شادی کوچولو.mp3
8.16M
#پیامبر
#عزیزم_حسین
#ماه_شعبان
🌹شادی کوچولو🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🗣 قرائت: سوره بقره آیه ۱۱۳
🎶 تدوین : اسماعیل کریم نیا
📚 منبع : شب بخیر کوچولو
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐
روزتون بخیر😍
روز #جمعه روز زیارتی #امام_زمان_عج عزیزمون هسته💚
پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️
@montazer_koocholo
📣 #یکشنبه_با_نهج_البلاغه
🤔 بچه ها می دونستید⁉️
امام علی علیه السلام فرمودند: هرچی عقل و دانش آدم بیشتر میشه، حرف الکی زدنش کمتر میشه❓
📗برگرفته ازنامه #71نهج_البلاغه
🤝 #شیعیان_امام_علی_علیه_السلام
@montazer_koocholo
#داستان
#نیمه_شعبان
زیبا ترین تولد
قسمت اول:
دوران امامت امام حسن عسکری مقارن بود با خلافت سه تن از خلفای عباسی
انها هر قدر که میتوانستند برای حضرت جاسوس می گذاشتند تا بتوانند حضرت را کنترل کنند. 😏
دلیل این کار این بود که انها میدانستند که امام زمان فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است. برای همین همه تلاش خود را میکردند تا از طریق امام حسن عسکری به مهدی موعود (عج) برسند و ان حضرت را به قتل برسانند.😔 به همین دلیل کسی جز نزدیکان امام حسن عسکری از تولد امام عصر اطلاعی نداشت
حکیمه خاتون عمه امام زمان اینطور نقل میکند:
شب نیمه شعبان بود که برای افطار🍞 خانه برادرم امام حسن عسکری رفته بودم که امام نزد من امد و فرمود:
عمه جان امشب نزد من بمان که قرار است فرزندم مهدی به دنیا بیاید 😍
با حیرت به امام گفتم: چطور ممکن است که فرزند شما امشب به دنیا بیاید وقتی اثری از ان در همسر شما دیده نمیشود‼️
امام فرمود به همین دلیل گفتم پیش ما بمان.
نیمه های شب برای خواندن نماز شب بیدار شدم و دیدم نرگس خاتون به ارامی در جای خود خوابیده و اثاری از تولد فرزند در او نیست
داشتم به سخنان برادرم شک میکردم که امام مرا فراخواند که عمه جان! اینجا بیا...
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
نیمه ی شعبان شده شکوفه بارون شده🌸حضرت نرجس خاتون خوشحال و خندان شده
بوی گل و گلابه چشمه عجب پر آبه😊
هزار هزار فرشته زمین مثل بهشته😍
بچه ها جون بهاره غم دیگه جا نداره
مهدی زهرا💐 اومد منجی دل ها اومد
امام خوب عسکری با دیدن گل نبی
به خنده گفت تو سروری اهل جهان را رهبری
با صد درود و صد سلام همه می گیم با یک کلام
خوش آمدی به دنیا فرزند خوب زهرا🌺
@montazer_koocholo
29.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🦋🦋🦋🦋
🎞فیلم سینمایی #شاهزاده_روم
قسمت اول
🌹این فیلم شما رو بازندگی امام زمان بیشتر آشنا می کنه.
👈قسمت اول
🔷🔸💠🔸🔷
@montazer_koocholo
39.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🦋🦋🦋🦋
🎞فیلم سینمایی #شاهزاده_روم
🌹این فیلم شما روبازندگی امام زمان بیشتر آشنا می کنه.
👈قسمت دوم
@montazer_koocholo
#نیمه_شعبان
زیبا ترین تولد
قسمت دوم:
من در حال تلاوت سوره سجده بودم که ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی ناشی از درد از خواب بیدار شد😢 ، نرجس را به سینه خود چسباندم
امام فرمود: برایش سوره قدر بخوان❗️
سوره را که خواندم دیدم نوزاد در شکم در حال خواندن سوره قدر است😇
کمی ترسیدم که ناگهان دیدم پرده ایی از جنس نور میان من و نرجس خاتون کشیده شد و کودک متولد شد😍
به خود که امدم دیدم کودک متولد شده در حال ذکر گفتن است🌹
کودک را در اغوش گرفتم و پیش امام حسن عسکری بردم
امام صورت و دستهای نوزاد را نوازش کرد و در گوش او اذان و اقامه گفت و فرمود: فرزندم سخن بگو .... و طفل گفت:
"اشهد ان لا اله اله الله و اشهد انَّ محمدً رسول الله و اشهد انِّ علیَ ولی الله"
سپس به امامت تمام امامان شهادت داد و وقتی به نام خود رسید فرمود:
اللهم انجز لی وعدی و اتمم لی امری و ثبّت طءتی و املاء الارض بی قسطاً و عدلا."
( پروردگارا...وعده ی مرا قطعی کن!
و امر مرا به اتمام برسان
و مرا ثابت قدم بدار! و زمین را به وسیله من پر از عدل و داد کن!
#پایان
@montazer_koocholo
🌷☘🌷☘🌷
📺 داستانی زیبا از شهید احمد علی نیری
توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درس ها امتحان بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار می گردد. چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه. من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم.
گفتم: این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمی گیره.
اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان.
بیست دقیقه می شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمد علی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم.
بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر. کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود.
تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد، گفت: نیری برو بشین سر جات.
من و احمد علی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه.
برگرفته از کتاب عارفانه
🌿هدیه صلوات برای شادی روح این شهید بزرگوار
🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷
🌷☘🌷☘🌷
#پنجشنبه_های_شهدایی🌷
@montazer_koocholo
May 11