eitaa logo
مدرسه طیِّـب آباد | شفقت
52 دنبال‌کننده
13 عکس
7 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
٢٢ ذی الحجه ١۴۴٣ 🔴 تشریح «جدول تصمیم» یک نظریه برای حل مسئله براساس قواعد نه گانه فقه البیان 🔻🔻ضرورت ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم» در یادداشت قبل، پلتفرمی برای حل مسئله های جامعه پیشنهاد داده بودیم. در این پلتفرم، مجموعه ای از تصمیمات برای حل یک مسئله خاص، پیشنهاد داده می شد. دیدیم که این پیشنهادها براساس نظریاتی اسلامی که ذیل جداول چهارگانه «تنظیم، تسخیر، تسبیح، غریب» قرار دارند، ارائه می شود و دیدیم که هر یک از این جداول به ترتیب متکفِّل بهینه سازی روابط انسان با  «انسان های دیگر، طبیعت، خدا، ماوراء الطبیعة» هستند. به طوریکه با تسلط بر نظریات موجود در هر یک از این چهار جدول، می توان برای حل مسائل مختلف، پیشنهاداتی را ارائه داد. در حقیقت آن پلتفرم، وقتی تکمیل شود، به این معنی که از طریق فحص گسترده در آیات و روایات، حداکثر پیشنهادات را روی آن پلتفرم سوار کنیم، آنگاه در آن نقطه اوج، این پلتفرم، تبدیل به یک «جدول پیشنهاد» می شود. حال سوال اینجاست که آیا ما فقط باید «پیشنهاد» را ارائه بدهیم و یا اینکه نه، ما باید شرایط زمانی و مکانی و انسانی و اجرایی و غیره را برای عملیاتی شدن یا «اقامه» یا  به تعبیر نارسا و نامأنوس شورای راهبردی، «پردازش» پیشنهاداتی که ارائه می دهیم، در نظر بگیریم؟ مسلم است که اگر از لحاظ کردن این شرایط زمانی و مکانی و... غفلت کنیم، آنگاه این «جدول پیشنهاد» به این معنا خواهد بود که ما تعدادی از تصمیمات و پیشنهادات خوب را برای حل یک مسئله، روی هوا پرتاب کرده ایم. بدیهی است که چنین تصمیمات بدون پشتوانه ای، نمی تواند اجرا شود و لذا نمی توان نام این جدول را جدول تصمیم گذاشت، چون تصمیم از جنس عمل بوده و امری است که یک مدیر در مقام اجرا می گیرد. و بدیهی است که باید شرایطی برای اجرا شدن، به آن پیشنهادات خوب، پیوست شود تا آن پیشنهاد تبدیل به تصمیم شود که وقتی این متن را مطالعه بفرمایید، منظور ما بهتر منتقل می شود. حال در این متن نشان می دهیم که قواعد فقهی فقه البیان و ٩ فقه موجود در فقه نظام، چگونه «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد. 🔻 🔻 الگوی ساخت نظامات اسلامی، «جدول پیشنهاد» را به ما می دهد بحث تشریح اجزای «جدول تصمیم» را از اینجا شروع می کنیم که هر یک از نظریات الگوی پیشرفت که برای حل مسائل جامعه ارائه می شود، دارای سه بخش هست، تعریف، تصویر و تصمیم. این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، خود یکی از قوائد فقه البیان است تحت عنوان «قاعده مکث». این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، توسط الگوی ساخت نظامات اسلامی به این صورت تشریح شده است که: تعریف، متکفل ارائه یک تعریف جدید در برابر تعریف غلط یا ناقص موجود هست، مثلاً فرض بفرمایید ما مشکل مسکن مردم را می خواهیم حل کنیم. حالا بحث را از کجا شروع می کنیم؟ آیا می آییم همین تعریف مسکن را به آپارتمان یا خوابگاه می پذیریم و بعد برای حل مشکل مسکن مثلا از غربی ها تقلید کرده، روی خانه های خالی مالیات می بندیم، تا افرادی که خانه احتکار کرده اند، مجبور شوند خانه هایشان را اجاره دهند و از طریق افزایش تقاضای خانه در بازار خانه های استیجاری، قیمت اجاره پایین بیاید؟ یا اینکه نه ما تعریف مسکن را از آپارتمان با کاربری خوابگاه، به دار واسعه با ده کاربری ارتقا می دهیم که نه تنها مردم را از اجاره نشینی نجات می دهد و خوابگاهی که مال خودشان است را در اختیارشان قرار می دهد، بلکه حداقل ٩ مزیت دیگر علاوه بر خوابگاه بودن هم به آنها می دهد؟حال این مزیت ها را در بخش دوم نظریه، تشریح می کنیم، به طوریکه تصویری از مزایا و برتری های تعریف اسلامی را نسبت به تعریف موجود ارائه می دهیم. ارائه این تصویر، موجب می شود افراد برای پذیرش تصمیماتی که دار واسعه را محقق می کند، ترغیب شوند. حال زمان آن است که تصمیمات خود را برای عملیاتی کردن دار واسعه ارائه دهیم. خب حالا اگر ما بیاییم همان ده تا کاربری دار واسعه را بگوییم. مثلا بگوییم خانه علاوه بر خوابگاه بودن، باید محل تفریح و بازی کودکان، محل نگهداری حیوانات خانگی، محل کشت سبزی و صیفی و برخی درختان، محل مدیریت پسماند و دیگر کاربری ها هم باشد، آنگاه این که دیگر جدول تصمیم نمی شود. بلکه ما باید با در نظر گرفتن ٨ قاعده دیگر فقه البیان، مواردی را به این پیشنهادات، پیوست کنیم تا «جدول تصمیم» مقررات فقهی ساختمان متولد شود. البته این ٨ قاعده را علاوه بر اینکه می توانیم به قسمت تصمیم نظریه پیوست کنیم، به قسمت تصویر و تعریف هم می توانیم پیوست کنیم و بدین طریق، تصویر و تعریف نظریه را نیز ارتقا دهیم. اما ما در این متن صرفاً این پیوست را به قسمت تصمیم می زتیم تا جدول تصمیم را متولد کنیم. 🔻🔻الگوی تفصیل، «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد الگوی تفصیل می گوید برای عملیاتی شدن یا اقامه پیشنهادات مطرح شده در «جدول پیشنهاد»
