⚘
📕نهج البلاغه/ حکمت۲۸۵
💥ضرورت استفاده از فرصت ها
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كُلُّ مُعَاجَلٍ
يَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ كُلُّ مُؤَجَّلٍ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيف
🔸ِو درود خدا بر او فرمود: آنان كه وقتشان پايان يافت خواستار مهلتند، و آنان كه مهلت دارند كوتاهي مي ورزند.
🍁🍁🍁🍁
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۸۵
🍂از دست دادن فرصتها
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، از یک واقعیت که دامان غالب مردم را مى گیرد ـ هرچند گروهى از نیکان و پاکان از آن مستثنا هستند ـ خبر مى دهد و مردم را به دو گروه تقسیم مى کند: گروهى که مهلت آنها سرآمده؛ یا پیر و ناتوانند، یا بیمار و در آستانه مرگ و یا مستحق مجازاتند. اینها از خداوند متعال و یا از خلق خدا تقاضاى مهلت مى کنند تا خطاهاى خود را جبران نمایند در حالى که زمانى طولانى فرصت در اختیار داشته و کارى نکرده اند. امام علیه السلام درباره اینها مى فرماید: «آن کس که زمانش پایان گرفته، خواهان مهلت است»؛ (کُلٌّ مُعَاجَلٌ یَسْأَلُ آلاِْنْظَارَ، وَکُلٌّ مُؤَجَّلٌ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ). اینها همانها هستند که قرآن مجید درباره آنها مى گوید: «(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحآ فِیمَا تَرَکْتُ)؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنها فرا رسد مى گوید : پروردگارا! مرا بازگردان شاید در آنچه ترک (و کوتاهى) کرده ام عمل صالحى انجام دهم». گروه دوم کسانى هستند که براى هرگونه اعمال نیک یا جبران گناهان گذشته فرصت دارند؛ جوانند، سالمند، در محیطى آرام و امن و امان زندگى مى کنند؛ ولى با این حال از فرصت خود استفاده نمى کنند و پیوسته امروز و فردا مى نمایند. امام علیه السلام درباره چنین کسانى مى گوید: «آن کس که مهلت دارد تعلل مى ورزد و کوتاهى مى کند»؛ (وَکُلُّ مُوَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ). اینها همان کسانى هستند که امام سجاد علیه السلام در دعاى ابوحمزه، گویا از زبان آنان سخن مى راند و عرضه مى دارد: «(خداوندا!) فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الآْمَالِ عُمُرِی؛من به واسطه تعلل وتسویف و آرزوهاى دور و دراز، عمرم را بر باد دادم». این یک واقعیت است که آمال و آرزوهاى دور و دراز و جاذبه هاى شهوات به انسان اجازه نمى دهد از فرصتى که در دست دارد بهره گیرد و خطاها و گناهان گذشته را جبران نماید و با اعمال صالح آثار شوم آنها را بزداید. جوانان نباید بپندارند همیشه مرگ به سراغ پیران مى رود و آنان در امانند. همچنین افراد سالم نباید تصور کنند که مردن مخصوص بیماران است و آنها که ایمن هستند نباید چنین پندارند که همیشه در امن و امان خواهند بود. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «تَأْخِیرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَارٌ وَطُولُ التَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ؛ تأخیر انداختن توبه نوعى غرور و فریفتگى و امروز و فردا کردن مایه حیرت وسرگردانى است». این سخن را با حدیث دیگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله پایان مى دهیم. آنجا که به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِیَّاکَ وَالتَّسْوِیفَ بِأَمَلِکَ فَإِنَّکَ بِیَوْمِکَ وَلَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ فَإِنْ یَکُنْ غَدٌ لَکَ فَکُنْ فِی الْغَدِ کَمَا کُنْتَ فِی الْیَوْمِ وَإِنْ لَمْ یَکُنْ غَدٌ لَکَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِی الْیَوْمِ؛ اى ابوذر از امروز و فردا کردن به سبب آرزوها بپرهیز. تو مسئول کار امروزت هستى نه کار فردا. اگر فردایى در کار بود فردا نیز چنان باش که امروز بودى و اگر فردایى در کار نباشد پشیمان بر کوتاهى هاى امروزت نخواهى شد (زیرا کوتاهى نکرده اى)».
