استاد سید محمد موسوی
🎙 گفتار استاد سید محمد موسوی در مورد ضرورت شریعت 📆 انتشار یافته به مناسبت عید سعید مبعث #شریعت #
🎙 گفتار استاد سید محمد موسوی در مورد ضرورت شریعت
📆 انتشار یافته به مناسبت عید سعید مبعث
باید میان مدرِک و مدرَک، مناسبت و سنخیت باشد.واگر نه ادراکی صورت نمیگیرد، مثلا قوه بینایی چون سنخیتی با اصوات ندارد صوت را نمیابد و فقط با مثل رنگ و نور سنخیت دارد و میبیند.
عقل انسان چون از سنخ مجردات جبروتی است کمالش در اینست که آنها را بشناسد ولی نسبت به جزئیات مادی نمیتواند سخنی بگوید بلکه همواره ادراکش کلی و مربوط به فوق طبیعت است.
انتظام امور انسان و به کمال رسیدنش متوقف بر این است که هم به کلیات برسد و هم امور جزئی که در زندگی روزمره اش هست بر منوال صحیح باشد. اگر نظام معاش انسان درست نباشد به کمالات لازم نمیرسد. عقل انسانی در این جزئیات که لازمه نظام معاش است راه ندارد و در تطبیق جزئی بر کلی نیز اشتباه میکند برای همین شریعت لازم است تا آنجایی که عقل راهی ندارد جزئیات را به تفصیل بیان بکند.
انتظام انسان و انطباقش بر راه صحیح شرط لازم کمال است اما کافی نیست یک شرط دیگر قدم برداشتن در مسیر اکتساب علوم حقیقی است اگر این دو با هم همراه شد نفس انسان به کمال میرسد هرکدام بدون دیگری ناقص است .
ممکن است کسی در مرحله جزئیات خوب عمل بکند، مطابق شریعت هم عمل بکند ولی به آن کمال مطلق انسانی نمیرسد و جز اصحاب یمین میشود و نه مقربین و سابقین!
اگر کسی فقط به جنبه عقلی توجه کند و در جزئیات بیش از حد اهمال و مسامحه بکند همان جهت عقل هم از او زائل خواهد شد. بنابراین این دو باید باهم باشد پس شریعت لازم است.
البته معنایش این نیست که ادیان فقط برای بیان احکام جزئی است بلکه در همان جانب کلیات هم به عقل کمک کرده است. عقلی که منور به نور شریعت شد در ادراک کلیات بیش از عقل صرف که پشتوانه دینی نداشته ، میفهمد .
پس کار دین هم بیان جزئیات برای تنظیم و تعادل قوای جزئی و هم تکمیل عقل در ادراک کلیات است.
#شریعت
#متن
#استاد_موسوی
https://t.me/musaavi_b
https://eitaa.com/musaavi_b
📖بیان استاد سید محمد موسوی درباره اسماء و صفات الهی از دید عرفا
📆انتشار یافته به مناسبت ۲۷ رمضان سالگرد رحلت شیخ اکبر محی الدین ابن عربی
به حسب اصطلاح رائج، عرفا وقتي از صفات و اسما الهی، سخن ميگويند مقصودشان نحوه اي از ظهورات حق تعالي است همانطور كه در مورد سائر مخلوقات ميگويند که تجلیات الهی است ولی عين ذات نيستند و خارج از ذات هم نيستند.
توضیح بیشتر اینکه بر اساس مبانی فلسفی، خداوند دو گونه مخلوق عینی دارد :
یکی طبیعي مادي
و دیگری مجردات
تقسيم مخلوق به مجرد و مادي به اعتبار دو مرتبه از وجودات است و اين دو مرتبه باعث ميشود ما در مرتبه ادراكات حسي يكي از نحوه ها را نيابيم .
