eitaa logo
شفقت | مدرسه طیِّب آباد
55 دنبال‌کننده
12 عکس
7 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرّحمن الرّحیم
٢٧ رجب ١۴۴٣، روز مبعث 🔴 چگونه حرف خود را به قلب دیگران برسانیم؟ هر کسی که حرفی برای گفتن دارد، باید حرف خود را سوار بر مرکبی کند تا به قلب مخاطب برساند. اصطلاحاً به این فرآیند نشر، رساندن و ترویج، می‌گویند مدیریت دانش. سوال این است که مرکب و ماشین مناسب یا مدیریت دانش مناسب، کدام است و چگونه کار می کند؟ مدیریت دانش فعلی، عمدتاً بِیکنی و بعضاً ارسطویی است. به طوریکه بیکن برای نوشتن پایان نامه و کتاب، و کلاً برای تولید، تدوین و تدریس دانش، یک شیوه مدیریت پیشنهاد داد. الآن در دنیا، ایران و حتی عمده نقاط حوزه علمیه، از همین شیوه یا ماشینِ بیکن، برای مدیریت دانش استفاده می شود. این در حالی است که اهل بیت علیهم السلام، برای مدیریت دانش، روی یک مسئله ایستاده اند و آن «تحریک فکر» است، چیزی که ماشین بیکن بویی از آن نبرده است. به طوریکه همه دانشجویان با تمام وجود، خسته کننده بودن انتقال دانش را به قلب خود، لمس می کنند. تا جایی که عمدتاً شب امتحانی اند و معدود درس خوان های کلاس با لقب «خر خون» نوازش می شوند. حداقل انگیزه، حداقل بَعث و حداقل تحریک فکر. اینجاست که حکمت تأکید معصومین بر لزوم تحریک فکر برای رساندن دانش به قلب مخاطب، مشخص می شود. طبق روایات، برای تحریک فکر، یک چرخه چهار بخشی وجود دارد که به ترتیب عبارت است از: ١- مدیریت خبر: یعنی یک گروه هدف را از وجود چنین دانشی و کلیات و رئوس مطالب آن با خبر کنیم. ٢- تضارب آراء: یعنی با استفاده از تضارب، گزاره های علمی را دقیق و تصحیح کنیم. به طوریکه امام علی علیه السلام می فرمایند: «إِضرِبوا بَعضَ الرَّأیَ بِبَعض، یَتَولَّدُ مِنهُ الصَّواب - غرر الحکم، حدیث شماره ٢۵۶٧» ٣- کتابت: یعنی حرف درست متولد شده را مکتوب کنیم تا ضمن شکل گیری ساختار فکری شاگرد نویسنده، دانش تولید شده حفظ شود که امام صادق علیه السلام فرمودند: «قَیِّدُوا العِلْمَ بِالکِتابَةِ - تحف العقول، صفحه ٣۶) ۴- نمونه سازی: یعنی علم تولید شده را در عمل پیاده کنیم. این چهار بخش، اجزای اصلی مرکبی لست که دانش را به قلب می رساند، اما هم مدیریت خبر، هم تضارب، هم کتابت و هم نمونه سازی، تنها در صورتی می تواند، فکر مخاطب را تحریک کرده و دانش را به او منتقل کند که از سه بخش اساسی تشکیل شده باشد که عبارتنداز: سوال، اصطلاح و ارجاع. مثلاً اگر می خواهیم خبری را به مخاطب بدهیم، باید ابتدا از او سوالی بپرسیم تا فکر او را درگیر کنیم. در ادامه باید اصطلاحات مورد نیاز را هم پیش بینی کنیم، چون اصطلاحات هر دانش، محتواهای آن دانش را زیر چتر خود در آورده و هویت و تمامیت آنها را از گزند دانش های مشابه و مقابل، حفظ می کند. در نهایت باید ارجاعات این دانش را برای او بیان کنیم تا سرچشمه این دانش را بداند. @mountazer
٨ شعبان ١۴۴٣ 🔴 «سود قلیل گرگ پرور» یا «سود سرشار انسان ساز»؟؟ طبق نظریه فقهی انفاق که شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی ارائه داده است، این مفهوم مترقی «انفاق» است که عهده دار امر «تجمیع سرمایه و هدایت نقدینگی» در جامعه اسلامی است و نه بانک ها. حال یک سوال، بانک ها به ما «سود» می دهند و از این طریق، مردم را تحریک و سرمایه ها را تجمیع کرده و هدایت می کنند. یعنی رسماً جدول دارند و می گویند مثلاً ١٨ درصد به شما سود میدهم. حالا در انفاق چه سودی برای انفاق دهنده، نهفته است؟ البته فعلاً با این مسئله که سود بانک ها عمدتاً از محل وام دادن های ربوی به مردم تأمین میشود و نقدینگی تجمیع شده از این طریق، اگر صرف بنگاه داری و خرید سکه و دلار و زمین و خانه و دیگر کثافت کاری بانک ها نشود و در بهترین شرایط به سمت تولید، هدایت بشود هم، آنگاه نه به سمت تولید خرد و غیر متمرکز که سودش را همه مردم ببرند، بلکه عمدتاً از طریق اعطای وام های کلان و معمولاً رانتی به عده معدودی از سرمایه داران، به سمت تولید صنعتی متمرکز که حداقل ضد عدالت و ضد محیط زیست هست، هدایت می شود، کاری نداریم. چون بحث الگوی تولید و مسائل دیگر، در نظریات دیگر فقه المکاسب بحث می شود. اینجا سوال این است که بانک ها با دادن سود معین و البته کثیف، تجمیع سرمایه می کنند، حالا اسلام، با مفهوم انفاق، چطور می خواهد مردم را برای تجمیع سرمایه تحریک کند؟ پاسخ، اسلام هم سود می دهد. سودی سرشار، هم در دنیا و هم در آخرت. مثلاً از جمله انفاق هایی که سبب ازدیاد مال در همین دنیا می شود، دادن زکات است. همه اینها سودش با عدد و رقم در روایات بیان شده است. مثلاً اگر کسی یک درهم در راه امام هزینه کند، یک میلیون درهم به او می رسد. همین طور برای موارد دیگر مانند هدیه خریدن برای همسر، کمک به همسایه و و و و سود معین در دنیا یا آخرت، توسط خداوند تضمین شده است. شورای راهبردی جدولی از این سودها را به تفکیک دنیوی و اخروی، استخراج کرده و در کنار جدول بانک ها قرار می دهد، إن شاء الله. سودهایی که مردم را برای تجمیع سرمایه جهت بهتر شدن روابط بین انسان ها تحریک و تشویق می کند. بهبود روابط انسانی، چیزی که اگر باشد زندگی بهشت است و تمدن سرمایه سالار غرب، از جمله با نحوه تجمیع سرمایه اش، نه تنها کمکی به آن نمی کند بلکه روابط انسان ها را به لجن مادیگری و گرگ صفتی می کشاند. البته در معارف اسلامی، علاوه بر اینکه، محل مصرف این سرمایه هایی که به صورت غیرمتمرکز و مردمی و نه دولتی، تجمیع و هزینه می شود، معین شده است، بسترها و مجراهای ساختاری هم پیش بینی شده تا این سرمایه ها از طریق این مجاری هدایت شوند. از جمله این مجاری، عبارتنداز نذر، وقف، عقود مبادله (مضاربه، مساقات، جعاله و غیره) و موارد دیگر که خوب است شورای راهبردی نظریه ای در این خصوص هم ارائه دهد. @mountazer
١ رمضان المبارک ١۴۴٣ 🔴 هندسه نظریات مدرسه هدایت به دلیل گستردگی مباحثی که در مدرسه هدایت، با مدیریت حجت الاسلام علی کشوری مطرح شده و می شود، خوب است اشاره ای به انسجام و هندسه مباحث مدرسه داشته باشیم. مدرسه هدایت می گوید اگر ما جمیع روابطی که انسان ها دارند را بهینه کنیم، کارآمدی را به ارمغان آورده ایم. حال برای انسان ها چند دسته رابطه قابل فرض است؟ پاسخ، چهار دسته رابطه. اولی رابطه انسان با انسان های دیگر هست که به ١٣ طریق ممکن است و نظریات مرتبط با فقه نظام در اینجا می گنجد (جدول تنظیم). دومی رابطه انسان با طبیعت و ما یحتوی (جمادات، حیوانات و گیاهان) هست که نظریات مربوط با فقه الخلق در اینجا می گنجد (جدول تسخیر). سومی رابطه انسان با ماوراء طبیعت (جن، ملک، ارواح اموات و...) هست که نظریات مرتبط با فقه علوم غریبه در اینجا می گنجد (جدول غریب). در نهایت چهارمی هم رابطه انسان با خداوند هست که نظریات مرتبط با فقه الاسماء در اینجا می گنجد (جدول تسبیح). مباحث جدول تنظیم، تاکنون متشکل از ١٠٠ نظریه است که این ١٠٠ نظریه در ٩ فقه، تقسیم بندی می شوند. این ٩ فقه جدول تنظیم که برای نظام سازی به کار می رود، عبارت است از: فقه الامام، فقه البیان، فقه العبرة، فقه التزکیه، فقه الفرقان، فقه العلم، فقه المکاسب، فقه النظم، فقه نفی سبیل. مباحث جدول تسخیر، تاکنون متشکل از ۵٠ نظریه است که این ۵٠ نظریه، ذیل ١٠ شیوه مطالعه طبیعت یا ١۰ جدول، تقسیم بندی می شود. این ١٠ شیوه یا جدول عبارت است از: جدول خصلت، جدول بنیاد، جدول زمان، جدول عماد، جدول زینت، جدول تسخیر، جدول تغییر، جدول طبقه بندی اشیاء، جدول حیازت و جدول نفی تشبیه. با توجه به عدم برگزاری جلسات تخصصی در زمینه فقه الاسماء و فقه علوم غریبه، نظریات و دسته بندی های درونی جدول تسبیح و جدول غریب، هنوز برای عموم، ارائه نشده است. @mountazer
انقلابیون، برای پیاده کردن اسلام، مبتلا به کلی گویی هستند. یعنی نظامات اسلامی را به تمامِه و به نحو جزئی پیاده نمی کنند. إن شاء الله چند یادداشت در این زمینه می نویسیم.