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِم
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ (34)
🔹أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً أَنَّكُم مُّخْرَجُونَ (35)
🔹هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ (36)
🔹إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (37)
🔹إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ (38)
🔸و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، قطعاً زيانكاريد.
🔸آيا (آن پيامبر) به شما وعده مى دهد كه وقتى مرديد و خاك و استخوان هايى (پوسيده) شديد، شما (از قبر) بيرون آورده مى شويد ؟!
🔸دور است دور، آنچه به شما وعده داده شده است.
🔸جز اين زندگى دنيا چيز ديگرى نيست، مى ميريم و زندگى مى كنيم و ما (هرگز پس از مرگ) برانگيخته نخواهيم شد.
🔸او جز مردى كه بر خدا دروغ مى بندد نيست، و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد.
🌿نکته:
در قرآن، كلمه ى «هيهات» دو بار، آن هم در همين آيه به كار رفته است، كه سران كفر وقوع قيامت را بسيار دور مى پندارند.
شعارهاى كفّار:
پيامبر يك انسان معمولى است. «بشراً»
بر ديگران امتيازى ندارد. «مثلكم»
پيروى از پيامبران خسارت است. «لخاسرون»
قيامت و زندگى دوباره دور است. «هيهات هيهات» (چون انبيا مكرّر و هميشه وعده ى قيامت مى دادند، «توعدون» مخالفان هم كلمه «هيهات» را تكرار كردند)
آنچه ذكر شد، برخى از شعارهاى لجوجانه يا فريبنده ى كافران و حقّ ستيزان است. آنان با تبليغات گسترده، پيروى از پيامبران را خسارت مى دانند ولى هدفشان اين است كه مردم را مطيع خود سازند و با شعار آزادى، ملّت ها را به بردگى كشانند.
📜پیام:
- افراد مغرور جز راه خود، راه ديگرى را تصور نمى كنند. «اِن هى»
- آخوربين، آخربين نمى شود. «الاّ حياتنا الدنيا» (دنياگرايان، كوته فكران جامعه هستند)
- كفّار، خدا را قبول داشتند ولى معاد و نبّوت را نمى پذيرفتند. «افترى على اللّه»
- اهل كفر، با شعار «حفظ حريم و قداست الهى» اوليا و وعده هاى الهى را رد مى كنند. «افترى على اللّه»
- گاهى جامعه به قدرى سقوط مى كند كه حاميان واقعى دين به عنوان دروغگو و كافران مغرور به عنوان حامى حريم خدا معرفى مى شوند. «افترى على اللّه»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۲/خطبه قاصعه ✅فراز ۱۷ سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام عليه السّلام من در
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۲/خطبه قاصعه
✅دو فراز آخر
🍂خيره سري و دشمني سران قريش
من با پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «اي محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تو ادّعاي بزرگي كردي، كه هيچيك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه اي ميخواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهي، ميدانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايي، و اگر از انجام آن سرباز زني، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويي» پس پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود «شما چه ميخواهيد» گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد» پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست. حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان ميآوريد و به حق شهادت ميدهيد گفتند: آري، پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: من بزودي نشانتان ميدهم آنچه را كه درخواست كرديد، و همانا بهتر از هر كس ميدانم كه شما به خير و نيكي باز نخواهيد گشت، زيرا در ميان شما كسي است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد،«» و كسي است«» كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد. سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «اي درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان داري، و ميداني من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آي، و به فرمان خدا در پيش روي من قرار گير» سوگند به پيامبري كه خدا او را به حق مبعوث كرد، درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده، و پيش آمد كه با صداي شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه هاي درختان، جلو آمد و در پيش روي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ايستاد كه برخي از شاخه هاي بلند خود را بر روي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و بعضي ديگر را روي من انداخت و من در طرف راست پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده بودم، وقتي سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاي خود بماند» پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داد. نيمي از درخت با وضعي شگفت آور و صدايي سخت به پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نزديك شد گويا ميخواست دور آن حضرت بپيچد، امّا سران قريش از روي كفر و سركشي گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول در آيد» پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. من گفتم: لا اله الا اللّه، اي رسول خدا من نخستين كسي هستم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين فردي هستم اقرار ميكنم كه درخت با فرمان خدا براي تصديق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستي انجام داد. امّا سران قريش همگي گفتند: «او ساحري است دروغگو، كه سحري شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است». و خطاب به پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: «آيا نبوّت تو را كسي جز امثال علي عليه السّلام باور ميكند»
🌷 الگوهاي كامل ايمان
و همانا من از كساني هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشي نميترسند، كساني كه سيماي آنها سيماي صدّيقان، و سخنانشان، سخنان نيكان است، شب زنده داران و روشني بخشان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنّتهاي خدا و رسولش را زنده ميكنند، نه تكبّر و خود پسندي دارند، و نه بر كسي برتري ميجويند، نه خيانت كارند و نه در زمين فساد ميكنند، قلبهايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.
🌷
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۶
✅سرانجام خوشی ها(سیاسی،اجتماعی)
🔸وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَي لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْء
🔹ٍو درود خدا بر او فرمود: مردم چيزي را نگفتند خوش باد، جز آنكه روزگار، روز بدي را براي او تدارك ديد.
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۶ ✅سرانجام خوشی ها(سیاسی،اجتماعی) 🔸وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَا قَالَ النَّ
.
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۸۶ نهج البلاغه
همه چیز دنیا در حال دگرگونى است امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى اشاره مى کند و مى فرماید : «هیچگاه مردم به چیزى نگفتند: خوشا به حال او؛ مگر اینکه روزگار روز بدى را براى آن پنهان و فراهم ساخت»؛ (مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْءٍ «طُوبَى لَهُ» إِلاَّ وَقَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سُوءٍ). معادل «طُوبى لَه» در فارسى «خوشا به حال او» ست، «طُوبى» مؤنث «أطْیَب» به معناى بهتر و پاکیزه تر است. براى این جمله کوتاه و پرمعنا دو تفسیر وجود دارد : نخست اینکه چون مردم چیزى را بستایند، حسودان، حسادتشان تحریک مى شود و در زوال آن کوشش مى کنند. به همین دلیل جمعى معتقدند باید نعمت هاى چشمگیر را ازنظر حسودان مخفى داشت که در مقام دشمنى با آن برنیایند. درست است که باید انسان به مقتضاى (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) نعمت هاى الهى را آشکار سازد؛ ولى در برابر حسودان، استثنایى وجود دارد. به همین دلیل حضرت یعقوب علیه السلام به فرزندش یوسف علیه السلام سفارش کرد که خواب خود را که نشانه اوج عظمت او در آینده است از برادران حسود پنهان کند. تفسیر دیگر اینکه همه چیز دنیا در حال دگرگونى و زوال است؛ امروز ممکن است همه درباره شخص معینى تعریف و تمجید کنند و نعمت هاى الهى را براى او کامل بدانند و بگویند: خوشا به حال او که مشمول چنین نعمتهایى است؛ اما چیزى نمى گذرد که دگرگونى هاى طبیعت دنیا، دامان او را مى گیرد، ثروت از میان مى رود، قدرت رو به افول مى گذارد و جوانى و سلامت به پیرى وبیمارى منتهى مى شود و اینجاست که ستایش کنندگان سابق انگشت حیرت به دندان مى گزند. نمونه این مطلب همان است که در داستان قارون، اواخر سوره «قصص» در قرآن مجید آمده است. قرآن مى گوید: «(فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ)؛ (روزى قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستى که او بهره عظیمى دارد!». اما هنگامى که عذاب الهى آن مغرورِ خودخواهِ خودبرتربین را فرا گرفت وقصرهایش در درون خاک مدفون شدند، آنها که دیروز آرزوى زندگى او را مى کردند به کلى دگرگون شدند و به فرموده قرآن «(وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالاَْمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ)؛ و آنها که دیروز آرزو مى کردند به جاى او باشند (هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: «واى بر ما! گویا خدا روزى را بر هرکس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد! اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند!». احتمال سومى در تفسیر این جمله نیز داده شده است که ما آن را چندان مناسب نمى دانیم و آن اینکه هرگاه مردم شخص یا چیزى را بستایند، افراد