eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
117 دنبال‌کننده
466 عکس
581 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حاج عبدالله والی؛ الگوی کار واقعی و خالصانه 🔹️سالروز درگذشت جهادگر بسیجی حاج عبدالله والی 🔹️بخشی از مستند غیر رسمی ۵ 📥 فیلم کامل مستند غیر رسمی ۵ را ببینید👇 khl.ink/f/51358
هدایت شده از بر پا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیر موحد هم پر تلاش است و جهادی، هم دنبال بارهای زمین مانده است و گمنامی، هم دستش به داشته ها و تراث علمی و معنوی میرسد، هم مثل ابوتراب خاک نشین است و مردمی است، هم ساده زیست و محرومیت چشیده است، هم صاف است و خالص و بی شیله‌پیله، برایش تکلیف و سخن امامش حرف اول و آخر است، آینده و نتیجه را به خدا میسپارد. مدیر موحد به قول حاج قاسم مثل «قله است که وقتی زیبا میشود دامنه زیبا میشود». مدیر موحد خودش سیمای هویت امت است. مدیر موحد «نامش در تاریخ خواهد ماند» و چه راست گفت رهبری چون یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام، مدیر موحد دستش در دست وجه الله است. خدا رحمت کند حاج عبدالله را. میگفت انگیزه ام جمله خمینی است که گفت: «به داد بشاگرد برسید. از این سرزمین سربازان امام عصر عج قیام میکنند.» گریه میکرد و میگفت امام هوای سربازهایش را دارد. چقدر دلم هوایش را کرده. هشت اردیبهشت سالگشت رحلت او است. اما یک بار هم شده در عمرتان به «خمینی شهر» بشاگرد سری بزنید با تربیت شدگانش بنشینید ، آبادانی بشاگرد بوی توحید میدهد. بوی ولایت. بوی سربازان روح الله را. روز کارگر مبارک، روز معلم هم مبارک. معنای کار توحیدی و علم نافع را از تو آموختم حاج عبدالله. خدا شاهد است معنای اضطرار و انتظار واقعی را از تو آموختم قبل از آنکه طلبه شوم، شاگرد واقعی حضرت روح الله! ما زیاد با دوستانمان، این شعر را میخوانیم که : هر که شد عبدالله، والی دل ما است. ❤️ خاک بشاگردش خاک پای مولا است.❤️ شهر ولی‌نعمتان، شهر خمینی است.❤️ قلب فقیران، به‌سوی عالم بالا است.❤️ @ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
المائده: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾ ، ۶ آبان ۷۹، رادیو قرآن پ.ن: همش تقصیر خیاره بود 🥒 😄
حاج‌آقا مومنی بشاگرد.mp3
4M
🔰 ببینید چی پیدا کردم! 😂😂 در حال توضیح دادن فرآیند تاسیس حوزه علمیه بشاگرد. راجع بهش گفتم در قست نهم. بشنوید، خالی از لطف نیست... پ.ن: این صوت رو همون روز اول که رسیدیم ضبط کردم 👌🏻 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی ، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان یکم: لانگ‌شات ● اگر بخواهم یک تصویرِ نمای باز از رویداد تحویلتان بدهم، باید بگویم سلّول بنیادینِ حرکتِ ششم اردیبهشت‌ماه، از تلفیق "راه امام" و "اردوی جهادی" به دست آمد. راه امام، مجموعه جلساتی‌ست که در خانه طلّاب جوان برگزار می‌شود و محور اصلی آن، مباحثه، و زد و خورد راجع به سخنرانی‌های چهارده خرداد استاد آیت‌الله سیّد علی خامنه‌ای‌ست. درباره نحوه برگزاری و فرآیند اجرای آن هم گفته‌ام. راه امامی‌های خانه طلّاب، هر ماه به زیارت بارگاه حضرت روح‌الله می‌روند. عهدشان است. این بار هم قرار بوده که پنجشنبه، حرکت کنند به سمت مرقد امام. از طرفی 8 اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت حاج عبدالله والی، تقریباً مصادف شده بود با این سفر؛ لذا تصمیمشان بر این شد که هر دو رویداد را ترکیب کرده، زیارت امام را با بزرگداشت حاجی، یکی کنند. مقدّمات سفر از جمله ثبت‌نام افراد و هماهنگی برای ماشین‌ها را انجام دادند. طبق