eitaa logo
نهج البلاغه
121 دنبال‌کننده
195 عکس
1 ویدیو
0 فایل
سعی ما بر این است که سخنان ناب امام علی (ع) را که کمتر به آن اشاره شده به مردم برسانیم. هر شب یه مطلب به صورت بخشی از یک خطبه ، حکمت و ... در کانال قرار داده میشه شما هم با انتشار این مطالب می تونین در این امر خیر سهیم باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ. بزرگ ترین حسرت ها در روز قیامت، حسرت خوردن مردى است که مالى را به گناه گرد آورد، و آن را شخصى به ارث برد که در اطاعت خداى سبحان، بخشش کرد، و با آن وارد بهشت شد، و گرد آورنده اوّلى وارد جهنّم گردید. #نهج_البلاغه | #حکمت_249 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَةِ الل
❇ حسرت به خاطر ترک انفاق 🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه اشاره به نكته دقيقى مى كند كه بسيارى، در زندگى گرفتار آن اند. مى فرمايد: «بزرگترين حسرت ها در قيامت حسرت كسى است كه ثروتى را از راه حرام به دست آورده و كسى آن را از او به ارث برده كه در راه خداوند سبحان انفاق نموده است و خداوند به سبب اين مال او را داخل بهشت مى كند و شخص اوّل را به سبب همان مال، وارد جهنم مى گرداند» ✍🏻گاه مى شود كه انسان مالى به دست مى آورد ولى نمى تواند از آن استفاده كند و از دست مى رود. چنين كسى واقعاً گرفتار حسرت مى شود كه چرا از اين مال براى دنيا و آخرتم استفاده نكردم ولى از آن فراتر حسرت كسى است كه مال حلالى را به دست آورده ولى خودش از آن به نفع آخرتش بهره نگرفته و وارثان از آن بهره گرفته اند و در قيامت مى بيند آن ها با اموالى كه او با تلاش و زحمت به دست آورده بود به جايى رسيده اند و خودش محروم مانده است. ولى از همه اين ها بدتر حسرت كسى است كه مال حرامى را با تلاش و زحمت به چنگ آورده و براى وارثانش گذاشته و وارثان بى آن كه از حرام بودن آن باخبر باشند آن را در راه خدا انفاق كرده اند و ذخيره يوم المعاد آن ها شده است. در حالى كه آن كس كه مال را به دست آورده در آن روز گرفتار مجازات الهى مى شود. چنين حسرتى اعظم حسرت هاست. ✍🏻اين احتمال نيز وجود دارد كه وارثان از حرام بودن آن آگاه مى شوند ولى از آن جا كه صاحبانش رانمى شناسند به عنوان اموال مجهول المالك كه روش مصرف آن، صدقه به نيازمندان است به فقرا مى دهند و از اين راه حسناتى به دست مى آورند در حالى كه پديدآورنده مال گرفتار سيئات خويش است. گاه ممكن است مالى به دست انسان از طريق حرام بيفتد كه حرمت آن تنها جنبه تكليفى دارد مثلاً مرتكب احتكار شده كه كار حرامى است ولى با توجه به اين كه معامله باطل نيست مالى كه به دست آورده حرام نمى باشد در عين حال از آن بهره اى نمى گيرد و مال به دست وارثى مى رسد كه از آن در طريق اطاعت فرمان خدا بهره مى گيرد. روز قيامت حسرت عظيم نصيب شخص اوّل است و فوز عظيم نصيب شخص دوم. البته مانعى ندارد كه هر سه معنا در كلام امام(ع) جمع باشد. زيرا به عقيده ما «استعمال لفظ در اكثر از معنا» هيچ اشكالى ندارد. 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْیَبَهُمْ سَعْیاً رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِی طَلَبِ مَالِهِ وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِیرُ عَلَى إِرَادَتِهِ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ. همانا زیانکارترین مردم در معاملات، و نومیدترین مردم در تلاش، مردى است که تن در گرد آورى مال خسته دارد، امّا تقدیرها با خواست او هماهنگ نباشد، پس با حسرت از دنیا رود، و با بار گناه به آخرت روى آورد. #نهج‌_البلاغه | #حکمت_430 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْیَبَهُمْ سَعْیاً رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِی طَلَبِ مَالِهِ
