eitaa logo
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
2.2هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
23 فایل
مقام معظم رهبری: ⚠️هیئت سکولار نداریم⚠️ هیئت ها نمی توانند سکولار باشند هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم هرکس علاقه مند به امام حسین(ع) است یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است. . مدیر کانال: @abbas_rezazade_1377 ادمین جهت تبلیغ و تبادل: @Amirmohamad889
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج محمود کریمی.mp3
44.64M
🎧🍃 [ ] 🔹منـاجــات 🎵 باز کن در،منم منم یا ربّ... 🎤 حــاج آقـا محمـود کــریمے 🕌 حرم مطـهر امـام رضـا علیه السلـام •| •| اولیــن هیئت مجـازے ایــتــا⇩ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ 🎧🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌ششم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق بانرجس از خونه دراوم
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| با نرجس رفتیم سرمزارشهید عباس بابایی‌ شهید بابایی از شهدای معروف استان قزوین بود از خلبان های نیروی هوایی که تو عیدقربان سال ۶۶ شهید میشن همیشه دلم میخاد تو یه ستاد یا مرکز کشوری کار کنم که شهدای شهرم به تمام ایران معرفی کنم از مزارشهدا خارج شدیم به سمت ایستگاه خط واحد حرکت 🚶🚶 کردیم منتظر بودیم 🚌 اتوبوس شرکت واحد بیاد سوار بشیم بریم خونه که تلفن همراه 📱 نرجس زنگ خورد و اسم یاربهشتی روی گوشیش طنین انداز شد نرجس اسم همسرش یاربهشتی تو گوشیش سیو کرده بود - چه زود دلتنگت شد نرجس بامشت زد رو بازومو گفت خجالت بکش بچه پرو 👊 یه ربعی حرف زدنشون طول کشید تاقطع کرد گفت نرگس جونی - 🙄🙄🙄😳😳😳چه بامحبت شدی یهو تو چی شد ؟ نرجس : خواهری جونم شرمنده اماباید تنها بری خونه - چرااااا 😢😢😢 نرجس: آقامحسن میاد دنبالم تا بری شب بریم یه هدیه بریم - من فدات بشم اما نرجس جان نمیخاد شما هدیه بخری نرجس: چرا عزیزم - آخه مگه آقاسید چقدر حقوق میگره که هدیه هم بخرید نرجس : آخی من فدات بشم که انقدر دلسوزی اما عزیزم فراموش نکن باباجواد ( پدرشوهرم) به سیدمحسن یه حجره فرش داده از اونجا هم زندگی ما تامین میشه تو نگران نباش - در هرصورت من راضی نیستم خودتون ب زحمت بندازید شما الان میخاید برید سر خونه زندگیتون نرجس : ای جان چه خواهر دلسوزی ما نگران نباش عزیزم - باشه پس من برم إه اتوبوس 🚌 هم که اومد نرجس : باشه پس به مامان بگو من ناهار هم با سیدمحسن 🍕🍕 میخورم - باشه عزیزم خوش بگذره فعلا نرجس : فعلا تا برسم خونه یه نیم ساعتی طول کشید زنگ در زدم مامان آیفون برداشت : کیه مامان منم باز کن رفتم تو مامان : نرجس کجاست - هیچی بابا داشتیم از مزارشهدا برمیگشتیم که سیدمحسن زنگ زد بهش که برن ناهار و هدیه بخرن گفت به شماهم بگم مامان : باشه نرگس دخترم بیا ناهار بخوریم که از چندساعت دیگه خواهر و برادرات میان - چشم ناهار خوردیم تموم شد من رفتم تو اتاقم یه سارافون دو تیکه بلند با یه روسری بلند درآوردم با چادر رنگی این چادر سر کردن منم یه ماجرای داره چندماه پیش که نرجس سادات و سیدمحسن تازه عقد💍 کرده بودن یه چندروز بعداز عقدشون اومدن خونه منم مثل