eitaa logo
مشاعره
395 دنبال‌کننده
249 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حال آن خسته چه باشد كه طبيبش بزند زخم و بر زخم نمک پاشَد و مرهم بِبَرد
شد صبحِ دگر خیرِ مرا باز تو بشمار غیراز تو مگر خیرِ دگر هست بہ تکرار
مثل هر صبح تو خورشیدی و من مشتری‌ات در مدار تو و چشمت همه دنیاست سلام
در جستجوی نیمه گم‌گشته، گم شدیم دیگر توانِ زیستنِ ناتمام نیست
گفتی: چه دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم که: چهره‌ی تو از آن دلگشاتر است
قاتل منطق شدی، لیکن در این صبح قشنگ قلب خود را با جسارت من به قاتل می‌دهم
امن‌تر از حرمت نیست همان بهتر که کودکِ گمشده در صحن تو پیدا نشود
حالا که سر چرخانده‌ام در باد می‌بینم پشت سرم شهری است از هر روشنی خالی
مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن یاد یک عشق عذابیست که لذت دارد...!
کل دیوان دلم را صفحه صفحه خوانده‌ام هیچ شعری چون رباعیِ کلامت ناب نیست
شربتِ لعلِ لبت بود شفایِ دل ما به عبث ما ز پیِ نسخه‌ی عطار شدیم
چون قصه می‌برند دهان بر دهان تو را سخت است اینکه بشنوم از دیگران تو را  
شکست شیشه‌ی دل را مگو صدایی نیست که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
دلم گرفت از این لحظه‌های تنهایی ترحمی کن و باز آ، بیا، بمان، با من!
ضجه ها می‌زند از داغ جگر سوز فراق در و ديوار غم آلود جماران بى تو
دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتم: غنیمت است در این روزگار خندیدن
یک صبح، سینه چاک گذشتی ز گلستان گل پاره کرده است گریبان، به بوی تو
خنده‌ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز؟ گوید از عمرت گذشت ای بی‌خبر شامی دگر ...!
دل رُبایانه دگر بر سرِ ناز آمده‌ای از دلِ ما چه به جا مانده که باز آمده‌ای؟!
لبخند میزدم که نفهمند عاشقم ... شادی نقاب بود و کسی باورش نشد
جای ما در گوشه‌ی صحرا بُوَد مانند کوه گوشه‌گیر و سربلند و سخت‌پیوندیم ما
دل‌ آزردهٔ ما را به نسیمی بنواز یعنی آن جان ز تن‌رفته به تن بازرسان
شب محو انتظار تو بودم دمید صبح گشتم به یاد روی تو قربان آفتاب
زندگی طعم غزل از استکان حافظ است فال‌من‌خوش‌نیست‌بی‌تو،‌محتوایش را نپرس
از درد ترک‌خورده و از زخم کبودیم کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم!