من ریزه کاری های بارانم … در سرنوشتی خیس می مانم
دیگر درونم یخ نمی بندی … بهمن ترین ماهِ زمستانم
رفتی که من یخچالِ قطبی را … در آتش دوزخ برقصانم
رفتی که جای شال در سرما … چشم از گناهانت بپوشانم
_احسان افشاری
#تکهای_شعر
نـــــــورِ مــــــاه :)🇵🇸
من ریزه کاری های بارانم … در سرنوشتی خیس می مانم دیگر درونم یخ نمی بندی … بهمن ترین ماهِ زمستانم رفت
اِی چشم های قهوه قاجاری … بیرون بزن از قعرِ فنجانم
از آستینم نفت می ریزد … کبریت روشن کن،بسوزانم
از کوچه های چرک می آیم … در باز کن،سردرگریبانم
در باز کن،شاید که بشناسی … نت های دولّا،چنگِ هذیانم
یک بی کجا درمانده از هر جا … سیلی خورِ ژن های خودکامه
_احسان_افشاری
#تکهای_شعر
نـــــــورِ مــــــاه :)🇵🇸
اِی چشم های قهوه قاجاری … بیرون بزن از قعرِ فنجانم از آستینم نفت می ریزد … کبریت روشن کن،بسوزانم از
صندوقِ پُستِ پَستِ بی نامه … یک واقعا در جهل علامه
یک واقعاتر شکلِ بی شکلی … دندانه های سینِ احسانم
دندانه ام در قفل جا مانده … هر جوری می خواهی بچرخانم
سنگم که در پای تو افتادم … هر جا که می خواهی بغلتانم
پشتِ سرت تابوتِ قایق هاست … سر برنگردان روحِ عریانم
خودکارِ جوهر مُرده ام یا نه … چون صندلی از چارپایانم
می خواهی آدم باش یا حوّا … کاری ندارم، من که حیوانم
-احسان افشاری
#تکهای_شعر
نـــــــورِ مــــــاه :)🇵🇸
صندوقِ پُستِ پَستِ بی نامه … یک واقعا در جهل علامه یک واقعاتر شکلِ بی شکلی … دندانه های سینِ احسانم
یک مُژه در پلکم فرود آمد … یک میله از زندانِ من کم شد
تا کِش بیاید ساعتِ رفتن … پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آینه ای دیدم … دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمانِ سِدر و کافوری … با خنده از من دست می شوری
من سهمی از دنیا نمی خواهم … می خواستم،حالا نمی خواهم
این لاله ی بدبخت را بردار … بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار
_احسان افشاری
#تکهای_شعر
نـــــــورِ مــــــاه :)🇵🇸
یک مُژه در پلکم فرود آمد … یک میله از زندانِ من کم شد تا کِش بیاید ساعتِ رفتن … پل زیر پای رفتنم خم
تنهایی ام را شیر خواهم داد … اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه می سازم … با قوزِ پشتم کوه می سازم
باید که جلّادِ خودم باشم … تفریقِ اعدادِ خودم باشم
آن روزها پیراهنم بودی … یک روزِ کامل بر تنم بودی
از کوچه ام هرگاه می رفتی … با سایه ی من راه می رفتی
اِی کاش در پایت نمی افتاد … این بغض های لختِ مادرزاد
اِی کاش باران سیر می بارید … از دامنت انجیر می بارید
در امتداد این شبِ نفتی … سقطِ جنونم کردی و رفتی
_احسان افشاری
#تکهای_شعر
نـــــــورِ مــــــاه :)🇵🇸
تنهایی ام را شیر خواهم داد … اوضاع را تغییر خواهم داد اندامی از اندوه می سازم … با قوزِ پشتم کوه می
در واژه های زرد می میرم … در بعد از ظهری سرد می میرم
باید کماکان مُرد اما زیست … جز زندگی در مرگ راهی نیست
باید کماکان زیست اما مُرد … با نیشخندی بغضِ خود را خورد
انسان فقط فوّاره ای تنهاست … فوّاره ها تُف های سربالاست
من روزنی در جلدِ دیوارم … دیوارِ حتما رو به آوارم
آوار یعنی دوستت دارم
آوار کن بر من نبودت را … باروت نه،با فوت ویرانم
_احسان افشاری
#تکهای_شعر
نـــــــورِ مــــــاه :)🇵🇸
در واژه های زرد می میرم … در بعد از ظهری سرد می میرم باید کماکان مُرد اما زیست … جز زندگی در مرگ راه
باروت نه،با فوت ویرانم
از لای آجرها نگاهم کن … پروانه ای در مشتِ طوفانم
طوفان درختان را نخواهد برد … از ابرِ باران زا نترسانم
بو می کِشم تنهاییِ خود را … در باجه ی زردِ خیابانم
هر عابری را کوزه می بینم … زیر لبم خیام می خوانم
این شهر بعد از تو چه خواهد کرد … با پرسه های دورِ میدانم
یک لحظه بنشین برفِ لاکردار…دارم برایت شعر می خوانم
_احسان افشاری
#تکهای_شعر
دنیا اگر بد بود و بد تا کرد … یک مردِ عاشق،خوب می میرد
از بس بدی دیدم به خود گفتم … باید کمی بد را بلد باشم
من شیرِ پاک از مادرم خوردم … دنیا مجابم کرد بد باشم
دنیا مجابم کرد بد باشم … من بهترین گاوِ زمین بودم😂🤌
_علیرضا آذر
#تکهای_شعر