، باید موارد هشتگانه زیر را به پیشنهادات پیوست کنیم: اولاً قاعده ظرفیت. ببینید ما وقتی می خواهیم یک پیشنهادی را در یک منطقه، پیاده کنیم باید وضعیت آن مکان و زمان و نیروهای عمل کننده در آنجا را به خوبی بشناسیم. از این رهگذر می توان، ظرفیت سنجی یا امکان سنجی کرد. حال ما پیشنهاد می دهیم که براساس ٩ فقه، یک ظرفیت سنجی منظم و ذو ابعاد داشته باشیم. در واقع ما از طریق اندراج، تعبیه یا جایگذاری ٩ فقه در قاعده ظرفیت، به شرح زیر ظرفیت سنجی می کنیم: اولاً براساس «فقه الامام»، باید مسئولین، اشخاص رسانه ای و افراد یا دانشگاه های مرجع، متنفذ و مرتبط با «جدول پیشنهاد»، شناسایی و ارزیابی شده و برای نحوه تعامل با آنها، سناریوی مناسب، طراحی شود. ثانیاً براساس «فقه البیان»، مجموعه های تبلیغاتی که روی فکر مردم اثر دارند باید شناسایی شوند. مثلا در هر منطقه ای ما گروه های مجازی از طیف های مختلف داریم، احیانا مساجد و ائمه جماعات را داریم، مراسمات محرم و سخنرانان آن را داریم و غیره، باید با آنها رابطه گرفت. مثلا اگر می خواهیم مدیریت شهری محله محور را در سرخس جلو ببریم، باید با مسئولین این گروه ها در فضای رفق جلساتی بگیریم که این در ادامه بیان می شود، ولی در این مرحله باید آنها را شناسایی کرد و ظرفیت یا قدر عقل ایشان و جهت گیری آنها را دانست تا بتوان بهترین تعامل را با آن داشت. ثالثاً بر اساس «فقه نفی سبیل»، باید موانع و معارض های اجرایی شدن «جدول پیشنهاد» را شناخت. ما برای پیشبرد انقلاب اسلامی در ایران در یک جزوه ای، سرجمع ۵ عدد مانع را برشمردیم که بر این اساس می توان یک ارزیابی و دسته بندی از موانع داشت. این موانع پنجگانه عبارتنداز: ١- مقدس نماهای نفهم. این لقب و القاب رساتر دیگر، اسمی است که امام خمینی (ره) بر سر آن دسته از آخوندهایی گذاشتند که نه تنها هیچ وظیفه ای برای پیاده سازی اسلام و قدرت دادن به اسلام و مسلمین برای خود قائل نیستند، بلکه تمام هم خود را مصروف در گوشه نشستن و نق زنی، تولید متن هایی از دین برای اثبات ما نمی توانیم، ما هیچ منبع مستندی نداریم می کنند و به قول امام چنان تیشه زدن به ریشه دین و انقلاب می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. ٢- جبهه غربگرای منافق. این منافقینی که قبله آمالشان غرب است، چون هیچ اعتقادی به پیاده سازی اسلام ندارند، در هر سطحی از مسئولیت باشند، یک مانع هستند. ٣- سکولارهای پنهان. این هم تعبیری است که رهبری برای طیفی از مسئولین که شعار اسلام و انقلاب می دهند ولی وقتی در عمل و برنامه ریزی ها که وارد می شویم، همان غرب است، همان سکولاریسم است. اینها از جبهه غربگرای منافق خطرناک ترند. ۴- متدینین بی تفاوت. اینها بخش عمده متدینین ما هستند که برخلاف انبوه آیات و روایات و نیز سیره معصومین علیهم السلام، وظیفه ای برای خود مبنی بر جهاد در راه خدا و پیاده کردن اسلام، قائل نیستند. همین که نمازی و روزه ای است کافی است و نیازی نمی بینند که از حطام دنیا بگذرند. ۵- صهیونیسم بین الملل که خود را در قامت سازمان های تخصصی وابسته به سازمان ملل، رشته ها و تحقیقات دانشگاهی و غیره نشان می دهد، پنجمین مانع هست. مصادیق هر یک از این موانع را، مصادیق جریانی و انسانی، باید در منطقه ای که می خواهیم «جدول پیشنهاد» را عملیاتی کنیم، بشناسیم. رابعاً براساس «فقه النظم»، باید اولاً سنت های شهری مثبت و معارض و ثانیاً قوانین و مقرارت مثبت و معارض با جدول پیشنهاد را شناسایی کرد. خامساً براساس «فقه الفرقان»، باید برای اجرای صحیح جدول پیشنهاد، اولاً شاخص گذاری کمی و کیفی شود و ثانیاً  رسیدن به هر یک از هدفف های مرحله ای و نهایی هر یک از پیشنهادات «جدول پیشنهاد»، زمان مند شود. سادساً براساس «فقه العبره»، باید شکست هایی که همین طرحی که می می خواهیم اجرا کنیم، قبلاً داشته است، دقیقا بررسی شود و از آن عبرت گرفت. ما تجربه های شکست خورده و عقب گرد، چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه ای کم نداشتیم. بررسی این موارد ما را به درک بهتر و واقعی تری می رساند. سابعاً براساس «فقه العلم»، باید تحقیقات و کتاب های مخالف و موافق با «جدول تصمیم» و همچنین افرادی را که این متون را تولید کرده اند، رصد و بررسی کرد. علاوه بر متون مخالف که الی ما شاء الله در رشته های دانشگاهی فراوان وجود دارد، یک سری متون موافق با نظریات اسلامی، هم براساس مفاهیم دانشگاهی و خم در حوزه مباحث دینی تولید شده است و طرفدارانی دارد. لازم است هم آن معارضین را شناخت و خم با این طرفداران، هم افزایی کرد که حالا در  «قاعده مقایسه» باز به این مورد می پردازیم. ثامناً براساس «فقه المکاسب»، باید شرایط اقتصادی موجود و مورد نیاز که احیاناً با «جدول پیشنهاد» ما مرتبط است را بررسی کرد. تاسعاً براساس «فقه التزکیه»، باید هم مجموعه ها و هم افراد را از نظر تزکیه ای بررسی کرد و دید چه کسی دوست ا