❇ تلاش بیهوده برای دنیا 🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه كسى را كه از همه بيشتر در معامله زندگى دنيا گرفتار خسران مى شود و سعى و تلاش او به جايى نمى رسد معرفى كرده، مى فرمايد: «زيانكارترين مردم در دادوستد و نااميدترين آن ها در تلاش و سعى، كسى است كه بدن خود را براى رسيدن به آرزوهاى درازش فرسوده كرده ولى مقدرات، او را براى رسيدن به خواسته هايش يارى ننموده است; با حسرت از دنيا بيرون رفته و با گناهانش در سراى آخرت گام نهاده است»; (إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ مَالِهِ[1]، وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ، وَ قَدِمَ عَلَى الاْخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ). ✍🏻«صفقة» در اصل به معناى زدن دست به دست به هنگام معامله است (خريدار و فروشنده به عنوان انجام معامله دستشان را به دست يكديگر مى زنند) و تصفيق به معناى كف زدن نيز آمده است و سپس اين واژه به معناى معامله و دادوستد استعمال مى شود. «اخلق» از ماده «خلوق» به معناى كهنگى است. «تبعة» به معناى پيامدهاى نامطلوب است. ✍🏻حاصل كلام امام(ع) اين است كه گروهى از انسان ها را به معامله گرانى تشبيه مى كند كه در اين دنيا تمام نيروهاى خود را براى رسيدن به آمال و آرزوها به كار مى گيرند و در عين حال، مقدرات به آن ها اجازه رسيدن به مقصود را نمى دهد و هنگامى كه از دنيا خارج مى شوند چيزى نيندوخته اند در حالى كه تمام نيروهاى خود را از دست داده اند و با دست خالى و كوشش هاى بيهوده وارد عرصه محشر مى شوند; كفه حسنات آن ها بسيار سبك و كفه سيئاتشان سنگين است. چراكه براى رسيدن به آمال و آرزوها علاوه بر هدر دادن نيروهاى خدادادى، سيئاتى در نامه اعمال خود ثبت كرده و بار سنگينى بر دوش خود نهاده اند. اگر تنها نيروهاى خود را از دست داده بودند و گناهى مرتكب نمى شدند حسرت آن ها كمتر بود اما شديدترين حسرت ها به فرموده امام(ع) حسرت گروهى استكه زبان حالشان اين است: سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم *** جز حسرت و اندوه متاعى نخريديم 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَهُ عَنْهَا وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّى یَسْتَوْفِیَ رِزْقَهُ مِنْهَا. روزى بر دو قسم است: آن که تو را مى خواهد، و آن که تو او را مى جویى. کسى که دنیا را خواهد، مگر نیز او را مى طلبد تا از دنیا بیرونش کند، و کسى که آخرت خواهد، دنیا او را مى طلبد تا روزى او را به تمام پردازد. #نهج_البلاغه | #حکمت_431 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَ
❇ برتری آخرت‌طلبی بر دنیاطلبی 🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه براى اين كه دنياپرستان را از راهى كه مى روند بازدارد و طالبان آخرت را در مسيرى كه دارند تشويق كند مى فرمايد: «روزى بر دوگونه است: يكى آن كه به دنبال انسان مى آيد و ديگر آن كه انسان به دنبال آن مى رود»; (الرِّزْقُ رِزْقَانِ: طَالِبٌ، وَ مَطْلُوبٌ). تجربه هاى ما نيز در زندگى به ما نشان داده است كه گاه روزى هاى فراوانى بى آن كه انسان به دنبال آن برود و يا تلاش زيادى داشته باشد به او مى رسد و گاه به عكس، تمام تلاش خود را براى رسيدن به اموال و ثروت هايى به كار مى گيرد و گاه بخش مهمى از عمر خودش را در اين راه صرف مى كند ولى هرگز به آن نمى رسد و ناكام از دنيا مى رود. ✍🏻لذا امام(ع) به دنبال اين تقسيم دوگانه مى فرمايد: «كسى كه دنيا را بطلبد، مرگ، او را مى طلبد تا او را از دنيا خارج كند (و به تمام خواسته هايش نخواهد رسيد) و كسى كه طالب آخرت باشد دنيا در طلب او برمى آيد تا وى روزى اش را به طور كامل از دنيا برگيرد»; (فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ، حَتَّى يُخْرِجَهُ عَنْهَا; وَ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا، حَتَّى يَسْتَوْفِيَ رِزْقَهُ مِنْهَا). اشاره به اين كه دنياپرستان غالباً به اهداف خود نمى رسند به خصوص اين كه هرقدر از دنيا را به دست آورند عطش آن ها فزون تر مى شود تا زمانى كه مرگ گلوى آن ها را مى فشارد و با حسرت آنچه به دست نياورده اند و حسرت عدم استفاده از آنچه به دست آورده اند با زندگى وداع مى گويند. به عكس، طالبان آخرت به وسيله تلاش آميخته با تقوايى كه دارند به زندگى ساده مطلوبى مى رسند و خداوند منان روزى آن ها را تأمين مى كند و زمانى كه از دنيا مى روند نه حسرت و آه دارند و نه نگرانى. ✍🏻البته مفهوم اين سخن اين نيست كه طالبان آخرت براى تأمين زندگى ساده خود تلاش نكنند چراكه در روايات زيادى دستور به تلاش براى معاش داده شده است، بلكه منظور اين است كه دنياطلبان كه پيوسته براى رسيدن به اموال و ثروت هاى بيشتر تلاش مى كنند حرص را كنار بگذارند و عمر خود را براى چيزى كه هرگز به دست نمى آيد و يا اگر به دست آيد نمى توان آن را مصرف كرد تباه نكنند. 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا؛ فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ، وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ؛ وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا، وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتاً؛ أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ، وَ سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ؛ بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا، وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا؛ لَا يَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا يَرْجُونَ، وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا يَخَافُونَ.
نهج البلاغه
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِل
دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سر گرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند. پس هواهاى نفسانى كه آنان را از پاى در مى آورد، كشتند، و آنچه كه آنان را به زودى ترك مى كرد، ترك گفتند، و بهره مندى دنيا پرستان را از دنيا، خوار شمردند، و دست يابى آنان را به دنيا زودگذر دانستند. با آنچه مردم آشتى كردند، دشمنى ورزيدند، و با آنچه دنيا پرستان دشمن شدند آشتى كردند، قرآن به وسيله آنان شناخته مى شود، و آنان به كتاب خدا آگاهند، قرآن به وسيله آنان پا بر جاست و آنان به كتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه اميدوارند چشم نمى دوزند، و غير از آنچه كه از آن مى ترسند هراس ندارند. | @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سر گرم آينده دنيا
❇ ویژگیهاى اولیاء الله 🔆امام(ع) در اين گفتار بسيار پرمعنا و حكيمانه، دوستان خاص خدا را با اوصاف دوازده گانه اى معرفى مى كند. نخست مى فرمايد: «اولياءالله كسانى هستند كه به باطن دنيا مى نگرند آنگاه كه مردم (دنياپرست) به ظاهر آن نگاه مى كنند». ✍🏻در دومين صفت مى فرمايد: «آن ها به آينده دنيا (سراى آخرت) مشغول اند در حالى كه دنياپرستان به امروز و حاضر آن سرگرم اند» . اولياء الله دنيا را گذرگاهى در مسير آخرت مى بينند در حالى كه دنياپرستان گمان مى كنند سراى هميشگى آن هاست و هركدام مطابق تفكر خود عمل مى كنند. ✍🏻در سومين وصف مى فرمايد: «آن ها امورى را كه خوف دارند سرانجام قاتلشان باشد از ميان مى برند». اولياءالله از چه امورى مى ترسند كه مايه مرگشان شود؟ (منظور مرگ دل هاست). پاسخ روشن است: آن ها از هوى و هوس هاى سركش، و حرص و طمع، و از وسوسه ها و نقشه هاى پيچيده شيطان و شيطان صفتان بيمناك اند، مبادا بر آنان چيره شود و قلب آن ها را بميراند. ✍🏻در چهارمين وصف مى فرمايد: «آنچه را كه مى دانند سرانجام آن ها را ترك مى گويد، رها مى سازند». آرى آن ها مى دانند مقام ها و زينت ها و ثروت ها سرانجام، آن ها را ترك مى كند و تنها با كفنى ساده به سوى ديار آخرت رهسپار مى شوند پس چه بهتر كه دل به اين امور عاريتى نبندند، در نتيجه پيش از آن كه اين امور آن ها را ترك كند، آن ها اين امور را به فراموشى مى سپارند. تعبير به «منها» كه از «من» تبعيضية در آن استفاده شده اشاره به اين است كه امورى در دنيا وجود دارد كه هرگز انسان را ترك نمى گويد و در همه موارد با اوست. ✍🏻آنگاه در پنجمين وصف مى فرمايد: «آنچه را ديگران از دنيا بسيار مى بينند اولياء الله كم مى شمرند و رسيدن به آن را از دست دادن آن محسوب مى كنند». اين يك واقعيت است كه دنياپرستان هنگامى كه به مال يا ثروت زياد يا مقام مهمى مى رسند در نظرشان بسيار زياد است در حالى كه دوستان خدا آن را متاع بى ارزشى مى دانند، تا آن جا كه اميرمؤمنان على(ع) تمام دنيا و آنچه در زير افلاك واقع شده را كمتر از برگ درختى مى داند كه در دهان ملخى جويده شده است.جمله «وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتاً» اشاره به اين است كه اولياءالله رسيدن به زرق و برق و اموال و مقامات دنيوى را نه تنها براى خود افتخارى نمى دانند بلكه آن را سبب از دست دادن توفيقات بيشتر و مهمترى محسوب مى دارند; درست به عكس دنياپرستان كه آن را افتخار مى شمرند هرچند توفيقات بيشترى را براى رسيدن به معنويات از دست بدهند. ✍🏻در ششمين و هفتمين وصف مى فرمايد: «با آنچه دنياپرستان با آن در صلح اند دشمن اند و با آنچه دنياپرستان با آن دشمن اند در صلح اند». روشن است كه دنياپرستان با شهوات دنيا ولذات نامشروع آن وافتخار ومباهات به فزونى مال و ثروت پيوند دوستى بسته اند چيزى كه اولياءالله با آن مخالف اند و از سويى ديگر، دنياپرستان، با تقوا و پرهيزكارى و زهد و ايثار و فداكارى دشمن اند همان چيزهايى كه اولياءالله با آن پيمان صلح و دوستى بسته اند. اولياءالله طرفدار حق اند و دنياپرستان مخالف آن، چون اجراى حق منافع كثيف آن ها را بر باد مى دهد و به عكس، اولياءالله دشمن ظلم و ستم هستند چيزى كه دنياپرستان پيوسته از آن طرفدارى مى كنند زيرا اهداف شوم آن ها را تحقق مى بخشد. ✍🏻در هشتمين و نهمين توصيف آن ها مى فرمايد: «كتاب خدا (قرآن مجيد) به وسيله آن ها فهميده مى شود و آن ها نيز به وسيله قرآن حقايق را درك مى كنند». آرى از يك سو حق جويان و حق طلبان به سراغ آن ها مى روند و حقايق قرآن را از آن ها دريافت مى دارند و از سويى ديگر خود آن ها نيز به سراغ قرآن مى روند و حقايق را از آن درمى يابند و به تعبير ديگر سرچشمه فهم مردم از قرآن، آن ها هستند و سرچشمه علوم آن ها قرآن است. ✍🏻سپس در دهمين و يازدهمين وصف اولياء الله مى افزايد: «قرآن به وسيله آن ها برپاست همان گونه كه آن ها به وسيله قرآن برپا هستند». دليل قيام قرآن به وسيله آن ها روشن است زيرا تبليغ قرآن و تبيين مفاهيم آن براى عموم مردم و اجراى دستورات آن، به وسيله آن ها صورت مى گيرد. اما قيام آن ها به وسيله قرآن به سبب آن است كه قرآن سرچشمه اصلى تمام علوم و دانش هاى آن هاست. آرى آن ها همچون چشمه هايى هستند كه از منابع زيرزمين مدد مى گيرند و سپس به سوى باغ ها و گلزارها و كشتزارها سرازير مى شوند. اين دو وصف در واقع تأييدى است بر دو وصف سابق، با اين تفاوت كه در دو وصف سابق، سخن از علم و آگاهى آن ها و علم و آگاهى مردم به وسيله آن ها بود و در اين جا سخن از عمل به دستورات و اجراى اوامر و نواهى الهى است. در جمله «به قاموا» اين احتمال نيز وجود دارد كه برجستگى آن ها در ميان مردم و موقعيت آنان در افكار عمومى به سبب قرآن مجيد است كه آن ها را ستوده و منزلت آن ها را روشن ساخته است.
