخواهد جنود خود را در مملکت باطن تو برقرار کند» (شرح چهلحدیث/ص۱۷-۱۸)
⚠️ یکی از القائات شوم شیطان، سوء ظن به خداست، نگذار این سوءظن به خدا حتی ناخودآگاه و ناخواسته به ذهنت راه پیدا کند، کنترلش کن.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲٠
رفتیم، یک میدان به عمارت و قصر سلطنتی مانده بود، دیدیم از دو طرف خیابان، جوانان خوش صورت به یک سن و سال، در دو طرف صف کشیده و شمشیرهای برهنه به روی دوش نهاده، ساکت و بی حرکت ایستاده اند.
هادی از بزرگ آنها اجازه خواست، و از میان آنها عبور نمودیم. بسیار بر خود خائف بودیم، که این تذکره به امضای این پادشاه خواهد رسید یا خیر؟
به در قصر که رسیدیم، دیدیم چند سوار مسلّح و عبوس(اخم کرده) از قصر بیرون آمدند و صدای با هیبتی به «العجل! العجل!؛ بشتابید! بشتابید!» از قصر بلند بود و این سواران به تاخت رفتند، و از آن صدا اندام همه می لرزید.
از کسی که از قصر بیرون آمد، پرسیدیم: چه خبر است؟
گفت: حضرت ابوالفضل علیه السلام بر یکی از علمای سوء که می بایست در زمین شهوت محبوس بماند و با اشتباه کاری داخل زمین وادی السلام شده، غضب نموده و سواره فرستادند که او را برگردانند، و ما «خآئِفاًیَتَرَقَّبُ» (قصص/۲۱)؛ (بیمناک و در انتظار [حادثه ای] بودن) وارد قصر شدیم.
دیدیم صورت (حضرت ابوالفضل علیه السلام) برافروخته و رگ های گردن از غضب پر شده و چشم ها چون کاسه خون گردیده و می فرمودند: علاوه بر اینکه عذاب اینها دو برابر باید باشد، مع ذلک آزادانه وارد این سرزمین طیّب و طاهر شده و کسی هم از آنها جلوگیری ننموده، چه فرق است میان اینها و شُرَیح قاضی کوفه که فتوای قتل برادرم را داد؟
از هیبت آن بزرگوار، نفس ها در سینه ها گره شده و مردم مانند مجسّمه های بی روح ایستاده اند، ما هم در گوشه ای خزیدیم و مثل بید میلرزیدیم، تا آنکه سواران برگشتند و عرض نمودند که آن عالم را در «چاه ویل» محبوس کردیم و موکّلین (کارگزاران) را نیز تنبیه نمودیم.
کم کم آن بزرگوار تسکین یافت و من و هادی جلو رفتیم و سلام و تعظیم نمودیم، هادی تذکره را داد.
آن حضرت امضای حضرت علی علیه السلام را بوسیدند و آن را برگرداندند.
من از خوشحالی سر از پا نشناختم و خود را به قدم های مبارکش انداختم و زمین را بوسیدم و اشک شوق و خوشحالی از چشمانم جاری شد.
فرمودند: بر شما چه طور گذشت؟
عرض کردم: «سپاس برای خدا در هر حال. در همه عوالم امید ما به شما بوده و خواهد بود. شمایید بزرگراه [هدایت]و راه استوار [خدا]و بزرگ ترین واسطه [پروردگار].»
مجدّداً خود را به قدم های ایشان انداختم و بوسه زدم و ایستادم.
فرمودند: اگرچه دستوری داده نشده است که از شماها در همه عوالم برزخی توسّط (واسطه شده) و شفاعت بکنیم، بلکه این مسافرت را باید به زاد و توشه خود طی نمایید، مگر در آخر کار و سفر جهنّم، الّا آنکه مددهای باطن ما با شما است، و فتوّت(جوانمردی) من مقتضی است که امثال شما مساکین که بارها تشنه در راه زیارت برادرم بوده و رفته اید و اقامه عزای او را داشته اید، دست گیری (کمک) و نگاهداری نماییم.
در این میان می دیدم جوانی کم سن، در پهلوی حضرت ابوالفضل علیه السلام نشسته و مثل خورشید می درخشدند، به گونه ای که طاقت دیدار نورانیت ایشان را نداشتیم و جلالت و بزرگواری بسیار از ایشان تراوش می نمود، و حضرت ابوالفضل علیه السلام گاهی با تأدّب و فروتنی با او سخن می گفتند، معلوم بود که در نظر بزرگوارشان مهمّ است.
از هادی درباره ایشان پرسیدم، گفت: نمی دانم! ولی آن صاحب صوت خوش که سوره «هل أتی (انسان)» را تلاوت می نمود، گویا همین شخص باشد.
از دیگری که از ما مقدّم بود، پرسیدم. گفت: گویا علی اصغر حجّت کبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی است که مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده می شود که آن مبارک را زینت دیگری داده.
گفتم: خیلی سزاوار و حتم است رجعت ما برای انتقام، ای کاش که ما را رجعت دهند.
حضرت ابوالفضل علیه السلام ملتفت مسّاره (گفتگوی سرّی) ما شدند و فرمودند: إن شاء اللَّه به زودی خواهد شد.
🌱 «وَأُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ» (صف/۱۳)؛ و [نعمت]دیگری که آن را دوست می دارید [به شما عنایت فرماید]، یعنی همان یاری خداوند و پیروزی نزدیک.
من یقین نمودم که آن جوان، علی بن الحسین علیهما السلام است...
...ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بابَ اللّٰهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ (فرازیاززیارتآلیس)
🌹 سلام بر تو ای باب خدا (وسیله ارتباط و ایصال خلق به حق) و دیان دین او (حاکم دین خدا)
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_به_زبان_ساده
🎥 این ها مصداق دروغ است!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
❄️❄️❄️✨﷽✨
❄️❄️
❄️
تویسختترینمشکلاتهم
میشهموفقشد💪🏼
تویگناهآلودترینمکانهاهم
میشهپاکموند😍
تویدنیایےکههمهبدشدن😖
میشهخوببود😇
و...
همهاینابهتوبستگےداره🏅
پسقویباش🎨
و فقط خوبی هارو پخش کن👌✅
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ دنیا محل گذره
👤 کربلایی محمدحسین #پویانفر
▪️ #امام_حسین
👌 #پیشنهاد_دانلود
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
ندای مُنْتَظَر
❄️❄️❄️✨﷽✨ ❄️❄️ ❄️ تویسختترینمشکلاتهم میشهموفقشد💪🏼 تویگناهآلودترینمکانهاهم میشهپاکم
✋ یه نکته
اینکه چه جوری میشه قوی بود یه مسئله مهمه که حتما باید برامون حل بشه!
مبحث
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
به این موضوع میپردازه و پیشنهاد میکنیم حتما این موضوع را دنبال نمایید.
بطور خلاصه تلاش انسان به همراه نیت خوب اسباب جلب رحمت الهی را بر انسان فراهم میکنه که هر کدام در مباحثی انشاءالله تقدیم خواهد شد.
انجام هر عمل صالحی با عزم و جدیّت با نیت نصرت و خدمت به امام زمان ارواحنافداه بهترین راه برای بهترین قوتها و پیروزی هاست.
پس میتونیم همه اعمال خوب زندگیمون رو، حتی انجام وظایفی که برای ادامه حیات روزمره بر عهدهٔ ماست مثل شغلمون، همسرداری، خانه داری، فرزند پروری و تحصیل و...همه را با همین هدف و فکر انجام بدیم تا شامل این قانون بشیم یعنی من همه وجودم رو به امامم تقدیم میکنم تا ارزش پیدا کنه و خدا من و زندگی منو ببینه.
نکته کلیدی خود امام زمان ارواحنافداه هستند یعنی توجه به ایشان و توسل و درخواست از وجود مقدس حضرت علیه السلام مشکل گشای همه قفلهاست.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✍ مادر خانم حاج عبدالمهدی:
وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است.
و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان.با خدا شبها چه گفتید؟
جان علی با حضرت زهرا(علیهما السلام) چه گفتید؟
🥀 شهید عبدالمهدی مغفوری
▫️ سال تولد ۱۳۳۵
▫️ سال شهادت ۱۳۶۵
▫️ محل شهادت جزیره امالرصاص
▫️ مدفن گلزار شهدای کرمان
#شهدا #هفته_بسیج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۸
امام خمینی (رحمةﷲعلیه) میفرماید:
«تو که مجاهدى با شیطان و جنودش و میخواهى صفحه نفس را مملکت الهى و رحمانى کنى، باید مواظب کید آن لعین باشى و این اوهام برخلاف رضاى حقتعالى را از خود دور نمایى تا إنشاءاللّه در این جنگِ داخلى، این سنگر را که خیلى مهم است از دست شیطان و جنودش بگیرى، که این سنگر به منزله سرحدّ است، اگر اینجا غالب شدى امیدوار باش.» (شرح چهل حدیث/ص۱۷-۱۸)
🔺یعنی سنگر ذهن و خیالات انسان، به منزلۀ مرز است. پس کنترل ذهن انجام بده و نگذار به ذهنت، حرفها و فکرهای بد، خطور کند.
🔸 این حفاظت از ذهن و خالی کردن آن از خیالات بد بوسیله محبت به اهل بیت علیهم السلام شدنی است. همه ما زمانی که در روضه ابا عبدالله الحسین علیه السلام زمانی که به آقا توجه پیدا میکنیم غرق در یک تمرکز همراه با لذت معنوی محض و خالی از هر چیز بد میشویم.