یک شوال ١۴۴٣ 🔴 کلی گویی، چگونه راه انقلاب را سد کرده است؟ ١- کلی گویی توان انقلابیون و سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی را در لبه های تمدنی، فرسایش می دهد. من که یک روستایی هستم، به یاد دارم که حدود ٢۵ سال قبل، بسیاری از محلی های ما، سیزده به در نمی رفتند. چرا؟ چون آن روزها، همه در خانه خود گاو و گوسفند و مرغ و خروس و غاز داشتند، باغچه سبزی و صیفی داشتند، باغ مرکبات داشتند. یعنی با آن خانه حیاط دار ()، هر روزشان، روز طبیعت و سیزده به در بود. اما وقتی مشاغل کارمندی و خانه های آپارتمانی رشد کرد، زندگی مردم از گهواره طبیعت فاصله گرفت و کار به جایی رسیده که در روزهای غیر سیزده به در، به اندازه سیزده به در ٢۵ سال قبل، در مناطق تفریحی، مردم را می بینیم. این وضع در کلان شهرها شدیدتر است، به طوریکه افرادی که از شنبه تا چهارشنبه در ترافیک و دود و اضطراب و شلوغی و آپارتمان های تهران لِه می شوند، آخر هفته مثل یک فنر جمع شده، رها می شوند و جاده های تهران به شمال را ترافیک فرا می گیرد. این مردم حدود یک روز را در راه رفت و برگشت هستند و یک روز را در شمال تفریح می کنند. سپس از شنبه می روند تهران برای لِه شدن. توجه می فرمایید؟ در زندگی شهرنشینی که ارمغان نظامات ناکارآمد غربی است، در بهترین شرایط، مردم. هفته ای یک روز تفریح می کنند ولی در گذشته در تمام طول هفته در عین کار، تفریح و فعالیت بدنی خود را هم داشتند. بنابراین نسخه اسلام که عبارت است از خانه های حیاط دار که باغچه و باغ و دام و طیور را در بر دارد و نیز مشاغل عمدتا کشاورزی و دامداری، اگر اجرا شود، مردم به بهترین وجهی تفریح خواهند داشت. اما الآن این نسخه ها پیاده نشده و مردم در آخر هفته، تفریحی که باید در خانه خود می داشتند را در محیط عمومی دارند. در تفریح هم بالأخره کمی شل حجاب ترند، برخی موسیقی پلی می کنند و می رقصند. یا مثلا در شهرها عده ای در کنسرت ها یا ورزشگاه ها شرکت می کنند تا کمی از له شدگی خود بکاهند. ما به این کنسرت و ورزشگاه و بزن برقص در مناطق تفریحی می گوییم «لبه تمدنی» این موارد غیر اسلامی و بعضا مخالف اسلام هست. حالا اگر روی این لبه تمدنی بایستید، مردمِ لِه شده، فکر می کنند شما به جنگ حداقل تفریح موجود آنها رفته اید. اما اگر به نظام سازی اهتمام کنید، در مقابل این تفریح حداقلی یک روز در هفته، یک تفریح حداکثری همیشگی را پیشنهاد می دهید و مردم می پذیرند. درست به همین دلیل است که رهبری، خودش بسیجی های دختر و پسر را جمع می کند و به ورزشگاه می برد و سال بعد وقتی ورود خانم ها به ورزشگاه را مجاز کردند، سایت رهبری، عکسی از آن دیدار مختلط بسیجیان با رهبر در ورزشگاه آزادی را نشان می دهد. چون رهبری به جای ایستادن در لبه های تمدنی به نظام سازی اهتمام دارد. اما در مشهد می بینیم که عده ای در لبه تمدنی می جنگند. کاری که جز فرسایش توان انقلابیون در مسائل سطحی و فرسایش سرمایه اجتماعی، نتیجه دیگری ندارد. حال این انقلابیون خالص و مخلص و غیور چرا در لبه ها می جنگند؟ چون مبتلا به کلی گویی هستند و مثلا به طور جزئی دار واسعه امام صادق علیه السلام (👇) و نحوه طبقه بندی مشاغل در اسلام (👇) را نمی شناسند. @mountazer
4 شوال ١۴۴٣ 🔴 کلی گویی چگونه راه انقلاب را سد کرده است؟ ٢- کلی گویی، سبب شده که حتی دولت های انقلابی، نتوانند ناکارآمدی ها را از بین ببرند. دولت آقای رئیسی هر قدر هم نفت بفروشد، پولش را هم بگیرد، تراز تجاری خود را با همسایگان و کشورهای شرق ارتقا دهد و و و و، اما اگر نتواند تورم و پرواز قیمت ها را کنترل کند، نمی تواند مردم را راضی کند. به راستی علت تورم چیست؟ پاسخ، فرض کنید کل اقتصاد ایران یا GDP (تولید ناخالص ملی یا کل خدمات و کالاهای تولید شده در یک محدوده زمانی مشخص) برای ایران، عبارت باشد از یک عدد موبایل، یک پیراهن و یک شلوار. حالا قیمت این موبایل و پیراهن و شلوار، متناسب با پول هایی است که بانک مرکزی چاپ کرده است. حالا فرض کنید دولت، مقداری کاغذ را بریزد در دستگاه چاپ اسکناس و ١ میلیارد تومان پول چاپ کرده، در بازار بریزد. پس از این، آن موبایل، پیراهن و شلوار، متناسب با پول های موجود به علاوه آن ١ میلیارد تومان خواهد بود. یعنی آن یک میلیارد تومان، روی قیمت این اجناس، سرشکن می شود و سبب تورم می شود. توجه می فرمایید؟ بانک مرکزی که دستگاه چاپ پول را در اختیار دارد، می تواند ١٠٠ تُن کاغذ را تبدیل به چک-پول کند (خلق پول کند) و این ١٠٠ تُن چک-پول، روی قیمت ها سرشکن شده و بدین وسیله از جیب همه مردم دزدی کند. حالا با این بانکداری اینترنتی و رمز ارزها که برای خلق پول، اصلاً نیاز به چاپ کردن همان کاغذ هم نیست. چاره کار چیست؟ باید جلوی خلق پول را گرفت. چگونه؟ در اسلام، پول، مال است و لذا ارزش ذاتی دارد، امکان خلق نداشته و تورم ناپذیر است. مثلاً دیه انسان را در نظر بگیرید. روایت داریم که اساس دیه عبارت بود از هزار دینار (پول-طلا یا پول درشت) یا ١٠ هزار درهم (پول-نقره یا پول خرد) که اینها مال هستند، یعنی ارزش ذاتی دارند. چراکه آن کسانی که در معدن و کارخانه طلا در حال استخراج و تخلیص طلا هستند، باید گوشت و برنج و لباس و ماشین و خانه بخرند. یعنی اگر قیمت این اقلام بالا برود، قیمت طلا هم بالا می رود تا حقوق افراد شاغل در کارخانه و معدن طلا را بپردازند. یعنی آن پولی که مالیّت دارد، ارزشش خود-تنظیم هست. چون کسی نمی تواند خاک کم ارزش را در دستگاه بریزد و طلا تولید کند بلکه باید تجهیزات و نیروی انسانی را به کار بگیرد تا طلا حاصل شود. ولی با کاغذ کم ارزش چک-پول چاپ می کنند و بعد یک ارزش قانونی یا اعتباری (قراردادی) به آن می دهند. رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد هم دو تا امضا زیرش می زنند که بله ما ارزشش را حفظ می کنیم اما نمی کنند. امام صادق علیه السلام در توحید مفضل می فرمایند خداوند طلا و نقره را برای ذخیره ارزش و ابزار معامله قرار داده است. طلا و نقره، که اولاً فلز هستند و چکش خوار و لذا قابلیت ضرب سکه دارند. ثانیاً طلا واکنش پذیری پایین و ماندگاری بالایی دارد و لذا فاسد نمی شود و نیز می توان به راحتی آن را آب کرد و خلوصش را تغییر داد. ثالثاً طلا مثل برخی میوه ها نیست که در یک فصل یا یک کشور، مطلوبیت داشته باشد بلکه در همه دنیا و در تمام فصول، مطلوبیت دارد. رابعاً طلا و نقره جزء چِگال ترین فلزات هستند. به طوریکه یک لیتر طلا و نقره به ترتیب حدود ٢٠ و ١١ کیلوگرم جرم دارند و لذا از جاگیری اندک و نقل آسان برخوردارند. خامساً خداوند حکیم، مقدار طلا و نقره را در طبیعت به قدری قرار داده که مثلاً با حدود ١٢ سکه طلا، بتوان یک پراید خرید. برخلاف آهن که اگر پول قرار می گرفت، باید چندین تُن آهن را با یک تریلی به اتوگالری می بردی تا یک پراید بخری. چون آهن آنقدر در طبیعت زیاد است که قیمتش کم است. و اگر می خواستی اورانیوم ببری تا پراید بخری باز آنقدر مقدارش کم بود که کار سخت می شد. سادساً طلا و نقره، از عناصر جدول تناوبی عناصر هستند و نه ترکیبی از چند عنصر جدول تناوبی و لذا امکان سنتز طلا و نقره توسط واکنش های شیمیایی منتفی است که این یعنی مقدار و درنتیجه ارزش طلا و نقره، طی قرن ها پایدار است. این در حالی است که سردمداران تمدن سرمایه سالار غرب اساساً بدون پولی که ارزش اعتباری داشته باشد، نمی توانستند از طریق اعطای امکانات و وام های کلان، سرمایه سالاران را بر گُرده بشریت سوار کنند. لذا به لطايف الحیَل پیچیده، تمام مبادلات خرد را بر اساس پول کاغذی گسترش دادند. آنگاه تومان را که همان پول-طلای ایرانی بود، به واسطه چکمه رضاخان ملعون، در سال ١٣٠٨ شمسی کنار گذاشتند و پول اعتباری ریال، این ابزار دزدی ملی را که اسم ریال را هم از کلمه رئال غربی ها گرفتند، بنیان گذاشتند. همچنان که با این چکمه، بسیاری از نظامات ناکارآمد غربی را در دوره پهلوی اول، بنیان گذاشتند.
حتی شگفت آور اینکه مبادله با طلا را ممنوع کرده اند که تا الآن (۴٣ سال بعد از سرنگونی پهلوی) هم همین طور است، چراکه طبیعت «کودتا و حرکت های دفعی، سطحی، احساسی و غوغا سالار» با «نظام سازی اسلامی» و طبیعت «چکمه دیکتاتور» با «نَعلِین» فقیهی که می خواهد در زمانه فراگیری ژورنالیسم و پوپولیسم، با ظرفیت سازی، نظامات کارآمد اسلامی را پیاده کند فرق دارد. لذا از آن زمان تا کنون پول چاپ می کنند و اقتصاد مبتنی بر انحصار و تضاد طبقاتی لیبرال را گسترش می دهند. اما سهل اندیشی در بحث تورم و پیاده نکردن پول-طلا که موجب پرواز قیمت ها شده و می شود، فقط یک نمونه است. یک نمونه از رویکرد سطحی دولت های انقلابی در زمین نظامات ناکارآمد غربی. نظاماتی که اگر انقلابیون، اسلامی اش را نیاورند، نمی توانند کارآمدی پایدار و همه جانبه را به ارمغان آورند. حال چرا مسئولین انقلابی در زمین نظامات غربی بازی می کنند؟ چون مبتلا به کلی گویی هستند و مثلاً کتاب نظریه پول-طلا را که موسسه متا نوشته است نمی خوانند. البته پیاده کردن پول-طلا پیچیدگی هایی دارد که به آن می پردازیم إن شاء الله.