عارف ميگويد آنچه حکیم و متکلم، معلول و مخلوق مینامند نحوه های تجلی حق اند. علاوه بر دو نحوه تجلی مذکور (یعنی:
الف)محسوس يا مادي
ب) نا محسوس يا مجرد كه فلاسفه به ادله ي عقلي ، آن را اثبات ميكنند)
یک نحوه تجلی دیگر نیز هست که اسما و صفات الهی مینامیم، كه بر اين مرتبه، دليل عقلي بر اساس مبانی مشهور فلاسفه مشاء، نيست بلکه شهودي است .
به دو دسته از اين سه نحوه تجلی، مخلوق یا مجعول خارجي ميگوييم و به يك مرتبه مجعول خارجي گفته نميشود كه همان اسما است، زیرا جعل مربوط به مرتبه اي است كه مجعول خود را بيابد ولي اسما و صفات در مرتبه اي هستند كه خود را نميابند.
اين نيافتن خود، به سبب نقص آنها نيست بلكه به سبب شدت تجلي و قرب به خداوند است به طوری که غیری در آن مراتب نیست که حق تعالی، آن را بيابد اما در مراتب متنزل، حق تعالی، غير خود را ميابد (الیته غیر به حسب تعین) و اين يافتن حق، خود را در مرتبه اغيار، همان خودي ما است یعنی ما که خود را ميابيم، در واقع، خداوند خود را در صورت ما ميابد .
اينكه من خودم را ادراك ميكنم يعني اولا "من" را اثبات ميكنم كه خود را میابد، و ثانیا این "من" امثال خود و سایر اشیا را نیز ادراك ميكند هر دوی این یافت (یافت خود و یافت دیگران) در واقع، ادراك خداوند است خودش را به حسب مظاهرش. حال اگر در اين چيزي كه "من" خودم را به عنوان خودی خودم ميابم ، خدا را دیدم واقع را دیده ام و کمال است و گرنه حجاب است، واقع اين است كه من به ادراك حق، خود را ميابم .
این گونه نقص و حجاب، در اسما نیست به سبب قرب مفرط به مقام ذات.
در مرتبه تجلي اسمائي و صفاتي كثرتي هست كه با کثرت مراتب مادون متفاوت است، كثرت در آن مرتبه، مقهور وحدت ذات است و هرچه تنزل از آن مرتبه بيشتر شود احكام كثرت غلبه ميكند،
اگرچه، هم مراتبي كه احكام كثرت بر آن غلبه ميكند و هم مراتبي كه مقهور وحدت اند، همه ، تجلي خداوند و محاط به ذاتند. مثل آنچه كه در فلسفه گفته ميشود هر معلولي محاط به علت بالاتر است تا نهايتا در سلسله علل به عقل اول ميرسد. در زبان عرفاني از علت و معلول سخن نميگوييم بلكه به تجلي تعبير ميكنيم .
مراتب عالم اجسام تا مثال و عقل و جبروت كه در فلسفه مخلوق و مجعول است در عرفان تجلي است به علاوه يك مرتبه ديگر كه مرتبه تجليات اسمائي و صفاتي است پس در عرفان، دامنه تجليات الهی گسترش پيدا كرده است. هرچند اين مرتبه به حسب اصطلاح تجلي هستند اما با آن مراتبي كه به آن ها مجعول ميگويند فرق دارند چراكه وجدان خود و نيافتن خداوند عين حجاب است .
تمام اين مراتب تجليات، مسبوق به ذات است.
