eitaa logo
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
122 دنبال‌کننده
582 عکس
646 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر فریدون مشیری در وصف : تو را در شعر حافظ خواندم و درداستان دیدم زمرد فام دریایی ست پای سر گران کوهی عبیر آمیز شهری در کنارش در بخور عود و گل پنهان سیه چشمان مشکین موی نغز نازنین دارد پرند و پرنیانی خوشتر از دیبای چین دارد گل و گوهر، می و شکر بهشتی آسمانی در زمین دارد... به پرواز آمدم اینک از شوق دیدار تو دست و پای گم کرده! همه حیران ناباور که گیتی آرزویی را برآورده به پای کوهساری صخره های سبز را تا آسمان برده تو را از آسمان دیدم! سلام همزبانان بود و نور بوسه لبخند نگاه مهربانان، دست گرم دوستی، پیوند خدایا خواب میبینم؟ که با راهی به ان دوری و دیداری به این دیری هنوز اینجا چو دستی می رود بر ساز و قولی می شود آغاز به شعر حافظ شیراز، میرقصند و می نازند سیه چشمان کشمیری گذر بر خاک حافظ کن هلا ای باذ شبگیری! قضا سوی سمنزار تو می افکند راهم را گل از گل می شکفت آنجا نگاهم را نسیم آبشارت را چراغ افروز جان دیدم همه آغوش، همه ایثار همه دریا و ابر و باد و باران را در آنجا باغبان دیدم صبور سبز من! ایران کوچک! خانه ات آباد و جان مردمانت شاد دلت را روشنایی ها فزون تر باد چراغی را که غرب از ما به غارت برد به آیین دار که ما، در دود غفلت راه گم کردیم تو باری پاس آیین های دیرین دار! سرشک از چهره می شویم تو را بدرود می گویم همه لبریز از لبخند و اشکم این ره آوردم! اگر عمری بود باقی، به سویت باز می گردم که یاد و یادگاران کهن را در تو باغ بی خزان دیدم
هدایت شده از خلوتکده مستان
چون طفل نی سوار به میدان روزگار در چشم خود سواره ولیکن پیاده ایم http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
Molana_drSoroush 7. بروید ای حریفان.mp3
3.06M
بروید ای حریفان بکشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را به مبارکی و شادی چو نگار من درآید بنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا را چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان که رخ چو آفتابش بکشد چراغ‌ها را برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من برسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها را
شعر علامه اقبال در وصف زیبایی‌های : رخت به‌ کاشمیر گشا، کوه و تل و دمن نگر سبزه جهان جهان ببین، لاله چمن چمن نگر باد بهار موج موج، مرغ بهار فوج فوج صلصل سار زوج زوج، بر سر نارون نگر تا نه فتد به‌زینتش، چشم شهر فتنه باز بسته به‌چهره زمین، برقع نسترن نگر لاله ز خاک بردمید، موج به‌آب جو تپید خاک شرر شرر ببین، آب شکن شکن نگر زخمه به‌تار ساز زن، باده به‌ساتگین بریز قافلة بهار را انجمن انجمن نگر دختر کی برهمنی، لاله رخی سمنبری چشم بروی او گشا باز بخویشتن نگر
هدایت شده از خلوتکده مستان
از امشبی به بعد به عشق محرمت چله گرفته ام که‌ گنه کم کنم حسین صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
هدایت شده از خلوتکده مستان
دوش آمد ناصحی سویِ ملامت خانه‌ام گفت: عاقل می‌شوی؟ گفتم: مگر دیوانه‌ام؟ http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
- "با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت!"
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی در عشق سال هاست که فتوا عوض شده‌ست
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می‌سازد زمانی از حقیقت های ما افسانه می‌سازد سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می‌سازد مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه می‌سازد مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم که عشق از پیله‌های مرده هم پروانه می‌سازد به من گفت ای بیابانگرد غربت! کیستی؟ گفتم: پرستویی که هرجا می‌نشیند لانه می‌سازد مگو شرط دوام دوستی دوری‌ست، باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می‌سازد
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰سرزمین‌من... 🎙 پ.ن: اواسط شعر، جمعیت حاضر شروع به گریه می‌کنن که خواننده منقلب میشه و آواز رو نیمه‌کاره رها می‌کنه...
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
🔰سرزمین‌من... 🎙 #داوود_سرخوش پ.ن: اواسط شعر، جمعیت حاضر شروع به گریه می‌کنن که خواننده منقلب میشه
بی آشیانه گشتم خانه به خانه گشتم بی تو همیشه با غم شانه به شانه گشتم عشق یگانه من از تو نشانه من بی تو نمک ندارد شعر و ترانه من سرزمین من خسته خسته از جفایی سرزمین من بی سرود و بی صدایی سرزمین من دردمندِ بی دوایی سرزمین من سرزمین من کی غم تو را سروده؟ سرزمین من کی ره تو را گشوده؟ سرزمین من کی به تو وفا نموده؟ سرزمین من ماه و ستاره من راه دوباره من در همه جا نمیشه بی تو گزاره من گنج تو را ربودند از بهر عشرت خود قلب تو را شکسته هر که به نوبت خود سرزمین من خسته خسته از جفایی سرزمین من بی سرود و بی صدایی سرزمین من دردمندِ بی دوایی سرزمین من سرزمین من مثل چشم انتظاری سرزمین من مثل دشت پر غباری سرزمین من مثل قلب داغداری