ادامه از پست قبل 👆
سادساً در اسلام قیمت گذاری بر اجناس نداریم، چون وقتی الگوی تولید و توزیع به گونه ای شد که همه دارند تولید و تجارت می کنند، بازار خودش به بهترین شیوه تنظیم می شود، اما اقتصاد، امروزه چون الگوی تولید و توزیع را انحصاری کرده است، اقتصاد دانان به دولت پیشنهاد می دهند که قیمت گذاری کند و با ابزار تعزیرات، این ابزار به وضوح علیل، به کنترل بازار بپردازد.
سابعاً الگوی تجارت در اسلام به نحوی است که نباید با کفار تجارتی کرد که سبب تقویتی در آنها شود به طوریکه حتی اگر به واسطه خرید قرآن از کفار هم یک خیری به کفار برسد، این در فقه ما منع شده است. در حالیکه اقتصاد امروز، تجارت بین المللی را، نه براساس کفر و ایمان و نفاق ملت ها و حکومت ها، بلکه فقط براساس پول، سامان می دهد.
ثامناً الگوی استفاده از انفال و فَیء در اسلام به گونه ای است که اولاً سودش به همه مردم و ثانیاً عمدتاً به فقرا برسد. به طوریکه قرآن تصریح دارد که این اموال عمومی نباید «دولةً بین الاغنیاء منکم» بشود. این در حالی است که مثلا بخش معادن کشور را خصوصی سازی کرده به طبقه سرمایه دار می دهند و در نتیجه، در یک سال ١٠ هزار میلیارد مالیات از صاحبان معدن گرفتند، در حالیکه فقط معادن مربوط به یکی از فلزات، در همان سال، ٢۰۰ هزار میلیارد تومان درآمد داشته است.
تاسعاً در اقتصاد فعلی، تجمیع سرمایه، براساس تحریک حرص و اعطای سود مادی بوده و هدایت نقدینگی به سمت تولید و توزیع متمرکز است. در حالیکه تجمیع سرمایه در اسلام براساس احتساب الهی در دنیا و آخرت بوده و هدایت نقدینگی به سمت بهتر شدن روابط انسان ها با یکدیگر هست. روابطی که اگر بهینه باشد، ولو با امکانات مادی کم، زندگی بهشت می شود.
به موارد فوق که عمدتاً از کتاب فقه المکاسب مدرسه هدایت اقتباس شده (👇)، می توان چندین نمونه دیگر افزود. نمونه هایی که همه نشان دهنده تعارض و تضاد نظریات اقتصادی اسلام با این به اصطلاح علم اقتصاد است. عمده موارد بالا که گفتیم در اسلام چنین است و چنان است، برگرفته از احادیث امام صادق علیه السلام است. اما وقتی در دانشگاه امام صادق، کتاب های گریگوری منکیو، به جای نظریات جزئی، کاربردی و به دور از کلی گویی برگرفته از آیات و روایات تدریس و تدارس شود، نتیجه همین می شود که استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام بگوید که بله، بیش از ٩۵ درصد علم اقتصاد کنونی، اسلامی است. از طرف دیگر چون، نظامات مسلط و غربی کنونی، ناکارآمد هستند، وقتی تکنوکرات های ریش دار کلی گو، اقتصاد غرب را از طرف اسلام امضا می کنند و در واقع، غرب را اسلام-مالی می کنند، این سبب می شود که آن ناکارآمدی های نظامات غربی که در دانشگاه ها پخت و پز می شود، به ناحق به حساب اسلام واریز شود. و چه ضربه ای به نظام جمهوری اسلامی مهلک تر از این؟ جمهوری اسلامی، نظامی که در عین اینکه رهبرش در پی ظرفیت سازی تدریجی برای پیاده سازی نظامات کارآمد اسلامی است، مستکبرین و جهان خوارانی که در دو قرن قبل خون ایران و ایرانی را در شیشه کرده بودند، در صددند با تبلیغ ناکارآمد بودن این نظام مبارک، آن را براندازند.
@mountazer
#یادداشت_شماره_هفت
٢٢ شوال ١۴۴٣
🔴 کلی گویی چگونه راه انقلاب اسلامی را سد کرده است؟
۵- کلی گویی سبب شده اندیشکده ها و انقلابیونِ وسط میدان علی رغم میل باطنی تکنوکرات شوند.
از چند سال قبل تا کنون، تعدادی از جوانان حزب اللهی، در حین فعالیت در تشکل های دانشجویی و یا بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی، اقدام به تأسیس اندیشکده هایی کردند تا برای مسئولین کشور (قوای سه گانه) تصمیم سازی کنند. از جمله اندیشکده ها می توان به اندیشکده ایتان، مرکز پژوهش های مجلس، مرکز همکاری های فناوری و نوآوری ریاست جمهوری، اندیشکده اقتصاد مقاومتی، دولت سایه دکتر جلیلی و غیره اشاره کرد.
اگرچه تعدادی از این اندیشکده ها، ده ها سال قبل، تأسیس شده اند، اما حدوداً در یک دهه اخیر، با ورود پرحجم دانشجویان و فارغ التحصیلان انقلابی که عمدتاً از دانشگاه های تهران، یعنی از افراد باهوش جامعه هستند، این اندیشکده ها، قدرت تصمیم سازی خود و اعتماد و مراجعه مسئولین را به خود، به طور افزون ارتقا داده اند.
این جوانان انقلابی و به درد به خور اما، از آنجا که براساس مطالعه تجربیات دیگر کشورها و ابتکارات شخصی خود، برای حل مسائل جامعه، پیشنهاد ارائه می دهند، قادر به ارائه راهکارهایی با کارآمدی همه جانبه نیستند، بلکه راهکارها پراگماتیستی(عملگرایانه) یا بدون دور اندیشی و همه جانبه نگری (نوک دماغی) است. چه اینکه جز خالق و گزاره هایی وحیانی، همه گزاره های انسان، با تکیه بر اشراف بر موضوعات نیست و لذا همواره این طور بوده که انسان، یک جا را درست کرده و به مرور در چند جا ناکارآمدی را به خود تحمیل کرده است. معنای تکنوکراسی هم همین است، غرور نسبت به پروردگار کریمی که فرمود «یا ایها الانسان ما غرّک بربک الکریم الذی خلقک فسوّاک فعدلک - سوره انفطار»
اما این جوانان انقلابی، چرا در دام تکنوکراسی افتاده اند؟ چون از وقتی یادشان می آید، از قم فقط یک کلمه کلی «تمدن اسلامی» و «نظام سازی» و اینها را شنیده اند و راهکارهای عملیاتی ناظر به حل مسئله ندیده اند. در قم هم تعداد زیادی از مجموعه ها، به طور مستقل و غیر هم افزا، عَلَم نظام سازی را برداشته اند، به طوریکه افراد موثر هر یک از این مجموعه های نظام ساز، در یک پراید جا می شوند. مجموعه هایی که با سازمان مللی ها و مسئولین تکنوکرات می توانند دور یک میز بنشینند و به نقطه مشترک و هم افزا برسند، اما با خودشان نمی توانند.
البته می دانیم که الآن برخی از این مجموعه ها، کمابیش، حرف های عملیاتی و البته همچنان کلی، از متن دین و بدون التقاط، استخراج کرده اند، اما این مجموعه ها باید بدانند که اگر می خواهند، در میان مدت، کار را جلو ببرند، باید اندیشکده ها را از تکنوکراسی برهانند. اندیشکده هایی که از یک طرف تصمیماتی که مسئولین می گیرند در آنجا پخت و پز می شود و از طرف دیگر، از جوانانی انقلابی برخوردارند که اکثراً قلب آماده و منتظری برای شنیدن نظریات کاربردی، عملیاتی و کارآمد اسلامی دارند. در واقع اگر نظام سازها، با این اندیشکده ها، هم افزایی کنند، نظریات اسلامی، هر چه جزئی تر شده و قدرت چانه زنی نظام سازهای قم نیز به مراتب بیشتر خواهد شد.
@mountazer
🔻در یادداشت های گذشته ضرباتی که کلی گویی جریان های تمدن ساز به انقلاب می زند را بحث کردیم. حال سوال این است که اگر مجموعه های تصمیم ساز بخواهند برای حل مسائل مختلف، راهکار عملیاتی و خالص اسلامی بدهند، چه باید بکنند؟
🔻در پاسخ به این سوال ما یک پلتفرم برای حل مسائل پیشنهاد می دهیم. این پلتفرم براساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت پیشنهاد شده و برای فهم بهتر آن، به عنوان مثال، روی مسئله عفاف و حجاب تطبیق داده شده است.
🔻حال برای هر مسئله ای می توان این ساختار یا پلتفرم را در نظر گرفت و آنگاه با استنطاق از حوزویان نظریه پرداز، درون این ساختار، پلتفرم یا جدول را از تصمیمات برآمده از معارف دین، پر کرد.
#یادداشت_شماره_هشت
١٢ ذی الحجه ١۴۴٣،مصادف با ٢١ تیرماه، روز حجاب و عفاف و سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد در اعتراض به کشف حجاب
🔴 پیشنهاد یک پلتفرم برای حل مسئله به اندیشکده ها بر اساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی با تطبیق بر مسئله حجاب و عفاف
بعد از تجمع اردیبهشت ماه ضد انقلاب در دانشگاه علم صنعت، به بهانه حجاب و عفاف، یکی از دانشجویان با من تماس گرفت و گفت: «برای حل مسئله بدحجابی و ارتقای عفاف، چه باید کرد؟»
نتیجه گفتگوی ما این شد که باید الگویی از زنان موفق را به جامعه معرفی کرد. درحالیکه مثلاً وقتی شبکه نسیم، بازیگران بد حجاب سینما و تلوزیون را از طریق سلبریتی سازی، تبدیل به الگو و امام مردم می کند تا جاییکه چندین میلیون نفر از مردم صفحه های این سلبریتی ها را درشبکه های اجتماعی دنبال می کنند، آنگاه مردم هم از این بدحجاب ها، الگو گرفته و شرایط حجاب، به طور روز افزون بدتر خواهد شد. لذا قرار شد آن دانشجو از یک طرف با مسئولین صدا و سیما مذاکره کند تا عزم مسئولین امر را برای اصلاح برنامه هایی مثل دورهمی و خندوانه، جزم کند. از طرف دیگر با برخی جوانان حزب اللهی که در امر رسانه دخیل هستند صحبت کرده و از آنها برای فرم برنامه ایده بگیرد تا با آن فرم، بتوان مردم را جذب کرد و از طرف سوم با علمای نظام ساز قم بنشیند و محتوای کلی و جهت گیری برنامه جایگزین خندوانه و دورهمی را معین کند.
آن شب را با همین فکر خوابیدم، صبح که بیدار شدم، دیدم می توان براساس ٩ فقه که زیرساخت هدایت انسان ها است و شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، آن ٩ فقه را برای نظام سازی، پیشنهاد داده است، یک بسته پیشنهادی جامع در بحث حجاب و عفاف، ارائه داد. آن ٩ فقه عبارتنداز فقه الامام، فقه الفرقان، فقه العبرة، فقه نفی سبیل، فقه المکاسب، فقه النظم، فقه التزکیة، فقه العلم و در نهایت، فقه البیان.
🔻 🔻 جدول تنظیم، بهینه کننده روابط انسان ها با یکدیگر
نتیجه گفتگوی دیشب من و دوستم، ارائه پیشنهاد در زمینه فقط یکی از زیرساخت های هدایت (فقه الامام) بود. به طوریکه قرار شد، برای دختران و زنان، ائمه یا الگوهای مناسب را از طریق برنامه های پرمخاطب به مردم معرفی کنیم. اما برای هدایت مردم از طریق نظام سازی اجتماعی که منجر به خود تنظیمی روابط انسانی مردم، ٨ زیرساخت دیگر هم وجود دارد. منظور از خودتنظیمی روابط انسانی، عبارت است از تنظیم کردن و بهینه کردن روابط بین انسان ها، با اختیار و تمایل خود آن ها، به طوریکه مردم به دلیل رضایتی که از روابط خود با دیگران دارند، ولو با برخورداری مادی کم، زندگی و حال خوشی خواهند داشت. ٨ زیر ساخت دیگر عبارتنداز:
دومین زیرساخت هدایت، فقه الفرقان یا بحث شاخصه های ارزیابی است. شاخصه های ارزیابی دختر و زن موفق باید علی المبنای اسلام، معین شود و آنگاه بر اساس این شاخصه ها، اولا وضعیت زنان جامعه ارزیابی و جهت دهی کلی شود و ثانیا برای زنان موفق تجلیل، صورت گیرد. چون ارزیابی یک مجموعه، بر اساس هر دسته از شاخصه ها که صورت بگیرد، آن مجموعه به سمت چشم انداز خاصی جهت دهی می شود. همچنین، ارزیابی ها، ابزار تحقیر و تجلیل هستند. مثلا وقتی شما شاخصه خانه داری و فرزندآوری را ملاک قرار دهید و جایزه های محلی، منطقه ای، استانی و ملی در این زمینه تدارک ببینید، جامعه زنان را به یک سمت رهنمون شدید. اما اگر از شب تا صبح و از صبح تا شب گفتید مثلا ما قبل از انقلاب تیم تکواندو و فوتبال زنان نداشتیم و الآن داریم و یا گفتید این مقدار زنان شاغل و تحصیل کرده نداشتیم و الآن داریم، آن وقت شما زنان جامعه را به سمت یک چشم انداز دیگری رهنمون شدید.
