#والدین_بخوانند 📚
#ادامه_مبحث
💢...اگر تو در اين مورد به کس دیگری اطلاع بدهي، وضع بهتر میشه❓
🔹اگر کسی اذيت نشده باشه و تو در مورد او بدگویی کرده باشی، چه اتفاقي رخ خواهد داد ❓
🔸آيا ميتواني براي حل اين مشكل به راه ديگري به غير از بدگويي فكر كني❓
✅با مطرح كردن اين سوالات، نه تنها خصيصه بدگويي را در او تضعيف مي كنيد، بلكه به كودك خود كمك خواهيد كرد تا درك كند چه زماني براي در ميان گذاشتن اطلاعات با بزرگترها مناسب است. اطلاع دادن به بزرگترها در مورد اينكه شخص ديگري در معرض يك خطرفوري و يا حقيقي قرار دارد، بدگويي نيست. بلکه مسئوليت پذيري را نشان مي دهد👌
#مبحث_جدید
💠تو دروغگويي🤭
⚡️فرزند ده ساله شما در حالي كه گلدان مورد علاقه تان را مي شكند، اتاق نشيمن را ترك كرده و فرياد مي زند: تقصير من نبود❗️و برادرش را سرزنش مي كند😕
✨فرزند هشت ساله شما با توپ شيشه پنجره را مي شكند و سپس مي گويد: اين كار من نبوده❗️
✨كودك چهار ساله شما، آبميوه🥤را روي زمين مي ريزد و ادعا مي كند كه، خواهرش اين كار را كرده❗️
✨به نظر ميرسد كودك تان اين جملات را با نهايت صداقت بيان مي كند، اما مي دانيد كه دروغ مي گويد🤭 سعي مي كنيد او را سرزنش كنيد: تو الان فرق بين بد و خوب را متوجه نمي شوي😡اما اين كار كمكي به بهتر كردن اوضاع نخواهد کرد‼️
#ادامه_دارد
#روز_های_زوج
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_کربلا 🥀
این قسمت: ابوثمامه
عمر و بن عبد الله معروف ابوثمامة صائدی بیعتش با امام حسین(ع) را نشکست و از کوفه خارج شده و به سپاه آن حضرت پیوست😊
روز عاشورا آتش جنگ شعلهور بود 🔥و از سپاه دشمن حتی اگر بیست نفر هم کشته میشدند، چون تعدادشان زیاد بود هیچ تاثیری نداشت🙁اما شهادت یکی دو نفر از یاران حسین(ع) در سپاه اندک ایشان کاملاً به چشم میآمد. 😢
در همین گیر و دار بود که ابوثمامه خطاب به امام حسین(ع) گفت: فدایت شوم! دشمن به شما نزدیک شده و البته شما شهید نخواهید شد تا من قبل از شما کشته شوم! 😌
اما دوست دارم در حالى خدا را ملاقات نمایم که نماز ظهر را خوانده باشم. 😇
امام حسین(ع) سرش را رو به آسمان کرد و فرمود: نماز را به یاد آوردى، خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. بله! اکنون اول وقت نماز است. ✨
سپس فرمود: از دشمن بخواهید که براى اقامه نماز فرصتى به ما بدهند، آنان ابتدا پذیرفتند و امام و یارانش مشغول بپا داشتن نماز شدند.😊 حصین بن نمیر جسارت کرده و گفت: نمازت پذیرفته نمیشود!... 😏
زیارت ناحیه اینگونه بر این شهید درود فرستاده شده است: «اَلسَّلَامُ عَلَى أَبِی ثُمَامَةَ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الصَّائِدِی».🤚
و در زیارتی دیگر میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَى أَبِی ثُمَامَةَ الصَّیدَاوِی الصائدی"🖐
@montazer_koocholo
man emam hosseiniam 12.mp3
3.86M
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_شب
#قصه_کربلا🥀
📀داستان صوتی: #من_امام_حسینی_ام
قسمت یازدهم: در خانه مختار، مسلم پاسخ نامه✉️ امام را برای کوفیان میخواند:
اگر نظر خردمندان و بزرگان شما با شما یکسان باشد به زودی به سوی شما خواهم امد😔
مردم کوفه از شوق دیدار با امام گریه می کنند...