٧ شوال ١۴۴٣ کلی گویی چگونه راه انقلاب اسلامی را سد کرده است؟ 🔴 ٣- کلی گویی سبب شده که انقلابیون در جهت بسط و گسترش نظامات ناکارآمد غربی عمل کنند 🔻 وجه اقتصادی تمدن ناکارآمد غرب را می توان با یک کلمه توصیف نمود. برده داری. دوره غرب باستان، دوره برده داری عریان بوده است، دوره ای که فقط طبقه آریستوکرات (اشراف) مصداق دموس (انسان) بودند و لذا در تالار شهر جمع شده و با اعمال سازوکار دموکراسی (دموس+کراتوس یا انسان سالاری) برای اداره جامعه تصمیم گیری می کردند. اما بعد از آنکه قیام های بردگان طبقه آریستوکرات را تحت فشار قرار داد، تمدن غرب، از کلیسایی که توسط پولس یهودی، منحرف شده و دیگر منادی دین مسیح نبود، به عنوان رنگ و لعابی برای بازسازی نظام برده داری استفاده کرد. به طوریکه شاه که از کلیسا مشروعیت می گرفت، اقتصاد را در ذیل خود، به نحو فئودالیستی سامان می داد. فئودال ها، همان اربابان بودند و رعیت این اربابان، همان بردگان قرون وسطی. البته چون مشاغل آن زمان عمدتاً دامداری و کشاورزی بود، فئودال ها، در آن زمان صاحبان زمین های بزرگ بودند. اما بعد از امواج انقلاب صنعتی و ایجاد کارخانه های تولید انبوه، تعداد زیادی از این رعیت ها، به شهر (بورژ) رفتند. جایی که بورژواها، صاحبان صنایع بودند و این رعیت ها، تحت عنوان کارگر، برده داری نوین را سامان دادند. در ادامه که صنایع بیشتر شده و شهرها توسعه یافت، بورژواها دست به انقلاب بورژوازی به اصطلاح کبیر فرانسه و به اصطلاح با شکوه انگلیس زدند. با این انقلاب ها، نظام شاهنشاهی-فئودالیستی را کنار زده و یک دولت بروکراتیک متمرکز را به جای آن قرار دادند. آنگاه کلیسا را محدود و پارلمان را جایگزین آن کردند. بنابراین نظام قدرت مبتنی بر دولت-ملت (دولت بروکراتیک و ملتی که فکر می کرد دارد با ارسال نمایندگان خود به پارلمان، حق حاکمیت ملی خود را به جای خدا اعمال می کند) را به عنوان پشتوانه نظام سرمایه سالارانه بورژواها در نظر گرفتند و یک برده داری نوین و پیچیده را سامان دادند. آنگاه وقتی با شورش کارگران یا طبقه پرولتاریا، این بردگان نوین، مواجه شدند، به جای طبقه سرمایه دار، یک دولت سرمایه دار ناکارآمد را از طریق حکومت های سوسیالیستی بر سر کار آوردند و مردم را بین دو بردگی طبقه سرمایه دار یا دولت سرمایه دار، قرار دادند. آنگاه نظامات سوسیالیستی را فروپاشانده و همچنان بشر را از طریق تولید حرف رایگانِ شبه علمی در دانشگاه ها برای خصوصی سازی، به بردگی طبقه سرمایه دار (کارگری) فرا می خوانند. 🔻این درحالی است که اسلام و انقلاب اسلامی با ترجمه خصوصی سازی به مردمی سازی، در برابر این نحو خصوصی سازی قیام کرده‌اند: جناب عثمان (خلیفه سوم) زمین هایی را به اطرافیان خود بخشید و حضرت امیر علیه السلام در دومین روز خلافت خود فرمودند: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ - به خدا سوگند، اموال عمومی تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند - خطبه ١۵ نهج البلاغه» بنابراین خصوصی سازی در اسلام، به معنای مردمی سازی است نه اینکه مانند عثمان یا لیبرالیست ها خصوصی سازی را به معنای واگذاری اموال عمومی به افراد خاص بگیریم. امام خمینی در ٢٢ بهمن ١٣۶٣: «دولت چنانچه کراراً تذکر‏‎ ‎‏داده ام بی شرکت ملت و توسعۀ بخشهای خصوصی جوشیده از طبقات‏‎ ‎‏محروم مردم و همکاری با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد‏‎ ‎‏شد. کشاندن امور به سوی مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیماری‏‎ ‎‏مهلکی است که باید از آن احتراز شود.... تذکر این نکته مهم است که دخالت دادن کسانیکه در امور تجارت‏‎ ‎‏واردند، از بازاریان محرومیت کشیده و درد اسلام و انقلاب چشیده تا‏‎ ‎‏متخصصان وارد و مسلمان و متعهد از امور ضروری است. دولت و این‏‎ ‎‏دوستان باید دقیقاً توجه کنند که آزادی بخش خصوصی به صورتی باشد‏‎ ‎‏تا هر چه بهتر بشود به نفع مردم محروم و مستضعف کارکرد، نه چون‏‎ ‎‏گذشته تعدادی از خدا بی خبر در تمام امور تجاری و مالی مردم تسلط‏‎ ‎‏پیدا کنند.» برای اجرای خصوصی سازی اسلامی یک بسته پیشنهادی ارائه شده است (https://www.instagram.com/p/CDLawiWAGJG/?igshid=YmMyMTA2M2Y=) 🔻 اما چون عمده انقلابیون، در مورد نحوه واگذاری انفال، مبتلا به کلی گویی هستند، در جهت گسترش همین برده داری نوین حرکت می‌کنند. مثلاً امام جمعه انقلابی بهشهر، اخیراً گفته است: «احداث پتروشیمی میانکاله حق مسلم مردم است.» و در نماز جمعه برای احداث این پتروشیمی، امضا جمع کردند. اما نمی گویند که صاحب این پتروشیمی نباید فقط یک نفر و آن هم یک ابربدهکار بانکی باشد. بلکه این پتروشیمی باید به نحو کارگر مالکی و به نحوی که مردم منطقه در آن سهیم باشند، اداره شود.
١٣ شوال ١۴۴٣ 🔴 کلی گویی چگونه راه انقلاب را سد کرده است؟ ۴- کلی گویی، سبب اسلام-مالی کردن غرب و واریز ناکارآمدی های نظامات غربی به حساب جمهوری اسلامی شده است. آقای دکتر عادل پیغامی که یک فرد انقلابی، استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام، نویسنده کتاب هایی در مورد اقتصاد مقاومتی و الهام بخش فعالین علوم انسانی اسلامی دانشگاه خود در زمینه اقتصاد اسلامی است، گفته است: «اگر علم اقتصاد را به  کودکانمان آموزش دهیم، در بیش از ٩۵ درصد مشکلی ندارد و تفاوتی با اقتصاد اسلامی ندارد.» ایشان در حالی بیش از ٩۵ درصد اقتصادی که در دانشگاه ها دارد تدریس می شود را از ناحیه اسلام امضا کرده اند که: اولاً نظام اقتصادی غرب مدرن، مشاغل را به گونه ای طبقه بندی کرده است که عمده مردم بعد از تسلط تمدن غرب، از شغل دامداری و کشاورزی و صنایع دستی، یا کارمند (مشاغل بروکراتیک) شدند یا کارگر و مهندس کارخانه ها (مشاغل تکنوکراتیک). این در حالی است که مشاغل برتر در آیات و روایات، مشاغل کشاورزی، دامداری، باغداری، خیاطی و غیره است. همچنان که اقتصاد ایران در گذشته اساساً اقتصاد کشاورزی بود. یعنی صادرات ایران، اقلام کشاورزی بود. ولی بعد از تحقق نظامات غربی، این امر تغییر کرده و الآن ۶٠ درصد غذای ایران را هم از خارج وارد می کنیم. ثانیاً الگوی تولید در اسلام، به نحوی است که اولا تمام وقت انسان را نگیرد، بلکه زمان هایی برای عبادت و تفریح و معاشرت هم بماند، ثانیا شغل فرد در نزدیکی محل زندگی او باشد و ثالثا از اجیر شدن نهی شده ایم. این در حالی است که اگر ما الگوی تولید متمرکز را بپذیریم، باید مثلا در یک کارخانه ایران خودرو چندین هزار نفر کار کنند و با احتساب خانواده های این ٧٠٠٠ نفر که فقط در یکی از کارخانجات کار می کنند، این سبب ایجاد تراکم جمعیت در شهرها می شود و لذا ترافیک وقت مردم را هدر می دهد یا مثلا افراد در شهرهای اقماری اطراف کلان شهرها زندگی کرده و ساعت های زیادی را در رفت و آمد هستند. پس بودجه بندی زمان کسب رعایت نمی شود. همچنین این نحو طبقه بندی مشاغل سبب می شود بسیاری از افراد باید از محل زندگی خود به استان های دیگر بردند برای مشاغل کارمندی-کارگری و نزدیکی محل کسب به خانه رعایت نمی شود. همچنین هزاران نفر در یک کارخانه، اجیر یک کارخانه دار می شوند، درحالی که از اجیر شدن نهی شده ایم. ثالثاً الگوی توزیع در اسلام، به نحوی است که تجارت، همگانی باشد و حکومت از طریق ایجاد حجره های رایگان موقت یا حجره های وقفی (تقریبا رایگان و دائمی)، اصطلاحاً در بازار، دست را زیاد کند تا اولا مردم با فعالیت رایگان در بازار، بتوانند محرومیت زدایی کنند، ثانیا قیمت، پایین و کیفیت بالا رود، ثالثا از کارتل سازی توسط فروشگاه های زنجیره ای و انحصاری جلوگیری شود. این درحالی است که امروزه نمی بینیم که اقتصاد دانان، حکومت را ملزم به عمومی و رایگان کردن تجارت کند. رابعاً آنگاه که طبق اسلام، تولید و توزیع، غیرمتمرکز شد، مقیاس  صنایع، کم شده و به تبع، مقیاس پول های جابجا شده، کم شده و راه برای استفاده از پول-طلا و پول-نقره بازتر می شود. پول-طلا، پولی که برخلاف پول کاغذی، امکان خلق نداشته و درنتیجه بدون تورم است. اما حکومت ها وقتی تولید و توزیع متمرکز را بپذیرند، مجبورند یک پول کاغذی تعریف کنند تا بتوانند هزاران میلیارد تومان کاغذ را به عنوان پول چاپ کرده و به صورت رانتی، به فلان زالوصفت بدهند تا کارخانه ای را راه اندازی کند. این امر خود موجب تضاد طبقاتی و بردگی نوین (اجیر شدن) کارگران برای کارخانه دار می شود. اقتصاد و اقتصاد خوانده های امروز، چون طبقه بندی مشاغل، الگوی تولید و الگوی توزیغ غربی را بپذیرفته اند، در مقابل پول-طلا که برآمده از اسلام است مخالفت می کنند. خامساً عقود مبادله در اسلام، ناظر به انصاف و تراضی طرفین است. مثلا در مزارعه، کسی که یک زمینی دارد ولی توانایی کشت در آن را ندارد، آن را به یک زارع می دهد و محصول به صورت منصفانه (معمولا نصف-نصف) تقسیم می شود. همچنین در تمام عقود، تراضی طرفین شرط است. مثلا در عقد شرکت، اگر چهار نفر به نحو مشارکتی دارند یک کار اقتصادی می‌کنند، تصمیم گیری باید به اتفاق آرا باشد و حتی اگر یک نفر، ولو با سهام کم، با یک تصمیم مخالف باشد، شرکت نمی تواند آن تصمیم را بگیرد. این در واقع راهبرد اسلام برای کوچک کردن حلقه افراد در عقد شرکت هست تا تولید و توزیع را هر چه بیشتر غیرکتمرکز کند. اما شرکت های فعلی، که عمده اقتصاد را در اختیار دارند، با رأی نصف +١ سهام و نه حتی رأی نصف +١افراد، مدیریت می شوند که همین سبب تسلط تشدید شونده قارون ها بر اقتصاد شده و می شود. ادامه در پست بعد 👇