معمول، تدارکات را هم عمو رضای بابُلی عهده گرفت. کلّ شب را هم پای دیگ بود تا در گلزار، یک ماکارونی حرفه‌ای نوش جان کنیم –آن هم بدون قاشق. فکر کنم با هشت ماشین شخصی، به سمت مرقد حضرت امام حرکت کردیم. سر هر عوارضی هم هماهنگ می‌شدیم. بعد از زیارت، جزوه‌ای که تدارک دیده شده بود را مباحثه کردیم. سپس راه افتادیم به سمت بهشت زهرا و بر سر مزار حاجی حاضر شدیم. و هم برای‌مان صحبت کردند. بعد از آن، گلزار گردی شروع شد و تا ناهار همانجا بودیم. در انتها هم چند ماشین به سمت حرم عبدالعظیم حسنی حرکت کردند و چندتا هم به سمت قم. ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*It's gonna be a real fight... 💀👊🏻
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی ، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان دوّم: راه امام ● از درب خانه، با ماشین هادی حسن زاده حرکت کردیم؛ اوّل رفتیم مدرسه صدّوقی، فاز چهار –تا همین الآن با این فاز بندی ها کنار نیامده‌ام. صبحانه را گرفتیم، یک شات اسپرسو که نه، هات چاکلت زدیم –نمی‌دانم هات چاکلت هم شاتی هست یا نه– و بعد افتادیم به جادّه، تا تهران. پنج آدم درونگرا در یک ماشین. فضا کمی سنگین بود امّا حال و احوال که کردیم، اوضاع مرتّب شد. تا خودِ تهران با عمو هادی از هر دری حرف زدیم، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. سه نفر عقبی هم تخت گرفتند و خوابیدند. به حرم که رسیدیم، آقای استاد کمی صحبت کرد برای جمع. از ضرورتِ زیارت مستمرّ حضرت امام گفت، و از این که بعضی‌ها از حضرت روح‌الله به عنوان یک امامزاده، حاجت می‌گیرند. راستش تا به حال شخصیّت امام را از این زاویه نگاه نکرده بودم. می‌دانستم امام، زیارتنامه دارد، امّا این قضیّه را جدّی نمی‌گرفتم. زیارتنامه را خواندم امّا نه به قصد زیارت، می‌خواستم ببینم چه محتوایی دارد. ترکیبی‌ست از زیارت حضرت معصومه و دیگر زیارات، بخشی هم کاملاً اورجینال است. خیلی هم دعواست که زیارتنامه دُرست کردن برای حضرت امام، صحیح است یا غلط، بماند که بعضی با همان واژه "امام" هم مشکل دارند. از عمو هادی پرسیدم زیارتنامه از کیست؟ گفت: «آیت‌الله جوادی». برای امثال ما، حضرت امام یعنی همه چیز، یعنی تَهِ ماجرا. امّا امام مثل یک "ابَرنُواَختر" کیهانی می‌ماند؛ می‌دانیم ابرنواختر خیلی بزرگ است، ولی برزگی‌اش اصلاً برایمان قابل درک نیست. عظمتش با مقیاس‌های زمینی قابل سنجش نیست، متر و کیلومتر برایش جواب نمی‌دهد. این طور چیزها را با سال نوری اندازه می‌گیرند؛ اگر سال نوری را درک کردید، امام را هم می‌توانید درک کنید. جزوه‌ای که آماده شده بود، مفید و مختصر بود و متناسب با حال و هوای جمع و اردو. گزیده‌ای بود از پیام‌های امام و آقا به جهادگران. اوّل پیام‌های امام و بعد سخنان آقا. صفحه آخر، دو ستونْ متن بود، با تیتر «حاجی والی، پیر حرکت‌های جهادی». نوشته را که خواندم، دیدم آقا هیچ اسمی از حاج عبدالله نیاورده، پس چرا تیتر می‌گوید "حاجی والی"؟ قضیه را که از عمو هادی پرسیدم، گفت اینها صحبت‌های خودِ حاج عبدالله والی‌ست، نه صحبت‌های آقا راجع به حاج عبدالله! در واقع جزوه سه بخش بود، امام، آقا، حاج عبدالله. خیلی تعجّب کردم؛ چون جنس صبحت‌ها، عین دو متنِ قبل بود. آدمِ مُهذّب، حکیمانه سخن می‌گوید. ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
محمد عمران - علق.mp3
4.3M
سورة العلق: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴿۱﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿۲﴾ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ﴿۳﴾ [...]