نهج البلاغه
❇ ویژگیهاى اولیاء الله #نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_432 🔆امام(ع) در اين گفتار بسيار پرمعنا و حكيمانه
✍🏻سپس امام(ع) در دوازدهمين و آخرين وصف اولياءالله فرمايد: «بالاتر از آنچه به آن اميد دارند و دل بسته اند اميدواركننده اى نمى بينند و برتر از آنچه از آن مى ترسند مايه ترس سراغ ندارند». آرى آن ها به لطف عميم و بى پايان خداوند اميدوارند كه بالاتر از آن چيزى نيست و از خشم و سخط او مى ترسند كه مخوف تر از آن چيزى نمى باشد و در حقيقت، خوف و رجاء، وجود آن ها را پر كرده و به همين دليل نه دلبستگى به غير او دارند، نه غير او را در سرنوشت خود مؤثر مى دانند و نه از غير او بيمناك اند و همين امر مايه صبر و استقامت و ثبات آن ها در تمام حوادث زندگى است. 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
اذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ. پایان لذّت ها، و بر جاى ماندن تلخى ها را به یاد آورید. #نهج‌_البلاغه | #حکمت_433 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
اذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ. پایان لذّت ها، و بر جاى ماندن تلخى ها را
❇ زودگذری لذات و ماندگاری تبعات 🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه به نكته قابل توجهى درباره گناهان اشاره كرده، مى فرمايد: «به ياد داشته باشيد كه لذات (معاصى به سرعت) پايان مى گيرد و تبعات و آثار سوء آن باقى مى ماند»; (اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ، وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ). ✍🏻اين يك واقعيت است كه معاصى و گناهان لذت بخش، لذاتى ناپايدار و زودگذر دارند; يك فرد شراب خوار چقدر از آنچه مى نوشد لذت مى برد و يا زناكار لذتش از اين گناه چقدر زمان مى برد؟ و اين در حالى است كه آثار گناه و تبعات آن بسيار طولانى و پايدار است. اما تبعات اخروى آن تا دامنه قيامت و در عرصه قيامت باقى و برقرار است و حتى تبعات و آثار سوء دنيوى آن نيز غالباً طولانى است; شراب خوار، به خصوص با تكرار اين گناه، انواع بيمارى ها را براى خود خريدارى مى كند. افرادى را مى بينيم كه چند صباحى با استعمال مواد مخدر چنان خود را اسير و ذليل مى كنند كه اين ذلت و اسارت تا آخر عمر بى ثمرشان از آن ها دست بردار نيست. شخص ظالمى ممكن است در يك لحظه مرتكب قتلى شود و لذت انتقام از مخالف خود را بچشد اما ناراحتى وجدان، يك عمر باقى است اضافه بر اين گاه زندان طويل المدتى به سبب آن دامنگيرش مى شود و عذاب الهى كشتن مؤمنان بى گناه طبق صريح قرآن مجيد، خلود در جهنم و عذاب جاويدان است. ✍🏻بنابراين هركس در لحظه فراهم شدن اسباب گناه بايد مراقب اين نكته باشد كه لذاتش بسيار زودگذر و آثار سوئش بسيار درازمدت است. اضافه بر همه اين ها آن گونه كه از آيات و روايات اسلامى برمى آيد يكى از آثار گناهان، سلب نعمت ها و مواهب الهى است كه گاه زمان هاى بسيار طولانى اين محروميت ادامه مى يابد. همان گونه كه در خطبه 178 مى خوانيم: «ايمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِى غَضِّ نِعْمَة مِنْ عَيش فَزَالَ عَنْهُمْ إِلاَّ بِذُنُوب اجْتَرَحُوهَا; به خدا سوگند هرگز ملتى كه در ناز و نعمت مى زيستند نعمتشان زوال نيافت مگر براثر گناهانى كه مرتكب شدند. اضافه بر اين ها بسيار مى شود كه براثر يك گناه لذت بخش زودگذر، ننگ و عارى بر دامان انسان مى نشيند كه بعد از مرگ نيز مردم او را به زشتى ياد مى كنند». 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