همیشه یه سارافون دوتیکه بلند با یه روسری بلند مدل لبنانی سر کرده بودم اما سیدمحسن انگار با پوششم راحت نبود چون علاوه بر اینکه سرش بلند نکرد منو ببینه که هیچ سرش بلند نکرد زنش نرجس سادات ببینه آخرسرم نرجس صدا کرد رفتن بیرون با اصرار مادرم قبول کرد برای شام برگرده اوناکه رفتن من سراغ چادری که مادرم همزمان برای منو نرجس سادات دوخته بود گرفتم ازاون به بعد من پیش هرسه دامادمون چادر سر کردم اگه پیش بقیه سرنمیکردم نه اینکه اونا نامحرم ندونم نه من و نرجس سادات همسن وحتی کوچکتر از خواهرزاده هامون بودیم نرجس سادات از دوم دبیرستان چادر علاوه بر بیرون تو خونه هم سر کرد اما من تازه دارم سرش میکنم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم و... •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ چهارمین روز چو حُر آمده سَر خم کردم... ‌ که الهی به❤حسین ابن علی❤ات العفو... ‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ چهارمین روز چو حُر آمده سَر خم کردم... ‌ که الهی به❤حسین ابن علی❤ات ا
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللّهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلى إقامَةِ أمْرِكَ 🔶وَ اَذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ 🔷️وَ أوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ 🔶️وَاحْفَظنی فیهِ بِحِفظِْكَ 🔷️وَسِتْرِكَ یـا أبْصَرَ النّاظِرین.   •| خدایا،در این ماه برای برپا داشتنِ امرت نیرومندم ساز و شیرینی ذکرت به من بچشان و ادای شکرت را به من الهام فرما و در این روز به حفظ و پرده‌پوشے مرا از گناه محفوظ دار اے بیناترین بینایان |• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌هفتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق با نرجس رفتیم سرمزا
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| صدای زنگ در بلندشد من باچادر جلوی در وایستادم چون بقول مامان میزبان اصلی این مهمونی منم اولین گروه مهمونامون داداشم آقاسیدعلی با دامادش و عروسش بود بعدش آقاسیدمجتبی باخانوادش دوهفته بود برادرزاده ام سیدهادی عقد کرده بود سیدهادی چهارسالی از منو و نرجس سادات بزرگتر بود پسر خیلی مذهبی بود عمه فدای قد وقامتش بره خانمشم همسن ما بود یه دختر خیلی مومن و محجبه سیدهادی: سلام عمه خانم چقدر چادربهت میاد عمه کوچلوی من بعد رو به دختری که کنارش بود اشاره کرد عمه جان ایشان مائده سادات خانمم بعدرو به من کرد و گفت مائده جان ایشان هم عمه دانشمندم که زمان عقدمون مشغول درس خوندن بود من: خوشبختم عزیزم ان شاالله به پای هم پیر بشید مائده باگونه های سرخ شده ☺️☺️ ممنونم عمه جون موفقیتون بهتون تبریک میگم ان شاالله پله های ترقی پشت سرهم طی کنید - ممنون مچکرم عزیزم بفرمایید داخل مهمونامون تا ساعت ۲۰ کامل شد آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم یه هدیه کوچکم براش خریدیم بعد سوئیچ یه ماشین گرفت سمتم - ممنونم آقاجون چرا زحمت کشیدید آقاجون: مبارکت باشه باباجان داداش سیدعلی: نرگس جان خواهرم ماهم موفقیتت بهت تبریک میگیم این کارت هدیه قابلت نداره هرکس برام هدیه خریده بود سفره غذا پهن شد داداش سیدمحمد: نرگس جان انتخاب رشته تون کی هست ؟ - ۴۸ ساعت دیگه شروع میشه داداش محمد: خب حالا میخای چه رشته های انتخاب کنی؟ - داداش اول که فیزیک کوانتوم بعدش رشته های دیگه بعد رفتن مهمونا من با یه سری وسایل که برام آورده بودند رفتم به اتاقمون نرجس سادات : اووووم چقدر کادو نرگس کادوی ما کو ؟ گلا تو پذیرایی سبدگل شماهم تو پذیرایی هستش دست همتون درد نکنه خیلی به زحمت افتادید سبدگل شماهم خیلی خوشگل بود ازطرف منم از آقامحسن تشکر کن نرجس سادات : قابلت نداره عزیزم ان شاالله کادوی عروسیت - ممنون آجی این دو روز همه ذهنم درگیر انتخاب رشته بود ساعت ۸ صبح انتخاب رشته از همین لحظه شروع میشه ۱. فیزیک کوانتوم - دانشگاه بین الملل امام خمینی- قزوین ۲.مهندسی هوا و فضا - دانشگاه بین الملل امام خمینی - قزوین ۳. مهندسی صنایع فنی امام حسین - دانشگاه امام حسین - تهران همین سه تا رشته انتخاب کردم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ همیشه "پنج" برایم عزیز و محترم است... ‌ خدا کند که از این ♡پنج تَن♡ جدا نشوم... •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ همیشه "پنج" برایم عزیز و محترم است... ‌ خدا کند که از این ♡پنج تَن♡ جدا نشو
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللّهُمَّ اجْعَلْنی فیهِ مَنَ المُسْتَغْفرینَ 🔶وَاجْعَلْنی فیهِ مِن عِبادَکَ الصّالِحینَ اَلقانِتین 🔷️وَاجْعَلْنی فیهِ مِن اَوْلیائِکَ المُقَرَّبینَ 🔶بِرَأفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین.  •|خدایا قرار ده مرا در این ماه از آمرزش جویان وقرار ده مرا از بندگان شایسته فرمانبردار وقرار ده مرا از اولیای مقربت(دوستان نزدیکت) به مهربانے خودت اے مهربان ترین مهربانان|• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌هشتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق صدای زنگ در بلندشد
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| میخاستم ok بزنم که یاد حرف آقاجون افتادم : نرگس جان بابا طوری انتخاب واحد کن که تو همین شهر خودمون بمونی دور از فرزند اونم ۴ سال خیلی سخته که تو طاقت منو مادرت نیست - چشم آقاجون نمیخام درس خوندن و پیشرفتم موجب آشفتگی پدر و مادرم بشه برای همین ۵۰ تا رشته دیگه انتخاب کردم همه رشته های بعداز شماره ۲ تا ۵۰ مهندسی های بود شاید با رابطه ۱۰۰۰ تو دولتی صددرصد بری با اطمینان سایت سنجش بستم کارم شده بود گریه 😭😭😭 همش میترسیدم دوتا اولی قبول نشم خیلی آشفته و پریشان بود دوهفته الی سه هفته طول میکشه نتیجه انتخاب رشته بیاید خیلی ناراحت بودم آقاجون وقتی علت نگرانی و پریشانی منو فهمید گفت : باباجان توکل به خدا مطمئنم هرچی خیر باشه همون میشه با صدای لرزانی گفتم بله درسته آقاجون : خانم‌ زینب سادات مامان : بله حاجی آقاجون : زنگ بزن به محمد آقا بگو برای ما ۵ تا بلیط هواپیما ✈️ برای شیراز بگیره مادر: ۵ تا ؟ آقاجون: بله ما چهارنفر با سیدمحسن مامان : چشم همین الان یه ساعت بعد نرجس از حوزه علمیه اومد آقاجون: نرجس بابا نرجس : بله آقاجون آقاجون: به سیدمحسن بگو حاضر باشه فردا پنج نفری میریم مسافرت تا خواهرت یه ذره آروم بشه نرجس: آقاجون ما نمیتونیم بیایم آقاجون : چرا بابا نرجس : منو آقاسید از فردا امتحانای میان ترم حوزه مون شروع میشه آثاجون : باشه پس برو پایین بمون خونه محمدداداش رفت و آمدتم یا به رقیه سادات یا به خود بردارت میگی نرجس : چشم آقاجون من و نرجس رفتیم تو اتاقمون یه چمدون 🎒 از بالای کمدمون برداشتم همه لباسام با نظم چیدم توش تارسید به چادر از داخل کمدم یه چادر لبنانی برداشتم میخاستم بذارمش داخل چمدون که یه لحظه پیشمان شدم نشستم کنار چمدون روی تخت چادر آوردم بالا بهش گفتم - من خیلی دوست دارم اما چرا عاشقت نمیشم تا عاشقانه سرت کنم از نظرمن تو با همه چیز متفاوفتی پس باید عاشقت شد بعداز استفاده کرد دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم چادرم تا کردم و گذاشتم داخل چمدون بعد زیپش بستم با کمک نرجس دونفری چمدون 🎒 بلند کردیم گذاشتیم گوشه ای از اتاق •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ با آقاجون و عزیزجون رفتیم شاه چراغ زیارت من دوتا نذر کردم اینکه .. •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ کاش این وقتِ سحر،زائِرِ مولا بودم... در شلوغیِ حرم،محوِ تماشا بودم... ‌ "ششمین"بانگِ مناجاتِ سحر می آید... کاش من زائرِ شش گوشه آقا بودم... ‌ ‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ کاش این وقتِ سحر،زائِرِ مولا بودم... در شلوغیِ حرم،محوِ تماشا بودم... ‌ "شش
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللهُمَّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ 🔶وَلا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ 🔷وَزَحْزِحْنی فیهِ مِن موجِباتِ  سَخَطِکَ بِمَنَّکَ وأیادیکَ 🔶️یا مُنْتَهى رَغْبـَةَ الرّاغِبینَ. •| خدایا مرا در این ماه بخاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار... و مرا با تازیانه های انتقامت عذاب مکن... و مرا از موجبات خشمت دورم بدار... به حق احسان و نعمت های بی شمار تو اے حد نهایی علاقه و اشتیاق مشتاقان |• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[🌱]• •[ ]• ‌ 💚آقاجان💚 برگرد که بر بهارمان می خندند... یک عده به حالِ زارمان می خندند... ‌ اینقدر نبودنت به طول انجامید... دارند به انتظارمان میخندند... ‌‌ ‌ •| •| •| . . ~ ~ @MONTAZERZOHOR313313 •[🌱]•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌نهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق میخاستم ok بزنم که ی
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| رفتیم فردوگاه امام خمینی تهران ساعت پروازمون اعلام شد چمدون ها🎒🎒🎒 تحویل دادیم و سوار ✈️ هواپیما شدیم هواپیما داشت از باند فرودگاه بلند🛫 🛫 میشود بعداز ۲ ساعت رسیدیم شیراز رفتیم هتل 🏩 بعداز چندساعت استراحت تایم ناهار بلندشدیم رفتیم قسمت رستوران هتل وای چقدر گشنم بود مامان: نرگس جان دخترم ما نمازمون قبل از ناهار خوردیم شما هم برو بخون حاضرشو بریم حرم زیارت -چشم مامان جون مامان : پس منو آقاجونت میریم لابی منتظر تو میمونیم - باشه عزیزجون گاهی ما به مامان عزیزجون میگفتیم رفتم تو اتاق اول وضو گرفتم نمازم 🙌 خوندم بعد حاضرشدم تیپ سرمه ای زدم کلا آخرسر در چمدون 🎒 باز کردم چادرم برداشتم و سرم کردم از اتاق