هدایت شده از المرسلات
امروز روز استاد، روز بهترین استاد، روز عزیزترین استاد، روز استاد ترین استاد، روز .... را محضر ایشان تبریک میگوییم روز استادی که با دیدن او مشتاق دروس دینی شدیم، روز استادی که اولین بار در بیانات او واژه «علم» و «معنویت» را درک کردیم، روز استادی که طعم شیرینی کلام او و دل سپردن به بیان او با هیچ چیز برایمان قابل مقایسه نیست، روز استادی که یک لحظه بودن در محضرش فکر ما را ساعتها بلکه روزها و بلکه ماهها تحت تاثیر قرار میدهد، روز استادی که هر لحظه شنیدن مطالب او، ما را در مسیر کسب معارف و علوم دینی، تشنه و تشنه و تشنه تر میکند روز استادی که حقیقتا همه آثار او علم است و فكر، همه حقيقت است و معرفت، همه بحث است و فحص، همه عشق است و عقل، همه قرآن است و حديث و .... همه اسلام است اسلام بله، این روز را تبریک میگوییم. ✍️هیئت تحریریه المرسلات 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
🔰 تبریک به «همیشه استاد» که اگر نبود، معلوم نبود گردباد سرنوشت مارا به کدامین برهوت می‌افکند. 🌹 خداوندا! به توفیقاتش بیفزا و طول عمر با عزّت نصیبش گردان. آمین... 🤲🏻
هدایت شده از نوشتنی جات
این روز را باید اول به خدا تبریک گفت چون که اول معلم است . ...علمه البیان.... بعد خدمت فرستادگانش انبیا و ائمه و اولیا و بعد هم خدمت پدر و مادر و خانواده که قبل از ورود به مدرسه و بعد از آن مهمترین معلم های ما هستند و پس از آن به معلم های خودمان و تمام کسانی که حرفی به ما آموخته اند. پس باید در واژه معلم توسعه معنایی بدهیم و معلم را تنها در سیستم آموزش و پرورش نبینیم چه بسیار معلم هایی و اساتیدی که یک واحد درس رسمی ندارند ،اما تأثیرات عمیق و عریقی روی تو می گذارند . من در دانشگاه بیشترین تاثیر را از اساتیدی دریافتم که یک واحد هم با آنها درس نداشتم . روز همه معلم ها مبارک باشد خصوصا آنها که مغضوب سیستم آموزش پرورش و دانشگاه هستند و محبوب دانش آموزان و دانشجویان
هدایت شده از المرسلات
عرفان و معنویت شهید مطهری (روز معلم 12.2.1402).mp3
35.86M
🔊| عرفان و معنویت شهید مطهری از منظری دیگر 📚سالروز شهادت شهید مطهری. ۱۴۰۲/۲/۱۲ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
🔰 [...] صفحه آخر، دو ستونْ متن بود، با تیتر «حاجی والی، پیر حرکت‌های جهادی». نوشته را که خواندم، دیدم آقا هیچ اسمی از حاج عبدالله نیاورده، پس چرا تیتر می‌گوید "حاجی والی"؟ قضیه را که از عمو هادی پرسیدم، گفت اینها صحبت‌های خودِ حاج عبدالله والی‌ست، نه صحبت‌های آقا راجع به حاج عبدالله! در واقع جزوه سه بخش بود، امام، آقا، حاج عبدالله. خیلی تعجّب کردم؛ چون جنس صبحت‌ها، عین دو متنِ قبل بود. آدمِ مُهذّب، حکیمانه سخن می‌گوید. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی ، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان ● سوم: عمو هادی ● به چند گروه تقسیم شدیم برای مباحثه‌ی جزوه‌ی راه امام. هر گروه هم برای خودش یک سرگروه داشت و استاد قریب هم بین گروه‌ها جا‌به‌جا می‌شد تا به سوالات پاسخ بدهد. سر گروه ما، شد عمو هادی. شاید صدای هادی را در پادکست حجره شنیده باشید. هادی حسن زاده متولد ۷۷ است، اما مثل بابا بزرگ‌ها به نظر می‌رسد. رفتارش پُخته و سنجیده، و کاملاً آخوندی‌ست؛ انگار که هادی از همان اول با عمامه به دنیا آمده است. با اینکه اختلاف سنّی‌مان بیش از سه سال نیست، امّا وقار و متانت او مجبورم می‌کند که احترام خاصّی برای او قائل باشم. با هادی در سفر بشاگرد بیشتر آشنا