شورچشم در میان آنها ممکن است چشم بزنند و سبب زوال آن شوند، ازاین رو علامه مجلسى؛ در جلد ۶۰ بحارالانوار در تفسیر این جمله امام علیه السلام مى گوید : «گاه به ذهن انسان چنین خطور مى کند که در چشم و تأثیر آن ممکن است اشاره اى به این معنا باشد، هرچند از بعضى از آیات و اخبار دور است». در اشعار منسوب به على علیه السلام نیز این معنا آمده است آنجا که مى فرماید: أَحْسَنْتَ ظَنَّکَ بِالاَْیّامِ إذْ حَسُنَتْ وَلَمْ تَخْفَ سُوءَ ما یَأْتی بِهِ الْقَدَرُ وَسالَمَتْکَ اللَّیالی فَاغْتَرَرْتَ بِها وَعِنْدَ صَفْوِ اللَّیالی یَحْدُثُ الْکَدِرُ هنگامى که دنیا به تو رو کرد به روزگار خوشبین شدى ـ و از عواقب سوء مقدرات نترسیدى. شبها را با سلامت گذراندى و مغرور شدى ـ در حالى که در شبهاى صاف و آرام ناگهان کدورتها و ناراحتى ها حادث مى شود. مرحوم محدث قمى داستان عبرت انگیزى در کتاب الکنى و الالقاب از شعبى در این زمینه نقل مى کند و مى گوید: من نزد «عبدالملک بن مروان» در قصر کوفه بودم در زمانى که سر «مصعب بن زبیر» را براى او آوردند و پیش روى او گذاشتند. بدن من شروع کرد به لرزیدن. «عبدالملک» گفت: چرا چنین شدى؟ گفتم: به خدا پناه مى برم، من در همین قصر و در همین جا با «عبیدالله بن زیاد» بودم⬇️
↕️
که دیدم سر حسین بن على علیهما السلام را در برابر او گذاشته بودند. پس از مدتى در همین جا نزد «مختار» بودم که دیدم سر «عبیدالله بن زیاد» را پیش روى او گذاشتند. سپس در همینجا با «مصعب بن زبیر» بودم که دیدم سر «مختار» را پیش روى او گذاشتند و اکنون سر «مصعب بن زبیر» در برابر توست. (اشاره به اینکه فکر کن سرنوشت تو چه خواهد شد). «عبدالملک» از جا برخاست ودستور داد آن کاخ را که در آن بودیم ویران کنند. (به گمان اینکه شوم است وهمه این شومى ها از آن کاخ برمى خیزد). سپس مرحوم محدث قمى مى گوید: یکى از شعراى فارسى زبان این داستان را در ضمن شعر زیبایى آورده است : نادرمردى ز عرب هوشمند گفت به عبدالملک از روى پند روى همین مسند و این تکیه گاه زیر همین قبّه و این بارگاه بودم و دیدم برِ ابن زیاد آه چه دیدم که دو چشمم مباد تازه سرى چون سپر آسمان طلعت خورشید ز رویش نهان بعد ز چندى سر آن خیره سر بُد برِ مختار به روى سپر بعد که مصعب سر و سردار شد دست خوش او سرِ مختار شد این سرِ مصعب به تقاضاى کار تا چه کند با تو دگر روزگار!
منبع : بلاغ
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَراً مِث
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ (39)
🔹قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ (40)
🔹فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاء فَبُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (41)
🔹ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ (42)
🔸(پيامبرشان) گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب هاى آنان يارى فرما.
🔸(خداوند) فرمود: قطعاً به زودى پشيمان خواهند شد.
🔸پس (قهر خدا آمد و) بانگ مرگبار كه سزاوارش بودند آنان را فراگرفت، و آنان را همچون خاشاكى كه بر آب افتد قرار داديم، پس دور باد گروه ستمگر (از رحمت خدا).
🔸آن گاه بعد از (هلاكت) اين گروه، نسل هاى ديگرى پديد آورديم.
پیام:
- تكيه گاه انبيا خداست. «ربّ»
- كلمه ى «ربّ» بهترين كلمه براى دعاست. بعد از كلمه ى «اللّه» بيشترين كلمه در قرآن كلمه ى «ربّ» است و معمولاً در همه ى دعاها به كار رفته است.