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی 🏴
#داستان_مصور
#داستان_عاشورا🥀
وقتی مسلم از مسجد 🕌 بیرون امد حتی یک نفر هم با او نمانده بود که راه را به او نشان دهد😔
مسلم کوفه را نمیشناخت در کوچه پس کوچه های شهر سرگردان شد😢
چون خسته و تشنه بود از پیرزنی به نام"طوعه" که در انتظار فرزندش بود جرعه ایی اب خواست
طوعه مسلم را به خانه خود برد و پناه داد😊
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#پنجشنبه_های_شهدایی 🌷
#بچه_های_کارون
قسمت پنجم
کلاه آهنیاش را از سر برداشت و در حالی که با همان دست، پیشانیاش را با آستین پاک میکرد، باهام دست داد و گفت: «من هم عبدالرضا هستم، اما بهام میگویند عبدل.😊
نمیدانم چرا آنقدر آرام و غمگین صحبت میکرد. گفتم: «خوش آمدی به جبههی ما!😌
باور کردنی نبود ولی این بار لبخند زد.
ـ کجا داری میروی؟ نگهبانی❓
قبل از اینکه جوابم را بدهد، صدایی از توی کانال آمد. تندی رفتم تا از سرِ پیچ، ببینم جناب آذرخش آمده یا نه. کسی نبود. لجم گرفته بود☹️ حسابی سرِ کار بودم انگار❗️
یکهو کف کانال، چشمم به پرندهی سفید و گندهای افتاد که خودش را رو زمین میکشید و پر از گِل بود:
ـ ا، اینجا را!
دویدم طرف پرنده. یک مرغِ ماهیخوار بود. همان مرغی نبود که روی کارون پرواز میکرد⁉️ نمیدانستم. بدجوری ترسیده بود.😟 بالبالزنان چند قدم عقب عقب رفت. میخواست از دستم فرار کند
. نتوانست. عبدل هم آمد کمک و دو تایی گرفتیمش.
پرنده ی بیچاره، بال بال میزد و جیغ میکشید. نمیگذاشت ببینیم چهاش شده.
چارهای نبود. من پرندهی زخمی را محکم گرفتم و عبدل، خوب و با وسواس وارسیاش کرد:
ـ تیر خورده انگار به بالش. زخمش چندان کاری نیست، فقط پوستش را برده. من توی کولهم وسایل زخمبندی دارم.😊
تو کانال راه افتادیم سمت یکی از سنگرهای اضطراری تا بنشینیم و زخمِ مرغِ ماهیخوار را
ببندیم.
مرغِ زخمی آنقدر وول خورده بود که تمام پیراهنم گِلی شده بود.😩
پناه بردیم به اولین سنگرِ اضطراریِ سرِ راه تا از باران🌧 در امان باشیم. تعجب کرده بودم که چهطور عبدل توی کولهپشتیاش🎒 وسایلِ زخمبندی دارد.‼️ اما چیزی نگفتم.
مایع قرمزرنگ ضدعفونی کننده را مالید روی زخم؛ جایی که به اندازهی یک بند انگشت، پوست آن رفته بود:
ـ شانس آورده که گلوله فقط ساییده به بالش.🙂
بعد هم با باند جنگی ـ که فقط رنگ آن با باندهای معمولی فرق دارد ـ زخم را بست
پرندهی بیچاره دیگر وول نمیخورد. 😊آرام توی بغل من نشسته بود و زخمبندی عبدل را تماشا میکرد. عبدل بدون اینکه یک کلمه حرف بزند
خونسرد و آرام، کارِ خودش را میکرد. 😌
فقط وقتی کارش تمام شد و داشت وسایل را توی کولهاش🎒 میچید، گفت: «یک هفتهای خوب میشود. توی این مدت، باید یک جا نگهاش داریم و بهاش غذا و آب🥠 برسانیم.»