اخْبُرْ تَقْلِهِ. مردم را بیازماى، تا دشمن گردى. #نهج‌_البلاغه | #حکمت_434 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
اخْبُرْ تَقْلِهِ. مردم را بیازماى، تا دشمن گردى. #نهج‌_البلاغه | #حکمت_434 ☑ @nahjulbalaqah
❇ آزمودن افراد برای شناخت بهتر 🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه بسيار كوتاه و پرمعنا به يك اصل مهم اجتماعى اشاره كرده، مى فرمايد: به ظاهر اشخاص قناعت نكنيد، آن ها را بيازماييد و اى بسا با آزمودن، آن ها را دشمن بداريد و در يك عبارت كوتاه: «آزمايش كن تا دشمنش دارى»; (أُخْبُرْ تَقْلهِ). «اخْبُرْ» از ماده «خُبر» (بر وزن قفل) به معناى آزمايش كردن است. «تقله» از ماده «قِلى» (بر وزن صدا) به معناى بغض است. اين ماده، هم به صورت ناقص يايى آمده و هم ناقص واوى. در صورت اول به معناى بغض و عداوت و در صورت دوم به معناى طرد كردن است و در واقع هر دو به يك معنا بازمى گردد زيرا لازمه عداوت طرد كردن مى باشد. اين درمورد جوامع آلوده يا گروه هاى خاص اجتماعى كه افراد منحرف در آن كم نيستند صادق است والا نتيجه آزمايش، هميشه دشمن داشتن افراد مورد آزمون نخواهد بود. ممكن است اشاره به عصر خود حضرت نيز بوده باشد كه افراد منافق و چند چهره در آن عصر فراوان بودند; گروهى خودفروخته به معاويه و گروهى در بند مال و منال، از هيچ كارى ابا نداشتند هر چند براى فريفتن مردم ظاهر خود را مى آراستند ولى به هنگامى كه در كوره امتحان قرار مى گرفتند بسان سياه سيم زراندود، خلاف آن به درمى آمدند كه خلق مى پنداشتند. ✍🏻بسيارى از شارحان نهج البلاغه گفته اند كه هاء در «تَقْلِه» هاء سكت است و در واقع بيان كننده كسره لام است كه قبل از آن قرار گرفته ولى دليلى بر اين ادعا اقامه نكرده اند. در حالى كه بعضى ديگر آن را ضمير دانسته و اعراب براى هاء گذاشته اند (در حالى كه هاء سكت، ساكن است) و در واقع اشاره به ضمير محذوفى است كه در كلمه «اخبُر» وجود دارد و مفهوم كلام اين مى شود: او را آزمايش كن تا دشمنش دارى. همان گونه كه در ذكر مصادر اين گفتار حكيمانه اشاره كرديم همين معنا از پيامبر اكرم(ص) با تفاوتى نقل شده است: «وجَدتُ النّاسَ اُخبُر تقلِهِ» 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
مَا کَانَ اللَّهُ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّکْرِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَةِ وَ لَا لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ وَ لَا لِیَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ. خدا در شکرگزارى را بر بنده اى نمى گشاید که در فزونى نعمت ها را بر او ببندد، و در دعا را بر روى او باز نمى کند که در اجابت کردن را نگشاید، و در توبه کردن را باز نگذاشته که در آمرزش را بسته نگهدارد. #نهج_البلاغه | #حکمت_435 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