خارج شدم رفتم سمت لابی آقاجون با دیدنم گفت : ماشاالله نرگس سادات چقدر خانم شدی باچادر خیلی خجالت کشیدم رو به آقاجون گفتم - آقاجون شما پدری دعاکنید عاشقش بشم هرچه سریعتر آقاجون : ان شاالله بابا با آقاجون و عزیزجون رفتیم شاه چراغ زیارت من دوتا نذر کردم اینکه تا دو سال دیگه عاشق چادربشم و عاشقانه ازش استفاده کنم دومی: همون فیزیک کوانتوم دانشگاه امام قزوین قبول بشم . عزیزجون یه دسته اسکناس 💴 درآورد از داخل کیفش👜 انداخت تو ضریح 🕌 برای نماز مغرب و عشا هم ما موندیم حرم بعد نمازچون پنجشنبه بود دعای کمیل خونده شد بعداز نماز و دعا رفتیم هتل تقریبا جزو آخرین نفراتی بودیم که برای شام میرفتیم بعداز شام به اصرارمن رفتیم یه پیاده روی🚶🚶 یک ساعته طرفای ساعت ۱۲ شب 🕛بود که برگشتیم هتل صبح بعداز نماز و صبحونه قرارشد بریم حافظیه 🏛و سعدیه تو حافظیه 🏛 به اصرار عزیزجون یه فال حافظ خریدیم شعرش یادم نیست اما تعبیرش خیلی خوب یادمه درهای موفقیت و سعادت و خوشبختی به رویت گشوده شده است قدم به راهی میذاری که تمامش برای تو عشق و علاقه است - حافظ عشق و علاقه 😍😍 دوهفته شیراز بودیم تمام جاهای دیدنی شیراز دیدیم آقاجون طوری من از شیراز برگردون که برابر بشه با اعلام نتایج کنکور •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ سید مهدی خواستگاری کرد یعنی چشمای همه چهارتا شده بود امامن خیلی خوشحال بودم..... •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ "هفتمین"روزِ روزه را هرسال روضه قحطِ آب می خوانیم هر کجا شیرخواره ای دیدیم شعر"بس کن رباب"می خوانیم •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ "هفتمین"روزِ روزه را هرسال روضه قحطِ آب می خوانیم هر کجا شیرخواره
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللّهُمَّ اَعِنّی فیهِ عَلى صِیامِهِ وقیامِهِ 🔶وَجَنِّبنی فیهِ مِن هَفَواتِهِ وآثامِهِ 🔷وَارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدَوامِهِ 🔶️بِتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین. •| خدایا یارے كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری و از لغزش ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن به توفیقت اے راهنماے گمراهان|• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
🌹🍃 🍃 •• •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻شهیـد سید مرتضی آوینی : ‌‌ کارتان را برای خدا نکنید برای خدا کار کنید... ‌‌ تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایِ خدا... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خــتم 14صلــوات امــروز به نیت شـ❣ــهید •| ← هــرروز مهمـان یـک شـهید ← اسـم دوستـان شهـیدتان را بفـرستید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـه معــراج الشــهدا بپیونـدیـد👇 [🌹] @Montazerzohor313313 🍃 🌹🍃
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ "سحر هشتم" ماه رمضان در سفرم بین اربابم و💛سلطان💛 خودم در به درم •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ "سحر هشتم" ماه رمضان در سفرم بین اربابم و💛سلطان💛 خودم در به درم •| #هشتم