اینجا باید بین علم ذاتی و علم به عنوان صفت و اسم، فرق گذاشت. آنچه از آن به عنوان كمال مطلق ياد ميكنيم مثل حيات مطلق ، علم مطلق یا به عبارت دیگر علم و قدرت ذاتي این، همان ذات است كه وجود نامحدود است همان وجود مطلق لابشرط مقسمي ، علم لابشرط مقسمی است قدرت لابشرط مقسمی است ، چه بگويي وجود لابشرط مقسمي، علم ذاتي، عنقا مُغرِب ، احدیت ذاتیه، همه اشاره به غیب ذات دارد، مانند آنچه در فلسفه و كلام اماميه است كه صفات عين ذاتند. البته متكلم و فيلسوف، مرتبه احدیت وصفی و واحديت را نميشناسد. او وقتي ميگويد صفت علم اشاره ميكند به همين فهمي که از علم داريم و به عنوان كمال میشناسيم. بعد ميگوييم خالق اين كمال، آيا خودش اين كمال را دارد يا نه ؟ البته كه بايد داشته باشد. حال نسبت خداوند با اين كمال چيست؟ كمال خداوند آيا غير از اصل ذات است؟ اشعري ميگويد بله صفات غير از اصل ذاتند و معتزلي هم به كلي صفات را انكار ميكند اما فيلسوف و متكلم اماميه آن را عين ذات ميدانند .
عارف ميگويد آنچه كه كمال ذاتي است عين ذات خداوند است اما اين كمال، ظهوراتی دارد كه اولين مرتبه بروز و ظهور این كمال، مرتبه احدیت و واحدیت است که در این مرتبه اخیر، صفات و اسما ظهور دارند.
#استاد_موسوی
#متن
#عرفان
ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
🔴گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو 📆 انتشار به مناسبت ۳۱ اردیبهشت، روز اهدا عضو #استا
📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو
📆انتشار یافته به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدا عضو
✔️بخش اول
❓بعد از قطع رابطه روح و بدن آیا تمام روابطی که بین روح وبدن بود تمام میشود؟ ما در حالیکه در حیات طبیعی هستیم روح و بدنمان رابطه دارد،اما آیا بعد از مرگ روح و بدن هیچ ارتباطی ندارد؟
🔸نگاه دیگری در مورد آنچه که بعد از مرگ است و رابطه ای که روح انسان با بدن بعد از مرگش دارد[این است] که اگر در فلسفه چگونگی رابطه این دو گفته شد آن وقت در برخی قضایایی که در طب امروز پیش آمده و رو به گسترش هم هست دخالت مستقیم دارد.
🔹به حسب برداشت عادی ما ،بعد از قطع رابطه روح و بدن ،ارتباط بین روح و بدن قطع میشود ،پس اگر کسی که از دنیا رفت با رضایت سابق خودش با فرض اینکه خودش راضی بوده و ورثه اش هم راضی هستند_در مورد این فرض سخن میگویم_ و نه حتی کسی که دچار مرگ مغزی است و زنده است که به لحاظ شرعی و فلسفی احکام زنده را دارد و لو اینکه همه اطبا میگویند در اغلب موارد برگشت ندارد ولی در مرحله حیات نباتی او زنده است.اما من چیز بالاتری را میگویم برای کسی که مُرد و به هر ترتیب، پیشرفت علم پزشکی به گونه ای باشد که بتواند اعضای همین میت را برای پیوند اعضا مثل کسی که دچار مرگ مغزی است استفاده کنند .اگر این مطلبی که میگویم به عنوان اصل اثبات شده _در جای خودش_ به عنوان یک مبنا پذیرفتیم باید دید که آیا این کار یک کار اخلاقی است؟و مطابق با اخلاق حرفه ای هست یا نه؟
🔴برای روشن شدن مساله باید یک نکته را در مورد روح و بدن بگویم که در جای خود در فلسفه بحث میشود .
🔶روح انسان مادامیکه که به حیات طبیعی زنده است دو گونه ارتباط با بدن دارد:
1️⃣ تصرف در بدن [یعنی]تمام آنچه که در بدن انسان یا حیوان رخ میدهد از تدبیر هایی که اعضا سالمند ،گردش خون است و ضربان قلب است و... بر اساس آن قواعد به علت ارتباطی است که روح با بدن دارد از این تعبیر میکنیم به تعلق [روح با بدن] .یعنی علقه و علاقه ای ،گره ای بین روح و بدن هست که بخاطر این رابطه روح در بدن تصرف میکند و بدن را تدبیر میکند نمیگذارد فاسد بشود و امثال اینها.