مانده بودم حیوان را کجا ببریم. سنگر فرماندهی؟! فرمانده پوست کلهام را میکَند.‼️ عبدل هم که تازه آمده بود و احتمالاً جا و مکانی نداشت. 🙄یکهو فکری به خاطرم رسید:
ـ میتوانیم بگردیم، یک اتاق که خراب نشده باشد، پیدا کنیم. مرغِ ماهیخوار را میشود یک مدت آنجا نگه داشت.😊
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_کربلا 🥀
این قسمت سرگذشت #نافع_بن_هلال
پس از شنیدن سخنان امام، نافع بن هلال از جمله کسانی بود که امام را خطاب قرار داد :
ای امام ما را به هر جا که دوست دارید در مشرق یا مغرب عالم حرکت ده، از ملاقات پروردگارمان هیچ کراهتی نداریم.😊 هر که شما را دوست بدارد ما به او مهر میورزیم و هر که با شما دشمنی کند، ما نیز دشمنش میداریم😌
روز عاشورا امام حسین (علیهالسّلام) حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسّلام) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار🐎 و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمهها ⛺️برسانند.
حضرت عباس (علیهالسّلام) و یارانش در حالی به سوی شریعه فرات به راه افتادند. عمرو بن حجاج زبیدی، که مامور حراست از فرات بود، فریاد زد: «کیستی⁉️
نافع گفت: «از پسر عموهای تو؛ آمدهایم از این آب که ما را از آن منع کردهاید، بنوشیم» عمرو گفت: «گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین (علیهالسّلام) از این آب مبر‼️
_ نه به خدا سوگند، قطرهای از آن آب نمینوشم، در حالی که حسین (علیهالسّلام) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنهاند»😢
سرانجام انها به لطف الهی و ضمن کشته و زخمی کردن چندین تن از دشمنان، آب به خیمههای امام (علیهالسّلام) می رسانند😊
لشکر دشمن نافع را محاصره کرده هدف تیرها🏹 و سنگهای خود قرار دادند تا این که بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند.😭 شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند.
عمر بن سعد به او گفت: «ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟» نافع گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.»😇
در حالی که خون بر محاسن نافع جاری بود😭 به او گفتند: «مگر نمیبینی که با خود چه کردهای⁉️
نافع گفت: «دوازده نفر از شما را کشتهام و خودم را ملامت نمیکنم، اگر بازوان من سالم بود نمیتوانستید مرا اسیر کنید.»
پس شمر👹 او را شهید کرد😔
در زیارت ناحیه مقدسه نافع بن هلال از سوی امام معصومش چنین مورد خطاب قرار گرفته شده است: «السّلام علی نافع بن هلال البجلی المرادی🖖
@montazer_koocholo
man emam hosseiniam 13.mp3
4.28M
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_شب
#قصه_کربلا🥀
📀داستان صوتی: #من_امام_حسینی_ام
قسمت دوازدهم: ابوثمامه هم به جمع یاری کنندگان امام حسین علیه السلام می پیوندد 😊
او در راه خانه مختار، پیکی را می بیند که به سوی شام میرود تا یزید را از خبر های کوفه مطلع کند😒
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
نمازت را دوباره بخوان!.mp3
7.5M
#امام_زمان
#حجاب
#کربلا
🌹نماز را دوباره بخوان!🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
(عموقصه گو)
🗣قرائت : سوره فلق
🎶تدوین:عمو قصه گو
📚منبع:قصه های کهن
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی🏴
#داستان_مصور
#داستان_عاشورا🥀
از طرفی عبید الله ابن زیاد👹 برای پیدا کردن مسلم جایزه 💰تعیین کرد.😒
پسر طوعه که جوانی دنیا دوست و شرور بود به طمع جایزه مخفیگاه مسلم را به عبید الله نشان داد😞
سپاهیان عبید االه ابن زیاد به خانه طوعه ریختند
مسلم با انها درگیر شد ، انها چون نتوانستند مسلم را در جنگ ⚔شکست دهند به او امان دادند❗️
مسلم که دیگر توان مبارزه نداشت قول امان انها را باور کرد و تسلیم شد😢 اما انها بلافاصله صلاح او را گرفتند این علامت شکستن پیمان بود😟
اشک از چشمان مسلم سرازیر شد 😢
او از اینکه امام علیه السلام به سوی مردم خیانت کار کوفه می امد گریه اش گرفته بود😭
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐
روزتون بخیر😍
روز #جمعه روز زیارتی #امام_زمان_عج عزیزمون هسته💚
پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️
@montazer_koocholo
#جمعه_های_انتظار🌤
#محرم_مهدوی🏴
💌 امام باقر علیه السلام می فرماید حارث ابن عور از #امام_حسین_علیه_السلام✨ سوال کرد:
فدایت شوم. منظور از معنای آیه شریفه والشمس و ضحیها [سوگند به خورشید و ماه چیست❓
حضرت فرمود: منظور از از خورشید ☀️رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد.