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔶بسم اللّهِ الرَحمنِ الرَحیمْ 🔷اَللّهُمَّ الرزُقنےفیهِ رَحْمَةَ الاَیتامِ 🔶وَ اِطعامَ الطَّعامِ وَ اِفشاءَ السَّلام 🔷وَ صُحبَةَ الکِرامِ بطَوْلِکَ یامَلْجَٵَ الآمِلینَ •[ خدایا در این ماه،مهرورزی به ایتام و خوراندن طعام و آشکارکردن سلام و هم نشینی با اهل کرامت را نصیبم فرما به عطایت ای پناهگاه آرزومندان ]• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
👦🍃 🍃 °•° °•° •[ ‌ از آثار♡محبت♡به فرزند: ◇ایجاد روحیه تبعیّت ◇بالا رفتنِ آستانه تحمل ◇کم شدن توقع ◇و پیشگیری از انحراف فرزندِ عزیزمونه... ‌ و مهم ترین ابزار♡محبت♡به فرزند بازی کردن باهاشه... •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• 🍃 👦🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌دهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق رفتیم فردوگاه امام خ
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| انقدر خسته بودم که بدون شام رفتم اتاقمون خوابیدم حتی دنبال اینکه نرجس کجاست هم نگرفتم 🕢ساعت رو هفت و نیم گذاشتم . برای نماز صبح که صددرصد نرجس بیدارم میکرد بعداز نماز بازم خوابیدم با صدای زنگ ساعت موبایل از خواب بیدارشدم رفتم پذیرایی لب تاب روشن کردم آقاجون : نرگس بابا تویی!؟ - سلام صبح بخیر آقاجون بله بیدارشدم نتایج انتخاب رشته ببینم آقاجون: ان شاالله خیره بابا منم یه دوساعت دیگه زنگ میزنم نتیجه ازت میپرسم - باشه خیلی ممنونم آقاجون: فعلا بابا - خداحافظ سرعت اینترنت برابر بود باسرعت لاک پشت یه ۴۵ دقیقه ای طول کشید تا سایت سنجش باز بشه همه مشخصات وارد کردم منتظر بودم یکی از چرت ترین رشته ها زیر اسمم نمایان بشه اما یهو فیزیک کوانتوم - دانشگاه بین الملل قزوین نمایان شد از شادی و هیجان جیغ ماورای بنفش کشیدم نرجس: توچرا بلد نیستی مثل آدم هیجانت خالی کنی ؟ 🙄🙄 - حالا یه جیغ کوچلو کشیدما نرجس: آره خیلی کوچلو بود علاوه بر داداش اینا همسایه هم صداتو شنیدن 😠😠 - خب حالا دعوام نکن گناه دارم نرجس: حالا چی قبول شدی؟ - وای نرجس وای فیزیک کوانتوم خود قزوین نرجس جیغی کشید که من مجبور شدم دستمو بذارم رو گوشم بعد دستام گرفت باهام میپردیم پایین و بالا با دو پله ها رفتم پایین دستم گذاشتم رو 🔔 زنگ در رقیه سادات در باز کرد - زن داداش زن داداش جانم عزیزم - فیزیک کوانتوم قزوین قبول شدم خب خداشکر رفتم بالا انقدر ذوق داشتم صبر نکردم آقاجون زنگ بزنه خودم ☎️ تلفن برداشتم زنگ زدم حجره بله بفرمایید - الو سلام ببخشید گوشی بدید به آقاجونم بله چند لحظه حاج آقا دخترخانمتون باشما کار دارن آقاجون : بله بفرمایید - الو سلام آقاجون : سلام نرگس بابا چی شد نتیجه - وای آقاجون همونی میخاستم شد : خوب خداشکر فرداشب برات مهمونی میگریم عزیزجون زنگ زدن تک تک فامیل برای فرداشب دعوت کردن خونمون از پنج شنبه همین هفته ابتدا ثبت نام اینترنتی شروع میشه یک هفته طول میکشه بعداز یک هفته بافاصله ۹ روز ثبت نام حضوری من یک کت وشلوار سرمه ای با یه روسری سفید و چادری که گلای آبی داشت نرجس سادات برعکس یه کت شلوار سفید با روسری آبی خیلی خوشرنگ با چادری مادرشوهرش از مکه 🕋 براش خریده بود سر کرده بود زن عمو و پسرعمو جز آخرین مهمونا بودن که اومدن تا زن عمو دید سبدگلی که دست سیدمهدی ( پسرعموم) بود گرفت سمتم و گفت : مال عروس گلم سید مهدی هم زیرچشمی باخجالت نگاهم میکرد دلم میخاست سبدگل بگیرم بزنم توسر سیدمهدی پسری پرو پارسال بهش گفتم برای مثل داداشم هستید تا اومد باخشم زیاد و پیش از حد جواب زن عمو بدم زن داداش بزرگم ( لیلاسادات) گفت سلام زن عمو خوش اومدید سلام پسرم سیدمهدی خوبی ؟ سیدمهدی: سلام ممنونم بعدروبه‌ زن عمو گفت: زن عمو نرگس سادات حالا تازه دانشگاه قبول شده ان شاالله یکی دوسال دیگه به ازدواج فکر میکنه تااون موقعه هم ان شاالله آقاسیدمهدی یه خانم خوب گرفته آخیش فدات بشم زن داداش اینقدری که من به اینا گفتم نه دیگه والا خودم از اسم ازدواج خجالت میکشم زن عمو و سیدمهدی دیگه هیچی نگفتن بعداز رفتن اونا بین مهمونا من رو به زن داداشم گفتم وای زن داداش خیلی ممنونم نجاتم دادی من چیکارکنم از دست این زن عمو آخه زن داداش : دختر خوب همین دیگه حالا ان شاالله یکی میاد که به دل توام بشینه - ☺️☺️ان شاالله اون شب تو مهمونی من یه عالمه هدیه گرفتم جالب ترین قسمت مهمونی جایی بود که زن عمو تو جمع از رضیه سادات دخترخالم برای سید مهدی خواستگاری کرد یعنی چشمای همه چهارتا شده بود امامن خیلی خوشحال بودم ازدستش راحت شدما •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ صبح رفتم خونمون رضیه سادات و سیدمهدی عقد کردن •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ نُه بار سحر طی شد و هر بار نیامد... گلبانگِ مناجاتِ شبِ یار نیامد... ‌ گفتند که در روضه عباس(ع) بیاید... ای اهل حرم،میر و علمدار نیامد... ‌‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ نُه بار سحر طی شد و هر بار نیامد... گلبانگِ مناجاتِ شبِ یار نیامد... ‌ گفتن
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• ‌ 🔷اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِن رَحْمَتِك الواسِعَةِ 🔶️واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِكَ السّاطِعَةِ 🔷وَخُذْ بَناصیتی اِلى مَرْضاتِكَ الجامِعَةِ 🔶بِمَحَبَّتِكَ یا أمَلَ المُشْتاقین. •[ خدایا برای من در این ماه بهره ای از رحمت گسترده ات قرار ده و به بُرهان و راه های درخشانت راهنمایی کن و به سوی خشنودی فراگیرت متوجه کن به مهرت اى آرزوى مشتاقان]• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ سحرِ روزِ دهم روضه"عاشورا"داریم... رمضان است ولی شورِ"محرم"داریم... ‌ اگر امروز به دل غصه مُمتَد داریم... همه از روزِ دهم،خاطره بد داریم... ‌ ‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ سحرِ روزِ دهم روضه"عاشورا"داریم... رمضان است ولی شورِ"محرم"داریم... ‌ اگر ا
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• ‌ ‌🔶اَللّهُمَّ اجْعَلنی فیهِ مِنَ المُتِوَكِّلین عَلَیكَ 🔷وَاجْعَلنی فیهِ مِنَ الفائِزینَ لَدَیْكَ 🔶وَاجْعَلنی فیهِ مِنَ المُقَرَّبینَ اِلَیكَ 🔷بِإِحْسانِكَ یاغایَةَ الطّالِبین. •[خدایا مرا در این ماه از توکل کنندگان و از رستگاران نزد خود و از مقربان درگاهت قرار بده به احسانت ای نهایت همت جویندگان]• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•