البته شاخصه های ارزیابی، موارد گسترده ای است. از جمله اینکه باید حدالمقدور، فضاهای آموزشی دختر و پسر را جدا کرد که تحقیقات نشان داد، این تفکیک به کیفیت تحصیل محصلین نیز کمک می کند. مثلا به عنوان اولین حرکت که هیچ هزینه مالی هم ندارد، می توان در دانشگاه های صنعتی تهران که رشته های مشابه و سطح علمی تقریبا یکسانی دارند، مثلا امیرکبیر را دخترانه و علم و صنعت را پسرانه کرد و به همین ترتیب، خواجه نصیر و تربیت مدرس و شریف و دانشکده فنی دانشگاه تهران، در هر یک از این دانشگاه ها، از سال بعد، فقط دانشجوی دختر یا پسر، پذیرش کرد تا ظرف چهار سال، این دانشگاه ها تفکیک شده و نگرانی خانواده های شهرستانی که به امید تحصیل علم برای آینده ای درخشان، فرزندشان را به تهران می فرستند، برای فرزندان و به خصوص دختران خود، مرتفع شود. و به عینه می بینیم که در این دانشگاه ها، اختلاط دختران و پسران مجردی که در اوج جوانی هستند، چه مشکلات عدیده ای را برای آنها و به خصوص دختران به وجود آورده و می آورد.
سومین زیرساخت هدایت، فقه العبره یا بحث نشان دادن عواقب دوری از حجاب و عفاف است. همه ما می دانیم که در گذشته، کشیدن سیگار و قلیان، در تمام جامعه و حتی در م
حافل مذهبی و در میان علما، مرسوم بود. اما هم اکنون اهل
دود و دم بودن، مذموم و یک رفتار پرخطر اجتماعی شمرده می شود. سوال این است: چه شد که ورق برگشت؟ علت اصلی را باید در نشان دادن بدبخت شدن معتادها و متضرر شدن سیگاری ها، به مردم جستجو کرد. مثلا چند سال پیش در تلوزیون، برنامه ای به اسم «شوک» پخش می کردند. موضوع برنامه این بود که با یک سری افرادی که معتاد شده بودند، مصاحبه می کردند و سرنوشت بد آنها و بلاهایی که سرشان آمد را روایت می کردند. نام برنامه، موسیقی برنامه، اینکه تصویر افراد را شطرنجی می کردند، همه و همه در ایجاد عبرت و منکر نمودن اعتیاد، موثر بود. حقیقتاً عنصر عبرت آفرینی، البته نه فقط توسط صدا و سیما، بلکه توسط مجموعه های کوچک و غیرمتمرکز مردمی، علت اصلی تبدیل شدن سیگاری بودن و اعتیاد، از یک امر مرسوم به یک عامل به شدت منفی است. حال آیا کسانیکه با رها کردن حجاب و عفاف، آسیب های جدی دیده اند، کمند؟ چرا این حوادث فقط در صفحه حوادث روزنامه هاست که کسی آنها را نخواند؟ باید این عبرت ها را جلوی چشم گذاشت و روایت کرد. اما جای این روایت، آنچنان در جامعه ما خالی است که، اگر یک بی عفتی سبب شود، پدری دختري را بکشد یا همسری، زنش را بکشد، جبهه غربگرای منافق، از این حادثه هایی که به دلیل مذموم بودن بی عفتی در فرهنگ ما اتفاق می افتد، برای ترویج بی عفتی و بدحجابی، سوء استفاده کرده و جبهه حق منفعل می شوند.
چهارمین زیرساخت هدایت، فقه نفی سبیل یا بحث آگاه سازی مردم از توطئه دشمنان آنها برای به استعمار و استثمار کشیدن مردم است. این هم فصل مشبعی است و مثال های متعددی از این دست وجود دارد. از جمله اینکه، کشیش های مسیحی، از بین چند هزار پیشنهاد که در پاسخ به فراخوان آنها برای نابود کردن اسلام، به دستشان رسیده بود، در نهایت، بعد از یک پالایش طولانی، به یک راهبرد اصلی رسیدند و آن اینکه زنان مسلمان را بد حجاب کرده و در جامعه اسلامی، در منظر مردان قرار دهند. همین امر خود سرآغاز دومینوی است که به خیال آنها به نابودی اسلام منجر می شود. از این دست برنامه ریزی ها و عملیات هایی که انجام می شود، باید برای مردم افشا شود.
همچنین باید برای مردم تبیین شود که اساسا علت سرگرم نمودن جوانان دنیا به شهوت و سکس، این است که از آنها عنصری دون همت و سست اراده در زمینه تحولات اجتماعی بسازند، تا یک وقت در برابر نظام انحصار طلبانه ضد مردمی، هم در اقتصاد سرمایه سالارانه و هم در سیاست کثیف احزاب که با استفاده از پیوندهای قدرت و ثروت، بر گرده مردم سوار می شوند، قیام نکنند و گوسفندان خوبی باشند که سقف خواسته شان این باشد که حالا که با دختران سکس داریم، باید سکس با همجنس را هم آزاد کنند. و بعد از آن همین طور اینها را در این مسیر، دنبال نخود سیاه بفرستند. لذا حقیقتاً، این «اباحی گری» است که افیون توده هاست و نه آنگونه که مارکسیست ها می گفتند، «دین» که «یقوم الناسُ بالقسط - سوره حدید».
پنجمین زیرساخت هدایت، فقه المکاسب یا بحث مشاغل و اقتصاد مربوط به حجاب و عفاف است که این را می توان در دو سطح پیگیری کرد.
یک سطح این است که طبقه بندی مشاغلی که زنان در آن مشغول هستند، می تواند به گونه ای باشد که جامع «سود اقتصادی» در کنار «فرزند آوردی و خانه داری» باشد. همچنان که زن در گذشته، در خانه بود و ضمن فرزند آوری و جوان نگهداشتن کشور، با اشتغال به مشاغل خانگی، سود اقتصادی می آفرید و چون عمدتا در خانه بود، کانون خانواده ها، گرم، بی عفتی و بدحجابی، کمتر و آمار طلاق هم اندک بود، برعکس الآن.
سطح دوم بحث این است که باید مکاسب مربوط به حجاب و عفاف، مورد توجه و حمایت قرار گیرند. نه اینکه زنان جامعه ما باید بعد از کلی بازار گردی، یک مانتوی دکمه دار پیدا کنند. یعنی هم باید لباس های نامناسب محدود شود و هم لباس های مناسب ترویج گردد.
ششمین زیرساخت هدایت، فقه النظم یا بحث قانون گزاری و نیز سنت ها و آداب و رسوم است که در این زمینه باید از یک طرف، به نحو سلبی، نهی از منکر و حدود و تعزیری که برای کشف حجاب و بی عفتی های گوناگون، پیش بینی شده است، بدون مسامحه و انفعال، اجرا شود. و از طرف دیگر به نحو ایجابی، سنت ها و آداب و رسوم مثبت شهر ها و اقوام را مثلاً در زمینه لباس و ازدواج، احیا کرد.
هفتمین زیرساخت هدایت، فقه التزکیة است. علاوه بر ایجاد فضا برای رشد افراد به قله های معنوی که از طریق گسترش هیئات مذهبی، کلاس های اخلاق، اردوهای راهیان نور، اعتکاف و غیره حاصل می شود، شورای راهبردی، برای تأمین تزکیه افراد، مجموعه ای از نظریات را ارائه داده است. از جمله این نظریات نظریه مدیریت شهری محله محور و نیز مقررات فقهی ساختمان است. مثلا از رعایت حریم خانه و عدم اشراف خانه ها بر یکدیگر و وجود فضای تفریح در حیات خانه گرفته تا طراحی خانه به صورت اندرونی و بیرونی، نه اینکه آشپزخانه که محل فعالیت زن خان
ه است، بدون دیوار و متصل به پذیرایی باشد که محل حضور مهمان است و مواردی از این دست، همه تعدادی اندک از موارد متعددی است که در تزکیه افراد تأثیر دارد.
هشتمین زیرساخت هدایت، فقه العلم یا بحث آموزش عمومی است. در واقع آموزش عمومی می تواند تمام زیرساخت های دیگر را لجستیک کند. چراکه فرزندان مردم ١٢ سال از دوران کودکی تا جوانی را در این فضاهای آموزشی می گذرانند. لذا باید در آموزش عمومی از ارائه یک سری مطالب در کتب درسی فراتر رفته و به گونه ای ب نامه ریزی کرد که تمامی تصمیمات پیش گفته، لجستیک شود. مثلا اگر می گوییم در فقه المکاسب، باید زمینه برای وفور لباس های مناسب و کمیاب شدن لباس های نامناسب فراهم شود، پس باید بخش مهمی از دانش آموزان دختر را در این مسیر هدایت کرد.
نهمین زیرساخت هدایت، فقه البیان یا بحث تبلیغات، منابر، برنامه های تلوزیونی و غیره است. اگرچه ٨ زیرساخت قبل، اصطلاحاً غیربیانی بوده اند. اما واضح است که یکی از زیرساخت های مهم هدایت، بیان و تبیین است. در این زمینه از بنر و تبلیغات شهری گرفته تا رعایت حجاب زنان در تلوزیون و غیره و تا تأکید روی عفاف و حجاب بر سر منابر و برنامه های گفتگو محور تلوزیون، همیشه کارهای خوبی می شده است. نکته اینجاست که این امور باید طبق قواعد نه گانه فقه البیان، اصلاح شود تا یک تبیین مناسب در بحث حجاب و عفاف صورت گیرد. این قواعد نه گانه میگویند، محتوای ارائه شده باید ٩ ویژگی داشته باشد: اولا متناسب با فهم و عقل مخاطب، تنظیم شود، دوما در مخاطب تأمل ایجاد کرده و فکرش را به خودش مشغول کند، نه اینکه تا ببیند مثلا تلوزیون دارد در این زمینه حرف می زند، کانال را عوض کند. ثالثا باید ضمن ارائه حدود حجاب و عفاف و احکام آن، فواید و فلسفه این احکام نیز بیان شود. رابعا محتوا باید مبتنی بر مقایسه باشد. یعنی باید ابتدا گفت که آن جمعیتی که به این موارد عمل نکردند، چه خسران هایی کرده و چه چالش هایی را به خود تحمیل کردند و آنگاه حرف خود را زد تا در فرد اثر بیشتری داشته باشد. خامسا نحوه بیان و ارائه مطلب باید در فضای رفق باشد و به مخاطب القای محبت و رفق شود تا گارد نگیرد. سادسا هر محتوایی در بحث حجاب و عفاف باید در جای خودش گفته شود. چراکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یک مطالبی برای پسران خوب است، برخی برای مادران و پدران، برخی برای دختران و غیره. سابعا محتوا باید اولین مهره بحثی خود را از یک مفهوم غیرتشکیکی شروع کند. مفهوم تشکیکی، به مفهومی گفته می شود که مثل آزادی، برای آن مفهوم، تعاریف مختلفی در جامعه وجود دارد. لذا اگر اولین مهره بحثی خود را از لزوم آزادی بگذاریم، نمی توانیم با مردم، تفاهم کنیم. دوما اینکه وقتی بحث را از یک نقطه غیرتشکیکی شروع کردیم، باید مباحث، در هم تنیده و ساختارمند باشند. در این صورت محتوای ما راه خود را در ذهن مخاطب پیدا کرده و حتی قادر است، ساختارهای غلط ذهن او را تغییر دهد. درحالیکه تنازع و عدم ارتباط بین مهره های بحثی در محتوای ارائه شده، سبب فشل شدن و غیرشبکه ای شدن محتوا شده و درنتیجه مهره های بحثی محتوای ما، در ساختار ذهنی مخاطب، هضم می شود،نه اینکه ذهن او شکل بدهد یا حتی در ذهنش اثر مهمی بگذارد. ثامنا محتوا باید منسجم و برخوردار از یک سیاق منطقی باشد و نه منقطع و به گونه ای که از هر دری سخن بگوییم. تاسعا میزان و تعداد ارائه محتوا و زمان های ارائه باید تنظیم شود. در اینجا باید مجموعه ای از اعداد و کمیات را در نظر گرفت. مثلا اینکه، برای جا انداختن یک مطلب برای مخاطب باید ۴٠ روز به او زمان داد و او را دیگ زودپز فرض نکرد. یا تعداد بنرها و مکان آنها، حجم برنامه های تلوزیونی و منبرها و زمان آنها و غیره باید تدبیر شود. همه این قواعد نه گانه که در اینجا فقط فهرست کردیم، در مباحث فقه البیان، به تفصیل ارائه شده است.
