هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی
#درارزوی_شهادت
صدای انفجار اومد......
ممکنه یه مدت نتونن راه برن.......
شارلوت داره از کشور خارج میشهه.........
ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته..................
چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂...........
بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂.....................
حلالم کن..................
خط قرمز ما امنیت کشوره!!................
صدایی که همه رو مبهوت کرد.................
دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد..
نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم.....
رسولللللللللللللل.........
رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.......
مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن...
شارلوت مریضه......
میخواد تورو ببینه.......
داداشت زنده است.....
باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن.............
چقدر تغییر کرده بود ......
موهاش دیگه داشت سفید میشد.......
خدایا هرچی تو بخوای🙂.........
🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
سلامممم
کانال طرفداران گاندو اومده با دوتا رمان گاندویی جدید
یکیش اسمش شهامته
و اون یکی حسرت
تو خماری داستان حسرت بمونید
ولی بریم باهم بخشی از داستان شهامت رو بخونیم:
آنچه در پارت های بعد خواهید خواند:
سر یه شغل باباتو فراموش کردی....
1 ماهه از محمد خبری ندارم.....
این پدرت دوباره زخمی شده......
خونه اتیش گرفته.....
مادرتون دیگه برنمیگرده....
لباس مشکیشو در نمیاره....
مادرتون زنده است.....
خواهشا بهوش بیا....
اوضاع کردستان اصلا خوب نیست.....
دوباره قراره یه کوچولو اضافه بشه....
شاید اخرین بار باشه بیایم.....
اغاز عملیات......
اینجا اخر خطه.....
قرار بود شب بفرستنش معراج الشهدا.....
هم برادر بود هم پدر......
من نمیتونم خبر شهادت پدرشو بهش بگم.....
شدی رفیق نیمه راه؟....
همه میخوان از روی ترحم بهم محبت کنن...!
میخوای ادامشو بخونی؟
پس اگه میخوای این دوتا رمانو بخونی عضو شو
@tarafdarangondoo
اینم ایدی کانال
بدون عضویت رمان نخونیا😁🩴
ایدی کانال روبیکا
https://rubika.ir/tarafdarangondoo1401
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه توجه به خبر مـــــهـــــم🔊
بلد نیستی ادیت بزنی!😩
ادیت بلدی اما جذاب نیست!🙃
ابزار ادیت میخوای؟!🙂
تا حالا با اینشات و... کار کردی؟!😥
تا دیر نشده بیا اینجا👇🏻آموزش صفر تا صد ادیت زدن بهت یاد میده تازه ابزار ادیت میزارن😉🔥
https://eitaa.com/joinchat/3547529460Cbc13466a1c
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
اینهمہبسیجےاۅنمتۅاینڪانال؟😐
چھخبرهحاجےمگہجنگھ؟😐🚶♀️
بیسیمزدیمبھباݪاببینیمعلاجچیھ😑🤦♂️
@kanal_dohar •❊• @kanal_dohar
@kanal_dohar •❊• @kanal_dohar
@kanal_dohar •❊• @kanal_dohar
@kanal_dohar •❊• @kanal_dohar
#حلھ_داداش_بریزید_تۅش🤣✨
سید،سیدحاجے!!📞
حاجےبھگوشم🚶♀️
حاجےمھماټڪانالشۅنزیادیخطریہ،مشڪلےپیشنیاد؟!😨🔪💣
سیدجان؛حلہبسیجین😎
یعنےبسیجیاۍاینجاچیزایےمیگنکہکمرٺرگبہرگمیشہاصلاڪلامیشڪنه😆
شھیداحمدکاظمےمیفرمایند:
مااهلاینجانیستیم..
اهݪجاےدیگہهستیم::))
اینوواسہمابسیجیاگفتنا..
یااصلامیگفٺ:
بسیجےخامنہاےبودنسخٺترازسربازخمینےبودنہ
ارھخلاصہداش:))
نگاباسفعالباشینخو!!نبودیدهمعبندارهبازمپذیراییم/:
فقطط..
هیچےبفرماییدداخلدمدربدھبفرماییدتروخدا😅😂
@kanal_dohar •✾•••┈•
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
#پارت_1
گریه ام ب هق هق تبدیل شده بودهم از ترس
هم از درد اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم
ندیدم بلندم کرد و دنبال خودش کشوند
هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود
و نثارم کرد همش چهره ی پدرم میومدم تو
ذهنم و از خودم بدم میومد مقاومت کردم ،از
تقلاهای من کلافه شده بود چاقوش و گذاشت
زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی
کمه میفهمی ؟ خیلی کم.یهو...