مَا کَانَ اللَّهُ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّکْرِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَةِ وَ ل
❇ ثمرۀ شکر و دعا و توبه 🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه كه برگرفته از آيات قرآن مجيد است سه بشارت به سه گروه مى دهد. نخست مى فرمايد: «چنين نيست كه خداوند درِ شكر را به روى بنده اى بگشايد و درِ فزونى را به رويش ببندد». اين سخن برگرفته از آيه شريفه هفتم از سوره ابراهيم است. آرى اين وعده الهى است كه خداوند شاكران را فزونى نعمت مى بخشد. دليل آن هم روشن است: شخصى كه از نعمت الهى در مسير اطاعت او استفاده مى كند و حق نعمت را ادا مى نمايد، با زبان حال مى گويد: من لايق اين نعمتم، و خداوند نيز نعمت را بر او مى افزايد. درست مثل اين كه باغبانى هنگامى كه باغ را آبيارى مى كند درختان را بارور و پرثمر مى بيند و اين امر سبب مى شود كه باغبان بيشتر از آن باغ مراقبت كند زيرا درختانش به زبان حال، لياقت خود را بيان كرده اند. ✍🏻در دومين بشارت مى فرمايد: «چنين نيست كه خداوند باب دعا را به روى كسى بگشايد و باب اجابت را به رويش ببندد». اين، اشاره به آيه شريفه60 سوره غافر است. و آيه شريفه 186 سوره بقره. هرگاه بندگان من درباره من از تو سؤال كنند (بگو:) من به آن ها نزديكم و دعاى دعا كننده را هنگامى كه مرا (از صميم دل) بخواند اجابت مى كنم». دليل آن هم روشن است زيرا نه خداوند بخيل است و نه اجابت دعا چيزى از اومى كاهد بلكه رحمانيت و رحيميت او ايجاب مى كند كه تمام تقاضاهاى بندگان را اجابت فرمايد و اگر گاهى اجابت دعا تأخير مى افتد و يا بعضى از دعاها به اجابت نمى رسد حتماً به دليل مصالحى است يا به واسطه وجود موانع. بسيار مى شود كه انسان از خدا چيزى مى خواهد كه دشمنِ جان اوست اما توجه ندارد. خداوند چنين دعايى را مستجاب نمى كند و گاه چيزهايى مى خواهد اما موانعى مانند گناهان بزرگ جلوى اجابت آن را مى گيرد. ✍🏻در سومين بشارت مى فرمايد: «چنين نيست كه خداوند درِ توبه را به روى كسى باز كند و درِ آمرزش را به رويش ببندد . اين سخن برگرفته از آيه شريفه 25 سوره شورى است. او كسى است كه توبه را از بندگانش مى پذيرد و بدى ها را مى بخشد، و آنچه را انجام مى دهيد مى داند». ✍🏻اصولاً امكان ندارد خداوند دستور به چيزى بدهد و نتيجه آن را پذيرا نشود; از يك سو به بندگانش بگويد توبه كنيد يا بفرمايد درى به سوى رحمتم براى شما گشوده ام و آن، باب توبه است از اين در وارد شويد ولى خودش حاضر نباشد توبه توبه كاران را بپذيرد. شبيه همين معانى در حكمت 136 آمد كه امام(ع) فرمود: كسى كه توفيق چهار چيز را پيدا كند از چهار چيز محروم نخواهد شد: كسى كه موفق به دعا شود از اجابت محروم نمى گردد و كسى كه موفق به توبه شود از قبول توبه محروم نخواهد شد و كسى كه موفق به استغفار گردد از آمرزش محروم نمى شود و كسى كه توفيق شكرگزارى پيدا كند محروم از فزونى نعمت نخواهد شد. ✍🏻قابل توجه اين كه جمله «مَا كَانَ اللَّهُ» و جمله هاى معطوف بر آن اشاره به توفيقات الهى است يعنى هنگامى كه خداوند كسى را به يكى از اين سه چيز (شكر و دعا و توبه) موفق دارد درهاى نتايج آن ها را نيز به روى او مى گشايد: فزونى نعمت در برابر شكر، اجابت در برابر دعا و آمرزش در برابر توبه. در واقع شكر و دعا و توبه، سه موضوع سرنوشت ساز در زندگى انسان است و سعادتمند و خوشبخت كسانى هستند كه بتوانند از هر سه استفاده كنند; در برابر نعمت ها شاكر باشند، در مشكلات دست به دعا بردارند و به هنگام لغزش ها و گناهان از درِ توبه وارد شوند. 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah
أَوْلَى النَّاسِ بِالْکَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْکِرَامُ. شایسته ترین مردم به بزرگوارى آن که بزرگواران را با او بسنجند. #نهج‌_البلاغه | #حکمت_436 ☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
أَوْلَى النَّاسِ بِالْکَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْکِرَامُ. شایسته ترین مردم به بزرگوارى آن که بزرگ
❇ کریم ترین مردم 🔆اين گفتار حكيمانه در منابع مختلف نهج البلاغه به دو صورت نقل شده است: اول به همان صورتى كه در عبارت بالا آمده و «عُرِفَتْ» از ماده «معرفت» ذكر شده و مفهوم كلام امام(ع) اين است: «شايسته ترين مردم به كَرَم كسى است كه معرف كريمان باشد»; (أَوْلَى الَّناسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْكِرَامُ). «كَرَم» در اصل به معناى شرافت است و به شخصى كه داراى صفات برجسته باشد كريم گفته مى شود و به گفته راغب در مفردات، هرگاه كَرَم به عنوان صفت خداوند به كار رود و گفته شود: خداوند كريم است، يعنى داراى انواع بخشش ها دربرابر بندگان خويش است و هنگامى كه آن را به عنوان وصفى براى انسان ذكر كنند به معناى دارا بودن صفات برجسته انسانى و شرافت و شخصيت است. و در گفتار حكيمانه مورد بحث به همين معنا آمده و اشاره به افراد صاحب فضيلت و باشخصيت است. به اشياء نفيس نيز كريم گفته مى شود و سنگ هاى قيمتى را «حجر كريم» مى گويند. اشاره به اين كه وقتى كسى اشخاص كريم و باشخصيت و بزرگوار را معرفى مى كند مفهومش اين است كه او اين اشخاص را دوست مى دارد و كَرَم و كرامت را ارزش مى شمرد اگر چنين است خودش از همه بيشتر بايد به اين موضوع اهميت بدهد. ✍🏻كسى كه حاتم طايى را مدح و ستايش مى كند بايد خودش سهمى از سخاوت و كرم داشته باشد. از آن فراتر كسى كه امام بزرگوارى را به صفات برجسته اى مى ستايد; اميرمؤمنان(ع) را به جود و سخاوت و شجاعت و علم و درايت و امام حسين(ع) را به ايثار و شهادت در راه خدا مى ستايد و همچنين هر يك از ائمه(ع) را به صفات برجسته اى توصيف مى كند چگونه مى تواند خودش از تمام اين اوصاف بيگانه و تهى باشد. آرى آن كس كه كرامت كريمان را مى ستايد از همه شايسته تر است كه راه آن ها را بپويد. ✍🏻و در نقطه مقابل، بيچاره ترين مردم كسانى هستند كه خوبى هاى خوبان را توصيف مى كنند اما خودشان هرگز در عمل در مسير آن ها نيستند. 📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد 15 ؛ آیت اللّه مکارم شيرازى ☑ @nahjulbalaqah