- كفّار ومجرمان به زودى پشيمان خواهند شد. (وجدان ها، روزى بيدار خواهد شد.) «نادمين»
- بيان تاريخ و هلاكت اقوام پيشين، براى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مايه ى آرامش و براى كفّار مكّه وسيله ى تهديد است. «اخذتهم الصيحة ...»
- دعاى انبيا مستجاب است. «ربّ - فاخذتهم»
- قهر خدا بر اساس عدل است. «الصيحةبالحقّ»
- مخالفان انبيا، هم شكنجه ى روحى دارند، «نادمين» هم شكنجه ى جسمى، «غثاء» و هم در قيامت گرفتارند.
- قهر خدا شكننده است. «غثاء»
- نفرين بر ستمگران جايز است. «فبُعداً»
- سنّت خداوند، پس از انقراض يك امّت، ايجاد امّتى ديگر است. «ثمّ انشأنا»
(تحوّلات تاريخى، تحت حاكميّت خداوند است)
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
🔸(يكي از ياران پرهيزكار امام (ع) به نام همام گفت: اي اميرمومنان پرهيزكاران را براي من آن چنان توصيف كن گويا آنان را با چشم مي نگرم. امام (ع) در پاسخ او درنگي كرد و فرمود: (اي همام! از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است) اما همام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آنكه امام (ع) تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود)
🌷فراز 1
🌺سيماي پرهيزكاران
(پس از ستايش پروردگار!)
همانا خداوند سبحان پديده ها را در حالي آفريد كه از اطاعتشان بي نياز، و از نافرماني آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهكاران به خدا زياني مي رسانند و نه اطاعت مومنان براي او سودي دارد، روزي بندگان را تقسيم، و هر كدام را در جايگاه خويش قرار داد، اما پرهيزكاران! در دنيا داراي فضيلت هاي برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه روي، و راه رفتنشان با تواضع و فروتني است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مي پوشانند، و گوشهاي خود را وقف دانش سودمند كرده اند، و در روزگار سختي و گشايش حالشان يكسان است، و اگر نبود مرگي كه خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتي به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار نمي گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند. بهشت براي آنان چنان است كه گويي آن را ديده و در نعمتهاي آن بسر مي برند، و جهنم را چنان باور دارند كه گويي آن را ديده و در عذابش گرفتارند دلهاي پرهيزكاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در امان، تنهايشان فربه نبوده، و درخواستهايشان اندك، و عفيف و پاكدامنند. در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند، تجارتي پرسود كه پروردگارشان فراهم فرمود، دنيا مي خواست آنها را بفريبد اما عزم دنيا نكردند، مي خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۷
🔵مشکل درک قضا فضا و قدر(اعتقادی)
🔹وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوهُ
🔹و درود خدا بر او فرمود: (از قدر پرسيدند فرمود:) راهي است تاريك، آن را مپيماييد؛ و دريايي است ژرف، وارد نشويد؛ و رازي است خدايي، خود را به زحمت نياندازيد.
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۷ 🔵مشکل درک قضا فضا و قدر(اعتقادی) 🔹وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِيق
.
