پسر خوب.mp3
9.33M
#قصه_های_ویژه_رمضان
#امام_زمان
#حجاب
🌛پسر خوب🌜
👫بالای ۴ سال
🎤اجرا : اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🗣 تلاوت: سوره بقره آیه ۱۴۴
🎶 تدوین : اسماعیل کریم نیا
✍ منبع:قصه های خیلی قشنگ
@montazer_koocholo
#داستان
#میلاد_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
قسمت اول:
✨مادرجان! داری گریه می کنی؟
من مجبورم الآن هم مثل هر زمانی که در کنار مادر پیرم هستم، صدایم را بلند کنم و با داد🗣 به او چیزی بگویم؛ چون گوش هایش👂کر است:
درست است که فقیرم؛ اما هیچ غم و غصه ای ندارم. هیچ غم و غصه و اندوهی😊مادر پیرم که قد همه ی دنیا دوستش دارم💜دست های لاغر و پوستی اش را به هم می مالد و با صدای ضعیف و نازکی می گوید: «چه می گویی پسرجان؟ تو دیگر فقیر نیستی. تو حالا ثروتمند هستی، ثروت مند!»😍من به اطرافم نگاه می کنم، خانه ی ما از همه ی خانه های محله یمان کوچکتر است. فقط دوتا اتاق دارد؛ دوتا اتاق کوچک! ما فرش نداریم. به جایش حصیر کهنه داریم؛ حصیری که از جنس نی های نرم نیزار است. اسباب و اثاثیه ی مان هم کم است. خورد و خوراک مان🍵 هم خیلی کم است! من نه زن دارم، نه بچه؛ فقط این مادر پیر را دارم که نه می تواند راه برود ونه می تواند غذا بخورد، او جسم استخوانی کوچکی دارد و همیشه توی گهواره ی چوبی می خوابد. فقط دلم خوش است که گاهی برایم حرف می زند☺️
من دوباره با صدای بلند می گویم: «مادر عزیزم! غصه نخور.🌟امام حسن علیه السلام ما را از یاد نمی برد. مادرم می گوید: «پسرم! از این به بعد، هیچ وقت نگو فقير هستی. تو حالا در مدینه، مرد ثروتمندی هستی؛ چون نوه ی عزیز محمد صلی الله علیه و آله با تو دوست شده...
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
امام کاظم و مرد روستایی.mp3
9.86M
#قصه_های_ویژه_رمضان
#امام_زمان
#حجاب
🌛امام کاظمع و مردروستایی🌜
👫بالای ۴ سال
🎤اجرا : اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🗣 تلاوت: سوره بقره آیه ۱۴۲ و ۱۴۳
🎶 تدوین : اسماعیل کریم نیا
✍ منبع:قصه های خیلی قشنگ
@montazer_koocholo
#داستان
ویژه #میلاد_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
قسمت دوم:
من می روم پشت پنجره و به کوچه نگاه👀 می کنم. آدمها تند و تند می آیند و می روند. نمی دانم چه خبر شده. شاید دوباره دشمنان😈در فکر آزار و اذیت پسر حضرت علی علیه السلام هستند! اما کاش آنها مثل ما میفهمیدند که او چه قدر مهربان و دل سوز است😍همین چند روز پیش بود که من و چندتا از فقیران مدینه در بیرون شهری کنار سفرهای خالی نشسته بودیم. در آن سفره فقط مقداری خرده ریزه های نان🍞بود، حتی نمک هم نداشتیم تا به آن خرده نان ها بزنیم؛ وقتی مشغول خوردن شدیم، آن مرد که سوار بر اسب🐎بود، به ما رسید و سلام کرد. من او را نمی شناختم؛ اما چندتا از مردها به او گفتند: «ای پسر پیامبر خدابفرما!»☺️
آن مرد از اسب خود پایین آمد، به ما احترام کرد و کنارمان نشست. بعد گفت: خدا آدم های متکبر را دوست ندارد.😔 او در کنار ما مشغول خوردن شد. بعد از خوردن غذا، حرف های خوبی به ما زد. سپس برخاست و همگی ما را به مهمانی خانه اش دعوت کرد🤗حالا قرار است ما به خانه ی پسر امام على علیه السلام برویم. کاش می توانستم مادرم را هم به آنجا ببرم! به💫مادرم نگاه می کنم. زیر چشم های کوچکش، چند قطره اشک تازه نشسته است. به او می گویم: «مادرجان! داری گریه می کنی؟...
#پایان
@montazer_koocholo
🌙🌺📿🌺🤲🏻🌺✨📿🌺🌙
🌙 دعای روز پانزدهم
✨خدایا، در این ماه فرمانبرداری فروتنان را نصیبم کن و سینه ام را برای انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت ای امان ده هراسندگان.✨
#ماه_رمضان
#امام_مهدی_عج
#دعای_روز_پانزدهم
🌙🌺📿🌺🤲🏻🌺✨📿🌺🌙
@montazer_koocholo
چرا بشقابش رو جدا کرد!.mp3
7.81M
#قصه_های_ویژه_رمضان
#سردار_قاسم_سلیمانی
#حجاب
🌛چرا بشقابش رو جدا کرد!🌜
👫بالای ۴ سال
🎤اجرا : اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🗣 تلاوت: سوره بقره آیه ۱۳۹ تا ۱۴۱
🎶 تدوین : اسماعیل کریم نیا
✍ نویسنده:عموقصه گو
@montazer_koocholo