پرسید: فدایت شوم! منظور از آیه شریفه «والقمر اذا تلیها» [سوگند به ماه چون پس از آن آید. ] چیست❓
فرمود: منظور از ماه🌙 امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد😇
گفت: منظور از آیه شریفه «والنهار اذا جلیها» [و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد ] چیست❓
فرمود: منظور از روز، قائم آل محمد (عج) 🌤است که زمین را پر از قسط و عدل کند» 😍
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
#جمعه
این قسمت: لباس های گلی
پیام اخلاقی: مراقبت از وسایل شخصی
@montazer_koocholo
man emam hosseiniam 14.mp3
5.5M
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_شب
#قصه_کربلا🥀
📀داستان صوتی: #من_امام_حسینی_ام
قسمت سیزدهم: ابوثمامه به دیدار عبد الله می رود تا او را با بیعت با امام حسین علیه السلام دعوت کند ، اما او شوریدن به خلیفه یزید، را گناه می داند🙄
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا🥀
این قسمت: سوید ابن عمرو
سوید بن عمرو مثل حبیب بن مظاهر در دسته یاران ریش سفید👴 سیدالشهدا در میدان رزم بود😊
او بعد از «عابس» با اجازه امام وارد میدان نبرد شد. این شیر مرد ۷۰ ساله همچون شیری غران🦁 بر سپاه عمربن سعد👹 حمله میکرد و این رجز را میخواند
: «پیش بیاای حسین! که امروز در باغ بهشت🌺 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پدر نیکوکار و بخشنده ات را ملاقات میکنی؛ و حسن ماه سیما🌙 و عموی بزرگوار شجاعت حمزه که در راه حقیقت گام برداشت و جعفر طیار که مقامش بالا میرود.😇
سوید در ظهر عاشورا تعداد زیادی را به هلاکت رساند تا در نهایت با پیکری پوشیده از زخم و جراحت میان کشتههای غرق در خون افتاد😥 و با ضربه یک نیزه بیهوش شد.😢
دشمن که خیال میکرد سوید کشته شده از او دست کشید.😏 ولی او هنوز جان در بدن داشت. در آخرین لحظات جنگ که هنوز نایی در بدن داشت کمی به هوش آمد و در همان حال شنید که دشمنان به همدیگر مژده میدهند و فریاد شادمانی سر میدهند و میگویند که «حسین کشته شد!😭
عمرو در همین حال با همه بی رمقی اش از شنیدن این خبر سهمگین به خود تکانی داد و از میان پیکرهای غرق در خون به پا خاست؛ و، چون شمشیرش را بُرده بودند، خنجری🗡 را که در چکمهاش داشت درآورد و دوباره به لشکر دشمن👹 تاخت، و آنقدر به کارزار ادامه داد تا سرانجام به شهادت رسید😭
تا او آخرین شهید واقعه روز عاشورا لقب بگیرد که بعد از اباعبدالله الحسین علیه السلام به شهادت رسیده است.😇
@montazer_koocholo