اینها ٩ فقه برای فراهم کردن خودتنظیمی روابط انسان ها با یکدیگر است. مجموعه نظریاتی که ذیل این ٩ فقه قرار می گیرند، جدولی از نظریات را شکل می دهند به نام «جدول تنظیم». حال نکته اینجاست که انسان ها، علاوه بر رابطه با دیگر انسان ها، سه نوع رابطه دیگر هم دارند. یکی رابطه با طبیعت، دیگری رابطه با خدا و سومی رابطه با ماوراء الطبیعة. مجموعه شورای راهبردی، برای بهینه کردن هر یک از این سه رابطه نیز ده ها نظریه از متن دین ارائه داده است. براساس این نوع روابط، پیشنهادات سازنده ای در معارف دینی برای ارتقای وضعیت حجاب و عفاف جامعه پیشنهاد شده است که در ادامه به اندکی از آنها اشاره می شود.
🔻 🔻 جدول تسبیح، بهینه کننده رابطه انسان با خداوند
آنچه که در تمامی رشته های به اصطلاح علوم پایه و فنی مهندسی و نیز طب سلولی، تدریس می شود، مبتنی بر داروینیسم، طبیعت گرایی یا ماتریالیسم است. یعنی اراده خدا در آن هیچ تأثیری ندارد بلکه این دست طبیعت است که دارد کار میکند. تدریس همین امور در م
دارس و دانشگاه ها، از دوران کودکی تا بزرگسالی به مردم، سبب شده است که انسان های حتی مومن، در عمل از خداوند، یعنی مهمترین عامل و قدرتی که می تواند پشتیبان آنها باشد، به نحو عالمانه و هدفمند استمداد و استفاده نمی کنند. این در حالی است که حقیقت این است که «لا حول و لا قوّة الا بالله العلی العظیم» یعنی خداوند یک حضور تام دارد و این دست خداوند است که دارد کار میکند و هر دستی هم که دارد کار میکند، در طول اراده خداوند است. حال که این طور است، پس باید نحوه ارتباط بهینه با خداوند را دانست تا از حمایت های خداوند نهایت استفاده را برد و از نقمت او در امان بود و این کاری است که جدول تسبیح، عهده دار آن است.
به عنوان مثال خداوند قادر متعال برای تأمین عفاف و حفظ نوامیس مردم، یک عامل بازدارنده قرار داده است و آن اینکه حدیث داریم که هر کس که به ناموس مردم نگاه کند، پس منتظر تعرض به ناموس خودش توسط دیگر مردم باشد. این صفت منتقم بودن خداوند است که اگر هر انسان با آبرو و خانواده داری با این صفت خداوند آشنا باشد، آنگاه حواس خودش را در برخورد با ناموس مردم جمع خواهد کرد.
یا مثلا خداوند که صادق الوعد هست، به دختران و پسرانی که فعلا امکان ازدواج برایشان وجود ندارد گفته است که باید عفاف پیشه کنند «وَلْیَستَعفِف الذّین لایَجِدون نِکاحاً» که در این صورت خداوند آنها را از فضل خودش بی نیاز خواهد کرد «حتی یُغنیَهُمُ اللهُ مِن فَضلِه»
این دو مثال بود که توجه به آنها، رابطه انسان با خداوند را به گونه ای تنظیم میکند که از مواهب خداوند استفاده کرده و از عذاب الهی در امان بمانند و از این طریق، سطح عفاف و حجاب نیز در جامعه ارتقا می یابد.
🔻🔻جدول تسخیر، بهینه کننده رابطه انسان با طبیعت
رابطه انسان با طبیعت عبارت است از تسخیر و به زیر در آوردن امکاناتی که خداوند حکیم، این احسن الخالقین، برای برطرف کردن نیازهای واقعی انسان ها، مهیا کرده است که فرمود: «وَ سخَّرَ لَکُم ما فی السماواتِ وَ ما فی الأرضِ جمیعاً مِنه إنَّ فی ذلک لَآیاتٍ لقومٍ یَتَفَکَّرون - سوره جاثیه آیه ١٢» این تصرف شیء پایه، در برابر تصرف سنتز پایه ای است که در شیمی مطرح شده و برای برطرف کردن نیازهای واقعی و کاذب انسان، به طور روز افزون، اشیاء جدیدی سنتز می کنند که هم برای سلامتی انسان مصر است و هم در جریان سنتز این اشیاء در کارخانجات، چنان چالش های محیط زیستی به بار آورده اند که می رود کره زمین را به منطقه ای غیر قابل سکونت تبدیل کند. ما در این پلتفرم پیشنهادی، اشیای عالم را به چهار دسته جمادات، گیاهان، حیوانات و غذاها تقسیم بندی می کنیم. آنگاه برای هر یک از این دسته ها، مثال هایی که می تواند موجب ارتقای وضعیت حجاب و عفاف شود، از متن دین پیشنهاد می شود که لازم است، با تفحص در آیات و روایات، بر غنای این مثال ها افزود. مثلا از بین گیاهان، سنجد و از میان غذاها، سرکه شهوت حرام را کنترل میکند و از این طریق وضعیت حجاب و عفاف را در جامعه ارتقا می دهد. بنابراین مثلا در دانشگاه ها می توان از این اشیاء استفاده کرد.
🔻🔻جدول غریب، بهینه کننده رابطه انسان با ماوراء الطبیعة
موضوع نظریات جدول غریب این است که ما را با اسباب باطنی عالم (اجنه، ملائکه، ارواح اموات و غیره) که روی زندگی ما تأثیرات شگرف مثبت و منفی، آشنا می کند و ما را توانمند می کند که از این اسباب، استفاده کنیم و از گزند آنها در امان بمانیم. نظریات جدول غریب تا کنون برای عموم ارائه نشده و لذا اینجا نمی توانم، راهبردهایی برای ارتقای عفاف و حجاب، براساس جدول غریب، پیشنهاد دهم. اما این جدول با نظریات متعددش تولید شده است و مانند سه جدول دیگر، می تواند در حل مسائل، یاری گر ما باشد.
🔻🔻هندسه پلتفرم پیشنهادی
بنابراین پر کردن خانه های جداول چهارگانه فوق، براساس معارف اسلامی، ما را به مجموعه ای همه جانبه و کاربردی از تصمیمات در زمینه حجاب و عفاف می رساند. در هر زمینه دیگر و برای حل هر یک از مسائل، با تفحص در آیات و روایات و آشنایی با نظریات هر یک از جداول چهارگانه فوق، راه حل های اسلامی ارائه داد. این یافتن راه حل برای مسائل جامعه اما یک بخش میانی است. به طوریکه قبل از آن باید مسئله یابی کرد. یعنی باید مسئله و معضل بودن یا نبودن یک وضعیت را نیز با توجه به اسلام تشخیص داد.
مثلا برای ما بدحجابی و بی عفتی مسئله است، در حالیکه برای غیرمعتقدین به اسلام، این اصلا معضل و مسئله نیست. حال برای شناسایی مسائل جامعه، یک نظریه اسلامی تدوین شده است تحت عنوان «هسته های توازن فرهنگی». حال تسلط به این نظریه و آشنایی با نقطه مطلوب و اسلامی جامعه به نحو تفصیلی که از طریق تسلط بر نظریات موجود در جداول چهارگانه میسر است، می تواند ما را در شناخت معضلات و مسائل حقیقی جامعه یاری دهد. پس ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، نه اینکه مبنای ما پیگیری مسائلی باشد که فلان
مسئول بی اطلاع از نظریات اسلامی، به ما می دهد. همچنین، بعد از
یافتن راه حل برای یک مسئله خاص، لازم است نحوه پیاده سازی آن راه حل ها را پیگیری کرد. از آنجا که ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، لذا باید فکر مسئولین را با خود همراه کنیم. برای همین، یک چرخه چهار بخشی برای تحریک فکر مسئولین، جهت حل یک مسئله خاص از معارف دین استخراج شده است. این چهار بخش عبارت است از مدیریت خبر، تضارب، کتابت و نمونه سازی. یعنی ابتدا باید افراد را از تولد یک نظریه با خبر کرد و مزایا و برتری های آن را برشمرد. آنگاه در جلسات تضارب، تحریک فکر بیشتری صورت میگیرد. در ادامه با کتابت آن جلسات، مباحث تدوین و شکل یافته می شود، به طوریکه قابل تدریس و تدارس هم هست و می تواند بدنه کارشناسی را با خود همراه کند. در نهایت با نمونه سازی روی زمین، بیشترین تحریک فکر صورت می گیرد.
@mountazer
#یادداشت_شماره_نه
٢٢ ذی الحجه ١۴۴٣
🔴 تشریح «جدول تصمیم» یک نظریه برای حل مسئله براساس قواعد نه گانه فقه البیان
🔻🔻ضرورت ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم»
در یادداشت قبل، پلتفرمی برای حل مسئله های جامعه پیشنهاد داده بودیم. در این پلتفرم، مجموعه ای از تصمیمات برای حل یک مسئله خاص، پیشنهاد داده می شد. دیدیم که این پیشنهادها براساس نظریاتی اسلامی که ذیل جداول چهارگانه «تنظیم، تسخیر، تسبیح، غریب» قرار دارند، ارائه می شود و دیدیم که هر یک از این جداول به ترتیب متکفِّل بهینه سازی روابط انسان با «انسان های دیگر، طبیعت، خدا، ماوراء الطبیعة» هستند. به طوریکه با تسلط بر نظریات موجود در هر یک از این چهار جدول، می توان برای حل مسائل مختلف، پیشنهاداتی را ارائه داد. در حقیقت آن پلتفرم، وقتی تکمیل شود، به این معنی که از طریق فحص گسترده در آیات و روایات، حداکثر پیشنهادات را روی آن پلتفرم سوار کنیم، آنگاه در آن نقطه اوج، این پلتفرم، تبدیل به یک «جدول پیشنهاد» می شود. حال سوال اینجاست که آیا ما فقط باید «پیشنهاد» را ارائه بدهیم و یا اینکه نه، ما باید شرایط زمانی و مکانی و انسانی و اجرایی و غیره را برای عملیاتی شدن یا «اقامه» یا به تعبیر نارسا و نامأنوس شورای راهبردی، «پردازش» پیشنهاداتی که ارائه می دهیم، در نظر بگیریم؟ مسلم است که اگر از لحاظ کردن این شرایط زمانی و مکانی و... غفلت کنیم، آنگاه این «جدول پیشنهاد» به این معنا خواهد بود که ما تعدادی از تصمیمات و پیشنهادات خوب را برای حل یک مسئله، روی هوا پرتاب کرده ایم. بدیهی است که چنین تصمیمات بدون پشتوانه ای، نمی تواند اجرا شود و لذا نمی توان نام این جدول را جدول تصمیم گذاشت، چون تصمیم از جنس عمل بوده و امری است که یک مدیر در مقام اجرا می گیرد. و بدیهی است که باید شرایطی برای اجرا شدن، به آن پیشنهادات خوب، پیوست شود تا آن پیشنهاد تبدیل به تصمیم شود که وقتی این متن را مطالعه بفرمایید، منظور ما بهتر منتقل می شود.
حال در این متن نشان می دهیم که قواعد فقهی فقه البیان و ٩ فقه موجود در فقه نظام، چگونه «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد.
🔻 🔻 الگوی ساخت نظامات اسلامی، «جدول پیشنهاد» را به ما می دهد
بحث تشریح اجزای «جدول تصمیم» را از اینجا شروع می کنیم که هر یک از نظریات الگوی پیشرفت که برای حل مسائل جامعه ارائه می شود، دارای سه بخش هست، تعریف، تصویر و تصمیم. این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، خود یکی از قوائد فقه البیان است تحت عنوان «قاعده مکث». این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، توسط الگوی ساخت نظامات اسلامی به این صورت تشریح شده است که:
تعریف، متکفل ارائه یک تعریف جدید در برابر تعریف غلط یا ناقص موجود هست، مثلاً فرض بفرمایید ما مشکل مسکن مردم را می خواهیم حل کنیم. حالا بحث را از کجا شروع می کنیم؟ آیا می آییم همین تعریف مسکن را به آپارتمان یا خوابگاه می پذیریم و بعد برای حل مشکل مسکن مثلا از غربی ها تقلید کرده، روی خانه های خالی مالیات می بندیم، تا افرادی که خانه احتکار کرده اند، مجبور شوند خانه هایشان را اجاره دهند و از طریق افزایش تقاضای خانه در بازار خانه های استیجاری، قیمت اجاره پایین بیاید؟ یا اینکه نه ما تعریف مسکن را از آپارتمان با کاربری خوابگاه، به دار واسعه با ده کاربری ارتقا می دهیم که نه تنها مردم را از اجاره نشینی نجات می دهد و خوابگاهی که مال خودشان است را در اختیارشان قرار می دهد، بلکه حداقل ٩ مزیت دیگر علاوه بر خوابگاه بودن هم به آنها می دهد؟حال این مزیت ها را در بخش دوم نظریه، تشریح می کنیم، به طوریکه تصویری از مزایا و برتری های تعریف اسلامی را نسبت به تعریف موجود ارائه می دهیم. ارائه این تصویر، موجب می شود افراد برای پذیرش تصمیماتی که دار واسعه را محقق می کند، ترغیب شوند. حال زمان آن است که تصمیمات خود را برای عملیاتی کردن دار واسعه ارائه دهیم. خب حالا اگر ما بیاییم همان ده تا کاربری دار واسعه را بگوییم. مثلا بگوییم خانه علاوه بر خوابگاه بودن، باید محل تفریح و بازی کودکان، محل نگهداری حیوانات خانگی، محل کشت سبزی و صیفی و برخی درختان، محل مدیریت پسماند و دیگر کاربری ها هم باشد، آنگاه این که دیگر جدول تصمیم نمی شود. بلکه ما باید با در نظر گرفتن ٨ قاعده دیگر فقه البیان، مواردی را به این پیشنهادات، پیوست کنیم تا «جدول تصمیم» مقررات فقهی ساختمان متولد شود. البته این ٨ قاعده را علاوه بر اینکه می توانیم به قسمت تصمیم نظریه پیوست کنیم، به قسمت تصویر و تعریف هم می توانیم پیوست کنیم و بدین طریق، تصویر و تعریف نظریه را نیز ارتقا دهیم. اما ما در این متن صرفاً این پیوست را به قسمت تصمیم می زتیم تا جدول تصمیم را متولد کنیم.
