فطرس ملک .mp3
618.7K
🔷داستان فطرس ملک
#استاد_هاشمی_نژاد
🔖اتفاقی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام نیافتاد ؟؟؟
👈اما در ولادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد
#امام_حسین علیه السلام #فطرس #شفاعت #حاجت #محبت_اهل_بیت #حب_اهل_بیت
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔷رؤیای ام ایمن درباره ولادت امام حسین (علیه السلام )
♦️روزها گذشت تا آنکه روزی همسایگان ام ایمن نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمدند و عرض کردند: یا رسول الله، دیشب ام ایمن از گریه نخوابید و تا صبح می گریست. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم کسی را فرستاد و ام ایمن را آورد و به او فرمود: خداوند چشمان تو را گریان نکند، همسایه هایت نزد من آمدند و خبر تو تمام شب گذشته را می گریستی! چه چیزی باعث گریه ات شده است؟
♦️ام ایمن پاسخ داد: یا رسول الله، رؤیای دهشتناکی دیدم و برای همان تمام شب را می گریستم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: رؤیات را برایم بازگو کن، چرا که خدا و رسولش دربارۀ خوابت عالم تر از تو هستند. ام ایمن عرض کرد: بیان کردن رؤیا برایم مشکل است.
🔷 حضرت فرمود: تعبیر خواب ورؤیا آنگونه که دیده ای نیست. ام ایمن خواب خود را این گونه نقل کرد: « دیشب در خواب دیدم پاره های بدن شما در خانۀ من افتاده است » پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای ام ایمن، فاطمه فرزندی به دنیا می آورد و تو اورا بر عهده خواهی گرفت! این است که پاره های بدن مرا در خانه خویش دیده ای!
📚 بحارالانوار: ج 43 ص 242، ج 58 ص 171. عوالم العلوم: ج 17 ص 22. مناقب شهر آشوب: ج 3 ص 183 ، 226. امالی صدوق: ج 2 ص 82. /پایگاه موسسه گلهای یاس
#ولادت_امام_حسین #امام_حسین #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
لالایی جبرئیل.mp3
514.9K
🔷داستان لالایی جبرئیل برای اباعبدالله الحسین علیه السلام
👇لالایی جبرئیل برای اباعبدالله 👇
انّ فى الجنّة نهرا من لبن
لعلى و حسين و حسن
#استاد_هاشمی_نژاد
#امام_حسین علیه السلام #ولادت_امام_حسین علیه السلام #داستان_قبل_روضه #روضه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
شیعه شدن مجوسیان.mp3
1.46M
🔖نگاه ابا عبدالله الحسین علیه السلام
#عنایت امام حسین علیه السلام به مجوسیان
#استاد_هاشمی_نژاد
#کربلا #امام_حسین علیه السلام #زیارت #زیارت_کربلا #هیئت #زائر #عزاداری #خدمت_به_رائر
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
◾️من عتبۀ درب حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام را میبوسم که گردوخاک پای زوار است!
✅ حضرت آیتالله بهجت خود را فقیر درگاه اهلبیت علیهمالسلام میدانست و از کسانی که در مقابل معصومین علیهمالسلام تواضع میکردند، به عظمت یاد میکرد.
گاهی به این مناسبت حکایت شیخ انصاری رحمهاللّه را بیان میکرد و میفرمود:
♦️مرحوم دربندی به ایشان گفت: آقا، کار شما برای مردم حجت است. وقتی به حرم میروی، ضریح حرم حضرت ابوالفضل علیهالسلام را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبۀ درب را میبوسم که گردوخاک پای زوار است.
📚 رحمت واسعه، ص ٢۴/ مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام #زیارت #زائر #ارزش_زیارت #تبرک #شیخ_انصاری
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
راه حاجت گرفتن از حضرت ابوالفضل .mp3
1.65M
🔷داستان حاجت گرفتن از حضرت ابوالفضل علیه السلام به سفارش امام زمان علیه السلام
🔻اگر می خواهی حضرت عباس علیه السلام جوابت رو بده و حاجتت رو بده اینچنین بگو.......