2️⃣علاوه بر این، روح موجودی است مجرد و غیر مادی _که در جای خود اثبات میشود _موجود مجرد در هر کار و چیزی که انجام میدهد و در هر شی ای که تصرف میکند او را میشناسد بدون شناخت معنا ندارد پس روح بدن خودش را میشناسد و به همین سبب در بدن خودش تصرف میکند و در بدن ناشناس تصرف نمیکند و هم یک توجه شدید و محبت شدید به بدن خود دارد به هرحال این بدن هم از یک طرف زمینه پیدایش روح بوده است و هم ابزار روح بوده است ،پس یک محبت تکوینیِ وجودی بین روح و بدن هست.
🔸وقتی که انسان میمیرد آن رابطه اول قطع میشود و دیگر [روح] نمیتواند در بدن تصرف کند و بدن میپوسد و به چرخه طبیعت خود بازمیگردد ،اما با مردن این چنین نیست که علم و آگاهی و توجه روح از بدن قطع بشود به سبب اینکه این توجه به بدن جوهری او شده و به تعبیر علمی ملکه شده است ،وقتی که روح یک عمر توجه به این بدن داشته است معنا ندارد با یک لحظه مردن هیچ نحوه توجهی و هیچ ارتباطی با بدن نداشته باشد.
⛔️ غالب انسان ها این چنین هستند خودشان را با بدن اشتباه میگیرند به نحوی که اگر بخواهیم به خود اشاره کنیم به این توده مولکولی اشاره میکنیم و میگوییم "من اینجا هستم" در حالی که چیزی که اینجاست توده ی از مولکول هاست و من و این مولکول ها نیستم ،من که یک روح مجرد ام که در مکان قرار نمیگیرد ،اما به سبب همان علاقه شدید خودش را با بدن اشتباه میگیرد و این اشتباه با مردن مرتفع نمیشود باز هم به دلایلی که در جای خودش در فلسفه اثبات میشود.
#استاد_موسوی
#حکمتانه
#متن
ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو 📆انتشار یافته به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدا عضو ✔
📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو
📆انتشار یافته به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدا عضو
✔️بخش دوم
🔺پس آن کسی که مرده است برای اینکه از این خواب غفلت بیدار بشود و متوجه شود که [حقیقت] او این بدن نبود و حقیقتی غیر از این بوده کاری لازم است و به این زودی حاصل نمیشود .
❓حالا فرض کنید در [همین حال مرگ] این بدن را مثله کنند و قطعه ای از این بدن را بردارند برای اینکه یک نفر دیگر زنده بمانند ،معنایش چیست؟
🔴انسانی که در برزخ است در واقع میبیند که بدن او درحال مثله شدن است و اعضای بدن او را در جای دیگر به کار میگیرند و چون حجاب ماده و بدن برکنار شده میزان و شدت ادراک بسیار بالاتر است از انچه که در این بدن مادی است.
🔵ما در حالت حیات به بدن مادی خیلی از چیز ها را نمیتوانیم بفهمیم به سبب مانعی که همین خود بدن مادی برای روح ما ایجاد کرده است اما وقتی این مانع برطرف شد شدت و سختی آنچه که عذاب باشد برای روح خیلی بیشتر است همانطور که اگر لذتی باشد در جانب لذت هم باز بسیار بیشتر است .در حال حیات چه سختی و چه لذتی که بخواهد به ما برسد از مجرای این بدن میرسد و روح از طریق بدن ادراک میکند ولی بعد از مرگ مستقیما خودش ادراک میکند.