شدم. مسوولیت فرهنگی داخلی اردو با او بود. یکی از برنامه‌هایی که تدارک دیده بود، بازخوانی پیام رهبری به گروه‌های جهادی موسوم به "منشور نُه بندی" بود. آنجا بود فهمیدم واقعا آدم خوش فکر و خوش فهمی است. در جلسات راه امامی هم که در جهادی برگزار کردیم، این وجهه‌اش نمایان‌تر شد. خاطرم هست که در مباحثه عمومی یکی از بچه‌ها تحلیلی از صحبت‌های آقا داشت و می‌گفت: «فلان چیز اصلاً رویه آقا نیست». عمو هادی بلا فاصله، قاطعانه و محکم گفت: «اتفاقا هست! این سیره رهبری‌ست». هرچه هم از مباحثات می‌گذشت، بیشتر به درستی حرف عمو هادی پی می‌بردیم. در بشاگرد، یک گروه را سرگروهی می‌کرد که اکثرا دهه هشتادی بودند؛ امّا برای افراد گروه مرشدی می‌کرد. اعضای گروهش هم واقعاً حس گرفته بودند، و یک هویت جمعی برای‌شان شکل گرفته بود. در مباحثه‌ی حرم امام هم به نکات بسیار مهمی اشاره کرد؛ آقا در بخشی از سخنان خود در دیدار با گروه‌های جهادی می‌فرماید: 《جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند؛ توانایی‌های انسان واقعاً هیچ حدّی ندارد، اندازه ندارد. دل شما، روح شما، ذهن شما، مغز شما توانایی فوق‌العاده‌ای دارد؛ یعنی [مثل] این کارهایی که کرده‌اید.》 هادی در این بخش به این نکته توجه داد که آقا هر حرفی که می‌زند، از پشتوانه‌های معرفتی سنگین ‌و پُر مغزی بهره‌مند است. در نظر آقا، چون ایمان و توانایی‌های انسان محدودیت ندارد، لذا جهاد هم که مبتنی بر این ارکان است، محدودیت نخواهد داشت. رهبری در این مسئله هم کاملاً هستی‌شناسانه می‌اندیشد و همینطور هم توضیح می‌دهد. عمو هادی، سر مزار مرحوم نادر طالب هم صحبت‌های بسیار خوب و قابل استفاده‌ای ارائه کرد. به نظرم هادی توان تبلیغی بالایی دارد و کلام او گرمی و گرایی خاصی دارد. هنگام خداحافظی از والی‌ها هم دیدم که چطور با آرامش و اعتماد بنفس گفتگو را میزبانی می‌کرد و با آنها گرم گرفته بود. امیدورام حوزه بتواند در ابعاد وسیع از امثال هادی تربیت و تکثیر کند. ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
هدایت شده از جدال سیاسی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهمینه ده‌بزرگی دختر ایرانی که در آمریکا بزرگ شده از اینکه دور مجسمه جورج واشنگتن پرچم فلسطین انداخته شده شرمگین است و می‌گوید ما آمریکاییها به جورج واشنگتن افتخار می‌کنیم. تهمینه از شورش جوانان آمریکایی علیه صهیونیسم به مثابه یکی از ستونهای استعمارگری و سلطه‌طلبی امپراطوری آمریکا ناراحت است و می‌گوید با دیدن این چفیه ها احساس خطر و ناامنی می‌کند . رفتار و ذهنیت تهمینه را شهید مالکوم ایکس ۷۱ سال پیش خیلی دقیق توضیح داده: مالکوم می‌گوید دو نوع برده داریم: برده خانگی و برده مزرعه. هروقت بردگان مزرعه از چارچوب خود خارج می‌شوند بردگان خانگی را می‌فرستند تا آنها را ادب کنند. برده خانگی بیشتر از خود ارباب او را دوست دارد و نگرانش است. اگر زمانی خانه ارباب در معرض آتش قرار بگیرد برده خانگی خود را به خطر می‌اندازند تا اتش را خاموش کنند. اگر ارباب بگوید ناخوش است برده می‌گوید ما ناخوشیم. برده خانگی خود را با ارباب و جایگاهش چنان این‌همانند کرده که خودش را با اربابش جمع می‌بنند و از ضمیر ما استفاده می‌کند. ✅کانال جدال سیاسی👇 https://eitaa.com/joinchat/2508259340C851b3b60c7
دچار شرم نیابتی شدم 😶‍🌫
چرا به بازی‌های پوچ و بی‌معنی علاقه‌مند می‌شویم؟ 👇🏻👇🏻👇🏻 (https://t.me/tarjomaanweb)