بکوب رو لینک رفیق👇☘👌😉
https://eitaa.com/joinchat/2174484673C0c6f0eed3f
#رمانی_جذاب_و_عاشقانه
بر اساس واقعیت
ناحــلــه🌱🙂
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
عین؛شین؛قاف🖤
*تا ابد و یک روز دوصت دارم پشمک شیرینم
@modafanvelayatt
مال من باش که بہ جز طُ بہ کسی حسی ندارم🖤
@modafanvelayatt
میخوام فقط باشم بغل #ط 🖤
@modafanvelayatt
انقد دوستت دارم کہ همه ی پشمک های دنیا مال تُ,🖤''
@modafanvelayatt
جوین بده خو 🖤
@modafanvelayatt
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
می خوای برای ظهور یک کاری انجام بدی ؟
می خوای جهاد نفس کنی ولی نمیدونی چطوری؟
خوب ما توی کانالمون برای همه سوالای بالا جواب داریم.
تجمع دهه هشتادیای که می خوان برای ظهور یه کاری کنن👇🏻
https://eitaa.com/naslezohor59
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
....
خلاصه ای از رمان تکیه گاه ابدی✨
مهتا: دستم رو روی صورتم گذاشتم ... با طعم خونی که توی دهنم پیچید فهمیدم زخم لبم دوباره تازه شد ... بغضم رو قورت دادم و نگاهش کردم، اگه دوست نداشتم تا الان اینکارو کرده بودم ولی نرفتم چون ... چون دلم گیر بود ... من نمیخوام زندگیم از هم بپاشه
_هه ، خوب لفظ قلم حرف میزنی
نگاهم رو ازش گرفتم و با داد ادامه دادم :
آره حتما دوستم داری ولی مهتا بفهم ... من دیگه دوست ... ندارم!
~ با بهت و تعجب بهش نگاه کردم ... چشمام پُر شده بودن ... دستم رو از روی صورتم برداشتم و روی چشمام کشیدم تا مانع از ریختن اشکام بشن ... رفتم سمتش و چونه اش رو گرفتم و صورتش رو به روی صورتم نگه داشتم ... سعی کردم محکم باشم ولی لرزش نامحسوسی توی صدام حس میکردم ...
مثل همون موقع ها که توی چشمام نگاه میکردی و میگفتی عاشقمی ... الانم توی چشمام نگاه کن و بگو دوستم نداری!
_ دستشو محکم از چونم کنار زدم
مهتا بفهم من دیگه عاشقت نیستم!
#رمانی برگرفته از ذهن نویسنده با ژانر #امنیتی #اجتماعی #خانوادگی #گاندویی
برای خوندن ادامه رمان به چنل یه سر بزن رفیق😉👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/4072931675C50bfaf1d45
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558
مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫
بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
مگه ایتا همچین کانالیم داشتتت😍😱
باورم نمیشههههه🤩
رمانی از جنس: عشق، هیجان و غم...🥲♥
رسولو عطیه خواهر برادرن😂😐
محمد عاشق خواهر رسول میشه و رسولم عاشق خواهر محمد میشه😍😂
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیالوگ هایی از رمان #مدافعان_امنیت⇩
_باورم نمیشه اینکارو باهام کردی...
_با چشای خودم دیدم داشت عقدش میکرد..
_بهم دروغ گفت...!
_بیماری قلبی داره...
_باورم نمیشه تنهام گذاشت....
_با من ازدواج میکنید..؟
_مگه نگفتی آدم خوبیه چیشد پس...
_حقم نبود اینکارو باهام بکنی...
_با صحنه ای که دیدم خشکم زد...
_چشمام پر از اشک بود...
_عاشقش شدی..؟
_من نفوذیم...
_من حاملم بخوامم نمیتونم برم..
_باور نمیکردم تنها عشق زندگیم زیر خروار ها خاکه...
_اشکام سرازیر شد...
_خیلی ضایعست آدم عاشق فرماندش بشه...
_با احساساتم بازی کرد....
_الان اتاق عمله...