♦️توسل به حضرت ابوالفضل علیه السلام
🔷راههای حاجت گرفتن از حضرت ابوالفضل علیه السلام
#استاد_هاشمی_نژاد
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام #امام_زمان علیه السلام #حاجت #توسل
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
توسل ارامنه به حضرت.mp3
987.7K
داستان توسل ارمنی ها به وجود نازنین قمر منبر بنی هاشم حضرت ابوالفضل علیه السلام
#استاد_هاشمی_نژاد
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
حواله حضرت ابوالفضل .mp3
1.05M
🔷حواله عموجانم ابوالفضله
#امام_زمان علیه السلام
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام
#استاد_هاشمی_نژاد
#توسل #حاجت #داستان_قبل_روضه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
دستگیری حضرت عباس.mp3
1.53M
دستگیری حضرت ابوالفضل علیه السلام
مرد که از حضرت ابوالفضل علیه السلام با زبان ترکی حاجت خواست و توسل کرد
#استاد_هاشمی_نژاد
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام
#حاجت #توسل #کرامت
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
حضرت فاطمه و حضرت ابوالفضل .mp3
904.7K
چرا حرم پسرم حضرت ابوالفضل علیه السلام نمی روی ؟
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام
#استاد_هاشمی_نژاد
#زیارت #زائر #کربلا #حضرت_فاطمه سلام الله علیها #معرفت #داستان_قبل_روضه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔻اطلاعیه فوری و مهم 🔻
متاسفانه بخاطر اختلالات #ایتا در روزهای گذشته تعدادی از اعضای کانال فیش منبر ومرثیه بطور نخواسته حذف شده اند.
از آنجا این کانال بعنوان یک آرشیو محتوای تبلیغی محسوب می شد کسانی که از این کانال حذف شدند بر روی لینک زیر جهت عضویت مجدد کلیک نمایند👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2398879744Cdd88d0e5af
🔖اشک بر سید الشهدا علیه السلام
#استاد_فرحزاد
🔸یکی از شاگردان مرحوم کمپانی به اسم مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی که قبل از انقلاب فوت کردند. ایشان مرجع تقلید عام بودند. هرکس از ایشان سوال می کرد که از چه کسی تقلید کند می فرمودند که اعلم آیت الله کمپانی هستند.
🔻 مرحوم آیت الله میلانی کتابی دارند به اسم فضائل الخمسه که فضائل پنج تن را جمع آوری کرده اند. در مقدمه این کتاب نوشته اند که مرحوم آیت الله کمپانی فرمودند امید من به دیوان شعری است که در باره ی اهل بیت سروده ام .ایشان هم دیوان عربی دارد و هم دیوان فارسی.
🔷مرحوم آیت الله میلانی خیلی ولایی بودند. شاگردی داشتند که از وعاظ مشهد بود. شاگرد ایشان می گوید که آیت الله میلانی به من فرمودند شما که به این مجالس برای عزاداری می روید چند تا از جوانان عاشق را برای من بیاور. ایشان می فرماد که من در این هیئت ها گشتم و ده یا پانزده نفر از این جوانان که خیلی عشق و اخلاص داشتند پیدا کردم. این جوانان را به منزل آیت الله میلانی بردم. به آقا خبر دادند که چند تا از این جوانان مخلص آمده اند. ایشان فرمودند یکی یکی بیایند داخل. نفر اول به داخل رفت و هنگام بیرون آمدن چشم های او خیس بود. نفر دوم رفت و بعدی ها به همین ترتیب. آن شاگرد می گوید که اجازه گرفتم و به داخل اتاق رفتم تا ببینم چه خبر است. دیدم آیت الله میلانی در بالای اتاق نشسته اند و یک بقچه که حاوی کفن است در کنار ایشان می باشد. به هرکدام از جوانان که داخل می شدند با یک حالت دلشکسته می گفتند که شما امام حسین (ع) را دوست دارید.می گفت بله. سه یا چهار بار این جمله را تکرار می کردند. اشک این جوان در می آمد. به محض اینکه اشک ایشان جاری می شد می گفت اشک خود را به کفن من بمال تا آقا امام حسین (ع) از من شفاعت کند. به ایشان گفتم که خود شما مرجع و سید هستید. اما گفتند که ما تنها یک حسین فاطمه داریم و امید داریم که ایشان دست ما را بگیرد. واقعاً امید ما به دستگیری امام حسین (ع) است.