ست و چه کسی دشمن. و طبقه بندی دوست و دشمن را نیز باید مشخص کرد. باید دید چه کسی مزکّی هست و چه مجموعه ای اینطور نیست. همان طور که دیدید، با اندراج ٩ فقه در قاعده ظرفیت، یک ظرفیت سنجی ذو ابعاد برای اجرای «جدول پیشنهاد» حاصل می شود. حال به قواعد دیگر فقه البیان که اجزای دیگری از جدول تصمیم را برای ما تکمیل می کند و از وجوه دیگری، «جدول پیشنهاد» را به گونه ای ارتقا می دهند تا در نهایت به «جدول تصمیم» برسیم، می پردازیم. ثانیاً قاعده تأمل. مثلا فرض بفرمایید که ما می خواهیم مدیریت شهری محله محور را که در جدول پیشنهاد آن، صد پیشنهاد وجود دارد، در روستاهای شهرستان سرخس اجرا کنیم. از کجا شروع می کنیم؟ قاعده تأمل می گوید باید از جایی شروع کنید که افراد را به تأمل فرو ببرید یا آنها را درگیر کنید. یعنی شما باید آن پیشنهاد و آن نظریه ای را ابتدائاً مطرح کنید که مشکلی که اکنون مردم را درگیر کرده است، از بین ببرید. به عنوان مثال الآن ٣ سال است که در سمت شهرستان سرخس که ده ها روستا دارد، خشکسالی شده است. درنتیجه این خشکسالی، مردمی که شغل عمده آنها دامداری گوشفند بود، مجبور شدند گوسفندان خود را بفروشند. مثلاً در روستای چشمه شور که یکی از روستاهای سرخس است، مردم حدوداً ١۶٠٠٠ گوسفند داشتند، ولی الآن به حدود ١٠٠٠ گوسفند رسیده است. حال در اطراف همان روستا، یک کوهی است که از زیر آن و در نزدیکی یک امامزاده، یک چشمه ای می جوشد. همچنین در آن مناطق، کوه هایی وجود دارد، حالا ما در الگوی مدیریت آب خود داریم که خداوند زیر کوه آب قرار داده است. پس ما باید یک بررسی میدانی کنیم و ببینیم چطور می توانیم آب زیر کوه را برای مقابله با این خشکسالی به کار بریم. اگر این کار را کردیم، آنگاه مردم به ما اقبال خواهند یافت، چون خشکسالی آنها را برطرف کرده ایم. یا مثلاً در آن اطراف، زمین های وسیعی از باغ های پسته وجود دارد که اینها وقف امام رضا علیه السلام است. ولی آستان قدس این زمین ها را عمدتاً به صورت متمرکز به افراد کمی اجاره می دهد. پس اگر آنجا از الگوی تولید غیرمتمرکز شروع کنیم، این می تواند برای مردم سودآور باشد. یا یکی از مشکلات دامداران آنجا این است که دامدار، چون تجارت بلد نیست یا تجارت نمی کند، گوسفند خود را به بازار مال می برد و آنجا به دلال یا قصاب می فروشد. حال آن قصاب می دهد به کشتارگاه و می برد در قصابی خود با سود بالا به مردم می دهد. درحالیکه اگر دامدار خودش بفروشد، تقریبا دو برابر سود می کند. پس اگر ما در اینجا برای مردم روستا تعدادی حجره قصابی در مشهد تهیه کنیم که اینها خودشان عرضه مستقیم کنند، آنگاه خیلی به سود آنها خواهد بود و این الگوی توزیع غیر متمرکز یا تجارت همگانی است. پس قاعده تأمل می گوید مثلاً اگر ما برای روستاهای سرخس، از الگوی مدیریت آب، الگوی تولید و الگوی توزیع شروع کنیم، می توانیم با مردم ارتباط بگیریم و مرجع شویم و از این رهگذر بقیه نظریات اسلامی را در آنجا پیاده کنیم. ثالثاً قاعده مقایسه. ما در قاعده ظرفیت، کتب و متون موافق و مخالف با «جدول پیشنهاد» خود را شناختیم. حال نکته اینجاست که برای اینکه بتوانیم، این پیشنهادات را اجرا کنیم، باید به گونه هم متن و هم کارشناس در این زمینه تولید و تربیت کنیم که بتواند با متون، رشته ها و کارشناسان ناکارآمد دانشگاهی، موازنه کند. این مهم از طریق برگزاری جلسات تخصصی نظریات مرتبط در مجامع تخصصی و اصلاح جهت این مجامع حاصل می شود. به گونه ای که ما با اصلاح دانشگاه که امام می گویند اگر اصلاح شود مملکت اصلاح می شود، آنگاه توسط خود دانشگاه، متون و کارشناس مورد نیاز برای مقایسه با متون و کارشناسان غربی را خواهیم داشت. رابعاً قاعده رفق. ما در قاعده ظرفیت کفتیم که باید موثرین و منبرداران و مسئولین یک مجموعه را شناخت و از طریق جلساتی، پیام اسلام را به آنها رساند. تکمیل این نکته می شود قاعده رفق. انصافا ما انقلابیون، سلطان دوقطبی سازی هستیم. این درحالی است که با حلم (جنبه یا ظرفیت) بالا باید حرف همه راشنید و با قول حسن و سدید، حرف اسلام را روی میز کارآمدی زد و آنگاه بسیاری از این نیروهای اجتماعی که می بینیم در طیف مقابل هستند، ای بسا به ما کمک می کنند یا حداقل سنگ اندازی نمی کنند. خامساً قاعده منزلت. نکته دیگر اینکه ما وقتی پیشنهاداتی را ارائه می دهیم باید تقسیم کار کنیم و معین کنیم که هر کاری را چه کسی یا نهادی یا مجموعه یا مجموعه هایی باید انجام دهند و نحوه هماهنگی این منزلت ها و جایگاه ها چگونه باید باشد. چون ما الحمدلله در جمهوری اسلامی، برای هر امری، شونصد تا متولی داریم. این امر باید در قاعده ظرفیت در بخش فقه النظم که قوانین معارض و معاضد را نیز بررسی می کند، مدنظر قرار گیرد. سادساً قاعده انفتاح. نکته دیگر اینکه «جدول پیشنهاد» ما باید به گونه ای باشد که مجموعه پیشنهادات، همدیگر را