🌿شرح و تفسير حکمت ۲۸۷ نهج البلاغه
⚫️راه پر پيچ وخم و ظلمانى
امام علیه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از مسائل مهم عقيدتى يعنى مسئله قضا و قدر در پاسخ كسى كه از اين مسئله پرسيد اشاره كرده، مى فرمايد: «اين راه تاريكى است در آن گام ننهيد و درياى ژرفى است در آن وارد نشويد و راز پنهان الهى است، براى گشودن آن خود را به زحمت نيفكنيد»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فقال علیه السلام: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُكُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ). مسئله قضا و قدر و جبر و تفويض از بزرگترين و پيچيده ترين مسائلى است كه از هزاران سال پيش مورد توجه انسانها بوده و دانشمندان و فلاسفه ومتكلمان در اين زمينه سخن بسيار گفته اند. گروهى به دلايل مختلف گرايش به سوى جبر و قضا و قدر جبرى پيدا كرده اند. به گمان اينكه اعتقاد به اختيار انسان با توحيد افعالى خداوند سازگار نيست و يا به تصور اينكه قانون عليت، اختيار را نفى مى كند و يا به انگيزه هاى سياسى و روانى، انسان را در كارهايش مجبور و مسلوب الاختيار دانسته اند. اين در حالى است كه انكار اختيار، نه تنها انسان را تبديل به ابزارى فاقد اراده و ارزش مى كند بلكه تمام مسائل تربيتى را زير سؤال مى برد و دعوت انبيا ونزول كتابهاى آسمانى و تكليف و آزمايش الهى و ثواب و عقاب و جنت ونار، همه بيهوده خواهد بود. البته فلاسفه و عالمان بايد از طرق استدلالى، مشكلات جبر را حل كنند وازنظر ما كاملاً حل شده است كه شرح آن ذيل حكمت 78 آمد و از آن مشروح تر در تفسير نمونه و كتاب انوارالاصول آمده است؛ ولى توده مردم براى اينكه به گمراهى نيفتند بايد در اين مسئله به همان استدلالات ساده قناعت كنند و به گفته شاعر : اين كه گويى اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اى صنم دليل اختيار را تصميم گيرى هاى مختلف، و آزادى اراده را كه با وجدان درك مى كنند بدانند و به همين مقدار قانع باشند. به همين دليل امام علیه السلام در كلام حكيمانه بالا مخاطب و امثال او را كه از افراد عادى بودند از پيمودن اين راه منع كرده و آن را دريايى ژرف و خطرناك شمرده و از اسرار الهى معرفى فرموده كه نبايد خود را براى فهم آن به زحمت افكند. قرآن مجيد در آيات مختلف، براى فهم عموم، پرده از روى بخشى از آن برداشته مى فرمايد: «(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرآ وَإِمَّا كَفُورآ)؛ ما راه را به انسان نشان داديم مى خواهد شكرگزار باشد يا كفران كننده». در جاى ديگر مى فرمايد: «(فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ)؛ ما اسباب هدايت را در اختيار انسان گذاشتيم. آن كس كه مى خواهد ايمان بياورد و آن كس كه نمى خواهد ايمان نياورد». از آنجا كه توجه به مسئله اختيار و آزادى اراده گاه انسان را به تفويض مى كشاند و آدمى سيطره الهى را بر خود انكار مى كند و خويش را «فَعّال ما يَشاء» مىپندارد، در جاى ديگرى قرآن مىگويد: «(وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ)؛ شما اراده نمى كنيد مگر اينكه خدا اراده كند». اشاره به اينكه شما آزاديد اما در عين حال خداوند هر زمان مى تواند اين آزادى را از شما بگيرد. چه زيباست كلمات اهل بيت : كه ما را از هرگونه افراط و تفريط در اين مسئله مهم و پيچيده بازداشتند و طبق فرموده امام صادق علیه السلام: «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِيضَ وَلَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ؛ نه جبر است و نه تفويض بلكه چيزى ميان اين دو است». امام على بن موسىالرضا علیه السلام در پاسخ يكى از ياران خود كه پرسيد: آيا خداوند كارها را به بندگانش تفويض كرده است؟ فرمود: «اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند تواناتر از آن است». عرض مى كند: آيا آنها را بر معاصى مجبور كرده؟ امام علیه السلام مى فرمايد: «اللَّهُ أَعْدَلُ وَأَحْكَمُ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند عادل تر و حكيم تر از اين است (كه بندگانش را مجبور به معصيت كند و بعد آنها را مجازات نمايد)». پيش از اين مثال ساده اى براى مسئله «امر بين امرين» ذكر كرديم كه براى همه گروهها قابل فهم است. گفتيم هنگامى قطار برقى را به دست راننده آن مى سپارند كه مسيرى را طى كند و شخصى كه متصدى نيروگاه برق است برق در درون سيمها مى فرستد. راننده ⬇️