السلام علیک یا ابا عبدالله
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲۱
من یقین نمودم که آن جوان، علی بن الحسین علیهما السلام است ودر جلال و جمال او مبهوت بودم، به قدری مرا مجذوب نمود که نتوانستم نظر از او بردارم، و تند نظر نمودن به بزرگان، لعلّ (شاید) خلاف ادب باشد.
وانگهی جلال و بزرگواری او، دور باش! و کور باش! می نمود، جلالش می راند و جمالش می خواند، در بین این دو محذور متضادّ واقع شده بودم و بدنم به شدّت می لرزید، به گونه ای که نمی توانستم از آن خودداری کنم.
توجّه به من فرمودند، گویا حال مرا دریافتند، خلعتی فرستادند، به دوش من انداختند. من که این مرحمت را دیدم - که عشق و علاقه من را نسبت به خود توجّه نمودهاند - لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسکین یافت، که محبّت طرفینی است و بی درد سر شد.
هادی گفت: بیا برویم به منزل خود استراحتی بنماییم، و یا اینکه در میان این باغات سیاحتی کنیم.
تذکره که امضا شده، خلعت هم که گرفتی. با خود گفتم: این بیچاره از سببی که طورِ او ورایِ طورِ عقل است، خبر ندارد و نمی داند که من چنان به این مجلس و اهل آن علاقه مند هستم که توانایی جدایی ندارم.
گفتم: هادی! در این مجلس، من زبان سخن ندارم، بپرس این خلعت را چرا به من دادند؟ و حال آنکه من خود را قابل آن نمی دانم که نظری به من کنند، تا چه رسد به این موهبت عُظمیٰ.
هادی این عرض حال را به وکالت از من اظهار داشت.
حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمودند: وقتی در منبر، پس از عنوان آیه
🌱 «یا أَیُّهَا المُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِرْ» (مدثر/۱-۲)
🌱 ای کشیده ردای شب بر سر، برخیز و بیم ده.
و بیان شأن نزول آن، آن را تطبیق نمودند بر حال من در حالی که پدرم تنها در میدان کربلا، صدایِ «هل من ناصر» بلند نمود و من در میان خیمه گریان شدم، این تطبیق مرا خوشنود نمود، بلکه پیغمبر خداصلی الله علیه وآله نیز خوششان آمد برای این تطبیق، آن را دادم، و این ولو درخور او نیست، ولی درخور این عالم هست، چه آنچه در این عالم است از حسن و بها و زیبایی، رقیقه آن حقیقت و سایه آن شاخه گل است، و از این جهت برزخ است و چنانچه به موطن اصلی و آن حقایق صرف رسید، به او چیزهایی خواهد رسید: «نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده».
ناگهان برخاستند و بر اسب های خود سوار شدند و اسب ها پرواز نموده و از آن شهر بیرون رفته و به مقام شامخ خود رهسپار شدند.
دست هادی را گرفتم و با حسرت تمام رو به منزل آمدیم و هر چه نظر کردیم آن نمایشی که اوّل داشتند دیگر نداشتند، و آن دلبستگی به آنها از هم گسیخته گردید.
گفتم: خوب است فردا حرکت کنیم. گفت: ممکن است تا ده روز در اینجا استراحت کنیم.
گفتم: ده دقیقه هم مشکل است! من هیچ راحتی ندارم، مگر اینکه به او برسم و یا نزدیک او باشم.
گفت: چه پر طمعی تو! مگر ممکن است در این عالم تعدّی از حدود خود. اینجا دار دنیای جهالت آمیز نیست که حیف و میلی رخ دهد و میزان عدلش سر مویی خطا کند.
بلی! ایشان از تفضّلاتی که دارند، گاهی عطف توجّهی به دوستان کنند. امّا جریان یافتن هوسناکی های بی ملاک، فَحٰاشا و کلّا (هرگز و به هیچ وجه) آنها در اوج عزّت وتو در حضیض (پستی) تراب مذلّت. «خاک پست کجا و پروردگار جهانیان کجا!».
اگرچه لوعه (ترس و وحشت) دل فرو ننشست ولی چاره ای جز سکوت نداشتم.
چون شرح حال من به قیاسات منطقی قالب نمی خورد و هادی هم به غیر آن منطق منطقی نداشت، پس لب فرو بستم، تا خدا چه خواهد.
هادی گفت: بیا قدری در میان این باغات تفرّج کنیم.
رفتیم، همّی برای من حاصل نمی شد. از هرچه می رود سخن دوست خوش تر است.
گفتم: او چرا در تلاوت خود سوره هل أتی (انسان) را اختیار نموده بود؟
هادی گفت:...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
🔘 قسمت بیست و یکم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59