_سیاهی مطلق.....!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@rooman_gando_1400
@rooman_gando_1400
بدو کلیک کن تا از دستت نرفته😱😍👌🏻
وقت همگی بخیر🌹🍃
هدف ما پیشرفت شماست✅
جذب بالای 80 هم داشتم💫
شرایط تبادلاتمون👇🏻
1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه
2_آمارتون بالای 50 باشه
3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید
جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻
تا نیم ساعت بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌
اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558
اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
اونایی که کشته مرده گاندو هستن
حتما کانال های زیادی دارن اما اما اما این کانال با همه فرق داره
باور نمیکنی ※
باشه الان لینک کانال رو میفرستم بزن رو پیوستن و ببین 😍
اما قبلش بذار یکم از کانال بگم
این کانال
ادیت
فیلم
چالش
فیلم
استوری ها
رمان ها
و کلی چیز های خفن داره ♥️
تازه هر ۱۰ نفری که اضافه میشه مدیر ۵ تا تم میفرسته تو گروه
خب اینم لینک کانال
@mahdesg
بزن رو پیوستن
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
- چیهچراحالتگرفتاست؟
+ هیچی،شنیدمآیدیاینکانالرانداری😳
- کدومکانال؟
+اولازهمهیهسوالمگه دختر محجبه نیستی؟
- بلهباافتخار😉
+اینکانالهرروزکلیفیلموعکس خیلی قشنگ میگذاردورمانخیلیباحالهمدارد😍
- واقعا!لطفاآیدیکانالشرابده🍁
+اولازهمهشیرینیبدهکهبرایتیهکانالبهاینخوبیآوردم🌱
_اول برم داخلش بعد 😂
بیااینمایدیکانال😍✨
@chaddory
- دستتطلا🍁منبرمداخلکانالیاعلی🌱خدانگهدار😉
+ خدانگه دار😂✨
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام بزرگوار یک کانال دارم یک رمان جذاب می زاره هم عاشقانه هم امنیتی قسمتی از این رمان رو بخون بعد عضو شو تا ازدست ندادی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
(رمان عشق به وطن )
مهرانه :داشتیم با خانواده چایی میخوردیم !یک دفعه یک پیااام اومد دد از جام پریدممم
وااای
مهنا : مهرانه !حالت خوبه ؟
مهرانه :آ آ ر ره خ و ب م
مهنا :
مهرانه: با خوندن پیام سریع رفتم بالاتو اتاقم 😖 می خواستم زنگ بزنم به دکتر توفیقی استادم ولی ....
پ'ن :یعنی چه پیامی اومده بود!
ادامه دارد ...🍃
______________________________
مهرانه ومهنا خواهر های محمد هستن ☺️
رسول عاشق میشه 🤣بیاو ببین
قصد ترور ... دارن 😢
راستی رمان بچه مهندس هم می زاریم اگر با سریال بچه مهندس اشنا نیستی تو این کانال میتونی هم رمانش رو بخونی هم باهاش اشنا بشی 😉☺️
ادامه ی رمان در https://eitaa.com/joinchat/3100180637C340f3ade9e
ورود اقایان ممنوع 🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
#باورنکردنی😳
باورت نمیشه پدر شهید هنگام تعریف کردن خاطرات فرزندان شهیدش از دنیا رفت😨😲
فیلمشسنجاقه↓😥
عشق بین پدر و پسر را باید دید😪
https://eitaa.com/joinchat/4019716224Caa47f71515
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب المهدی ❤🥀
اَسَلامُ عَلَیکَ یا بَقیَه الّله 🥀
سلام بر تو ای عزت بخش مومنانی که خوار شمرده شده اند ….💔
ای راز نگهدار دل زار کجایی؟!
ای ماه مناجات شب تار کجایی؟!
روز ها رفت و فقط حسرت دیدار رخت مانده بر این دل یعقوبی ما آقا جان ما غایبیم او منتظر ماست...!!