ادامه از پست قبل 👆 سادساً در اسلام قیمت گذاری بر اجناس نداریم، چون وقتی الگوی تولید و توزیع به گونه ای شد که همه دارند تولید و تجارت می کنند، بازار خودش به بهترین شیوه تنظیم می شود، اما اقتصاد، امروزه چون الگوی تولید و توزیع را انحصاری کرده است، اقتصاد دانان به دولت پیشنهاد می دهند که قیمت گذاری کند و با ابزار تعزیرات، این ابزار به وضوح علیل، به کنترل بازار بپردازد. سابعاً الگوی تجارت در اسلام به نحوی است که نباید با کفار تجارتی کرد که سبب تقویتی در آنها شود به طوریکه حتی اگر به واسطه خرید قرآن از کفار هم یک خیری به کفار برسد، این در فقه ما منع شده است. در حالیکه اقتصاد امروز، تجارت بین المللی را، نه براساس کفر و ایمان و نفاق ملت ها و حکومت ها، بلکه فقط براساس پول، سامان می دهد. ثامناً الگوی استفاده از انفال و فَیء در اسلام به گونه ای است که اولاً سودش به همه مردم و ثانیاً عمدتاً به فقرا برسد. به طوریکه قرآن تصریح دارد که این اموال عمومی نباید «دولةً بین الاغنیاء منکم» بشود. این در حالی است که مثلا بخش معادن کشور را خصوصی سازی کرده به طبقه سرمایه دار می دهند و در نتیجه، در یک سال ١٠ هزار میلیارد مالیات از صاحبان معدن گرفتند، در حالیکه فقط معادن مربوط به یکی از فلزات، در همان سال، ٢۰۰ هزار میلیارد تومان درآمد داشته است. تاسعاً در اقتصاد فعلی، تجمیع سرمایه، براساس تحریک حرص و اعطای سود مادی بوده و هدایت نقدینگی به سمت تولید و توزیع متمرکز است. در حالیکه تجمیع سرمایه در اسلام براساس احتساب الهی در دنیا و آخرت بوده و هدایت نقدینگی به سمت بهتر شدن روابط انسان ها با یکدیگر هست. روابطی که اگر بهینه باشد، ولو با امکانات مادی کم، زندگی بهشت می ‌شود. به موارد فوق که عمدتاً از کتاب فقه المکاسب مدرسه هدایت اقتباس شده (👇)، می توان چندین نمونه دیگر افزود. نمونه هایی که همه نشان دهنده تعارض و تضاد نظریات اقتصادی اسلام با این به اصطلاح علم اقتصاد است. عمده موارد بالا که گفتیم در اسلام چنین است و چنان است، برگرفته از احادیث امام صادق علیه السلام است. اما وقتی در دانشگاه امام صادق، کتاب های گریگوری منکیو، به جای نظریات جزئی، کاربردی و به دور از کلی گویی برگرفته از آیات و روایات تدریس و تدارس شود، نتیجه همین می شود که استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام بگوید که بله، بیش از ٩۵ درصد علم اقتصاد کنونی، اسلامی است. از طرف دیگر چون، نظامات مسلط و غربی کنونی، ناکارآمد هستند، وقتی تکنوکرات های ریش دار کلی گو، اقتصاد غرب را از طرف اسلام امضا می کنند و در واقع، غرب را اسلام-مالی می کنند، این سبب می شود که آن ناکارآمدی های نظامات غربی که در دانشگاه ها پخت و پز می شود، به ناحق به حساب اسلام واریز شود. و چه ضربه ای به نظام جمهوری اسلامی مهلک تر از این؟ جمهوری اسلامی، نظامی که در عین اینکه رهبرش در پی ظرفیت سازی تدریجی برای پیاده سازی نظامات کارآمد اسلامی است، مستکبرین و جهان خوارانی که در دو قرن قبل خون ایران و ایرانی را در شیشه کرده بودند، در صددند با تبلیغ ناکارآمد بودن این نظام مبارک، آن را براندازند. @mountazer
٢٢ شوال ١۴۴٣ 🔴 کلی گویی چگونه راه انقلاب اسلامی را سد کرده است؟ ۵- کلی گویی سبب شده اندیشکده ها و انقلابیونِ وسط میدان علی رغم میل باطنی تکنوکرات شوند. از چند سال قبل تا کنون، تعدادی از جوانان حزب اللهی، در حین فعالیت در تشکل های دانشجویی و یا بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی، اقدام به تأسیس اندیشکده هایی کردند تا برای مسئولین کشور (قوای سه گانه) تصمیم سازی کنند. از جمله اندیشکده ها می توان به اندیشکده ایتان، مرکز پژوهش های مجلس، مرکز همکاری های فناوری و نوآوری ریاست جمهوری، اندیشکده اقتصاد مقاومتی، دولت سایه دکتر جلیلی و غیره اشاره کرد. اگرچه تعدادی از این اندیشکده ها، ده ها سال قبل، تأسیس شده اند، اما حدوداً در یک دهه اخیر، با ورود پرحجم دانشجویان و فارغ التحصیلان انقلابی که عمدتاً از دانشگاه های تهران، یعنی از افراد باهوش جامعه هستند، این اندیشکده ها، قدرت تصمیم سازی خود و اعتماد و مراجعه مسئولین را به خود، به طور افزون ارتقا داده اند. این جوانان انقلابی و به درد به خور اما، از آنجا که براساس مطالعه تجربیات دیگر کشورها و ابتکارات شخصی خود، برای حل مسائل جامعه، پیشنهاد ارائه می دهند، قادر به ارائه راهکارهایی با کارآمدی همه جانبه نیستند، بلکه راهکارها پراگماتیستی(عملگرایانه) یا بدون دور اندیشی و همه جانبه نگری (نوک دماغی) است. چه اینکه جز خالق و گزاره هایی وحیانی، همه گزاره های انسان، با تکیه بر اشراف بر موضوعات نیست و لذا همواره این طور بوده که انسان، یک جا را درست کرده و به مرور در چند جا ناکارآمدی را به خود تحمیل کرده است. معنای تکنوکراسی هم همین است، غرور نسبت به پروردگار کریمی که فرمود «یا ایها الانسان ما غرّک بربک الکریم الذی خلقک فسوّاک فعدلک - سوره انفطار» اما این جوانان انقلابی، چرا در دام تکنوکراسی افتاده اند؟ چون از وقتی یادشان می آید، از قم فقط یک کلمه کلی «تمدن اسلامی» و «نظام سازی» و اینها را شنیده اند و راهکارهای عملیاتی ناظر به حل مسئله ندیده اند. در قم هم تعداد زیادی از مجموعه ها، به طور مستقل و غیر هم افزا، عَلَم نظام سازی را برداشته اند، به طوریکه افراد موثر هر یک از این مجموعه های نظام ساز، در یک پراید جا می شوند. مجموعه هایی که با سازمان مللی ها و مسئولین تکنوکرات می توانند دور یک میز بنشینند و به نقطه مشترک و هم افزا برسند، اما با خودشان نمی توانند. البته می دانیم که الآن برخی از این مجموعه ها، کمابیش، حرف های عملیاتی و البته همچنان کلی، از متن دین و بدون التقاط، استخراج کرده اند، اما این مجموعه ها باید بدانند که اگر می خواهند، در میان مدت، کار را جلو ببرند، باید اندیشکده ها را از تکنوکراسی برهانند. اندیشکده هایی که از یک طرف تصمیماتی که مسئولین می گیرند در آنجا پخت و پز می شود و از طرف دیگر، از جوانانی انقلابی برخوردارند که اکثراً قلب آماده و منتظری برای شنیدن نظریات کاربردی، عملیاتی و کارآمد اسلامی دارند. در واقع اگر نظام سازها، با این اندیشکده ها، هم افزایی کنند، نظریات اسلامی، هر چه جزئی تر شده و قدرت چانه زنی نظام سازهای قم نیز به مراتب بیشتر خواهد شد. @mountazer
🔻در یادداشت های گذشته ضرباتی که کلی گویی جریان های تمدن ساز به انقلاب می زند را بحث کردیم. حال سوال این است که اگر مجموعه های تصمیم ساز بخواهند برای حل مسائل مختلف، راهکار عملیاتی و خالص اسلامی بدهند، چه باید بکنند؟ 🔻در پاسخ به این سوال ما یک پلتفرم برای حل مسائل پیشنهاد می دهیم. این پلتفرم براساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت پیشنهاد شده و برای فهم بهتر آن، به عنوان مثال، روی مسئله عفاف و حجاب تطبیق داده شده است. 🔻حال برای هر مسئله ای می توان این ساختار یا پلتفرم را در نظر گرفت و آنگاه با استنطاق از حوزویان نظریه پرداز، درون این ساختار، پلتفرم یا جدول را از تصمیمات برآمده از معارف دین، پر کرد.
