eitaa logo
مهارتکده | مسلم گریوانی
2.8هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
55 فایل
🌱مهارتهای معنوی،تربیتی واجتماعی خونه مجازیمون👇 https://zil.ink/moslem_garivani ✍️مسلم گریوانی ارشد کلام دکتری عرفان باغبان سه گل و نویسنده ۷ اثرعلمی عضو اندیشکده معنویت 🙋یک فعال ایتا: اینجا تنها کانالیه ک مطالبش برام دلچسب و متعادله 👨‍💻 @yahabib60
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 بهترین راه تربیت؟🍃 ✅نقل است که از پروفسور حسابي ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮزﻧﺪ ﺧود ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮزﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑزرگ ﮐﻦ ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ : وﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ... ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ... ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ. ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ است که ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ! ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @barane_manaviyat
🔴 واقعی دادن ☘ 💌معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. 👈 روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. 👈بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره به او "خِنگ" می‌گفتند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است. 📚کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی 🌐به مهارتکده فکری و معنوی بپیوندید👇 ╭🪴 ╰┈➤@moslem_garivani
🔹عجب پدر و مادر وحشتناکی! ☘ در دبستانی، معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن. سپس نوشته‌ی بچه ها رو آورد به خونه. یکی از برگه‌ها ؛ معلم رو خیلی متاثر کرد.🥺 در همون اثنای خوندن بود که شوهرش وارد شد و دید که اشک از چشمای خانمش جاریه. پرسید، چی شده؟🤔 زن گفت این انشا را بخوان؛ امروز یکی از شاگردام نوشته. مرد کاغذ را برداشت خواند. متن انشا:👇 🤲"خدایا، می‌خواهم آرزویی مخصوص خودم کنم. می‌خواهم جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم. خدایا می‌خواهم مرا به تلویزیون و گوشی تبدیل کنی! 🤲می‌خواهم خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند. می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. 🤲دلم می‌خواهد همانطور که وقتی تلویزیون و موبایل خرابه به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند. 👈دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد. و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند ... 👈دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. 🤲خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی ازت خواسته باشم فقط دوست دارم مثل هر تلویزیونی زندگی کنم. انشا به پایان رسید. مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند!" ❌زن سرش را بالا گرفت و گفت، "این انشای دخترمون نوشته🥺 ☘ برای فرزندانمان وقت بگذاریم همانطور که برای گوشی و تلویزیون و اثاث خونه میذارید! 🌍به بپیوندید👇 @moslem_garivani
🔹شما به فرزندت میگی نابغه یا کودن 🤔😊</span> 🔸ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی به مادرش داد و گفت: این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند. مادر در حالی که اشک چشمان خود را پاک میکرد برای کودکش خواند: فرزند شما یک نابغه است و ما توان آموزش او را نداریم لطفا در خانه به او آموزش دهید. سالها گذشت مادرش از دنیا رفته بود روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را درآورده و خواند. نوشته بود: کودک شما کودن است از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم. ادیسون تا مدتها می‌گریست و میگفت و در خاطراتش نوشت "توماس ادیسون، کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد." 🌸درود بر یاد تمام والدینی که ظرفیت فرزندشان (در جنبه های مختلف آموزشی، مهارتی، رفتاری و معنوی) را می‌شناسند و تحت تاثیر حرف دیگران قرار نمیگیرند!🌸 💢 عضو شوید 💢👇 @moslem_garivani