📚پایگاه برنامه سمت خدا
#یاد_مرگ #مرگ #قیامت #توسل #گریه #اشک #امام_حسین #داستان_قبل_روضه #داستان_علما #روضه #عزاداری
🔘پایگاه داستان منبر 👇
http://dastanemenbar.ir/?p=167
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔸صحیفه سجادیه و کشیش واشنگتن
#استاد_فرحزاد
حدود سه یا چهار سال قبل یکی از کشیش های بزرگ واشنگتن به همراه هیئتی برای ملاقات با علما و مراجع به ایران آمده بودند.این کشیش اعظم برای طلاب خارجی اینجا یک سخنرانی داشت. در آن سخنرانی به زیبایی گفت که برای حل مشکلات بشریت ما باید چه کارهایی انجام دهیم. ایشان گفت من در کتاب های آسمانی بررسی می کردم به یک دعای بسیار زیبایی برخورد کردم. این دعا، دعای مکارم الاخلاق از امام زین العابدین (ع) بود. در واقع ایشان دعاها را بررسی می کرده که یک راه حل جهانی برای نجات بشریت پیدا کند. ایشان گفتند که در مکارم الاخلاق (که یکی از دعاهای صحیفه ی سجادیه است و در مفاتیح هم چاپ شده است ) فرازهای بسیار زیبایی است که یکی از فرازهای پایانی آن این است: خدایا در اوقات غفلت دل من را با یاد خود بیدار کن. در ایام مهلت زندگی و عمر دنیا که به من داده ای، من را در مسیر طاعت و بندگی خود قرار بده. جمله ای که جلب نظر کشیش را کرده بوده این جمله بود: پرودگارا یک راه محبت روان و ساده باز بکن که اگر این راه باز شود به تمام کمالات دنیایی و آخرتی خواهم رسید. این جمله بسیار زیبا است. اگر کسی اندکی جذبه ی محبت او را گرفته باشد و خدا را دوست بدارد، تمام سعادت های دنیا وآخرت او تأمین خواهد شد.
📚پایگاه برنامه سمت خدا
🔲 داستان های منبر 👇
http://dastanemenbar.ir/?p=172
#صحیفه_سجادیه #امام_سجاد #دعا #استجابت #یاد_خدا #ارتباط_با_خدا #محبت #رحمت #مغفرت
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
توبه و برگشت زن رقاصه و آوازه خوان
🔖توبه شعوانه خانم
🔸مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب شريف اخلاقى معراج السعادة، در رابطه با توبه ى واقعى داستان شگفت آور زير را نقل مىكند:
♦️شعوانه زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه، بى توجه به حلال و حرام الهى. در شهر بصره مجلس فسق و فجورى از ثروتمندان و جوانان نبود مگر اين كه شَعْوانه براى خوشگذرانى آنان در مجلس حاضر مى شد، او در آن مجالس آوازه خوانى مى كرد، مى رقصيد و بزم آلودگان را گرم مى كرد، شعوانه را در اين امور عدّه اى از دختران و زنان همراهى مى كردند.
🔷روزى براى رفتن به مجلس بدكاران، با تعدادى از همكارانش از كوچهاى مىگذشت، شنيد از خانهاى ناله و افعان بلند است، با تعجب گفت: چه خبر است؟ يكى از همكارانش را براى جستجوى موضوع فرستاد، ولى از برگشتن او خبرى نشد، نفر دوم را فرستاد تا از آن مجلس خبرى بياورد برنگشت، سومى را به دنبال خبر گرفتن فرستاد و از او به اصرار خواست برگردد و مانند آن دو نفر او را به انتظار نگذارد، او رفت و بعد از اندك مدّتى بازگشت و گفت: اى خاتون، اين ناله و ماتم بدكاران و فرياد و نعرهى گنهكاران است!