✅نتیجه این حرف با همین مقدماتی که در فلسفه هست [این میشود] که اگر بدن میت قطعه قطعه شد و هر میزان برداشتند -که ظاهرا هم میگویند خیلی کار خوبی است چراکه این بدن اسراف میشود و میخواهد بپوسد ،پس به جای این یک نفر ،ده نفر دیگر را نجات میدهیم - اما سبب میشود که یک سختی شدید به آن انسانی که در مرتبه برزخ است وارد بشود و او عذاب بکشد ، قطع توجه اش از عالم طبیعت به طول بیانجامد ،تا وقتیکه جهات بدنی باقی است این توجه تمام نخواهد شد و از برزخ خلاص نخواهد شد ،به طور طبیعی قرار بود ده یا بیست و یا سی سال به طول بیانجامد اما قطعات او در یک وجود دیگر هست و او خودش را هنوز وابسته به این عالم میبیند و سختی هم میکشد.
💡این کار خلاف اخلاق است که برای نجات جان ده یا بیست نفر دیگر یک نفر را در عذاب قرار دهیم،هرچند خود او رضایت داشته باشد چراکه او توجه ندارد که چه مشکلی برای او پیش خواهد امد و خیال میکند که کار اخلاقی است ثوابی هم انجام داده.
💊حرفه پزشکی ،تنها حرفه ای است که اخلاق حرفه ای اش به محدوده عالم طبیعت و بدن منحصر نمیشود چون بعد هم ارتباط و توجه نفس به بدن باقی است .
🔶البته این مقدمات که گفته شد ادعا هایی است که باید در جای خود اثبات بشود ولی اگر اینچنین باشد و کسی بتواند این مقدمات را با دلیل عقلی اثبات بکند مساله پیوند اعضا کاری کاملا غیر اخلاقی هست چه در حال مرگ مغزی باشد و چه در غیر مرگ مغزی باشد چراکه موجب عذاب برای کسی است که به مرتبه برزخ منتقل شده.
#استاد_موسوی
#حکمتانه
#متن
ایتا تلگرام
☑️انتشار بخشی از مقدمه استاد علامه سید جلال الدین آشتیانی بر چاپ دوم شرح مقدمه قیصری به مناسبت سالگرد نگارش و رحلت امام خمینی :
" امام (مُدَّظِلُّه) از اساتید بزرگ عرفان در قرن اخیرند و ذوق و استعداد خاص در مبانی عقلی و عرفانی دارند از معظّم لَه دو رساله نفیس یکی مصباح الهدایه فی النبوه و الولایه و رساله ای در شرح دعای سحر چاپ شده است که حاکی از تبحّر و تدرّب آن استاد عالیقدر میباشد .
امام بر مصباح الانس حمزه فناری شرح مفتاح الغیب شیخ کبیر صدر الدین قونوی، به طور متفرقه حواشی دقیقی مرقوم داشته اند و بر مقدمه قیصری و برخی مواضع فصوص تعلیقات دارند.
امام خمینی (جَعَلَنی الله عَن کُلِّ مکروه فداه) در حکمت متعالیه به روش صدرالحکماء و العرفا آخوند ملاصدرا استاد مسلم و در حقیقت بدون مجامله باید گفت که آن جناب خاتم حکما و عرفا در عصر ما میباشد."
سید جلال الدین آشتیانی
15 رمضان 1405
14 خرداد 1364
شرح مقدمه قیصری، چاپ دوم، صفحه ۳۳
#امام_خمینی
#جمال_جلال
#متن
https://t.me/musaavi
https://eitaa.com/musaavi_b
استاد سید محمد موسوی
✅ به آنچه میدانی عمل کن! 🎙گفتاری از استاد سید محمد موسوی در باب اخلاق و عمل #استاد_موسوی #صوت ای
✅ به آنچه میدانی عمل کن!
🎙گفتاری از استاد سید محمد موسوی در باب اخلاق و عمل
اخلاق با حرف و گفتن درست نمیشود بلکه باید در عمل باشد.
مگر درس اخلاق کم شنیدیم؟ مگر آنچه بناست بشنویم خودمان نمیدانیم؟! مشکل در شنیدن نیست!
فردی مساله ای را از امام سجاد سوال کرد ورفت و دوباره پرسش دیگری طرح کرد، به تعبیر ما، امام در جواب گفتند: چرا اینقدر سوال میکنی؟ اولا به همان هایی که گفتیم عمل کن!