🔻🔻الگوی تفصیل، «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد
الگوی تفصیل می گوید برای عملیاتی شدن یا اقامه پیشنهادات مطرح شده در «جدول پیشنهاد»
، باید موارد هشتگانه زیر را به پیشنهادات پیوست کنیم:
اولاً قاعده ظرفیت.
ببینید ما وقتی می خواهیم یک پیشنهادی را در یک منطقه، پیاده کنیم باید وضعیت آن مکان و زمان و نیروهای عمل کننده در آنجا را به خوبی بشناسیم. از این رهگذر می توان، ظرفیت سنجی یا امکان سنجی کرد. حال ما پیشنهاد می دهیم که براساس ٩ فقه، یک ظرفیت سنجی منظم و ذو ابعاد داشته باشیم. در واقع ما از طریق اندراج، تعبیه یا جایگذاری ٩ فقه در قاعده ظرفیت، به شرح زیر ظرفیت سنجی می کنیم:
اولاً براساس «فقه الامام»، باید مسئولین، اشخاص رسانه ای و افراد یا دانشگاه های مرجع، متنفذ و مرتبط با «جدول پیشنهاد»، شناسایی و ارزیابی شده و برای نحوه تعامل با آنها، سناریوی مناسب، طراحی شود.
ثانیاً براساس «فقه البیان»، مجموعه های تبلیغاتی که روی فکر مردم اثر دارند باید شناسایی شوند. مثلا در هر منطقه ای ما گروه های مجازی از طیف های مختلف داریم، احیانا مساجد و ائمه جماعات را داریم، مراسمات محرم و سخنرانان آن را داریم و غیره، باید با آنها رابطه گرفت. مثلا اگر می خواهیم مدیریت شهری محله محور را در سرخس جلو ببریم، باید با مسئولین این گروه ها در فضای رفق جلساتی بگیریم که این در ادامه بیان می شود، ولی در این مرحله باید آنها را شناسایی کرد و ظرفیت یا قدر عقل ایشان و جهت گیری آنها را دانست تا بتوان بهترین تعامل را با آن داشت.
ثالثاً بر اساس «فقه نفی سبیل»، باید موانع و معارض های اجرایی شدن «جدول پیشنهاد» را شناخت. ما برای پیشبرد انقلاب اسلامی در ایران در یک جزوه ای، سرجمع ۵ عدد مانع را برشمردیم که بر این اساس می توان یک ارزیابی و دسته بندی از موانع داشت. این موانع پنجگانه عبارتنداز: ١- مقدس نماهای نفهم. این لقب و القاب رساتر دیگر، اسمی است که امام خمینی (ره) بر سر آن دسته از آخوندهایی گذاشتند که نه تنها هیچ وظیفه ای برای پیاده سازی اسلام و قدرت دادن به اسلام و مسلمین برای خود قائل نیستند، بلکه تمام هم خود را مصروف در گوشه نشستن و نق زنی، تولید متن هایی از دین برای اثبات ما نمی توانیم، ما هیچ منبع مستندی نداریم می کنند و به قول امام چنان تیشه زدن به ریشه دین و انقلاب می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. ٢- جبهه غربگرای منافق. این منافقینی که قبله آمالشان غرب است، چون هیچ اعتقادی به پیاده سازی اسلام ندارند، در هر سطحی از مسئولیت باشند، یک مانع هستند. ٣- سکولارهای پنهان. این هم تعبیری است که رهبری برای طیفی از مسئولین که شعار اسلام و انقلاب می دهند ولی وقتی در عمل و برنامه ریزی ها که وارد می شویم، همان غرب است، همان سکولاریسم است. اینها از جبهه غربگرای منافق خطرناک ترند. ۴- متدینین بی تفاوت. اینها بخش عمده متدینین ما هستند که برخلاف انبوه آیات و روایات و نیز سیره معصومین علیهم السلام، وظیفه ای برای خود مبنی بر جهاد در راه خدا و پیاده کردن اسلام، قائل نیستند. همین که نمازی و روزه ای است کافی است و نیازی نمی بینند که از حطام دنیا بگذرند. ۵- صهیونیسم بین الملل که خود را در قامت سازمان های تخصصی وابسته به سازمان ملل، رشته ها و تحقیقات دانشگاهی و غیره نشان می دهد، پنجمین مانع هست. مصادیق هر یک از این موانع را، مصادیق جریانی و انسانی، باید در منطقه ای که می خواهیم «جدول پیشنهاد» را عملیاتی کنیم، بشناسیم.
رابعاً براساس «فقه النظم»، باید اولاً سنت های شهری مثبت و معارض و ثانیاً قوانین و مقرارت مثبت و معارض با جدول پیشنهاد را شناسایی کرد.
خامساً براساس «فقه الفرقان»، باید برای اجرای صحیح جدول پیشنهاد، اولاً شاخص گذاری کمی و کیفی شود و ثانیاً رسیدن به هر یک از هدفف های مرحله ای و نهایی هر یک از پیشنهادات «جدول پیشنهاد»، زمان مند شود.
سادساً براساس «فقه العبره»، باید شکست هایی که همین طرحی که می می خواهیم اجرا کنیم، قبلاً داشته است، دقیقا بررسی شود و از آن عبرت گرفت. ما تجربه های شکست خورده و عقب گرد، چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه ای کم نداشتیم. بررسی این موارد ما را به درک بهتر و واقعی تری می رساند.
سابعاً براساس «فقه العلم»، باید تحقیقات و کتاب های مخالف و موافق با «جدول تصمیم» و همچنین افرادی را که این متون را تولید کرده اند، رصد و بررسی کرد. علاوه بر متون مخالف که الی ما شاء الله در رشته های دانشگاهی فراوان وجود دارد، یک سری متون موافق با نظریات اسلامی، هم براساس مفاهیم دانشگاهی و خم در حوزه مباحث دینی تولید شده است و طرفدارانی دارد. لازم است هم آن معارضین را شناخت و خم با این طرفداران، هم افزایی کرد که حالا در «قاعده مقایسه» باز به این مورد می پردازیم.
ثامناً براساس «فقه المکاسب»، باید شرایط اقتصادی موجود و مورد نیاز که احیاناً با «جدول پیشنهاد» ما مرتبط است را بررسی کرد.
تاسعاً براساس «فقه التزکیه»، باید هم مجموعه ها و هم افراد را از نظر تزکیه ای بررسی کرد و دید چه کسی دوست ا
ست و چه کسی دشمن. و طبقه بندی دوست و دشمن را نیز باید مشخص کرد. باید دید چه کسی مزکّی هست و چه مجموعه ای اینطور نیست.
همان طور که دیدید، با اندراج ٩ فقه در قاعده ظرفیت، یک ظرفیت سنجی ذو ابعاد برای اجرای «جدول پیشنهاد» حاصل می شود. حال به قواعد دیگر فقه البیان که اجزای دیگری از جدول تصمیم را برای ما تکمیل می کند و از وجوه دیگری، «جدول پیشنهاد» را به گونه ای ارتقا می دهند تا در نهایت به «جدول تصمیم» برسیم، می پردازیم.
ثانیاً قاعده تأمل.
مثلا فرض بفرمایید که ما می خواهیم مدیریت شهری محله محور را که در جدول پیشنهاد آن، صد پیشنهاد وجود دارد، در روستاهای شهرستان سرخس اجرا کنیم. از کجا شروع می کنیم؟ قاعده تأمل می گوید باید از جایی شروع کنید که افراد را به تأمل فرو ببرید یا آنها را درگیر کنید. یعنی شما باید آن پیشنهاد و آن نظریه ای را ابتدائاً مطرح کنید که مشکلی که اکنون مردم را درگیر کرده است، از بین ببرید. به عنوان مثال الآن ٣ سال است که در سمت شهرستان سرخس که ده ها روستا دارد، خشکسالی شده است. درنتیجه این خشکسالی، مردمی که شغل عمده آنها دامداری گوشفند بود، مجبور شدند گوسفندان خود را بفروشند. مثلاً در روستای چشمه شور که یکی از روستاهای سرخس است، مردم حدوداً ١۶٠٠٠ گوسفند داشتند، ولی الآن به حدود ١٠٠٠ گوسفند رسیده است. حال در اطراف همان روستا، یک کوهی است که از زیر آن و در نزدیکی یک امامزاده، یک چشمه ای می جوشد. همچنین در آن مناطق، کوه هایی وجود دارد، حالا ما در الگوی مدیریت آب خود داریم که خداوند زیر کوه آب قرار داده است. پس ما باید یک بررسی میدانی کنیم و ببینیم چطور می توانیم آب زیر کوه را برای مقابله با این خشکسالی به کار بریم. اگر این کار را کردیم، آنگاه مردم به ما اقبال خواهند یافت، چون خشکسالی آنها را برطرف کرده ایم. یا مثلاً در آن اطراف، زمین های وسیعی از باغ های پسته وجود دارد که اینها وقف امام رضا علیه السلام است. ولی آستان قدس این زمین ها را عمدتاً به صورت متمرکز به افراد کمی اجاره می دهد. پس اگر آنجا از الگوی تولید غیرمتمرکز شروع کنیم، این می تواند برای مردم سودآور باشد. یا یکی از مشکلات دامداران آنجا این است که دامدار، چون تجارت بلد نیست یا تجارت نمی کند، گوسفند خود را به بازار مال می برد و آنجا به دلال یا قصاب می فروشد. حال آن قصاب می دهد به کشتارگاه و می برد در قصابی خود با سود بالا به مردم می دهد. درحالیکه اگر دامدار خودش بفروشد، تقریبا دو برابر سود می کند. پس اگر ما در اینجا برای مردم روستا تعدادی حجره قصابی در مشهد تهیه کنیم که اینها خودشان عرضه مستقیم کنند، آنگاه خیلی به سود آنها خواهد بود و این الگوی توزیع غیر متمرکز یا تجارت همگانی است. پس قاعده تأمل می گوید مثلاً اگر ما برای روستاهای سرخس، از الگوی مدیریت آب، الگوی تولید و الگوی توزیع شروع کنیم، می توانیم با مردم ارتباط بگیریم و مرجع شویم و از این رهگذر بقیه نظریات اسلامی را در آنجا پیاده کنیم.
ثالثاً قاعده مقایسه.
ما در قاعده ظرفیت، کتب و متون موافق و مخالف با «جدول پیشنهاد» خود را شناختیم. حال نکته اینجاست که برای اینکه بتوانیم، این پیشنهادات را اجرا کنیم، باید به گونه هم متن و هم کارشناس در این زمینه تولید و تربیت کنیم که بتواند با متون، رشته ها و کارشناسان ناکارآمد دانشگاهی، موازنه کند. این مهم از طریق برگزاری جلسات تخصصی نظریات مرتبط در مجامع تخصصی و اصلاح جهت این مجامع حاصل می شود. به گونه ای که ما با اصلاح دانشگاه که امام می گویند اگر اصلاح شود مملکت اصلاح می شود، آنگاه توسط خود دانشگاه، متون و کارشناس مورد نیاز برای مقایسه با متون و کارشناسان غربی را خواهیم داشت.
رابعاً قاعده رفق.
ما در قاعده ظرفیت کفتیم که باید موثرین و منبرداران و مسئولین یک مجموعه را شناخت و از طریق جلساتی، پیام اسلام را به آنها رساند. تکمیل این نکته می شود قاعده رفق. انصافا ما انقلابیون، سلطان دوقطبی سازی هستیم. این درحالی است که با حلم (جنبه یا ظرفیت) بالا باید حرف همه راشنید و با قول حسن و سدید، حرف اسلام را روی میز کارآمدی زد و آنگاه بسیاری از این نیروهای اجتماعی که می بینیم در طیف مقابل هستند، ای بسا به ما کمک می کنند یا حداقل سنگ اندازی نمی کنند.
خامساً قاعده منزلت.
نکته دیگر اینکه ما وقتی پیشنهاداتی را ارائه می دهیم باید تقسیم کار کنیم و معین کنیم
که هر کاری را چه کسی یا نهادی یا مجموعه یا مجموعه هایی باید انجام دهند و نحوه هماهنگی این منزلت ها و جایگاه ها چگونه باید باشد. چون ما الحمدلله در جمهوری اسلامی، برای هر امری، شونصد تا متولی داریم. این امر باید در قاعده ظرفیت در بخش فقه النظم که قوانین معارض و معاضد را نیز بررسی می کند، مدنظر قرار گیرد.
سادساً قاعده انفتاح.