١٢ ذی الحجه ١۴۴٣،مصادف با ٢١ تیرماه، روز حجاب و عفاف و سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد در اعتراض به کشف حجاب 🔴 پیشنهاد یک پلتفرم برای حل مسئله به اندیشکده ها بر اساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی با تطبیق بر مسئله حجاب و عفاف بعد از تجمع اردیبهشت ماه ضد انقلاب در دانشگاه علم صنعت، به بهانه حجاب و عفاف، یکی از دانشجویان با من تماس گرفت و گفت: «برای حل مسئله بدحجابی و ارتقای عفاف، چه باید کرد؟» نتیجه گفتگوی ما این شد که باید الگویی از زنان موفق را به جامعه معرفی کرد. درحالیکه مثلاً وقتی شبکه نسیم، بازیگران بد حجاب سینما و تلوزیون را از طریق سلبریتی سازی، تبدیل به الگو و امام مردم می کند تا جاییکه چندین میلیون نفر از مردم صفحه های این سلبریتی ها را درشبکه های اجتماعی دنبال می کنند، آنگاه مردم هم از این بدحجاب ها، الگو گرفته و شرایط حجاب، به طور روز افزون بدتر خواهد شد. لذا قرار شد آن دانشجو از یک طرف با مسئولین صدا و سیما مذاکره کند تا عزم مسئولین امر را برای اصلاح برنامه هایی مثل دورهمی و خندوانه، جزم کند. از طرف دیگر با برخی جوانان حزب اللهی که در امر رسانه دخیل هستند صحبت کرده و از آنها برای فرم برنامه ایده بگیرد تا با آن فرم، بتوان مردم را جذب کرد و از طرف سوم با علمای نظام ساز قم بنشیند و محتوای کلی و جهت گیری برنامه جایگزین خندوانه و دورهمی را معین کند. آن شب را با همین فکر خوابیدم، صبح که بیدار شدم، دیدم می توان براساس ٩ فقه که زیرساخت هدایت انسان ها است و شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، آن ٩ فقه را برای نظام سازی، پیشنهاد داده است، یک بسته پیشنهادی جامع در بحث حجاب و عفاف، ارائه داد. آن ٩ فقه عبارتنداز فقه الامام، فقه الفرقان، فقه العبرة، فقه نفی سبیل، فقه المکاسب، فقه النظم، فقه التزکیة، فقه العلم و در نهایت، فقه البیان. 🔻 🔻 جدول تنظیم، بهینه کننده روابط انسان ها با یکدیگر نتیجه گفتگوی دیشب من و دوستم، ارائه پیشنهاد در زمینه فقط یکی از زیرساخت های هدایت (فقه الامام) بود. به طوریکه قرار شد، برای دختران و زنان، ائمه یا الگوهای مناسب را از طریق برنامه های پرمخاطب به مردم معرفی کنیم. اما برای هدایت مردم از طریق نظام سازی اجتماعی که منجر به خود تنظیمی روابط انسانی مردم، ٨ زیرساخت دیگر هم وجود دارد. منظور از خودتنظیمی روابط انسانی، عبارت است از تنظیم کردن و بهینه کردن روابط بین انسان ها، با اختیار و تمایل خود آن ها، به طوریکه مردم به دلیل رضایتی که از روابط خود با دیگران دارند، ولو با برخورداری مادی کم، زندگی و حال خوشی خواهند داشت. ٨ زیر ساخت دیگر عبارتنداز: دومین زیرساخت هدایت، فقه الفرقان یا بحث شاخصه های ارزیابی است. شاخصه های ارزیابی دختر و زن موفق باید علی المبنای اسلام، معین شود و آنگاه بر اساس این شاخصه ها، اولا وضعیت زنان جامعه ارزیابی و جهت دهی کلی شود و ثانیا برای زنان موفق تجلیل، صورت گیرد. چون ارزیابی یک مجموعه، بر اساس هر دسته از شاخصه ها که صورت بگیرد، آن مجموعه به سمت چشم انداز خاصی جهت دهی می شود. همچنین، ارزیابی ها، ابزار تحقیر و تجلیل هستند. مثلا وقتی شما شاخصه خانه داری و فرزندآوری را ملاک قرار دهید و جایزه های محلی، منطقه ای، استانی و ملی در این زمینه تدارک ببینید، جامعه زنان را به یک سمت رهنمون شدید. اما اگر از شب تا صبح و از صبح تا شب گفتید مثلا ما قبل از انقلاب تیم تکواندو و فوتبال زنان نداشتیم و الآن داریم و یا گفتید این مقدار زنان شاغل و تحصیل کرده نداشتیم و الآن داریم، آن وقت شما زنان جامعه را به سمت یک چشم انداز دیگری رهنمون شدید. البته شاخصه های ارزیابی، موارد گسترده ای است. از جمله اینکه باید حدالمقدور، فضاهای آموزشی دختر و پسر را جدا کرد که تحقیقات نشان داد، این تفکیک به کیفیت تحصیل محصلین نیز کمک می کند. مثلا به عنوان اولین حرکت که هیچ هزینه مالی هم ندارد، می توان در دانشگاه های صنعتی تهران که رشته های مشابه و سطح علمی تقریبا یکسانی دارند، مثلا امیرکبیر را دخترانه و علم و صنعت را پسرانه کرد و به همین ترتیب، خواجه نصیر و تربیت مدرس و شریف و دانشکده فنی دانشگاه تهران، در هر یک از این دانشگاه ها، از سال بعد، فقط دانشجوی دختر یا پسر، پذیرش کرد تا ظرف چهار سال، این دانشگاه ها تفکیک شده و نگرانی خانواده های شهرستانی که به امید تحصیل علم برای آینده ای درخشان، فرزندشان را به تهران می فرستند، برای فرزندان و به خصوص دختران خود، مرتفع شود. و به عینه می بینیم که در این دانشگاه ها، اختلاط دختران و پسران مجردی که در اوج جوانی هستند، چه مشکلات عدیده ای را برای آنها و به خصوص دختران به وجود آورده و می آورد. سومین زیرساخت هدایت، فقه العبره یا بحث نشان دادن عواقب دوری از حجاب و عفاف است. همه ما می دانیم که در گذشته، کشیدن سیگار و قلیان، در تمام جامعه و حتی در م
حافل مذهبی و در میان علما، مرسوم بود. اما هم اکنون اهل دود و دم بودن، مذموم و یک رفتار پرخطر اجتماعی شمرده می شود. سوال این است: چه شد که ورق برگشت؟ علت اصلی را باید در نشان دادن بدبخت شدن معتادها و متضرر شدن سیگاری ها، به مردم جستجو کرد. مثلا چند سال پیش در تلوزیون، برنامه ای به اسم  «شوک» پخش می کردند. موضوع برنامه این بود که با یک سری افرادی که معتاد شده بودند، مصاحبه می کردند و سرنوشت بد آنها و بلاهایی که سرشان آمد را روایت می کردند. نام برنامه، موسیقی برنامه، اینکه تصویر افراد را شطرنجی می کردند، همه و همه در ایجاد عبرت و منکر نمودن اعتیاد، موثر بود. حقیقتاً عنصر عبرت آفرینی، البته نه فقط توسط صدا و سیما، بلکه توسط مجموعه های کوچک و غیرمتمرکز مردمی، علت اصلی تبدیل شدن سیگاری بودن و اعتیاد، از یک امر مرسوم به یک عامل به شدت منفی است. حال آیا کسانیکه با رها کردن حجاب و عفاف، آسیب های جدی دیده اند، کمند؟ چرا این حوادث فقط در صفحه حوادث روزنامه هاست که کسی آنها را نخواند؟ باید این عبرت ها را جلوی چشم گذاشت و روایت کرد. اما جای این روایت، آنچنان در جامعه ما خالی است که، اگر یک بی عفتی سبب شود، پدری دختري را بکشد یا همسری، زنش را بکشد، جبهه غربگرای منافق، از این حادثه هایی که به دلیل مذموم بودن بی عفتی در فرهنگ ما اتفاق می افتد، برای ترویج بی عفتی و بدحجابی، سوء استفاده کرده و جبهه حق منفعل می شوند. چهارمین زیرساخت هدایت، فقه نفی سبیل یا بحث آگاه سازی مردم از توطئه دشمنان آنها برای به استعمار و استثمار کشیدن مردم است. این هم فصل مشبعی است و مثال های متعددی از این دست وجود دارد. از جمله اینکه، کشیش های مسیحی، از بین چند هزار پیشنهاد که در پاسخ به فراخوان آنها برای نابود کردن اسلام، به دستشان رسیده بود، در نهایت، بعد از یک پالایش طولانی، به یک راهبرد اصلی رسیدند و آن اینکه زنان مسلمان را بد حجاب کرده و در جامعه اسلامی، در منظر مردان قرار دهند. همین امر خود سرآغاز دومینوی است که به خیال آنها به نابودی اسلام منجر می شود. از این دست برنامه ریزی ها و عملیات هایی که انجام می شود، باید برای مردم افشا شود. همچنین باید برای مردم تبیین شود که اساسا علت سرگرم نمودن جوانان دنیا به شهوت و سکس، این است که از آنها عنصری دون همت و سست اراده در زمینه تحولات اجتماعی بسازند، تا یک وقت در برابر نظام انحصار طلبانه ضد مردمی، هم در اقتصاد سرمایه سالارانه و هم در سیاست کثیف احزاب که با استفاده از پیوندهای قدرت و ثروت، بر گرده مردم سوار می شوند، قیام نکنند و گوسفندان خوبی باشند که سقف خواسته شان این باشد که حالا که با دختران سکس داریم، باید سکس با همجنس را هم آزاد کنند. و بعد از آن همین طور اینها را در این مسیر، دنبال نخود سیاه بفرستند. لذا حقیقتاً، این «اباحی گری» است که افیون توده هاست و نه آنگونه که مارکسیست ها می گفتند، «دین» که «یقوم الناسُ بالقسط - سوره حدید». پنجمین زیرساخت هدایت، فقه المکاسب یا بحث مشاغل و اقتصاد مربوط به حجاب و عفاف است که این را می توان در دو سطح پیگیری کرد. یک سطح این است که طبقه بندی مشاغلی که زنان در آن مشغول هستند، می تواند به گونه ای باشد که جامع «سود اقتصادی» در کنار «فرزند آوردی و خانه داری» باشد. همچنان که زن در گذشته، در خانه بود و ضمن فرزند آوری و جوان نگهداشتن کشور، با اشتغال به مشاغل خانگی، سود اقتصادی می آفرید و چون عمدتا در خانه بود، کانون خانواده ها، گرم، بی عفتی و بدحجابی، کمتر و آمار طلاق هم اندک بود، برعکس الآن. سطح دوم بحث این است که باید مکاسب مربوط به حجاب و عفاف، مورد توجه و حمایت قرار گیرند. نه اینکه زنان جامعه ما باید بعد از کلی بازار گردی، یک مانتوی دکمه دار پیدا کنند. یعنی هم باید لباس های نامناسب محدود شود و هم لباس های مناسب ترویج گردد. ششمین زیرساخت هدایت، فقه النظم یا بحث قانون گزاری و نیز سنت ها و آداب و رسوم است که در این زمینه باید از یک طرف، به نحو سلبی، نهی از منکر و حدود و تعزیری که برای کشف حجاب و بی عفتی های گوناگون، پیش بینی شده است، بدون مسامحه و انفعال، اجرا شود. و از طرف دیگر به نحو ایجابی، سنت ها و آداب و رسوم مثبت شهر ها و اقوام را مثلاً در زمینه لباس و ازدواج، احیا کرد. هفتمین زیرساخت هدایت، فقه التزکیة است. علاوه بر ایجاد فضا برای رشد افراد به قله های معنوی که از طریق گسترش هیئات مذهبی، کلاس های اخلاق، اردوهای راهیان نور، اعتکاف و غیره حاصل می شود، شورای راهبردی، برای تأمین تزکیه افراد، مجموعه ای از نظریات را ارائه داده است. از جمله این نظریات نظریه مدیریت شهری محله محور و نیز مقررات فقهی ساختمان است. مثلا از رعایت حریم خانه و عدم اشراف خانه ها بر یکدیگر و وجود فضای تفریح در حیات خانه گرفته تا طراحی خانه به صورت اندرونی و بیرونی، نه اینکه آشپزخانه که محل فعالیت زن خان