↕️
با استفاده از نیروی برق،قطار خود را با اختیار
به حرکت در می آوردو به آن سمت كه مايل است پيش مى برد ولى چنان نيست كه اين كار مطلقاً به او تفويض شده باشد، زيرا آنكس كه تشكيلات مولِّد برق را در اختيار دارد، هر لحظه كه بخواهد مىتواند آن را قطع و قطار را در جاى خود متوقف كند، پس نه جبر است و نه واگذارى مطلق و چيزى ميان اين دو است كه هم با توحيد افعالى مى سازد و هم با مسئله عدالت و حكمت خداوند. اين كلام حكيمانه به صورت ديگرى در كتاب مصادر نهجالبلاغه نقل شده است: «قال علیه السلام وَقَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَانِياً فَقَالَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلِجُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَالِثاً فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ؛ از امام علیه السلام درباره قضاو قدر سؤال كردند فرمود: راه تاريكى است در آن گام ننهيد، دوباره پرسيدند، فرمود: درياى عميقى است وارد آن نشويد. مرتبه سوم سؤال كردند، فرمود: اين راه نهان الهى است براى گشودن آن به خود زحمت ندهيد». جالب اينكه در كتاب فقه الرضا علیه السلام اضافه اى نيز دارد و آن اينكه براى چهارمين بار از امام علیه السلام پرسيدند كه ما را از اين مسئله آگاه ساز. امام علیه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: «(مَّا يَفْتَحْ اللهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا يُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ)؛ آنچه را خداوند از رحمت براى مردم مى گشايد كسى نمى تواند جلوى آن را بگيرد و آنچه را خداوند امساك مى كند كسى نمى تواند آن را بفرستد». شخص سؤال كننده در اينجا عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ما از تو درباره اختيار و آزادى اراده كه به وسيله آن برمى خيزيم و مى نشينيم پرسش كرديم. امام فرمود: آيا آزادى و اختيار را با خدا داريد يا بدون خدا؟ آنها خاموش شدند و نتوانستند پاسخى بگويند. امام علیه السلام فرمود: اگر بگوييد با خدا داريد (يعنى شريك خدا در اين امر هستيد) من شما را به قتل مىرسانم (زيرا مشرك شده ايد) و اگر بگوييد بدون خداوند ما داراى آزادى اراده هستيم باز شما را به قتل مىرسانم (زيرا نفى قدرت خدا و حاكميت او كرده ايد). عرض كردند: پس چه بگوييم اى اميرمؤمنان! (كه در وادى كفر قدم نگذاريم) فرمود: «تَمْلِكُونَهَا بِالَّذِي يَمْلِكُهَا دُونَكُمْ فَإِنْ أَمَدَّكُمْ بِهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَإِنْ سَلَبَهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلائِهِ إِنَّمَا هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّكَكُمْ وَالْقَادِرُ لِمَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكُمْ؛ شما صاحب اختيار و اراده مى شويد به سبب اينكه خداوند اين آزادى اراده را به شما بخشيده. اگر آن را براى شما نگه دارد از عطاى اوست و اگر سلب كند از بلاى اوست. مالك حقيقىِ آنچه او به شما بخشيده تنها خداست و قادر حقيقى بر چيزى است كه شما را بر آن قدرت داده است». سپس امام علیه السلام به جمله شريفه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» استدلال فرمود. حاضران تفسير اين جمله را از امام علیه السلام خواستند. امام فرمود: «لا حَوْلَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ إِلاَّ بِعِصْمَتِهِ وَلا قُوَّةَ عَلَى طَاعَتِهِ إِلاَّ بِعَوْنِهِ؛ هيچ مانعى در راه معصيت او نيست مگر تقوايى كه خدا در اختيار انسان گذارد و هيچ قوتى بر طاعت او نيست مگر به كمك قدرتى كه او به انسان بخشيده است». مثالى را كه ما آورديم دقيقاً منطبق است بر آنچه امام علیه السلام در اين حديث نورانى فرموده است. آخرين نكتهاى را كه لازم مى دانيم به آن اشاره كنيم اين است كه واژه «قَدَر» به معناى اندازه گيرى است؛ ولى در اينگونه موارد به معناى تقديرات الهى ومقدّرات اوست كه بعضى از ناآگاهان آن را به معناى جبر تفسير كرده اند. شرح بيشتر درباره تفسير كلمه قضا و قدر در ذيل كلمه حكمت آميز 78 گذشت.
🌺🌿