اخلاق در زندگی روزمره از فضا نمی آید بلکه از درون خود ماست و فکر نکنیم اگر مفاهیم و اصطلاحات را حفظ کردیم بعد حکمت در ما آمده است، حفظ اصطلاح و حفظ مفهوم آدم را حکیم نمیکند، حکمت آنی است که خود را در عمل نشان دهد وگرنه با حفظ مفاهیم انباری از مفاهیم خواهیم بود. اگر به عمل نرسد فایده ندارد!
از طرفی از عقل نظری سخن میگوییم و در کلاس می آییم تا به عقل فعال اتصال پیدا بشود، اگر واقعا اتصالی به عقل فعال پیدا شد نمیشود در جنبه عالی اثر کند و در قوای جزیی اثر نکند، اگر در قوای جزئی اثر نکرد در قوای عالی هم به دروغ میگوییم اثر کرده است بلکه اثری نیست.
میشود پرتوی نوری به آینه ای بتابد و هیچ نوری از آن آیینه بازتاب نشود؟! اگر گفتیم تابید و بازتاب داده نشد آن نور نیست یا آینه قابل نیست، آینه نیست سنگ سیاه است. اگر نفس انسان به حسب جنبه عالیه اش ارتباطی به غیب وجود برقرار میکند و اتصالی به عقل فعال دارد باید در قوای جزئی اثر کند و اگر نیست ارتباطی نیست.
دنبال این نباشید در اخلاق، کسی حرفی بگوید همه های های گریه کنند، پیامبر هم حرف بزند همین است فاعل نفس است باید خودش انجام بدهد، اگر همه ما الان به محضر امام زمان مشرف بشویم اول شکل و شمایل ایشان را نگاه میکنیم بعد چه میشود؟ امام زمان چه میخواهد بکند؟ یک عصای جادو به ما بزند تا همه جنبه های وجود ما خوب بشود؟ یا شما نیازت چیست که بعد از تشرف آن را بگیری؟
انسان خودش خیلی چیزها را میداند اما توجه و عمل ندارد. به همین مقدار که میداند عمل نمیکند به دنبال یافتن چیز های نو است این مایه خسران است که جمع کنیم و عمل نکنیم. اول به آنی که میدانی عمل کن!
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
📱🌐 سخنی در باب فضای مجازی
🎙استاد سید محمد موسوی
یکی از مشکلاتی که نسل امروز، با رویارویی اسباب نو پدید مانند اینترنت ، به آن دچار شده توجه افراطی به صورت ها و امور جزئی پی در پی است که یکی از بدترین، خطرناک ترین و مضر ترین خصوصیات برای نفس ناطقه است.
توجه بیش از حد به صور جزیی باعث میشود، چرخش و گردش در جزئیات ، ملکهٔ راسخ نفسانی شود و نتواند به جانب وحدت توجه و تمرکز پیدا کند حتی تمرکز بر صورت واحد محسوس را نمی پسندد تا چه رسد که به معانی معقول توجه کند.
این امر باعث میشود نفس انسان از ملکهٔ ادراکات عقلی باز بماند!
از کسانی که از حکمت چیزی نشنیده و نفهمیده اند و دنبال چنین کارهایی باشند توقعی نیست، اما کسی که این امور را شنید و فهمید و باز هم به هر بهانه ، به دنبال توجه زیاده از حد به صور جزئی بود و سپس ملکه ادراکات عقلی برایش حاصل نشد فلایَلومَنَّ اِلّا نَفسَه!
إعراض از جانب معقولات و عالم قدس فقط این نیست که اگر انسان چیزی از این حقایق را شنید، رها کند و دنبال امور دیگر باشد، یا خدای ناکرده، اینها را به سخره گیرد و خرافه پندارد،
بلکه ممکن است به حسب ظاهر همین امور را تحصیل میکند ولی در نفسش توجهِ افراطی به جانب ادراکات جزئی دارد و این، برایش ملکه شد پس نمیگذارد تا ملکه ادراکات عقلی حاصل شود. این خود، نوعی إعراض از آن حقایق معقول است .