نکته دیگر اینکه «جدول پیشنهاد» ما باید به گونه ای باشد که مجموعه پیشنهادات، همدیگر را
پوشش داده و حمایت کنند. یعنی به گونه ای منسجم و شبکه ای باشند که اجرای اولین پیشنهادات که براساس قاعده تأمل انجام می شود، بتواند راه را برای انجام دیگر پیشنهادات باز کند.
سابعاً قاعده سیاق.
قاعده سیاق می گوید «جدول پیشنهاد» نباید کشکولی از پیشنهادات خوب باشد. بلکه این پیشنهادات باید با یکدیگر مرتبط باشند و دسته ها یا سیاق هایی از پیشنهادات را تشکیل دهند. آنگاه این سیاق ها هم باید در ارتباط با یکدیگر، ما را به هدف نهایی برسانند. لذا نباید پراکنده کاری شود.
ثامناً قاعده کمّ.
در نهایت در قاعده کمّ باید تمامی کمیات و اعداد مورد نیاز برای اجرای «جدول پیشنهاد» را پیوست کنیم. مثلاً از بودجه و پول مورد نیاز برای اجرای پیشنهادات تا تعداد نیروی انسانی مورد نیاز برای هر پیشنهاد و تا زمان مورد نیاز برای اجرای هر پیشنهاد. ببینید مثلاً ما در نظریه مدیریت شهری محله محور، پیشنهاد می دهیم که حمام های چهار مزاجی ساخته شود. اولاً مثلا در شهر سرخس چه تعداد حمام و در چه مناطقی با ساخته شود؟ ثانیاً این حمام ها چقدر پول می خواهد و پولش از کجا بناست تأمین شود؟ ثالثاً این حمام چه تعداد نیروی انسانی می خواهد که دلاکی بلد باشند یا به طب اسلامی مسلط بوده و بتوانند اخلاط ناصالح را از بدم افراد خارج کنند؟ آیا این افراد را داریم؟ اگر نداریم چه کسی و طی چه مدتی بناست اینها را آموزش دهد؟ پس ببینید اینها مثال هایی است از انواع کمیات و اعداد که باید اینها را لحاظ کنیم تا آن پیشنهادات ما روی زمین بتواند بنشیند و تبدیل به یک تصمیمی شود که یک مدیر می گیرد و اجرا می شود.
در جمع بندی و به عنوان کلام آخر، گفتنی است پیوست کردن ٨ قاعده فوق به پیشنهادات خوب و کارآمدی که از بطن اسلام برای حل مسائل ارائه می دهیم، آن پیشنهادات ما را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد. جدول تصمیمی است که علی المبنای نظریه ای که اسم آن را الگوی تفصیل گذاشته اند حاصل می شود. ولی حاج آقا متأثر هستند که تا الآن دو بار اسم الگوی تفصیل را پیش بچه ها آورده اند و برای کسی سوالی مطرح نشده است. این در حالی است که شورای راهبردی وارد دوران اقامه نظریات شده است و اقامه نظریات، بدون ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم»، قابلیت تحقق ندارد.
پس بچه های الگو باید براساس توضیحات همین متن، برای هر نظریه، برای هر شرایط زمانی و مکانی مختلف، جدول تصمیم بنویسند تا این نظریات بتواند اجرایی شود. البته می دانم که تکمیل بخش هایی از جدول تصمیم باید با تعامل با مسئولین و دست اندر کاران باشد و نمی شود در قم نشست و جدول تصمیم نوشت. اما راه نوشتن و اجزا و خانه های این جدول مشخص شده است.
@mountazer
#یادداشت_شماره_ده
٢۴ ذی الحجه ١۴۴٣
🔴 از طبیعت چگونه استفاده کنیم، «تسخیر» یا «تغییر»؟
دمیتری ایوانوویچ مندلیف، وقتی جدول تناوبی عناصر را تدوین کرد و گفت تمام عناصر موجود در کل دنیا، عبارتنداز همین تعداد عناصر موجود در جدول مندلیف که کشف شده اند یا در آینده کشف خواهند شد، شاید نمی دانست که رویکرد او موجب می شود، بشر براساس این جدول، به نحو عنصرپایه و با سنتز، به گونه ای در زمین تصرف می کند که عالم و آدم را در معرض خطرات روز افزون تشدید شونده قرار می دهد.
مثلاً بشر براساس تصرف عنصرپایه، برای مواد شستوشوی بدن و لباس، انواع و اقسام شوینده ها را سنتز کرده و می کند. می دانیم که وقتی می خواهیم یک ماده شیمیایی را با استفاده از سنتز تولید کنیم، به دلیل پساب ها، گازهای اگزوز، تولید مواد شیمیایی ناخواسته، مواد اولیه مصرف نشده و غیره، آب و هوا و خاک به چالش کشیده شده و می شود.
دیگر اینکه چون انسان، برخلاف خداوند، اِشراف ندارد و فقط جنبه شویندگی آن شوینده را اصل قرار داده و اثرات این شوینده را بر سلامت نمی تواند به طور کامل تحلیل کند، لذا وقتی یک شوینده را از طریق تغییر در مواد اولیه، طی واکنش شیمیایی، سنتز می کند، همین شوینده ای که در فرآیند سنتزش، عالم (محیط زیست) را به چالش کشیده بود، در حین استفاده، سلامتی آدم را هم به چالش می کشد. نمونه آن شوینده هایی که بیماری اگزما (خشکی پوست) را به ارمغان آورده اند.
این در حالی است که در آیات و روایات ما ١١ نوع شوینده معرفی شده است. مثلاً پیامبر اسلام (ص) فرمودند تمامی پیامبران سر خود را با سدر می شستند. خب سدر و دیگر شوینده ها و تقریباً تمام موادی که اسلام به واسطه آن ها، نیازهای بشر، از جمله نیاز به شوینده را برطرف می کند، یک شیئی هستند که خداوند حکیم، حکمتش اقتضا کرد که چون نیاز به شست و شو را آفرید، پاسخ به نیاز را نیز با آفرینش آن شیء خلق کند و کرد. وقتی سدر، به عنوان یک گیاه، یک شیء موجود در طبیعت است، یعنی چه؟ یعنی سنتزی نیست و مانند تصرف عنصرپایه عالم را به چالش نمی کشد. همچنین وقتی خداوندی که اشراف دارد، می گوید از سدر برای شستن سر استفاده کنید، دیگر مثل ساینتیست ها، بعد از چند سال متوجه نخواهد شد که این سدر برای سلامتی انسان ضرر دارد. چون خالق، تکیه به اشراف دارد. لذا خداوند کار ما را راحت کرده است و برای برطرف کردن همه نیازهای واقعی بشر، اشیائی را خلق کرده است یا نحوه تهیه آن شیء را از طریق پیامبران به ما آموزش داده است و از ما خواسته تا این اشیائی که در آسمان ها و زمین هست را تسخیر کنیم. یعنی از این ها استفاده کنیم. در آیه ١٢ سوره جاثیه می خوانیم:
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ - و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى انديشند نشانه هايى است.»
در مقابلِ تسخیر الهی اشیائی که احسن الخالقین، آفریده است، شیطان گفته است که انسان ها را امر به تغییر مخلوقات خداوند می کند. تغییری که به واسطه سنتزها و اصلاح ژنتیک ها، تراریخته ها و غیره، هر روز که به دامنه آن افزوده می شود، در عین حال ناکارآمدی های آن هم بیشتر به بشریت تحمیل می شود. آنجا که در سوره نساء خداوند می فرماید که شیطان گفته است:
«لَعَنَهُ اللَّهُ ۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا ﴿١١٨﴾
وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا ﴿١١٩﴾
خدا شیطان را از رحمتش دور کرد؛ و [او] گفت: سوگند می خورم که از میان بندگانت سهمی مُعیّن [برای پیروی از فرهنگ ویرانگرم] برخواهم گرفت.
و یقیناً آنان را گمراه می کنم، و دچار آرزوهای دور و دراز می سازم، و آنان را وادار می کنم که گوش های چهارپایان را بشکافند، و فرمانشان می دهم که آفرینش خدایی را تغییر دهند و هر کس شیطان را به جای خدا سرپرست و یار خود گیرد، مسلماً به زیان آشکاری دچار شده است [ با تحمیل ناکارآمدی به خود، دچار ضرر شده است]»
یک مجموعه نظام ساز در قم، نحوه درست تصرف در طبیعت را که در اسلام آمده است، مبتنی بر تصرف شیء پایه، بیان کرده است (👇پایین👇)
@mountazer
#یادداشت_شماره_یازده
۴ محرم ١۴۴۴
🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل
١- وقتی استکبار جهانی به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم عمل می کند.
آمریکا که بزرگترین ارتش جهان را دارد، ۴١ سال قبل، یک مسابقه هیجان انگیز تیراندازی را اختراع کرد به اسم پینت بال و هم اکنون مسابقات متعدد سالانه پینت بال، از جمله مسابقات ملی NXL ،PSP و NPPL را برای آمریکایی ها برگزار می کند. مسابقه ای که در آن، دو گروه از افراد مسلح، با گلوله های پلاستیکی که حاوی رنگ محلول در آب هست، با اسلحه های تقریبا واقعی، با هم درگیر می شوند. این مسابقه، هم تیراندازی است، هم یک رزم واقعی. ٢٠ سال بعد این مسابقه به ایران آمد و اکنون ده ها زمین پینت بال در تهران وجود دارد و این ورزش برای خودش فدراسیون دارد. اما وقتی به معارف دینی نگاه می کنیم میبینیم این ورزش باید به اندازه فوتبال، بین مردم عمومیت داشته باشد. چه اینکه خداوند فرمود «کُتِبَ علیکم القِتال» جنگ از واجبات مسلمانان است. به همین دلیل پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «مسابقه (به معنای برد و باخت و شرط بندی) جایز نیست، مگر در تیراندازی یا شتر دوانی یا اسب دوانی.» و فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی را بیاموزید.»
چه چیز بهتر از شنا و اسب دوانی برای ارتقای آمادگی جسمانی و چه چیز برای آمادگی جهت رزم فردی، بهتر از تیراندازی.
بنابراین وزارت ورزش و جوانان باید به مسابقات پینت بال، شنا و اسب دوانی، اهمیت زیادی بدهد. برایش خرج کند، سالن بسازد، انواع مسابقات شهرستانی و استانی و کشوری را راه اندازی کند. نه اینکه در هر کوی و برزنی که وارد می شویم سالن بدنسازی ببینیم، آنوقت در شنا، رتبه پایینی در دنیا داشته باشیم.
بنابراین توجه به فقه نفی سبیل مردم را تندرست و آماده رزم می کند.
@mountazer
#یادداشت_شماره_دوازده
۲ ربیع الآخر ۱۴۴۴
🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل
۲- دولت متمرکز، بزرگراه نفوذ مستکبران به کشورها
🔻 می دانیم بعد از مشروطه و تشکیل مجلس در ایران، فراماسونهای راه یافته به مجلس، دولت متمرکز بروکراتیک را که متشکل از وزارتخانه هایی در پایتخت است و تمام امور مملکت را اداره می کند، به وجود آوردند. ویژگی مهم دولت هایی که بعد از تمدن غرب به وجود آمد، متمرکز بودن آنهاست، یعنی اختیارات دست دولت های محلی نیست، بلکه در دست دولت مرکزی است.
البته نباید آدرس غلط داد و تصور کرد که فدرالیسم که در برخی کشورها مثل آمریکا و اوج آن در بریتانیا وجود دارد، دولت های محلی را محقق می کند. چون آن دولت های فدرال هم، باز ایالت ها را به نحو متمرکز اداره می کنند. بلکه منظور از دولت محلی، دادن اختیارات تمام وزارت خانه ها به محله های یک شهر و نه حتی خود آن شهر است. آنجاست که تمرکز شکسته می شود.
خلاصه اینکه نظام قدرت مدرن، مبتنی بر دولت متمرکز است. اساساً سرمایه سالاران سردمدار تمدن غرب، به این دلیل، وجود یک دولت متمرکز برای حکمراندن بر کل کشور را به کشورها تحمیل کردند، چون وقتی یک دولت شد، با روی کار آوردن یک رئیس جمهور دست نشانده و غربگرا در اثر تبلیغات و یا با یک کودتا، می توانند کل آن کشور را در دست خود بگیرند که دقیقا همین کار را هم می کنند. به همین دلیل در دوره رضاخان، به مدد چکمه ای که او داشت، هر چیزی که بوی حکمرانی محله ای می توانست بدهد را تا میشد از ایران زدودند. هر چیزی، یعنی فقط به یکجانشین کردن عشایر و سرکوب بزرگان اقوام ایران بسنده نکردند بلکه گفتند حتی همه مردم ایران باید لباس متحد الشکل بپوشند. این یک سیاست استعماری بوده و هست. چون وقتی همه چیز را در یک قوه مجریه و مجلس خلاصه کردید که آن را هم با انتخاباتی که مردم در آن تحت تأثیر تبلیغات هستند، تعیین تکلیف کردید، آنگاه آن کسانی می توانند رأی مردم را به دست آورند که در حلقه های قدرت و ثروت وارد شوند. مثلا وقتی در تهران، شما چندین میلیون رأی دهنده دارید که باید به ٣٠ نفر رأی بدهند، اینجا خیلی سخت است که یک نفر بدون اتصال به باندهای قدرت و ثروت بتواند وارد مجلس شود. بلکه قبایل سیاسی، لیست بندی را تجویز می کنند. این درحالی است که اگر این ٣٠ نماینده ای که در تهران باست انتخاب بشوند را بین مناطق تهران تقسیم کنند و بنا باشد هر منطقه ای فقط یک نماینده بفرستد، آنوقت آن تمرکز می شکند و یک نفر آدم بدون باند هم که توانایی بالایی برای نمایندگی مجلس دارد، در یک منطقه کوچک، با یک قدرت تبلیغی به مراتب کمتر خواهد توانست از مردم رأی بگیرد. این متن، مباحث مفصلی دارد که اجازه بدهید دامنه اش را فعلا برچینیم.