کانالی برای دلتنگان مهدی موعود(عج ) 🥀
💔⃟🥀|@mahdi_1401
ورود برادران ممنوع❌
پیگرد الهی دارد‼️
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام
عه کجا؟😓
یه کانال برات آوردم با یه رمان گاندویی
بپر توش
____قسمتی از رمان_____
مصطفی:پس کوش؟کجاست؟کجا رفته این بچه؟😥کل خانه رو دنبالش گشتم با همون لباس های خیس از مطبخ گرفته تا زیر تخت و کمد رختخوابی اما دریغ از یه اثر یا نشانه پس چرا نیست؟چرا در راهرو باز بود یهو جرقه ای در ذهنم خورد به طرف راهرو دویدم و به دقت روی زمین را نگاه کردم چند قطره خون روی زمین ریخته بود توی صورتم زدم و جیغ کشیدم😱
داشتی میخوندی؟
مصطفی داشت دنبال یکی میگشت
اگه دوست داری ادامه رمان رو بخونی بیا تو کانال😉
تازه آموزش عوض کردن تم شاد و ساخت تم ایتا رو هم گذاشته😲
https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
منتظر حضور پر مهرتان آن هستیم🙂
ورود آقایان ممنوع🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
آقا یه لحظه یه لحظه
یه استپ اینجا بکنید😁
ایسسسسسسست
خب اهم اهم
بهتره بگم یه چراغ قرمز اینجا بدارند گلوم درد گرفت😆
خب چی میخواستم بگم؟
آهان
شما دعوت شدید به خواندن یه رمان ناب از جنس عاشقان شهادت
یه رمانی که مثل و مانندش هیچ جا پیدا نمی کنید😌
میپرسید کجا؟ خب با من بیاید تا بهتون بگم
قسمتی از رمان
عطیه:معلوم هست تو کجایی؟چرا هر چی زنگ میزنم جواب نمیدهی؟😥
محمد:ببخشید عطیه شرایط جواب دادن نداشتم😔
عطیه:نمیگی من نگرانت میشم؟😒
محمد:حالا چرا اینقدر خوش اخلاق؟😆
عطیه:آخه محمد تو که میدونی من دلم کوچیکه تقی به توقی بخئوره نگران میشم چرا گوشیتو جواب نمیدهی؟بابا مردم از دلشوره خودت که میدونی زندگی بدوت تو برایم بی معناست🥺چرا آخه اینجوری میکنی؟
محمد:باشه باشه ببخشید یعنی الان قهری؟
عطیه:بله😌
محمد:ای بابا عطیه لوس نشو دیگه😒
عطیه:شوخی کردم بابا شوخی کردم😂❤️
محمد:از دست تو🤕😂
عطیه:کی میای خونه؟🙂
محمد:شب خوبه واسه اذان؟😇
عطیه:هر طور خودت راحتی زود بیا یه خبر خوب برات دارم خداحافظ😉
محمد:قربانت خداحافظ زنگ زدم به سعید الو سعید شما کارتون تمومه؟
سعید:بله آقا
محمد:پس ببریدش بازداشتگاه خداحافظ موتور رو روشن کردم و راه افتادم سمت خونه
ناشناس1:حالا وقتشه برو دنبالش
ناشناس:خیالت تخت من کارمو بلدم جوری میزنم که در جا بمیره😏
ناشناس¹:حله😏
______________
دیدی؟
محمد😱
بیا اینجا تا ادامه شو بخونی
رمانی که اینجا میذاره محشره
از دستش نده
https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
منتظر حضور گرمتان هستیم🙂❤️
ورود آقایان ممنوع🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام بزرگوار یک کانال دارم یک رمان جذاب می زاره هم عاشقانه هم امنیتی قسمتی از این رمان رو بخون بعد عضو شو تا ازدست ندادی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
(رمان عشق به وطن )
مهرانه :داشتیم با خانواده چایی میخوردیم !یک دفعه یک پیااام اومد دد از جام پریدممم
وااای
مهنا : مهرانه !حالت خوبه ؟
مهرانه :آ آ ر ره خ و ب م
مهنا :
مهرانه: با خوندن پیام سریع رفتم بالاتو اتاقم 😖 می خواستم زنگ بزنم به دکتر توفیقی استادم ولی ....
پ'ن :یعنی چه پیامی اومده بود!
ادامه دارد ...🍃
__________________________
مهرانه ومهنا خواهر های محمد هستن ☺️
رسول عاشق میشه 🤣بیاو ببین
قصد ترور ... دارن 😢
راستی رمان بچه مهندس هم می زاریم اگر با سریال بچه مهندس اشنا نیستی تو این کانال میتونی هم رمانش رو بخونی هم باهاش اشنا بشی 😉☺️
ادامه ی رمان در https://eitaa.com/joinchat/3100180637C340f3ade9e
ورود اقایان ممنوع 🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
ریحانه : آقا رسول آقا رسول توروخدا بیایین سریع
رسول : بله الان میام ، چی شده ؟😨
ریحانه : آقا رسول یه نگاه به کامپیوتر بندازین چرا اینجوری شده ؟؟😵
رسول : یا خدا 😱😱 داوود داووووووود برو به آقا محمد بگو بیان بدوووو
داوود : تق تق تق . آقا محمد ببخشید میدونم جلسه دارین ولی رسول گفت سریع بیایین خیلی ضروریه خییلییی
محمد : باشه اومدم
محمد : چی شده رسول ؟😨
رسول : آقا محمد اطلاعات کامپیوتر ریحانه خانم خیلی سریع داره خالی میشه.... 😧😱
😂😂بقیش رو برو تو کانال بخون دیگ اجازه ندارم برات بزارم😂
اینم لینک😂👇🏻
@Roman_dakhil_eshgh
منتظرتیم❤️
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
رمان عاشقی عشق میخواهد
یه رمان امنیتی جذاب و عاشقانه
تکه هایی از فصل ۳
_با اجازه ی...