شعوانه گفت: بهتر اين است كه خود بروم و از آن مجلس خبر بگيرم.
نزديك مجلس آمد، مشاهده كرد واعظى براى مردم سخن مىگويد: سخنش به اين آيه رسيده بود:
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» (فرقان (25): 12- 13.)
📒زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم را از دور به گوش خود مىشنوند، چون آن تبهكاران را در زنجير بسته به محل تنگى از جهنم دراندازند، در آن حال فرياد واويلا از دل بركشند!
شعوانه چون اين آيه را شنيد و با قلب و جان به مفهوم آن توجه كرد، عربدهاى كشيد و گفت: اى گوينده! من يكى از گنهكارانم، من نامه سياهم، من شرمنده و خجالتزدهام، آيا اگر توبه كنم توبهام در پيشگاه حق مورد پذيرش است؟ واعظ گفت: آرى، گناهت قابل بخشش است، گرچه به اندازهى شعوانه باشد! گفت: واى بر من كه خود من شعوانه هستم، مرا چه اندازه آلودگى است كه گنهكار را به من مثل مىزنند، اى واعظ! از اين پس گناه نكنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمين است.
🔖شعوانه به حقيقت توبه كرد، اهل عبادت و بندگى شد، گوشت روييده از گناه در بدنش آب شد، دلش گداخت، سينهاش سوخت، ناله و فريادش به نهايت رسيد، در خود نگريست و گفت: آه! اين دنياى من، آخرتم چه خواهد شد، در درونش صدايى احساس كرد: ملازم درگاه باش تا ببينى در آخرت چه مى بينى.
📚کتاب توبه آغوش رحمت، استاد انصاریان ص: 120
#توبه #رحمت #مغفرت #محبت #رقص #رقاصه #بی_بندوبار #آتش_جهنم #جهنم #دوزخ #موعظه #اثرموعظه
🔲 داستان های منبر 👇
http://dastanemenbar.ir/?p=174
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖عنایت امام زمان ورسوایی دشمن!
📕علامه مجلسی (رحمه الله) روایت کرده:
♦️هنگامی که بحرین در تصرف اروپاییان بود، مردی که ناصبی واز دشمنان سرسخت اهل بیت (علیه السلام) به شمار می رفت، به عنوان فرماندار دست نشانده بحرین به حکومت رسیدت تا به رتق وفتق امور وبازسازی خرابی های ناشی از جنگ بپردازد.
🔸وزیر مشاور او نیز مردی بود که در دشمنی با اهل بیت (علیه السلام) از خود او سرسخت تر بود، وبا هر موقعیتی که به دست می آورد، سعی در قلع وقمع وشکنجه وآزار دوست داران اهل بیت (علیه السلام) می نمود.
🔻روزی همین وزیر ناصبی، نزد والی بحرین رفته اناری را به او نشان می دهد که روی آن به طور برجسته نوشته بود:
لا اله الله، محمد رسول الله، ابوبکر، عمر، عثمان وعلی خلفاء رسول الله
🔷وقتی والی نوشته های روی انار را دید، بدون این که حتی احتمال این را بدهد که آن انار ساخته دست بشر باشد، بسیار تعجب کرد وگفت: این نشانه روشن ودلیلی قوی برای اثبات این مطلب است که مذهب شیعیان دروغ وباطل است. نظرت درباره ارائه آن به مردم بحرین چیست؟
🔸وزیر گفت: عمر امیر دراز باد، مردم بحرین بسیار متعصب هستند وهیچ دلیلی را قبول نمی کنند. با این حال بهتر است آن را حاضر نموده واین انار را به نمایش بگذاریم. اگر آن را به عنوان دلیلی برای رد مذهب شیعه قبول کردند وبازگشتند، چه بهتر خداوند نیز تو را پاداش نیکویی عطا خواهد نمود، واگر نپذیرفته ودر گمراهی خود باقی ماندند، آن را به قبول یکی از این سه راه مخیر کن: یا حاضر شوند جزیه دهند که در آن صورت (مانند یهودی ونصارا) خوار وذلیل خواهند بود. یا این که دلیلی برای رد این برهان آشکار بیاورند. یا در نهایت تن به مرگ داده، آن ها را از دم تیغ بگذرانیم وزنان وفرزندان واموالشان را به عنوان اسیر وغنیمت تصاحب کنیم.