خلاصه اینکه ما طبق فقه نفی سبیل، نیاز داریم به دولت محله محور به دو جهت. جهت اول این است که اگر ما دولت متمرکز داشته باشیم، راه را برای استکبار که قدرت تبلیغی بسیار بیشتری از ما دارد باز کرده ایم تا به واسطه انتخابات ها، امورات مملکت را در دست بگیرد که تقریبا در تمام ریاست جمهوری های ایران اینجوری بوده که حتی اگر گزینه استکبار هم رأی نیاورده باشد، گزینه انقلاب هم به دلیل دخالت حلقه های قدرت و ثروت، نتوانست رأی بیاورد. جهت دوم بحث پدافند غیرعامل هست. ببینید مثلا وقتی ما همه امورات مملکت را در دست یک دولت متمرکز دادیم. این دولت می گوید من باید گندم مورد نیاز برای نان کشور را تأمین کنم و لذا اقدام به ساخت سیلوهای بزرگ می کند، سیلوهایی که در وقت حمله نظامی، آسیب پذیرند و مردم بدون نان می مانند. به عنوان مثال در روستاهای غیزانیه که سمت شرق اهواز است، مردم عرب آنجا خودشان گندم کشت می کنند، بعد آن گندم را دولت از آنها می خرد، آرد می کند، مواد نگهدارنده می زند و در سیلوها انبار می کند. بعد آرد را به صورت کیسه ای به مردم روستا می فروشد. سوال این است که چرا لقمه را شیش دور دور سرشان می چرخانند؟ چون دولت متمرکز داریم که گفته نان همه را خودم باید تأمین کنم، نه دولت های محله محور.
بنابراین سلسله مراتب نظام قدرت در اسلام که عبارت است از مدیریت ائمه جماعات در محله ها، ائمه جمعه در شهرها و امام الحج در کل دنیا و عمده بار مدیریتی روی امام جماعت و محله محور است، تعیین قدرت حاکم بر مردم را از چنگال استکبار جهانی و نیز قبایل سیاسی داخلی بیرون آورده و مدیریت بسیاری از مسائل از جمله غذای مردم را راحت تر و مبتنی بر استانداردهای پدافند غیرعامل تأمین خواهد کرد.
@mountazer
#یادداشت_شماره_سیزده
۵ ربیع الآخر ۱۴۴۴
🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل
۳- فقه نفی سبیل چگونه زیرساخت های حیاتی کشور را حفظ می کند؟
🔻 اگرچه در نظریه الگوی تولید که یکی از نظریات اقتصادی شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی هست، بحث شد که تولید باید غیرمتمرکز و به صورت خانگی یا مجله ای باشد، اما بسیاری از تولیدات از جهت پدافند غیرعامل که یکی از شاخه های قاعده نفی سبیل است نیز لازم است غیر متمرکز باشند. مثلاً الآن برق چند شهرستان با یک نیروگاه برق تأمین می شود. خب با زدن آن نیروگاه، برق چند شهرستان قطع می شود. یا مثلاً آب شرب بسیاری از شهرها از آب پشتَ سدها تأمین می شود، با زدن آن دیواره سد، مردم بی آب می شوند، یا مثلاً گاز جنوب کشور را به شمال، شرق و غرب کشور می بریم، درحالی که با زدن خط لوله، مردم بدون گاز خواهند ماند.
برای حل مشکلات فوق، مدیریت ها می تواند به گونه ای باشد که مثلاً با استفاده از انرژی خورشیدی، اگر یک خانه را زدند، خانه بقلی برق داشته باشد یا حداقل به جای نیروگاه های بزرگ برق که با یک موشک ناکار شوند، میکرونیروگاه بسازیم. با استفاده از قنوات و چاه ها که زیر زمین هستند، آب را بدون ترس از تهاجم دشمن، منتقل و تأمین کرد. همچنین با استفاده از منابع محلی سوخت را تأمین نمود. مثلاً در شمال کشور می توان از زیست-توده برای تأمین بخشی از سوخت مورد نیاز استفاده کرد.
دیگر آنکه تولید متمرکز و کارخانه های بزرگ نیز از جهت نفی سبیل دچار مشکل و خدشه هستند. مثلاً وقتی شما نفت کشور را فقط در چند پالایشگاه، پالایش کنید. زدن آن پالایشگاه راحت می شود ولی اگر صدها مینی پالایشگاه که امروزه به دلایل متعدد در جهان توسعه یافته اند را استفاده کنید، به راحتی می توانید در یک محیط ٣٠٠ متر مربعی، با پالایش کردن روزی ٢۵٠ هزار لیتر نفت، نیاز یک محله را تأمین کنید، در کنار اینکه می توانید این پالایشگاه ها را به مردم همان منطقه بدهید که این یک نوع خصوصی سازی است که طبقه سرمایه دار زالو صفت به وجود نمی آورد. البته دلایل متعدد از جمله مباحث زیست محیطی، زمان اندک ساخت مینی پالایشگاه نسبت به پالایشگاه بزرگ و دلایل دیگر، سبب توسعه این واحدها است. دلایلی که برای تمرکز زدایی از بقیه واحدهای صنعتی نیز صادق است.
بنابراین توجه به قاعده نفی سبیل، در زمینه پدافند غیرعامل، پیشنهاد تمرکز زدایی در تأمین انرژی (آب، برق، گاز، بنزین) و نیز تمرکززدایی از واحدهای تولیدی را می دهد.
@mountazer
#یادداشت_شماره_چهارده
۱۰ ربیع الآخر ۱۴۴۴
🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل
۴- چرا ایران باید بتواند از خاک خودش، خاک آمریکا را بزند؟
🔻 امام خمینی (ره) در پیام پذیرش قطعنامه ۵٩٨، پیامی طولانی که بخش اعظم آن دارد راه آینده انقلابیون را مشخص می کند، گفتند که از نهضت های اسلامی و مسلمانان در سراسر دنیا حمایت خواهند کرد تا پرچم لا اله الا الله را روی قله کره زمین به احتزاز در آورند. رهبری نیز همین خط را نه فقط در منطقه که در دنیا پی گرفتند که وجود موسسات متعدد اسلامی در اروپا و آمریکای شمالی و نامه نگاری به جوانان آن مناطق، گویای این سیاست است. نتیجه این شده است که اسلام در غرب، رو به رشد است تا جایی که مسلمانان آمریکا به عنوان یک اقلیت مطرح هستند و لذا جو بایدن ملعون، در گرماگرم تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، وعده حمایت از مسلمانان آمریکا را می داد. بله، در احادیث هست که سلاح امام زمان علیه السلام در فتح غرب، بیشتر از جنس فرهنگی است. خطی که امام و رهبری هم به جد پیگیر آن هستند. این درست و مورد تأیید.
دیگر اینکه جمهوری اسلامی، برای اینکه بتواند بازدارندگی نظامی ایجاد کند، بدش نمی آید که در آمریکای جنوبی، این حیات خلوت آمریکا، جایگاه و پایگاهی داشته باشد. این هم درست و مورد تأیید.
اما می خواهم بگویم، آمریکایی ها همان مستکبرین وقیحی هستند که در هیروشیما و ناکازاکی بمب اتم انداختند و تا همین الآن هم یک عذرخواهی خشک و خالی نکردند و باراک اوبامای دموکراتش، ایران را تهدید به حمله اتمی کرده بود. بنابراین آنچه مانع از حمله اتمی به ایران می شود، نه شرم آمریکا، بلکه وجود اسرائیل و پایگاه های آمریکا در منطقه است. در حقیقت وجود آمریکا و اسرائیل در منطقه و در تیررس موشک های ایران و جبهه مقاومت، یک عامل بازدارنده تعیین کننده است. این درحالی است که جمهوری اسلامی، به جد دنبال محو اسرائیل و اخراج آمریکا از منطقه است. سیاستی که اگر اجرا شود و آمریکا و اسرائیلی در منطقه نباشد، آنگاه عامل بازدارنده ای هم نخواهد بود. پس به طور همزمان باید به فکر یک عامل بازدارنده جایگزین بود و انصافاً نمی توان به کشورهای آمریکای لاتین و مسلمان شدن غربی ها بسنده و دل خوش کرد. بنابراین طبق فقه نفی سبیل ضمن تأکید بر تقویت این دو عامل، ایران باید بتواند از خاک خودش، موشک بلند کند و خاک آمریکا را بزند. این آن عامل بازدارنده بعد از محو اسرائیل و خروج آمریکا از منطقه خواهد بود.
@mountazer
#یادداشت_شماره_پانزده
۱۲ ربیع الآخر ۱۴۴۴
🔴 چند سال برای ساختن تمدن اسلامی، وقت صرف کنیم، منطقی است؟
🔻 معروف شده است که: «ساختن یک تمدن که به این زودی ها امکان ندارد. غرب را ببینید. از زمانی که تفکرات عصر به اصطلاح روشنگری ترویج شد تا پیاده سازی این تفکرات، چند قرن طول کشید. تمدن اسلامی قبل را ببینید، چند قرن بعد از بعثت، شکوفا شد.»
لذا نتیجه می گیرند که حالا حالاها وقت داریم، ۴۰ سال و ۵۰ سال که چیزی نیست.
🔻 می گویم مگر قرار است ما تمدن غرب را که اساساً بر پایه تکثرگرایی نسبی انگارانه بنا شده و درزگیری می شود، ملاک قرار دهیم. غربی که به دلیل نسبی انگاری، همه حرف های متفکرینش روی هواست و به دلیل تکثر گرایی، روی هوا معرکة الآراء است. یا مگر قرار است تمدن به اصطلاح اسلامی که دوران بنی عباس شکوفا شد، الگوی ما باشد. تمدنی که ملهم از غرب باستان بود. چه اینکه منصور دوانیقی علیه العنة، خلیفه عباسی هم عصر با امام صادق علیه السلام، وقتی با نهضت علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام مواجه شد، دستور ترجمه کتب یونانی را به عربی داد. راهبردی که توسط دیگر خلفای غاصب عباسی ادامه یافت و نه فقط فلسفه که حتی ریاضیات و ... را هم از یونان وارد کرده و با قدرت استبدادی خود و محدود کردن و قتل ائمه و شیعیانشان، آموزه های ترجمه ای غرب باستان را با مضامین اسلامی قاطی کرده و تمدنی را شکل دادند. مگر قرار است از اینها الگو بگیریم؟ مگر قرآن کریم «تفصیل کل شیء» (آیه ۱۱۱ یوسف) و «تبیاناً لکل شیء» (آیه ۸۹ نحل) نیست؟ پس چرا از قرآن نپرسیم که چند سال برای تمدن سازی اسلامی وقت داریم؟
🔻 شنیده ایم که دزدی داشت از دیواری بالا می رفت که ناگهان صدای این آیه قرآن که «اَلَم یَأن للذین امنوا أن تَخشَعَ قلوبُهم لِذکرِ الله - آیا زمان آن نرسیده است که قلب مومنان در برابر ذکر الهی خاشع شود» به گوشش رسید که مردی در دل شب، در حیاط خانه داشت آن را تلاوت می کرد. دزد با شنیدن این عبارت، متحول شد و از دزدی توبه کرد و آدم خوبی شد. ما این داستان را شنیده ایم ولی شاید خیلی از ماها بیش از این برداشت سکولاریستی، استفاده بیشتری از این عبارت تقطیع شده که بخشی از آیه ۱۶ سوره حدید است، نکرده باشیم. کل آیه این است: «اَلَم یَأن للذین امنوا أن تَخشَعَ قلوبُهم لِذکرِ الله و ما نَزَل مِن الحَق وَ لا یَکونوا کَالَّذین اوتوا الکتابَ مِن قَبل فَطالَ علیهم الأَمدُ فَقَسَت قُلوبُهم وَ کثیرٌ مِنهُم فاسِقون»
خداوند در اینجا از مومنان می خواهد که در برابر آنچه خدا نازل کرده است، یعنی معارف اسلامی، خاشعُ القلب باشند. بعد این خشوع قلب را در برابر قساوت قلب قرار می دهد. می گوید شما مومنان مثل کسانی نباشید که قبلاً به آنها کتاب داده شد ولی آنها به دلیل اینکه «طالَ عَلیهمُ الأَمَد» تعلل کردند و رسیدن به چشم اندازی که مدنظر بود را طول دادند، لذا قلب آنها دچار قساوت شد. چراکه بسیاری از آنها فاسق (ترجیح دهنده جاذبه های دنیا در برابر جهاد در راه خدا طبق آیه ۲۴ سوره توبه) بودند.