ه است، بدون دیوار و متصل به پذیرایی باشد که محل حضور مهمان است و مواردی از این دست، همه تعدادی اندک از موارد متعددی است که در تزکیه افراد تأثیر دارد. هشتمین زیرساخت هدایت، فقه العلم یا بحث آموزش عمومی است. در واقع آموزش عمومی می تواند تمام زیرساخت های دیگر را لجستیک کند. چراکه فرزندان مردم ١٢ سال از دوران کودکی تا جوانی را در این فضاهای آموزشی می گذرانند. لذا باید در آموزش عمومی از ارائه یک سری مطالب در کتب درسی فراتر رفته و به گونه ای ب نامه ریزی کرد که تمامی تصمیمات پیش گفته، لجستیک شود. مثلا اگر می گوییم در فقه المکاسب، باید زمینه برای وفور لباس های مناسب و کمیاب شدن لباس های نامناسب فراهم شود، پس باید بخش مهمی از دانش آموزان دختر را در این مسیر هدایت کرد. نهمین زیرساخت هدایت، فقه البیان یا بحث تبلیغات، منابر، برنامه های تلوزیونی و غیره است. اگرچه ٨ زیرساخت قبل، اصطلاحاً غیربیانی بوده اند. اما واضح است که یکی از زیرساخت های مهم هدایت، بیان و تبیین است. در این زمینه از بنر و تبلیغات شهری گرفته تا رعایت حجاب زنان در تلوزیون و غیره و تا تأکید روی عفاف و حجاب بر سر منابر و برنامه های گفتگو محور تلوزیون، همیشه کارهای خوبی می شده است. نکته اینجاست که این امور باید طبق قواعد نه گانه فقه البیان، اصلاح شود تا یک تبیین مناسب در بحث حجاب و عفاف صورت گیرد. این قواعد نه گانه می‌گویند، محتوای ارائه شده باید ٩ ویژگی داشته باشد: اولا متناسب با فهم و عقل مخاطب، تنظیم شود، دوما در مخاطب تأمل ایجاد کرده و فکرش را به خودش مشغول کند، نه اینکه تا ببیند مثلا تلوزیون دارد در این زمینه حرف می زند، کانال را عوض کند. ثالثا باید ضمن ارائه حدود حجاب و عفاف و احکام آن، فواید و فلسفه این احکام نیز بیان شود. رابعا محتوا باید مبتنی بر مقایسه باشد. یعنی باید ابتدا گفت که آن جمعیتی که به این موارد عمل نکردند، چه خسران هایی کرده و چه چالش هایی را به خود تحمیل کردند و آنگاه حرف خود را زد تا در فرد اثر بیشتری داشته باشد. خامسا نحوه بیان و ارائه مطلب باید در فضای رفق باشد و به مخاطب القای محبت و رفق شود تا گارد نگیرد. سادسا هر محتوایی در بحث حجاب و عفاف باید در جای خودش گفته شود. چراکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یک مطالبی برای پسران خوب است، برخی برای مادران و پدران، برخی برای دختران و غیره. سابعا محتوا باید اولین مهره بحثی خود را از یک مفهوم غیرتشکیکی شروع کند. مفهوم تشکیکی، به مفهومی گفته می شود که مثل آزادی، برای آن مفهوم، تعاریف مختلفی در جامعه وجود دارد. لذا اگر اولین مهره بحثی خود را از لزوم آزادی بگذاریم، نمی توانیم با مردم، تفاهم کنیم. دوما اینکه وقتی بحث را از یک نقطه غیرتشکیکی شروع کردیم، باید مباحث، در هم تنیده و ساختارمند باشند. در این صورت محتوای ما راه خود را در ذهن مخاطب پیدا کرده و حتی قادر است، ساختارهای غلط ذهن او را تغییر دهد. درحالیکه تنازع و عدم ارتباط بین مهره های بحثی در محتوای ارائه شده، سبب فشل شدن و غیرشبکه ای شدن محتوا شده و درنتیجه مهره های بحثی محتوای ما، در ساختار ذهنی مخاطب، هضم می شود،نه اینکه ذهن او شکل بدهد یا حتی در ذهنش اثر مهمی بگذارد. ثامنا محتوا باید منسجم و برخوردار از یک سیاق منطقی باشد و نه منقطع و به گونه ای که از هر دری سخن بگوییم. تاسعا میزان و تعداد ارائه محتوا و زمان های ارائه باید تنظیم شود. در اینجا باید مجموعه ای از اعداد و کمیات را در نظر گرفت. مثلا اینکه، برای جا انداختن یک مطلب برای مخاطب باید ۴٠ روز به او زمان داد و او را دیگ زودپز فرض نکرد.  یا تعداد بنرها و مکان آنها، حجم برنامه های تلوزیونی و منبرها و زمان آنها و غیره باید تدبیر شود. همه این قواعد نه گانه که در اینجا فقط فهرست کردیم، در مباحث فقه البیان، به تفصیل ارائه شده است. اینها ٩ فقه برای فراهم کردن خودتنظیمی روابط انسان ها با یکدیگر است. مجموعه نظریاتی که ذیل این ٩ فقه قرار می گیرند، جدولی از نظریات را شکل می دهند به نام «جدول تنظیم». حال نکته اینجاست که انسان ها، علاوه بر رابطه با دیگر انسان ها، سه نوع رابطه دیگر هم دارند. یکی رابطه با طبیعت، دیگری رابطه با خدا و سومی رابطه با ماوراء الطبیعة. مجموعه شورای راهبردی، برای بهینه کردن هر یک از این سه رابطه نیز ده ها نظریه از متن دین ارائه داده است. براساس این نوع روابط، پیشنهادات سازنده ای در معارف دینی برای ارتقای وضعیت حجاب و عفاف جامعه پیشنهاد شده است که در ادامه به اندکی از آنها اشاره می شود. 🔻 🔻 جدول تسبیح، بهینه کننده رابطه انسان با خداوند آنچه که در تمامی رشته های به اصطلاح علوم پایه و فنی مهندسی و نیز طب سلولی، تدریس می شود، مبتنی بر داروینیسم، طبیعت گرایی یا ماتریالیسم است. یعنی اراده خدا در آن هیچ تأثیری ندارد بلکه این دست طبیعت است که دارد کار می‌کند. تدریس همین امور در م
دارس و دانشگاه ها، از دوران کودکی تا بزرگسالی به مردم، سبب شده است که انسان های حتی مومن، در عمل از خداوند، یعنی مهمترین عامل و قدرتی که می تواند پشتیبان آنها باشد، به نحو عالمانه و هدفمند استمداد و استفاده نمی کنند. این در حالی است که حقیقت این است که «لا حول و لا قوّة الا بالله العلی العظیم» یعنی خداوند یک حضور تام دارد و این دست خداوند است که دارد کار می‌کند و هر دستی هم که دارد کار می‌کند، در طول اراده خداوند است. حال که این طور است، پس باید نحوه ارتباط بهینه با خداوند را دانست تا از حمایت های خداوند نهایت استفاده را برد و از نقمت او در امان بود و این کاری است که جدول تسبیح، عهده دار آن است. به عنوان مثال خداوند قادر متعال برای تأمین عفاف و حفظ نوامیس مردم، یک عامل بازدارنده قرار داده است و آن اینکه حدیث داریم که هر کس که به ناموس مردم نگاه کند، پس منتظر تعرض به ناموس خودش توسط دیگر مردم باشد. این صفت منتقم بودن خداوند است که اگر هر انسان با آبرو و خانواده داری با این صفت خداوند آشنا باشد، آنگاه حواس خودش را در برخورد با ناموس مردم جمع خواهد کرد. یا مثلا خداوند که صادق الوعد هست، به دختران و پسرانی که فعلا امکان ازدواج برایشان وجود ندارد گفته است که باید عفاف پیشه کنند «وَلْیَستَعفِف الذّین لایَجِدون نِکاحاً» که در این صورت خداوند آنها را از فضل خودش بی نیاز خواهد کرد «حتی یُغنیَهُمُ اللهُ مِن فَضلِه» این دو مثال بود که توجه به آنها، رابطه انسان با خداوند را به گونه ای تنظیم می‌کند که از مواهب خداوند استفاده کرده و از عذاب الهی در امان بمانند و از این طریق، سطح عفاف و حجاب نیز در جامعه ارتقا می یابد. 🔻🔻جدول تسخیر، بهینه کننده رابطه انسان با طبیعت رابطه انسان با طبیعت عبارت است از تسخیر و به زیر در آوردن امکاناتی که خداوند حکیم، این احسن الخالقین، برای برطرف کردن نیازهای واقعی انسان ها، مهیا کرده است که فرمود: «وَ سخَّرَ لَکُم ما فی السماواتِ وَ ما فی الأرضِ جمیعاً مِنه إنَّ فی ذلک لَآیاتٍ لقومٍ یَتَفَکَّرون - سوره جاثیه آیه ١٢» این تصرف شیء پایه، در برابر تصرف سنتز پایه ای است که در شیمی مطرح شده و برای برطرف کردن نیازهای واقعی و کاذب انسان، به طور روز افزون، اشیاء جدیدی سنتز می کنند که هم برای سلامتی انسان مصر است و هم در جریان سنتز این اشیاء در کارخانجات، چنان چالش های محیط زیستی به بار آورده اند که می رود کره زمین را به منطقه ای غیر قابل سکونت تبدیل کند. ما در این پلتفرم پیشنهادی، اشیای عالم را به چهار دسته جمادات، گیاهان، حیوانات و غذاها تقسیم بندی می کنیم. آنگاه برای هر یک از این دسته ها، مثال هایی که می تواند موجب ارتقای وضعیت حجاب و عفاف شود، از متن دین پیشنهاد می شود که لازم است، با تفحص در آیات و روایات، بر غنای این مثال ها افزود. مثلا از بین گیاهان، سنجد و از میان غذاها، سرکه شهوت حرام را کنترل می‌کند و از این طریق وضعیت حجاب و عفاف را در جامعه ارتقا می دهد. بنابراین مثلا در دانشگاه ها می توان از این اشیاء استفاده کرد. 🔻🔻جدول غریب، بهینه کننده رابطه انسان با ماوراء الطبیعة موضوع نظریات جدول غریب این است که ما را با اسباب باطنی عالم (اجنه، ملائکه، ارواح اموات و غیره) که روی زندگی ما تأثیرات شگرف مثبت و منفی، آشنا می کند و ما را توانمند می کند که از این اسباب، استفاده کنیم و از گزند آنها در امان بمانیم. نظریات جدول غریب تا کنون برای عموم ارائه نشده و لذا اینجا نمی توانم، راهبردهایی برای ارتقای عفاف و حجاب، براساس جدول غریب، پیشنهاد دهم. اما این جدول با نظریات متعددش تولید شده است و مانند سه جدول دیگر، می تواند در حل مسائل، یاری گر ما باشد. 🔻🔻هندسه پلتفرم پیشنهادی بنابراین پر کردن خانه های جداول چهارگانه فوق، براساس معارف اسلامی، ما را به مجموعه ای همه جانبه و کاربردی از تصمیمات در زمینه حجاب و عفاف می رساند. در هر زمینه دیگر و برای حل هر یک از مسائل، با تفحص در آیات و روایات و آشنایی با نظریات هر یک از جداول چهارگانه فوق، راه حل های اسلامی ارائه داد. این یافتن راه حل برای مسائل جامعه اما یک بخش میانی است. به طوریکه قبل از آن باید مسئله یابی کرد. یعنی باید مسئله و معضل بودن یا نبودن یک وضعیت را نیز با توجه به اسلام تشخیص داد. مثلا برای ما بدحجابی و بی عفتی مسئله است، در حالیکه برای غیرمعتقدین به اسلام، این اصلا معضل و مسئله نیست. حال برای شناسایی مسائل جامعه، یک نظریه اسلامی تدوین شده است تحت عنوان «هسته های توازن فرهنگی». حال تسلط به این نظریه و آشنایی با نقطه مطلوب و اسلامی جامعه به نحو تفصیلی که از طریق تسلط بر نظریات موجود در جداول چهارگانه میسر است، می تواند ما را در شناخت معضلات و مسائل حقیقی جامعه یاری دهد. پس ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، نه اینکه مبنای ما پیگیری مسائلی باشد که فلان