پوشش داده و حمایت کنند. یعنی به گونه ای منسجم و شبکه ای باشند که اجرای اولین پیشنهادات که براساس قاعده تأمل انجام می شود، بتواند راه را برای انجام دیگر پیشنهادات باز کند. سابعاً قاعده سیاق. قاعده سیاق می گوید «جدول پیشنهاد» نباید کشکولی از پیشنهادات خوب باشد. بلکه این پیشنهادات باید با یکدیگر مرتبط باشند و دسته ها یا سیاق هایی از پیشنهادات را تشکیل دهند. آنگاه این سیاق ها هم باید در ارتباط با یکدیگر، ما را به هدف نهایی برسانند. لذا نباید پراکنده کاری شود. ثامناً قاعده کمّ. در نهایت در قاعده کمّ باید تمامی کمیات و اعداد مورد نیاز برای اجرای «جدول پیشنهاد» را پیوست کنیم. مثلاً از بودجه و پول مورد نیاز برای اجرای پیشنهادات تا تعداد نیروی انسانی مورد نیاز برای هر پیشنهاد و تا زمان مورد نیاز برای اجرای هر پیشنهاد. ببینید مثلاً ما در نظریه مدیریت شهری محله محور، پیشنهاد می دهیم که حمام های چهار مزاجی ساخته شود. اولاً مثلا در شهر سرخس چه تعداد حمام و در چه مناطقی با ساخته شود؟ ثانیاً این حمام ها چقدر پول می خواهد و پولش از کجا بناست تأمین شود؟ ثالثاً این حمام چه تعداد نیروی انسانی می خواهد که دلاکی بلد باشند یا به طب اسلامی مسلط بوده و بتوانند اخلاط ناصالح را از بدم افراد خارج کنند؟ آیا این افراد را داریم؟ اگر نداریم چه کسی و طی چه مدتی بناست اینها را آموزش دهد؟ پس ببینید اینها مثال هایی است از انواع کمیات و اعداد که باید اینها را لحاظ کنیم تا آن پیشنهادات ما روی زمین بتواند بنشیند و تبدیل به یک تصمیمی شود که یک مدیر می گیرد و اجرا می شود. در جمع بندی و به عنوان کلام آخر، گفتنی است پیوست کردن ٨ قاعده فوق به پیشنهادات خوب و کارآمدی که از بطن اسلام برای حل مسائل ارائه می دهیم، آن پیشنهادات ما را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد. جدول تصمیمی است که علی المبنای نظریه ای که اسم آن را الگوی تفصیل گذاشته اند حاصل می شود. ولی حاج آقا متأثر هستند که تا الآن دو بار اسم الگوی تفصیل را پیش بچه ها آورده اند و برای کسی سوالی مطرح نشده است. این در حالی است که شورای راهبردی وارد دوران اقامه نظریات شده است و اقامه نظریات، بدون ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم»، قابلیت تحقق ندارد. ‌پس بچه های الگو باید براساس توضیحات همین متن، برای هر نظریه، برای هر شرایط زمانی و مکانی مختلف، جدول تصمیم بنویسند تا این نظریات بتواند اجرایی شود. البته می دانم که تکمیل بخش هایی از جدول تصمیم باید با تعامل با مسئولین و دست اندر کاران باشد و نمی شود در قم نشست و جدول تصمیم نوشت. اما راه نوشتن و اجزا و خانه های این جدول مشخص شده است. @mountazer
٢۴ ذی الحجه ١۴۴٣ 🔴 از طبیعت چگونه استفاده کنیم، «تسخیر» یا «تغییر»؟ دمیتری ایوانوویچ مندلیف، وقتی جدول تناوبی عناصر را تدوین کرد و گفت تمام عناصر موجود در کل دنیا، عبارتنداز همین تعداد عناصر موجود در جدول مندلیف که کشف شده اند یا در آینده کشف خواهند شد، شاید نمی دانست که رویکرد او موجب می شود، بشر براساس این جدول، به نحو عنصرپایه و با سنتز، به گونه ای در زمین تصرف می کند که عالم و آدم را در معرض خطرات روز افزون تشدید شونده قرار می دهد. مثلاً بشر براساس تصرف عنصرپایه، برای مواد شست‌وشوی بدن و لباس، انواع و اقسام شوینده ها را سنتز کرده و می کند. می دانیم که وقتی می خواهیم یک ماده شیمیایی را با استفاده از سنتز تولید کنیم، به دلیل پساب ها، گازهای اگزوز، تولید مواد شیمیایی ناخواسته، مواد اولیه مصرف نشده و غیره، آب و هوا و خاک به چالش کشیده شده و می شود. دیگر اینکه چون انسان، برخلاف خداوند، اِشراف ندارد و فقط جنبه شویندگی آن شوینده را اصل قرار داده و اثرات این شوینده را بر سلامت نمی تواند به طور کامل تحلیل کند، لذا وقتی یک شوینده را از طریق تغییر در مواد اولیه، طی واکنش شیمیایی، سنتز می کند، همین شوینده ای که در فرآیند سنتزش، عالم (محیط زیست) را به چالش کشیده بود، در حین استفاده، سلامتی آدم را هم به چالش می کشد. نمونه آن شوینده هایی که بیماری اگزما (خشکی پوست) را به ارمغان آورده اند. این در حالی است که در آیات و روایات ما ١١ نوع شوینده معرفی شده است. مثلاً پیامبر اسلام (ص) فرمودند تمامی پیامبران سر خود را با سدر می شستند. خب سدر و دیگر شوینده ها و تقریباً تمام موادی که اسلام به واسطه آن ها، نیازهای بشر، از جمله نیاز به شوینده را برطرف می کند، یک شیئی هستند که خداوند حکیم، حکمتش اقتضا کرد که چون نیاز به شست و شو را آفرید، پاسخ به نیاز را نیز با آفرینش آن شیء خلق کند و کرد. وقتی سدر، به عنوان یک گیاه، یک شیء موجود در طبیعت است، یعنی چه؟ یعنی سنتزی نیست و مانند تصرف عنصرپایه عالم را به چالش نمی کشد. همچنین وقتی خداوندی که اشراف دارد، می گوید از سدر برای شستن سر استفاده کنید، دیگر مثل ساینتیست ها، بعد از چند سال متوجه نخواهد شد که این سدر برای سلامتی انسان ضرر دارد. چون خالق، تکیه به اشراف دارد. لذا خداوند کار ما را راحت کرده است و برای برطرف کردن همه نیازهای واقعی بشر، اشیائی را خلق کرده است یا نحوه تهیه آن شیء را از طریق پیامبران به ما آموزش داده است و از ما خواسته تا این اشیائی که در آسمان ها و زمین هست را تسخیر کنیم. یعنی از این ها استفاده کنیم. در آیه ١٢ سوره جاثیه می خوانیم: «وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ - و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى‏ انديشند نشانه‏ هايى است.» در مقابلِ تسخیر الهی اشیائی که احسن الخالقین، آفریده است، شیطان گفته است که انسان ها را امر به تغییر مخلوقات خداوند می کند. تغییری که به واسطه سنتزها و اصلاح ژنتیک ها، تراریخته ها و غیره، هر روز که به دامنه آن افزوده می شود، در عین حال ناکارآمدی های آن هم بیشتر به بشریت تحمیل می شود. آنجا که در سوره نساء خداوند می فرماید که شیطان گفته است: «لَعَنَهُ اللَّهُ ۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا ﴿١١٨﴾ وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا ﴿١١٩﴾ خدا شیطان را از رحمتش دور کرد؛ و [او] گفت: سوگند می خورم که از میان بندگانت سهمی مُعیّن [برای پیروی از فرهنگ ویرانگرم] برخواهم گرفت. و یقیناً آنان را گمراه می کنم، و دچار آرزوهای دور و دراز می سازم، و آنان را وادار می کنم که گوش های چهارپایان را بشکافند، و فرمانشان می دهم که آفرینش خدایی را تغییر دهند و هر کس شیطان را به جای خدا سرپرست و یار خود گیرد، مسلماً به زیان آشکاری دچار شده است [ با تحمیل ناکارآمدی به خود، دچار ضرر شده است]» یک مجموعه نظام ساز در قم، نحوه درست تصرف در طبیعت را که در اسلام آمده است، مبتنی بر تصرف شیء پایه، بیان کرده است (👇پایین👇) @mountazer
۴ محرم ١۴۴۴ 🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل ١- وقتی استکبار جهانی به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم عمل می کند. آمریکا که بزرگترین ارتش جهان را دارد، ۴١ سال قبل، یک مسابقه هیجان انگیز تیراندازی را اختراع کرد به اسم پینت بال و هم اکنون مسابقات متعدد سالانه پینت بال، از جمله مسابقات ملی NXL ،PSP و NPPL را برای آمریکایی ها برگزار می کند. مسابقه ای که در آن، دو گروه از افراد مسلح، با گلوله های پلاستیکی که حاوی رنگ محلول در آب هست، با اسلحه های تقریبا واقعی، با هم درگیر می شوند. این مسابقه، هم تیراندازی است، هم یک رزم واقعی. ٢٠ سال بعد این مسابقه به ایران آمد و اکنون ده ها زمین پینت بال در تهران وجود دارد و این ورزش برای خودش فدراسیون دارد. اما وقتی به معارف دینی نگاه می کنیم می‌بینیم این ورزش باید به اندازه فوتبال، بین مردم عمومیت داشته باشد. چه اینکه خداوند فرمود «کُتِبَ علیکم القِتال» جنگ از واجبات مسلمانان است. به همین دلیل پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «مسابقه (به معنای برد و باخت و شرط بندی) جایز نیست، مگر در تیراندازی یا شتر دوانی یا اسب دوانی.» و فرمودند:  «به فرزندانتان شنا و تیراندازی را بیاموزید.» چه چیز بهتر از شنا و اسب دوانی برای ارتقای آمادگی جسمانی و چه چیز برای آمادگی جهت رزم فردی، بهتر از تیراندازی. بنابراین وزارت ورزش و جوانان باید به مسابقات پینت بال، شنا و اسب دوانی، اهمیت زیادی بدهد. برایش خرج کند، سالن بسازد، انواع مسابقات شهرستانی و استانی و کشوری را راه اندازی کند. نه اینکه در هر کوی و برزنی که وارد می شویم سالن بدنسازی ببینیم، آنوقت در شنا، رتبه پایینی در دنیا داشته باشیم. بنابراین توجه به فقه نفی سبیل مردم را تندرست و آماده رزم می کند. @mountazer
۲ ربیع الآخر ۱۴۴۴ 🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل ۲- دولت متمرکز، بزرگراه نفوذ مستکبران به کشورها 🔻 می دانیم بعد از مشروطه و تشکیل مجلس در ایران، فراماسونهای راه یافته به مجلس، دولت متمرکز بروکراتیک را که متشکل از وزارتخانه هایی در پایتخت است و تمام امور مملکت را اداره می کند، به وجود آوردند. ویژگی مهم دولت هایی که بعد از تمدن غرب به وجود آمد، متمرکز بودن آنهاست، یعنی اختیارات دست دولت های محلی نیست، بلکه در دست دولت مرکزی است. البته نباید آدرس غلط داد و تصور کرد که فدرالیسم که در برخی کشورها مثل آمریکا و اوج آن در بریتانیا وجود دارد، دولت های محلی را محقق می کند. چون آن دولت های فدرال هم، باز ایالت ها را به نحو متمرکز اداره می کنند. بلکه منظور از دولت محلی، دادن اختیارات تمام وزارت خانه ها به محله های یک شهر و نه حتی خود آن شهر است. آنجاست که تمرکز شکسته می شود. خلاصه اینکه نظام قدرت مدرن، مبتنی بر دولت متمرکز است. اساساً سرمایه سالاران سردمدار تمدن غرب، به این دلیل، وجود یک دولت متمرکز برای حکمراندن بر کل کشور را به کشورها تحمیل کردند، چون وقتی یک دولت شد، با روی کار آوردن یک رئیس جمهور دست نشانده و غربگرا در اثر تبلیغات و یا با یک کودتا، می توانند کل آن کشور را در دست خود بگیرند که دقیقا همین کار را هم می کنند. به همین دلیل در دوره رضاخان، به مدد چکمه ای که او داشت، هر چیزی که بوی حکمرانی محله ای می توانست بدهد را تا میشد از ایران زدودند. هر چیزی، یعنی فقط به یکجانشین کردن عشایر و سرکوب بزرگان اقوام ایران بسنده نکردند بلکه گفتند حتی همه مردم ایران باید لباس متحد الشکل بپوشند. این یک سیاست استعماری بوده و هست. چون وقتی همه چیز را در یک قوه مجریه و مجلس خلاصه کردید که آن را هم با انتخاباتی که مردم در آن تحت تأثیر تبلیغات هستند، تعیین تکلیف کردید، آنگاه آن