حال من سوال می پرسم، خدا در چه شرایطی دارد به مومنین نسبت به تعلل کردن در زمینه تحقق اسلام هشدار می دهد؟ در سوره حدید. سوره ای که چندین سوره قبل از سوره فتح نازل شد و می دانیم که سوره فتح در سال ششم هجری، نازل شده است. یعنی تازه ۵، ۶ سال از ایجاد جامعه نوپای اسلامی در مدینه نگذشته است که خدا طلبکارانه و با این لحن می گوید آیا زمان آن نرسیده است که مثل قبلی ها که طول دادند و قسی القلب شدند، نباشید؟
🔻 بله، وقتی حرف اسلام، مانند حرف غرب و گزاره های دانشگاهی، نسبی انگارانه و متکثر نیست، بلکه حقایق ثابتی است، پس با مراجعه به قرآن و چهارده معصوم علیهم السلام، می توان نسخه های اسلامی را به دست آورد که می بینیم مجموعه های که برای حل همه مسائل و ابعاد جامعه و در همه سوالاتشان، نخواستند جز بر در خانه قرآن و چهارده معصوم علیهم السلام زانو بزنند، صدها راهکار کاربردی از دین استخراج کرده اند که نظریات ناکارآمد دانشگاهی را دعوت به گفتگو روی میز کارآمدی می کند. لذا برای انقلابیون، همین الآن هم تشکیل تمدن نوین اسلامی دیر شده است. چون دارند تعلل می کنند و از روی راحت طلبی یا کمبود توکل، دارند شرح صدر برای دانشگاه و عدم خشوع برای نظریات کارآمد اسلامی را با این حرف که «۵۰ سال که برای تمدن سازی چیزی نیست»، توجیه می کنند. این خود جزئی از موانع انقلاب است. موانعی که اگر نمی بود....
رهبر انقلاب در ۱۴ اردیبهشت ۸۷ درباره مدت تحقق اهداف انقلاب اسلامی ابتدا در ایران و سپس کل جهان، گفتند: «اين هدف را انقلاب اسلامى داشت ... يقيناً ا گر مزاحمهائى كه حالا ميشمارم، وجود نداشت، رسيدن به اين هدف، زمان زيادى نميخواست. شايد در طول پنج سال، ده سال يك گروه متشكل قوى ميتوانستند اين اهداف را برآورده كنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد.»
@mountazer
#یادداشت_شماره_شانزده
۲۶ ربیع الآخر ۱۴۴۴
🔴 ایوان مدائن را «آیینه عبرت» بدانیم یا «آیینه عزت»؟ (قسمت اول)
در #تاریخ و #ادبیات ما، همچنین در #دین و #فرهنگ_عمومی ما، همواره آثار به جا مانده از سردمداران گذشته، مایه عبرت آیندگان بوده است.
مثلاً خاقانی این شاعر ایرانی وقتی که حدود ۹ قرن پیش داشت از کنار ایوان مدائن که هفتصد سال، محل حکمرانی پادشاهان ساسانی بود، می گذشت، اینگونه سروده است:
هان! ای دل عبرتبین! از دیده عبر کن! هان!
ایوان مدائن را «آیینهٔ عبرت» دان!
یا مثلاً خیام نیشابوری درباره تخت جمشید اینگونه سروده است:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
متأثر از چنین دیدگاه هایی در تاریخ ما و در نظر بزرگان ادبیات فارسی که تخت جمشید را یک عبرتکده می دانستند، تخت جمشید رها شده بود. با این تفاوت که اگر در دوره خیام، آنجا آهو بچه می کرد و روبه آرام می گرفت، در دوره پهلوی اما در قرق مار و عقرب بود که دست اندرکاران برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله که محمدرضا پهلوی در مهرماه سال ۱۳۵۰ برگزارش کرد، گفتند، برای برگزاری آن جشن، مدتی طول کشید تا آن مار و عقرب ها را تا شعاع قابل قبولی قتل عام کنند تا یک وقت، به میهمانان جشن، نیش نزنند.
دین اسلام اما نخواسته که این #عبرتکده ها، رها شوند بلکه حداقل در ۹ آیه از قرآن مردم را تشویق کرده است که به غرض نظر کردن و دقت کردن در عاقبت گذشتگان در زمین سیر کنند و از این اماکن تاریخی عبرت بگیرند. مثلا در آیه ۴۲ سوره روم می فرماید: «قُل سیروا فِی الارضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبةُ الذّینَ مِن قَبل کانَ اَکثرُهُم مشرکین»
علاوه بر تاریخ، ادبیات و دین، در فرهنگ عمومی ما نیز، تلقی عموم مردم از مطالعه تاریخ گذشتگان این است که از تجربیات، پیروزی ها و شکست های آنها برای امروز خود استفاده کنند. حال سوال این است که چه شده است که با وجود تأکید همیشگی در تاریخ و ادبیات و دین و فرهنگ عمومی ما بر عبرت گیری از میراث فرهنگی، مردم اما اکنون به جای بهره بردن از ایوان مدائن ها و تخت جمشیدها، عمدتاً به عنوان آیینه عزت و افتخار به آنها نگاه کرده و یا برای سرگرمی به این عبرتکده ها سفر می کنند؟ از چه زمانی این رویکرد همیشگی و همه جانبه ما مورد خدشه قرار گرفت؟
پاسخ این است که همانگونه که قدم نحس انگلیس و غرب زده ها با پوشش چکمه رضاخان ملعون، روی گردن بسیاری از داشته های تمدنی ما قرار گرفت و یک مدرنیزاسیون تحمیلی را دیکتاتور مآبانه و با حذف قهرآمیز نظامات سنتی ما از حجاب و مجالس عزای امام حسین علیه السلام گرفته تا طب و نحوه ساختمان سازی و مدیریت شهری و نظام قضایی و نحوه اداره جامعه و و و و رقم زد، این یکی را هم از ما گرفتند.
اما دقیقاً چه آشی برای ما پختند؟ در پست بعد بخوانید 👇
@mountazer
🔴 ایوان مدائن را «آیینه عبرت» بدانیم یا «آیینه عزت»؟ (قسمت دوم)
اما دقیقاً چه آشی را برای ما پختند؟
غرب فهمید که برای تسلط بر کشورهای دنیا باید آنها را ملت ملت و جدا جدا کند و با ابزارهایی مثل المپیک و نحوه روایت میراث فرهنگی و ... یک هویت ملی به آنها داده و از هم جدایشان کنند، آنگاه خود با ساختن سازمان ملل، همه این ملت ها و کشورهای کوچک تنها مانده را به نحوی که می خواهند، مدیریت کنند. برنامه آنها برای ایران اما، علاوه بر ملی گرایی، یک چیز اضافه هم داشت و آن این بود که دیدند اسلام ایرانی ها، مانع بزرگی در برابر استعمار و استثمار ایران است، لذا راهبردشان این بود که تاریخ ایران را در برابر اسلام قرار دهند و اینگونه ایران را از اسلام که سپری در برابر غرب بوده و هست، بی بهره کنند.
لذا تاریخ نگاری ایران را نه آنگونه که در قرآن آمده و برای مردم مفید است، براساس درگیری حق و باطل، بلکه براساس ناسیونالیسم شویینیستی (ملی گرایی برتری طلبانه) نوشتند. یعنی نه ملی گرایی صرف، بلکه یک ملی گرایی برتری طلبانه ای که نژاد آریایی را برتر می داند، همچنان که می خواهند عربیت را در نظر اعراب، معیار برتری قلمداد کنند. برای اجرای پروژه ناسیونالیسم شویینیستی در ایران، سر جان ملکم که یک فراماسون شناخته شده بود به همراه دو نفر، «جیمز فریرز» و «سر هارفورد جونز» به ایران آمدند. از جمله کارهایی که اینها کردند این بود که باید برای ناسیونالیسم شویینیستی، یک مقری مانند حرم ائمه قرار می دادند و لذا پاسارگاد را به دروغ و با اینکه استخوان های که در آنجا کاوش شده بود، متعلق به دو زن بود، قبر کوروش نامیدند. خود سرهارفورد جونز انگلیسی، در خاطراتش که به فارسی هم ترجمه شده است، اعتراف کرده که ما گشتیم تا یک جا را پیدا کنیم که بگوییم قبر کوروش است و در نهایت به پاسارگاد رسیدیم. تفصیل اینچنین مباحث إن شاء الله در نشست تخصصی روایت عبرتکده پاسارگاد، ارائه خواهد شد.
بعد در این فضا بود که رضاخان دستور داد تا تاریخ ایران را بنویسند که حسن پیرنیا، تقی زاده و عباس اقبال آشتیانی، به ترتیب تاریخ ایران باستان تا قبل از اسلام، از اسلام تا حمله مغول و در نهایت از حمله مغول به بعد را نوشتند و ساختار تاریخ نویسی ایران را که تا کنون ادامه دارد، بر اساس ناسیونالیسم شویینیستی بنا نهادند.
خب حالا سوال این است که همه مردم ما که تاریخ نمی خوانند که متأثر از محتوای تاریخ نگاری نوشته شده براساس ملی گرایی برتری طلبانه قرار بگیرند، پس چطور رویکرد ایرانی ها در مواجهه با عبرتکده ها، از عبرت گیری به عزت فروشی و یا سرگرمی تغییر کرده است؟
پاسخ این است که سازمان ملل، در ذیل خود یک سازمان یونسکو را تعریف کرد و یونسکو هم یک موسسه آیکوموس را تأسیس کرد. این آیکوموس متولی روایت میراث فرهنگی و اماکن تاریخی است. حال یونسکو آمده برای روایت میراث فرهنگی ۵۰ نوع روایت پیشنهاد داده و با این نحو روایت گری و کارهای دیگر، آن تلقی تاریخی و ادبی و فرهنگی و دینی ایرانیان را در این خصوص که این اماکن عبرتکده هستند، از بین برده و در جهت ناسیونالیسم شویینیستی قرار داده است.
اینجاست که نیاز به یک الگوی فقهی برای روایت میراث فرهنگی حس می شود. شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، این الگو را ارائه داده است (👇اینجا👇).
@mountazer
یادداشت_شماره_هفده
۱۳ جمادی الاول ۱۴۴۴
🔴 مقایسه تهران و کاردیکلا براساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی (قسمت ۱)
مقدمه:
یکی از سنگین ترین دعواهای کارشناسی بین نظام سازهای قم و تکنوکرات های بی ریش و با ریش تهران، در زمینه نحوه ساخت مسکن، هم اکنون در جریان است.
#اهل_قم می گویند اگر به همه حدود ۲۴ میلیون خانواری که در کشور داریم، ۱۰۰۰ متر زمین برای ساخت خانه حیاط دار (دار واسعه) یا به اصطلاح رکیک، خانه ویلایی، بدهیم، با لحاظ کردن تمام محیط های آموزشی و عمومی و تفریحی، ۲ درصد زمین کشور مورد نیاز است و با ضریب زیست پذیری ۵۰ درصد، ۴ درصد زمین کشور کفایت می کند. به تمام بهانه ها درباره هزینه ساخت خانه، جاده کشی، تأمین آب و انرژی و ... هم جواب دادند. ضمن اینکه دار واسعه، حداقل ۱۰ برتری نسبت به آپارتمان های قوطی کبریتی دارد که حفظ حریم خصوصی، بازی کودکان، کمک اقتصادی به خانواده تنها بخشی از آن برتری هاست که مطالعه آن را به مکتوبات شورای راهبردی الگوی پیشرفت، ارجاع می دهم. حالا دولت سیزدهم قبول کرده که زمین های ۲۵۰ یا ۳۵۰ متری به مردم بدهد تا خانه بسازند. مثلاً وزیر مسکن گفته است زمین مورد نیاز برای ۴۰ هزار واحد در یزد، تأمین شده است. فارغ از اینکه این متراژ کم است اما ...
نحوه ساخت خانه، درهم تنیدگی بالایی با مدیریت شهری دارد و مدیریت شهری، اگر بخواهد اتفاق بیفتد، حدود ۱۰۰ مولفه باید رعایت شود. وگرنه مردم از این طرح یا یک سود حداقلی می برند و یا در ادامه حتی متضرر شده و قید خانه های حیاط دار را می زنند.
لذا همواره در پیشبرد انقلاب اسلامی و تحقق نظامات اسلامی، باید سر کار حاضر بود و همین یک کلمه دولت که خانه حیاط دار با یک متراژ حداقلی می سازم، نباید سبب شود انقلابیون کار را رها کنند. مبادا تجربه تلخ ما در دوران مشروطه تکرار شود که علما تحصنش را برای تأسیس عدالتخانه کردند ولی کار را رها کردند و تبدیل شد به پارلمانی که عده ای فراماسون رفتند آنجا و بروکراسی ناکارآمد را در قامت وزارت خانه ها و دولت مدرن، به ایران تحمیل کردند که هنوز مردم دارند زجرش را می کشند.
