eitaa logo
مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
124 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
950 ویدیو
5 فایل
جهت ارسال عکس،مطلب وهرگونه نظر وپیشنهاد با مادر ارتباط باشید مدیریت @Alamdar83_313 ⚘کپی مطالب باذکر "صلوات" بلامانع است⚘ تاسیس کانال ۳ مرداد ۱۳۹۸ شبهای جمعه فصل تابستان،مزار شهدای گرانقدر روستای امامه بالا،ساعت ۲۲
مشاهده در ایتا
دانلود
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۳۰ ) رخشنده سادات/۱۳۲۳ ه ق🦋 🌿 در ۵۵سالگی از دنیا رفت و کل شهر و خانه ما سوگوار شد. دخترها بزرگتر شده بودند و پدرشان را می‌فهمیدند، هم کم کم جان گرفته و راه می‌رفت. بین برادرم و نامه های زیادی ردوبدل شد و می‌گفت : «خواهرت میخواهد املاکش را بفروشد و با مبلغ آن به برود و کمی زندگی اش در این شهر را سامان دهد» اما نمیدانم چه مشکلی بودکه اموال پدرم به دستمان نمی‌رسید. 🌿 دغدغه پخش و رساندن نان به طلاب ترک ساکن را داشت مسئولیتی که در آن زمان برعهده مراجع بود.گاهی همان سهمیه نان به خودش نمی‌رسید و روی بچه ها فشار زیادی بود اما می‌دانستم که باید صبر کنم.دختر یکی از ملاک بزرگ تبریز بودم و خودم منتظر سهمیه نان. اما شنیده بودم هر کس را که بیشتر دوست داشته باشند بیشتر امتحان میکنند.او باید این راه را می‌رفت و من باید پشتیبان او می‌بودم و چه دردی سخت‌تر برای او که زن و بچه اش گرسنه اند. 🌿به اصرار من مایملکم را از برادر طلب کرد. بچه ها بزرگتر شده بودند و معنای نداری و زندگی را می‌فهمیدند عاشق بودند ولی رنج گرسنگی و نداری و سرمای خانه بدون نفت پریشانشان میکرد. 🌿 در مدرسه هندی‌ها با خانواده سکونت داشت و ما هم نزدیک مدرسه. ولی به دلیل ریاضات در یک حجره فوقانی بیشتر به سر می‌برد. وقتی فوت کرد زندگی ما هم عوض شد. در جستجوی استاد جدید به نام بود که در فقه و عرفان شهره آفاق بود. به گفتم : « تو که دنبال او هستی من و بچه ها را هم به کربلا ببر» او هم می‌خندید و وعده داد. وفات هم مزید بر علت شد. او را کنار ملا حسینقلی همدانی در یکی از حجره های بالای سر علیه السلام دفن کردند. در اوج مریضی که قرار بود به بغداد برود،قبل از حرکت خواست که به ببرندش. در با تعجب میبینند دارد با کسی صحبت میکند و به کاری اصرار میکند و جواب منفی میشنود. از او پرسیدند ،گفت که : « با (ع)سخن میگفتم و از ایشان تمنا کردم که اجازه بفرمایند محل دفنم درکنار ایشان باشد اما حضرت نپذیرفتند. در نهایت را به بغداد بردند و بعد از معالجه ناموفق روانه شدند ولی هنگام بازگشت به مصیبت "وبا" ،عراق را گرفت و سیطره شهرها بسته شد. که از سرنوشت خویش مطلع شده بود انگشترش را درآورده و با عذرخواهی‌ گفت: « می‌ترسم انگشترم موجب زحمت غسال شود» 🌿 در حجره سوم بیرون از باب زینبیه موسوم به به خاک سپرده شد.همین موضوع مقام والای و حکمت انکار حضرت امیر برای خاکسپاری در را آشکار کرد. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