کسانی می توانند رأی مردم را به دست آورند که در حلقه های قدرت و ثروت وارد شوند. مثلا وقتی در تهران، شما چندین میلیون رأی دهنده دارید که باید به ٣٠ نفر رأی بدهند، اینجا خیلی سخت است که یک نفر بدون اتصال به باندهای قدرت و ثروت بتواند وارد مجلس شود. بلکه قبایل سیاسی، لیست بندی را تجویز می کنند. این درحالی است که اگر این ٣٠ نماینده ای که در تهران باست انتخاب بشوند را بین مناطق تهران تقسیم کنند و بنا باشد هر منطقه ای فقط یک نماینده بفرستد، آنوقت آن تمرکز می شکند و یک نفر آدم بدون باند هم که توانایی بالایی برای نمایندگی مجلس دارد، در یک منطقه کوچک، با یک قدرت تبلیغی به مراتب کمتر خواهد توانست از مردم رأی بگیرد. این متن، مباحث مفصلی دارد که اجازه بدهید دامنه اش را فعلا برچینیم. خلاصه اینکه ما طبق فقه نفی سبیل، نیاز داریم به دولت محله محور به دو جهت. جهت اول این است که اگر ما دولت متمرکز داشته باشیم، راه را برای استکبار که قدرت تبلیغی بسیار بیشتری از ما دارد باز کرده ایم تا به واسطه انتخابات ها، امورات مملکت را در دست بگیرد که تقریبا در تمام ریاست جمهوری های ایران اینجوری بوده که حتی اگر گزینه استکبار هم رأی نیاورده باشد، گزینه انقلاب هم به دلیل دخالت حلقه های قدرت و ثروت، نتوانست رأی بیاورد. جهت دوم بحث پدافند غیرعامل هست. ببینید مثلا وقتی ما همه امورات مملکت را در دست یک دولت متمرکز دادیم. این دولت می گوید من باید گندم مورد نیاز برای نان کشور را تأمین کنم و لذا اقدام به ساخت سیلوهای بزرگ می کند، سیلوهایی که در وقت حمله نظامی، آسیب پذیرند و مردم بدون نان می مانند. به عنوان مثال در روستاهای غیزانیه که سمت شرق اهواز است، مردم عرب آنجا خودشان گندم کشت می کنند، بعد آن گندم را دولت از آنها می خرد، آرد می کند، مواد نگهدارنده می زند و در سیلوها انبار می کند. بعد آرد را به صورت کیسه ای به مردم روستا می فروشد. سوال این است که چرا لقمه را شیش دور دور سرشان می چرخانند؟ چون دولت متمرکز داریم که گفته نان همه را خودم باید تأمین کنم، نه دولت های محله محور. بنابراین سلسله مراتب نظام قدرت در اسلام که عبارت است از مدیریت ائمه جماعات در محله ها، ائمه جمعه در شهرها و امام الحج در کل دنیا و عمده بار مدیریتی روی امام جماعت و محله محور است، تعیین قدرت حاکم بر مردم را از چنگال استکبار جهانی و نیز قبایل سیاسی داخلی بیرون آورده و مدیریت بسیاری از مسائل از جمله غذای مردم را راحت تر و مبتنی بر استانداردهای پدافند غیرعامل تأمین خواهد کرد. @mountazer
۵ ربیع الآخر ۱۴۴۴ 🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل ۳- فقه نفی سبیل چگونه زیرساخت های حیاتی کشور را حفظ می کند؟ 🔻 اگرچه در نظریه الگوی تولید که یکی از نظریات اقتصادی شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی هست، بحث شد که تولید باید غیرمتمرکز و به صورت خانگی یا مجله ای باشد، اما بسیاری از تولیدات از جهت پدافند غیرعامل که یکی از شاخه های قاعده نفی سبیل است نیز لازم است غیر متمرکز باشند. مثلاً الآن برق چند شهرستان با یک نیروگاه برق تأمین می شود. خب با زدن آن نیروگاه، برق چند شهرستان قطع می شود. یا مثلاً آب شرب بسیاری از شهرها از آب پشتَ سدها تأمین می شود، با زدن آن دیواره سد، مردم بی آب می شوند، یا مثلاً گاز جنوب کشور را به شمال، شرق و غرب کشور می بریم، درحالی که با زدن خط لوله، مردم بدون گاز خواهند ماند. برای حل مشکلات فوق، مدیریت ها می تواند به گونه ای باشد که مثلاً با استفاده از انرژی خورشیدی، اگر یک خانه را زدند، خانه بقلی برق داشته باشد یا حداقل به جای نیروگاه های بزرگ برق که با یک موشک ناکار شوند، میکرونیروگاه بسازیم. با استفاده از قنوات و چاه ها که زیر زمین هستند، آب را بدون ترس از تهاجم دشمن، منتقل و تأمین کرد. همچنین با استفاده از منابع محلی سوخت را تأمین نمود. مثلاً در شمال کشور می توان از زیست-توده برای تأمین بخشی از سوخت مورد نیاز استفاده کرد. دیگر آنکه تولید متمرکز و کارخانه های بزرگ نیز از جهت نفی سبیل دچار مشکل و خدشه هستند. مثلاً وقتی شما نفت کشور را فقط در چند پالایشگاه، پالایش  کنید. زدن آن پالایشگاه راحت می شود ولی اگر صدها مینی پالایشگاه که امروزه به دلایل متعدد در جهان توسعه یافته اند را استفاده کنید، به راحتی می توانید در یک محیط ٣٠٠ متر مربعی، با پالایش کردن روزی ٢۵٠ هزار لیتر نفت، نیاز یک محله را تأمین کنید، در کنار اینکه می توانید این پالایشگاه ها را به مردم همان منطقه بدهید که این یک نوع خصوصی سازی است که طبقه سرمایه دار زالو صفت به وجود نمی آورد. البته دلایل متعدد از جمله مباحث زیست محیطی، زمان اندک ساخت مینی پالایشگاه نسبت به پالایشگاه بزرگ و دلایل دیگر، سبب توسعه این واحدها است. دلایلی که برای تمرکز زدایی از بقیه واحدهای صنعتی نیز صادق است. بنابراین توجه به قاعده نفی سبیل، در زمینه پدافند غیرعامل، پیشنهاد تمرکز زدایی در تأمین انرژی (آب، برق، گاز، بنزین) و نیز  تمرکززدایی از واحدهای تولیدی را می دهد. @mountazer