رهبر انقلاب اسلامی در ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ درباره الزامات ایجاد تحول (انقلاب) گفتند: «اشکال این تجدّدی که حکومت های دستنشانده به ما دادند این بود که یک دست هدایتگری نداشت؛ یکی از اشکالاتش این بود. بایستی در این تحوّلی که تدریجاً بنا است انجام بگیرد، یک دست هدایتگرِ مورد اطمینانی بالاسر این تحوّل وجود داشته باشد و بایستی دستهای مطمئن و قابل اعتماد هدایت کنند این حرکت های تحوّلی را؛ وَالّا اگر هدایت نکردند، مثل آن وضعی می شود که آن روزها وجود داشت. این هم یک نکته.»
لذا بر آن شدم که در حد بضاعت خود، براساس نظریات یکی از مجموعه های نظام ساز قم با مدیریت حجت الاسلام کشوری، شهر تهران را که هشت سال است در آن زندگی میکنم، به عنوان غربی ترین شهر ایران از نظر مدیریت شهری، با یکی از روستاهای شهر بابل (روستای کاردیکلای غربی، واقع در ۲۵ کیلومتری جنوب بابل که زادگاهم هست)، از نظر میزان پیشرفته بودن مقایسه کنم تا در بستر این مقایسه، مردم ببینند که اسلام، فقط نمی خواهد خانه حیاط دار بسازد بلکه می خواهد محله ای نمونه بسازد که ده ها خدمت را به مردم عرضه کند.
@mountazer
#یادداشت_شماره_هجده
۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۴
🔴 مقایسه تهران و کاردیکلا براساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی (قسمت ۲)
بحث مدیریت شهری که یک قسمت آن نحوه ساخت مسکن هست، یک مسئله بخشی نیست، بلکه مسئله ای فرابخشی و بلکه به دلیل اینکه محله، محل تحقق نظامات اجتماعی اسلام است، مهم ترین مسئله فرابخشی در تمدن سازی است. بنابراین ما برای سخن گفتن از مدیریت شهری، از روشی که برای حل مسائل فرابخشی ارائه شد و جزوه آن در همین کانال آمد، مدد می گیریم. طبق آن جزوه، برای ارزیابی وضع موجود و سپس ارائه وضع مطلوب و در نهایت، تدوین جدولی از پیشنهادات راه گشا و همه جانبه اسلامی برای حل یک مسئله فرا بخشی، از نظریات موجود در ۴ جدول «تنظیم»، «تسخیر»، «تسبیح» و «غریب» که به ترتیب عهده دار بهینه کردن رابطه انسان با «دیگر انسان ها»، «طبیعت»، «خدا» و «ماوراء الطبیعة» هستند، استفاده می کنیم.
گفتنی است که ارزیابی وضع موجود، براساس نظریات موجود در جداول چهارگانه فوق، یک ارزیابی یا تنقیح ریشه ای است که شورای راهبردی الگوی پیشرفت، از آن به عنوان تنقیح زیرساختی یاد می کند. همچنین تنقیح یا ارزیابی یک مسئله شامل سه بخشِ تنقیح بیانی، زیرساختی و شاکله ای است که این سه بخشِ تنقیح، خود یکی از قواعد درونی دومین قاعده از نه قاعده فقه البیان است. و نه قاعده فقه البیان در حقیقت آن علم اصول یا به عبارتی ابزار استنباط از دین است که شورای راهبردی الگوی پیشرفت از آن استفاده می کند. پس ما در این مجموعه یادداشت، قبل از ارائه وضع مطلوب و پیشنهادات عملی، می خواهیم مدیریت شهری تهران و کاردیکلا را در فضای مقایسه، ارزیابی ریشه ای (تنقیح زیرساختی) کنیم. این را از این جهت ذکر کردم که خواننده گرامی، به این روش توجه کند و خودش بتواند آن را برای تنقیح زیرساختی موضوعات دیگر هم به کار ببرد. آنگاه بعد از ارزیابی یا تنقیح وضع موجود است که وضع مطلوب و پیشنهاداتی که برای تحقق وضع مطلوب مورد نیاز است، با استفاده از دیگر قواعد فقه البیان، استخراج و ارائه می شود.
در ادامه از نظریات جدول تنظیم کار را شروع می کنیم.
جدول تنظیم، در بردارنده ۹ فقه نظام است که هر یک از این ۹ فقه، محتوی تعدادی از نظریات اسلامی است.
اولین فقه، فقه الامام است. تعدادی از نظریات این فقه عبارتند از: نظریه نظام ولایت (عهده دار توصیف ساختار امامت یا نحوه تقسیم قدرت و حکومت)، جامعه شناسی، نظریه امنیتی سلم، نظریه هسته های توازن، الگوی جدید زیارت، نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری، نظریه تعرف، الگوی مواجهه با آسیب های اجتماعی و غیره. ما در اینجا فقط براساس نظریه نظام ولایت، مدیریت شهری را ارزیابی می کنیم.
از نظر نظریه نظام ولایت، قدرت به نحو غیر متمرکز و محله ای در دست امام جماعت است و او بدون گرفتن هیچ حقوقی (لا اسئلکم علیه من اجر - آیات متعدد سوره شعراء) ولی امر مردمانی هست که بر طبق مقبولیتی که به دلیل علم و عدالتشان دارد، از بین خود آن مردم (اولی الامر منهم - آیه ۸۳ نساء) منصوب شده و نظامات کارآمد اسلامی را در حول خود، محقق کرده و مردم را به سعادت دنیوی و اخروی رهنمون می شود. لایه های قدرت در اسلام از خانواده شروع شده و به قبیله (محله) و بعد شهر می رسد و در نهایت به کل دنیا بسط می یابد. لذا ما مسجد قبیله (محله) و مسجد جامع داریم که مسجد محله ذیل مسجد جامع و امام جماعت ذیل امام جمعه تعریف می شود (امام علی علیه السلام فرمودند نماز در بیت المقدس، ۱۰۰۰ نماز، در مسجد جامع، ۱۰۰ نماز، در مسجد قبیله، ۲۵ نماز، در مسجد بازار، ۱۲ نماز و نماز مرد در خانه اش، ۱ نماز است). ائمه جماعات هر محله در مسجد قبیله یا مسجد محله، محله خود را به نحو اقناعی و بدون دیکتاتوری به این نحو مدیریت می کنند که:
اولاً حقوقی دریافت نمی کنند که این سبب اعتماد مردم و استفاده از پتانسیل های مردمی و نیز کمک به حفظ طهارت امام جماعت می شود.
ثانیاً امام جماعت، مسلط به علم خطا ناپذیر، نافع و کارآمد وحی برای اداره تمام شئونات و سوالات مردم از طب و تغذیه و قضاوت گرفته تا ازدواج و تربیت فرزند و آفت کشی و خانه سازی و اقتصاد و مشاغل و معاملات و غیره است. و این به او یک مرجعیت علمی می دهد.
ثالثاً امام جماعت، جامع معنویت و محبت است، به طوریکه مردم او را دوست دارند و پشت سر او نماز می خوانند. تا جاییکه در حدیث آمده است که مردمی که به امامی اقتدا می کنند، اگر او را دوست نداشته باشند نماز آن امام به لحاظ شرعی صحیح است اما قبول درگاه خدا نمی شود.
@mountazer
👇ادامه در متن بعد👇
👆ادامه متن بالا👆
بنابراین او که به دلیل علمش مرجعیت دارد، به علاوه چون حقوقی نمی گیرد و جامع معنویت و محبت است، با اقناع می تواند مردم را هدایت کند و نظامات کارآمد اسلامی را محقق کند. بر خلاف نظام قدرت دولت مدرن که باید با دیکتاتوری برآمده از قانون بشری و بروکراسی خسته کننده کارش را جلو ببرد. اساساً علت اینکه نام نظام تقسیم قدرت در اسلام را نظام ولایت گذاشته ایم، همین است. چون ولایتِ دو چیز، در لغت به معنای در همتنیدگی آن دو چیز است. به طوریکه در زبان عرب، به در هم تنیدگی دو رشته ای که به هم می تنند تا یک طناب مستحکم به وجود آید، می گویند ولایت.
رابعاً امام جماعت که نفوذ کلمه و مرجعیت علمی دارد، مرجع حل اختلاف و دعوا و مرافعه هست («وَ هل اَتاکَ نَبأُ الخَصمِ إِذ تَسَوَّروا المحرابَ. إِذ دَخلوا عَلی داوود» آیا خبر آن دادخواهان، آن زمان که از محراب بالا رفته و بر داوود داخل شدند، به تو رسیده است - آیه ۲۱ و ۲۲ سوره ص). همچنین این قضات چون از بین خود آن مردم منصوب می شود، لذا به شرایط آن محل آشناست و در کوتاه ترین زمان ممکن، رأی های عادلانه می دهد. برخلاف بروکراسی قضایی که قاضی دادگاه چون در آن محله زندگی نمی کند، نمی تواند به سرعت حکم دهد و لذا اولا موجب اطاله دادرسی می شود و ثانیا باید کارشناس بفرستد که این خود به فسادها دامن می زند. همچنین قاضی امام جماعت آن محله نیست که اگر حکم غلطی داد، آبرویش نزد مردم محله برود. لذا این ناکارآمدی های بروکراسی قضایی را می بینید که با گذشت ۴۳ سال از سقوط پهلوی هنوز هم وجود دارد و همین محله ای نبودن حل اختلافات، سبب شده دلال هایی این وسط به وجود بیایند، که بعضاً اگر بخواهید حق خود را در این نظام قضایی بروکراتیک متمرکز بگیرید باید رشوه بدهید. چه اینکه در دوران رضاخان، نظام حل اختلافات که در دست علمای مساجد بود، از آنها گرفته شد و به بروکراسی قضایی که توسط علی اکبر داور به ایران وارد شد، سپرده شد. همچنین وجود شورای حل اختلاف در روستاها که مانند شورای شهر، با رأی گیری انتخاب می شوند، به دلیل اینکه معمولاً از افرادی تشکیل شده است که آن مقام معنوی را ندارند و به اصطلاح مردم پشت سرشان نماز نمی خوانند، لذا شرط عدالت را تقویت نمی کند. درنتیجه مردم معمولا رأی های صادره از شوراهای حل اختلاف را جانب دارانه تلقی می کنند. شوراهایی که نه از ناحیه انتصاب به دلیل مقبولیت ناشی از علم و عدالت، بلکه از طریق رأی گیری بر سر کار می آیند و معمولا اگر کسی از افراد روستا به یک کاندیدای خاص رأی ندهد، کینه ها و نزاع هایی شکل گرفته و می گیرد، درست مثل به اصطلاح انتخابات های دولت مدرن در همه کشورها. چنین نظام تقسیم قدرتی چگونه می تواند کارآمد باشد و زمین را که از نظر خالق و مالک زمین، ارثیه صالحان (شایستگان) است تحت حکومتشان در آورد و درنتیجه سعادت را به بشر هدیه دهد؟
خامساً امام جماعت در ذیل مرکز مدیریت محله که مسجد است، آن علم نافعی که در اختیار دارد را به مردم تعلیم می دهد و یک مدرسه می سازد. طبعا در تهران و کاردیکلا و نه در هیچ جای ایران، چنین مدارسی وجود ندارد و هر چه هست آموزش و پرورش بیکنی است که ظن تجربه گرایانه عمدتاً بی خاصیت و بعضاً مضر را آموزش می دهد، نه نظریات کاربردی و نافع برآمده از دین را.
سادساً از یک طرف حول مسجد، بازارهای موقت و وقفی وجود دارد و از طرف دیگر امام جماعت محل تجمیع سرمایه و هدایت نقدینگی از محل موقوفات و دریافت خمس و زکات است. مساجد تهران و کاردیکلا و تقریباً تمام مساجدی که ساخته می شوند، فاقد این امکانات هستند. اگرچه هستند هنوز مساجدی قدیمی که ده ها یا صدها باب مغازه موقوفه ای را به کمترین قیمت، مثلا سالی یک میلیون تومان (قیمت ۴ کیلوگرم گوشت)، به مردم اجاره می دهند اما این مساجد، غالب نیستند.
بنابراین براساس نظریه نظام ولایت، تهران و کاردیکلا، نمره قبولی نمی گیرند. چون در زمینه مدیریت شهری، امام کاردیکلا، عمدتاً دهیاری و شورای محله و امام تهران، عمدتاً شهرداری و شورای شهر است و اساساً ما در ایران نظام ولایت نداریم، جز اینکه ولی فقیه را بر بالای نظام دولت-ملت بروکراتیک قرار داده ایم. و می دانیم که در تقابل بین #یک_مسئله درست (ولایت فقیه) و نظامی از مسائل غلط، این #نظام_مسائل غلط است که آن تک مسئله را در خود هضم می کند. لذا برخلاف تبلیغاتی که می شود می بینیم که همه دولت های جمهوری اسلامی در عمل کار خودشان را انجام می دهند. البته بسط دیکتاتوری قانون بشری و بروکراسی، در کاردیکلا کمتر از تهران بوده و وزن اقناع سازی مردم و آزادی عمل مردم، بالاتر از تهران است. اگر چه با تأسیس دهیاری ها در دولت آقای احمدی نژاد و بسط بروکراسی به روستاها، دیگر مردم آن آزادی عمل سابق را ندارند و مسئولین بیش از علم و اقناع، به صدور مجوزها و بروکراسی متوسل هستند.
@mountazer