_آجی مهنازززززز
_من...خوبم...ولی...بچم...هه
_6 ماهه است و هنوز نیومدید برا تعیین جنسیت؟
_خیلی...قشنگه:)
_آقای رسول منتظری،از حالا به بعد من و شما هیچ نسبتی با هم نداریم!
_یه عمر زندگیمو تباه کرد
_ولی من عاشقش بودم
_یعنی تو چهار ماه بارداری تو از من پنهان کردی؟:/
_چشماتو ببند
_خوش اومدی دختر گلم
_چی چیو توضیح میدهی اینکه جاسوسی؟
_عاشقی یعنی چی؟
_شوهر من با همسر شما...
_من تنها با یه بچه کوچیک نمیتونم این بچه مادر میخواد!
_لالایی لالا بخواب دختر قشنگم
_حتی اگه بمیرم نمیذارم چادر از سرم برداید:)
_هه ماشه...خیلی راحت میتونم ماشه رو بکشم و بعد همه چی تموم میشه
_خواهری:)
_من فقط یه چیز میخوام
_اون خواهر منه اون همه چیز منه هق
_خیلی راحت توی یه جمله خلاصه اش میکنم
_خیلی...دوست...دارم...داداشی:)
_دیر کردی
_مثل همیشه:)
_قرار نبود تنهام بذاری بی معرفت:)
_تو سه ماهگی طعم یتیمی رو چشیدن چه حسی داره؟:)
_دخترمم مثل خودم
_فقط بی مادر شد
_چقدر بگم دوست دارم تا برگردی؟:)
_رسول بسهه
_عاشقی عشق میخواهد
https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
رمان گرداب،به زودی در کانال:
@gandoia
___________________
_رمان جانان رو خوندی؟
تنهایم نگذار رو چی؟
عین شین قاف رو ک دیگه خوندی!!!
اتهام ک یکی از بهترین رماناشونه!
هیچ کدومو نخوندی؟:/
اشکال نداره...
بیا ی قسمت از رمان جدیدشو بخون اگ خوشت اومد عضو شو!!
اول چنلیه ک رمانی با ژانرِ:گاندویی(خارج از محدوده امنیتی)،ماکانی،تخیلی،میزارههه😱
ی قسمت از رمان گرداب:👇🏻
#گࢪداب🩸
#ࢪﺳـوݪ
#part....
🩸🩸🩸
🩸🩸
🩸
با #کرختی سرجام #نشستم
رو به #پرستار گفتم
_ #میشه... #اینه رو #بدید؟
#اینه رو #جلوی #صورتم گرفت
با #دیدن دو تا #گوی #عسلی ذهنم سمت #امیر رفت...
پسره #کله خراب ببین #چشاممون هم #همرنگ...
با رد شدن #فکری از #ذهنم حرفم #نصفه موند و تپش قلبم #تند تر شد
نه #امکان نداره
اینا #چشمای امیر #نیستن ک(:
#اَه رسول خفه شو!!!
#چشمات فقط #همرنگ چشماشه
این #فکرای مضخرف دیگ چیه؟
در باز شد و #داوود اومد تو
چرا #سیاه پوشیده بود؟
_ سلام
#فقط به #تکون دادن سر #اکتفا کرد
_ #چیزی شده #داوود؟چرا سیاه #پوشیدی؟
انگار #همین جمله کافی بود راه #اشکاش باز شه
_ #داری نگرانم میکنی #داوود!!! #چیشده؟
+ #قربانیگرداب...
_ خب؟؟؟
نفس #عمیقی برای #پنهان کردن #بغضش کشید
+ #امیر بود(:
عضو شو تا پاک نشده(:
@gandoia
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
(رمان مثله شدگان)
نمیدونم چی شد... نفهمیدم چی شد...