۱۰ ربیع الآخر ۱۴۴۴ 🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل ۴- چرا ایران باید بتواند از خاک خودش، خاک آمریکا را بزند؟ 🔻 امام خمینی (ره) در پیام پذیرش قطعنامه ۵٩٨، پیامی طولانی که بخش اعظم آن دارد راه آینده انقلابیون را مشخص می کند، گفتند که از نهضت های اسلامی و مسلمانان در سراسر دنیا حمایت خواهند کرد تا پرچم لا اله الا الله را روی قله کره زمین به احتزاز در آورند. رهبری نیز همین خط را نه فقط در منطقه که در دنیا پی گرفتند که وجود موسسات متعدد اسلامی در اروپا و آمریکای شمالی و نامه نگاری به جوانان آن مناطق، گویای این سیاست است. نتیجه این شده است که اسلام در غرب، رو به رشد است تا جایی که مسلمانان آمریکا به عنوان یک اقلیت مطرح هستند و لذا جو بایدن ملعون، در گرماگرم تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، وعده حمایت از مسلمانان آمریکا را می داد. بله، در احادیث هست که سلاح امام زمان علیه السلام در فتح غرب، بیشتر از جنس فرهنگی است. خطی که امام و رهبری هم به جد پیگیر آن هستند. این درست و مورد تأیید. دیگر اینکه جمهوری اسلامی، برای اینکه بتواند بازدارندگی نظامی ایجاد کند، بدش نمی آید که در آمریکای جنوبی، این حیات خلوت آمریکا، جایگاه و پایگاهی داشته باشد. این هم درست و مورد تأیید. اما می خواهم بگویم، آمریکایی ها همان مستکبرین وقیحی هستند که در هیروشیما و ناکازاکی بمب اتم انداختند و تا همین الآن هم یک عذرخواهی خشک و خالی نکردند و باراک اوبامای دموکراتش، ایران را تهدید به حمله اتمی کرده بود. بنابراین آنچه مانع از حمله اتمی به ایران می شود، نه شرم آمریکا، بلکه وجود اسرائیل و پایگاه های آمریکا در منطقه است. در حقیقت وجود آمریکا و اسرائیل در منطقه و در تیررس موشک های ایران و جبهه مقاومت، یک عامل بازدارنده تعیین کننده است. این درحالی است که جمهوری اسلامی، به جد دنبال محو اسرائیل و اخراج آمریکا از منطقه است. سیاستی که اگر اجرا شود و آمریکا و اسرائیلی در منطقه نباشد، آنگاه عامل بازدارنده ای هم نخواهد بود. پس به طور همزمان باید به فکر یک عامل بازدارنده جایگزین بود و انصافاً نمی توان به کشورهای آمریکای لاتین و مسلمان شدن غربی ها بسنده و دل خوش کرد. بنابراین طبق فقه نفی سبیل ضمن تأکید بر تقویت این دو عامل، ایران باید بتواند از خاک خودش، موشک بلند کند و خاک آمریکا را بزند. این آن عامل بازدارنده بعد از محو اسرائیل و خروج آمریکا از منطقه خواهد بود. @mountazer
۱۲ ربیع الآخر ۱۴۴۴ 🔴 چند سال برای ساختن تمدن اسلامی، وقت صرف کنیم، منطقی است؟ 🔻 معروف شده است که: «ساختن یک تمدن که به این زودی ها امکان ندارد. غرب را ببینید. از زمانی که تفکرات عصر به اصطلاح روشنگری ترویج شد تا پیاده سازی این تفکرات، چند قرن طول کشید. تمدن اسلامی قبل را ببینید، چند قرن بعد از بعثت، شکوفا شد.» لذا نتیجه می گیرند که حالا حالاها وقت داریم، ۴۰ سال و ۵۰ سال که چیزی نیست. 🔻 می گویم مگر قرار است ما تمدن غرب را که اساساً بر پایه تکثرگرایی نسبی انگارانه بنا شده و درزگیری می شود، ملاک قرار دهیم. غربی که به دلیل نسبی انگاری، همه حرف های متفکرینش روی هواست و به دلیل تکثر گرایی، روی هوا معرکة الآراء است. یا مگر قرار است تمدن به اصطلاح اسلامی که دوران بنی عباس شکوفا شد، الگوی ما باشد. تمدنی که ملهم از غرب باستان بود. چه اینکه منصور دوانیقی علیه العنة، خلیفه عباسی هم عصر با امام صادق علیه السلام، وقتی با نهضت علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام مواجه شد، دستور ترجمه کتب یونانی را به عربی داد. راهبردی که توسط دیگر خلفای غاصب عباسی ادامه یافت و نه فقط فلسفه که حتی ریاضیات و ... را هم از یونان وارد کرده و با قدرت استبدادی خود و محدود کردن و قتل ائمه و شیعیانشان، آموزه های ترجمه ای غرب باستان را با مضامین اسلامی قاطی کرده و تمدنی را شکل دادند. مگر قرار است از اینها الگو بگیریم؟ مگر قرآن کریم «تفصیل کل شیء» (آیه ۱۱۱ یوسف) و «تبیاناً لکل شیء» (آیه ۸۹ نحل) نیست؟ پس چرا از قرآن نپرسیم که چند سال برای تمدن سازی اسلامی وقت داریم؟ 🔻 شنیده ایم که دزدی داشت از دیواری بالا می رفت که ناگهان صدای این آیه قرآن که «اَلَم یَأن للذین امنوا أن تَخشَعَ قلوبُهم لِذکرِ الله - آیا زمان آن نرسیده است که قلب مومنان در برابر ذکر الهی خاشع شود» به گوشش رسید که مردی در دل شب، در حیاط خانه داشت آن را تلاوت می کرد. دزد با شنیدن این عبارت، متحول شد و از دزدی توبه کرد و آدم خوبی شد. ما این داستان را شنیده ایم ولی شاید خیلی از ماها بیش از این برداشت سکولاریستی، استفاده بیشتری از این عبارت تقطیع شده که بخشی از آیه ۱۶ سوره حدید است، نکرده باشیم. کل آیه این است: «اَلَم یَأن للذین امنوا أن تَخشَعَ قلوبُهم لِذکرِ الله و ما نَزَل مِن الحَق وَ لا یَکونوا کَالَّذین اوتوا الکتابَ مِن قَبل فَطالَ علیهم الأَمدُ فَقَسَت قُلوبُهم وَ کثیرٌ مِنهُم فاسِقون» خداوند در اینجا از مومنان می خواهد که در برابر آنچه خدا نازل کرده است، یعنی معارف اسلامی، خاشعُ القلب باشند. بعد این خشوع قلب را در برابر قساوت قلب قرار می دهد. می گوید شما مومنان مثل کسانی نباشید که قبلاً به آنها کتاب داده شد ولی آنها به دلیل اینکه «طالَ عَلیهمُ الأَمَد» تعلل کردند و رسیدن به چشم اندازی که مدنظر بود را طول دادند، لذا قلب آنها دچار قساوت شد. چراکه بسیاری از آنها فاسق (ترجیح دهنده جاذبه های دنیا در برابر جهاد در راه خدا طبق آیه ۲۴ سوره توبه) بودند. حال من سوال می پرسم، خدا در چه شرایطی دارد به مومنین نسبت به تعلل کردن در زمینه تحقق اسلام هشدار می دهد؟ در سوره حدید. سوره ای که چندین سوره قبل از سوره فتح نازل شد و می دانیم که سوره فتح در سال ششم هجری، نازل شده است. یعنی تازه ۵، ۶ سال از ایجاد جامعه نوپای اسلامی در مدینه نگذشته است که خدا طلبکارانه و با این لحن می گوید آیا زمان آن نرسیده است که مثل قبلی ها که طول دادند و قسی القلب شدند، نباشید؟ 🔻 بله، وقتی حرف اسلام، مانند حرف غرب و گزاره های دانشگاهی، نسبی انگارانه و متکثر نیست، بلکه حقایق ثابتی است، پس با مراجعه به قرآن و چهارده معصوم علیهم السلام، می توان نسخه های اسلامی را به دست آورد که می بینیم مجموعه های که برای حل همه مسائل و ابعاد جامعه و در همه سوالاتشان، نخواستند جز بر در خانه قرآن و چهارده معصوم علیهم السلام زانو بزنند، صدها راهکار کاربردی از دین استخراج کرده اند که نظریات ناکارآمد دانشگاهی را دعوت به گفتگو روی میز کارآمدی می کند. لذا برای انقلابیون، همین الآن هم تشکیل تمدن نوین اسلامی دیر شده است. چون دارند تعلل می کنند و از روی راحت طلبی یا کمبود توکل، دارند شرح صدر برای دانشگاه و عدم خشوع برای نظریات کارآمد اسلامی را با این حرف که «۵۰ سال که برای تمدن سازی چیزی نیست»، توجیه می کنند. این خود جزئی از موانع انقلاب است. موانعی که اگر نمی بود.... رهبر انقلاب در ۱۴ اردیبهشت ۸۷ درباره مدت تحقق اهداف انقلاب اسلامی ابتدا در ایران و سپس کل جهان، گفتند: «اين هدف را انقلاب اسلامى داشت ... يقيناً ا گر مزاحمهائى كه حالا ميشمارم، وجود نداشت، رسيدن به اين هدف، زمان زيادى نميخواست. شايد در طول پنج سال، ده سال يك گروه متشكل قوى ميتوانستند اين اهداف را برآورده كنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد.» @mountazer
۲۶ ربیع الآخر ۱۴۴۴ 🔴 ایوان مدائن را «آیینه عبرت» بدانیم یا «آیینه عزت»؟ (قسمت اول) در و ما، همچنین در و ما، همواره آثار به جا مانده از سردمداران گذشته، مایه عبرت آیندگان بوده است. مثلاً خاقانی این شاعر ایرانی وقتی که حدود ۹ قرن پیش داشت از کنار ایوان مدائن که هفتصد سال، محل حکمرانی پادشاهان ساسانی بود، می گذشت، اینگونه سروده است: هان! ای دل عبرت‌بین! از دیده عبر کن! هان! ایوان مدائن را «آیینهٔ عبرت» دان! یا مثلاً خیام نیشابوری درباره تخت جمشید اینگونه سروده است: آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت متأثر از چنین دیدگاه هایی در تاریخ ما و در نظر بزرگان ادبیات فارسی که تخت جمشید را یک عبرتکده می دانستند، تخت جمشید رها شده بود. با این تفاوت که اگر در دوره خیام، آنجا آهو بچه می کرد و روبه آرام می گرفت، در دوره پهلوی اما در قرق مار و عقرب بود که دست اندرکاران برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله که محمدرضا پهلوی در مهرماه سال ۱۳۵۰ برگزارش کرد، گفتند، برای برگزاری آن جشن، مدتی طول کشید تا آن مار و عقرب ها را تا شعاع قابل قبولی قتل عام کنند تا یک وقت، به میهمانان جشن، نیش نزنند. دین اسلام اما نخواسته که این ها، رها شوند بلکه حداقل در ۹ آیه از قرآن مردم را تشویق کرده است که به غرض نظر کردن و دقت کردن در عاقبت گذشتگان در زمین سیر کنند و از این اماکن تاریخی عبرت بگیرند. مثلا در آیه ۴۲ سوره روم می فرماید: «قُل سیروا فِی الارضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبةُ الذّینَ مِن قَبل کانَ اَکثرُهُم مشرکین» علاوه بر تاریخ، ادبیات و دین، در فرهنگ عمومی ما نیز، تلقی عموم مردم از مطالعه تاریخ گذشتگان این است که از تجربیات، پیروزی ها و شکست های آنها برای امروز خود استفاده کنند. حال سوال این است که چه شده است که با وجود تأکید همیشگی در تاریخ و ادبیات و دین و فرهنگ عمومی ما بر عبرت گیری از میراث فرهنگی، مردم اما اکنون به جای بهره بردن از ایوان مدائن ها و تخت جمشیدها، عمدتاً به عنوان آیینه عزت و افتخار به آنها نگاه کرده و یا برای سرگرمی به این عبرتکده ها سفر می کنند؟ از چه زمانی این رویکرد همیشگی و همه جانبه ما مورد خدشه قرار گرفت؟ پاسخ این است که همانگونه که قدم نحس انگلیس و غرب زده ها با پوشش چکمه رضاخان ملعون، روی گردن بسیاری از داشته های تمدنی ما قرار گرفت و یک مدرنیزاسیون تحمیلی را دیکتاتور مآبانه و با حذف قهرآمیز نظامات سنتی ما از حجاب و مجالس عزای امام حسین علیه السلام گرفته تا طب و نحوه ساختمان سازی و مدیریت شهری و نظام قضایی و نحوه اداره جامعه و و و و رقم زد، این یکی را هم از ما گرفتند. اما دقیقاً چه آشی برای ما پختند؟ در پست بعد بخوانید 👇 @mountazer