مسئول بی اطلاع از نظریات اسلامی، به ما می دهد. همچنین، بعد از یافتن راه حل برای یک مسئله خاص، لازم است نحوه پیاده سازی آن راه حل ها را پیگیری کرد. از آنجا که ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، لذا باید فکر مسئولین را با خود همراه کنیم. برای همین، یک چرخه چهار بخشی برای تحریک فکر مسئولین، جهت حل یک مسئله خاص از معارف دین استخراج شده است. این چهار بخش عبارت است از مدیریت خبر، تضارب، کتابت و نمونه سازی. یعنی ابتدا باید افراد را از تولد یک نظریه با خبر کرد و مزایا و برتری های آن را برشمرد. آنگاه در جلسات تضارب، تحریک فکر بیشتری صورت می‌گیرد. در ادامه با کتابت آن جلسات، مباحث تدوین و شکل یافته می شود، به طوریکه قابل تدریس و تدارس هم هست و می تواند بدنه کارشناسی را با خود همراه کند. در نهایت با نمونه سازی روی زمین، بیشترین تحریک فکر صورت می گیرد. @mountazer
٢٢ ذی الحجه ١۴۴٣ 🔴 تشریح «جدول تصمیم» یک نظریه برای حل مسئله براساس قواعد نه گانه فقه البیان 🔻🔻ضرورت ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم» در یادداشت قبل، پلتفرمی برای حل مسئله های جامعه پیشنهاد داده بودیم. در این پلتفرم، مجموعه ای از تصمیمات برای حل یک مسئله خاص، پیشنهاد داده می شد. دیدیم که این پیشنهادها براساس نظریاتی اسلامی که ذیل جداول چهارگانه «تنظیم، تسخیر، تسبیح، غریب» قرار دارند، ارائه می شود و دیدیم که هر یک از این جداول به ترتیب متکفِّل بهینه سازی روابط انسان با  «انسان های دیگر، طبیعت، خدا، ماوراء الطبیعة» هستند. به طوریکه با تسلط بر نظریات موجود در هر یک از این چهار جدول، می توان برای حل مسائل مختلف، پیشنهاداتی را ارائه داد. در حقیقت آن پلتفرم، وقتی تکمیل شود، به این معنی که از طریق فحص گسترده در آیات و روایات، حداکثر پیشنهادات را روی آن پلتفرم سوار کنیم، آنگاه در آن نقطه اوج، این پلتفرم، تبدیل به یک «جدول پیشنهاد» می شود. حال سوال اینجاست که آیا ما فقط باید «پیشنهاد» را ارائه بدهیم و یا اینکه نه، ما باید شرایط زمانی و مکانی و انسانی و اجرایی و غیره را برای عملیاتی شدن یا «اقامه» یا  به تعبیر نارسا و نامأنوس شورای راهبردی، «پردازش» پیشنهاداتی که ارائه می دهیم، در نظر بگیریم؟ مسلم است که اگر از لحاظ کردن این شرایط زمانی و مکانی و... غفلت کنیم، آنگاه این «جدول پیشنهاد» به این معنا خواهد بود که ما تعدادی از تصمیمات و پیشنهادات خوب را برای حل یک مسئله، روی هوا پرتاب کرده ایم. بدیهی است که چنین تصمیمات بدون پشتوانه ای، نمی تواند اجرا شود و لذا نمی توان نام این جدول را جدول تصمیم گذاشت، چون تصمیم از جنس عمل بوده و امری است که یک مدیر در مقام اجرا می گیرد. و بدیهی است که باید شرایطی برای اجرا شدن، به آن پیشنهادات خوب، پیوست شود تا آن پیشنهاد تبدیل به تصمیم شود که وقتی این متن را مطالعه بفرمایید، منظور ما بهتر منتقل می شود. حال در این متن نشان می دهیم که قواعد فقهی فقه البیان و ٩ فقه موجود در فقه نظام، چگونه «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد. 🔻 🔻 الگوی ساخت نظامات اسلامی، «جدول پیشنهاد» را به ما می دهد بحث تشریح اجزای «جدول تصمیم» را از اینجا شروع می کنیم که هر یک از نظریات الگوی پیشرفت که برای حل مسائل جامعه ارائه می شود، دارای سه بخش هست، تعریف، تصویر و تصمیم. این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، خود یکی از قوائد فقه البیان است تحت عنوان «قاعده مکث». این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، توسط الگوی ساخت نظامات اسلامی به این صورت تشریح شده است که: تعریف، متکفل ارائه یک تعریف جدید در برابر تعریف غلط یا ناقص موجود هست، مثلاً فرض بفرمایید ما مشکل مسکن مردم را می خواهیم حل کنیم. حالا بحث را از کجا شروع می کنیم؟ آیا می آییم همین تعریف مسکن را به آپارتمان یا خوابگاه می پذیریم و بعد برای حل مشکل مسکن مثلا از غربی ها تقلید کرده، روی خانه های خالی مالیات می بندیم، تا افرادی که خانه احتکار کرده اند، مجبور شوند خانه هایشان را اجاره دهند و از طریق افزایش تقاضای خانه در بازار خانه های استیجاری، قیمت اجاره پایین بیاید؟ یا اینکه نه ما تعریف مسکن را از آپارتمان با کاربری خوابگاه، به دار واسعه با ده کاربری ارتقا می دهیم که نه تنها مردم را از اجاره نشینی نجات می دهد و خوابگاهی که مال خودشان است را در اختیارشان قرار می دهد، بلکه حداقل ٩ مزیت دیگر علاوه بر خوابگاه بودن هم به آنها می دهد؟حال این مزیت ها را در بخش دوم نظریه، تشریح می کنیم، به طوریکه تصویری از مزایا و برتری های تعریف اسلامی را نسبت به تعریف موجود ارائه می دهیم. ارائه این تصویر، موجب می شود افراد برای پذیرش تصمیماتی که دار واسعه را محقق می کند، ترغیب شوند. حال زمان آن است که تصمیمات خود را برای عملیاتی کردن دار واسعه ارائه دهیم. خب حالا اگر ما بیاییم همان ده تا کاربری دار واسعه را بگوییم. مثلا بگوییم خانه علاوه بر خوابگاه بودن، باید محل تفریح و بازی کودکان، محل نگهداری حیوانات خانگی، محل کشت سبزی و صیفی و برخی درختان، محل مدیریت پسماند و دیگر کاربری ها هم باشد، آنگاه این که دیگر جدول تصمیم نمی شود. بلکه ما باید با در نظر گرفتن ٨ قاعده دیگر فقه البیان، مواردی را به این پیشنهادات، پیوست کنیم تا «جدول تصمیم» مقررات فقهی ساختمان متولد شود. البته این ٨ قاعده را علاوه بر اینکه می توانیم به قسمت تصمیم نظریه پیوست کنیم، به قسمت تصویر و تعریف هم می توانیم پیوست کنیم و بدین طریق، تصویر و تعریف نظریه را نیز ارتقا دهیم. اما ما در این متن صرفاً این پیوست را به قسمت تصمیم می زتیم تا جدول تصمیم را متولد کنیم. 🔻🔻الگوی تفصیل، «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد الگوی تفصیل می گوید برای عملیاتی شدن یا اقامه پیشنهادات مطرح شده در «جدول پیشنهاد»
، باید موارد هشتگانه زیر را به پیشنهادات پیوست کنیم: اولاً قاعده ظرفیت. ببینید ما وقتی می خواهیم یک پیشنهادی را در یک منطقه، پیاده کنیم باید وضعیت آن مکان و زمان و نیروهای عمل کننده در آنجا را به خوبی بشناسیم. از این رهگذر می توان، ظرفیت سنجی یا امکان سنجی کرد. حال ما پیشنهاد می دهیم که براساس ٩ فقه، یک ظرفیت سنجی منظم و ذو ابعاد داشته باشیم. در واقع ما از طریق اندراج، تعبیه یا جایگذاری ٩ فقه در قاعده ظرفیت، به شرح زیر ظرفیت سنجی می کنیم: اولاً براساس «فقه الامام»، باید مسئولین، اشخاص رسانه ای و افراد یا دانشگاه های مرجع، متنفذ و مرتبط با «جدول پیشنهاد»، شناسایی و ارزیابی شده و برای نحوه تعامل با آنها، سناریوی مناسب، طراحی شود. ثانیاً براساس «فقه البیان»، مجموعه های تبلیغاتی که روی فکر مردم اثر دارند باید شناسایی شوند. مثلا در هر منطقه ای ما گروه های مجازی از طیف های مختلف داریم، احیانا مساجد و ائمه جماعات را داریم، مراسمات محرم و سخنرانان آن را داریم و غیره، باید با آنها رابطه گرفت. مثلا اگر می خواهیم مدیریت شهری محله محور را در سرخس جلو ببریم، باید با مسئولین این گروه ها در فضای رفق جلساتی بگیریم که این در ادامه بیان می شود، ولی در این مرحله باید آنها را شناسایی کرد و ظرفیت یا قدر عقل ایشان و جهت گیری آنها را دانست تا بتوان بهترین تعامل را با آن داشت. ثالثاً بر اساس «فقه نفی سبیل»، باید موانع و معارض های اجرایی شدن «جدول پیشنهاد» را شناخت. ما برای پیشبرد انقلاب اسلامی در ایران در یک جزوه ای، سرجمع ۵ عدد مانع را برشمردیم که بر این اساس می توان یک ارزیابی و دسته بندی از موانع داشت. این موانع پنجگانه عبارتنداز: ١- مقدس نماهای نفهم. این لقب و القاب رساتر دیگر، اسمی است که امام خمینی (ره) بر سر آن دسته از آخوندهایی گذاشتند که نه تنها هیچ وظیفه ای برای پیاده سازی اسلام و قدرت دادن به اسلام و مسلمین برای خود قائل نیستند، بلکه تمام هم خود را مصروف در گوشه نشستن و نق زنی، تولید متن هایی از دین برای اثبات ما نمی توانیم، ما هیچ منبع مستندی نداریم می کنند و به قول امام چنان تیشه زدن به ریشه دین و انقلاب می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. ٢- جبهه غربگرای منافق. این منافقینی که قبله آمالشان غرب است، چون هیچ اعتقادی به پیاده سازی اسلام ندارند، در هر سطحی از مسئولیت باشند، یک مانع هستند. ٣- سکولارهای پنهان. این هم تعبیری است که رهبری برای طیفی از مسئولین که شعار اسلام و انقلاب می دهند ولی وقتی در عمل و برنامه ریزی ها که وارد می شویم، همان غرب است، همان سکولاریسم است. اینها از جبهه غربگرای منافق خطرناک ترند. ۴- متدینین بی تفاوت. اینها بخش عمده متدینین ما هستند که برخلاف انبوه آیات و روایات و نیز سیره معصومین علیهم السلام، وظیفه ای برای خود مبنی بر جهاد در راه خدا و پیاده کردن اسلام، قائل نیستند. همین که نمازی و روزه ای است کافی است و نیازی نمی بینند که از حطام دنیا