♦️والی پیشنهاد وزیر را تأیید کرد، وعلما وبزرگان ونجبا وسادات بحرین را احضار نمود وآن انار را به آن ها نشان داد وگفت: در صورتی که جوابی درست برای آن نداشته باشید، یا کشته شده وزنان واولادتان به اسارت خواهند رفت واموالتان مصادره خواهد، شد ویا مانند کفار باید در کمال خفت وخواری تن به پرداخت جزیه بدهید.
وقتی آن ها انار را دیدند، رنگشان پرید وزانوانشان لرزید. چون هیچ کدامشان قادر به ارائه پاسخی روشن نبودند.
👈رهبر شیعیان بحرین که آن زمان در آن جا حضور داشت، گفت: ای امیر! اگر به سه روز به ما مهلت دهی، ما سعی می کنیم پاسخی که تو را راضی کند، پیدا کنیم واگر نتوانستیم، هر طور که در مورد ما می خواهی حکم کن!
🔸امیر به ناچار پذیرفت، وآن ها مجلس او را ترک کردند، در حالی که وحشت زده وسرگردان بودند. به سرعت مجلسی ترتیب دادند وبا یکدیگر به مشورت پرداختند.
تا این که تصمیم گرفتند گروهی را برای یافتن پاسخ از میان خودشان انتخاب نمایند، ابتدا ده نفر از بهترین وپرهیزکارترین علمای شیعه، وسپس از میان آن ها سه نفر که از بهترین آن ها بودند، انتخاب شدند. تا این که هر یک به نوبت در یکی از این سه شبی که مهلت داشتند، به صحرا رفته به راز ونیاز بپردازند وبا استغاثه به محضر امام زمان (علیه السلام) وحجت خدا در روی زمین، از او بخواهند که راه نجات از این ورطه هولناک را به شیعیان نشان بدهد واز آن ها دست گیری نماید.
🔻دو شب گذشت، اما هیچ کدام از آن ها که شب را در صحرا به دعا وگریه واستغاثه به درگاه حق تعالی وامام زمان (علیه السلام) گذرانده بودند، چیزی ندیدند. به همین خاطر نگرانی والتهاب شیعیان بیش تر شد.
🔸نفر سوم که محمد بن عیسی نام داشت، با سرو پای برهنه روی به صحرا نهاد. شب بسیار تاریک وظلمانی بود، اما او با دلی آگاه نو نورانی شروع به دعا وتضرع وتوسل به درگاه حق تعالی نمود، ونجات مومنین وبرطرف شدن این بلای عظیم را درخواست کرد.
انتهای شب وبود، صدای مردی را شنید که می گفت: ای محمد بن عیسی! با این حال آشفته در دل این شب تاریک واین صحرای برهوت چه می خواهی؟ وچرا به این جا آمده ای؟
محمد بن عیسی گفت: ای مرد! کاری به من نداشته باش! من برای امر مهمی به این جا آمده ام وآن را تنها به امام ومولای خویش خواهیم فریاد من برسد.
آن مرد می گوید: ای محمد بن عیسی! من صاحب الامر هستم، حاجتت را بگو!
او در پاسخ می گوید: اگر تو صاحب الامری خود همه را می دانی، ونیازی به شرح من نداری.
حضرت می فرماید: آری می دانم. به خاطر وحشتی که از آن انار وآنچه که بر روی آن نوشته وتهدیدی که والی نموده است، آمده ای.
🔻وقتی محمد بن عیسی این سخن را می شنود، به طرف او بر می گردد ومی گویند: مولا جان! آری. تو خود می دانی که چه بر سر ما آمده است. تو امام وپناه مایی، ومی توانی ما را رهایی بخشی.
🔻ادامه در پست بعدی 👇