در بحث های گذشته گفته شد کسی که حکمت را نشنید و نفهمید، مشکلش جهل بسیط است پس اگر در هر مرتبه ای از مراتب نفسانی اخروی قرار بگیرد ازین جهت سختی نمیکشد که چرا به مرتبه بالاتر نرسیده زیراکه اصلا بالاتر را نشناخته، اما کسانی که در مسیر اکتساب حکمت قرار گرفتند در معرض یک خطر عظیم هستند، زیرا ایشان چیزی از این حقایق را میشنوند اما اگر از مسیر کسب ملکهٔ ادراکات عقلی، به هر بهانه ای، اعراض کنند، این رویگردانی چیزی است که در آخرت ضررش بر نفس انسان ظاهر میشود چرا که از یک سو مانند ناآگاهان نیست و از سوی دیگر، چون فهمید حقایقی هست ولی برای رسیدن به آن تلاش نکرد نتیجه اش ظهور آن سختی و حسرتی است که با هیچ حسرتی قابل قیاس نیست.
و لله الحجة البالغة اعاذنا الله من شرور انفسنا
#متن
#استاد_موسوی
https://t.me/musaavi_b
https://eitaa.com/musaavi_b
🕋 حضرت محمد صلی الله علیه و آله
🎙 نکاتی درباره پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله
👤 به بیان استاد سید محمد موسوی
📆انتشار یافته به مناسبت عید سعید مبعث
بر اساس قواعد فلسفی ، حقیقت هر چیزی به صورت و فعلیت اوست. حال اگر خوداین فعلیت، معلول شی دیگری بود، تمامیت و حقیقتش، به همان علت است لذا در تعبیر حکماست که، علت حد تام معلول است. حقیقت این معلول در مرتبه عالیه، همان علت است و معرفت و شناخت هیچ معلولی هم میسر نیست مگر به شناخت علتش.
بعد از این مقدمات با نگاه به حدیث "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ" معلوم میشود، عالی ترین مراتب معرفت نفس، متوقف بر شناخت علت است یعنی اگر انسان میخواهد خود را بشناسد این شناخت امکان ندارد مگر اینکه به مبادی و حقائقی که در وجود او نقش دارند علم پیدا کند.
وجود مقدس ختمی مرتبت به حسب باطن ملکوتی در سلسله ی عالی ترین مبادی وجود بخش همه موجودات و از جمله انسان هاست، چه اینکه بین ذات حق تعالی و حقیقت محمدیه صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ وَ آلِهِ حجابی نیست "مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللهِ الاَکبَرُ"
پس معنای حدیث "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ" به این برمیگردد که اگر کسی، نفس خودش را یعنی حقیقت خودش را بشناسد به شناخت حق تعالی نایل میشود. هرچه که آن حقیقت، بهتر و بیشتر و دقیقتر، خودی نفس را نشان بدهد، معرفت نفس، تام تر خواهد بود. آنچه که واسطه افاضه و ایجاد نفس است یعنی تمامیت نفس و حقیقت والاتر نفس است پس شناخت او، شناخت حقیقت اصلی نفس است و با شناخت آن حقیقت اصلی، به بالاترین مرتبه شناخت حق تعالی میرسد.
این معنا را در آیه شریفه : "اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" بیان فرموده توضیح اینکه این اولویت، به حسب وجود و اصل همه اولویت های دیگر است و اگر این اولویت نبود آن اولویت های دیگر هم معنا نداشت. یعنی حقیقت محمدیه ص از جهت وجود به خود مومنین اولویت و تقدم دارد. پس نفس و حقیقت و تمامیت این مومنین به حقیقت نبوی است و اگر مومنین میخواهند به معرفت الله برسند باید تمامیت و نفس خودشان را بشناسند که نفس خودشان یعنی حقیقت اصلی خودشان که منشا وجودشان است همان حقیقت ختمی مرتبت است و اگر به این شناخت نرسید مرتبه عالی معرفت حق تعالی میسر نميشود.
#متن
#استاد_موسوی
https://t.me/musaavi_b
https://eitaa.com/musaavi_b
🎙شرح ابیاتی از مثنوی شیخ بهایی
👤 توسط استاد سید محمد موسوی
📆بازنشر به مناسبت ۳ اردیبهشت، روز بزرگداشت شیخ بهایی
ایهاالقوم الذی فیالمدرسه کل ما حصلتموه وسوسه
میگوید این علوم مدرسی، وساوس است، معنای وسوسه آن است که چیزی به ذهن بیاید، منشا اموری هم بشود اما حقیقتی ندارد و بی اصل است. اگر کسی به دنبال شناخت اشیا است ذهنیتش - خواسته یا ناخواسته- این باشد که اشیا به خودی خود، چیزی هستند و دنبال شناخت احکام و آثار آنهاست اما از حقیقت حق غفلت کرد دچار وسوسه شده زیرا در واقع، موجودیت اشیا، به وجود حق است اینها آیه او هستند. اگر اشیا اینطور دیده شد حق است وگرنه باطل است.
ذکر کم ان کان فی غیر الحبیب ما لکم فیالنشاة الاخری نصیب
اگر در این علوم غیر از حق و شوون حق به چیز دیگری توجه شد بی اصل و بدون حقیقت است پس از آخرت حقیقی بهره ای نخواهد داشت، چراکه آخرت حقیقی یعنی شهود خداوند. اعلی مرتبه آخرت یعنی برترین غایت یعنی حق تعالی . با این نگاه ، یعنی نگاه استقلالی به اشیا، کسی به آن مرتبه شهود نمیرسد.
#بزرگداشت_شیخ_بهایی
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ
کلام استاد سید محمد موسوی درباره آیه ۴۶ سوره مبارکه الرحمن
#تفسیر
#صوت
#متن
#استاد_موسوی
🔶 با تشکر از زحمات فاضل ارجمند آقای مهدی سلامی
وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان ِ این بالخصوص برای کسی که خوف مقام رب دارد که هم مرتبه ی باطنی روحانی (عقلانی) دارد و هم مرتبه ی جسمانی، مقام رب را ملاحظه میکند و خوف مقام رب دارد. خوف مقام رب فقط این نیست که اعمال خیر انجام دهد، اعمال خیر را بدون ملاحظه ی مقام رب هم انجام میدهد از ترس جهنم و وعیدهایی که داده شده است، اما خوف و ملاحظه مقام رب چیزی بالاتر از این حرف هاست، اگر کسی خوف از حق تعالی را این گونه معنا می کند که او دستور داده این کار را انجام بده و این کار را نکن، این در واقع از خدا نترسیده و خوف مقام او را ندارد، بلکه خوف عذاب او را دارد و از ترس چوبش این کار را نمی کند و در جای دیگرهم به طمع ثوابش فلان کار را انجام میدهد، اما خوف حقیقی از مقام رب این است که در جنب وجود مطلق نامتناهی برای خودش چیزی نبیند و وجود را نبیند این خوف مقام رب است، به حقیقت معنا برای خودش کمال نبیند و این امر را وجدان کند و یافت و ادراک کند که در جنب کمال الهی و صفات حق برای خودش چیزی نبیند، این ملاحظه و خوف مقام رب است، اگر چنین خوفی داشت و پرهیز کرد از اینکه اسناد وجود و کمال وجودی را به خودش بدهد، هم جنت معنوی برای او هست هم جنت صوری که برای همه هم هست، این جنت باطنی روحانی که خودش درجات دارد غیر از آن است که در مقام عمل چه کرده است، آیه ی شریفه خیلی خوب این معنا را باز کرده است.
#تفسیر
#متن
#استاد_موسوی
ایتا تلگرام