بگذرند. ۵- صهیونیسم بین الملل که خود را در قامت سازمان های تخصصی وابسته به سازمان ملل، رشته ها و تحقیقات دانشگاهی و غیره نشان می دهد، پنجمین مانع هست. مصادیق هر یک از این موانع را، مصادیق جریانی و انسانی، باید در منطقه ای که می خواهیم «جدول پیشنهاد» را عملیاتی کنیم، بشناسیم. رابعاً براساس «فقه النظم»، باید اولاً سنت های شهری مثبت و معارض و ثانیاً قوانین و مقرارت مثبت و معارض با جدول پیشنهاد را شناسایی کرد. خامساً براساس «فقه الفرقان»، باید برای اجرای صحیح جدول پیشنهاد، اولاً شاخص گذاری کمی و کیفی شود و ثانیاً  رسیدن به هر یک از هدفف های مرحله ای و نهایی هر یک از پیشنهادات «جدول پیشنهاد»، زمان مند شود. سادساً براساس «فقه العبره»، باید شکست هایی که همین طرحی که می می خواهیم اجرا کنیم، قبلاً داشته است، دقیقا بررسی شود و از آن عبرت گرفت. ما تجربه های شکست خورده و عقب گرد، چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه ای کم نداشتیم. بررسی این موارد ما را به درک بهتر و واقعی تری می رساند. سابعاً براساس «فقه العلم»، باید تحقیقات و کتاب های مخالف و موافق با «جدول تصمیم» و همچنین افرادی را که این متون را تولید کرده اند، رصد و بررسی کرد. علاوه بر متون مخالف که الی ما شاء الله در رشته های دانشگاهی فراوان وجود دارد، یک سری متون موافق با نظریات اسلامی، هم براساس مفاهیم دانشگاهی و خم در حوزه مباحث دینی تولید شده است و طرفدارانی دارد. لازم است هم آن معارضین را شناخت و خم با این طرفداران، هم افزایی کرد که حالا در  «قاعده مقایسه» باز به این مورد می پردازیم. ثامناً براساس «فقه المکاسب»، باید شرایط اقتصادی موجود و مورد نیاز که احیاناً با «جدول پیشنهاد» ما مرتبط است را بررسی کرد. تاسعاً براساس «فقه التزکیه»، باید هم مجموعه ها و هم افراد را از نظر تزکیه ای بررسی کرد و دید چه کسی دوست ا
ست و چه کسی دشمن. و طبقه بندی دوست و دشمن را نیز باید مشخص کرد. باید دید چه کسی مزکّی هست و چه مجموعه ای اینطور نیست. همان طور که دیدید، با اندراج ٩ فقه در قاعده ظرفیت، یک ظرفیت سنجی ذو ابعاد برای اجرای «جدول پیشنهاد» حاصل می شود. حال به قواعد دیگر فقه البیان که اجزای دیگری از جدول تصمیم را برای ما تکمیل می کند و از وجوه دیگری، «جدول پیشنهاد» را به گونه ای ارتقا می دهند تا در نهایت به «جدول تصمیم» برسیم، می پردازیم. ثانیاً قاعده تأمل. مثلا فرض بفرمایید که ما می خواهیم مدیریت شهری محله محور را که در جدول پیشنهاد آن، صد پیشنهاد وجود دارد، در روستاهای شهرستان سرخس اجرا کنیم. از کجا شروع می کنیم؟ قاعده تأمل می گوید باید از جایی شروع کنید که افراد را به تأمل فرو ببرید یا آنها را درگیر کنید. یعنی شما باید آن پیشنهاد و آن نظریه ای را ابتدائاً مطرح کنید که مشکلی که اکنون مردم را درگیر کرده است، از بین ببرید. به عنوان مثال الآن ٣ سال است که در سمت شهرستان سرخس که ده ها روستا دارد، خشکسالی شده است. درنتیجه این خشکسالی، مردمی که شغل عمده آنها دامداری گوشفند بود، مجبور شدند گوسفندان خود را بفروشند. مثلاً در روستای چشمه شور که یکی از روستاهای سرخس است، مردم حدوداً ١۶٠٠٠ گوسفند داشتند، ولی الآن به حدود ١٠٠٠ گوسفند رسیده است. حال در اطراف همان روستا، یک کوهی است که از زیر آن و در نزدیکی یک امامزاده، یک چشمه ای می جوشد. همچنین در آن مناطق، کوه هایی وجود دارد، حالا ما در الگوی مدیریت آب خود داریم که خداوند زیر کوه آب قرار داده است. پس ما باید یک بررسی میدانی کنیم و ببینیم چطور می توانیم آب زیر کوه را برای مقابله با این خشکسالی به کار بریم. اگر این کار را کردیم، آنگاه مردم به ما اقبال خواهند یافت، چون خشکسالی آنها را برطرف کرده ایم. یا مثلاً در آن اطراف، زمین های وسیعی از باغ های پسته وجود دارد که اینها وقف امام رضا علیه السلام است. ولی آستان قدس این زمین ها را عمدتاً به صورت متمرکز به افراد کمی اجاره می دهد. پس اگر آنجا از الگوی تولید غیرمتمرکز شروع کنیم، این می تواند برای مردم سودآور باشد. یا یکی از مشکلات دامداران آنجا این است که دامدار، چون تجارت بلد نیست یا تجارت نمی کند، گوسفند خود را به بازار مال می برد و آنجا به دلال یا قصاب می فروشد. حال آن قصاب می دهد به کشتارگاه و می برد در قصابی خود با سود بالا به مردم می دهد. درحالیکه اگر دامدار خودش بفروشد، تقریبا دو برابر سود می کند. پس اگر ما در اینجا برای مردم روستا تعدادی حجره قصابی در مشهد تهیه کنیم که اینها خودشان عرضه مستقیم کنند، آنگاه خیلی به سود آنها خواهد بود و این الگوی توزیع غیر متمرکز یا تجارت همگانی است. پس قاعده تأمل می گوید مثلاً اگر ما برای روستاهای سرخس، از الگوی مدیریت آب، الگوی تولید و الگوی توزیع شروع کنیم، می توانیم با مردم ارتباط بگیریم و مرجع شویم و از این رهگذر بقیه نظریات اسلامی را در آنجا پیاده کنیم. ثالثاً قاعده مقایسه. ما در قاعده ظرفیت، کتب و متون موافق و مخالف با «جدول پیشنهاد» خود را شناختیم. حال نکته اینجاست که برای اینکه بتوانیم، این پیشنهادات را اجرا کنیم، باید به گونه هم متن و هم کارشناس در این زمینه تولید و تربیت کنیم که بتواند با متون، رشته ها و کارشناسان ناکارآمد دانشگاهی، موازنه کند. این مهم از طریق برگزاری جلسات تخصصی نظریات مرتبط در مجامع تخصصی و اصلاح جهت این مجامع حاصل می شود. به گونه ای که ما با اصلاح دانشگاه که امام می گویند اگر اصلاح شود مملکت اصلاح می شود، آنگاه توسط خود دانشگاه، متون و کارشناس مورد نیاز برای مقایسه با متون و کارشناسان غربی را خواهیم داشت. رابعاً قاعده رفق. ما در قاعده ظرفیت کفتیم که باید موثرین و منبرداران و مسئولین یک مجموعه را شناخت و از طریق جلساتی، پیام اسلام را به آنها رساند. تکمیل این نکته می شود قاعده رفق. انصافا ما انقلابیون، سلطان دوقطبی سازی هستیم. این درحالی است که با حلم (جنبه یا ظرفیت) بالا باید حرف همه راشنید و با قول حسن و سدید، حرف اسلام را روی میز کارآمدی زد و آنگاه بسیاری از این نیروهای اجتماعی که می بینیم در طیف مقابل هستند، ای بسا به ما کمک می کنند یا حداقل سنگ اندازی نمی کنند. خامساً قاعده منزلت. نکته دیگر اینکه ما وقتی پیشنهاداتی را ارائه می دهیم باید تقسیم کار کنیم و معین کنیم که هر کاری را چه کسی یا نهادی یا مجموعه یا مجموعه هایی باید انجام دهند و نحوه هماهنگی این منزلت ها و جایگاه ها چگونه باید باشد. چون ما الحمدلله در جمهوری اسلامی، برای هر امری، شونصد تا متولی داریم. این امر باید در قاعده ظرفیت در بخش فقه النظم که قوانین معارض و معاضد را نیز بررسی می کند، مدنظر قرار گیرد. سادساً قاعده انفتاح. نکته دیگر اینکه «جدول پیشنهاد» ما باید به گونه ای باشد که مجموعه پیشنهادات، همدیگر را
پوشش داده و حمایت کنند. یعنی به گونه ای منسجم و شبکه ای باشند که اجرای اولین پیشنهادات که براساس قاعده تأمل انجام می شود، بتواند راه را برای انجام دیگر پیشنهادات باز کند. سابعاً قاعده سیاق. قاعده سیاق می گوید «جدول پیشنهاد» نباید کشکولی از پیشنهادات خوب باشد. بلکه این پیشنهادات باید با یکدیگر مرتبط باشند و دسته ها یا سیاق هایی از پیشنهادات را تشکیل دهند. آنگاه این سیاق ها هم باید در ارتباط با یکدیگر، ما را به هدف نهایی برسانند. لذا نباید پراکنده کاری شود. ثامناً قاعده کمّ. در نهایت در قاعده کمّ باید تمامی کمیات و اعداد مورد نیاز برای اجرای «جدول پیشنهاد» را پیوست کنیم. مثلاً از بودجه و پول مورد نیاز برای اجرای پیشنهادات تا تعداد نیروی انسانی مورد نیاز برای هر پیشنهاد و تا زمان مورد نیاز برای اجرای هر پیشنهاد. ببینید مثلاً ما در نظریه مدیریت شهری محله محور، پیشنهاد می دهیم که حمام های چهار مزاجی ساخته شود. اولاً مثلا در شهر سرخس چه تعداد حمام و در چه مناطقی با ساخته شود؟ ثانیاً این حمام ها چقدر پول می خواهد و پولش از کجا بناست تأمین شود؟ ثالثاً این حمام چه تعداد نیروی انسانی می خواهد که دلاکی بلد باشند یا به طب اسلامی مسلط بوده و بتوانند اخلاط ناصالح را از بدم افراد خارج کنند؟ آیا این افراد را داریم؟ اگر نداریم چه کسی و طی چه مدتی بناست اینها را آموزش دهد؟ پس ببینید اینها مثال هایی است از انواع کمیات و اعداد که باید اینها را لحاظ کنیم تا آن پیشنهادات ما روی زمین بتواند بنشیند و تبدیل به یک تصمیمی شود که یک مدیر می گیرد و اجرا می شود. در جمع بندی و به عنوان کلام آخر، گفتنی است پیوست کردن ٨ قاعده فوق به پیشنهادات خوب و کارآمدی که از بطن اسلام برای حل مسائل ارائه می دهیم، آن پیشنهادات ما را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد. جدول تصمیمی است که علی المبنای نظریه ای که اسم آن را الگوی تفصیل گذاشته اند حاصل می شود. ولی حاج آقا متأثر هستند که تا الآن دو بار اسم الگوی تفصیل را پیش بچه ها آورده اند و برای کسی سوالی مطرح نشده است. این در حالی است که شورای راهبردی وارد دوران اقامه نظریات شده است و اقامه نظریات، بدون ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم»، قابلیت تحقق ندارد. ‌پس بچه های الگو باید براساس توضیحات همین متن، برای هر نظریه، برای هر شرایط زمانی و مکانی مختلف، جدول تصمیم بنویسند تا این نظریات بتواند اجرایی شود. البته می دانم که تکمیل بخش هایی از جدول تصمیم باید با تعامل با مسئولین و دست اندر کاران باشد و نمی شود در قم نشست و جدول تصمیم نوشت. اما راه نوشتن و اجزا و خانه های این جدول مشخص شده است. @mountazer