تا یکم از ماشین دور شدم دیدم همون پسره محمد موتور پیاده شد و به سمتم دوید
و از پشت بغلم کرد با فشاری که به شونه هام داد مجبورم کرد خم بشم... و بعد صدای شلیک سه تا گلوله و گاز دادن به موتور دستاش که تا چند ثانیه پیش محکم دورم پیچیده شده بودن آروم آروم شل شد......
مأمور های پارکینگ با صدای گلوله اومدن بالا موتوری ها فرار کرده بودن چند نفر دورمون جمع شدن
محمد افتاده بود روی زمین غرق خون بود اما من هنوز ایستاده بودم. باورم نمیشد چیشده... باورم نمیشد افتاده....
داوود به آقای رضایی
گفته
بود آمبولانس بفرسته پارکینگ طبقاتی نزدیک نیروگاه اما
دیگه حرفی نزده بود چی شده
سلام عشقم ❤️
_شما؟؟؟؟
نشناختی منم کسی امروز دیدی 😈❤️
+تو همون عوضی بی سر پا هستی با من چه کار داری من هیچی تو نیستم
_نه خیر تو همه ی وجودمی خانمی عشق من بمون تنهات نمیزارم تا ابد
+بیا برو گمشو عوضی برو برای یکی دیگه قربون صدقه برو
_نه خیر دیگه نشد اینو نداشتیم دیگه بهت گفته بودم چه کار میکنم پس باید بهم گوش کنی
+ بهم وقت بده 😔 راهی براش پیدا میکنم یا نه
_خوبه بعدا بهت پیام میدم کجا بیای و چه کار کنی تفهیم شد ؟
اگه میخوای ادامه رمان بخونی رو لینک زیر بزنید عضو بشین ممنون
@moslah_shodagan
@moslah_shodagan
✨لینک ناشناس رمان مثله شدگان ✨
https://abzarek.ir/service-p/msg/1046682
https://abzarek.ir/service-p/msg/1046682
آیدی مدیر و نویسنده :
@Shiva13824
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
خسته شدی از بس که دنبال استیکر برای چت گشتی و پیدا نکردی ؟ 😕
میدونی که ... ایتا قابلیت این رو نداره که بیشتر از ۵ استیکر ذخیره کنه 😐
چت هم که بدون استیکر خیلییییی بی مزه اس 😒
تو هم که قطعاً دوست نداری توی چت بشینی و نگاه کنی بقیه دارند تند و تند استیکر های خوشگل و جذاااااااب میفرستند و تو توی چت عقب موندی 🙂🙃
ولی من یه کانال آوردم برات پرررررررر از استیکرررررر های جذاااااب و قشنگ 😌😍
دیگه انقدر سادگی نکن 🤔
بدو بیا دم در بده 🤠
استیکر مناسبتی ، گفتگویی ، مذهبی ، عاشقانه ، تاریخی ، انگیزشی ، و هرررر مدل استیکر که بخوای داره 😻
اگه استیکری رو نداشت به ادمین پیام بده و بگو فلان پوشه استیکر رو بزاره 😚
دیگه چی از این بهتر 🤨
بیاااا دیگهههه 🧐
منتظر چی هستی 🤔
شانس فقط یه بار در خونه ی آدم رو میزنه 😎
هر کی میخواد کمبود استیکرس رفع بشه و دیگه مثل عقب مونده ها نشینه و نگاه کنه بقیه چه استیکرایی دارن ، حملههههههههه 🤩🤩🤩🏃🏻♀🏃🏻♀🏃🏻♀👇🏻👇🏻👇🏻
استیکر کده 😏👇🏻
╭┅────────┅╮
🦋 @stikerkadehman 🦋
╰┅────────┅╯
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
پارت واقعی
واقعه ی شاهچراغ💔
محمد رضا :مامان ....آب......آبجی...من ....من درد دارم ....مامان 🥺😖آبجی...
تهران
سایت
محمد :کاری داشتید آقا؟
آقای عبدی :آره محمد ..باید بری شیراز با فرمانده ی کل نیروها صحبت کردم دوست صمیمیم هستش ...باید بری شیراز خبر رسیده اون جا رو 💔
پ.ن..داستان بر اساس واقعیت برخی اتفاق ها همین اواخر افتاده بیا و ببین داستان چیه
https://eitaa.com/joinchat/118686026C1b60ea0f0a