🎯 چرا به بازی‌های پوچ و بی‌معنی علاقه‌مند می‌شویم؟ 🔴 در این سال‌ها که گوشی‌های هوشمند به همدم شبانه‌روزی ما تبدیل شده‌اند، دسته‌ای از بازی‌های رایانه‌ای محبوبیت پیدا کرده‌اند که از جهات مختلف، نقطۀ عکس یک بازی جذاب به شمار می‌روند. این بازی‌ها نه محیط زیبا و پرجزئیاتی دارند، نه داستان پرکششی را پیگیری می‌کنند، نه موفقیت‌ در آن‌ها نیازمند مهارت و خلاقیت است. آن‌ها به‌شکل افسرده‌کننده‌ای ساده‌اند. دونده‌ای که در جاده‌ای بی‌نهایت یا ریلی بی‌پایان می‌دود، پرنده‌ای که تا ابد پرواز می‌کند، یا پازل‌هایی تمام‌نشدنی که فقط با «شکست» خوردن به پایان می‌رسند. 🔴 این بازی‌ها انباشت زشت و نفرت‌انگیزِ رنج‌های بی‌دلیل هستند؛ به تعبیر ایان بوگاست، «رودرروییِ بی‌حاصلی با سیاهی و نا‌امیدی‌». پس چرا میلیون‌ها نفر وقتشان را صرف آن‌ها می‌کنند؟ 🔴 بوگاست که خود طراح و منتقد بازی است، می‌گوید: این بازی‌ها، با سادگی و تکرارهای خسته‌کنندۀ خود، راز بازی‌های رایانه‌ای را به بهترین وجه افشا می‌کنند: این بازی‌ها به جای اینکه لذت‌بخش باشند، آدم را عصبی و ناامید می‌کنند، و با اینکه تلاش و کوششی نمی‌طلبند، حس استیصال شدیدی ایجاد می‌کنند. استیصالی که نتیجهٔ ملالت یا حماقت نیست بلکه رنج حاصل از تکرار بی‌پایان است، استیصالی ناشی از اینکه می‌دانیم به‌دنبال چه هستیم اما هرگز نمی‌توانیم به آن برسیم. به محض اینکه این بازی‌ها را شروع می‌کنید، افسون سیاه آن‌ها سراغتان می‌آید. 🔴 بازی بسیار محبوب فِلپی‌بِرد (به‌معنی پرندۀ شل و ول) نمونۀ خوبی از این دست بازی‌هاست. بازی‌ای که میلیون‌ها نفر ظرف چندهفته معتاد آن شدند، در حالی که مرتباً می‌گفتند: «از فلپی‌برد متنفرم، اما نمی‌توانم از آن دست بردارم». 🔴 فلپی‌برد بازی احمقانه‌ای است؛ شما پرنده‌ای را هدایت می‌کنید که آن‌قدر بامزه و ملوس است که به نظر می‌رسد هیچ عیب و نقصی ندارد. هنگامی‌که روی صفحه ضربه بزنید، پرنده بال‌بال می‌زند و بالا می‌رود، اما بلافاصله دوباره پایین می‌افتد. بازی از شما می‌خواهد که پرنده را در طول معابر باریک، بین دو لولهٔ سبز که مدام از بالا و پایین صفحه وارد می‌شوند، هدایت کنید. به‌ازای هر لوله‌ای که رد می‌کنید یک امتیاز نصیبتان می‌شود. اما اگر به هر چیزِ دیگری ضربه بزنید، پرنده سقوط می‌کند و کله‌پا روی زمین می‌افتد. همین، شما باخته‌اید! 🔴 این بازی‌ها شما را به چالش نمی‌کشند، آن‌ها صرفاً دشوارند چون همین است که هست، بازی‌هایی خنثی و بی‌تفاوت، مانند دروازهٔ آهنیِ زنگ‌زده‌ای که مدت‌هاست بسته مانده یا برف و یخی که شهری را در خاموشی فروبرده. 🔴 برای درک بازی‌هایی مثل فلپی‌برد، باید این فرضیه را بپذیریم که علی‌رغم اینکه بازی‌ها خسته‌کننده، بی‌رحم و پلیدند، همچنان دلمشغول آن‌ها می‌شویم. آن‌ها مثل زندگی ما هستند، یا به تعبیر دقیق‌تر، وضعیتِ جهانی را ترسیم می‌کنند که به درون آن پرتاب شده‌ایم. جهانی که سرد و بی‌اعتناست و در آن، خود ما هم مثل آن پرندۀ شل و ول، تا ابد باید از موانعی بی‌منطق جان سالم به در ببریم. بازی‌ها، همچون زندگی، هیچ اهمیتی به ما و تجربهٔ ما نمی‌دهند و درست به همین علت است که ما بیشتر و بیشتر به آن‌ها می‌چسبیم و خود را وقف آن‌ها می‌کنیم. 📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «ما بازی می‌کنیم چون بازی‌ها پوچ و بی‌معنی‌اند». این مطلب در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ ایان بوگاست است و مهگل جابرانصاری آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید. 📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید: B2n.ir/w72958 @tarjomaanweb